رویزیونیست ها و هنر (بخش اول) برخوردی به دیدگاه رویزیونیستی “راه کارگر” از هنر

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

از سلسله گفتارهای رادیویی “صدای سربداران” (۱۳۷۰-۱۳۶۸)

در برنامه این هفته هنر و انقلاب برخوردی داریم به دیدگاه رویزیونیستی از هنر. منظورمان فقط بحثهای تئوریکی نیست که جریانات بورژوایی رخت چپ پوشیده در باب هنر متعهد و هنرمند پیشرو ارائه می دهند. بلکه به تبارزات عملی این دیدگاه نیزنگاهی می اندازیم. برای مشخص تر شدن بحث تصمیم گرفتیم یک نیروی سرشناس رویزیونیستی هوادار شوروی در ایران را بعنوان نمونه انتخاب کنیم و بحث را حول نظرات این جریان را به پیش بریم و در این میان “سازمان کارگران انقلابی ایران ـ راه کارگر” را یافتیم که هم بحث تئوریک خود را درباره هنر ارائه داده و هم دیدگاه کلی اش را در صفحات نشریه یا بروی امواج رادیوی اش بنمایش گذاشته است. رجوع ما در این بحث یه مقاله ای تحت عنوان “هنر و وظایف حزب در قبال آن” نوشته “م. پیوند” است که در “راه کارگر تئوریک شماره ۶ مرداد ماه ۱۳۶۷” چاپ شد.

رویزیونیستها که معمولا در قالب اصطلاحات و عبارات مارکسیستی و ماتریالیستی حرفهایشان را می زنند در مورد هنر نیز از طبقات و اقشار و مراحل معین تکامل اجتماعی و رابطه هنر با شرایط عینی بسیار می گویند. برای درک جوهر بورژوایی بحثشان ضروری است که همه این تزئینات و زرق و برقهای نابرازنده را از روی پیکر زشت تفکرات آنها کنار زد و به لب مطلب رسید. از اینجا شروع کنیم که “راه کارگر” می گوید :”یک اثر هنری قاعدتا نه حاصل تولید جمعی که تولیدی فردی است.”

این یکی از پایه های بحث رویزیونیستهاست. ظاهرا بحث موجهی است و بدون شک انعکاس واقعیتی نیز هست، اما بگونه ای این موضوع مطلق نمایانده شده که بعدا بتوان از آن نتیجه گیریهای معین بورژوایی کرد. این حکم را داشته باشید که تا به حکم دوم “راه کارگر” برسیم. “راه کارگر” می نویسد:”آیا حزب طبقه کارگر وظیفه اش سازماندهی جنگ “هنر پرولتری” یا “هنر سوسیالیستی” یا هر عنوان دیگری با “هنر بورژوایی” بر محور پیکار طبقاتی پرولتاریا و بورژوازی است؟!”

بدون شک از دید نویسنده “راه کارگر” با آن باصطلاح ها و این علامات تعجب و سوال جواب منفی است و البته برای خلط مبحث این سوال را با سوال دیگری تکمیل می کند:”آیا بایستی صرفا هر اثر هنری را که مستقیما منافع، خواستها، و مبارزات طبقه کارگر را بیان کند، حتی اگر بی مایه از هنر باشد برسمیت بشناسد و بقیه را یکسر از آن بورژوازی و شایسته انهدام بداند؟!”

باز هم علامت سوال و علامت تعجب. و اما حکم دروغین سوم، “راه کارگر” ادعا می کند:”کمونیسم بدوی که در کشور ما بگونه پوپولیسم عقب مانده می نمایاند، نمی تواند هنر را بعنوان عرصه ای از مبارزه طبقاتی برسمیت بشناسد. آنرا پدیده ای زائد، تشریفاتی و تجملاتی می داند که صرفا برای سرگرمی و ائتلاف وقت مردم و انحراف افکار آنها از امر انقلاب و واقعیات موجود توسط امپریالیستها و عوامل داخلی آنها تولید و پرورش می یابد.”

بگذارید فعلا بهمین سه حکم بپردازیم: یکم آنکه، یک اثر هنری قاعدتا تولیدی فردی نیست. این حرف را معمولا کسی می زند که جدا از وابستگی طبقاتی اش به تولید خرد فردی و نگاه کردنش به دنیا و محصولش  از زاویه یک استادکار و صنعتگر منفرد، اصولا با اشکال و ابزار پیشرفته بیان هنری در دنیای شدیدا اجتماعی امروز بیگانه باشد. درباره آثار هنری سینمایی اگر کسی دم از تولید فردی بزند، مسلما مضحکه خاص و عام می شود، یا در مورد یک اثر موسیقی، دیگر با نکیسای منفرد و سازش روبرو نیستیم. موسیقی پیشرفته حاصل کاری جمعی است. و این هم امری اتفاقی نیست. تولید هنری مثل سایر رشته های تولیدی فراگیرتر از سابق شده و می شود. چه بطور آگاهانه و غیر آگاهانه. و باید هم چنین باشد. هیچ مرز مقدس و غیرقابل عبوری وجود ندارد که جلوی شکستن انحصار فردی بر اثر هنری را بگیرد. البته در دیدگاه بورژوایی یا فئودالی از هنر بدون شک مالکیت خصوصی مقدس و غیرقابل تعرض است و این خود را در عرصه آفرینش هنری هم بنمایش می گذارد. بگذارید مثالی بزنیم:در جریان انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی در چین، آثار هنری بیشمار و نوینی با محتوا و مضمون پیشرو و در قالبهایی جدید و انقلابی بوجود آمد. سینما، تئاتر، باله، نقاشی و پوستر، موسیقی و ادبیات در چین سوسیالیستی در جریان انقلاب فرهنگی شکوفا شد. یک علت این امر مبارزه عمیق علیه ایده ها و آثار بورژوایی و فئودالی در عرصه ادبیات و هنر بود. خود این مبارزه آثار هنری آلترناتیو و پرولتری را طلب می کرد و هنرمندان پرولتر آگاهانه بدین کار پرداختند. علت دیگر اما، شکستن حصارهایی بود که طبقات استثمارگر بدور هنر کشیده بودندو این حیطه را درست مانند رویزیونیستهای “راه کارگر” ی حیطه ای فردی می دانستند. در جریان انقلاب فرهنگی نه فقط آثار هنری بطور وسیع در دسترس توده های کارگر و دهقان و در معرض بررسی انتقادی آنها قرار گرفت، بلکه آفرینش هنری نیز توده ای شد. کارگران و دهقانان بسیاری به عرصه تولید هنری وارد شدند و آثاری ارزشمند آفریدند. این چیزی است که رویزیونیستها، منجمله “راه کارگر” ی ها قادر به درکش نیستند. کارگر و آفرینش هنری! دهقان و هنر! استغفرالله، اینها بروند به کارشان برسند که تولید نخوابد و به اقتصاد ضرر نخورد. آنها را چه به کار هنری!

بنابراین اگر نه فقط به آثار سینمایی و تئاتری، بلکه به آثار نقاشی آن دوره هم نگاه کنید، با آثار مشترک روبرو می شوید. کم نیستند پوسترها و تابلوهای نقاشی در دوران انقلاب فرهنگی که در پای آنها چهار امضاء وجود دارد، یعنی دقیقا تولید جمعی است.

و اما حکم دوم. بدون شک حزب طبقه کارگر وظیفه سازماندهی جنگ هنر پرولتری با هنر بورژوایی بر محور پیکار طبقاتی پرولتاریا و بورژوازی را بدوش می گیرد. بهتر است “راه کارگر” و تمامی بورژوا رویزیونیستهای دیگر که خیال انباشتن ذهن توده ها با تولیدات هنری ارتجاعی را کرده اند در این مورد هیچ تردیدی نداشته باشند. پرولتاریا و حزب پرولتری بدرستی به آثار هنری بعنوان اشکال ایدئولوژیک می نگرد که بر هر یک از آنها بناگزیر مهر طبقاتی خورده و هر یک از آنها عملکرد اجتماعی و لاجرم تاثیرات سیاسی خود را بر جامعه دارد. در این عرصه یک جنگ، یک پیکار طبقاتی معین در گیر است. چه این پیکار علنا اعلام شده باشد چه نشده باشد. در ذهن مخاطبان آثار هنری این جنگ بین ایده های متخاصم درگیر است. مثلا یک شنونده رادیویی را در نظر بگیرید، وقتی موج رادیو را می چرخاند و به “صدای کارگر” یعنی رادیوی “راه کارگر” ی ها می رسد و از آن یک ترانه فردگرایانه معطوف به مسائل پیش پا افتاده عاطفی، غالبا نومیدکننده و کسالت آور یا بیان احساسات دلتنگ کننده را می شنود، در او یک ایده مشخص شکل می گیرد و احساس معینی در او برانگیخته می شود. اما وقتی همین فرد از “صدای سربداران “یک ترانه انقلابی سرشار از خوش بینی و امید به آینده را می شنود، ایده مشخص دیگری در ذهنش بیدار می شود و این ایده های متضاد با هم در جنگند. اینکه کدامیک پیروز شوند، مسلما به موقعیت طبقاتی شنونده و میزان نفوذ ایده های درست یا نادرست انقلابی یا غیر انقلابی در او وابسته است. و همچنین به قوت و ضعف هر یک از این آثار هنری در تاثیرگذاری اجتماعی. اما در بروز این جنگ، هیچ جای شکی نیست.

همینجا بهتر است خلط مبحث “راه کارگر” را نیز پاسخ گوییم. “راه کارگر” طوری جلوه میدهد که کمونیستهای انقلابی هر اثر هنری را حتی اگر بی مایه از هنر باشد، صرفا برمبنای طرح منافع، خواستها و مبارزات طبقه کارگر برسمیت می شناسند. برخلاف این فریبکاری رویزیونیستهای “راه کارگر” ی، کمونیستهای انقلابی محتوا را از فرم و مضمون را از ارزشهای هنری بشکل مکانیکی جدا نمی کنند. برای آنها زمانی منافع والا، خواسته های انقلابی و مبارزات سترگ طبقه کارگر جهانی می تواند واقعا در یک اثر هنری طرح شده باشد که ظرف و قالبی در خور آنرا داشته وارزشهای عمیق هنری را با خود حمل کند. به آثار آفریده شده توسط پرولتاریای انقلابی در جریان انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی در چین نگاه کنید. باله رسته سرخ زنان، باله دختر سپیدموی، کنسرتو پیانوی رودخانه زرد، فیلم گسست از ایده های کهن و دهها نمونه دیگر از آثار هنری آن دوران نشان می دهد که چگونه محتوا و قالب و ارزشهای هنری با مغز و دست پرولتاریا بهم آمیخته و هنر پرولتری را آفریده. به تجربه جنبش کمونیستی ایران طی دو دهه گذشته نگاه کنید. برخلاف ادعای راه کارگر در دوران رژیم سلطنتی ترانه ها و سرودهای ارزشمندی ساخته شد، نمایشنامه های خوبی برصحنه آمد، داستان های کوتاه پرباری نگاشته شد و در دوران انقلاب ۷۵ هنرمندان طالب رهایی طبقه کارگر و زحمتکشان را دیدیم که آثار درخشانی در زمینه پوستر و نقاشی، موسیقی و تئاتر آفریدند. اما همینجا لازم است به یک نکته در بحث “راه کارگر” اشاره کنیم. “راه کارگر “با تمسخر می گوید: “آیا باید بقیه آثار را یکسر از آن بورژوازی و شایسته انهدام دانست.” جواب ما این است اگر اثری پیشرو و انقلابی نبود و به پرولتاریا و متحدان ستمدیده اش تعلق نداشت و منافع آنها را بیان نمی کرد، بدون شک متعلق به طبقات توانگر و ارتجاعی و در خدمت آنهاست و بعنوان یک شکل ایدئولوژیک، بعنوان مجموعه ای از ایده های ارتجاعی با تاثیرات مخرب اجتماعی شان شایسته جنگ و مبارزه و از نظر ایدئولوژیک سزاوار انهدام. یعنی باید این آثار را بیرحمانه به نقد کشید و به نقد توده ها گذاشت و حول این نقد، آگاهی طبقاتی و سیاسی توده های تحتانی جامعه را ارتقا داد. برخلاف ادعای رویزیونیستهای “راه کارگر” ی، کمونیستهای انقلابی که “راه کارگر” ترجیح می دهد آنها را پوپولیست بخواند، هنر و ادبیات را دقیقا بعنوان عرصه مهمی از مبارزه طبقاتی تشخیص می دهند و درست در همین عرصه با هنر تشریفاتی، تجملاتی، بورژوایی، فئودالی که دوران تاریخی اش سر آمده و از این زاویه زائد و مضر است، قاطعانه مبارزه می کند و مسلما آثار هنری آفریده شده توسط رویزیونیستها یا تبلیغ شده توسط آنهانیز از تیغ نقد پرولتری در امان نخواهد ماند.

در برنامه های آتی “هنر وانقلاب” این بحث را با ذکر نمونه های مشخص هنر رویزیونیستی و نقد جوانبی از هنر تبلیغ شده توسط رویزیونیستهای “راه کارگر” ادامه می دهیم.