نکات در جمعبندی از جنبش انقلابی انترناسیونالیستی (ریم)

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۱۸ دقیقه

بخش دوم گزارش پلنوم هفتم کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران (م ل م)

   نوشته زیر بخشی دیگر از گزارش سیاسی پلنوم هفتم کمیتهی مرکزی حزب کمونیست ایران (م.ل.م) است. بخش اول گزارش در حقیقت شماره ۵۷ منتشر شد. بخش دوم به ارائهی خطوط کلی جمعبندی از «جنبش انقلابی انترناسیونالیستی» (ریم) اختصاص دارد. این تشکیلات انترناسیونالیستی کمونیستی در سال ۱۹۸۴ با شرکت احزاب و سازمانهای مارکسیست- لنینیست- مائوئیست جهان (از جمله اتحادیهی کمونیستهای ایران- سربداران) تاسیس شد. این تشکیلات درپی بروز اختلافات شدید سیاسی و ایدئولوژیک بخصوص پس از تبدیل حزب کمونیست نپال (مائوئیست) به حزبی بورژوائی در عمل از هم گسیخته شد. کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران (م.ل.م) با هدف کمک به بازسازی مرکزیتی بینالمللی برای جنبش کمونیستی جهان جمعبندی اولیه خود را از این جنبش ارائه داده است که در زیر خطوط کلی آن را میخوانید.

نکات جمعبندی از جنبش انقلابی انترناسیونالیستی (ریم)

کنفرانس موسس جنبش انقلابی انترناسیونالیستی (ریم) در مه ۱۹۸۴ تشکیل شد و این جنبش را بر اساس پلاتفرمی به نام بیانیه ریم تاسیس کرد. همین کنفرانس «کمیته ریم» را به مثابه مرکزیت جنینی جنبش انتخاب کرد.

هرچند برخی فعالیتهای این جنبش چون سرویس خبری جهانی برای فتح هنوز به کار خود ادامه میدهد اما حیات آن عملا خاتمه یافته است. در نتیجه ما با جمعبندی بیش از بیست سال فعالیت یک جنبش کمونیستی بین المللی متمرکز (به معنای دارای مرکزیت) روبرو هستیم. هدف از این جمعبندی یافتن راهی برای حل بحرانِ جنبش کمونیستی بینالمللی و بازسازی مرکزیتی برای آن است. این وظیفه یکی از وظایف کلیه احزاب کمونیست (واقعا کمونیست) است و منطبق بر این واقعیت که جنبش کمونیستی همواره جنبشی بینالمللی بوده و فقط با این خصیصه میتواند موجود باشد.

بیانیه ریم موضع صریحی درمورد این که کمونیسم چیست گرفت. روشن کرد که ضرورت وجودی سازمان ها و احزاب کمونیست در سراسر جهان، رهبری انقلابات و استقرار کشورهای سوسیالیستی با هدف برقراری کمونیسم در سراسر جهان است. با این چشم انداز، تحلیلی از اوضاع جهانی داد. در آن زمان، اوضاع جهانی با رقابت افسارگسیخته میان بلوک های امپریالیستی مختلف و تدارک جنگ جهانی با هدف باز تقسیم جهان میان سرمایه داران جهانخوار رقم میخورد.

این بیانیه انتقادهای مهمی از رهبری جنبش کمونیستی در دوران کمینترن (استالین) کرد، بر گسست های مائو از اشتباهات استالین و مدل ابتدائی سوسیالیسمی که در شوروی برقرار شده بود تاکید گذاشت و از اشتباهات مائوتسه دون انتقاد کرد – از جمله در زمینهی نداشتن سیاست تشکیل انترناسیونال کمونیستی پس از انحلال کمینترن. بیانیه ریم این جمعبندیها را مقدمه ای دانست برای جمعبندی همه جانبه تر از پراتیک و تئوری جنبش بین المللی کمونیستی از زمان مارکس تا مائو. این بیانیه، ریم راموظف به تشکیل یک مرکز جنینی به نام کمیته ریم (متشکل از برخی احزابِ ریم ) و انتشار نشریه ای به نام جهانی برای فتح کرد. این کنفرانس اصول و آئین نامه تشکیلاتی ریم را نیز تعیین کرد. قطعنامه هائی تصویب شد که یکی از آنها در حمایت از چن چان چیائو و چیان چین رهبران انقلابی کمونیست در چین بود. این رفقا متعاقب کودتای سرمایه دارانه در  سال ۱۹۷۶ و به قدرت رسیدن بورژوازی نوین در چین دستگیر شده و در آن زمان مشهورترین زندانیان سیاسی کمونیست جهان بودند.

از همان ابتدا اختلافات بر سر اصول مهم بیانیه بیرون زد. بطور مشخص حزب کمونیست ترکیه (م.ل.) از پذیرش مارکسیسم – لنینیسم – اندیشه مائو بعنوان بدنهی تئوریهای تکامل یافتهی مارکسیسم تا بدان زمان، سرباز زد و کمیتهی مرکزی بازسازی حزب کمونیست هند (م.ل.) نیز با اصلِ مرکزیت دموکراتیک در یک تشکیلات کمونیستی بین المللی به مخالفت برخاست. رهبری این حزب در حال تجدید نظر در مورد ضرورت وجود حزبی واحد در کشور چند ملیتی هند و امکان آغاز جنگ خلق در آن کشور بود. رهبری این حزب (ک. ونو) به فاصلهی کوتاهی پس از فروپاشی بلوک شرق به مخالفت با دیکتاتوری پرولتاریا نیز برخاست. حزب کمونیست پرو پس از تاسیس ریم بطور مشروط به آن پیوست و از همان ابتدا ضرورت اتخاذ مارکسیسم-لنینیسم-مائوئیسم (بویژه مائوئیسم) را بعنوان خط تمایز میان مارکسیسم و رویزیونیسم و آغاز جنگ خلق بعنوان وظیفه مرکزی کمونیست ها در هر دو نوع کشورهای تحت سلطه و امپریالیستی را پیش گذاشت.

در سال ۱۹۹۱ در «جلسه گسترده کمیته ریم» که علاوه بر احزاب تشکیل دهنده کمیته ریم احزاب شرکت کننده ی دیگر نیز حضور داشتند سند دیگری به نام زنده باد مارکسیسم- لنینیسم- مائوئیسم به بیانیه ریم اضافه شد. مهمترین تغییر در اصول وحدت اتخاذ فرمولبندی مارکسیسم-لنینیسم-مائوئیسم به جای مارکسیسم- لنینیسم- اندیشه مائو بود زیرا واژهی اخیر درک تکامل یافتهتر ریم از محتوای بدنهی واحد  تئوریهای کمونیستی تا متاخرترین مرحلهی تکاملیاش را صحیحتر بیان میکرد.

بعلاوه، سند جدید باید تحلیل جدیدی از اوضاع جهانی میداد زیرا، نسبت به سال ۱۹۸۴ که بیانیه ریم نگاشته شده بود، اوضاع جهانی تغییرات شگرفی کرده بود. بلوک شرق به سرکردگی سوسیال امپریالیسم شوروی فروپاشیده و در پی آن رقابت و صف آرائی جنگی دو بلوک سرمایه داری غرب و شرق نیز از بین رفته و  دوران جدیدی در روابط قدرت بین المللی به ظهور رسیده بود. برای بازتاب اوضاع نوین قطعنامه ای در زمینه تحلیل از اوضاع جهانی به تصویب رسید.

در مدتی که از تاسیس ریم میگذشت نفوذ خطی حزب کمونیست پرو  در میان احزاب متشکل در ریم افزایش یافته بود. این امر به مقدار زیادی تحت تاثیر این واقعیت بود که حزب کمونیست پرو در زمینه انقلاب پیشرویهای بزرگی کرده بود. اما نفوذ خطی این حزب جوانب منفی نیز داشت – بخصوص پس از دستگیری رهبر تاریخی این حزب (آبیمال گوسمن معروف به صدر گونزالو) که یکسال بعد از دستگیری، از زندان، سیاست خاتمهی جنگ خلق و استقرار صلح با دولت پرو را پیش گذاشت. پس از سربلند کردن این خط اپورتونیستی راست حزب کمونیست پرو به دو شاخه منشعب شد. اما کمیته مرکزی این حزب هرگز این واقعیت را قبول نکرد که خط راست را رهبر تاریخی آن داده است. این وضعیت تاثیرات خود را بر صفآرائیهای خطی درون ریم نیز گذاشت. این صف آرائی بشکل نامساعدی به حول اینکه آیا رهبر خط اپورتونیستی راست شخصِ گونزالو است یا خیر شکل گرفت.

 تلاشهای کمیته ریم برای متمرکز کردن مبارزات خطی بر راستای ضرورت نقد خط اپورتونیستی راست فارغ از اینکه چه کسی آن را رهبری می کند تاثیرات کمی بر صفوف ریم گذاشت. نمایندگان کمیته مرکزی حزب کمونیست پرو اصرار داشتند که این خط اپورتونیستی راست ساخته و پرداخته سازمان امنیت پرو و آمریکاست و نه برخاسته از چرخش راست در رهبری این حزب در زندان. آنان از کمیته ریم نیز میخواستند که چنین موضع دروغینی را بگیرد و کمیته ریم بدرستی در مقابل آن مقاومت کرد. زیرا حقیقت، حقیقت است و دروغ، دروغ. و حقیقت جوئی و تن ندادن به مصلحت های سیاسی گذرا جزء لاینفک متدولوژی مارکسیستی است. در واقع به جای اینکه مبارزهی دو خط حول نقد خط اپورتونیستی راستِ رهبر زندانی حزب کمونیست پرو متمرکز شود، حول نقد خط و دیدگاه کمیته ریم متمرکز شد. این جدال شکافهای عمیقتر و جدی میان دیدگاهها و جهانبینیهای گوناگونِ درون جنبش مائوئیستی را عریان کرد.

جلسهی گسترده بعدی در سال ۱۹۹۹ تشکیل شد. بحران و قهقرا در حزب کمونیست پرو سایه سنگین خود را بر این جلسه انداخت. این جلسه با اختلافات شدید حول تائید یا عدم تائید نقش گونزالو در تدوین خط اپورتونیستی راست همراه شد. نمایندگان بسیاری از احزاب شرکت کننده معتقد بودند که ریم باید نقش گونزالو در تدوین این خط را رسما انکار کند. اقلیتی از احزاب (منجمله حزب ما) معتقد بودند که گونزالو مدون کننده این خط راست است و انکار آن به هر دلیلی نادرست و اشتباه است. اما این نشست بیانیهای تحت عنوان «بیانیه هزاره» تصویب کرد که منطبق بر موضع غیر اصولی اکثریت بود. متاسفانه نمایندگان احزابِ در اقلیت (منجمله حزب ما) با نیت کمک به «وحدت درون ریم» به «بیانیه هزاره» رای مثبت دادند و به این ترتیب به تصویب یک موضع غلط یاری رساندند که بعدا توسط حزبمان جمعبندی و نقد شد. مسائل خطی بزرگی در این موضعگیریها نهفته بود که در مرکز آن متدولوژی ایده آلیستی و اپورتونیستی-پراگماتیستی «حقیقت سیاسی» قرار داشت. این متدولوژی توسط باب آواکیان، صدر حزب کمونیست انقلابی آمریکا، مورد نقد تیز قرار گرفت و تبدیل به یکی از موضوعات مبارزه خطی درون ریم شد.

در سال ۱۹۹۶ شروع جنگ خلق در نپال، لطماتِ ناشی از شکستهای جنگ خلق در پرو و فاجعهبارتر از آن فراخوان اختتام جنگ خلق توسط رهبر آن انقلاب را موقتا کنار زد و موجب تقویت ریم شد. اما در سال ۲۰۰۷ با غلبه خط رویزیونیستی بر کمیته مرکزی حزب کمونیست نپال (مائوئیست)، فرآیند انقلاب متوقف شد و این حزب پس از سرنگونی رژیم شاهی در نپال در همدستی و شراکت با احزاب بورژوائی نپال و دولت هند، نظام طبقاتی وابسته به امپریالیسم را در این کشور در شکلِ جمهوری ترمیم کردند. غلبه رویزیونیسم بر یکی از مهمترین احزاب ریم و قطع فرآیند انقلاب که تحت رهبری این حزب به پرولتاریا و خلق های تحت ستم و استثمار جهان الهام و امید میداد، فاجعهی بزرگی بود. این فاجعه ضربه بزرگی به اتحاد سیاسی و ایدئولوژیک و تشکیلاتی ریم وارد آورد. بسیاری از احزاب ریم نه تنها علیه این فاجعه برنخاستند بلکه از پیروزی حزب نپال در انتخابات که دروازه را بروی جذب ان در نظام بورژوائی و تبدیل شدن به ذخیرهی آن باز کرد استقبال کردند. این آخرین ضربهی کاری بر  اتحاد و انسجام سیاسی و ایدئولوژیک و در نتیجه اتحاد تشکیلاتی ریم بود که عملا آن را از هم گسیخت.

طرح سوالاتی برای جمعبندی از ریم

ریم در چه شرایطی تشکیل شد و پاسخ به چه شرایطی بود؟پروسه تدارک آن چه بود؟ مبارزه خطی مهم آن قبل از تاسیس و هنگام تاسیس چه بود؟نقش رهبری فکری و تشکیلاتی آر سی پی چه بود؟ هنگام تاسیس نقش حزب ما (در آن زمان، اتحادیه کمونیست های ایران (سربداران)) چه بود و در ادامه چه کردیم؟ مبارزات خطی مهم پس از تاسیس چه بود؟ تاریخچه بحث و مبارزه بر سر دیکتاتوری پرولتاریا و جمعبندی از چین چه بود؟ (از زمان ونو تا باترای\پراچاندا در مقابل باب آواکیان.)

۱- ریم پروژه بزرگ و جسورانه ای بود. تلاش های عظیمی برای تاسیس و تکامل آن شد. این جنبش را باید در سطح خط، پراتیک و تجربه شکل گیری یک مرکزیت کمونیستی بین المللی جمعبندی کرد.

۲- دوره ریم دوره مهمی است. دوران پس از احیای سرمایه داری در چین است. دورانی  که بخش بزرگی از احزاب جنبش نوین کمونیستی که در دهه ۱۹۶۰ شکل گرفته بودند از مواضع کمونیستی انقلابی خود عقب گرد کرده بودند. شاخص عمدهی این عقبگرد کنار گذاشتن مواضع جنبش نوین کمونیستی در زمینهی قبول این واقعیت بود که در شوروی سرمایه داری احیا شده و شوروی علیرغم حفظ نام سوسیالیسم به یک قطب سرمایهداری امپریالیستی تبدیل شده، و دفاع از خطِ مائوتسه دون در مورد علل احیای سرمایهداری در یک کشور سوسیالیستی و ضرورت ادامهی انقلاب تحت دیکتاتوری پرولتاریا برای ممانعت از آن و غیره بود. برخی از آن احزاب تبدیل به دنباله روان چین سرمایهداری شدند، تعدادی دیگر سوسیال دموکرات شدند یا کاملا مضمحل گشتند. در  نتیجه احزاب متشکل در ریم در آن دوران خود پیشروترین احزاب انقلابی کمونیست بودند.

۳- شاخص ریم حفظ و تثبیت دستاوردهای موج اول انقلاب پرولتری بود. (موج اول=از زمان مانیفست کمونیست تا احیای سرمایه داری در چین را در بر میگیرد که که سه قلهی آن کمون، انقلاب اکتبر روسیه و در تداوم آن انقلاب اکتبر چین، و انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریائی چین که اولین انقلاب در جامعه ای سوسیالیستی بود). فرمولبندی م.ل.م. بیان فشردهی حفظ و تثبیت دستاوردهای موج اول شد. در واقع ریم حلقه میان موج اول انقلاب های سوسیالیستی  و موج دوم بود که در حال شکل گیری است. 

۴- نقطه ضعف بزرگ ریم آن بود که عمدتا در سطح از زیر آوار در آوردن تئوری های مارکس و لنین و مائو، دفاع از دستاوردهای گذشته و تثبیت آن ها باقی ماند. با وجود آنکه در بیانیه ریم جمعبندی انتقادی بیشتر از تجربه انقلابات سوسیالیستی قرن بیستم بعنوان وظیفه ای تعیین شد اما نگاه انتقادی به گذشته به مرور کمرنگ شد. نقدهای باب آواکیان که در «فتح جهان» و «مسائل استراتژیک جنبش بین المللی کمونیستی» (در فارسی تحت عنوان «گسست از ایده های کهن») طرح شده بود اصلا موضوع بحث و مبارزه نشد.

۵- در زمینه درک تئوری های مارکسیست- لنینیست- مائوئیستی و دستاوردها و ضعفهای انقلاب های سوسیالیستی روسیه و چین در صفوف ریم ناموزونی بسیار بود. بخصوص در زمینه مبارزه طبقاتی در دوره گذار سوسیالیستی که قلب مائوئیسم را تشکیل می دهد و تجربه انقلاب فرهنگی چین و بطور کلی خصلت جامعه سوسیالیستی و مبارزه طبقاتی در آن اختلاف درکهای مهمی وجود داشت.

۶- مبارزه بر سر رسیدن به درک موزون به حول خطی صحیح تر و علمی تر در ریم خوب بود اما از آن جا که با پرسپکتیو جدید نبود زیاد موفق نبود. منظور از پرسپکتیو جدید حفظ شالودههای صحیح تئوریهای م.ل.م و همچنین نقد ضعف های آن است. خودِ این علم نیز مانند هر علمِ دینامیکِ دیگر به دو تقسیم شده است. زیرا در عین حال که با مرور زمان صحت و استواری شالوده هایش مکررا ثابت شده است اما کاستیهای آن نیز به اجبار آشکار شده و بطور عینی ضرورت گسست از آن کاستیها و توضیح آن جنبه از جهانِ کنونی که تئوریهای سطحِ گذشته قادر به توضیح آنها نیستند بوجود آمده است.

۷- کمیته ریم در عرض بیش از بیست سال تلاش فکری و عملی عظیمی کرد برای کمک به تشکیل احزاب وسازمان های م.ل.م جدید و تقویت احزاب موجود در ریم. این کار عمدتا به صورت جمعبندی از تجارب احزاب مختلف و انتقال آن به دیگران، کمک به روشن تر و صحیح تر شدن خط فکری و برنامههایشان در زمینهی انقلاب در کشور مربوطه و مشخصا کمک به آغازِ جنگ خلق در هر آنجا که شرایط عینی و ذهنی برایش فراهم است، انجام شد. بطور مثال، وجود ریم درست در شرایطی که انقلاب ایران و مشخصا نیروهای کمونیست شکست سختی خورده بودند به اتحادیه کمونیستهای ایران (سربداران) کمک کرد که بر روی اصول کمونیسم انقلابی پابرجا بماند و در پرتو آن به جمعبندی از تجارب خود پرداخته و پیشروی کند.

در دوران کارزارهای ضد کمونیستی بینالمللی که بخصوص از سال ۱۹۸۸ به بعد شدت گرفت ریم نقش مهمی در برافراشته نگاه داشتن کمونیسم در جهان داشت. مجلهی جهانی برای فتح نقش بسیار مهمی در این زمینه بازی کرد. ریم به بسیاری از جریانهای چپ و انقلابی دیگر که بخشی از جنبش مائوئیستی نبودند نیز الهام میبخشید.

۸- وجود انقلابهای پیشرفته چون پرو و نپال که توسط احزابِ ریم رهبری میشدند به ریم کمک کرد که مسئله کسب قدرت سیاسی و استقرار دولتهای پرولتری را برای جنبش کمونیستی بین المللی به صورت موضوعی جاری و جدی طرح کرده و جایگاه آن را به عنوان وظیفهی مرکزی همهی سازمانها و احزاب کمونیست در جهان تقویت کند و به این ترتیب خلاف جریان غالب در جنبش چپ جهان که این وظیفهی مرکزی را به بایگانی سپردهاند حرکت کند. در این زمینه فرمول «قبل از آغاز جنگ، همه چیز در خدمت تدارک آغاز آن و بعد از آن همه چیز در خدمت تکامل و به پیروزی رساندن آن» تبدیل به راهنما و محک فعالیتهای سازمانها و احزابِ درون ریم شد.

 با وجودیکه این دو انقلاب به پیروزی نهائی نرسیدند اما بسیاری از مسائل و مشکلات مربوط به روند سرنگونی دولت های قدرتمند طبقات بورژوا و امپریالیست (راه انقلاب) و روشن کردن خصلت دیکتاتوری\دموکراسی پرولتاریا را و جمعبندی از تجارب دولت های سوسیالیستی قرن بیستم را نیز تبدیل به وظیفه ای اضطراری کردند. اختلاف خطی در مورد این موضوعات نقش تعیین کنندهای در صف آرائی های سیاسی و ایدئولوژیک ریم که در نهایت به انشعاب عملی در آن ختم شد بازی کردند.

جمعبندی از این دو انقلاب مهم است. هرچند این امر در دستور کار فوری نیست اما موضوعات خط سیاسی و ایدئولوژیک که توسط دو انقلاب پرو و نپال برجسته شدند در جمعبندی از ریم جایگاه ویژه ای دارند.

 9-  به مرور در کمیته ریم خطی غالب شد که راه حل بحران جنبش کمونیستی بین المللی در آغاز جنگ خلق در کشورهای مختلف و به پیروزی رساندنِ آنها جستجو می کرد. این نشانهی عدم تشخیص و درک مسائل گرهی تئوریکِ جنبش کمونیستی بود که حل نشدن آنها تاثیرات منفی بر روی خصلت جنگهای انقلابی و امکان تداوم پیروزمندانه آن ها نیز داشت. بدین دلایل ادامهی مسیر با مشکلات و صرف انرژی فراوان و در مقابل با دستاورد کم ممکن شد. اما بالاخره همین نقطهی ضعف در اصلیترین نقطه که همان موضوع خصلت دولتهای پرولتری آینده و سوسیالیسم که هدفِ جنگهای انقلابی استقرار آن است، به ضد خود تبدیل شد. تئوری های دوگانهی حزب کمونیست نپال (م) یعنی «جنگ خلق از پائین و دخالت سیاسی از بالا» و «دموکراسی قرن بیست و یکم» فشرده آن بود.

۱۰ – موضوعاتی که از همان ابتدای تاسیس مورد کشمکش و جدل بود عبارت بودند از:

اندیشه مائو یا مائوئیسم:

 گرایش سانتریستی قدرتمندی که عمدتا توسط حزب کمونیست ترکیه (م.ل.) و حزب مشعل نپال نمایندگی میشد خدمات مائو در زمینهی تکامل تئوریهای کمونیستی را نفی میکرد و لزومی نمیدید که نظام فکری جنبش کمونیستی بین المللی در قالب م.ل.اندیشه مائو یا م.ل.م مشخص شود. استدلال پایهای این گرایش سانتریستی آن بود که «عصر امپریالیسم» عوض نشده است و مارکسیسم-لنینیسم، مارکسیسم «عصر امپریالیسم» است و از آن جا که «عصر امپریالیسم» تغییر نکرده است پس، مائوتسه دون نمیتوانسته مارکسیسم- لنینیسم را تکامل داده باشد و نظرات وی صرفا به کار بست م.ل. به شرایط چین بود. حزب کمونیست پرو نیز شکل دیگری از درک غلط از بدنهی واحد تئوریهای کمونیستی را ارائه میداد و کلیت مارکسیسم را به «مائوئیسم» تقلیل میداد (تحت فرمولبندی م.ل.م بویژه م) حال آنکه خودِ «مائوئیسم» را نیز از مضمون اصلی آن که تحلیل از معضلات دوران گذار سوسیالیستی و مبارزه طبقاتی در این دوران بود تهی میکرد. این حزب گرایش قدرتمندی به تقلیل «مائوئیسم» به تئوریهای مائو در مورد «جنگ خلق» داشت. این تقلیلگرائی تا بدان حد بود که برای ممانعت از خطر احیای سرمایه داری در سوسیالیسم گونزالو فرمول «جنگ خلق تا کمونیسم» را پیش گذاشته بود. قبل از دستگیری رهبر این حزب (گونزالو) آنان در حال تجزیه و تحلیل تئوریهای مائو در مورد مشکلات دوران گذار سوسیالیستی و دیکتاتوری پرولتاریا بودند و در این جهت به تکثیر مقالات کلیدی دوران انقلاب فرهنگی همت گماشته بودند. شاید اگر این حزب دچار شکست های کمرشکن نمی شد تحولات مهمی را در درک از خدمات مائوتسه دون به تئوری های کمونیستی را از سر می گذراند.

استالین:

 جمعبندی از خط کمینترن در دوران استالین و مشخصا جنگ جهانی دوم و تاکید بر گسستهای مائوتسه دون از تفکر متافیزیکی استالین مورد مناقشه شدید بود. برخی احزاب کشورهای امپریالیستی (ایتالیا) با حمایت برخی دیگر (مثلا، حزب کمونیست ترکیه- م.ل.) بر وجود «مسئله ملی» در کشورهای امپریالیستی «درجه دوم» مانند ایتالیا اصرار می‪کردند و حاضر نبودند از خط بورژوائی کمینترن درین زمینه جمعبندی کنند.

مناقشه در مورد جمعبندی از تفکر استالین مرتبط با درک از محتوای «مائوئیسم» نیز بود. زیرا مائو با گسست از تفکرات استالین و مَدل سوسیالیسم روسی موفق به تشخیص و حل بسیاری از معضلات دوران گذار سوسیالیستی شده بود.

مرکزیت بین المللی:

 ریم بعنوان پیش درآمد انترناسیونال کمونیستی و با هدف تشکیل آن در زمانی که امکانش باشد تشکیل شد. و همچون یک تشکیلات بین المللی کمونیستی دارای مرکزیت بود. اما این مرکزیت، مرکزیتی کامل نبود بلکه آنطور که بیانیه می گوید: مرکز جنینی بود. این جنین در طول ۲۵ سال رشد کرد. هم کمیته ریم تبدیل به مرکزی قوی تر شد و هم آئین نامه های تشکیلاتی ریم به موازات رشد و تکامل ریم، تکامل یافته تر شد.

اما ضرورت ایجاد یک مرکزیت ابتدائی برای جنبش بینالمللی کمونیستی از همان ابتدا موضوع جدل و کشاکش بود. استدلالِ مخالفینِ ایجاد مرکز جنینی (سی آر سی از هند) برای ریم (که در مقابل ایجاد «کمیته هماهنگی» را پیشنهاد میدادند) تجربهی منفی کمینترن بود که تبدیل به مرکزی برای صدور فرمان از راه دور برای احزاب کمونیست و انقلابهای نقاط مختلف جهان شده بود.  واقعیت آن است که لطماتی که کمینترن و فرامین آن به انقلاب جهانی زد ریشه در خطِ انحرافی آن داشت و مُشکل اصلی در صدور «فرامین» نبود بلکه در مضمونِ سیاسی و ایدئولوژیک آن «فرامین» بود. درکِ تشکیلاتی غلط کمینترن که خود را «حزب جهانی پرولتاریا» میدید از خط غلط آن در مورد فرآیند انقلاب جهانی برمیخاست که گوئی یک کشور سوسیالیستی (در این مورد کشور شوروی) مرتبا بسط مییابد و اطراف خود را سوسیالیستی میکند. علاوه بر این، هیچ تضادی میان منافع فوری این کشور سوسیالیستی و پیشروی انقلاب در دیگر نقاط جهان را متصور نبود در حالیکه چنین تضادی واقعیت عینی بود.

اکثریت احزاب به وحدت به حول ایجاد «مرکز جنینی» رسیدند و همزمان این را به رسمیت شناختند که کشف و تدوین قوانین سانترالیسم دموکراتیک برای انترناسیونال نوع نوین چیست.

اوضاع جهانی:

تحلیل از اوضاع جهانی از همان ابتدا مورد مناقشه خطی شدید بود. هر چند این مناقشه در شکل اینکه آیا روند عمده در جهان به سوی جنگ جهانی است یا اینکه روند عمده انقلاب است تبارز مییافت اما در اصل به درک از قوای محرکهی سرمایه داری در عصر امپریالیسم باز میگشت. در قلبِ اختلاف، تحلیل باب آواکیان (که در کتاب آمریکا در سراشیب توسط ریموند لوتا تئوریزه شده است) قرار داشت. «آمریکا در سراشیب» بر توضیح انگلس که تضادِ اساسی نظام سرمایهداری (تضاد میان تولید اجتماعی با کنترل و تصاحب خصوصی تولید) به دو تضاد اصلی (تضاد میان بورژوازی و پرولتاریا و تضاد میان آنارشی و ارگانیزاسیون) پا میدهد تاکید میکند. آمریکا در سراشیب تاکید میکند که حدت یابی این تضاد به رقابت دیوانهوار میان سرمایهها دامن میزند که یکی از تبعاتش بروز جنگهای امپریالیستی است. بعلاوه، این تضاد،  قوهی محرکهی تشدید استثمار پرولتاریا نیز هست.

تحلیل از ساخت:

 تحلیل از ساخت اقتصادی اجتماعی کشورهای تحت سلطه نیز از مباحث جاری درون ریم بود اما تبدیل به اختلاف خطی بزرگی نشد.

مسئله ملی: تحلیل از مسئله ملی و  مسئله ملی-مستعمراتی و رویکرد به ملی گرائی و ملی گرایان همواره از موضوعات مورد اختلاف و پوششی برای خطهای راست در جنبش مائوئیستی بوده و ریم نیز از آن مستثنی نبود.

ساختار ستم بر زن:

 این موضوع کلیدی در انقلاب هرگز به بحثی جدی در ریم تبدیل نشد. حتا در بیانیه‪ی ریم اشاره‪ای به این شکاف اجتماعی بزرگ نمی‪شود. با این وجود مورد مناقشه‪ی نظری، سیاسی و ایدئولوژیک نشد. این در شرایطی است که مبارزه علیه ستم بر زنان در تمام دهه‪ی ۶۰ تا به امروز نیروهای اجتماعی مهمی را به میدان مبارزه کشانده است – حتا در ابعادی بزرگتر از مبارزات کارگری و نظریه پردازی به حول آن جمع بزرگی از روشنفکرانِ ضدِ سرمایه‪داری را به خود مشغول داشته بود. و تشدید پدرسالاری و مردسالاری در عروج بنیادگرائی اسلامی در خاورمیانه بخصوص ایران و افغانستان نقش کلیدی داشت.

۱۱- ریم نقش بسیار مهمی بازی کرد.اما آن چارچوبهی سیاسی و ایدئولوژیک دیگر برای ایجاد تشکیلات بینالمللی برای جنبش بین المللی کمونیستی انقلابی، کافی نیست. اکتفا به آن چارچوب موجب التقاط میان مارکسیسم و رویزیونیسم می شود. غلبه رویزیونیسم در حزب کمونیست نپال(م) فقط چکاننده ی پروسه از هم گسیختگی تشکیلاتی ریم بود.  شالودهی ریم که همان خط سیاسی و ایدئولوژیکش بود برای تحلیل از جهانی که میخواهیم تغییر دهیم و برای تغییرِ کمونیستی آن دیگر کافی نیست. تئوری های م.ل.م بطور کلی نیازمند تکاملاند زیرا جوانبی از آن نادرست است و جوانبی دیگر جوابگوی جهان مادی نیست. این جوانب تبدیل به سکوی پرشی برای خطوط و گرایشات اپورتونیستی در هر دو شکل بورژوا دموکراتیک و دگما- رویزیونیسم شده است. انقلاب های سوسیالیستی قرن بیستم هر چند عظیم و تکان دهنده بودند اما امروز میبینیم که صرفا گامهای ابتدائی در تلاشهای ما برای سرنگونی سرمایه داری و ایجاد جامعهای نوین بودند. آن تلاشهای ابتدائی و افکاری که آن انقلابات را هدایت کردند باید جهش کرده و در سطح علمیتر و صحیحتری قرار گیرند.

این ضرورت، بزرگترین ضرورت جنبش کمونیستی بین المللی است و به همین دلیل بزرگترین مبارزهی دو خط هم هست. در جواب به این ضرورت، سه خط در میان احزاب ریم سربلند کرده است. برسمیت شناختن این ضرورت و جواب به آن. رهبر این پروسه و این خط باب آواکیان است. دیگری خط دگماتیستی که این ضرورت را نفی میکند و وظیفه را عمدتا دفاع از تئوریها و دستاوردهای گذشته دانسته و حداکثر اصلاحاتی را در همان چارچوب مجاز می شمارد. خط دیگر خطی بورژوا دموکراتیک است که تحت عنوان تکامل تئوریهای مارکسیستی به احیای اصول قرن هیجدهمی بورژوازی همت گماشته است. خط دگماتیستی و بورژوا دموکراتیک مانند دو روی سکه به یکدیگر تبدیل میشوند.

زمانی که دفاع از دستاوردهای گذشته ضرورت عمده است، گرایشات دگماتیستی نیز شکل میگیرند. وقتی کمونیسم از همه سو زیر حمله است این نوع گرایش نیز تقویت می شود. زیر فشار شکستها نیز گرایش انحلالطلبانه شکل میگیرد. بطور مثال پس از احیای سرمایه داری در چین گرایش انحلال طلبی مانند حریقی بخش عمده ی جنبش کمونیستی بینالمللی را  بلعید. تلاشهای باب آواکیان در زمینه از زیر آوار درآوردن و دفاع از م.ل.م و همچنین رهبری ار سی پی در ایفای نقش اصلی در گردهم آوردن بازماندههای نیروهای کمونیستِ انقلابی و تاسیس ریم برجسته است و باید آن را برسمیت شناخت. اگر کتاب «خدمات فناناپذیر مائو» بیرون نمیآمد دفاعی از آنچه پرولتاریا تا زمان چین سوسیالیستی بدست آورده بوده صورت نمیگرفت. اما باب آواکیان بطور هم زمان پروسهی نگرشِ نقادانه به تئوریها و تجربهی گذشته را آغاز کرد که امروز به سطح یک سنتز نوین رسیده است. این را نیز باید برسمیت شناخت و برجسته کرد.

امروز از این پرسپکتیو باید به بیش از بیست سال موجودیت ریم نگریست و جمعبندی علمی از آن کرد تا در حرکت بعدی برای ایجاد مرکزیتی سیاسی-ایدئولوژیک و تشکیلاتی برای ج.ب.ک. راهنمای ما باشد.

چه باید کرد؟

۱- امروز ج.ب.ک در مرحلهای نیست که بتواند پای ایجاد یک تشکیلات بینالمللی جایگزینِ ریم و یا احیای ریم برود زیرا قبل از هر کاری باید مبارزه بر سر مسائل خطی را دامن زد و به یک صفآرائی مساعد برای دست زدن به چنین کاری رسید. ما در مرحله ای هستیم که باید به حول سنتز نوین در میان نیروهای ریم و بیرون ریم به مبارزه دامن زنیم. حزب ما و آرسیپی باید از این طریق یک «مرکز فکر» برای ج.ب.ک. درست کنند. در این مبارزه نباید خود را محدود به نیروهای ریم کنیم اما به نیروهای ریم باید توجه خاص کنیم. این کار می تواند از طریق تولید سند باشد. بطور مثال برخی از نیروهای ریم وبیرون ریم طرحی برای ایجاد تشکل بین المللی ارائه داده اند یا حزب کمونیست مائوئیست افغانستان در نقد مقاله «بر سردو راهی» و همچنین در جمعبندی از ریم اسنادی داده اند که حزب ما باید به آنها بپردازد.

۲- ما در مرحلهای هستیم که میتوانیم «بیانیه»ی جدیدی را پیشنهاد دهیم و آن را تبدیل به سلاحی برای پیشبرد مبارزه خطی کنیم.

–            نکته اصلی بیانیه جدید موضوع دیکتاتوری پرولتاریاست. در بیانیه ریم این موضوع خط تمایز مهمی میان رویزیونیسم و مارکسیسم است. در بیانیه آینده نیز همین موضوع باید خط تمایز مهمی میان مارکسیسم و رویزیونیسم باشد. دولتهای پرولتری آینده در تمایز با دولتهای پرولتری پیشین چه خصوصیات و کارکردی باید داشته باشند؟ این سوال باید جواب سنتز نوینی بگیرد و تمایزش با جوابهای دگمارویزیونیستی و بورژوا-دموکراتیک روشن باشد.

– تاکید بر رویکرد علمی به علم کمونیسم و تکامل آن. و نقد متدولوژی تقدیرگرایانه در مورد «رسیدن به کمونیسم» و فلسفه پراگماتیستی «حقیقت سیاسی».

-تحلیل صحیح از دینامیسم امپریالیسم باید جایگاه مهمی در تحلیل از اوضاع جهانی را به خود اختصاص دهد. مهمتر از تعیین تضاد های اصلی و عمده در صحنه سیاسی استقرار شالوده های درک مارکسیستی از محرکهای نظام سرمایه داری است. زیرا بر این پایه است که می توان درک ماتریالیستی از انترناسیونالیسم پرولتری و فرآیند انقلاب جهانی بدست آورد.

تغییراتی که گلوبالیزاسیون در کشورهای سرمایه‪داری امپریالیستی و تحت سلطه بوجود آورده باید بررسی شود. این روند چه تاثیری بر بافت درونی این کشورها و رابطه‪ی این کشورها گذاشته است. چه تاثیری بر ترکیب پرولتاریا و مسائل دیگر همچون مسئله زنان و مسئله ملی گذاشته است. بالاخره شاخص‪های مهم که برای تدوین «راه انقلاب» در هر کشور در دست گرفت کدام‪ها هستند.

-ایجاد خط تمایز با درک‪هائی که هر گونه مخالفت با «امپریالیسم» را مترقی دانسته و اتحاد با هرگونه «مقاومت» را جایز می‪داند. و از سوی دیگر، مقابله با درک‪هائی که مبارزه‪ی طبقاتی درون کشورهای تحت سلطه را از امپریالیسم جدا کرده و گسست از نظام سرمایه‪داری جهانی را که تحت سلطه‪ی امپریالیسم است را بخشی از فرآیند انقلاب نمی‪داند و به این معنا با انحراف اول در یکجا قرار می‪گیرد.

-تحلیل از دوران «جنگ سرد»: تضادِ میان امپریالیست‪ها به چه شکل حل شد و نقد «الگوی متعارف» که تضادهای امپریالیستی با جنگ حل می‪شود.

– تحلیل از این مسئله که چگونه عمده شدن تضاد میان امپریالیست‪ها تاثیرات منفی بر انقلابات و مبارزه طبقاتی در نقاط مختلف جهان داشت. مثال جنبش‪هائی که بخصوص در سه قاره بلند می‪شدند و تبدیل به ذخیره‪ی رقابت‪های دو قطب امپریالیستی می‪شدند – این مسئله در مورد افغانستان برجسته است.

تاکید بر اینکه بزرگترین عاملِ تغییر اوضاع جهانی نسبت به دهه شصت سرنگونی چین سوسیالیستی و تبدیل آن به ذخیره‪ی نظام سرمایه‪داری جهانی بود که برای یک دوران کامل سرمایه‪داری را به لحاظ اقتصادی و سیاسی و ایدئولوژیک نجات داد. در این پرتو تحلیل از ۴۰ سال غلبه‪ی ضد انقلاب و کارزارهای ضد کمونیستی و موضوع «پائین آمدن افق‪ها» و قهقرای بنیادگرائی اسلامی.

– نقد درکهای اکونومیستی در مورد طبقه کارگر و تقلیل مبارزه برای محو ۴ کلیت به «مبارزه اقتصادی». (۴ کلیتی که مارکس تعیین کرد: تمایزات طبقاتی، روابط تولیدی که آن تمایزات را تولید می کنند، تمایزات اجتماعی که از این روابط بر میخیزند، افکار کهنه ای که این تمایزات را توجیه و نگهبانی می کنند). برقرار کردن رابطه‪ی درست میان تضادهای طبقاتی و تضادهای اجتماعی دیگر چون ستم بر زن و محیط زیست و ستم ملی، برقرار کردن رابطهی دیالکتیکی تضادهای طبقاتی و ایدئولوژی-فرهنگ مسلط و لزوم پیشبرد مبارزه در عرصه ایدئولوژی-فرهنگ بعنوان بخشی لاینفک از مبارزه طبقاتی، و درکی درستتر از انقلاب کمونیستی که مربوط به رهائی بشریت است و نه «رهائی طبقه کارگر».

– تعریف ساختارِ ستم بر زن در کارکرد نظام سرمایه‪داری و تاکید بر شورش زنان علیه مردسالاری برای تدارک و به پیروزی رساندن انقلاب پرولتری و ادامه‪ی انقلاب تحت دیکتاتوری پرولتاریا. نقد کمبود‪های تئوری‪های مارکسیستی در این زمینه.

پیش گذاشتن درک صحیحتر در مورد تغییرات طبقاتی مهم در کشورهای تحت سلطه و نتایجی که برای راه انقلاب در این کشورها دارد.

– تاکید بر اینکه انقلاب یا کسب قدرت سیاسی به طریق انقلابی وظیفه‪ی مرکزی کمونیست‪ها در همه جاست و وظیفه‪ای جاری است که همه فعالیت‪ها باید در خدمت آن باشد. ایجاد خط تمایز با درکهای بورژوا دموکراتیک در مورد انقلاب در این کشورها. تاکید بر اهمیت مبارزه در عرصه ایدئولوژیک با گرایشات دینی و ناسیونالیستی و مردسالاری.

– جمعبندی از «جنبش‪های رهائی بخش ملی» یا «مبارزات ضد کلنیالیستی» در بعد از جنگ جهانی دوم که چگونه به ضد خود تبدیل شدند و در واقع کشورهای نومستعمراتی را به جای مستعمرات نشاندند. تحلیل از ماهیت بورژوازی ملی که این  جنبش‪ها را رهبری می‪کرد. بررسی ماهیت طبقاتی برنامه‪های ناصریسم، بعثیسم، مصدق‪ایسم و گاندیسم و غیره در زمینه‪ی اقتصاد و گسست از نظام سرمایه‪داری جهانی، مسئله دهقانی، مسئله زنان، مسئله ملی و امپریالیسم و استقلال از نظام سرمایه‪داری جهانی.

– در زمینه‪ی حزب و تشکیلات: تاکید بر اهمیت تعیین کننده‪ی درستی خط سیاسی و ایدئولوژیک به مثابه «مرکز» و تاکید بر اینکه مجموعه‪ی فعالیت‪های یک حزب باید در خدمت انقلاب قرار گیرد و اینکه حزب از همان ابتدا چگونه این دیالکتیک را باید برقرار کند.

– مقابله با این درک که گویا «جنگ خلق» یا «ارتش» یا «اعتصاب کارگری» و غیره جای آگاهی را می‪گیرد. و تاکید بر اهمیت تبلیغ و ترویج کمونیستی از طریق نشریه‪ی سیاسی برای بالا بردن آگاهی اقشار مختلف مردم در زمینه نقد وضع موجود، ایدئولوژی ها و برنامه‪های طبقاتی، انقلاب چیست، کمونیسم چیست و غیره.

– ارائه‪ی درکی درست تر از رابطهی خط با سانترالیسم دموکراتیک در سطح حزب و همچنین تشکیلات بین‪المللی و همچنین در رهبری جامعه‪ی سوسیالیستی.