در بازار، ما را خرید و فروش می کنند!

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

بحران بی سابقه ای که گریبان نظام مالی سرمایه داری جهانی را گرفته، آنچنان مخاطره آمیز است که ماجرای  انفجار دو برج تجارت جهانی در نیویورک (۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱) را از خاطره ها پاک کرده است و اهمیت لشکرکشی نظامی به خاورمیانه را پشت سر گذاشته.

چند هفته از آغاز بحران بی سابقه در بازارهای مالی جهان و ورشکستگی بانک های عظیمی که در راس اقتصاد جهان نشسته اند، می گذرد. در این مدت، قدرت های امپریالیستی بی وقفه برای نجات نظام مالی خویش تلاش کرده اند. سران ۷ کشور صنعتی جهان؛ موسوم به جی-۷ (آمریکا، بریتانیا، آلمان، فرانسه، ژاپن، ایتالیا، کانادا) و وزرای مالی-اقتصادی آنان؛  سراسیمه و مکرر به ملاقات یکدیگر شتافته اند و اجلاس های اضطراری برگزار کرده اند. جورج بوش در عرض ۲۶ روز ۲۱ بار سخنرانی کرده است تا بازارهای مالی را از قدرت آمریکا در تضمین قابلیت آن در مکیدن خون مردم جهان مطمئن کند. اما، سرمایه با حرف و وعده گول نمی خورد! سرمایه خون می خواهد! تا به بدنش تزریق نشود، نمی تواند حرکت کند!

توقف بازارهای مالی،  بی اعتمادی بانک های جهان به یکدیگر، حرکت اعتبارات و وام ها را در سراسر جهان مختل کرده است. در عصر امپریالیسم ، به تنگنا افتادن سرمایه مالی؛ که سرور کل سرمایه داری جهانی است، مجموعه ی اقتصاد سرمایه داری را به تنگنا می اندازد. با توجه به این موضوع بود که دولت آمریکا تصمیم گرفت ۷۰۰ میلیارد دلار به شکم سیری ناپذیر بازارهای مالی و بانکها بریزد و وعده داد که کل این مبلغ را به ۱۸۰۰ میلیارد دلار نیز برساند. و رهبران کشورهای اتحادیه اروپا رقم تکان دهنده ی ۱۷۰۰ میلیارد یورو ( ۵۰۰ میلیارد توسط آلمان و ۳۶۰ میلیارد توسط فرانسه) را بر سر میز سرمایه مالی گذاشتند. بالاخره، روز دوشنبه ۱۳ اکتبر؛ بر چهره بازارهای سهام لبخند نشست و به جای سقوط، صعود کردند. اما هنوز معلوم نیست که آیا این قمار چند هزار میلیارد دلاری،  مرضشان را حل خواهد کرد ویا نه؟!! و اگر بکند، چند ماه یا چند سال دیگرطول خواهد کشید تا دوباره در سطحی وخیم تر و دامنه دارتر سرباز کند.

آیا ۶ ماه پیش، زمانی که قیمت برنج و ذرت و گندم، در نتیجه ی عملکرد همین سرمایه مالی در بازارهای سهام، در فاصله ی چند هفته دو برابر شد؛ زمانی که صدها هزار مردم خشمگین در خیابان های هائیتی و بنگلادش و کنیا علیه سیر صعودی هولناک قیمت مواد غذائی ابتدائی خویش و نایاب شدن آن توسط محتکرین حریص بومی،  فریاد گرسنگی سر دادند؛ زمانی که حتی رئیس صندوق بین المللی پول اعتراف کرد که رقم مرگ و میر از گرسنگی می تواند به صد میلیون نفر برسد!! … آیا این رهبران جی-۷ بی خواب شدند؟ آیا هیچ اجلاس اضطراری میان این کشورها برگزار شد؟ آیا آنها ناراحت هستند که ۹۰۰ میلیون نفر مردم جهان به آشامیدنی و ۵/۲ میلیارد نفر به توالت دسترسی ندارند و سالانه ۵/۱ میلیون کودک به این دلیل می میرند؟

جواب این است: خیر! آن ها به شدت نگران حفظ نظام بانکی و مالی خویش هستند. زیرا این نظام مالی و بانکی،  شاهرگ هائی هستند که ثروت حاصل از کار چند میلیارد انسان تولید کننده ی کره زمین را به سوی صندوق های خصوصی سرمایه داری منتقل می کنند. در شرایطی که بقای یک میلیارد نفر با سوء تغذیه تهدید می شود و یک دوم جمعیت کره ی زمین به سختی روزگار می گذرانند، اینها با آرامش سر بر بالین می گذارند. اما هنگامی که کار مکانیسم های مکنده ی سود مختل می شود، خواب از سرشان می پرد! زیرا ،آنان دولتهای طبقه ی سرمایه دارند. این دولت ها، در کمال خونسردی می توانند یک میلیارد نفر را پای خدای سرمایه سلاخی کنند تا آن را حفظ کنند. 

 جورج بوش بدون پرده پوشی اعلام کرد: این اقدامات، نه علیه “بازار آزاد”، بلکه برای دفاع از آن است. او و وزیر خزانه داری آمریکا (هنری پالسون) گفتند: این تزریقات لازم است تا بانکها دوباره مشغول دادن وام به یکدیگر و به مصرف کنندگان شوند. سرمایه باید با حرص و ولع بیشتر به مکیدن خون مردم جهان و انباشت ثروت ادامه دهد. اما کارگزاران سرمایه، منت این کار (یعنی تزریق هزاران میلیارد دلار به نهادهای مالی و بانکی شان) را سر مردم عادی می گذارند و مدعی اند که اینکار برای حفظ مشاغل و خانه های آنان است!  وزیر خزانه داری آمریکا می گوید:«وقتی فینانس در دسترس نباشد، مصرف کنندگان و بیزنس ها؛ هزینه هایشان را کم می کنند. این باعث بیکاری و حتی بسته شدن کارگاه ها می شود.» (۱)

پالسون هم مانند دیگر کارگزاران سرمایه، دنیا را وارونه می بیند! بر خلاف تصور او، اگر کارگران و دهقانان تولید نکنند، ذخیره ی مالی هم بوجود نمی آید. تخصص این بازارهای مالی،  سرعت بخشیدن به استخراج حداکثر سود از تولیدکنندگان مستقیم (کارگران و دهقانان) است بدون آنکه خودشان نقطه ی اتصال با تولید مستقیم داشته باشند. آنچه در بازارهای سهام خرید و فروش می شود اوراق بهادار نیست. بلکه ارزش اضافه ایست که توسط  کارگران و دهقانان جهان تولید شده؛ توسط سرمایه داران تصاحب شده؛ و به شکل “اوراق” درآمده و در بازارهای مالی بر سر آن شرط بندی می شود. و در واقع این ما هستیم که در بازار آنان خرید و فروش می شویم. اما به شکل “مدرن” و “آزادانه” ودقیقا برای همین است که  مارکس، سرمایه داری را، نظام بردگی مدرن خواند.

چرخش هر چه سریعتر سرمایه، مرزهای “حداکثر سود” مورد نیاز سرمایه را گسترده تر می کند. همان قدر که بر سرعت مکیدن سود افزوده می شود؛ از هزینه های بهداشت و آموزش و آب آشامیدنی و سر پناه — یعنی مصارفی که خط فاصل میان زندگی در جامعه ی انسانی و زندگی در جنگل است– کاسته می شود. زحمتکشان جهان برای ارضای حرص و آز سرمایه داری باید از جان مایه بگذارند و فرزندان خود را قربانی کنند. امروز شاهد آن هستیم که کارگر چینی زیر فشار کار در سن ۱۹ سالگی سکته می کند؛ سالانه ۲۰ هزار دهقان هندی برای رهائی از دست بازارهای وام خودکشی می کنند؛ میانگین سن و میانگین رشد قد در اکثر نقاط جهان رو به نزول است. زنان بطور گسترده در بازار بردگی جنسی خرید و فروش می شوند.

اما بحران واقعی هنوز در راه است. در سال آینده، نرخ بیکاری در کشورهای صنعتی و در سطح جهان، جهش خواهد کرد. کمپانی ها و کارگاه های تولیدی زیادی ورشکست خواهند شد. بخش های غیرانتفاعی (بیمه های بیکاری و  بازنشستگی،  بهداشت، آموزش، حمل و نقل عمومی و غیره) ضربات کاری دریافت خواهند کرد.

مقدار پولی که دولت های جی-۷ به درون بازارهای مالی و بانک ها تزریق خواهند کرد، برابر با یک سوم تولید ناخالص جهان است! هیچ یک از اربابان سرمایه، در جواب به این سوال که: چند هزار میلیارد دلاری  را که این چنین دست و دلبازانه روی میز قمار بازارهای مالی ریخته اند، از کجا آورده اند ؟ و چه کسی آن را خواهد پرداخت؟،  جواب صریحی نداده اند. در عوض گفته اند، “این به نفع همه است”! سران دولت های غربی می گویند، در ازای این چند هزار میلیارد دلار، دولت ها بانک های ورشکسته را تصاحب کرده و در سهام بازارهای مالی شریک خواهند شد تا بعدا وقتی قیمت این سهام ها بالا رفت، آن ها را فروخته و پول را به خزانه ی دولت باز گردانند. اما این دروغی بیش نیست!!. دولت ها قرار است اوراق بهادار “مسموم” را بخرند. بعد تحت عنوان “نیاز به اصلاح ساختارهای مالی”، این اوراق “مسموم” را به زباله دانی بیفکنند تا راه شریان های بازار باز شده و به فعالیت های مالی خود ادامه دهند. این بخشی از “نابودی خلاقانه ی سرمایه داری” است. بانک ها نیز پس از نجات یافتن، دوباره “خصوصی” خواهند شد. و همه ما می دانیم که “خصوصی سازی” هیچ نیست جز انتقال مالکیت دولتی به اشخاص یا نهادهای سرمایه داری خصوصی!!.

گفته می شود که، “مالیات دهندگان کشورهای صنعتی” بار این چند هزارمیلیارد دلار تزریق یارانه ی دولتی به درون بازارهای مالی و بانک ها را بر دوش خواهند کشید. این فقط گوشه ای از واقعیت است. زیرا: اولا، نه فقط مالیات دهندگان کنونی در کشورهای صنعتی بلکه نسل های آینده ی این کشورها نیز باید بار این یارانه ها را بکشند. ثانیا، کارگران و دهقانان آسیا و آمریکای لاتین و آفریقا هستند که عمده ی این تزریقات مالی را بر دوش خواهند کشید. دولت آمریکا برای تهیه این مقدار اعتبار، اوراق قرضه چاپ کرده و به بانک های مرکزی چین و دیگر کشورهای آسیائی و خاورمیانه خواهد فروخت. این راهی است برای بازگرداندن درآمدهای صادراتی عظیم این کشورها به آمریکا و دیگر کشورهای صنعتی. واین یعنی؛ در آمدهائی که حاصل مافوق استثمار بیرحمانه ی کارگران و دهقانان این کشورهاست. پس از اجلاس جی-۷ اجلاس جی ـ ۲۰ تشکیل شد تا برنامه ی “نجات مالی” را بطور رسمی به یک برنامه ی بین المللی تبدیل کنند. (۲)

طبق اعتراف زولیک، رئیس بانک جهانی،  در نتیجه ی این بحران؛ تعداد ۸۵۰ میلیون نفری که از سوء تغذیه رنج می بردند، به یک میلیارد نفر رسیده است. این در حالیست که بحران مالی کنونی هنوز در ابتدای راه است و  هنوز چنگال رکود اقتصادی در بدنها فرو نرفته است.  دو میلیارد نفر از مردم دنیا؛ بین ۶۰ تا ۷۰ درصد کالری مورد نیاز روزانه شان را از برنج تامین می کنند.

اینها پس از چند برابر شدن قیمت برنج، چه خواهند کرد؟ بازارهای مالی چند صد میلیون انسان را قربانی خواهند کرد تا “سلامت” خود را بازیابند؟ در آمریکا، جائی که بخش عمده ی ثروت های تولید شده در جهان مصرف می شود، میلیون ها نفر پس اندازهای بازنشستگی خود را از دست داده اند. در آمریکا،  صدها هزار خانوار فقیر لاتین و آفریقائی-آمریکائی (سیاهان) پس اندازهای محقرانه شان را به دست بانک های رهنی سپرده بودند، تا شاید صاحب خانه شوند. اکنون نه خانه دارند و نه پس انداز!.

بحرانی که امروز گریبان نظام سرمایه داری جهانی را گرفته بسیار دامنه دار و عمیق است. دامنه ی آن سراسر جهان را گرفته است، زیرا سرمایه داری،  بخصوص در ۲۰ ساله گذشته، با سرعتی گیج کننده اقصی نقاط جهان را به درون یک شبکه ی واحد تولیدی، توزیعی و مالی کشیده و درهم تنیده است. این درهم تنیدگی جهان به همان نسبت که امکان گسترش سریع بحران مالی را بوجود آورده، امکان گسترش سریع انقلاب های ضد سرمایه داری-سوسیالیستی را از یک کشور؛ به بقیه ی نقاط جهان فراهم آورده است. اما، انقلاب نه امری خودبخودی؛ بلکه کاملا آگاهانه است. نیاز به آگاهی کمونیستی و مبارزه ی سازمان یافته دارد. اگر انقلاب های سوسیالیستی در جهان به راه نیفتد، سرمایه داری می تواند بار دیگر به خود سامان دهد و اینکار را به هر قیمتی خواهد کرد. حتی به قیمت راه حل ماکیاولیستی محکوم کردن یک میلیارد نفر از مردم جهان به مرگ از گرسنگی و مرگ زودرس؛ در نتیجه ی سوء تغذیه و کار شدید.

ارزش بزرگ بحران ها در آن است که دروغ های پلید را رسوا کرده و حقایق را به روشنائی روز در می آورند. نظام سرمایه داری،  با کارکرد خود و اثرات مخرب غیر قابل انکارش، حقایق زیادی را در مورد ماهیت خود بروز می دهد. به همین دلیل، جیره خواران فکری نظام سرمایه داری که به “متخصصین اقتصادی” معروفند، مانند طلبه هائی که فقط با توسل به ایمان کور می توانند خود را از تاثیرات واقعیات تکان دهنده ی اجتماعی؛ مصون نگاه دارند، می گویند: «خیر! این واقعه به هیچ وجه معیوب بودن نظام سرمایه داری را نشان نمی دهد و هیچ بدیلی برای سرمایه داری نمی توان متصور بود.». اما این بحران بزرگ، مانند رعد و برقی قدرتمند بر اعماق چرکین و خوفناک نظام سرمایه داری پرتو افکند و یکبار دیگر، به طرز غیرقابل انکار، ثابت کرد که طبقه کارگر و اکثریت مردم جهان هیچ چاره ای ندارند؛ جز آنکه برای چشم انداز سوسیالیسم و کمونیسم بجنگند  و عاجلانه بجنگند!. ضرورت دست زدن به انقلاب سوسیالیستی،  در ایران و در همه ی کشورهای جهان، حتی در کشوری مانند آمریکا، هیچ وقت به اندازه امروز واضح نبوده است.   

توضیحات:

۱- به نقل از مقاله ی “آمریکا ۲۵۰ میلیارد دلار در بانک ها سرمایه گذاری می کند”( روزنامه ی هرالد تریبون/۱۴ اکتبر).

۲- جی ـ ۲۰ شامل کشورهای زیر است: آمریکا، بریتانیا، آلمان، فرانسه، ایتالیا، کانادا، استرالیا، ژاپن، روسیه، چین، اندونزی،  هند، عربستان،  کره جنوبی،  ترکیه، برزیل، مکزیک، آرژانتین، آفریقای جنوبی و رئیس اتحادیه ی اروپا <