ارزیابی کوتاه از نخستین نقشۀ تعرض استرتژیک در جنگ خلق نپال

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۸ دقیقه

رسانه های گروهی غرب این تصویر را از انقلاب نپال بوجود آورده اند که گویا نقطه آغاز این انقلاب، خیزش توده ای در آوریل گذشته بود! در حالیکه این خیزش نقطه عطفی در گسترش جهش وار جنگ خلق مائوئیستی به شهرها بود؛ جنگی که دهسال پیش آغاز شد. مطالعه ارزیابی کمیته مرکزی حزب کمونیست نپال(م) از اولین نقشه تعرض استراتژِیک که درست قبل از خیزش توده ای آوریل در جریان بود تصویر دقیق تری از سیر تکاملی مبارزه می دهد.

ارزیابی کوتاه از نخستین نقشه تعرض استرتژیک در جنگ خلق نپال

سال اول نخستین نقشه تعرض استراتژیک، با توجه به تجارب مثبت و منفی، بسیار مهم بود. یقینآ وضعیت دشوارمبارزه ی درونی در مرکز حزب (1) موانع عدیده ای در برابر پیاده کردن این نقشه بوجود آورد و خسارت های مهمی به حزب زد. در صبحگاه پیاده کردن نخستین نقشه، بعداز نشست کمیته مرکزی، شهادت رفیق شرمن کونوار (ویشال) و رفیق موهان چاندرا گواتام (کومار)، رفقای مسئول کمیته مرکزی در سیرها، در مسیر حرکتشان بسمت میدان نبرد، کل حزب را بهت زده کرد. با این وجود، نقشه به اجرا در آمد و وظایف سیاسی ونظامی دنبال شد. آغازموفقیت آمیز و قدرتمند نقشه تعرض استراتژیک، مافیای فئودالی گیاندرا شاه را مجبور نمود دست به عمل بی پرده بزند (اشاره به اعلام کودتای نظامی در فوریه ۲۰۰۵ می باشد). به این ترتیب کل کشور تبدیل به سنگر مبارزات تعیین کننده علیه فئودالیسم شد. این یکی از دستآورد عینی نقشه اول تعرض استراتژیک بود.

متعاقب نشست کمیته مرکزی، جلسات و اجتماعات گوناگونی بر پا شد، وآموزشهائی در سطوح مختلف حزب، ارتش، جبهه و ادارات سازمان داده شد تا در مورد تصمیمات کمیته مرکزی در زمینه تعرض استراتژیک، هماهنگی بوجود آید. (2) بااین همگونی، آهنگ بسیج سیاسی و عملیات نظامی مطابق نقشه پیشرفت نمود. با در نظر گرفتن بزرگ راهها در ترائی(منطقه دشتی در مرز هند) بعنوان صحنه ی اصلی، اولین مرحله ی نقشه ی تعرض غیر متمرکز، قویتر و پیروزمندانه تر از آنچه که انتظار میرفت بانجام رسید.

در این پروسه، هر سه لشکر ارتش رهائیبخش (3) تحت رهبری فرماندهی سه گانه کشور، جنگ متحرک و موضعی را متوالیآ با دامن زدن به یک سری حملات پیروزمندانه و دلیرانه در منطقه ترائی و بزرگ راه ها، به اوجی نوین رسانیدند.رکوردهای جدیدی در تعرض استراتژیک تحت فرماندهی مرکزی به ثمر رسید: از حمله بزرگی با اهمیت چندگانه در کریچنابحیر، حومه کاتماندو، تا حمله ی معروفی که همراه با یکسری حملات دیگر تحت فرماندهی غرب، گردان باصطلاحویژه دشمن را در پاندون واقع در کای لالی، تار و مار کرد؛ تعرضی شجاعانه که دشمن را در ماتورآندا واقع در آرقا تحت فرماندهی مرکزی بوحشت انداخت وحملات خشنی که تقریبآ در تمامی بزرگ راه ها طی این مرحله تحت فرماندهی شرقی انجام شد، عظمت و حقانیت آغاز تعرض استراتژیک را روشن ساخت. ارتش رهائیبخش خلق با تعقیب گانگسترهای درباری در ترائی و بزرگراه ها، آنها را در پادگان هایشان میخکوب کرد؛ نه تنها قدرت تهاجمی و برتری خود را به اثبات رسانید، بلکه موفق شد آن نقاط را تحت کنترل خود درآورد. بعداز آنکه ارتش رهائیبخش بوسیله صدها حمله کوچک و بزرگ گانگسترهای درباری را بستوه آورد و دولت کهن فئودالی در نتیجه مداخلات سیاسی و بسیج توده ای حزب دچار هرج و مرج گردید، باند فئودالی گیاندرا شاه بعنوان آخرین تلاش مذبوحانه برای استمرار موجودیتش، اقدام به کودتای فوریه کرد. در هر حال تشخیص مرحله تعرض استراتژیک و بعهده گرفته آن توسط ارتش رهائیبخش، بسیار فوق العاده و بزرگ بود.

کودتای درباری فوریه و توقیف، دستگیری و ترور فاشیستی علیه رهبران احزاب سیاسی و رسانه ها،انجمنهای مدنی و فعالین حقوق بشر در پایتخت، مراکز بخش ها و شهرستان ها را به هرج ومرج کشانید. در چنان اوضاعی مرکزیت حزب، حرکت فاشیستی گیاندرا شاه را شدیدآ افشا کرده، تمام احزاب پارلمانی، انجمن های مدنی و توده های وسیع را برای مقاومتی متحدانه در مقابل آن فراخواند. بند سه روزه نپال(اعتصاب عمومی) بلافاصله برنامه ریزی شد و از ماه فوریه فراخوان از حرکت بازایستادن وسایل نقلیه مانند سیلی محکمی بر صورت شاه بود. حزب ما که بلافاصله در مقابل کودتای سلطنتی مقاومت کرد در سراسر جهان بعنوان تنها نیروئی که می تواند چنین کند شناخته شد. نه تنها مردم در تمام جهان با کودتای سلطنتی مخالفت کردند حتا برخی از قدرتها اعلام کردند کمک نظامی به دولت سلطنتی را متوقف میکنند. ادعای حقه بازانه تروریست های سلطنتی مبنی بر این که این اقدامات گامهائی اجباری برای کسب صلح و دمکراسی علیه ً تروریسم ً است، حقانیت پیدا نکرد. بتدریج، بطور مخفی با احزاب پارلمانی نپال ارتباط برقرار کردیم (در هندوستان) و روشن کردیم که حاضریم دست به فعالیت مشترک علیه شاه بزنیم. بهرحال، حرکت فوریه تغییرات بزرگ قهقرائی در دولت کهن و سیاست های کشور بوجود آورد.

با برخی تغییرات جزئی در نقشه نظامی حزب، پروسه تمرکز عملیات بزرگ نظامی بجلو رانده شد. در پروسه آمادگی، یک گروهان از ارتش رهائیبخش خلق، که تحت فرماندهی غرب و فرماندهی رفیق جیت، یکی از فرماندهان متعهد ارتش رهائیبخش خلق به پیروزی بزرگی در ترائی دست یافته بود، در گانش پور بعلت بی توجهی به اطلاعات و آگاهی درست از شرایط واقعی به درون ضد محاصره عظیم دشمن که با استراتژی و نیرنگی جدید پیش آمده بود، افتاد و متحمل شکست شد. دلایل اصلی آن شکست عبارت بود از شرایط جغرافیائی نامساعد، فقدان اطلاعات درست و برخی ارزیابی های ذهنی که ناشی از اشتیاق فراروئیده درون ارتش رهائیبخش خلق بود. آن شکست، که در آن بیش از ۳۶ تن از رفقای رزمنده، منجمله رفیق جیت جانباختند و ده ها سلاح مدرن در یک رویداد از دست رفت، بعنوان بزرگترین شکست در تاریخ ارتش رهائیبخش خلق ثبت شد. طبیعتآ دشمن آن رویداد را بعنوان پیروزی بزرگ تبلیغ کرد. در واقع، قربانی شدن جبهه ی گانش پور و رزمندگان منجمله رفیق جیت درسی به حزب داد که جنگ اکنون به سطحی رسیده است که فقط با تکامل استراتژی جدیدی میتوان بر دشمن پیروز شد.

از آغاز جنگ خلق و در پروسه عمومی تکامل ارتش رهائیبخش خلق، تناوب دیالکتیکی پیروزی بدنبال شکست و شکست از پی پیروزی، وجود داشته است. در این نقشه تعرض استراتژیک نیز، این تناوب در سطحی جدید ظاهر شده است.گروهانی از رزمندگان، که دشمن را در کریشنابحیر بوحشت انداختند تقریبآ بهمان شیوه ی گانش پور در بحیر پوستای واقع در لام جونگ بدلیل فقدان هماهنگی صحیح و ارزیابی درست، شکست خورد. در اوضاعی که فشار روانی گانش پور و بحیر پوستا وجود داشت، استحکامات دشمن قوی بود، ستادهای فرماندهی مرکزی ضرورت پیروزی بهر شکلی در عملیات بزرگ متمرکز را در نظر گرفته، نقشه حمله بوسیله گردآوری نیروهای منتخب از فرماندهی غربی و مرکزی را ارائه دادند. عملیات خارا در روکوم حاصل آن نقشه بود. ولی، بعلت دلایلی عمده که بخاطر آنها هماهنگی لازم بین فرماندهان اصلی در رابطه با درک جنگ موضعی و کاربست حال و هوای نقشه برقرار نشد، گزارش صحیحی از جبهه به فرماندهان نرسید و هماهنگی و اعتماد مناسبی بین آنها برقرار نشد، نبرد خارا نیز نتوانست پیروزی بدست بیآورد. در این نبرد، که در آن ارتش رهائیبخش خلق در اوضاعی مجبور به عقب نشینی شد که دشمن در شرف شکست و ارتش رهائیبخش خلق نزدیک به پیروزی بود، تفکر و روحیه غیرمتمرکزی رشد یافت. عدم هماهنگی میان فرماندهان جبهات گوناگون سبب اصلی این عقب نشینی بود. حتی بعداز آنکه ستادهای مرکزی آنرا جمعبندی کردند، توضیحات فردی خودشان این بود که اشکال درون حزب است و نه در ارتش رهائیبخش خلق. تجربه آن نبرد ستادهای مرکزی را مجبور کرد و کماکان مجبور میکند به جدی بودن اشکالات در خود حزب بیاندیشد. در نبرد خارا، جنبه دیگری که لازم است مورد توجه قرار گیرد اینست که آیا دشمن از قبل با داشتن اطلاعات در مورد این نقشه از طریق نفوذی تدارک لازم دیده بود یا نه. بهرحال، نبرد خارا حمله ای وسیع بود که از طرف ما انجام شد و باین طریق ثابت کرد تبلیغ دشمن مبنی برآنکه ارتش رهائیبخش خلق توان انجام حملات متمرکز را ندارد، غلط است. و ارتش رهائیبخش خلق برای نبردهای بعدی دروس مهمی بدست آورد. بازتاب عمومی رزمندگان و حملات دلیرانه ارتش رهائیبخش در نقاط مختلف علیه دشمنی که صاحب قدرتی بزرگ است این واقعیت را روشن میکند که نبرد خارا به تاثیری منفی در روحیه ارتش رهائیبخش خلق دامن نزده است. با این حال، حزب نتوانست از این نکته به دستآورد سیاسی برسد. در حمله ی خارا و نبردهائی که بدنبال آن انجام شد بیش از 70 نفر از رزمندگان، منجمله رفیق باسانتا یکی دیگر از فرماندهان متعهد، جانشان را فدا کردند.

در عملیات متمرکز، که فرماندهی شرقی بایستی بعداز تجربه پیش گفته خارا انجام میداد، سعی شد همچنین با درس گیری از آنجا حمله انجام شود. باین ترتیب، فرماندهی شرقی تصمیم گرفت به اردوگاه دشمن در بندی ­پور واقع در سیراها و دو نقطه دیگر بعنوان عملیاتی پوششی، حمله بنماید. حمله ی گسترده ای که منطبق با نقشه انجام شد، به موجی بزرگ دامن زد. این حمله شجاعانه که در ترائی انجام شد ادعای قلابی گیاندرا شاه را که حکومت نظم و قانون گسترانیده شده است به باد استهزا گرفت. علیرغم تلاش عظیم رزمندگان بعلت استحکامات نیرومند، محیط مسطح و کوتاهی زمان، سلاح های بدست آمده اندک بود. درهرحال، این اهمیت سیاسی و نظامی آن عملیات را کوچک نمی نماید. گانگسترهای سلطنتی با استراتژی محاصره و نابودی پیش آمده اند، در نبردهای شجاعانه در نقاط مختلف علیه آنها، لشکر شرقی ارتش رهائیبخش خلق، سطوح جدیدی ازمهارت و تشخیص درست در استفاده از منابع، وشجاعت و فداکاری را به اجرا گذاشته، پیروزی ها و دستآوردهای بزرگی بدست آورد….

علیرغم این تلاش ها و پیروزی ها در عملیات متمرکز و غیرمتمرکز، نتایج در مجموع نارسا و نامطلوب بودند زیرا در هیج جا به برنامه ریزی پیش بینی شده در نقشه دست پیدا نکردند. ولی این اوضاع است که در آن دشمن کماکان میتواند به لاف و گزاف در مورد خود ادامه دهد. لشگر تحت فرماندهی غربی ارتش رهائی بخش خلق برای خرد کردن تفرعن و خودرضائی دشمن و بطریقی که جهانیان از آن مطلع شوند،… در پیلی واقع در کالی کوت سطح جدیدی از عملیات را انجام داد.این لشکر که از شکست های جبهه های گنش پور، خارا و رمب هاپور درس آموزی کرده بود، با غنیمت گرفتن تمامی تجهیزات و سلاح ها، خرد کردن کل دشمنان و توقیف ۶۰ نفر از سربازان سلطنتی، ارتش رهائیبخش خلق را در وضعیت جدیدی قرار داد و نشان داد که ارتش قانونی و مشروع مردم است. ارتش رهائی بخش خلق به معاهده های جنگی ژنو احترام گذاشته و از مردم نپال محافظت میکند و ارتش سلطنتی، بمعنائی واقعی ارتشی تروریستی است که مردم را کشته و ناپدید میکند. در واقع، عملیات پیلی، همانند ستون بندی عملیات متمرکز تابع این نقشه، بوسیله تهاجم سیاسی با اعلام آتش بس یکطرفه، مبنای محکمی برای تضعیف گیاندرا شاه و گانگسترهای تروریست و فئودالش فراهم نمود. از این نظر، روشن است که اهمیت سیاسی آن بسیار گسترده میباشد.

علاوه بر عملیات های نظامی فوق، موجی از اعتصابات، راه بندان ها، و غیره از طرف حزب، دولت، تشکلات توده ای، جبهه های مختلف و غیره سامان داده شد که تداوم دخالت گری سیاسی حزب را روشن میکرد. در این میان، اهمیت تداوم دخالت گری سیاسی از طرف ستادهای فرماندهی مرکزی در سطح ملی و بین المللی روشن است.

عملیات های مهم دیگری که تحت این نقشه پیشبرده شد شامل خرابکاری در گام گازی، فرماندهی بخش واقع در موگو، خرابکاری و شکستن درب های زندان برای آزادی دهها تن از رزمندگان انقلابی و زندانیان دیگر در ذانگاذی واقع در کای لالی، چند سری حملات شجاعانه که در شهرهائی مثل نپال گونی و بوت وال انجام شد، جرقه ی تهاجم پیروزمند و دلیرانه که به ایستگاه پلیس سانکو در کاتماندو زده شد، خرابکاری در ستادهای بخش دولاخا، شکستن زندان ها و آزاد کردن زندانیان و غیره است.

تحت این نقشه، آغاز ساختمان ً جاده ی جانباختگان ً، بطول ۹۱ کیلومتر، درون منطقه پایگاهی مرکزی و شرکت فوق العاده توده ها، از ابعاد اهمیتی چندگانه برخوردار است. ساختمان ً جاده جانباختگان ً، که مفصلآ در سطح ملی و بین المللی بر سر آن بحث شده است نه تنها گشایشگر دروازه ایست برای توسعه در مناطق پایگاهی بلکه همچنین نمونه ایست که تصویر سیاسی و اهداف حزب را در مقابل همگان قرار میدهد.

گرچه تحرکات مثبت فوق بطور کلی اساس این پروسه را تشکیل میدهند، برخی رویدادهای بسیار منفی نیز تحت این نقشه بظهور رسیدند. آن حوادث و گرایشات منفی در فصل اصلاح حزب مورد بحث قرار گرفته اند. برخی از رویدادهای مهمی که لازم است در اینجا بآنها اشاره شود عبارتند ازنارضایتی جدی که در دایلخ علیه حزب بالا گرفت، ترور سفید در کاپی باستو، حادثه اتوبوس در چیت وان، بروزنارضایتی مردم در برخی قسمتهای ماک وانپور و ذادینگ و برخی حوادث ناراحت کننده که درون حزب و بیرون آن در ترائی بظهور رسیدند.لازم نیست آنها را در جزئیات بررسی کنیم زیرا کمبودهای واقع در نهان این رویدادها هم اکنون از طریق انتقاد از خود و شرکت توده ای مرتفع گردیده اند.

باین طریق، با در نظر گرفتن کل تجربیات پیروزمند و شکست خورده، آنچه که میتوان نتیجه گرفت اینست که اولین نقشه تعرض استراتژیک اساسآ پیروزمند بوده است.

توضیحات

۱- اشاره به مبارزه دو خط در مرکزیت حزب بر سر ادامه راه و ساختار آتی دولت نوین در نپال براه افتاد. این مبارزه آنچنان حاد شد که احزاب سیاسی ارتجاعی و سفارتخانه های غربی مستقر در کاتماندو با شعف انشعاب بزرگ در حزب را اعلام کردند. اما این یکی از مبارزات درونی دائم درون حزب بود. حزب کمونیست نپال (مائوئیست) مانند همه احزاب مائوئیست به پیروی از آموزه های مائوتسه دون اعتقادی به “حزب یکدست” ندارد و بروز اختلافات درونی حزب را امری طبیعی و ماتریالیست دیالکتیکی دانسته و تلاش می کند آن را به منبع رشد و بالندگی و انقلابی ماندن حزب تبدیل کند و در موارد مهمی آن را به همه توده های مردم اعلام کرده و توده های متشکل در شاخه های مختلف حزب و تشکلات توده ای مانند زنان و اتحادیه های کارگری و دانشجوئی را در آن درگیر می می کند. بسیاری از این مبارزات بدور مسائل مهم جنبش کمونیستی بین المللی گره می خورد؛ مسائلی که نه تنها در درون حزب کمونیست نپال بلکه در تمام جنبش انقلابی انترناسیونالیستی (ریم) جریان دارد.

۲- حزب کمونیست نپال قبل از آغاز هر نقشه نظامی جلسات متعدد در سطوح مختلف حزب و ارتش و تشکلات توده ای و در میان توده های مناطق پایگاهی برگزار می کند و نقشه و اهداف را به انان توضیح می دهد. این کار بخش مهمی از “مشی توده ای” حزب می باشد.

۳-  هر لشگر ۳ تا ۴ هزار رزمنده را در بر میگیرد. امروز ارتش رهائی بخش دارای ۷ لشگر است.