میراث هوگوچاوز و «سوسیالیسم» بولیواری

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۳۲ دقیقه

حزب کمونیست ایران (م.ل.م)

به دنبال درگذشت هوگو چاوز رئیس جمهوری ونزوئلا، موجی از مباحثات سیاسی و نظری پیرامون ماهیت وی و دولتش در سال های زمامداری «سوسیالیسم بولیواری» بر این کشور به راه افتاد. در این میان آنچه بیش از همه قابل توجه و قابل تأمل بود همانا واکنش عده ای از جوانان چپ گرا در دفاع از چاوز و کارنامه سیاسی- اقتصادی وی بود. اینان عملکرد چاوز را عمدتا ضد امپریالیستی و سوسیالیستی ارزیابی می کنند و بر این باورند که در مقابل فزون طلبی ها و سلطه جویی های امپریالیسم آمریکا آن هم در زمانه هژمونی نئولیبرالیسم قابل دفاع و تمجید است. این قبیل بحث ها یک بار دیگر مسائل کلیدی همچون چیستی کمونیسم و سوسیالیسم، ماهیت مبارزه ضد امپریالیستی و معنای انقلاب را به سطح آورد. ابهام و سردرگمی در بسیاری از این مباحث به چشم می خورد. گاه فقدان یک درک مارکسیستی از ماهیت سوسیالیسم و نظام سوسیالیستی موجب می شود که برخی چاوز را سوسیالیست و جهت گیری دولت وی را انقلابی و سوسیالیستی بدانند. و گاه نام «سوسیالیسم» پوششی می شود برای مطلوب جلوه دادن یک «راه میانه» یا «راه سوم» (میان سرمایه داری و سوسیالیسم واقعی و راهی سوم نسبت به این دو). اتکا به آمارهای متفاوت اقتصادی در حوزه ها و شاخه های مختلف تولید و توزیع، معیار سوسیالیستی بودن یا نبودن دولت چاوز تلقی می شود.  آنچه که به واقع در این میان جایش خالی است یک ارزیابیِ مارکسیستی از پدیده چاوز و سوسیالیسم بولیواری است. از این زوایه مقاله ریموند لوتا که در سال۲۰۰۷ در نشریهانقلاب ارگان حزب کمونیست انقلابی آمریکا به چاپ رسید بسیار آموزنده است. بدون شک مقاله فشرده-ی لوتا به تنهایی قادر نیست بیش از یک دهه تجربه اقتصادی و سیاسی چاوز را جمعبندی کند اما به باور ما با محور قرار دادن اقتصاد سیاسی نفت در ونزوئلا، خطوط عمده یک درک روشن از محتوای طبقاتی الگوی اقتصادی هوگو چاوز را ترسیم می کند. این خط کلی را میتوان با تحقیقات اقتصادی و پژوهش های مفصل تر، دقیق تر و جامع تر کرد. همچنین مباحث اخیر بار دیگر نشان داد که جمعبندی از تجربه ی دولت های سوسیالیستیِ قرن بیستم (روسیه از ۱۹۱۷ تا ۱۹۵۴ و چین از سال ۱۹۴۹ تا ۱۹۷۶)، تضادها و معضلات دوران گذار سوسیالیستی آن گونه که در آن تجارب نمایان شد، رویکردهائی که در حل آن مسائل در پیش گرفته شد، دستاوردهای عظیم و اشتباهات جدی که رخ داد و بالاخره علل احیای سرمایه داری در آن کشورها تا چه حد برای تبیین و ترسیم یک افق و برنامه ی واقعا سوسیالیستی جهت آغاز و فرجام پیروزمند امواج نوین انقلاب های سوسیالیستی لازم و ضروری است. در این زمینه به اثر گرانبهای دیگری از ریموند لوتا باید رجوع کرد: دو فصل پیش درآمد و موخره ای که بر «کتاب اقتصاد سیاسی سوسیالیستی شانگهای» نگاشته است.* این کتاب به زبان فارسی در سایت حزب کمونیست ایران (م.ل.م)- بخش کتابخانه و انتشارات حزب موجود است.** مقاله ی ارزشمند دیگری به نام «یادداشت هائی بر اقتصاد سیاسی کوبا» نیز برای این مباحث مفید است که می توان در بخش «تحلیل اقتصادی» از سایت حزب کمونیست ایران (م.ل.م) آن را جست.

*Maoist Economics and the Revolutionary Road to Communism: Textbook on Socialist Political Economy. Edited with an Introduction and Afterword by Raymond Lotta (Banner Press USA, 1994)

**http://cpimlm.com/hezb/shanghai2%281%29.pdf

هوگو چاوز و استراتژی نفتی!

آیا این استراتژی می تواند به رهایی بینجامد؟

مقاله ای از ریموند لوتا – نشریه انقلاب ارگان حزب کمونیست انقلابی آمریکا- شماره ۹۴، اول جولای۲۰۰۷

ماهیت “انقلاب بولیواری” هوگو چاوز از دید افراد مترقی و کسانی که تفکرات رادیکال دارند یک موضوع بسیار مهم تلقی شده، و وسیعا مورد بحث قرار گرفته است. چاوز یک رشته اقدامات اجتماعی و اقتصادی را به پیش برده که هدف اعلام شده ی آن ها تقویت و بهبود زندگی تهیدستان و کسانی است که در جامعه ونزوئلا محروم از حقوق سیاسی محسوب می شوند. چاوز، آمریکا را به مثابه یک قدرت امپریالیستی زورگو محکوم کرده است. او در سال ۲۰۰۵ اعلام کرد که ونزوئلا پروژه “سوسیالیسم قرن بیست و یکم” را آغاز کرده است. در دورانی که آمریکا “جنگ علیه دنیا” را به پیش می برد و سردمدار پیشبرد یک نقشه و برنامه نابود کننده و سبعانه اقتصادی نئولیبرالی است، تحولات ونزوئلا علاقه بسیاری را به خود جلب کرده است.

اما برنامه و دیدگاه واقعی هوگو چاوز چیست؟ خصلت فرایندی که در ونزوئلا به پیش می رود کدام است و سرانجام آن کجا است؟ آیا برنامه چاوز معرف یک بدیل واقعی در برابر استثماری است که تحت سرکردگی امپریالیستها به پیش می رود؟ آیا برنامه چاوز راه قابل دوامی برای کسب رهایی در دنیای امروز است؟ و بالاخره اینکه، مفهوم سوسیالیسم در دنیای گلوبالیزه کنونی چیست؟

به نظر ما “انقلاب بولیواری” معرف یک گسست ریشه ای از امپریالیسم نیست. این جریان، دورنما یا مسیر رسیدن به تحول اجتماعی ریشه ای را در بر ندارد. ولی فهم این موضوع، امری است پیچیده که تجزیه و تحلیل دقیقی را می طلبد. در رابطه انقلاب بولیواری و هوگو چاوز در فرصت دیگری باید مسائل مختلفی را مورد بحث قرار داد:  عوامل تاریخی ای که تحولات ونزوئلا را رقم می زند، الگوی اقتصادی ای که هوگو چاوز به پیش می برد، نقش ارتش و نهادهای توده ای جدید در “انقلاب بولیواری”، نیروهای اجتماعی و طبقاتی ای که در این جنبش درگیرند و آن را رهبری می کنند، و یک مباحثه گسترده تر درباره “سوسیالیسم قرن بیست و یکم” و چالش های واقعی که در زمینه انجام انقلاب در دنیای امروز مطرح است.

ما در عین حال که نقد خود را از پروژه چاوز ارائه می دهیم، به هیچ وجه موضع همسویی با مردم ونزوئلا را ترک نمی کنیم و از ضدیت کامل با هر تلاش امپریالیسم آمریکا برای تضعیف رژیم چاوز یا هجوم آشکار علیه آن دست نمی کشیم.

کانون توجه نوشته ای که اینک پیش روی شما است، اقتصاد نفتی ونزوئلا است. و از آن شروع می کنیم، زیرا نفت در سلطه تاریخی امپریالیسم بر ونزوئلا و در توسعه اقتصادی ـ اجتماعی این کشور، نقشی کاملا مرکزی ایفا کرده است. نفت در برنامه هوگو چاوز برای اعاده حق حاکمیت و تغییر جامعه ونزوئلا نیز چنین نقشی دارد.

هدف ما کمک به فهمیدن مساله، آموختن از تجزیه و تحلیل دیگران، و عمق بخشیدن به گفت و گو و مباحثه در مورد این موضوعات بسیار مهم است.

هوگو چاوز در جریان کارزار انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۹۸ قشر ممتاز قدیمی را چنین مورد سرزنش قرار داد:

“نفت یک سلاح ژئوپلیتیکی است و ابلهانی که بر ما حکومت می کنند قدرت یک کشور تولید کننده نفت را نفهمیده اند.” (۱)

او طی مصاحبه ای به سال ۲۰۰۶ تفکر استراتژیک خود درباره نفت را چنین بیان کرد:

“امروز ما برنامه استراتژیکی را تحت عنوان نقشه کشت نفت به اجرا در آورده ایم: استفاده از ثروت نفتی به نحوی که ونزوئلا به یک کشور کشاورزی، یک مقصد گردشگری، یک کشور صنعتی با اقتصادی متنوع تبدیل شود. ما در حال سرمایه گذاری میلیاردها دلار در زیرساخت ها هستیم: مولدهای برق با استفاده از انرژی گرمایی، یک راه آهن گسترده، جاده ها، بزرگراه ها، شهرک های جدید، دانشگاه های جدید، مدارس جدید، اراضی احیا شده، تولید تراکتور، و وام دهی به کشاورزان. روزی خواهد رسید که ما دیگر نفت نخواهیم داشت. ولی این مربوط به قرن بیست و دوم است. ونزوئلا برای ۲۰۰ سال دیگر نفت دارد.” (۲)

چاوز اغلب در مورد “جدا شدن از اقتصاد نفتی” ونزوئلا صحبت کرده است. یعنی جدا کردن کشور از وابستگی بیش از حد به بخش نفت. ولی همانگونه که اظهارات فوق و سیاست های مشخص به طور مؤکد نشان می دهد، برای دوره ای که بدون شک میان مدت خواهد بود، نفت ستون فقرات اقتصاد و دیرک سیاست خارجی ونزوئلا باقی می ماند.

نفت چه نوع منبعی است؟

بدون تردید ونزوئلا سرشار از نفت است. این کشور صاحب گسترده ترین منابع نفتی کشف شده در نیمکره غربی است. (میزان نفت ونزوئلا سه برابر منابعی است که تاکنون از وجودشان در ایالات متحده باخبریم.) این کشور تریلیون ها فوت مکعب گاز طبیعی در اختیار دارد. و بر مبنای برخی برآوردها، میزان نفت منابع دست نخورده در کمربند “اورینوکو” ممکن است از منابع عربستان سعودی بیشتر باشد. بدون تردید درآمدهای نفتی ونزوئلا می تواند رشد نجومی داشته باشد: بهای نفت به یک نقطه اوج تقریبا تاریخی نزدیک می شود و حول ۶۵ دلار برای هر بشکه نوسان می کند. (توجه کنید که این رقم مربوط به سال ۲۰۰۷ است – مترجم).

اما چرا نفت یک عرصه سرمایه گذاری و “طلای سیاه” یک ابزار مالی “پترودلاری” است؟ نفت در یک مجموعه مناسبات معین تولیدی ـ اجتماعی به یک منبع ثروت تولیدی و پولی تبدیل شده است. رشد و گسترش معاصر سرمایه داری جهانی یک ساختار کشاورزی ـ صنعتی مبتنی بر سود را ایجاد کرده که شدیدا و به شکلی نامتناسب بر یک منبع بازگشت ناپذیر متکی است: نفت، به مثابه یک داده (ورودی) اقتصادی اساسی که بهای جهانی آن به هزینه های تولید، سودها، و برتری در عرصه رقابت، کاملا گره خورده است.  در دوره بعد از جنگ دوم جهانی، صنایع جدیدی که بر نفت متکی و با نفت مرتبط بودند، سر بلند کردند. منظورمان، صنایع اتوموبیل، پتروشیمی و پلاستیک است. به علاوه، اکتشاف، استخراج، پالایش و بازاریابی و توزیع نفت، یک بخش شدیدا سودآور را در اقتصاد جهانی شکل می دهد. (۳)

خط سیر تاریخی توسعه مبتنی بر نفت تحت سرمایه داری جهانی، در جهت نابودی حیات انسانها و محیط زیست کره زمین بوده است. الگوهای تولید و مصرف در کشورهای سرمایه داری پیشرفته که ۲۵ درصد اهالی دنیا را در خود جای داده اند اما ۷۵ درصد ذخایر دنیا را مصرف می کنند، اینک نقطه اوج خود را در یک بحران آب و هوایی جهانی می یابند. یک اقتصاد عادلانه و منطقی جهانی را نه می توان حول یک ساختار اجتماعی استثمارگرانه و ناعادلانه سازمان داد و نه بر چنین شالوده ای استوار کرد. شالوده ای که چه به مثابه یک منبع و چه از لحاظ فنی، ناپایدار محسوب می شود.

به علاوه، نفت در سیاستهای جهانی به یک سلاح تبدیل شده است. این نیز یکی از عملکردهای امپریالیسم است. مناسبات قدرت جزیی جدایی ناپذیر از امپریالیسم است. کنترل بر ذخایر مستلزم برتری جغرافیایی ـ اقتصادی و سلطه جغرافیایی ـ سیاسی است. در جریان این کار، برخی قدرتها از موقعیت ممتاز و انحصاری در دسترسی به ذخایر بهره مند می شوند و توان کنترل سایر اقتصادها و دولتها را به دست می آورند. نفت یک ابزار رقابت، تبانی و تسلط امپریالیستی بوده است که از جمله از طریق جنگهای نیابتی محلی به پیش برده می شود. نفت یک ابزار پشتیبانی و کنترل رژیم های نومستعمراتی نظیر نیجریه بوده که در درآمدهای نفتی و فساد غوطه ورند. چرخ ماشین نظامی مدرن و جهانی امپریالیستی را نفت می گرداند.

نفت و ونزوئلا

ونزوئلا به مثابه یک صادر کننده استراتژیک نفت، نقش تاریخی معینی در تقسیم کار بین المللی امپریالیستی بازی کرده است. ستون اقتصادی نظام دولتی مدرن در ونزوئلا، اخذ اجاره از شرکتهای نفتی و مطالبه بها در ازای اجازه استخراج نفت از اراضی کشور بوده است. طی نیم قرن اخیر، درآمد نفت هم کاتالیزور نوع معینی از رشد و توسعه در ونزوئلا بوده است و هم این کشور را در یک اقتصاد نفتی بین المللی که تحت سلطه امپریالیسم غرب قرار دارد اسیر کرده است.

نفت با رونق ها و سکته هایش، جغرافیای اقتصادی کشور را تغییر شکل داد. کاراکاس، پایتخت ونزوئلا در فاصله ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۶، دو برابر گسترش یافت. گسترش شهر از ۱۹۳۶ تا ۱۹۵۰ باز هم دو برابر بود. و در فاصله ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ این رقم به سه برابر رسید. اقتصاد نفتی به ظهور یک طبقه متوسط جدید انجامید که به دولت و پرداخت درآمدهای نفتی وابسته بود. در همان حال، زاغه های متعلق به تهیدستان روستایی گسترش یافت و واقعا جایگزین آب بندهای غرب کاراکاس شد. امروز تقریبا ۹۰ درصد جمعیت ونزوئلا شهرنشین اند و نیمی از جمعیت کاراکاس در فقر به سر می برند. یک شاخصه تاثیرات معوج کننده نفت بر ساختار اقتصادی و اجتماعی ونزوئلا، رشد گسترده “اقتصاد غیررسمی” در شهرها بوده است. منظورمان صاحبان مشاغل آزاد نظیر دوره گردی و دستفروشی، و کارگران غیر رسمی یا کار و خدمات “ثبت نشده” است. (۴)

نفت خط سیری را برای توسعه ایجاد و تداوم بخشیده که با شکاف های عظیم اقتصادی و اجتماعی رقم می خورد. یعنی شکاف بین توان بهره وری بخش نفتی و توان بهره وری در بخشهای غیر نفتی. شکاف بین توسعه مناطق روستایی و توسعه مناطق شهری. و شکاف بین غنی و فقیر در شهرها و مناطق روستایی.

بگذارید به عقب برگردیم. طی سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۹۸، درآمدهای نفتی ونزوئلا مجموعا حدود ۳۰۰ میلیارد دلار بود. معنای این برای توده های مردم ونزوئلا چه بود؟ و تبعیت از قوای محرکه اقتصاد جهانی امپریالیستی و در این چارچوب، تبعیت از صنعت جهانی نفت به چه نوع توسعه ای منجر شد؟

تولید نفت به واقع امکان هرگونه تنوع بخشیدن جدی به صنعت کشور را سد کرد. بیشتر زیرساخت های جدیدی که طی دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۸۰ ایجاد شد به علت عدم نگهداری و تعمیر رفته رفته از بین رفت. وقوع سیل ها و انباشت گل و لای که به علت گسترش بی رویه شهرها وضع وخیمی را ایجاد کرده بود، شهرک ها را از بین برد. اینک خطرات ناشی از فقدان بهداشت بر شهرک هایی که ۶۰ درصد جمعیت شهرنشین ونزوئلا را در خود جای داده حکمفرما است. بین سالهای ۱۹۸۴ و ۱۹۹۵، شمار کسانی که طبق آمار رسمی فقیر محسوب می شوند تقریبا دو برابر شد. و امروز بیش از نیمی از جمعیت کارکن کشور درگیر اقتصاد بی ثبات و پر مخاطره غیر رسمی هستند. (۵)

هوگو چاوز اقتصاد سلسله مراتبی نفتی را با فساد و قیم بازی و افراط و تفریط هایی که به شکل ثروت چشمگیر و فقر دلخراش به همراه دارد به باد انتقاد گرفته است. او از نیاز به احیای اقتصاد دهقانی صحبت کرده است. ولی سوال این است که آیا شکل دیگری از اقتصاد نفتی می تواند یک بدیل عادلانه و قابل دوام در برابر الگوی اقتصادی نئولیبرال به وجود بیاورد و به سوسیالیسم بینجامد؟ و اگر چنین اقتصادی مستلزم جاری شدن سیل سرمایه گذاری های خارجی و قمار در بازی بازارهای نفتی باشد واقعا چه فرقی با آنچه تاکنون حاکم بوده خواهد داشت؟

برنامه چاوز پر از تضاد است و نمی تواند ونزوئلا را از نظام موجود رها کند

چاوز موفقیت برنامه ی برابری اجتماعی و تنوع بخشیدن به اقتصادش را بر درآمدهای نفتی وابسته کرده است. شعار اقتصادی اصلی او این است: “پاشیدن بذر نفت”. این جمله و برنامه، بخشی از گفتمان و سیاست های ملی گرایانه-پوپولیستی بوده است و به این معنااست که: دولت کنترل بیشتری بر درآمدهای نفتی اعمال کند، نفت را در خدمت به توسعه به کار گیرد، و درآمد نفتی را بیشتر میان مردم تقسیم کند. چاوز روی قیمت های بالا و اوج یابنده نفت برای پر کردن چاله چوله های عظیم ناشی از مخارج حکومت، حضور رشد یابنده دولت در اقتصاد، و قیمت های یارانه ای برای برخی محصولات بومی (عمدتا بنزین و علاوه بر آن، کالاهای مصرفی وارداتی از جمله مواد غذایی) حساب باز کرده است. در سال ۲۰۰۴، از بودجه ۱۵ میلیارد دلاری سالانه شرکت دولتی نفت، ۱.۷ میلیارد دلار به تأمین مالی برنامه های اجتماعی اختصاص یافته بود. کمی بعد این رقم به ۴ میلیارد دلار افزایش یافت. (۶)

اینک چاوز بعد از تغییر ساختار مدیریت شرکت دولتی نفت، سه راه را برای به حداکثر رساندن درآمدهای نفتی به پیش می برد تا هزینه های برنامه اش را تأمین کند. او در پی توسعه تولید نفت است. او در پی افزایش مالکیت دولتی و سهم حکومت از عواید، حقوق بهره برداری و مالیات هایی است که از فعالیت شرکتهای خارجی در بخش هیدورکربن (نفت، گاز طبیعی و ذغال سنگ) حاصل می شود. او در پی یافتن بازارهای جدید نفت است که هم تولید گسترش یافته را جذب کنند و هم نقش ضربه گیر را در برابر فشارها و انتقام جویی های احتمالی آمریکا بازی کنند. اینها صرفا ابزار فنی مدیریت اقتصادی نیستند. اینها به یک منطق سرمایه دارانه گره خورده اند و سرشار از تضادهای فرایند توسعه وابسته و تحت هدایت امپریالیسم اند.

در مسیر اول، در مرحله ای که سال های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۲ را شامل می شود و بخش نخست از برنامه راهبردی ۲۵ ساله “کشت نفت” است، فراخوان افزایش تولید از سطح فعلی (که بر مبنای برآورد سال ۲۰۰۶ چیزی حدود ۲.۸ تا ۳.۳ میلیون بشکه در روز است) به ۵.۸ میلیون بشکه در سال ۲۰۱۲ داده شده است. در صنعت گاز نیز توسعه گسترده مشابهی برنامه ریزی شده است.

شرکت دولتی نفت ونزوئلا در سال ۲۰۰۶ برآورد کرد که این مرحله از نقشه توسعه مستلزم حدود ۷۵ میلیارد دلار برای تأمین سرمایه گذاری جدید است. این پول از کجا می آید؟ بیشترش را شرکت دولتی نفت تأمین می کند. انتظار می رود که حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد آن از منابع خارجی، خصوصی تأمین شود. یعنی از طریق وام گرفتن از بانکها، پیش پرداخت به حساب درآمدهای نفتی آینده، و سرمایه گذاری هایی که شرکتهای نفتی خارجی حاضر در ونزوئلا انجام خواهند داد. (۷)

چاوز روی افزایش تولید در به اصطلاح کمربند نفتی “اورینوکو” حساب می کند. اینجا منطقه ای در مرکز ونزوئلا است که محل سرمایه گذاری های عمده شرکت دولتی نفت و شرکتهای خصوصی خارجی مانند “اکسن ـ موبیل”، “کنوکو فیلیپس” و شرکت فرانسوی “توتال اس آ” به شمار می آید. از دهه ۱۹۹۰ تا به حال، این شرکت های چندملیتی امپریالیستی بیش از ۱۷ میلیارد دلار سرمایه گذاری کرده اند که این رقم می تواند به ۳۰ میلیارد دلار هم افزایش یابد. استخراج و فراوری این نفت خام بسیار سنگین مستلزم سرمایه گذاری گسترده در بخش ماشین آلات سنگین، بخش عملیاتی و مجتمع های انبار و نگهداری است. فراوری قسمی این نفت در همان مقطع نخست، برای اینکه به حد کافی رقیق شود و بتواند در لوله های جریان پیدا کند، حجم عظیمی از مواد بی مصرف را تولید می کند.

این یک تضاد چشمگیر است. از یک سو، دولت باید به ذخایر مالی صنعت نفت متکی شود تا بتواند هزینه برنامه های توسعه و مخارج اجتماعی را جبران کند (و به شکلی فزاینده، توقعات در حال رشد مردم را پاسخگو باشد و پایگاه سیاسی رژیم چاوز را محکم سازد.) از سوی دیگر، دولت برای حفظ توان رقابت جویی صنعت نفت به مثابه یک بخش اقتصادی سرمایه دارانه در بازار بین المللی سرمایه داری باید دست به سرمایه گذاری بزند. (۸)

در این کار نیز تنش بزرگی وجود دارد. طی دو سال گذشته، سهم بزرگی از بودجه شرکت دولتی نفت نسبت به آنچه برای نگهداری و رسیدن به توانایی های جدید در صنعت نفت هزینه می شود، خرج برنامه های اجتماعی شده است. پول هایی که حکومت در برنامه های اجتماعی هزینه می کند، سرمایه گذاری های مود نیاز در بخش نفت را محدود می کند. وقتی از “مورد نیاز بودن” سرمایه گذاری صحبت می کنیم منظورمان یک بحث صرفا فنی نیست. سرمایه گذاری ها از جایگاه ونزوئلا به مثابه یک اقتصاد صادر کننده نفت و آنچه بازار جهانی دیکته می کند “مورد نیاز” است. این بازار جهانی است که بالا بردن راندمان کار و جبران کاهش احتمالی بهای نفت به وسیله افزایش تولید را دیکته می کند. اما چاه های نفت ونزوئلا خیلی قدیمی اند و هر سال ۲۳ درصد از میزان تولید نفت این کشور کاسته می شود. بنابراین فقط برای حفظ توان تولیدی نیز حفر چاه های جدید ضروری است. (۹) رقابت در بازار جهانی کششی را به سمت ارتقاء و توسعه صنعت نفت و حفظ توان سودآوری آن اعمال می کند. این کشش توسط سطح پایین سرمایه گذاری در بخش نفت ونزوئلا نسبت به سایر کشورهای تولید کننده نفت تشدید می شود.

اگر سرمایه گذاری خارجی انجام گیرد و سهم مهمی از تأمین مالی “نقشه کشت نفت” را به خود اختصاص دهد، کنترل واقعی و اهرم های واقعی را در دست همان سرمایه گذاران خارجی قرار خواهد داد. فهم این نکته، مهم است. فقط ونزوئلا نیست که از حق حاکمیت رسمی بر نفت خود برخوردار است. حدود سه چهارم ذخایر نفت و گاز دنیا و نیمی از تولید جهانی نفت توسط شرکت های ملی نفت نظیر “سعودی آرامکو”، “کویت پترولیوم” و “شرکت دولتی الجزایر” اداره می شود. اما شرکت های ملی ـ دولتی نفت بر تأمین مالی بین المللی تکیه دارند، از طریق تجارت بین المللی و کانال های بازاریابی و توزیع بین المللی کار می کنند، و با شرکتهای بزرگ چندملیتی غرب نظیر “اکسن ـ موبیل” همکاری می کنند. این بنگاه های چندملیتی و شبکه هایی که شامل شرکتهای خدماتی آنها هستند از برتری عظیمی در میدان رقابت بهره مندند. این برتری در میزان توانایی، دامنه نفوذ و قابلیتهای اساسی مدیریتی و فن آورانه به چشم می خورد. این بنگاه ها از پشتیبانی حکومتهای امپریالیستی غرب برخوردارند و این توان را دارند که سرمایه های شان را از کشوری مثل ونزوئلا بیرون بکشند.

 در مسیر دوم، مالیات بیشتر و حق بهره برداری بالاتری مطالبه می شود. در آوریل ۲۰۰۶، چاوز اعلام کرد که قصد دارد سهم “شرکت دولتی نفت ونزوئلا” در پروژه های اصلی را از ۴۰ به ۶۰ درصد افزایش دهد. حکومت چاوز در حال ایجاد شکل های جدیدی از سرمایه گذاری مشترک با “شل”، “شه ورون”، “بریتیش پترولیوم” و سایرین است که اسمش را  “شرکت های مختلط” گذاشته اند. بدین ترتیب، ذخایر و سودهای نفتی در قالب بنگاه های واحد نوین تحت مالکیت مشترک قرار می گیرند. فقط در حال حاضر است که حکومت ونزوئلا نسبت به قبل، نسبت بالاتری از سودها را کسب می کند. حال آنکه، شرکتهای نفتی خارجی با سرمایه گذاری های عظیم خود هم از قیمت بالای کنونی نفت سود می برند و هم از دورنمای حوزه های سودآور و جدید نفتی منتفع می شوند. در عین حال، حکومت با ۲۲ شرکت خارجی فعال در ونزوئلا وارد مذاکره شده تا بر سر قانون مالیاتی جدید که عطف به ماسبق هم می شود به توافق برسند.

روز اول ماه مه ۲۰۰۷، چاوز  به دادخواهی برخاست و به شرکتهای خارجی اولتیماتوم داد که یا سهم مالکیت بزرگتر حکومت ونزوئلا را قبول کنند، یا از فعالیت در این کشور دست بکشند. چاوز ممکن است پشت میز مذاکره، سرسختی کند. (در واقع او موفق شده بخش بزرگتری از درآمدهای فزاینده نفتی را از همان شرکتهایی کسب کند که از آنها می خواهد بمانند و بر ارزش سرمایه گذاری های بیفزایند و به سودهای کلان دست یابند.) در عین حال، برای اینکه پروژه های موجود کار کنند و برنامه های توسعه جلو بروند، چاوز باید به نوعی با سرمایه خارجی به تفاهم برسد. زیرا همین بنگاه ها هستند که منابع مالی و فن آوری حیاتی را تأمین می کنند. به همین خاطر است که (در سخنان چاوز) تهدید به باز پس گیری با اعلام تعهد به تاوان دهی به بنگاه ها تلطیف شده بود. (۱۰)

مسیر سوم در برنامه نفتی، بازسازی ساختار روابط بازرگانی خارجی ونزوئلا به نحوی است که از وابستگی به آمریکا به مثابه یک بازار و منبع سرمایه برای سرمایه گذاری و تخصص فنی فاصله بگیرد. ونزوئلا حدود ۱۲ درصد از واردات روزانه نفتی ایالات متحده را تأمین می کند و نقش استراتژیک معینی در توانایی آمریکا در طراحی نقشه های قدرتش در دنیا دارد. اما این معادله، طرف دومی هم دارد که به حد کافی گویا است: ۱۲ درصد نفت وارداتی ایالات متحده که توسط ونزوئلا تأمین می شود، ۶۰ درصد از کل تولید این کشور است! (۱۱)

چاوز به قصد دستیابی به بازارهای گوناگون، باب مذاکره را با چین باز کرده است تا نفت ونزوئلا را به این کشور که دومین کشور مصرف کننده انرژی در سطح دنیا است بفروشد. همچنین چاوز فروش نفت به هند را نیز مد نظر دارد. ولی خدمات رسانی به این بازارها هزینه های زیادی در بر دارد. ونزوئلا فاقد بندر در حاشیه اقیانوس آرام است و نفتکش های بزرگ نمی توانند از کانال پاناما عبور کنند. بنابراین ونزوئلا برای حمل نفت نیاز به ساختن خط لوله از طریق کلمبیا دارد. اما حمل نفت با کشتی به آسیا پر هزینه است زیرا مسافت زیادی باید طی شود. به علاوه چین توانایی لازم برای پالایش نفت خام مملو از سولفور ونزوئلا را ندارد. چین در حال سرمایه گذاری مبالغ مهمی برای افزایش توانایی خود در این زمینه است، اما در پی خرید و نفت و گاز از کشورهایی که به بنادر جنوبی اش در دریای چین نزدیک هستند هم هست و معامله با منطقه دریای خزر را نیز مد نظر دارد.

 چاوز به دشواری بتواند گره ارتباط با آمریکا را باز کند، خصوصا اگر قرار است نفت بخش مرکزی توسعه (اقتصاد کشور) باشد. بازار آمریکا به ونزوئلا بسیار نزدیک است و هزینه های حمل و نقل پایین. در ایالات متحده پالایشگاه هایی وجود دارند که با فراوری نفت ونزوئلا تطبیق داده شده اند. و آمریکا کماکان مهمترین شریک تجاری ونزوئلا است. (در سال ۲۰۰۶ تجارت بین دو کشور رشدی ۳۶ درصدی داشت.) همه اینها بخشی از فشارهایی است که بر چاوز اعمال می شود تا روابط پایدار اقتصادی با ایالات متحده را حفظ کند، (۱۲) حتی اگر آمریکا نقشه های دیگری در سر داشته باشد.

بخشی از استراتژی چاوز برای تنوع بخشیدن، دعوت از شرکتهای خارجی از بیرون از حلقه سنتی شرکتهای نفتی عمده غرب جهت سرمایه گذاری در صنعت نفت ونزوئلا و شرکت در طرح وی یعنی پروژه خط لوله گاز قاره است که از ونزوئلا تا آرژانتین ادامه می یابد. این بخشی از تلاش های چاوز برای ایجاد سرمایه گذاری ها و ارتباطات تجاری چندجانبه محسوب می شود. چاوز مشغول دعوت از شرکتهای هندی، چینی، روسی و غیره است. چاوز برنامه های سرمایه گذاری در آمریکای لاتین را به مثابه همگرایی ضد آمریکایی در سطح منطقه می ستاید.

ولی ماهیت این پروژه ها چه در ونزوئلا و چه در هر جای دیگر امریکای لاتین یکسان است: سرمایه گذاری توسط بنگاه های سرمایه داری…. بر مبنای شیوه های استثمار سرمایه داری…. که بر حسب معیار سرمایه دارانه سودآوری سنجیده می شوند. این پروژه ها عواقب اجتماعی بی شماری برای اهالی این کشورها در پی دارد که از جمله می توان به جابجایی خلقهای بومی اشاره کرد. به علاوه، این پروژه ها عواقب زیست محیطی بی شماری نیز به همراه می آورد. (۱۳)

چاوز باید برای سرمایه گذاران قدیمی غربی و سرمایه گذاران جدید، فضایی نسبتا با ثبات و پذیرای بیزنس (معامله و کسب سود) را تضمین کند. این خود یک نشانه است که رژیم چاوز بخش نفت را به عنوان “صنعت استراتژیک” معرفی کرده است. مدیریتی که توسط دولت منصوب شده این بخش را به شدت تحت کنترل دارد (صنعت نفت، جایی است که در آن سهیم شدن و مشارکت کارگران ممنوع است. در بخش های بعدی این مجموعه، محدودیت ها و محتوای واقعی چنین مشارکتی مورد بحث قرار خواهد گرفت.)

یکی از حامیان نقاد چاوز چنین اظهار داشته است: “سرمایه گذاری های مشترک، کسانی را که فقط به جیره سخنرانی های چاوز عادت کرده اند به وارسی واقعیت دعوت می کند… اما در شرایط کنونی ممکن است یک قرارداد فاوستی *با سرمایه خارجی، به گونه ای تناقض آمیز، لازم باشد تا بتوان سایه نیروهای امپریالیسم (فشار و مداخله آمریکا) را از سر ونزوئلا برچید.” (۱۴)

جملات بالا، “بهترین حالت” از فکرهایی است که در مورد استراتژی توسعه مبتنی بر نفت چاوز جریان دارد. اما همین “بهترین حالت” بر درک غلط از امپریالیسم استوار شده است. از آنجا که بسیاری از هواداران چاوز مشتاق دگرگونی واقعی اجتماعی هستند، به جا است “کنکاش در  واقعیت” را هرچند که به مزاجشان تلخ خواهد آمد ادامه دهیم.

توسعه جزیره ای در عصر حاضر

امپریالیسم صرفا خود را از طریق قلدری اقتصادی یا تهدید و مداخله نظامی به نمایش نمی گذارد. (البته گزینه اقدام نظامی آمریکا علیه ونزوئلا به هیچ وجه کنار گذاشته نشده است.) امپریالیسم از طریق ساختار و عملکرد اقتصاد جهانی و ساختار اقتصادی و اجتماعی موجود در ونزوئلا که وابستگی به نفت و تبعیت از بازار جهانی را بازتاب می دهد و تقویت می کند نیز جلوه گر می شود.

چاوز یک شکل از رشد متکی به صادرات حول صنعت نفت را تداوم می بخشد. غیر منطقی بودن این اقتصاد که شدیدا به نفت گره خورده در این واقعیت تبارز می یابد که فقط ۲۰ درصد از کل تولید نفت ونزوئلا وارد اقتصاد کشور می شود. (۱۵) در این واقعیت تبارز می یابد که “شرکت دولتی نفت ونزوئلا” با ۲۵۰۰۰ حقوق بگیر، تنها کارفرمای بزرگ کشور است اما فقط کمی بیش از یک درصد کل نیروی کار ونزوئلا در استخدام بخش نفت اند. (۱۶) در این واقعیت تبارز می یابد که در دوران حکومت چاوز، علیرغم قیمت ها و درآمدهای بالای نفت، نرخ رسمی بیکاری در کشور بین ۸ تا ۱۵ درصد بوده و در آغاز سال ۲۰۰۷ نرخ فقر ونزوئلا ۳۰ درصد بوده است. (۱۷)

این یک اقتصاد عمیقا ناموزون است: امروز بخش نفت حدود یک سوم تولید ناخالص ملی، ۵۰ درصد درآمدهای حکومت و ۸۰ درصد درآمدهای صادراتی کشور را تأمین می کند. البته در ونزوئلا این یک الگوی دیرینه است. ونزوئلا به مثابه یک تولید کننده بزرگ نفت در دنیا، یکی از منتشر کنندگان عمده گاز کربنیک و گازهای مشتق از آن در آمریکای لاتین است و در این منطقه بالاترین نرخ سرانه اشاعه مشتقات کربنی را دارد. (۱۸)

اقتصاد مبتنی بر صدور نفت، شکلی از توسعه “جزیره ای” ایجاد می کند. عملکرد چنین توسعه ای مرتبط با منابع خارجی دینامیسم اقتصادی است: بازار جهانی نفت، شرایط تقاضا در اقتصادهای عمده امپریالیستی و منطقه ای، آهنگ و جهت جریان یابی سرمایه جهانی و امثالهم. و چنین توسعه  مبتنی بر صادرات تک محصول نفت آن هم محصولی که سرمایه بر است، مانعی است در برابر توسعه منسجم و همه جانبه ی صنعت و کشاورزی  در کشور صادر کننده .

اینجا لازم است به دو جنبه مرتبط از توسعه وابسته بپردازیم: اعوجاج از یک طرف و گشایش شدید در برابر بازار جهانی و آسیب پذیری شدید از این بازار از طرف دیگر.

در ملل تحت ستم، بخش نفت مستلزم سرمایه گذاری عظیم در تجهیزات و فن آوری پیشرفته است. این نیازها در زمینه فن آوری به شکل نامتناسبی از خارج از این اقتصاد تأمین می شود. بخش اعظم فن آوری پیشرفته که مورد نیاز بخش نفت است یا وارداتی است که این مستلزم دستیابی به ارز خارجی است تا بتوان با آن هزینه خرید کالاهای سرمایه ای خارجی را تأمین کرد، یا باید از طریق سرمایه گذاری های مشترک به این فن آوری دست یافت. یعنی سرمایه گذاری با مشارکت شرکتهای نفتی و خدمات نفتی خارجی مانند “هالیبرتن” که عرضه کننده فن آوری در کشور مورد نظر یا فروشنده در بازار جهانی هستند.

به علاوه، بخش اعظم این فن آوری را نمی توان جهت دگرگون کردن تولید اجتماعی به طور گسترده در سراسر اقتصاد انتشار و تطبیق داد. به دو دلیل: اولا، بخش اعظم فن آوری حفر تخصصی چاه نفت و مهندسی نفت با شرایط کلی توسعه اجتماعی ـ اقتصادی خوانایی ندارد. ثانیا، حتی آنجا که بخشی از این فن آوری می تواند به طور مستقیم و غیر مستقیم در زمینه های داخلی قابل استفاده باشد، یک ساختار صنعتی گسترده موجود نیست که بتواند از آن منتفع شود. دقیقا به علت نقش کانونی نفت در اقتصاد، راه توسعه گسترده سد شده است.

بخش نفت، به طور جدی محرک تقاضاهای جدید برای محصولات صنایع داخلی نیست. بخش نفت به بالا بردن سطح مهارت های اجتماعا مفید در کل نیروی کار نیز نمی انجامد. شما با یک فرایند شکوفایی توسعه کشاورزی و صنعتی که توان نوآوری و تطابق فن آوری را تقویت کند روبرو نیستید. اینها عواقب توسعه جزیره ای مبتنی بر نفت است. (۱۹)

تحت حکومت چاوز، “شرکت دولتی نفت ونزوئلا” به دنبال توافق هایی با شرکتهای نفتی خارجی بوده است. یک شرط ورود این شرکتها این است که آنها از عرضه خدمات نفتی بیشتری در همان محل برخوردار شوند. اما کاهش هر چه بیشتر ذخایر نفت، و با مشکلات بیشتری که در راه استخراج و فراوری نفت بسیار سنگین و سرشار از سولفور ونزوئلا بروز می کند، ملزومات فن آوری جدید بیشتر خودنمایی می کند. و هر چه این ملزومات با فن آوری تخصصی تر و پیچیده تر پاسخ می گیرد، شکاف های فن آوری میان بخش نفت با بقیه اقتصاد در یک سطح جدید بازتولید می شود. (۲۰)

در عین حال، بندرگاه عظیم، تسهیلات خط لوله، و سایر سرمایه گذاری های زیرساختی که برای تسهیل اکتشاف و استخراج و حمل نفت و ذغال سنگ صورت می گیرد غالبا از حیطه نیازهای کل اقتصاد به دور است. زیرا این اقدامات در خدمت پروژه های سرمایه گذاری نظیر برنامه های کمربند نفتی “اورینوکو” قرار دارد که پروژه هایی محصور به خود و با جهت گیری خارجی است.

همانگونه که قبلا اشاره شد، بخش نفت به طور کلی قسمت بسیار کوچکی از کل اشتغال را در بر می گیرد. سرمایه گذاری عظیم ۳.۸ میلیارد دلاری شرکت “شه و رون” در کمربند نفتی “اورینوکو” در ابتدای کار ۶۰۰۰ شغل ایجاد خواهد کرد. بعد از اتمام، این پروژه فقط به ۷۰۰ کارکن دائم نیاز خواهد داشت.

اینها پدیده های خصلت جزیره ای توسعه مبتنی بر نفت هستند. اما نکته اینجا است که ساختار کلی کشاورزی ـ صنعتی عمیقا تحت تاثیر بخش نفت قرار دارد و توسط آن معوج شده است. میان بارآوری و سطوح دستمزد و دینامیسم فن آورانه یک بخش مدرن نفتی و سایر بخش های اقتصاد ناموزونی شدیدی وجود دارد. کمی جلوتر در مورد تاثیرات بازخورد منفی صنعت نفت بر کشاورزی بومی و تولید مواد خوراکی بحث خواهیم کرد. همزمان، بالا بردن توان بخش سرمایه داری دولتی نفت، منافع طبقاتی و نیروهای طبقاتی ای را تقویت می کند که از حفظ ساختار مسلط اقتصاد کلان به شدت منتفع می شوند.

برای ایجاد یک پایه کشاورزی که بتواند نیازهای خوراکی جامعه را تأمین کند، اشتغال روستایی را فراهم سازد، و از طریق ایجاد ارتباطات متقابلا تقویت کننده بین کشاورزی و یک ساختار منسجم و متعادل صنعتی، ضروری است که اولا، یک تخصیص و اولویت دهی کاملا متفاوت در زمینه منابع در پیش گرفته شود که به نیازهای استثمارشدگان و ستمدیدگان امروز خدمت کند. ثانیا، از منطق اقتصادی، ساختار اهداف، و فشارهای نظام بازار جهانی و داخلی سرمایه داری (که مارکسیستها آن را قانون ارزش می نامند) گسست شود.

فشارها و قیود اقتصاد جهانی

در ادامه این بحث به جنبه دوم توسعه نفتی و وابسته می رسیم. بخش نفت یک نقطه تماس عمده با اقتصاد جهانی است. این بخش نفت است که قیمت های جهانی را به اقتصاد داخلی منتقل و نرخ ارزها را تنظیم می کند. این بخش نفت است که بازدهی رقابتی جهانی را بر اقتصاد ونزوئلا تحمیل می کند. بخش نفت باید در سطح معینی از بازدهی عمل کند که به نوبه ی خود سطح بازدهی سرمایه گذاری ها و شدت استثمار باصرفه ی کارگران را تعیین می کند. نوسانات بازار بین المللی نفت به اقتصاد ونزوئلا منتقل می شود.

برخی از مفاهیم نهفته و تاثیرات این مساله چیست؟

صادرات نفت یک نرخ بالای مبادله ارز را ایجاد کرده که قدرت رقابت را از محصولات داخلی، کشاورزی یا صنعتی، در بازارهای بین المللی و داخلی سلب می کند. قیمت های بادآورده نفت صادراتی، انگیزه ها برای توسعه کشاورزی متکی به دهقانان را تضعیف می کند. یک ارز قوی با قدرت خرید بالا، واردات کالا مثلا مواد خوراکی را “با صرفه تر” می کند. یعنی این کالاها را در کشورهای دوردست ارزانتر از داخل کشور می توان تولید کرد. این مساله به خروج نیروی کار از تولید کشاورزی و صنایع بومی به سمت بخش های خدماتی و تجاری و خاصه به سوی “اقتصاد غیررسمی” (دستفروشان و کارگران غیررسمی که از  حمایت های اجتماعی اندکی بهره مندند)  منجر شده است.

سهم کشاورزی از تولید ناخالص ملی ونزوئلا از ۵۰ درصد در سال ۱۹۶۰ به حدود ۶ درصد در سال ۱۹۹۸ که چاوز به قدرت رسید سقوط کرد. ونزوئلا علیرغم ذخایر سرشار خاکی و آبی، به طور سنتی حدود ۷۵ تا ۸۰ درصد مواد خوراکی خود را از خارج وارد کرده است. (۲۱)

این منطق سرمایه داری جهانی است که همچنان از توسعه پایدار کشاورزی و امنیت غذائی در ونزوئلا جلوگیری می کند. این کارکرد نیروهای بازار است که از طریق واسطه یک کالای استراتژیک و تحت معاملات بین المللی یعنی نفت و تاثیرش بر نرخ های ارز عمل می کنند.

کابینه چاوز از زمان به قدرت رسیدن از افزایش ۵ برابری قیمت های نفت بهره مند شده است. این قیمت ها برای مدتی پایدار مانده و رژیم را قادر ساخته که برنامه های اجتماعی اش را توسعه دهد و تضمین کند. جای شک نیست که این برنامه ها منافع معینی را برای تهیدستان در بر داشته است. منظورمان برخی بهبودهای هر چند محدود در خدمات درمانی، تغذیه، برخی کارهای عمومی، توسعه خدمات اجتماعی و برق ارزان تر و امثالهم است. اقتصاد ونزوئلا نیز توسط تقاضای نفت تحریک شده، طی ۳ ساله اخیر از نرخ های بالای رشد بهره برده است.

اما دو نکته باید مورد تاکید قرار گیرد:

اولا، چاوز روی قیمت ها و تقاضای بالای نفت قمار می کند. نفت باید بالاتر از بشکه ای ۳۰ دلار فروخته شود تا سرمایه گذاری های گسترده در نفت فوق سنگین که چاوز در پیش گرفته است را سودآور سازد. سقوط سنگین بهای نفت نتایج ویران کننده ای برای سرمایه گذاران خارجی، “شرکت دولتی نفت ونزوئلا” و خزانه دولت در بر خواهد داشت. چاوز می کوشد تولید و قیمت ها را در سطوح سودآور تثبیت کند.

علیرغم تکان های شدید درآمدهای نفتی، حکومت مجبور شده از بانک های ونزوئلا وامهای سنگینی بگیرد تا کسری بودجه گسترده و در حال رشد را جبران کند. (انتظار می رود که کسری بودجه حکومت در سال ۲۰۰۷ به ۵ درصد تولید ناخالص ملی برسد.) (۲۲) بعضی از این قروض حکومتی ناشی از تصمیم به تاوان دهی به شرکتهای نفتی خارجی به ازای گرفتن سهم بزرگتری برای حکومت از عملیات آنها است. (چاوز از شرکتهای نفتی خلع مالکیت نمی کند، بلکه برای سوار شدن بر بازارهای نفتی با آنها معاملاتی را جوش می دهد.) الگوهای مصرفی طبقه متوسط و مصرف تجملی همدوش اقتصاد نفتی وابسته به امپریالیسم به اجراء درآمده است. هر چه درآمدهای نفتی رشد می کند، مخارج مصرف کنندگان سر به آسمان می ساید و قروض مصرف کنندگان افزون می شود. در فضای “ثروتهای بادآورده نفتی”، بانکهای داخلی و خارجی از رونق غیر قابل تصور درآمدها منتفع شده اند. در سال ۲۰۰۶ نرخ برگشتی ۳۳ درصد بود که ژورنال بانکداری بین المللی از آن تحت عنوان “مایه رشک دنیای بانکداری” یاد کرد. (۲۳)

چاوز تلاش زیادی برای تحکیم یک جبهه قوی تر بر سر تعیین قیمت در اوپک به خرج داد. اما بازار نفت تابع همه نوع عدم اطمینان اقتصادی و تحولات ژئوپلیتیک است. نکته مهم این است که اوپک یک تعیین کننده متحد و خود رای قیمت ها نیست. (۲۴) بازارهای “فوری” و بازارهای “سلف خری” قمارگونه که پایگاه شان در نیویورک و لندن و سنگاپور است اینک در تعیین قیمت های نفتی نقشی کلیدی ایفا می کنند. کشورهای تولید کننده نفت خارج از اوپک مانند روسیه هم هستند که تولید و بازاریابی و توزیع نفت آنها بر قیمت های جهانی تاثیر می گذارد. میان مناطق نفتی موجود دنیا، رقابت جهانی وجود دارد. نفت یک صنعت ادواری (سیکلی) است که از شرایط اقتصادی دنیا تبعیت می کند. همین ۹ سال پیش بود که هر بشکه نفت ونزوئلا حدود ۱۰ تا ۱۲ دلار فروخته می شد (مقایسه کنید با قیمت امروز که بالاتر از بشکه ای ۶۰ دلار است).

در چارچوب مسائل ژئوپلیتیکی، آمریکا از هیچگونه چرخش قدرت در اوپک از عربستان سعودی به ونزوئلا استقبال نخواهد کرد. (آمریکا با شاهزادگان سعودی و شیوخ خلیج یک زد و بند شاهانه کرده است: آنان عرضه با ثبات نفت را تضمین می کنند و آمریکا “محله” و حریم ایشان را تحت حفاظت نظامی خود قرار می دهد.) به علاوه، آمریکا و بریتانیای کبیر از طریق “تغییر رژیم” و مناسبات کاری نزدیکتر با تولید کنندگان حوزه خزر و قاره آفریقا در پی کنترل گسترده تر بر شرایط عرضه نفت هستند.

در ثانی، رژیم چاوز کار ناچیزی در زمینه کاهش وابستگی اقتصاد به نفت، تنوع بخشیدن به زیربنای صنعتی ونزوئلا یا توسعه جدی تولید کشاورزی انجام داده است. “کشت نفت” عمدتا درگیر تأمین مالی و توسعه برنامه های اجتماعی بوده است.

بدون شک اگر ما به موضوعی مانند مواد خوراکی بپردازیم، قیود و تضادها آشکارتر می شود. یکی از مشهورترین “ماموریت های” چاوز (کارزارهای اجتماعی و هزینه کردن در بخش بهداشت، آموزش، مسکن و خوراک و امثالهم) ماموریت “مرکال” نام دارد. هدف استراتژیک این ماموریت، امنیت تغذیه ملی اعلام شده است. این برنامه برای بخشهایی از تهیدستان (و برای قشرهای وسیعتر شهری) از طریق شبکه ای از بازارها، انبارهای عرضه کالا و مراکز توزیع ـ تغذیه، خوراک ارزان فراهم می کند. در یک جامعه انقلابی واقعی، این یک کار اضطراری مهم و یک اقدام پشتیبان خواهد بود.

اما این یک برنامه امنیت تغذیه واقعی نیست. بلکه یک نوع بازتوزیع است. یک شکل از جیره بندی و یارانه بر قیمت ها است. این کار بخشی از یک پروژه بزرگتر برای تغییر سمت و سوی اقتصاد به شکل ریشه ای و جدا کردنش از وابستگی خارجی نیست. یعنی نمی خواهد اقتصاد را از وابستگی به نفت و به واردات مواد خوراکی رها کند. این بخشی از یک پروژه سوسیالیستی جهت شکل دادن به یک شالوده ساختاری کاملا نوین برای توسعه متوازن و منسجم کشاورزی ـ صنعتی که بتواند معیشت و نیازهای خوراکی جامعه را تأمین کند نیست. در واقع، ماموریت مرکال بر واردات و خرید کردن از همان بنگاه های چندملیتی استوار است که به طور سنتی بر بخش خوراک ونزوئلا مسلط بوده اند. (۲۵) این تصویر دیرینه ای از فقدان به هم پیوستگی درونی اقتصاد ونزوئلا است.

اقداماتی نظیر ماموریت مرکال در نتیجه یک رکود یا سقوط عمده در قیمت های جهانی نفت، به شکلی گسترده و ویران کننده در هم خواهد شکست و این نوع برنامه های اجتماعی به طور جدی به خطر خواهد افتاد. دورنمای انجام یک انقلاب سوسیالیستی واقعی در یک کشور تحت سلطه، وظیفه مبرم خلاصی فوری و تعیین کننده جامعه از وابستگی در زمینه خوراک، و رهایی از اعوجاج عظیمی که امپریالیسم در نظام های کشاورزی و تغذیه کشور به وجود آورده را مطرح می کند. امپریالیستها حمله خواهند کرد، تحریم خواهند کرد، و خواهند کوشید که به معنای واقعی کلمه شما را گرسنگی دهند.

یک تلقی دلسوزانه از “انقلاب بولیواری” در این جمله خلاصه شده که “بازارهای بین المللی نفت همچنان یگانه و موثرترین عامل در تعیین دورنماهای اقتصاد سیاسی ونزوئلا هستند.” (۲۶) چاوز ممکن است که صندوق بین المللی پول را نکوهش کند، اما این چگونه می تواند معرف بدیلی در مقابل نئولیبرالیسم باشد؟ مگر بخشی از نسخه های نئولیبرالیسم این نیست که هر کشور باید در تقسیم کار بین المللی در آنچه “مزیت نسبی” اقتصادش محسوب می شود تخصص پیدا کند، درآمدهای صادراتی را به حداکثر برساند، خوراک ارزان وارد کند، و درآمدهای بودجه را در راه توسعه کنترل کند؟

نتیجه گیری: بهای اجتماعی نفت تحت امپریالیسم ـ راه دیگری ممکن است

نفت، “گنج” نیست که به چنگ کسی بیفتد. کشورهای دارای منابع غنی نفت از ونزوئلا تا ایران، از الجزایر تا اندونزی شاهد بوده اند که رونق های ناگهانی ناشی از صادرات به نابرابری و فلاکت اجتماعی می انجامد. بودجه های حکومتی که توسط دلارهای نفتی باد کرده (مانند ونزوئلا در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰) با سر به زمین می خورند. “دستاورد تکنولوژیک” سرمایه خارجی در نیجریه ایجاد زیرساختی است که می تواند نفت را از یک جنگل اشباع از آب در منطقه استوایی استخراج کند. این در حالی است که دهکده های مجاور جنگل نه برق دارند نه آب سالم. وقتی که رژیم های ناسیونالیست تر جایگزین قشرهای ممتاز قدیمی ای شدند که به مثابه طرف معامله و نگهبان بومی امپریالیسم عمل می کردند، و نمونه ای از آن را در دهه ۱۹۵۰ در ایران دیدیم، آمریکا در اقدام علیه شان تردید نکرد. جریان یابی “طلای سیاه” نباید برای مدتی طولانی دچار اختلال شود.

استخراج بیش از پیش نفت بر پایه استثمار نیروی کار، و تحقق ارزش از طریق مدارهای بین المللی سرمایه، از دیرباز اهالی ونزوئلا را در یک شبکه جهانی مناسبات کالایی گرفتار کرده و کماکان نیز چنین می کند.  در این شبکه، توسعه اجتماعی و انسانی در ساختار نابرابر تولید و تجارت جهانی و بالا و پایین شدن قیمت های بازار جهانی، موقعیتی نامعلوم و نامطمئن دارد.

یک انقلاب سوسیالیستی واقعی به دنبال توزیع منصفانه تر درآمدهای نفتی، یا تلاش برای تقویت بلوک های تجاری و نفتی منطقه ای که فقط به استثمار مردم و غارت طبیعت تداوم می بخشد، یا تقاضای این که شرکتهای عمده نفتی “مسئولیت های اخلاقی و اجتماعی شان را به رسمیت بشناسند” نیست. (بله، اگر خواستید می توانید به وب سایت “شه و رون تگزاکو” ChevronTexacoرجوع کنید و از برنامه های آموزشی و بهداشتی که این شرکت عمده نفتی در ونزوئلا به پیش می برد آگاه شوید.)

نکته این است: اقتصاد مدرن نفتی، مجموعه ای خنثی از ضریب های تولیدی و فنی نیست. تولید نفت با جهت گیری صادراتی، یک رابطه در اقتصاد جهانی امپریالیستی، و یک بند کنترل و وابستگی است که توانایی های خلاقانه توده های مردم را به شدت در هم می پیچد و محدود می کند. این بند باید از طریق انقلابی که نظم کهنه و قدرت دولتی را سرنگون می کند گسسته شود.

وقتی که پرولتاریا و توده های مردم در جوامع تحت ستم قدرت را به دست گیرند، هدف نمی تواند پس گرفتن و برنامه ریزی مجدد همان اقتصاد معوج مبتنی بر نفت باشد که توسعه را از شکل انداخته، جامعه و اقتصاد را تابع فرامین ویرانگر نظام جهانی کرده است. برعکس، یک انقلاب باید از شر شالوده های واقعی چنین اقتصادی خلاص شود تا بتواند چنگال کنترل امپریالیستی را بشکند و بر اعوجاج و تحریف های فرایند توسعه تحت هدایت امپریالیسم غلبه کند.

به جای اقتصاد کهنه باید یک اقتصاد رهائی بخش ساخت. اقتصادی که اساس آن باید کشاورزی باشد. اقتصادی با یک صنعت متنوع و غیر متمرکز که به کشاورزی و نیازهای گسترده امر توسعه خدمت کند. فقط با ساختن چنین اقتصادی است که نیازهای اساسی اجتماعی می تواند تأمین شود و خودکفایی نسبی در دنیایی که تحت سلطه امپریالیسم است به دست آید.

اگر یک انقلاب سوسیالیستی واقعی اتفاق بیافتد نقش نفت در کشوری مانند ونزوئلا با ذخایر گسترده نفتی اش چه خواهد بود؟ نیاز به یک تغییر جهت ریشه ای در جایگاه مسلط و دیرینه نفت در ساختار و عملکرد اقتصاد است. برای این کار، به شکل قطعی از توسعه مبتنی به نفت با جهت گیری صادراتی گسست خواهد شد. نفت کماکان در اقتصاد ایفای نقش خواهد کرد اما این نقش به لحاظ کمی و کیفی متفاوت خواهد بود. تلاشهای جمعی هماهنگ و موزونی انجام خواهد گرفت تا از وابستگی به نفت به مثابه یک منبع انرژی به میزان زیادی کاسته شود. به طور اساسی در فرایند رشد و پی ریزی یک انرژی قابل تجدید، و خاصه به دلیل این که در ابتدای کار درگیر استخراج و پالایش و صدور نفت هستیم، جامعه به سمت بدیل های بی خطرتر برای محیط زیست خواهد رفت. به حداکثر رساندن تولید یا به حداکثر رساندن میزان برگشت سرمایه، دیگر مبنای محاسبات اجتماعی ـ اقتصادی نخواهد بود. بلکه همه چیز با معیار ایجاد یک اقتصاد عادلانه، منطقی و به لحاظ زیست محیطی پایدار سنجیده خواهد شد. اقتصادی که مبنایش شور و انرژی و فعال بودن آگاهانه توده ها و خدمت به رهایی جامعه و کل نوع بشر است.

توسعه اقتصادی سوسیالیستی باید به هدف غلبه بر تفاوت های بزرگ بین شهر و روستا، کشاورزی و صنعت، و کار یدی و کار فکری خدمت کند. توسعه اقتصادی سوسیالیستی باید جامعه انقلابی را قادر سازد که در برابر امپریالیسم بایستد و به پیشبرد انقلاب در سراسر دنیا کمک کند. هیچیک از اینها ممکن نخواهد شد مگر اینکه یک قدرت دولتی نوین انقلابی باشد تا این فرایند را به پیش رهبری کند و توده ها را برای از نو ساختن کل جامعه بسیج کند. (۲۷)

ایجاد چنین اقتصادی یک وظیفه پیچیده است. حذف حجم عظیمی از درآمدهای نفتی، به همراه فشارهای اقتصادی و سیاسی و نظامی امپریالیسم، این وظیفه را پیچیده تر خواهد کرد. اما حذف وابستگی نفتی و دولت نفتی، و اتخاذ سایر اقدامات اقتصادی و اجتماعی انقلابی، فرصت های کاملا نوینی را برای خلق یک اقتصاد حقیقتا رهائی بخش مطرح خواهد کرد.

به علاوه، قدرت دولتی سوسیالیستی در درجه اول، آن قدرت دولتی است که توسط یک طبقه یعنی پرولتاریا اعمال می شود و هدفش محو همه طبقات، همه نظام های تولیدی استثمارگرانه، همه مناسبات و موسسات اجتماعی سرکوبگر، و همه ایده ها و ارزش هایی است که تقسیم جامعه به طبقات را بازتاب می دهد و تقویت می کند. برنامه دولت سوسیالیستی در هر مقطع معین باید پروژه کمونیستی حرکت نوع بشر را در این جهت و از طریق مبارزه و تحول کاملا آگاهانه، تجسم بخشد. (۲۸)

تحت حکومت هوگو چاوز، ونزوئلا همچنان به اقتصاد جهانی شدیدا وابسته می ماند و برنامه چاوز، ارزش بازاری ذخایر نفتی را به جریان می اندازد. حتی اگر این برنامه در کوتاه مدت باعث برخی بهبودها در شرایط توده ها شود، نمی تواند پایدار باشد و به دنیایی عاری از امپریالیسم بینجامد. هوگو چاوز نماینده پرولتاریا نیست، بلکه بخشی از طبقه سرمایه دار ونزوئلا و خرده بورژوازی رادیکال شده را تجسم می بخشد که بر بی عدالتی های ناشی از سلطه خارجی سوار شده، اما نمی تواند بار گسست از سلطه نفت بر حرکت و توسعه اقتصاد ونزوئلا را به دوش کشد. سلطه نفت بر اقتصاد این کشور را امپریالیسم معین و مشروط کرده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت ها

     * منظور قرارداد با شیطان است که به نمایشنامه “دکتر فاوست” اثر گوته اشاره دارد. 

۱)      نقل شده در کتاب “هوگو چاوز: نفت، سیاست و چالش در برابر آمریکا” نوشته نیکولاس کوزلوف (۲۰۰۶)

۲)      مصاحبه “گرگ پالاست” با هوگو چاوز در مجله “زی” (ژوییه ۲۰۰۶)

۳)      رجوع کنید به کتاب “نفت، امپراتوری و قدرت: عراق و دستور کار جهانی آمریکا” نوشته لاری اورست (۲۰۰۴)

۴)      در زمینه رشد کاراکاس رجوع کنید به کتاب “شهر آمریکای لاتینی” نوشته آلن گیلبرت (۱۹۹۸)

۵)      نگاه کنید به مقاله “گشودن گره اقتصاد غیر رسمی ونزوئلا” نوشته جی. پی. لیری (دسامبر ۲۰۰۶)

۶)      “یادداشتهای تحلیلی کشور”، وزارت انرژی آمریکا، دبیرخانه اطلاعات انرژی (ژوئن ۲۰۰۴)

۷)      در زمینه برنامه گسترش ۲۰۱۲ ـ ۲۰۰۶ و هزینه ها و تأمینات مالی آن رجوع کنید به بیانیه ها و مصاحبه های مقامات “شرکت دولتی نفت ونزوئلا”

۸)      به این نوع تضادها در مقاله “توهمات جادویی یا جادوی انقلابی؟ چاوز در چارچوب تاریخی” نوشته “فرناندو کورونیل” (۲۰۰۰) اشاره شده است. رجوع کنید به این مقاله و نیز تحلیل بسیار مهم دیگری که همین نویسنده از تکامل تاریخی اقتصاد رانت خوار نفتی و دولت مدرن ونزوئلا و دگردیسی های گوناگون در نقشه های “کشت نفت” در کتاب “دولت جادویی: طبیعت، پول و مدرنیته در ونزوئلا” ارائه داده است.

۹)      نگاه کنید به مقاله “پا به پای فشار تقاضای جهانی، تولید کنندگان نفت دستور کار خود را دارند” به قلم “دیوید لوناوگ و “پیتر میلارد”، در “وال استریت جورنال” (اول اوت ۲۰۰۶)

۱۰)   رجوع کنید به مقاله “زمانی که چاوز برای نبرد علیه کمپانی های بزرگ نفتی تعیین کرده فرا می رسد” نوشته “سیمون رومه رو” (نیویورک تایمز ۱۰ آوریل ۲۰۰۷) و مقاله “چاوز به پروژه های نفتی تحت کنترل خارجی در ونزوئلا چنگ می اندازد” از همین نویسنده (نیویورک تایمز ۲ مه ۲۰۰۷). چاوز در مصاحبه ژوئیه ۲۰۰۶ با “گرگ پالاست” در مورد شرکتهای نفتی خارجی چنین می گوید: “ما خواهان رفتن آنها نیستیم. و فکر نمی کنیم آنها هم بخواهند از این کشور بروند. ما به یکدیگر احتیاج داریم.”

۱۱)   مقاله “هوگو چاوز، استفاده بولیواری از دلارهای نفتی و بازار نفت” نوشته “کلود لارسیمون” (۲۰۰۶)

۱۲)   نگاه کنید به مقاله “پادویی مالی: همکوشی با شیطان” نوشته “جیمز سورو ویکی” (نیویورکر، ۸ ژانویه ۲۰۰۷)

۱۳)   در مورد موضوعات زیست محیطی و حقوق بشری که به واسطه اقدامات منطقه ای چاوز در زمینه نفت و گاز مطرح شده است رجوع کنید به مقاله “فضاهای مسموم: ثروت کارخانه ای، فقر تولیدی” (اکتبر ۲۰۰۶) و “نامه سرگشاده به پرزیدنت هوگو چاوز” منتشره در مجله “جامعه بشر و طبیعت” (آوریل ۲۰۰۶)

۱۴)   مقاله “سرمایه گذاری های مشترک: قرارداد فاوستی ونزوئلا با سرمایه خارجی” نوشته “استیون ماتر” (۳۰ سپتامبر ۲۰۰۶)

۱۵)   اطلاعات پایان سال ۲۰۰۶ ـ وزارت انرژی آمریکا

۱۶)   “ونزوئلا: مواد معدنی” از دائره المعارف بریتانیکا

۱۷)   مقاله “دستور کار جهانی ونزوئلا: شش سال دیگر” نوشته “برناردو آلوارز” (۵ آوریل ۲۰۰۷)

۱۸)   اطلاعات از “یادداشتهای تحلیلی کشور” (سپتامبر ۲۰۰۶ ـ وزارت انرژی آمریکا)

۱۹)   مساله فن آوری مناسب و چگونگی تاثیر سرمایه گذاری ها در بخش مواد خام بر ایجاد حلقه های رابط با سایر بخشهای اقتصاد یک موضوع دیرینه تحقیق و تحلیل در میان بخشی از صاحب نظران رادیکال و مارکسیست در عرصه تئوری وابستگی بوده است. گزارش سال ۲۰۰۳ کمیسیون اقتصادی آمریکای لاتین و منطقه کارائیب که تحت عنوان “سرمایه گذاری خارجی در آمریکای لاتین و کارائیب” منتشر شد به الگوهای سرمایه گذاری خارجی در این منطقه می پردازد و منفعت های ادعایی و تاثیرات از خارج که نتیجه سرمایه گذاری در ذخایر طبیعی است را مورد سوال قرار می دهد.

۲۰)   در زمینه فن آوری جدید لرزه ای در عرصه نفت و شیوه های بسیار پیچیده بازیابی برای بار دوم و سوم که اینک در ونزوئلا به کار برده می شود رجوع کنید به مقاله “ابداعات نفتی به چاه های قدیمی جانی دوباره می بخشد” نوشته “جعد موحد” (نیویورک تایمز، ۵ مارس ۲۰۰۷)

۲۱)   “معرفی سازمان خواروبار جهانی در ونزوئلا” ـ سازمان خوراک و کشاورزی سازمان ملل (۲۰۰۲)

۲۲)   مقاله “چاوز در مورد سیاست به زور پس گرفتن در شرکت فولاد و بانکها هیاهو می کند” نوشته “سیمون رومه رو” (نیویورک تایمز، ۷ مه ۲۰۰۷)

۲۳)   مقاله “دوره رونق بانکها در ونزوئلا” نوشته “یانس اریک گولد” (نیویورک تایمز، ۱۵ ژوئن ۲۰۰۷ و مقاله “علیرغم لاف زدن های چاوز، بانکها در حال پول به جیب زدن هستند” نوشته “مارک ترنر” (بانکر، ۵ مارس ۲۰۰۷)

۲۴)   در مورد اوپک رجوع کنید به مقاله “محدودیت های قیمت گذاری اوپک: سودهای اوپک و ماهیت انباشت جهانی نفت” به قلم سیروس بینا (خبرنامه اوپک، بهار ۱۹۹۰)

۲۵)   مقاله “مرکال: کاهش فقر و ایجاد حق حاکمیت ملی بر خوراک در ونزوئلا” نوشته “سارا واگنر” (سایت ونزوئلاآنالیسیس، ۲۴ ژوئن ۲۰۰۵)

۲۶)   کتاب “انقلاب ونزوئلا: ۱۰۰ پرسش و ۱۰۰ پاسخ” نوشته “که زا بودین”، “گابریل گونزالس” و “ویلمر رومبس” (۲۰۰۶)

۲۷)   در مورد رویکرد مائو به توسعه متکی به خود سوسیالیستی و مناسبات کشاورزی و صنعت رجوع کنید به کتاب “اقتصادیات مائوئیستی و راه انقلابی به سوی کمونیسم” به ویراستاری “ریموند لوتا” (۱۹۹۴) ـ به ویژه فصل هفتم

۲۸)   رجوع کنید به متن سخنرانی “باب آواکیان” تحت عنوان “دیدگاه هایی درباره سوسیالیسم و کمونیسم: یک نوع بنیادا نوین دولت، یک تصویر بنیادا متفاوت و بزرگتر از آزادی” (سایت حزب کمونیست انقلابی آمریکا)

پی نوشت ها به انگلیسی

           1. Cited in Nicholas Kozloff, Hugo Chavez: Oil, Politics, and the Challenge to the U.S. (New York: Palgrave Macmillan, 2006), p. 7. No original Spanish-language source available. 

۲. Greg Palast, “Hugo Chavez,” Interview in Z, July 2006. www.zmag.org

۳. See Larry Everest, Oil, Empire, and Power: Iraq and the U.S. Global Agenda (Monroe, Me.: Common Courage Press, 2004). 

۴. On the growth of Caracas, see Allen Gilbert, The Latin American City (London: Latin America Bureau, 1998), pp. 7-11. 

۵. See J.P. Leary, “Untying the Knot of Venezuela’s Informal Economy,” naclanews, December 6, 2006. http://news.nacla.org

۶. U.S. Department of Energy, Energy Information Administration, Country Analysis Briefs, Venezuela, June 2004. www.eia.doe.gov

۷. On the 2006-2012 expansion plan and its costs and financing, see the statements and interviews by PDVSA officials at www.pdvsa.com

۸. These kinds of contradictions are pointed to in Fernando Coronil, “Magical Illusions or Revolutionary Magic? Chavez in Historical Context,” NACLA Report on the Americas, Vol. XXXIII, No 6, 2000. See this article and also the highly important analysis of the historical development of the rentier oil economy and modern Venezuelan state and various incarnations of plans to “sow the petroleum” in Fernando Coronil, The Magical State: Nature, Money, and Modernity in Venezuela (Chicago: University of Chicago Press, 1997). 

 9. See David Luhnow and Peter Millard, “As Global Demand Tightens, Oil Producer Has Agenda,” The Wall Street Journal, August 1, 2006. 

۱۰. See Simon Romero and Clifford Krauss, “Deadline Nears in Chavez Fight Against Big Oil,” The New York Times, April 10, 2007; Simon Romero, “Chavez Takes Over Foreign Controlled Oil Projects in Venezuela,” The New York Times, May 2, 2007. In his July 2006 interview with Greg Palast (see zmag.org), Chavez says about the foreign oil companies, “[W]e don’t want them to go, and I don’t think they want to leave the country, either. We need each other.”  

۱۱. Claude Larsimont, “Hugo Chavez, the Bolivarian Use of Petrodollars and the Oil Market,” ESISC Background Analysis 10/05/2006. 

۱۲. See James Surowiecki, “The Financial Page: Synergy With The Devil,” The New Yorker, January 8, 2007, p. 26. 

۱۳. On the environmental and human rights issues posed by Chavez’s petroleum and natural gas regional initiatives, see David Hallowes and Victor Munnik Poisoned Spaces: Manufacturing Wealth, Producing Povertywww.groundwork.org.za, October 2006; “Open Letter to President Hugo Chavez,” Sociedad Homo et Natura, posted at www.nadir.org in April 2006. 

۱۴. Steven Mather, “Joint Ventures: Venezuela’s Faustian Pact with Foreign Capital,” Venezuelanalysis.com, September 30, 2006, www.venezuelanalysis.com

۱۵. Year-end data for 2006 from U.S. Department of Energy, Energy Information Administration. 

۱۶. “Venezuela: Minerals,” Encyclopedia Britannica Onlinewww.britannica.com

۱۷. Bernardo Alvarez, “Venezuela’s Global Agenda: Six More Years,” April 5, 2007, Venezuelanalysis.com,www.venezuelanalysis.com

۱۸. Data from U.S. Department of Energy, Energy Information Administration, Country Analysis Briefs, Venezuela, September 2006, www.eia.doe.gov.  

۱۹. The question of appropriate technology and whether raw materials investments spur linkages to other parts of the economy has been a long-standing topic of research and analysis on the part of radical, dependency, and Marxist theorists. The 2003 report by the Economic Commission for Latin America and the Caribbean, Foreign Investment in Latin America and the Caribbean, 2003 examines patterns of foreign investment in Latin America and questions supposed benefits and spillover effects resulting from natural resources investments. 

۲۰. On new oil seismic technology and highly sophisticated secondary and tertiary recovery methods, some of which are now being used in Venezuela, see Jad Mouawad, “Oil Innovations Pump New Life into Old Wells, The New York Times, March 5, 2007.  

۲۱. Food and Agricultural Organization, United Nations, “Feature: FAO in Venezuela,” ۲۰۰۲, www.fao.org/english/newsroom/news/2002/9788-en.html

۲۲. Simon Romero, “Chavez Rattles Takeover Saber at Steel Company and Banks,” The New York Times, May 7, 2007. 

۲۳. Jans Erik Gould, “Boom Times for Banks in Venezuela,” The New York Times, June 15, 2007; Mark Turner, “Banks Thriving Despite Chavez Bravado,” The Banker, March 5, 2007. www.thebanker.com. [back]

۲۴. On OPEC, see Cyrus Bina, “Limits of OPEC Pricing: OPEC Profits and the Nature of Global Oil Accumulation,” OPEC Review, Vol. 14 (1), Spring 1990. 

۲۵. Sarah Wagner, “Mercal: Reducing Poverty and Creating National Food Sovereignty in Venezuela,” Venezuelanalysis.com, June 24, 2005, www.venezuelanalysis.com

۲۶. Chesa Boudin, Gabriel Gonzalez, Wilmer Rumbos, The Venezuelan Revolution: 100 Questions—۱۰۰ Answers (New York: Thunder’s Mouth Press, 2006), p. 141. 

۲۷. For Mao’s approach to self-reliant socialist development and the agriculture-industry relationship, see Raymond Lotta, ed., Maoist Economics and the Revolutionary Road to Communism (New York: Banner Press, 1994), especially chapter 7. 

۲۸. See Bob Avakian, Views on Socialism and Communism: A Radically New Kind of State, A Radically Different and Far Greater Vision of Freedom, revcom.us.