نگاهی به فیلم تلما و لوئیز

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

از جزوه زنان و انقلاب

فیلم “تلما و لوئیز” از آثار نادر جهان سینما است. زیرا ۹۹ درصد فیلمهای هالیوود، از زن تصویر موجودی تهی مغز و دست آموز مرد (در حد سگ و گربه خانگی) ارائه میدهند؛ زن را بعنوان دکور در گوشه صحنه های مردانه میگذارند تا حس هوسبازی و تجاوزگری مردان را ارضاء کنند؛ یا از زن چهره جادوگر مکاری میسازند که به او هیچگونه رحمی نباید کرد. این فیلم یکی از معدود آثاری است که شخصیتهای اصلی آن زن هستند ـ آنهم زنانی که هیچ چیز برای از دست دادن ندارند؛ زنانی که علیه ستمگری و ستمگران غیر مسلح و مسلح سر به طغیان برمیدارند و بدون هیچ پشیمانی تا آخر این راه میروند. این فیلم بسیار مترقی است که به دل مینشیند و درسها می آموزد. “تلما و لوئیز” را حتما باید دید و در مورد محتوا و نکات مهم آن اندیشه و بحث کرد.

شخصیتهای اصلی فیلم “تلما” و “لوئیز” نام دارند. این دو که هر یک بصورتی از ستمهای جامعه مردسالار رنج میبرند، تصمیم میگیرند برای چند روز هم که شده از این مناسبات اسارتبار فاصله گرفته و به دور از سلطه و امر و نهی شوهر یا دوست پسر خود به استراحت و تفریح بپردازند. اما نظام موجود چنین حقی را برای آنها برسمیت نمیشناسد و در هر گام با تازیانه های آشکار و پنهان به جانشان می افتد. آنها مرد متجاوزی را با شلیک گلوله به سزای اعمالش میرسانند و میگریزند. ماموران پلیس، هویت تلما و لوئیز را تشخیص میدهند و به تعقیب آنها میپردازند. قهرمانان فیلم که در مسیری بازگشت ناپذیر پا گذاشته اند و سر تسلیم شدن ندارند، نظم و قانون حاکم را به هیچ میگیرند. دشواریها و موانع مرتبا ظاهر میشوند، اما تلما و لوئیز بر توهم و تردید غلبه میکنند و با اراده ای استوارتر راه خویش را ادامه میدهند. و زمانیکه حلقه محاصره پلیس ـ در واقع چنگال مناسبات ارتجاعی و ستمکارانه ـ به دور آنها تنگتر میشود، آگاهانه مرگ را انتخاب میکنند و تن به تسلیم و اسارت نمیدهند.

تن ندادن به مناسبات اجتماعی موجود و تحقیر مرگ، دو موضوع اساسی است که با قدرت در سراسر فیلم مطرح میشود و شور و شوق تماشاگران را بر می انگیزد. این فیلم بدرستی تفنگ را بعنوان یک عامل حیاتی در رهائی زنان به میان میکشد. تلما و لوئیز به جائی رسیده اند که هیچ چیز ندارند از دست بدهند مگر زنجیرهایشان را.

این فیلم، عکس العمل هیستریک نمایندگان ایدئولوژیک و سیاسی سرمایه داری را در آمریکا برانگیخت؛ از آن بعنوان فیلمی “فاشیستی و ضد مرد” نام بردند و گفتند که “جنایت” را تبلیغ میکند. از نظر بورژوازی، افشای ارزشها و مناسبات اجتماعی ستمگرانه بورژوائی، “فاشیسم” است. طغیان سازش ناپذیر ستمدیدگان علیه این مناسبات اجتماعی، “جنایت” است. “تلما و لوئیز”، فیلمی است که گرایشات طبقاتی متفاوت در مورد مسئله رهائی زنان را رو می آورد و به بوته آزمایش میگذارد. توده های ستمدیده از عصیان قهرمانان فیلم علیه مردان مستبد، سرپیچی از قانون، و تصمیم خلل ناپذیر آنها به اینکه هرگز به چارچوب زندگی گذشته باز نگردند، از دل و جان حمایت میکنند. بسیاری از زنان در دل آرزو میکنند به جرات تلما و لوئیز دست یابند تا بتوانند قیود زندگی کهن را پاره کنند.

این دو به “حد و مرزهای” ترسیم شده برای زنان توسط مناسبات اجتماعی حاکم تن نمیدهند. بر سر همین مسئله، بینندگان فیلم به دو گروه تقسیم میشوند. کسانی که عصیان تلما و لوئیز را کاملا تائید میکنند؛ و دیگرانی که در این مورد دچار تردید میشوند یا آشکارا به رد این حرکت میپردازند. در گرایشات مختلفی که بین تماشاگران بروز می یابد، رد پا و نفوذ ایده های طبقات حاکم بچشم میخورد. برخی معتقدند که تلما و لوئیز زیاده روی کردند. عده ای میگویند آنها نباید دست به کارهای غیرقانونی میزدند و نظم حاکم و پلیس را تحقیر میکردند ـ برای مثال، گروهی از فمینیست های رفرمیست در آمریکا که معتقدند مبارزه برای رهائی زنان را باید در چارچوب نظام حاکم به پیش برد، چنین نظری دارند. گروهی هستند که “گستاخی” تلما، یعنی خیانت به شوهر از خود راضی و مردسالارش را زیاده روی میدانند ـ این گروه معمولا مردان کشورهای تحت سلطه مانند ایران را شامل میشود. خیلی از مردان “مترقی” حاضرند تا آنجا به زنان اجازه شورش بدهند که اقتدار مردانه شان زیر سئوال نرود.

تلما همسر مردی خودخواه، تنبل، مردسالار و بیشعور است که برای زنان تماشاگر فیلم، چهره ای آشنا دارد. از آن احمق های عقب مانده که فکر میکنند خیلی زرنگند! تلما، همبستر و خدمتکار بی جیره و مواجب اوست که قرار است هدف زندگیش تر و خشک کردن این تحفه باشد و از اینکار لذت ببرد. لوئیز در یک رستوران کار میکند و باتجربه تر و مستقلتر است. چند سال قبل یکبار به او تجاوز شده و لوئیز تصمیم گرفته که دیگر اجازه تکرار چنین جنایتی را ندهد. بنابراین سلاح کمری تهیه میکند و طرز استفاده از آن را می آموزد. اوست که تلما را تشویق و تشجیع میکند تا به اولین عصیان زندگیش دست بزند. و تلمای “دست آموز و اجیر” کاری میکند که شوهرش به خواب هم نمیبیند. او و لوئیز بدون اطلاع (در واقع بدون اجازه) مردانشان تصمیم میگیرند آخر هفته را از این زندگی بنده وار مرخصی بگیرند. حوادث سفر آنها را آبدیده میکند و برای همیشه از زندان نقش سنتی زن رها میشوند. در سراسر فیلم، اشکال گوناگون تحقیر و لگد مال شدن زنان که همه جا و هر روز شاهدش هستیم، بنمایش در می آید: از امر و نهی و بدخلقی شوهر گرفته که به زور میخواهد به تلما (و به خودش) ثابت کند که با شعورتر از اوست تا رفتار هرزه ی مردان حاضر در کافه که حضور تلما و لوئیز بقصد تفریح و رقص را به حساب آن میگذارند که اینان آمده اند به مردان سرویس بدهند؛ از حمله یک جانور ماچو به تلما گرفته تا شکلکهای تهوع آور و مردانه راننده کامیون؛ و بالاخره بیرون زدن رگ غیرت شوهر تلما هنگامی که با معشوق سر راهی همسرش روبرو میشود.

تلما و لوئیز هر بار که از سنت و قانون حاکم و مناسبات پذیرفته شده سرپیچی میکنند با سرکوب مواجه میشوند. اما تابع و تسلیم نمیشوند و بیشتر طغیان میکنند. و سرانجام زمانیکه مجبور میشوند در مقابل دولت بایستند دیگر تمام ترسشان ریخته است. فیلم این تحول را بر متن صحنه هائی بسیار زیبا از صخره های سخت بنمایش میگذارد. در یک صحنه محوری، آنها پس از ساعتها بی خوابی همچنان برای فرار از چنگ نیروهای پلیس بطرف مرز مکزیک رانندگی میکنند و لوئیز که پشت فرمان قرار دارد از تلما میپرسد: “بیداری؟

” تلما جواب میدهد: “هیچوقت در زندگی اینقدر بیدار نبوده ام!” و ادامه میدهد: “فکری به ذهنم رسید. دیگر نمیخواهم برگردم.” ذهن آنها دستخوش تحولی بزرگ شده است: از موجوداتی فرودست و سرکوب شده به زنانی مستقل و عصیان گر تبدیل شده اند که حاضر نیستند از راهی که انتخاب کرده اند باز گردند یا بر سر آن ذره ای سازش کنند. آنها در این راه تنها به خودشان متکی هستند و نمیتوانند به مردانشان تکیه کنند. اینطور نیست که هیچیک از این مردان، هیچ احساسی نسبت به آنها ندارد یا نخواهد کمکی کند؛ اما نظام سرمایه داری مناسبات میان زن و مرد را آنچنان به رابطه سلطه گر و تحت سلطه بدل کرده که اگر مردی آگاهانه و همه جانبه از اشکال رایج و عادی و پذیرفته شده این مناسبات گسست نکرده باشد خواه ناخواه به این یا آن جنبه ستمگری بر زن کمک میکند. خوبی “تلما و لوئیز” اینست که نقشهای گوناگون اما مکمل مردان را نشان میدهد: مردی که زن ستیزی خود را با سبعیت آشکار به نمایش میگذارد؛ شوهر استیلاگر؛ جوانک دزد فریبکاری که در پی سوء استفاده است؛ دوست پسر لوئیز که حاضر نیست دست از امتیازات مردانه خود بردارد.

پیام صحنه آخر، پیام سازش ناپذیری و تحقیر مرگ است. تلما و لوئیز نمونه میلیونها زن ستمدیده در جامعه آمریکا هستند که هر یک به شکل و به درجه ای در مقابل نظام حاکم و ستمگری و جنایاتش دست به مقاومت و مبارزه میزنند و این ظرفیت انقلابی را دارند که به رزمندگان آگاه جنگی نقشه مند برای سرنگون کردن بساط ستم و استثمار سرمایه داری تبدیل شوند.