زنـان نپـال آگاهانه سـنت ها و باورهای کهنه زن ستیز و سـلطه گری مرد بر زن را سـرنگون می کنند… پشتوانه شان چیسـت؟

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۱۱ دقیقه

 قدرت سیاسی حاکم، برای عده ای دموکراسی و برای عده ای دیگر دیکتاتوری در بر دارد. قدرت سیاسی کهن (دولت کهن) همراه با روابط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی ملازم آن برای زنان نپال، بجز دیکتاتوری چیزی در بر نداشته است.

دیکتاتوری طبقات ارتجاعی نپال، زنان را تابع و برده ی مردان و فرودست ترین فرد خانواده می کند؛ آنان را قانونا از ارث پدری محروم می نماید تا قدرت اقتصادی برای کسب ذره ای استقلال از مرد نیابند؛ از سنین کودکی زنان را قابل خرید و فروش می کند ( ازدواج های اجباری و ازدواج کودکان)؛ و هزاران بند و زنجیر دیگر بر گرده آنان می اندازد تا برده بمانند.

اما دولت دیکتاتوری طبقات ارتجاعی، در هشتاد درصد کشور سرنگون شده است. در هشتاد درصد نپال قدرت سیاسی نوینی تولد یافته که برای زنان قدرت پاره کردن یک به یک زنجیرهایشان (دموکراسی) را به ارمغان آورده؛ و به آنان حق جلوگیری از بازگشت روابط ستمگرانه گذشته (حق اعمال دیکتاتوری علیه آن روابط) را داده است.

طبق سنت مذهب هندو، زن در دوره عادت ماهانه “نجس” محسوب می شود و باید طی آن هفته در بیرون از خانه بسر برد. در حیاط یا طویله. این یکی از اشکال فرهنگی است که برای تحقیر و شکستن زن استفاده می شود. آن یک هفته تحقیر، زن را آماده پذیرش پست تر بودن جنسیت خود و تبعیت از جنسیت برتر (مرد) می کند. در مقایسه با ایران می توانیم بگوئیم که این سنن و اجبارات، همان نقش حجاب اجباری و قوانین شریعت را بازی می کند.

اما اکنون در هشتاد درصد کشور همراه با سرنگون شدن قدرت سیاسی کهن، سنن زشت و تحقیرآمیز ضد زن نیز سرنگون شده است.

قدرت سیاسی کهن برای فئودالها و سرمایه داران دموکراسی در بر دارد. به آنان آزادی عمل می دهد که منافع خود را علیه اکثریت مردم پیش برند. اما فقط این نیست. قدرت سیاسی کهن، در روابط میان زن و مرد به مردان حق و قدرت می دهد تا بر زنان چیره دستی کنند. در این مناسبات به مردان دموکراسی می دهد و آنان را در جایگاه اعمال دیکتاتوری بر زن قرار می دهد.

اما به موازات سرنگون شدن قدرت سیاسی کهن در هشتاد درصد مناطق نپال، مرد نیز رسما از مقام شاه خانواده و جنسیت “برتر” خلع ید شده و قانونا و رسما برابری زن و مرد در کلیه وجوه جامعه امری مسلم شده است. قدرت نوین خلق، سنگرهای برابری زن و مرد را از طریق آگاه و متشکل کردن زنان و مقابله با مردانی که در مقابل آن مقاومت می کنند، یکی پس از دیگری فتح می کند. زنان حق مبارزه علیه ستم بر خود را دارند و دولت نوین ضامن این حق است. در هیچ نقطه جهان زنان از چنین قدرتی برخوردار نیستند.

در نپال، نه فقط زنان بلکه همه توده های تحت ستم از قدرت سیاسی نوینی که در هشتاد درصد کشور برپا شده، برای تغییر شرایط خود استفاده می کنند. با داشتن این قدرت، روابط کهنه را با زور سرنگون می کنند و روابط نوین برقرار می کنند. این محرومان برای اولین بار، با داشتن قدرت و آزادی سرنگون کردن مناسبات کهن و ایجاد قدرت سیاسی نوین، اقتصاد و فرهنگ نوین، مزه دیکتاتوری و دموکراسی پرولتری را چشیده اند. و در این میان، زنان نپال محرومترین محرومان بودند. هر چند تا رهائی کامل زنان راه زیادی در پیش است. اما ببینیم دیکتاتوری و دموکراسی این دولت نوین برای کیست و چه کرده است.

گزارش مستقیم از رهبران جنبش زنان در نپال

در جلسه ای که در مهرماه امسال با شرکت ۱۲ تن از اعضای کمیته مرکزی اتحادیه سراسری زنان نپال (انقلابی) و یکی از فعالین جنبش زنان ایران تشکیل شد، جایاپوری قاراتی که رهبر این سازمان است وضع زنان نپال و تغییرات دهسال گذشته را چنین شرح داد:

«علیرغم تاریخ طولانی جنبش کمونیستی در نپال جنبش زنان همیشه یک جنبش اصلاح طلبانه بود. اما با تشکیل حزب کمونیست نپال (مائوئیست) و آغاز جنگ خلق در سال ۱۹۹۶ وضع برای جنبش زنان نیز عوض شد. جنبش زنان با ایدئولوژی انقلابی پیوند خورد و جهش وار رشد کرد. ما ایدئولوژی تکامل یابنده مان را که مارکسیسم – لنینیسم – مائوئیسم و راه پراچاندا است با مسائل زنان پیوند می زنیم. در روستاها زنان توانسته اند دولت و فرهنگ فئودالی را از جای بر کنند و به این معنا دولت نوینی را متولد کنند. برای اینکه مشخص تر صحبت کنیم ستم بر زن را در دو سطح باید بررسی کنیم. ستمی که از سوی دولت حاکم از طریق قوانین و غیره اعمال می شود و ستمی که از سوی جامعه از طریق ساختار فئودالی خانواده و افکار و سنن مذهبی بر زن وارد می شود.

«در مناطق روستائی که دولت نوین برقرار شده زنان دارای حقوق برابر منجمله حق ارث برابر شده اند. ما در ۳۰۰۰ تا ۳۵۰۰ مورد این قانون جدید را بکار بسته ایم. طبق قوانین مذهب هندو (مذهب رسمی دولتی در نپال) زنان از والدین خود هیچ ارثی نمی برند. والدین فقط “دوری” (جهیزیه عروسی) دخترشان را تامین می کنند. در روستاها این قانون عوض شده و در شهرها دولت زیر فشار پیشروی های جهش وار مناطق روستائی، بدست و پا افتاده که قوانین خود را تغییر دهد و چهره ارتجاعی خود را کمی نقاشی کند.

«اکنون ۴۰ درصد ارتش رهائی بخش و حکومتهای مناطق خودمختار که طبق قانون دولت انقلابی نوین تشکیل شده اند را زنان تشکیل می دهند. در برخی از مناطق کشور، ۶۰ درصد اعضای حزب کمونیست نپال (مائوئیست) زن می باشند که بصورت انقلابی حرفه ای فعالیت می کنند. شگفت آور آنکه این رقم را در غربی ترین نقطه کشور که عقب مانده ترین منطقه نپال است مشاهده می کنیم.

«اشکال خاص ستم بر زن گوناگون است. مثلا چند همسری مرد، تفاوت سنی بسیار زیاد در ازدواج، مزدوج کردن دختران خردسال، نجس خواندن زنان در طول عادت ماهانه. در منطقه “ترای” که منطقه دشتی هم مرز هندوستان می باشد، زنان پوششی بر چهره می اندازند. در مناطق غربی دختران را بعنوان هدیه (قربانی) به خدایان هندو به معبد هندویان می دهند. در واقع این دختران خردسال تبدیل به بردگان جنسی امامان معابد و فئودالهای محلی می شوند. نام این آئین سیستم “جوما” و “دووکا” است. در منطقه دولپا که در هیمالیا می باشد و مذهب مردم بودائی است، پولی آندری (چند شوهری) غالب است بطوریکه ۵ برادر می توانند یک زن اختیار کرده و او را میان خود تقسیم کنند.

«در دهسال جنگ خلق به پشتوانه قدرت نوین، ما همه اینها را ملغی کرده ایم. در مناطق پایگاهی این آئین ها یافت نمی شود. یعنی ما در دهسال کاری کردیم که در چند صد سال نشده بود. علاوه بر این ها نقطه پایانی بر عیاشی ها و بدمستی و کتک زدن زن و قمار مردان که بلای جان زنان روستائی است، گذاشته ایم.»

شانتال شرشتا یکی از اعضای حاضر در جلسه که هفتاد ساله است و قدیمی ترین زن انقلابی در نپال می باشد و در سال ۱۹۴۹ زندانی سیاسی بود، می گوید: «من بعنوان یکی از اعضای کمیته سراسری نظارت بر آتش بس (آتش بس میان مائوئیستها و دولت) به مناطق دور دست غربی سفر کردم. در هر چند متر، یک آگهی تبلیغاتی بزرگ از فلان ان جی او و بهمان ان جی او نصب شده بود. اما مردم محل گوئی به عمرشان حمام نکرده اند. ۶۵ هزار ان جی اوی ثبت شده در نپال فعالیت می کنند. ولی اینها واقعا چه می کنند؟»

جایاپوری در ادامه می گوید:

«در مناطق پایگاهی هر دو نوع “دوری” (جهیزیه زن و مهریه از سوی مرد) کاهش بسیار یافته است. در میان ملل نپال رسم است که مرد یا خانواده مرد باید به زن “دوری” بدهند و در دیگر نقاط “دوری” از سوی زن یا خانواده اش به مرد داده می شود. به این طرق ما توانسته ایم به تمام افکار و سنن کهنه ضربه وارد کنیم. در نپال با صحنه شگفت انگیزی روبرو ئیم: در روستاها زنان سنن و افکار کهنه و خرافات را به زباله دانی سپرده اند اما در شهر مردان دکتر و مهندس هنوز به معبد می روند. ما واقعا در ضربه زدن به سنن فئودالی هندو موفق بوده ایم. بطور مثال طبق مذهب هندو بیوه ها حق ندارند جواهر بخود بیاویزند یا لباس های زیبا بپوشند. ما از ابتدای جنگ خلق در مناطق پایگاهی این سنت را از بین بردیم. آن عده از زنان ارتش رهائی بخش خلق یا تشکیلات زنان که همسران خود را در جنگ خلق از دست داده اند، در صورت تمایل، دوباره ازدواج کرده اند. در مذهب هندو پس از مرگ شوهر زن نیز باید مانند مرده زندگی کند. اکنون دولت حاکم نیز در رقابت با ما می خواهد این سنن را محدود کند. هر موضوعی را که ما در مناطق پایگاهی فراگیر می گیریم و زنان را با آن آشنا می کنیم فورا دولت هم می خواهد برای مترقی نشان دادن خود از آن تقلید کند. برای مثال دولت می خواهد قانون حق سقط جنین را نیز تصویب کند.

«در رولپا رهبر سازمان زنان ما شهید شد. هنگام حیات به مادرش سفارش کرده بود در صورت جانباختنش در جریان جنگ خلق، جواهراتش را به حزب بدهد. پس از مرگ او بسیاری از زنان رولپا با الهام از وی جواهرات خود را به حزب هدیه کردند. در نتیجه ما توانستیم با پول این جواهرات یک صنعت محلی راه اندازی کنیم. اولین شهید ارتش رهائی بخش خلق که در حمله ای به مواضع دشمن شهید شد، زن بود. موارد تاریخی و الهام بخش زیادی از مبارزه و مقاومت زنان در زندان و زیر شکنجه داریم. در این موارد، زنان از مردان قوی تر بوده اند. این را حزب نیز اعلام کرده است. همسر و دختر رفیق سونیل ( یکی از فرماندهان نامدار ارتش رهائی بخش خلق که در سال ۲۰۰۴ جانباخت) را دستگیر کردند و به مدت ۱۹ روز به آنان در حضور هم تجاوز کردند اما نتوانستند ذره ای اطلاعات از زبان آنان بیرون کشند. تجاوز به زنان انقلابی یکی از عملکردهای دائم ارتش پادشاهی نپال است. حتا قبل از انقلاب نیز عملکرد این ارتش ارتجاعی کشتن مردم روستا و تجاوز به زنان بود.

«یکی دیگر از زنان شجاع ما دوی کارکا است که بطرز وحشتناکی مورد تجاوز افسر پلیس قرار گرفت. بسیاری از زنان را تحت عنوان اینکه مشکوک به مائوئیست بودن هستند شکنجه کرده و مورد تجاوز قرار داده اند. شمار جانباختگان زن ما ۳۰۰۰ تن است.

«در حال حاضر خواست ما تشکیل دولت موقت و انتخابات مجلس موسسان می باشد. اگر از این طریق نتوانیم به دولت جمهوری دموکراتیک دست یابیم حتما تاکتیکمان را عوض می کنیم. خواست دیگرمان آن است که در دولت آینده زنان باید به نسبت درصد جمعیت حضور داشته باشند. یعنی ۵۱ درصد. ما هنوز کاملا با مردان برابر نیستیم.

«چند روز دیگر کنگره ما برگزار خواهد شد و دستور کار آن عبارتست از: یکم، ارائه خواست ما مبنی بر لغو سلطنت و تمام چیزهائی که در بالا شرح دادم. دوم، چگونه می توانیم ایدئولوژی انقلابی مارکسیسم – لنینیسم – مائوئیسم و راه پراچاندا را به درون جنبش زنان آورده و با آن پیوند زنیم. سوم، از میان توده هائی که به ما پیوسته اند رهبری سازمان زنان را بطور کیفی رشد دهیم. مسئله اصلی آن است که ایدئولوژی پرولتری و پراتیک آن را خوب درک کنیم.

«زنان در مناطق روستائی بدلیل جنگ خلق و اینکه از طریق جنگ خلق آگاه شده و قدرت سیاسی بدست آوردند توانستند شرایط خود را دگرگون کنند. زنان شهری را نیز باید با این واقعیت آشنا کرد. هر جا ستم باشد امکان انقلاب است. در شهرها ما از طریق جنبش های سیاسی توانسته ایم آگاهی زنان را بالا بریم. حتا نمایندگان دولت کهن مجبور شده اند اعتراف کنند که ما دستاوردهای مهمی داشته ایم و این دستاوردها بخاطر جنگ خلق بود. ما در فعالیت میان زنان شهری اهمیت قدرت دولتی را آموزش می دهیم.

«ما خطمان را جسورانه در عمل بکار بسته ایم. با رفتن به درون پراتیک بسیاری چیزها بدست آورده ایم. حتا در تکامل رهبری مان ما بر پراتیک تاکید خواهیم گذاشت. ولی کلاس های تئوریک نیز داریم. بطور مشخص اکنون در حال مطالعه تجربه کشورهای سوسیالیستی گذشته هستیم که در پرتو آن بتوانیم در رابطه با برقراری دموکراسی در قرن بیست و یکم بهتر عمل کنیم. من در کلاس تئوریکی که گذاشته بودم در مورد اینکه رهائی زنان از زمان مارکس تا لنین تا مائو و تا حزب ما چه مسیری را طی کرده است صحبت کردم. اما بطور کلی ما دو نوع مطالعات تئوریک داریم: مقدار زیادی آثار کمونیستی و مقدار زیادی آثار فمینیستی را مطالعه می کنیم. سعی می کنیم میان این دو پیوند برقرار کنیم.»

مشکلات

از ابتدای آغاز جنگ خلق، زنان مائوئیست مبارزات تئوریکی و پراتیکی مهمی را علیه افکار و عادات مردسالارانه در درون جنبش انقلابی نپال و حتا در درون حزب کمونیست نپال ( مائوئیست) پیش برده اند. حزب کمونیست که خود را پیرو آموزه های مائوتسه دون می داند معتقد است که حزب کمونیست و کمونیستها نیز تقسیم به دو می شوند به این معنا که مرتبا افکار ارتجاعی در آنان نیز رسوخ می کند و باید با این افکار مقابله کنند. رهبری حزب مائوئیست، دامن زدن به مبارزه درونی برای مقابله با افکار سنتی در زمینه زنان را همواره تشویق کرده است. در ابتدای جنگ خلق، این افکار کهنه گاه به شکل ابراز نارضایتی از سرعت دگرگونی زنان و سرعت درهم شکستن سنن و افکار حاکم بروز می کرد. در ابتدای امر، فرماندهان مرد واحدهای ارتش رهائی بخش از رویاروئی با نیازهای زنان رزمنده (نوار بهداشتی و غیره) پرهیز می کردند گوئی که یک موضوع خارج از محدوده فکر و بحث است! این بخشی از فرهنگ فئودالی و بورژوائی جامعه است که در ذهن مردم زحمتکش اعم از کارگر و دهقان و زن و مرد و به موازات آن در میان رزمندگان ارتش رهائی بخش نیز نفوذ داشت. سیلاب جنگ خلق به همان نسبت که دشمنان طبقاتی و قدرت آنان را سرنگون کرده، افکار و سنن عقب مانده را نیز از ذهن کارگران و دهقانان و خود زنان روفته است. این تجربه ثابت کرد که پرولتاریا طبقه ایست که در جریان مبارزه برای سرنگونی دیکتاتوری طبقات ارتجاعی باید خود را نیز بر زمین بکوبد و با نقد خود تبدیل به طبقه ای گردد که شایسته رهبری جامعه بسوی آینده ای کاملا متفاوت می باشد. جنبش انقلابی زنان نپال نقش مهمی در روبیدن افکار کهن از میان طبقه تحت ستم و استثمار بازی کرده است. اما تا زمانی که طبقات و تقسیم طبقاتی هنوز بر روی کره زمین باقی است، همه این پیشرفتها می تواند به ضد خود تبدیل شود. روند بی توقف انقلاب کمونیستی را باید در تئوری و پراتیک پیش برد.

مقایسه وضع زنان نپال و هند

با نگاهی به وضع زنان در هند بسرعت می توان دریافت که لقب هند بعنوان “بزرگترین دموکراسی جهان” پرده ضخیمی است برای پنهان کردن زشت ترین شکاف های طبقاتی و ستمگری ها.

در هند “مدرن”، ۹۰ درصد ازدواج ها (حتا در میان تحصیلکردگان) بر پایه تقسیمات کاستی (تقسیم مردم به کاست های پاک و نجس) انجام می شود. بطوریکه اگر دختری از کاست پائین با پسری از کاست بالا (و بالعکس) ازدواج کنند مطمئنا از خانواده ی کاست بالا طرد می شوند و به احتمال زیاد از خانواده کاست پائین نیز اخراج می شوند. حتا برخی اوقات مسئله با ریختن خون آنان حل می شود.

هند یکی از رکورد داران قتل و خشونت علیه زنان است. زن را بعد از مرگ شوهر به طعمه آتش می سپارند. مردان برای ثروتمند شدن زن می گیرند و برای بالا کشیدن “دوری” (جهیزیه) زن را می کشند و سپس زن دیگری می گیرند. مراسم ازدواج زن یکی از تحقیر آمیزترین و ضد انسانی ترین آئین های هندی است که گاه به زد و خورد خونین داماد با خانواده زن بر سر “دوری” می کشد. جشن ازدواج از این هم بدتر است زیرا آشکارا و بی پرده پوشی به بردگی بردن زن را جشن می گیرند و به زن هم می آموزند که بروی این سرنوشت تلخ لبخند زند. طبق آمار “دفتر جرایم” دولت هند، هر ۷۷ دقیقه یک زن بخاطر “دوری” به قتل می رسد. البته این رقم قتل هائی است که به پلیس گزارش می شود. پلیس هند خود یکی از فاسدترین و ضد زن ترین ارگان های دولت هند است. مورد تجاوز پلیس قرار گرفتن زنان، بخصوص زنان روستائی و زنانی که بهر دلیلی مجبور به مراجعه به اداره پلیس شده اند، یک امر کاملا عادی و روزمره است. قتل و خشونت بخاطر “دوری” یک قطره از دریای ستمی است که بر زن هندی وارد می شود. این در حالیست که نیمی از ثروت کشور بر پشت این محرومترین محرومان تولید می شود. بطور مثال هشتاد درصد لبنیات هند با کار زنان تولید می شود.

در نپال انقلابی اما این زنجیر هزاران ساله بردگی زن پاره شده است. در واقع سرنگونی نظام شاهی در هشتاد درصد نپال، در شبه قاره هند نیز ضرباتی بر باورهای مذهب هندو و آن روابط اجتماعی که این مذهب بر مردم تحمیل می کند، وارد آورده است. ناگفته نماند که نپال، مرکز جهانی مذهب هندو می باشد و شاه آن امام هندوان جهان محسوب می شود. سرنگونی امام هندو بدست زنان نپال، چشم انداز امید بخشی را برای صدها میلیون خواهران هندی شان باز کرده است.

سخن آخر

شرایط زنان نپال در فاصله دهسال گذشته به اندازه قرن ها دگرگون شده است. هر چند این تغییرات هنوز خصلت دموکراتیک داشته و تغییراتی نیست که جامعه سوسیالیستی در شرایط زنان بوجود خواهد آورد. اما همین تغییرات دموکراتیک نیز زیر حاکمیت طبقات ارتجاعی و نظام سرمایه داری امپریالیستی غیر ممکن بود. تجربه نپال یکبار دیگر ثابت می کند در کشورهای عقب مانده که هنوز مناسبات اجتماعی هزاران ساله جسم و ذهن مردم را تخریب می کند، فقط انقلاب پرولتری می تواند این مسائل کهنه را حل کرده و دروازها را بروی انقلاب سوسیالیستی باز نماید. ۲۰ سال است که در نپال نظام پارلمانی با شرکت احزابی که سابق بر آن غیر قانونی و زیر زمینی بودند برقرار می باشد.(۱) (این پارلمان در سال ۲۰۰۵ توسط شاه منحل شد و دوباره پس از خیزش آوریل ۲۰۰۶ شاه مجبور به عقب نشینی شده و مجددا آن را برقرار کرد.) اما در تمام این ۲۰ سال هیچ یک از این احزاب حتا یکبار نیز تلاش نکردند، قوانینی را برای “اصلاح” شرایط زنان در مجلس تصویب کنند. اکنون وضع زنان روستائی نپال، حقوق آنان و آگاهی شان، شرکتشان در قدرت سیاسی و ارتش رهائی بخش، چند صد سال پیشرفته تر از موقعیت خواهرانشان در پایتخت کشور (کاتماندو) است! با پایه گرفتن تشکیلات انقلابی زنان در مناطق شهری، واقعیت ارتجاعی دولت کهن و خصلت انقلابی و رهائی بخش دولت نوین بطرز تکان دهنده ای برای زنان شهری آشکار شده است. بهمین جهت آنان دسته دسته به انقلاب مائوئیستی و تشکیلات توده ای انقلابی زنان می پیوندند. رشد و گسترش جنبش رهائی بخش زنان، از عوامل تعیین کننده ای است که پرولتاریای انقلابی را به سوی کسب تمام قدرت سیاسی و برقراری نظام سوسیالیستی می راند. 

توضیحات

۱-  مانند حزب کنگره نپال و حزب اتحاد مارکسیست – لنینیستی. حزب کنگره نپال حزب بورژوازی ملی و کمپرادورهای وابسته به هند است. در مقام مقایسه می توان گفت تا حدی نیز مانند ملی مذهبی های ایران است. حزب اتحاد مارکسیست لنینیستی را می توان به حزب توده و اکثریت مانند کرد.