سرنوشت هائیتی چیست؟

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

۱۸ ژانویه. سرویس خبری جهانی برای فتح.

مردم سراسر جهان با قلبی پر از غم صحنه های هولناک هائیتی را از تلویزیون های خود تماشا می کنند. تعداد بیشماری از مردم چهار گوشه جهان برای کمک رسانی به زلزله زدگان هائیتی قدم پیش گذاشته اند و هر کاری از  دستشان بر می آید می کنند. بدون کمک رسانی شمار نامعلومی از مردم هائیتی به کام مرگ فرو خواهند رفت در حالیکه این فاجعه کاملا قابل پیشگیری است.

این در حالیست که کشور قدرتمندی مانند آمریکا که در فاصله جغرافیائی کمی از هائیتی قرار دارد و می تواند کمک های مردم آمریکا را بسرعت به هائیتی برساند، الویت های دیگری در هائیتی دارد. شواهد فزاینده ای حاکی از آن است که کارزار کمک رسانی آمریکا با قطب نمای منافع اقتصادی و سیاسی هدایت می شود. همان منافعی که هائیتی را تبدیل به کشوری فقیر کرده است بطوریکه مردمان آن حتا پیش از زلزله بر روی لبه فاجعه می زیستند. هائیتی کشوری است که پلانتاژهای برده ی آن برای فرانسه ثروتی بیش از تمام مستعمرات دیگر فرانسه تولید کرده و قبل از آن که آمریکا بر روی آن چنگ بیندازد و «بازار آزاد» سرمایه داری روستاهای آن را نابود کند، به لحاظ تامین مواد غذائی مردم کشور خودکفا بود. اما امروز مردم هائیتی اغلب با شکم گرسنه سر بر بالین می گذارند و وقتی شکم هایشان از گرسنگی می سوزد به طنز می گویند، «ماده رنگبری (بلیچ) خورده ایم». وقتی بدانیم که حتا بلیچ از خارج وارد می شود این طنز تلخ تر می شود.

اولین جواب دولت آمریکا به زلزله هائیتی فرستادن مارین ها و واحد ۸۲ هوابرد ارتش آمریکا بود. این واحدی است که به ویتنام حمله کرد و در سال ۱۹۶۵ جمهوری دومینیکن، در سال ۱۹۸۴ گرانادا، در سال ۱۹۹۴ هائیتی و بالاخره افغانستان را مورد تهاجم قرار داد. همچنین در سال ۱۹۶۷  از آن برای سرکوب شورش سیاهان آمریکا در شهر دیترویت و در سال ۲۰۰۵ پس از توفان کاترینا در نئواورلئان برای محاصره محله های سیاهان که تهدیدی برای اقتدار دولت محسوب می شدند، استفاده شد. سربازان این واحد در حالی که تفنگ های براقشان را به نشانه تهدید در دست گرفته بودند با فخر و تکبر وارد خاک هائیتی شدند.

ارتش آمریکا دارای واحدهای پزشکی، بریگادهای سازندگی و واحدهای گارد ملی است که برای کار کمک رسانی در فجایع طبیعی تعلیم دیده و مجهز شده اند. اما چرا به جای این ها، آمریکا سربازان جنگی به هائیتی فرستاده است؟ … تصمیم آمریکا با اتکاء به نیازهای مردم هائیتی نبود بلکه با اتکاء به سیاستی بود که مقامات آمریکا، از وزیر دفاع (رابرت گیتس) تا پائین آن را علنا” اعلام کردند و گفتند دغدغه اصلی آمریکا در پورتو پرنس (پایتخت هائیتی) مسئله «امنیت» است.   

آمریکا فورا دولت هائیتی را وادار به امضای واگذاری کنترل فرودگاه به ارتش آمریکا کرد. با وجود آنکه ارتش آمریکا قادر به اداره ۲۰۰ پرواز در روز است اما اکثر هواپیماها با خود سرباز و تجهیزات نظامی وارد پورتو پرنس کردند که موجب عصبانیت کارکنان ان.جی.او ها شده است. تیم های حرفه ای نجات انسان و آتش نشانی هائی که از کشورهای مختلف آمده بودند (همان زنان و مردانی که کار کمک رسانی شان در ۱۱ سپتامبر در جریان انفجار برج های نیویورک فوق العاده گرانبها بود) مجبور شدند روزها در جمهوری دومینیکن (همسایه ی هائیتی) با ورق بازی وقت کشی کنند تا به آن ها اجازه فرود در فرودگاه پورتو پرنس داده شود. آمریکا حتا به یک هواپیمای فرانسوی که حامل یک بیمارستان صحرائی مجهز بود اجازه فرود نداد. سازمان «برنامه غذائی جهان» (دبلیو. اف. جی) که وابسته به سازمان ملل است و بزرگترین سازمان بشر دوستانه در جهان است، گزارش داد که آمریکا به مدت سه روز به هواپیمای آن که حامل مواد غذائی، دارو و آب بود اجازه فرود نداد زیرا الویت به هواپیماهای نظامی آمریکا و تجهیزات آن و هواپیماهائی که آمریکائی ها و دیگر خارجی ها را از هائیتی به بیرون منتقل می کرد داده شده بود.  رئیس تدارکات داخلی این سازمان گفت: «الویت های آن ها امن کردن کشور است. الویت ما تغذیه کردن است. باید این الویت ها را هماهنگ کنیم.» (نیویورک تایمز ۱۸ ژانویه) .

اما این «الویت های» متفاوت را نمی توان هماهنگ کرد. یکی یا دیگر باید الویت باشد. با وجود آنکه اکنون هواپیماهای کمک رسانی بیشتری اجازه فرود در فرودگاه را یافته اند اما الویت اصلی همان است که آمریکا دیکته می کند. شش روز پس از زلزله و ۵ روز پس از ورود ارتش آمریکا، ده ها هزار لیتر آب در حاشیه فرودگاه رویهم انبار شده بود و مردمی که در کناره همین فرودگاه زندگی می کنند در خطر مرگ از تشنگی قرار دارند. وقتی عده ای از مردم تلاش کردند برای برداشتن آب ها وارد محوطه فرودگاه شوند با سربازان و تفنگ های آمریکائی مواجه شدند و اجبارا” عقب نشینی کردند.

سخنگویان ارتش آمریکا در جواب به انتقاد ان.جی.اوها می گویند ۱۵ هزار لیتر آب و ۱۴ هزار واحد غذا بین مردم تقسیم کرده اند. این تعداد نه تنها در مقابل نیازهای عاجل مردم ناچیز است. بلکه روش ارتش آمریکا در تقسیم آن ها که کارتن های حاوی غذا را از هلیکوپتر به پائین پرتاب می کنند گواه دیگر بر واقعیات است. عده ای از مردم با عصبانیت پلاستیک های نان را لگد مال کرده و رو به سربازانی که از بالا پائین را نگاه می کردند فریاد زدند: آهای ما حیوان نیستیم!

اما منظور از «امنیت» چیست؟ صحبت از «امنیت» کی است؟ امنیت کارکنان ان.جی.او؟ کارکنان ان.جی.او با صراحت این را رد می کنند و می گویند اگر قرار بود امنیت شخصی خود را در درجه اول قرار دهند اصلا به این ماموریت نمی آمدند. به علاوه تا کنون هیچ مورد تعرض به کسانی که برای کمک رسانی آمده اند گزارش نشده است. آیا منظورشان «امنیت» سربازان آمریکائی است؟ آیا به این دلیل است که پس از گذشت ۶ روز هنوز از پایگاه های خود بیرون نرفته اند؟

وقتی چین هنوز یک کشور سوسیالیستی بود (یعنی قبل از مرگ مائو  در سال ۱۹۷۶ و قبل از کودتائی که رهبران کنونی چین را که خواهان احیای سرمایه داری بودند به قدرت رساند) پس از زلزله ای که به همان اندازه زلزله هائیتی مهلک بود ارتش برای کمک رسانی به مناطق بلازده فرستاده شد. به سربازان دستور داده شد که به مردم خدمت کنند و منافع مردم را بالای هر چیز دیگر بگذارند و فعالانه به نیروی خود مردم تکیه کنند. اما طبق گزارش سی.ان.ان به مارین ها و چتربازان آمریکائی دستور داده شده است که مانند صحنه جنگ حفظ خود و واحدهای خود را در درجه اول اهمیت بگذارند. یعنی درست مانند عراق و افغانستان، سربازان آمریکائی حق دارند با احساس و شک کمترین خطر از سوی هر فرد غیر نظامی او را به گلوله ببندند. اکثر آمریکائی ها این پندار را که زندگی هر آمریکائی از زندگی انسان های دیگر با ارزش تر است به زیر سوال نمی کشند. البته  ماموریت این سربازان آن است که فرامینی را که برای پیشبرد منافع استراتژیک آمریکاست اجرا کنند. به همین دلیل احتمالا به مردم هائیتی به چشم دشمن خود می نگرند.

البته این واقعیتی است که هر وقت نظم حاکم درهم شکسته می شود از بین مردم قلدرهائی سربلند می کنند که می خواهند با زور بر دیگران حاکم شوند و اغلب زنان را هدف قرار می دهند. بدون شک باید با آنان بطور موثر مقابله کرد و گزارشات حاکی از آن است که توده های مردم به تنبیه چنین عناصری پرداخته اند. اغلب «بلوا» هائی که در صحنه های تلویزیونی دیده می شود دعوای میان پسران جوان بر سر خرت و پرت های ناچیز است. تاراج آب در اوضاع اضطراری کنونی کاملا موجه است. به چه دلیل در چنین شرایطی بطری های آب باید در انبار مغازه های خراب شده بماند؟ برخی از خود مغازه داران مردم را تشویق می کنند که بیایند و هر چه در مغازه هست ببرند. تلویزیون «الجزیره» صحنه هائی را نشان داد که مردان جوان از مغازه ای که در نتیجه زلزله خراب شده است، ملزومات خود را بر می دارند اما با زنی که همانجا نشسته و در حال فروش مواد غذائی تازه است (چیزی که این پسران امکان خریدش را ندارند) کاری ندارند. حتا فرمانده نظامی آمریکا در هائیتی گفت، از زمان زلزله سطح جرم و جنایت پائین آمده است.  موضوع اولیه ای که در اینجا مطرح است طرز نگرش نسبت به توده های مردم هائیتی است: آیا آن ها بخشی از مشکل اند یا بخشی از راه حل؟ کارکنان ان.جی.او در مصاحبه های متعدد تاکید کرده اند که عمده ملزومات اضطراری توسط سازمان های غیر رسمی خود مردم پخش شده است. برخی از آن ها می گویند وظیفه عمده شان کمک به مردم و تشویق آن ها در سازماندهی خود است تا قبل از رسیدن کمک های بزرگ، در میان خود بحث و چاره جوئی کنند که این کمک ها را چطور پخش کنند و چگونه به طرز موثر و بهینه ای از آن ها استفاده کنند. برای مثال پناهندگان در مقابل کاخ درهم شکسته ی ریاست جمهوری اردوگاه هائی زده اند که مردم به نوبت در آن ها استراحت می کنند. انتخاب این محل نمادین در واقع اعتراضی است به اینکه هنوز پس از ۶ روز هیچ کمک رسمی به مردم نشده است. برخی از کارکنان ان.جی.او می گویند به جای پرتاب کارتن های غذای آماده به میان آن ها که باعث پراکنده شدنشان می شود باید به مردم اجازه داد و آن ها را تشویق کرد که آشپزخانه های کلکتیو راه اندازی کنند و برای مواظبت از یکدیگر متشکل شوند. در واقع تمام تلاش هائی که برای بیرون کشیدن مردم از زیر آوار شده است توسط همین مردم صورت گرفته است. یعنی توسط مردمی که داوطلبانه با هم متحد شده و دوش به دوش هم با قبول خطر، بدون استراحت و بی وقفه با دست خالی و ابزارهای ساده  کار می کنند تا مردم را از زیر آوار سنگ و فولاد بیرون بکشند. دلیل آنان برای اینکار ساده است: این کاری است که باید انجام داد.

بعد از تاخیر جنایتکارانه در کمک رسانی، وقتی که بالاخره کمک ها و کارکنان پزشکی و دیگران از راه رسیدند به جای اتکاء به مردم که قدرتمندترین نیروی بالقوه در برنامه ریزی و کمک رسانی اضطراری هستند، به آنان مثل حیوان و جانیانی که فقط باید به طور نظامی و با تحقیر کمکشان کرد برخورد کردند. این برخورد بر رنج های مردم افزوده و می تواند محرک ناآرامی های بسیار شود.

آمریکا و دیگر سازمان ها بالاخره برخی مشکلات را حل کرده و مقداری کمک رسانی خواهند کرد. اما کمک رسانی جنبه تبعی و درجه دوم تلاش های آمریکا نسبت به اهداف سیاسی اش خواهد بود. هدف سیاسی آمریکا صرفا برقراری «نظم» و «ثبات» مجرد نیست بلکه کنترل اوضاع حساسی است که می تواند سلطه آمریکا بر این نئو-مستعمره را تهدید کند و امواجش را به هر جا که هائیتی هائی زندگی می کنند بفرستد. نه تنها مردم هائیتی بلکه مردم جهان بیش از اندازه از ثبات امپریالیستی در رنجند.   

ترجمه از حزب کمونیست ایران (م.ل.م.)