جنگ خلق: نابود کردن کهنه، ساختن نو

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۱۹ دقیقه

از نشریه حقیقت دوره دوم، شماره ۱۸، شهریور ۱۳۶۹

جنگ خلق و وظیفه نابود کردن کهنه

جنگ خلق در پرو برای نابودی ذره ذره دشمن و درهم شکستن نهادهای نظم کهن را میتوان به چهار شکل مبارزاتی تجزیه کرد: تبلیغ و ترویج، خرابکاری، اعدام انقلابی شخصیتها و آتوریته های ارتجاعی، و عملیات چریکی شامل کمین و حمله. البته یک شکل دیگر مبارزاتی نیز از سال ۱۹۸۸ ظهور یافته که “اعتصاب مسلحانه ” نام دارد.

تبلیــغ و ترویــج

این یکی از چهار شکل مبارزاتی در جنگ خلق است و نباید به آن بطور مجرد نگاه کرد. منظور از ترویج، اشاعه ایده هائی است که هدف را نشان می دهد. منظور از تبلیغ، استفاده از مسائل مشخصی است که توده ها حولش بمبارزه بر می خیزند. فعالیت تبلیغی و ترویجی حزب کمونیست پرو در مرکز خود، ضرورت کسب سراسری قدرت را اشاعه می دهد. بقول لنین، ترویج هرگز به هرز نمیرود؛ مهم این نیست که فاصله میان بذر افشانی و برداشت محصول چقدر طولانی باشد. با تبلیغ و ترویج می توان به عمق رفت و به پائینترین قشر توده ها دست یافت ـ به همانها که درصد عظیم شان خواندن و نوشتن نمی دانند. حزب کمونیست پرو از این اصل پیروی میکند که باید ایده های انقلابی را به مکان اصلی خود، یعنی بدست خلق رساند. حزب در فعالیت تبلیغی و ترویجی خود اشاعه ۳ ایده معین را مدنظر دارد: اینکه جنگ انقلابی یک ضرورت است؛ اینکه جنگ برای دستیابی به اهداف سیاسی و در راس آن کسب قدرت سیاسی است؛ و اینکه باید بر یگانه ایدئولوژی رهائیبخش ـ ایدئولوژی پرولتاریا ـ اتکاء نمود. بدین طریق، تبلیغ و ترویج به ذهن تحتانی ترین توده های پرو عمیقا راه می یابد و ذهنشان را فعال می سازد؛ آنها ایده های انقلابی را جذب میکنند. حزب کمونیست پرو معتقد است که پیشبرد عملیات ـ عملیات مسلحانه ای که با هدف بسیج توده ها صورت میگیرد ـ بهترین مدرسه ای است که در آن می توان خلق را با ایدئولوژی پرولتاریا، خط سیاسی حزب و ضرورت جنگ خلق برای کسب قدرت آموزش داد. حزب اهمیت عظیم اینکار را در خلق افکار عمومی و فتح افکار میداند؛ یعنی در ایجاد روحیه دگرگونسازی در میان توده ها.

کارزارهای تبلیغی و ترویجی حزب کمونیست پرو از حیث وسعت و عظمت در تاریخ معاصر این کشور بیسابقه بوده است. این امر نشان میدهد که حزب رهنمود مائوتسه دون مبنی بر ضرورت فتح افکار عمومی برای دستیابی به قدرت سیاسی را عمیقا درک کرده است. روشن کردن آتشهای عظیم داس و چکش در کوه که شهرت جهانی یافته بخشی از این فعالیت است. در زمینه انتشاراتی نیز تبلیغ و ترویج بطور گسترده به پیش میرود. برای مثال در سال ۱۹۸۲، حزب کمونیست پرو 00002 نسخه از جزوه “جنگ چریکی را توسعه دهید” را چاپ و توزیع نمود. در سال ۱۹۸۸، دویست هزار نسخه از برنامه حزب پخش شد و این جدا از پخش مصاحبه صدر حزب از طریق مطبوعات علنی بود. حزب 30000 از نسخه رسمی مصاحبه را چاپ کرد. ال دیاریو که مصاحبه را چاپ کرده بود در سه نوبت ۰۱۰۰۰ نسخه بیرون آمد. پوسترهای زیبای مائوتسه دون بشکل افست یا چاپ سیلک ـ با شعار “هیچ چیز در این جهان سخت نیست اگر جرات صعود به قله ها را داشته باشی” ـ بخش لاینفک تبلیغات حزب است. تجدید چاپ آثار کلاسیک مارکسیستی به زبان اسپانیائی و همچنین به زبانهای مختلف برای استفاده کمونیستهای جهان از کارهای تبلیغ و ترویج حزب است. در این زمینه اخیرا منتخبی بنام “لنین علیه رویزیونیسم” جهت استفاده علیه تعرض ارتجاعی نوین رویزیونیسم از سوی حزب چاپ شده است. این جزوه را نخستین بار حزب کمونیست چین در دوران مائو منتشر ساخته بود. حزب همچنین کارزار تبلیغاتی مصوری را برای دستیابی به تحتانی ترین اقشار جامعه ـ مشخصا دهقانان فقیر ـ سازمان داده است. حتی مرتجعین پرو اعتراف کرده اند که اینها آثاری بسیار هنرمندانه است. شخصیتهای عمده و قهرمانان این آثار همان مردمی هستند که این اوراق تبلیغی خطاب به آنان تهیه گشته؛ تصاویر بسیار گویا میباشند. یک از اوراق تبلیغی معــروف، طرحی درباره انتخابات سال 1985 است. در یک طرف که با رنگ سرخ مشخص شده شعار “مناطق پایگاهی بدست آورید” و “پیش بسوی برقراری حکومت کارگران، دهقانان و نیروهای مترقی” بچشم میخورد، و در طرف دیگر ـ طرف تاریک ـ کاندیداهای انتخابات ـ ایستاده بر پشته ای از جسد و مردم گرسنه. این طرح از یکسو نشان میدهد که رای دادن چیزی بجز قتل عام و گرسنگی بیشتر ببار نخواهد آورد؛ و از سوی دیگر میگوید که گسترش جنگ خلق بقدرت سیاسی کارگران، دهقانان و نیروهای مترقی منتهی خواهد شد. مفهوم این طرح برای دهقانان بسیار روشن است، چرا که منطبق بر تجربه خودشان است. بنابراین مخاطبان کار تبلیغی حزب، تحتانی ترین اقشار توده ها هستند ـ هیچ حزب دیگری در پرو هرگز چنین نکرده است. بعلاوه، حزب به تبلیغ حول خواسته های روزمره کارگران مانند افزایش دستمزد و کم کردن ساعات کار و مشکلات حاشیه نشینان و غیره نیز میپردازد و همیشه این مسائل را به مسئله قدرت سیاسی مربوط میسازد.

ســابوتـاژ یا خرابکــاری

این شکل جنگی لطمات زیادی به اقتصاد پرو، به امپریالیسم، به بنگاههای امپریالیستی و به سرمایه داری بوروکراتیک وارد میاورد. ضربه زدن به اقتصاد بحران زده و داغان پرو نقش مهمی در تضعیف دشمن بازی میکند. نتایج خرابکاری ـ خاصه در بخش معدن ـ درازمدت است زیرا درصد بالائی از ارز خارجی از این بخش تامین میشود. این ضربه ای مستقیم بر دولت پرو است چرا که بخش دولتی اقتصاد ـ بطور نمونه “شرکت معدن مرکزی” ـ را نشانه میگیرد. بدین ترتیب عملیات خرابکاری، دولت را به دردسر انداخته، نقشه های ورشکسته کورپوراتیویستی و اقدامات باصطلاح اجتماعیش را بهم میزند. این عملیات کارائی قوای مسلح دشمن را هم تضعیف میکند. در این زمینه، خرابکاری در خطوط برق رسانی اهمیت بسیار دارد. آخرین نمونه اینکار، به خاموشی در ۹ استان انجامید که از دورترین نقطه شمالی یعنی “لالیبرتاد” تا دورترین نقطه جنوبی یعنی “ایکا”، استانهای “لیما”، “خونین”، “پاسکو”، “هوانوکو” و “هوانکاولیکا” را هم در برمیگرفت: این یعنی قلب سیستم اقتصادی و مرکز عصبی سیستم اداری ارتجاع. خاموشیها مشکلات بزرگ و فزاینده ای را برای دشمن ایجاد میکند. بنا به گزارش روزنامه پروئی “ال کو مرسیو” بعد از آخرین عملیات انفجار دکلهای برق، ده روز طول کشید تا برق لیما بحالت اول برگردد. خاموشیها نه فقط به ادارات دولتی و بخش کامپیوتری شده بانکها ضربه میزند، بلکه صنعت را هم بطور کلی با معضلات جدی مواجه میسازد. موسسات نفتی و معادن ـ متعلق به بورژوازی بزرگ ـ از حکومت تقاضا کرده اند که بر شمار نیروهای مسلح و پلیس مستقر در مراکز صنعتی بیفزاید. باید تاکید کنیم که این نوع عملیات، تاثیر زیادی بر توده ها میگذارد؛ آنها علت هر خاموشی را میدانند و میبینند که چگونه دولت پرو با اولویت قائل شدن برای نیازهای بورژوازی بزرگ و نادیده گرفتن نیازهای خلق، خصلت طبقاتی خود را نمایان میسازد.

اعدام انقلابی شخصیتها و آتوریته های ارتجاعی

این نوع عملیات که درحال افزایش است، مقامات نهادهای گوناگون ارتجاعی را آماج قرار میدهد. از این طریق عملکرد دستگاه دولتی فلج شده یا بطور کلی مختل میشود. ارتجاع حاکم و همدستان رویزیونیستشان در کارزار تبلیغی خود علیه جنگ خلق درباره “کشتار وحشیانه شهرداران انتخابی مردم” زوزه سر میدهند. آنها میکوشند این حقیقت را پنهان سازند که انتخابات یک ابزار یک سیستم ارتجاعی یعنی دمکراسی بورژوائی است. آنها در پی اشاعه این توهم هستند که فقط در جائی دیکتاتوری وجود دارد که خبری از انتخابات نباشد. درست برای ضربه زدن به نهادهای رنگارنگ این نظام است که ارتش چریکی خلق، عملیات مشخص اعدام انقلابی نمایندگان دیکتاتوری طبقاتی حاکم را به پیش میبرد. شهرداران، فرمانداران، مقامات بوروکرات موسسات دولتی و احزاب ضد انقلابی، همگی اجزاء همین سیستم دولتی و همین ساختار ارتجاعی هستند. بعلاوه، یکی از مشکلات پیشاروی دولت پرو اینست که بواسطه زیربنای نیمه فئودالی موجود، آتوریته دولتی هیچگاه به مناطق دور افتاده کشور دست نیافته است. ارتجاع حاکم همواره مراکز یعنی شهرها را پایگاه خود قرار داده و قدرت خویش را به شهرهای میانی و در مواردی به شهرهای کوچکتر نیز گسترش میدهد، اما بخشها، قصبات، دهات و دهات کوچک ورای نفوذ دولت بوده و تحت کنترل مداوم دولتی نیستند. بنابراین با اعدام انقلابی مقامات میتوان در بسیاری نقاط، زمین را زیر پای ارتجاع خالی کرد، نظم دولتی را مختل نمود و خلاء قدرت بوجود آورد. خلاء قدرت بسود جنگ خلق است و امکان برقراری قدرت سیاسی نوین را برای حزب کمونیست پرو بوجود میآورد.

عمـلیـــات چـریکــی

دو شکل اصلی این عملیات عبارتند از حمله و کمین. این حملات در سال ۱۹۸۲ با ضربه زدن به پاسگاههای دورافتاده پلیس در روستاها شروع شد. در سال ۱۹۸۳ وقتی نیروهای مسلح وارد روستا شدند ارتش چریکی خلق شروع به کمین گذاری کرد. بمرور عملیات حمله و کمین پیچیده تر شد، بر شمار آنها افزوده گشت و دشمن را مستاصل نمود؛ بطوریکه مثلا در  جلگه “هوالاگای علیا” نیروهای مسلح ارتجاع به سبب وحشت از کمینها، تحرک زمینی ندارند. کمین گذاری فقط توسط نیروهای اصلی ارتش چریکی خلق انجام نمیشود، بلکه نیروهای پایه ای ـ یا میلیشیا ـ نیز با مین کمین می گذارند. عملیات حمله برای نابود کردن اولین پایگاه “جنگ ضد خرابکاری ” ارتش که در استان “مادره میا” از منطقه هوالاگای علیا ساخته شده بود، جهشی در عملیات ارتش چریکی محسوب میشد. این اولین پایگاه ضد چریکی بود که ارتش چریکی آن را نابود کرد. از 250 سرباز این پایگاه نیمی فراری، 40 تن کشته و 80 تن زخمی شدند. این نبرد چهار ساعت به  طول انجامید. این عملیاتی قهرمانانه بود بخصوص بدان علت که نقشه آن از قبل توسط یک عامل نفوذی برای دشمن فاش شده بود. حمله انجام شد و جاسوس دشمن نیز به سزای اعمال خود رسید. کمین گذاری در شهرها نیز انجام میشود. در دسامبر 1989، برای سرویس اطلاعات ارتش کمین گذارده شد؛ در سال 1990، یک شاخه از نیروهای مسلح در لیما ـ متعلق به گارد جمهوری ـ در کمین افتاد که یازده نفرشان کشته و بقیه زخمی شدند. این بخشی مشخص از  گارد جمهوری بود که از خطوط برق رسانی محافظت می کنند. دسته آنها متشکل از 50 نفر مجهز به تفنگهای نیمه اتوماتیک فاس بود که با یک اتوبوس به گشت زنی میپرداختند. ارتش چریکی خلق هیچ تلفاتی نداشت. این  عملیاتهای قهرمانانه که همیشه با تجهیزات ابتدائی انجام میشود نشان میدهد که ارتش ارتجاع با تفنگهای اتوماتیک، دوربین ها و سایر تجهیزاتش در مقابل ابتکار عمل، هشیاری و قاطعیت خلق هیچ است. توده ها میبینند که اگر جرات کنند، با بررسی دقیق  شرایط و محیط و با خلاقیت بخرج دادن میتوانند دشمن مجهز را حتی درون دژهای بظاهر مستحکمش این چنین بسخره بگیرند. آنها بار دیگر حقیقت این آموزه مائوتسه دون را بعینه میبینند که: انسان تعیین کننده است؛ هرچند اسلحه هم لازم است. حزب کمونیست پرو عمیقا معتقد است که کلید مسئله آماده کردن اذهان است. اگر اذهان به ایدئولوژی و سیاست انقلابی مسلح شوند، دستها نیز مسلح میشوند و از این طریق است که مقدار زیادی سلاح مدرن نیز مصادره می گردد.

دشمن با ساختن پایگاه های ضد خرابکاری در قلب مناطق چریکی شرایط بسیار خوبی برای حملات نوین ارتش چریکی خلق بوجود آورده است. بطور نمونه، در هفتم آوریل ۱۹۹۰، حمله ای علیه پایگاه آمریکا در “سانتالویسا” ـ درست دو ماه بعد افتتاحش ـ صورت گرفت که در جریان آن  7 هلیکوپتر از کار افتاد. با ساختن این پایگاهها نیروهای دشمن با پای خود وارد سرزمینی میشوند که متعلق به آنها نیست. آنها در این مناطق نه پایه اجتماعی دارند و نه اراده و ابزار جنگیدن در این میدان. دهقانان که اکثریت توده های این مناطق را تشکیل میدهند، متحد بسیار نزدیک و وفادار طبقه کارگر و حزب آن یعنی حزب کمونیست پرو میباشند.

اعتـصـــاب مســلحـانه

این شکل جدیدی از مبارزه است. در اینجا هر چهار شکل اصلی مبارزه بکار گرفته می شود. اعتصابهای مسلحانه بسیار مهمند چراکه توان قدرت سیاسی نوین رامنعکس میکنند و موجب میشوند که  مردم دولت کهن را زیر سئوال برده و نفی کنند. توده ها بیچارگی دولت کهن را لمس میکنند؛ بالاخص وقتی که  دشمن می داند قرار است اعتصاب اتفاق بیفتد و نمی تواند جلویش را بگیرد. در اعتصابهای مسلحانه، تبلیغ و ترویج بطور گسترده و متنوع صورت می گیرد. برخی هدفها ـ مثلا حمل و نقل ـ برای تعطیل شدن انتخاب می شوند و برای اینکار ابزار لازم بکار گرفته می شود. آماج این عملیات عمدتا حمل و نقل دولتی است. مینی بوسهای خصوصی  که عمدتا به بورژوازی ملی و خرده بورژوازی تعلق دارد آماج حمله نیستند، اما در صورت شکستن اعتصاب تنبیه میشوند ـ فقط برای اینکه درسی بیاموزند! برای فهم ابعاد تاثیرگذاری این اعتصابات مسلحانه همینقدر بگوئیم که با وقوع آن در مرکز کشور ـ در منطقه ای که سه استان  “خونین” ، “پاسکو” و “هوانوکو”  را در برمیگیرد ـ میتوان پایتخت را ایزوله ساخت و حتی بمحاصره انداخت.

اعتصابات مسلحانه در مبارزه علیه رویزیونیسم هم بکار می آیند؛ چون بدین طریق آشکار میشود که فقط حزب کمونیست پرو حامی منافع پرولتاریا، دهقانان، خرده بورژوازی و بطور کلی خلق است. اعتصابات مسلحانه طولانی نیست، چرا که یک اعتصاب عمومی نامحدود با شرایط کنونی جنگ خلق وفق نمی دهد.

دولت منفور و مستاصل پرو میکوشد از طریق کشتار با اعتصابات مسلحانه مقابله کند. در آخرین اعتصابات مسلحانه، در دوره انتخابات ریاست جمهوری و در مرکز کشور، اجساد مردم را در خیابانها رها کرده بودند تا بقیه مرعوب شوند. رذالت ارتجاع را حدی نیست؛ در اعتصاب مسلحانه لیما در سوم نوامبر ۱۹۸۹، دشمن به تلافی یک عملیات ارتش چریکی خلق (منفجر کردن یک گشتی پلیس در یکی از زاغه های لیما بنام کانتوگرانده)، با هلیکوپتر جنگی بر فراز محله به پرواز درآمد و آنجا را ساعتها زیر آتش مسلسل گرفت. در آخرین اعتصاب مسلحانه لیما در 28 مارس ۱۹۹۰، یازده نفر کشته شدند. با این اوصاف نه تنها این شکل مبارزه متوقف نشده بلکه از لحاظ کمیت افزایش یافته و مرتبا جهش کیفی می کند. همانطور که مائوتسه دون میگوید “خون، انقلاب را خفه نمی کند؛ بلکه انقلاب را تغذیه می کند.”

جنگ خلق و وظیفه ساختن نو

ســاختمـان حـزب

حزب کمونیست پرو برای پیشبرد این وظیفه نقطه شروع را اصول طرح شده توسط مائوتسه دون قرار میدهد؛ بدین معنی که ساختمان حزب باید عمدتا از نظر ایدئولوژیک و همزمان در حیطه تشکیلاتی، و در جریان مبارزه دو خط و مبارزه طبقاتی انجام شود. خط ایدئولوژیک ـ سیاسی صحیح تعیین کننده همه چیز است ولی بقول رفیق استالین، خط به تنهائی کافی نیست و باید از طریق ساختارهای تشکیلاتی شکل مشخص بخود بگیرد. حزب کمونیست پرو معتقد است که برای انقلاب دموکراتیک “سه سلاح معجزه آسا” ـ حزب، ارتش، جبهه متحد خلق ـ ضروری است. حزب کمونیست پرو مبارزه حادی را علیه ایده های رویزیونیستی و تئوریهای ضدمارکسیستی جنبش چریکی آمریکای لاتین که ضرورت  حزب را نفی کرده و با تکیه به جبهه می خواهند انقلاب کنند، به پیش برده است.

حزب کلیدی ترین تشکیلات انقلاب است و ارتش و دولت نوین را رهبری میکند. پایه وحدت حزب کمونیست پرو بطور عموم مارکسیسم ـ لنینیسم ـ مائوئیسم  و اندیشه گونزالو بعنوان بکاربست  علم جهانشمول به شرایط  پرو، خط سیاسی عمومی حزب و برنامه اش که شامل هدف دراز مدت کمونیسم در جهان و برنامه مشخص انقلاب دموکراتیک در پرو است، میباشد. حزب کمونیست پرو عمیقا معتقد است که  برای استحکام پایه وحدت، حزب باید متکی بر یک مبارزه دو خط صحیح باشد. وظیفه مرکزی حزب شروع و رهبری جنگ خلق و کسب قدرت سیاسی است. یک رهبری صحیح برای جلوگیری از انحراف انقلاب از مسیر خود ضروری است. در حزب کمونیست پرو این رهبری بطور فشرده توسط صدر حزب، رفیق  گونزالو، نمایندگی میشود. این حزب معتقد است که احزاب کمونیست باید “میلیتاریزه” شوند و تغییراتی را از سر بگذرانند که بتوانند جنگ خلق را شروع کنند؛ بیان سازمانی میلیتاریزاسیون ساختمان متحد المرکز است ـ حزب محور بوده و ارتش انقلابی  حول آن  ساخته میشود؛ و بالاخره جبهه و دولت نوین حول این دو برپا میشوند.

حزب اعضاء خود را در  6 عرصه تعلیم می دهد:

اول، در عرصه ایدئولوژیک برمبنای مارکسیسم ـ لنینیسم ـ مائوئیسم.

دوم، در سطح سیاسی برمبنای برنامه حزب و خط عمومی سیاسی که مرکزش خط نظامی است؛ کادرها در رابطه با نقشه های حزب نیز آموزش ایدئولوژیک ـ سیاسی میبینند.

سوم، در عرصه تشکیلاتی بر مبنای سانترآلیسم دمکراتیک. اساس این است که هر سطح تابع سطح بالاتر از خود است و بنابراین یک خط واحد رهبری وجود دارد. دموکراسی در زمینه طرح نظرات پایه های حزب اعمال میشود. این نظرات بنوبه خود بسطوح بالاتر و نهایتا به کمیته مرکزی می رسد. در دوران جنگ سانترآلیسم عمده است. در زمینه تشکیلات، حزب اعضایش را با ” پنج الزام” تعلیم میدهد: ۱ ـ سانترآلیسم دمکراتیک ۲ ـ مخفی کاری ۳ ـ راز داری بخصوص درباره اسرار نظامی ۴ ـ هوشیاری برای مقابله با نفوذ دشـمن ۵ ـ انضباط که به معنی تابعیت  فرد از حزب است. در این میان، سانترالیسم دموکراتیک عمده است.

چهارم، در عرصه کار توده ای که اساسا بر مبنای دو اصل عمده “توده ها سازندگان تاریخند” و “شورش بر حق است” انجام میشود. اینکار در بحبوحه جنگ خلق و برای خدمت به آن پیش میرود. در کار توده ای، ما بین طبقات گوناگون و اقشار بالایی و پائینی توده ها فرق گذاشته شده و مبارزات روزمره با مبارزه برای قدرت سیاسی پیوند می یابد. با پیشرفت جنگ خلق، کار توده ای نیز جهشهای کمی و کیفی کرده و برای اولین بار توده ها عملا به اعمال قدرت می پردازند.

پنجم، در عرصه درک از مقوله رهبری. رهبری کلید همه چیز است؛ زیرا رهبری است که مبارزه را در مسیر درست نگاه می دارد. این پرولتاریا و انقلاب پرو است که رهبر انقلاب یعنی حزب کمونیست پرو و صدر آن را بمنصه ظهور رسانده است. در رابطه با درک اهمیت رهبری، نقطه شروع حزب این است که جنگ ضد انقلابی چند اصل دارد و یکی از اصولش از بین بردن رهبری انقلاب و جدا انداختن رزمندگان ارتش چریکی خلق از توده هاست. هدف عمده مرتجعین از میان بردن رهبری است؛ بنابراین همه اعضاء حزب کمونیست پرو سوگند خورده اند که با نثار جان از رهبری حزب و صدر آن دفاع کنند. رهبری حزب و جایگاه رهبری صدر آن، نه بسادگی بلکه در طول زمان و در پروسه مبارزه برسمیت شناخته شد. رفیق گونزالو در کنفرانس وسیع حزب در سال 1979، رهبر انقلاب پرو شناخته شد. رهبری حزب بر طبق اصل رهبری جمعی و مسئولیت فردی عمل میکند.

ششم، در عرصه مبارزه دو خط. حزب یک تضاد است و این واقعیت بشکل مبارزه دو خط در حزب تبلور می یابد. کلید مبارزه درون حزب، برخورد صحیح به مبارزه دو خط است؛ زیرا مبارزه دو خط در خدمت وحدت حزب قرار داشته و از این طریق است که خط پرولتری غالب می شود. حزب بر اهمیت انتقاد و انتقاد از خود ـ عمدتا انتقاد از خود ـ تاکید میگذارد، چرا که لیبرالیسم میتواند از داخل حزب را پوسانده و منحط سازد. فلسفه مبارزاتی حزب خلاف جریان رفتن و ارجحیت دادن اصول بر کمی ت است. حزب کمونیست پرو مبارزه ای بی امان را علیه ایده ها، رفتار، نظرات و مواضع راست روانه به پیش میبرد و مبارزه علیه رویزیونیسم را عمده میداند.

سـاختمان ارتـش چریکـی خلـق

ارتش چریکی خلق ارتشی طراز نوین است که عمدتا از دهقانان فقیر تشکیل شده و کارگران، توده های فقیر شهری و خرده بورژوازی هم در آن شرکت دارند. خصلت طراز نوین این ارتش در سه وظیفه ای که انجام می دهد تبلور می یابد. وظیفه نخست و عمده ارتش چریکی خلق جنگیدن است. وظیفه دوم بسیج، تعلیم سیاسی، سازماندهی و مسلح کردن توده هاست. وظیفه سوم تولید است که  برای تامین ارتش و بمنظور آنکه باری بر دوش توده ها نباشد، انجام میپذیرد.

ساختمان سیاسی ـ ایدئولوژیک ارتش چریکی خلق بر پایه خط ایدئولوژیک ـ سیاسی و برنامه  حزب، و تئوری جنگ خلق شکل گرفته و تکامل می یابد که این تضمین کننده رهبری حزب بر تفنگ است. ساختمان نظامی این ارتش بر پایه خط نظامی پرولتری و خط نظامی حزب، و در جریان جنگ خلق انجام میگیرد. در این پروسه بر بالا بردن درجه شجاعت که با اعتقاد به ایدئولوژی قدرتمند م ـ ل ـ م و شکست ناپذیری جنگ خلق رابطه مستقیم دارد، تاکید میشود. ساختمان ارتش چریکی خلق نیز در بحبوحه مبارزه دو خط ـ بالاخص مبارزه  بین خط نظامی پرولتری و خط نظامی بورژوائی ـ به پیش میرود. خط نظامی پرولتری ـ در تقابل با خط نظامی بورژوائی که بر تفنگ تاکید دارد ـ انسان را عمده می داند، هر چند لزوم اسلحه را نیز مد نظر دارد. ساختمان نظامی شامل تعلیمات و بالا بردن مهارت هم هست. در این مورد، هدف بالا بردن روحیه جنگندگی و درجه تخصص در استفاده از سلاح هاست؛ اما فراموش نمیشود که در نکته مرکزی در اینکار ـ حتی در تیراندازی صحیح ـ نفرت طبقاتی است. افراد ارتش چریکی خلق هنر رهبری کردن را نیز می آموزند. بدون شک فرمانده خوب کسی است که  مطلقا به صحت راهش معتقد بوده و مرگ را تحقیر میکند.

سـاختمان  قـدرت سـیاسـی نویـن

دولت نوین، دیکتاتوری مشترک کارگران، دهقانان و نیروهای مترقی است که منافع بورژوازی متوسط یا بورژوازی ملی را هم در نظر میگیرد. سیستم حکومتی آن متشکل از مجمع عمومی های خلق و کمیته های خلق میباشد. پروسه ایجاد قدرت نوین سیاسی از همان آغاز جنگ خلق شروع گشته است. در ذهن هر عضو حزب، هر عضو ارتش چریکی خلق، این ایده عمیقا جای گرفته که وظیفه مرکزی انقلاب، کسب قدرت سیاسی است. بگفته رفیق گونزالو “ما از همان اول، قدرت سیاسی را در کوله پشتی هایمان حمل میکردیم.” قدرت نوین ـ همانند جنگ خلق ـ در ابتدا ضعیف بود اما ذره ذره رشد کرد. کمیته های توزیع، نطفه های این قدرت محسوب میشود. در سالهای آغازین جنگ وقتی ارتش چریکی خلق توده های دهقان را در امر مصادره املاک فئودالها رهبری میکردند و موضوع تقسیم زمین پیش می آمد، کمیته توزیع درست میشد که اعضایش را دهقانان انتخاب میکردند.

بعدها در  سال ۱۹۸۲ با رشد جنگ خلق، بسیج توده ها، شکست عملیات پلیس و بوجود آمدن خلاء قدرت، اولین کمیته های خلق متولد گشت. ویژگی اوضاع این بود که بدون درگیریهای سنگین باارتش ارتجاع، خلاء قدرت سیاسی شکل گرفت. حزب از فرصت استفاده کرده و با ایجاد قدرت سیاسی نوین جای آنرا پر کرد. نیروهای ارتش چریکی خلق در نقاط گوناگون کمیته های سازمانده قدرت نوین را بوجود میاوردند. این پاسخی بود به اوضاع خاص مناطقی که در آنجا ملاکین و آتوریته های کهن از ترس گسترش شعله های جنگ خلق فرار را بر قرار ترجیح داده و این امر به خلاء قدرت منجر شده بود؛ اما حزب هنوز نیروهای کافی برای برقراری کمیته های خلق در آن منطقه نداشت ـ قدرت سیاسی نوین باید برای دفاع از خود صاحب ارتش بوده و بسیج گسترده توده ها را پشتوانه خود داشته باشد. اما از سوی دیگر خلاء قدرت را نمیشد بحال خود گذاشت تا دشمن دوباره آنرا پر کند. تحت این شرایط کمیته های سازمانده قدرت سیاسی نوین تشکیل شد تا اینکه پیشرفت کار، امکان تشکیل کمیته های خلق را بدهد ـ این سیاستی است که همچنان ادامه دارد.

شکل دیگر قدرت نوین، “کمیته بازسازی کمیته های خلق” نام دارد. این کمیته در نقاطی درست میشود که قبلا کمیته خلق وجود داشته و با حمله دشمن از بین رفته است؛ اما توده ها هنوز حضور دارند و خواهان احیاء کمیته خلق میباشند.

در نقاط تحت اشغال، یعنی جائی که دشمن توانسته از طریق قهر، قدرت سیاسی خود را مجددا برقرار کند، “قدرت موازی” برقرار میشود. در این نقاط، قدرت ارتجاعی فی الواقع یک حکومت دست نشانده است چرا که توده ها از قدرت نوین حمایت و از فرامینش تبعیت میکنند. بعبارت دیگر، قدرت نوین به توازی قدرت کهن وجود دارد.

شکل چهارم، کمیته های زیرزمینی خلق است. کمیته های خلق ۵ مسئول دارد: دبیر، کاردارامنیت، کاردارامور محل، کاردار تشکلات توده ای و بالاخره کاردار تولید و اقتصاد. این کارداران یا مسئولین، مخفی هستند و کارهایشان را از طریق کمیسیونها و نمایندگانی که از میان اهالی انتخاب میکنند به پیش میبرند.

شکل پنجم کمیته های خلقی علنی است؛ در اینجا دیگر کارداران مخفی نیستند، همه آنان را میشناسند و پرچمهای سرخشان در روشنائی روز در اهتزاز است.

دبیر کمیته نماینده حزب و پرولتاریا درون کمیته خلق است. کاردار امنیت، مسئول دفاع از دولت نوین است. او نگهبانی را سازمان میدهد، وظایف ارتش چریکی خلق را برنامه ریزی میکند و همچنین مسئولیت کارهائی را دارد که میتوان گفت در قلمرو وظایف انتظامات و پلیس است. بعبارت دیگر، نظم عمومی و اتخاذ اقدامات علیه کسانی که به قدرت نوین یا به توده ها حمله میکنند، بعهده اوست.

کاردار تولید و اقتصاد، مسئول سازمان دادن کاشت و برداشت جمعی است. او همچنین باید کار روی زمین بیوه ها، پیران و یتیمان را سازمان دهد. او مسئول سازمان دادن تجارت، مبادله محصولات و بازارهای محلی نیز هست. دولت نوین خود نیز به تولید میپردازد. بعنوان مثال گله داری و مرغداری کمونی وجود دارد که از خوک گرفته تا مرغ و اردک پرورش میدهد و مالک آن کمیته خلق است.

کاردار امور محلی، مسئول اجرای عدالت است. کمیسیون خسارات که عضویت در آن نوبتی است تحت نظر او سازماندهی میشود. کار این کمیسیون بدین ترتیب است که مثلا اگر گاو دهقانی وارد مزرعه دیگری شد و محصولات او را لگد کرد، برای بار اول از طرف کمیسیون به دهقان هشدار میدهند؛ اگر اینکار تکرار شد گاو توقیف میگردد؛ و بار سوم گاو کشتار شده و گوشت آن بین اهالی و بر طبق نیاز تقسیم میشود.

مسئولیت ازدواج و طلاق نیز بعهده کاردار امور محلی است. وقتی دو نفر مایلند با هم ازدواج کنند کافی است دو نفر شهادت دهند هیچیک از اینها متاهل نیستند. البته باید از نظر سلامتی هم آزمایش شوند ـ اینکار توسط خدمات بهداشتی که توسط کمیته خلق سازمان یافته انجام میشود. حکم طلاق نیز بمحض درخواست هرکدام از طرفین صادر میشود. در رابطه با بچه ها آن دو باید به توافق برسند، اما به زن حق تصمیم گیری در مورد نگهداری از بچه ها داده میشود. اگر زن تصمیم بدین کار گرفت، پدر نیز باید در تامین فرزندان شریک شود. اختلافات بین زن و شوهر و یا بین پدرو مادر با فرزندان از طریق انتقادـ انتقاد از خود حل میشود. اگر مشکلی بین زن و شوهر بوجود آید کاردار را خبر کرده، با او صحبت میکنند و موضوع بدین ترتیب حل و فصل میشود. اگر زنی خواهان پیوستن به ارتش چریکی خلق باشد، مخالفت خانواده یا شوهرش اهمیتی ندارد. او خواست خود را عملی میسازد و کمیته خلق نگهداری از بچه هایش را بهعده میگیرد ـ البته این حق برای پدر محفوظ است، اما اگر نخواست کمیته خلق مسئله را حل خواهد کرد.

کمیته خلق از طریق کاردار امور محلی خدمات بهداشتی را نیز سازمان میدهد. این کارداران مسئول ثبت احوال و مسئول بهداشت مردم هستند. داروخانه ها با داروهای مصادره شده و داروهای گیاهی تامین میشوند. آموزش و پرورش هم جزء مسئولیتهای همین کاردار است. این امر تحت هدایت خط ایدئولوژیک ـ سیاسی حزب و در ارتباط با کار یدی پیش میرود. دروس عبارتند از حساب (چهار عمل اصلی)؛ زبان ـ به توده ها اسپانیائی تدریس میشود چراکه بدین ترتیب میتوانند بخشی از باقی جهان شوند ـ؛ علوم طبیعی (بر پایه ماتریالیسم دیالکتیک)؛ و علوم اجتماعی ( با بکارگیری ماتریالیسم تاریخی). کاردار امور محلی همچنین مسئول سازمان دادن هنر و تفریح است؛  منجمله  ورزش، تئاتر، نمایش عروسکی؛ همچنین ترتیب دادن مهمانی و جشن بمناسبت روزهای حزبی، روزهای ارتش چریکی خلق و قدرت نوین سیاسی و غیره. کاردار تشکلات توده ای، مسئول سازمانهای تحت رهبری حزب است. او موضوع بحث و تاریخ جلسات را معین میکند و کارهای مشابهی را در این حیطه به پیش میبرد.

تمام کارداران انتخابی هستند بنابراین ممکن است تعویض شوند. حزب کمونیست پرو به توده ها می آموزد که باید طرفدار قدرت پرولتاریا و خلق بود و نه قدرت شخصی. اگر کارداران قدرت شخصی خود را اعمال کنند برکنار میشوند و اگر تقصیراتشان جد ی باشد، تسلیم دادگاه خلق میشوند. اگر جنایاتی علیه حزب مرتکب شده باشنداین حزب است که در موردشان تصمیم میگیرد؛ و اگر علیه توده ها باشد، خود توده ها تصمیم میگیرند. تحت کمیته های خلق، محاکم خلقی و قوانین اساسی وجود دارد. مردم حق دفاع از خود و شهادت دادن و شاهد آوردن دارند. کمیته خلق دادستان خود را دارد و توده ها در محکمه به اتهامات و دفاعیات گوش میدهند و تصمیم میگیرند.

در سال ۱۹۸۳ وقتی حزب  قرار استقرار مناطق پایگاهی را صادر کرد سیستمی از کمیته های خلق برپا شد. جمع کمیته های خلق در یک منطقه معین یک منطقه پایگاهی را میسازد. در سال 83 کمیته سازمانده جمهوری دموکراتیک نوین خلق تشکیل شد و امروزه با رشد قدرت دولتی نوین، حزب کمونیست پرو کارزاری را برای مقاصد زیر طراحی کرده است: اول، توده گیر کردن واقعیت قدرت نوین خلق. دوم، جلب حمایت برای نیازهای قدرت نوین؛ چرا که قدرت نوین برای رشد خود و برای تقویت مناسبات تولیدی نوین به همه ـ از دکتر گرفته تا مهندس و معلم و غیره ـ نیاز دارد. سوم، جلب افکار عمومی ملی و بین المللی. کمونیستهای پرو فعالانه به تبلیغ این واقعیت میپردازند که پرچم درخشان قدرت نوین سیاسی در روستا به اهتزاز درآمده است. آنها به مردم فراخوان پیوستن به مناطق پایگاهی و حمایت از قدرت نوین را میدهند. اینکار از طریق تبلیغ و ترویج گسترده و عمدتا شفاهی در میان توده ها در محلات، زاغه ها، دانشگاهها و کارخانه ها به پیش برده میشود. قدرت نوین باید رشد و تکامل یابد. حزب کمونیست پرو برای این امر نیز اصول و راهنمای عمل خود را تعیین کرده است: اساس، گسترش  قدرت نوین است و راهنمای عمل، ساختن کمیته های علنی خلق.

برای اینکه درجه ثبات مناطق پایگاهی درک شود همان بس که بگوئیم هنگام انتخابات، دولت کهن نتوانست به هیچکدام از مناطق پایگاهی پا نهد. اما شک نیست که دشمن بالاخره به این مناطق و به کمیته های علنی خلق حمله خواهد کرد. ح ک پ و ارتش چریکی خلق و قدرت سیاسی نوین از نظر سیاسی و ایدئولوژیک برای مقابله با چنین حمله ای آماده اند و مسلما از نظر نظامی نیز آماده خواهند بود. ساختمان حزب، ارتش چریکی و قدرت نوین بر پایه تدارک سیاسی ـ ایدئولوژیک بوده و تربیت کادرها ـ رهبران ـ فرماندهان ـ سربازان، مصادره سلاح و تجهیزات، و افزودن بر شمار کمیته های خلق و غیره را نیز شامل میشود. تقسیم اراضی در مناطق پایگاهی و دگرگون ساختن مناسبات تولیدی بخشی مهم از ساختن مناطق پایگاهی است.

به پیروی از آموزه های مائوتسه دون در مورد دموکراسی نوین، در مناطق پایگاهی سیاست نوین برقرار شده است. بعلاوه برای برقراری یک اقتصاد نوین از طریق استقرار مناسبات تولیدی  نوین مبارزه میشود. در این مناطق، مناسبات نیمه فئودالی  نابود شده و زمین در میان دهقانان فقیر به ترتیب زیر تقسیم میشود: زمین در درجه اول به کسانی تعلق میگیرد که هیچ زمینی ندارند، به افراد کم زمین نیز مقداری داده میشود. البته تولید یعنی کاشت و برداشت بصورت جمعی انجام میشود. دولت نوین  هنوز وارد مرحله اعطای مالکیت فردی نشده و افراد زمین را صرفا تصاحب میکنند. فرق تصاحب با مالکیت در اینست که آنها حق معامله اراضی را ندارند. نکته مهم اینجاست که با تقسیم زمین سیستم لاتیفوندیا یا مالکیت زراعی فئودالی و تمرکز بالای زمین دست یک مالک بهم میخورد. مالکیت شرکتی “انجمن کشاورزی منافع اجتماعی یا SIAS” که در دهه ۱۹۶۰ بعنوان یکی از اشکال “کلکتیو” وابسته به دولت توسط رژیم نظامی ساخته شد و تعاونی های کشاورزی نیز نابود میشود. این تعاونیها و انجمن ها در عمل مانند مالکان ارضی عمل کرده، مناسبات تولیدی فئودالی را برقرار ساخته و بدین طریق فئودالیسم را به اشکال متفاوت زنده نگه میدارند. با نابودی چنین نظامی است که مناسبات تولیدی نوین برقرار میشود، فرهنگی نوین خلق میگردد و توده ها با جهان بینی علمی تربیت میشوند.

توده ها تحت رهبری ارتش چریکی خلق فعالانه در هجوم به املاک شرکت میجویند. مثلا یک ملک فئودالی را در نظر بگیرید که دور تا دورش را سیم خاردار گرفته و مزدوران مسلح از آن محافظت میکنند. بخشی از ارتش چریکی مقرهای این مزرعه را میگیرد و ملاکین و مستبدین فئودال را زندانی میکند؛ توده ها نیز سیمهای خاردار را نابودکرده، زمین را مصادره نموده و اگر محصول آماده باشد آن را برداشت میکنند. سپس  مجمع عمومی ده تشکیل میشود و توده ها از رنجهای خود سخن میگویند. آنها تمام جنایات فئودالها را محکوم کرده و مالکان ارضی جنایتکار  را به مجازات میرسانند. زمین سرانه تقسیم میشود و اگر لازم باشد برای تامین خودکفائی منطقه پایگاهی نوع کشت نیز عوض میشود. اکنون مناسبات تولیدی نوین در روستا در حال تکوین است. البته برنامه حزب کمونیست پرو برای انقلاب دموکراتیک شامل نابود کردن سرمایه بوروکراتیک ـ خصوصی و دولتی ـ نیز میباشد.  به گفته مائو، مصادره سرمایه بوروکرات در گذر لاینقطع از انقلاب دموکراتیک به انقلاب  سوسیالیستی کلیدی است.

در بسیاری از کشورهای تحت سلطه امپریالیسم پایتختها به نسبت اقتصاد ملی باد کرده و پرو نیز چنین است. چگونگی حل این مسئله در امر ساختمان جامعه نوین از اهمیت  بسیار برخوردار میباشد. دولت نوین و جامعه نوین مسلما نیروهای مولده موجود را لازم خواهد داشت، اما نمیتواند بشکل حاضر آنها را مورد استفاده قرار دهد. در این زمینه حزب کمونیست پرو تجارب منفی را مورد ملاحظه  قرار داده و به سیاست ناسیونالیستهای کامبوج برهبری “پول پت” در سالهای بقدرت رسیدنشان بعنوان یک تجربه منفی مینگرد؛ چرا که راه حل کمونیستی با اینگونه روشها خوانائی ندارد. کمونیستها به توده ها و به ایدئولوژی توانای خود اعتماد راسخ داشته و معتقدند با فتح افکار توده ها میتوان آنان را در انجام کاری که نیازهای قدرت نوین را برآورده کند رهبری کرد. همانگونه که با فتح افکار توده ها میتوان قدرت سیاسی را کسب کرد، برای معضلات دیگر نیز میتوان راه حلی صحیح یافت. زمانی که این اصل برقرار باشد، در عمل و گام به گام راه حلها را میتوان یافت.