در آستانه تولد یک دولت سوسیالیستی
به کارگران و زحمتکشان ایران: کارگران و دهقانان نپال اراده کرده اند تا کوه های هیمالیا را از پاشنه ستم و استثمار کنده و بر پاشنه روابط عادلانه میان انسان ها استوار کنند! پس به یاری آنان بشتابیم تا پیروزمندانه قدرت سیاسی خود را بر قرار کنند!
به زنان شجاع ایران: همزنجیرانتان در نپال جنگیده اند و به پشتوانه قدرت سیاسی به زحمت کسب کرده زنجیرهای ستم هزاران ساله را پاره کرده اند. آنان اکنون دنیای نوینی را بر دوش حمل می کنند. پس به یاری آنان بشتابیم تا این قدرت یابی شکوهمند را حفظ کرده و گسترش دهند!
به دانشجویان و معلمان: اولین سنگ بنای این انقلاب شکوهمند را دانشجویان و معلمان نپال گذاشتند. پس برویم تا تجربه شان را فراگیریم و فراگیر کنیم.
کارگران فنی، مهندسان و پزشکان: مناطق روستائی نپال روابط نوین میان انسان ها را در دل می پرورانند. برای نوسازی اقتصادی این مناطق به یاری همه کسانی که آرزوی تولد و ساختمان دنیای نوینی را در سر می پروانند نیاز است. پس پیش بسوی ایجاد بریگادهای انترناسیونالیستی برای کمک به ساختمان نپال نوین، نپالی که متعلق به پرولتاریای بین المللی است.
به همه مبارزین ضد امپریالیست- ضد ارتجاع: در نپال یک صف آرائی انترناسیونالیستی الهام بخش و قدرتمند علیه امپریالیستها و مرتجعین جهان بوجودآوریم!انقلاب نپال وارد مرحله حساس و هیجان انگیزی شده است. شک نیست که اوضاع انقلابی، نپال را در بر گرفته است. انقلاب نپال وارد مرحله ای استثنائی شده که در تمام طول دهسال جنگ خلق موجود نبود. اوضاع فقط یک اوضاع جنگی نیست. سرنگونی کامل دولت کهن و شکل گیری یک دولت دموکراتیک نوین و سوسیالیستی در افق پیداست: از دو دولت موجود (دولت کهن ارتجاعی و دولت نوین انقلابی) یکی باید بر دیگری غلبه کند.
جنبش توده ای آوریل (یا خیزش آوریل مصادف با فروردین ۱۳۸۵) نقطه چرخشی در اوضاع بود. آخرین تلاش رژیم پادشاهی برای متمرکز کردن قدرت خود و حمله به مائوئیستها به طرز فضاحت باری به گل نشست. دوست و دشمن اعتراف کردند که اکنون کلید آینده ی نپال در دست مائوئیستهاست.
تا پیش از آن، نفوذ متشکل حزب کمونیست نپال (مائوئیست) در شهرها اندک بود. تقریبا هیچ تشکیلات مستحکمی در شهرها نبود زیرا کمیته های حزبی و تشکلات توده ای کارگری و زنان و دانشجوئی و نشریات حزب در نتیجه حملات بیرحمانه پلیس مخفی و ارتش و اوباش رژیم پادشاهی نپال درهم شکسته شده بودند. در طول چند سال گذشته هزاران مائوئیست در شهرها دستگیر و ناپدیده شدند. این موقعیت ضعیف در شهرها، معضل بزرگی در مقابل پیشروی جنگ خلق بسوی کسب سراسری قدرت سیاسی بود. هر چند مائوئیستها هشتاد درصد مناطق روستائی را آزاد کرده بودند اما روشن است که بدون فتح شهرها نمی توانستند پیروزی کامل بدست آورند.
تا پیش از خیزش آوریل، حزب در شهرها تشکلات زیرزمینی داشت اما با یک حزب توده ای بسیار فاصله داشت. حتا بسیاری از طرفداران حزب مائوئیست، زیر پوشش احزاب پارلمانتاریست فعالیت می کردند.
در فوریه ۲۰۰۵ شاه نپال طبق رهنمودهای مامورین سازمان سیا و سرویس های مخفی اسرائیلی که نقش مهمی در تقویت و اداره قدرت شاه دارند، پارلمان نپال را منحل کرد تا دستگاه دولتی متمرکزی برای مقابله با جنگ خلق مائوئیستی ایجاد کند. این عمل شاه برای بسیاری تکان دهنده و بیدار کننده بود زیرا ماهیت توخالی “دموکراسی پارلمانی” را آشکار کرد. ۷ حزب پارلمانی که برخی خود را “مارکسیست لنینیست” هم می خوانند در اتحاد با شاه نپال یک نظام حکومتی پارلمانی تشکیل داده بودند. در این نظام اهرم های اصلی قدرت (بطور مشخص ارتش) تحت کنترل شاه بود و پارلمان در واقع پوششی بود برای “دموکراتیک” جلوه دادن رژیم سلطنتی نپال. با منحل شدن پارلمان، هفت حزب پارلمانی در اعتراض به انحلال پارلمان دست به اعتصاب های مسالمت آمیز زدند. با وجود آنکه اعتراضهایشان بسیار رقیق بود با اینحال شاه عده ای از رهبران این احزاب را دستگیر و زندانی کرد. با انحلال پارلمان، ذلت و بدبختی این احزاب پارلمانی نیز برای مردم کاتماندو و دیگر شهرهای نپال، آشکار شد. در آخرین حرکت اعتراضی مسالمت آمیز که اینان براه انداختند بیش از ۵۰ نفر از مردم کاتماندو به آنان نپیوستند. در این میان، حزب کمونیست مائوئیست، کودتای نظامی شاه و انحلال پارلمان را محکوم کرد و به هفت حزب پارلمانی پیشنهاد ایجاد یک ائتلاف گسترده برای راه انداختن جنبش توده ای و سرنگونی رژیم پادشاهی را داد. اما اینان هنوز خواهان گسستن اتحاد خود با رژیم پادشاهی نبودند و چشم امید به “دخالت های آمریکا” داشتند. آمریکا نیز برای متوهم نگاهداشتن این احزاب بورژوائی فراخوان های آبکی می داد که “شاه باید به حکومت قانون تن دهد”. در حالیکه نقشه شاه و آمریکا و هند این بود که انقلاب را کاملا درهم شکنند و بعد پارلمان را تحت عنوان “احیاء دموکراسی” بگشایند و خرده ریزهائی را جلوی این احزاب پرتاب کنند.
اما این نقشه موفق نشد. در ماه های پس از کودتای شاه، ارتش رهائی بخش خلق (پی ال آ) در حملات متعدد یکرشته از استحکامات نظامی ارتش پادشاهی نپال را درهم کوبید. حملات ارتش رهائی بخش در این دوره با نیروی لشگری (هر لشگر کمابیش ۳ هزار نفر است) انجام می شد. این حملات بخشی از “اولین نقشه عملیاتی فاز تعرض استراتژیک” بودند. (به مقاله دیگری در این شماره تحت عنوان ارزیابی کوتاه از نخستین تعرض استراتژیک جنگ خلق در نپال، رجوع کنید). اولین حملات این نقشه با تلفات سنگین در هر دو طرف همراه بود. اما کم کم وضع بطور قطعی عوض شد. در اوت ۲۰۰۵ یک پایگاه مهم نظامی در غرب نپال (در پیلی) درهم کوبیده شد. ارتش رهائی بخش سریعا رشد کرد و به حد هفت لشگر رسید و ده ها هزار روستائی وارد میلیشیا شدند. حاکمیت دولت ارتجاعی محدود شد به چند شهر بزرگ و پادگان ها و ادارات دولتی در مراکز استان ها. هر چند ارتش رهائی بخش نتوانست منطقه ی ترای و دانگ را که مناطق دشتی نپال بوده و عمده غلات کشور را تولید می کنند، آزاد کند اما قدرت ارتش پادشاهی آنقدر ضربه خود که ارتش رهائی بخش خلق می توانست در واحدهای کوچک و بزرگ بطور آشکار در این مناطق کار کرده و توده ها را در فعالیت های انقلابی بسیج و سازماندهی کند. بطور مثال هزاران تن از روستائیان دره دانگ بسوی کوهپایه ها حرکت کرده و در ساختن جاده انقلابی در منطقه پایگاهی رولپا (جاده شهدا) شرکت کردند. در ماه های پس از کودتای شاه، وضعیت ارتش رهائی بخش خلق چنین بود. ارتش رهائی بخش حتا در مناطقی که کاملا آزاد نشده بود حرکت می کرد و با توده ها کار می کرد و جوش می خورد. اما ارتش پادشاهی حتا در این مناطق فقط در کاروان های ماشین های نظامی تا بدندان مسلح می توانست از پادگان خارج شده و توده های روستا را سرکوب و مرعوب کند.
موفقیت های ارتش رهائی بخش خلق و شکست دولت ارتجاعی در پیش برد نقشه اش، اردوی دولت را دچار بحران شدید کرد. حزب مائوئیست با اتکاء به قدرت خود (یعنی مناطق پایگاهی در ۸۰ درصد مناطق روستائی کشور و ارتش رهائی بخش خلق که روز بروز توده ای تر می شود) سیاست تاکتیکی ماهرانه را پیش گذاشت و به هفت حزب پارلمانی پیشنهاد تشکیل جبهه متحد علیه نظام سلطنت را داد. تشکیل این جبهه و امضای پیمان ۱۲ نکته ای میان مائوئیستها و ۷ حزب پارلمانی (ائتلاف ۷ حزبی) در نوامبر ۲۰۰۵ دست کمی از یک زلزله سیاسی بزرگ در مقیاس نپال نداشت زیرا برای اولین بار احزاب پارلمانی با مائوئیستها علیه شاه صف آرائی کردند. آمریکا با عصبانیت این پیمان ۱۲ نکته ای را محکوم کرده و خواهان بهم خوردن این اتحاد و تشکیل اتحادی میان ۷ حزب و شاه شد! مرتجعین دیگر (مانند دولت هند) تاکتیک متفاوتی اتخاذ کردند زیرا امیدوار بودند که ائتلاف با ۷ حزب می تواند مائوئیستها را وادار به تعطیل جنگ خلق و ورود به نظام پارلمانی کند.
هفت حزب پارلمانی برای اعتراض به حکومت نظامی شاه فراخوان ۴ روز اعتصاب عمومی دادند. مائوئیستها حمایت خود را از این اعتصاب عمومی اعلام کرده و پیروزی صد در صدی آن را تضمین کردند. در آوریل ۲۰۰۶ ارتش رهائی بخش در شهر گولاریا که مرکز استان است در روشنائی روز رژه رفت و یکی از هلیکوپترهای نظامی ارتش را سرنگون کرد. در شب قبل از آغاز اعتصاب عمومی، ارتش رهائی بخش دو پست نگهبانی مهم ارتش را که یکی در غرب و دیگری در شرق ورودی و خروجی های کاتماندو را کنترل می کنند، کاملا درهم کوبید. هنگام آغاز اعتصاب عمومی، ارتش رهائی بخش کاملا کاتماندو را در محاصره داشت. تمام اتوبانها را کنترل می کرد و مانع رفت و آمد وسائل نقلیه بود تا اعتصاب عمومی با موفقیت برگزار شود. مائوئیستها اعلام کردند که در طول اعتصاب عمومی در هیچ شهری عملیات نخواهند کرد تا بهانه به دست نیروهای سرکوبگر رژیم ندهند.
فعالین مخفی حزب و فعالین علنی حقوق بشر و نویسندگان و هنرمندان مترقی و سایرین مخفیانه با یکدیگر ملاقات کرده و تقسیم کار کردند. فعالین علنی با سخنرانی ها و فراخوان های علنی مردم را به مبارزه می کردند و فعالین مخفی حزب توده های شهر و روستا را برای شرکت در این مبارزه سازمان می دادند. از همان روزهای اول، ابعاد وسیع این حرکت توده ای کاملا خارج از انتظار هفت حزب پارلمانی بود. آنان حیرت کرده بودند بخصوص آنکه در آخرین تظاهراتی که قبل از امضای پیمان ۱۲ نکته ای با مائوئیستها، در کاتماندو در اعتراض به انحلال پارلمان گذاشته بودند عده بسیار کمی شرکت کرده بودند. حمله پلیس با جواب توده های مردم مواجه می شد. و جنبش کاملا از حالت مسالمت آمیز خارج شد. ۴ روز پس از آغاز اعتصاب عمومی، ارتش اعلام حکومت نظامی کرد. همین بر آتش خیزش توده ای افزود. در ۳ هفته بیش از ۲۴ تن کشته و هزاران نفر زخمی شدند. شعارها بسرعت تیزتر و حادتر شد. در نقاط مختلف شهر سربازان راه را برای توده های معترض باز می کردند. در برخی شهرها در اطراف میادینی که مردم مجسمه های شاه را پائین می کشیدند، سربازان فقط نظاره گر بودند. هفت حزب حتا شعار استعفای شاه را نمی دادند اما صدها هزار تن از مردم با صدای بلند اشد مجازات شاه را طلب می کردند.
رفقائی که برای شرکت در بریگاد بین المللی جاده سازی به نپال سفر کرده بودند، در خیابان های کاتماندو شاهد بودند که افراد سفارت آمریکا حتا در صف آرائی تاکتیکی ارتش نپال دخالت می کنند. نظامیان آمریکائی شخصی پوش در همه جا حضور داشتند. بالاخره شاه و آمریکا و هند عقب نشستند. شاه، کریجا کوئیرلا (رهبر حزب کنکره که وابسته به حزب کنگره هند است) را فراخواند و به وی دستور اشغال کرسی نخست وزیری و گشایش پارلمان را داد. این هفت حزب، عقب نشینی شاه را پیروزی بزرگ “انقلاب” قلمداد کرد. مائوئیستها فورا اعلام کردند که اینان به پیمانی که بسته بودند و به جنبش آوریل خیانت کرده اند. در هر حالت، خیانت این هفت حزب و گشایش پارلمان نه تنها نتوانست توده ها را به خانه هایشان بفرستد بلکه گسترش جهش وار تشکلات توده ای حزب کمونیست مائوئیست در شهرها آغاز شد. دسته های سازمان یافته ی ارتش رهائی بخش، سازمان زنان، سازمان دانشجوئی، اتحادیه کارگری، یکی پس از دیگری، با برنامه، از کوه ها به شهرها سرازیر شدند تا انقلاب را در اینجا نیز سازمان دهند. تشکلات حزبی و توده ای جهش وار رشد کردند. حزب بسرعت در میان خلق ” نوار” پایه گرفت و دست به تشکیل “جبهه رهائی بخش نوار” زد. این موفقیت بزرگی بود زیرا بخش بزرگی از اهالی کاتماندو را مردم نوار تشکیل می دهند. خلق “نوار” نسبت به مردم سایر مناطق مرفه تر می باشند اما همواره تحت ستم نظام پادشاهی بوده اند. نخست وزیر جدید اعلام یک آتش بس نامحدود با مائوئیستها را کرده و از رهبر حزب تقاضا کرد تا برای امضای آن در نخست وزیری حضور یابد. وزیر کشور با هلیکوپتر رفیق پراچاندا و محافظین وی را از یکی از مناطق پایگاهی به کاتماندو آورده و پس از پایان مذاکرات وی را به همان منطقه بازگرداندند. ورود رفیق پراچاندا به پایتخت همراه با عده زیادی از محافظین مسلحش، یک واقعه تاریخی تلقی شد و با شور و شعف بی نظیر مردم مواجه شد. ورود او به پایتخت، نمایانگر چرخشی است که در توازن قوای سیاسی کشور رخ داده است. سوال بزرگ در کاتماندو این است: دولت واقعی کیست؟
دیوارهای کاتماندو و شهرهای دیگر با پوسترهای پراچاندا، شعارهای سرخ تشکیلات زنان، اتحادیه های کارگری و تشکیلات خانواده شهدا، سازمان های دانشجوئی و دانش آموزی پوشیده است. به یک کلام قدرت دوگانه در سراسر کشور قابل مشاهده است. حتا در مرزهای کشور عوارض و مالیات دریافتی ۵۰ درصد تقسیم می شود. هنگامی که تلویزیون اخبار را شروع می کند اغلب اوقات با عکس و شرح بیانات رهبران حزب می آغازد. زیرا آنان اخبارسازان شهرند. اعضای ارتش رهائی بخش با لباس های خاکستری غیر نظامی در شهرها رفت و آمد کرده و در میان مردم به تبلیغ برنامه حزب برای جامعه آینده می پردازند.
اکثر کارگران شهرها در اتحادیه های کارگری متشکل شده اند و خواهان گذر کردن قدرت بدست دولت تحت رهبری حزب کمونیست مائوئیست می باشند. بخش بزرگی از تاکتیکها و شعارهای حزب برای جلب طبقات میانی شهری است که درصد بسیار بزرگی را تشکیل می دهند. اینان در صفحات روزنامه ها به بحث در باره ساختار دولت اینده و اینکه احزاب پارلمانی در دولت آینده چه جائی خواهند داشت می پردازند. این قشر عمدتا خواهان صلح اند اما شاه و احزاب پارلمانی را مانع عمده را در تحقق صلح می دانند. این جابجائی مهمی در افکار و گرایشات این اقشار است. بالاخره روند مذاکرات درهم خواهد شکست. اینکه در نگاه این توده های طبقات میانی مقصر شکست مذاکرات صلح کیست، نقش تاکتیکی مهمی در تحولات آینده و سرعت این تحولات بسوی یک انقلاب تمام عیار دارد.
پس از اینکه جنبش آوریل در نتیجه سازش احزاب پارلمانی با شاه و امتیاز شاه به آنان خاتمه یافت دولت جدید با مائوئیستها یک پیمان صلح امضاء کرد که شامل تعهد دولت به برگزاری سریع انتخابات دولت موقت و تشکیل مجلس موسسان و انحلال ارتش شاه و ایجاد ارتش نوینی از طریق ادغام ارتش رهائی بخش بود. این پیمان توسط حکومت اینطور تفسیر شد که مائوئیستها تن به خلع سلاح داده و در ارتش شاه ادغام خواهند شد. طبق لغت نامه سازمان ملل این پروسه “د.د.ر.” خوانده می شود که کلمات اختصاری سه کلمه انگلیسی است: خلع سلاح، خلع سازمان، ادغام. مائوئیستها اعلام کردند این ارتش شاه است که باید “د.د.ر.” شود و نه ارتش رهائی بخش خلق! جالب اینجاست که نه فقط مائوئیستها که اکثریت توده های نپال با خلع سلاح ارتش رهائی بخش خلق مخالفند و حتا برخی از احزاب پارلمانی و روشنفکران و فعالین حقوق بشر و “جامعه مدنی” نیز با این خلع سلاح مخالفند. برخی از این فعالین حقوق بشر به نخست وزیر می گویند اگر ارتش رهائی بخش را خلع سلاح کند حتا خود نخست وزیر نیز از دست ارتش شاه در امان نخواهد بود چه برسد به بقیه! این یکی از نشانه های گسترش بسیار وسیع پایه های انقلاب مائوئیستی و شرایط بسیار مساعد انقلاب است.
واضح است که این وضع به این ترتیب ادامه نخواهد یافت. حزب کمونیست نپال (مائوئیست) یا باید بسوی کسب سراسری قدرت سیاسی جهش کند و یا عقب نشینی نماید. حفظ و تامین یک ارتش چند ده هزار نفری کار ساده ای نیست. توده های شهرها بخصوص شهر کاتماندو به این وضع “قدرت دوگانه” قانع نیستند. مثلا مردم کاتماندو خواهان تشکیل دادگاه های خلق (دادگاه هائی که در مناطق پایگاهی تحت رهبری مائوئیستها تشکیل شده اند) در کاتماندو می باشند. اما حزب مائوئیست بدلیل پیمانی که با دولت بسته نمی خواهد دست به چنین کار بزند. حتا تظاهراتهائی با این خواست در شهر کاتماندو براه افتاده است.
در حال حاضر ارتش شاه محدود به پادگان ها بوده و تضعیف شده است. در جاده های کشور کارت شناسائی مردم کنترل نمی شود. اتوبوس های مسافربری بازرسی نمی شود. در حالیکه حتا قبل از آغاز جنگ خلق یکی از روتین های ارتش شاه همین کارها بود. در درون ارتش نیز تضادهای میان سربازان با افسران حاد شده است. تعداد شورش های جمعی زیاد شده است. پس از اعلام آتش بس، در اطراف مناطق پایگاهی اعضای ارتش رهائی بخش مرتبا با سربازان پادگان ها دیدار کرده و با آنان کار سیاسی می کنند. حتا در مناطق دور دست در جریان کمک رسانی به سیل زدگان با یکدیگر همکاری می کنند. این روابط تاثیر زیادی روی سربازان ارتش که از فرزندان کارگران و دهقانان می باشند گذاشته است. در تابستان گذشته در بخارا که یکی از قصرهای شاه در آن واقع است ۳۰ تن از سربازان شورشی ارتش ناپدید شدند. اما ارتش فورا قضیه را ماستمالی کرده و آنان را رها کرد تا نارضایتی و اعتراض گسترش نیابد.
از سوی دیگر امپریالیستها بخصوص امپریالیستهای آمریکائی بیکار ننشسته و ژنرالهای ۴ ستاره شان مشغول دادن آموزش های ضد چریکی به واحدهای دست چین شده ی ارتش نپال می باشند. سفیر آمریکا حداقل هفته ای یکبار اعلام می کند که بهیچوجه ورود مائوئیستها به حکومت را در صورتی که مائوئیستها خلع سلاح نشوند قبول نخواهد کرد. هلیکوپترها شبانه به پادگان های مختلف سلاح های جدید حمل می کنند. یک هواپیمای حمل و نقل از اوکراین در حال حمل سلاح های اسرائیلی به نپال بود که در حریم هواپیمائی هندوستان به آن دستور نشست در فرودگاه دهلی را دادند. از قرار دولت چین هواپیما را رد یابی کرده و به دولت هند خبر داده بود. (اینها نیز بخشی از تضادهای چین و هند است که دست یکدیگر را رو می کنند). دولت نپال ابتدا انکار کرد که چنین محموله ای را خریده است. سپس نخست وزیر مجبور شد اعتراف کند که این محموله قبلا سفارش داده شده بود و اکنون نیز “آن را در انبار خواهند گذاشت که علیه مردم استفاده نشود”!!
اینگونه اخبار زیاد است و مرتبا بر تنش های سیاسی می افزاید. یکی دیگر از وقایع که بر شدت تنش ها افزود دستگیری فردی توسط افراد ارتش رهائی بخش خلق در شهر کاتماندو بود. این فرد ۳ سال پیش زمانی که در ارتش رهائی بخش بود با سلاح خود را به دشمن تسلیم کرده بود. طبق گفته خود فرد دستگیر شده، ۳ سال او را تعلیم داده اند که از طریق نفوذ به صفوف حزب مائوئیست دست به ترور صدر پراچاندا یا رفیق بابورام باترای بزند.
روزنامه های کشور هر روز خبر و مقاله بر سر این موضوع که چه کسی حق استفاده از “خشونت” دارد و چه کسی ندارد؛ آیا مائوئیستها باید خلع سلاح شوند یا ارتش شاه؟ رهبران هفت حزب حکومتی و حزب وابسته به شاه در صفحات روزنامه ها بحث می کنند که آیا اول مائوئیستها باید سلاح زمین بگذارند و بعد وارد “پروسه سیاسی” برای حل اختلافات شوند یا اینکه اول باید اختلافات با مائوئیستها را حل کرد و بعد خلع سلاحشان کرد! سازمان ملل متحد که از دعوت مشترک مائوئیستها و دولت برای “نظارت” بر ارتش های طرفین ذوق زده شده بود به نپال رفت. “راه حل” سازمان ملل این بود که روی هر اسلحه ارتش رهائی بخش یک “چیپ” بچسبانند که قابل ردیابی باشد. مائوئیستها روشن کردند که “نظارت” بر ارتش های طرفین به این معناست که در دوره آتش بس اگر تخلفی صورت گیرد، سازمان ملل باید آن را بررسی کرده و روشن کند که تقصیر کدام طرف بوده است. در هر حال در سپتامبر گذشته مائوئیستها اعلام کردند که “خلع سلاح مطرح نیست” و هفت حزب هم پیمان های امضا شده را زیر پا گذاشته اند و توده های مردم باید آماده یک خیزش دیگر در شهرها شوند تا شاه را سرنگون کنند. ارتش رهائی بخش فعالانه در حال ارتقاء کمی و کیفی نیروهای خود است. همانطور که ارتش دشمن نیز تدارک می بیند. آرامش کنونی در واقع آرامش قبل از توفان است. حتا اگر دولت در مقابل خواست مائوئیستها مبنی بر اینکه اول دولت موقت تشکیل داده و انتخابات مجلس موسسان را براه اندازد، عقب نشینی کند؛ و حتا اگر مائوئیستها وارد دولت موقت برای برگزاری انتخابات مجلس موسسان شوند، تغییر کیفی در اوضاع نخواهد بود. تغییر کیفی، تبدیل “قدرت دوگانه” به قدرت یگانه مائوئیستها خواهد بود. هر چند در آن قدرت یگانه، احزاب غیر مائوئیست نیز جای خود را خواهند داشت. اما قدرت شاه و قدرت ارتش ارتجاعی باید درهم شکسته شوند و نیروهای آمریکائی ازخاک نپال بیرون رفته و دولت هند دست از مداخله در امور نپال بکشد.
در مقابل این شرایط نوین آمریکا و انگلیس موضع خود را روشن کرده اند. آنان گفته اند حاضر به تحمل قدرت مائوئیستها نیستند. دولت هند در ظاهر می گوید: “مردم نپال باید تصمیم بگیرند” اما در خفا توطئه چینی می کند. دولت هند حتا حاضر نشده است رفیق گوراو و رفیق کیران را که از رهبران مائوئیست بوده و در هند زندانی اند آزاد کند. این درحالیست که دولت نپال اکثر زندانیان مائوئیست را آزاد کرده و از هند خواسته است که زندانیان مائوئیست نپالی را رها کند. دولت چین تا یکسال گذشته به دولت پادشاهی نپال قول کمک در زمینه سرکوب مائوئیستها را می داد؛ اما اکنون داستان های رسمی اش را عوض کرده و نسبت به هرگونه دخالت آمریکا و هند در امور نپال هشدار می دهد.
شش ماه تا یکسال آینده دوره ای تعیین کننده برای انقلاب نپال است. این انقلاب بشدت به یاری پرولتاریای انترناسیونالیست نیازمند است. حزب کمونیست نپال (م) و تشکلات زنان و دانشجوئی و کارگری از همه کمونیستها و انقلابیون و فعالین جنبش های اجتماعی جهان دعوت کرده اند تا از مناطق پایگاهی نپال دیدن کنند و از نزدیک این تجربه انقلابی شور انگیز را ارزیابی نمایند. در چارچوب اوضاع کنونی جهان که سرمایه داری امپریالیستی میلیاردها انسان را به مرگ تدریجی محکوم کرده است، در شرایطی که ۳۰ سال پس از احیاء سرمایه داری در چین سوسیالیستی، هنوز یک کشور سوسیالیستی نوین پا به عرصه وجود نگذاشته است، پیروزی یا شکست انقلاب پرولتری در نپال اهمیت ویژه ای برای اوضاع جهان و آینده انقلاب سوسیالیستی دارد. بطور مشخص در سراسر شبه قاره هند میلیون ها نفر با اشتیاق و نگرانی کشمکش انقلاب و ضد انقلاب در نپال را دنبال می کنند. زیرا می دانند پیروزی این انقلاب تاثیرات شگرفی بر روند تاریخ در آن منطقه خواهد گذاشت: منطقه ای با بیش از یک میلیارد و نیم انسان که در مجاورت صنایع هسته ای و کامپیوتری کاملا از روند پیشرفت تاریخ کنار گذاشته شده اند. هنگامی که از منظر منافع این صدها میلیون به انقلاب نپال می نگریم در می یابیم که انقلاب نپال باید پیروز شود!