شکاف ها این گونه پُر می شوند؛ تجربۀ «پزشکان پابرهنه» در چین سوسیالیستی

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

از نشریه آتش شمارۀ ۲۱، مرداد ۱۳۹۲

افزایش روز به روز قیمت دارو حتی قشرهای مرفه شهری را هم که بهترین امکانات موجود در دسترس‌شان بود تحت فشار قرار داده است. وضع طبقات تحتانی و ساکنین شهرهای کوچک و روستاها که همواره از خدمات پزشکی متمرکز در مراکز ثروت محروم بوده‌اند اسفناک شده است. البته تحریم‌های خارجی و اولویت‌های حکام فعلی منبع اصلی فشار تحمل ناپذیر کنونی است، اما مشکل بهداشت و درمان فقط مختص کشورهای تحت سلطه‌ای مانند ایران نیست. این مشکلی جهانی است. در کشورهای پیشرفته سرمایه‌داری هم مردم با این معضل دست به گریبانند و با گسترش بحران وضعیت به مراتب وخیم‌تر می‌شود. تحت دولت‌های رفاه اروپا، داروها و درمان‌ها یک به یک «غیر ضروری» تشخیص داده شده و از پوشش بیمه‌های دولتی خارج می‌شوند. خصوصی سازی‌هایی که از زمان حکومت مارگرت تاچر در انگلستان دهۀ ۱۹۸۰ آغاز شد منجر به تعطیل بیمارستان‌هایی شد که سودآور نبودند. برای درک شرایط هولناک نظام پزشکی در آمریکا تماشای فیلم مستند «سیکو» ساختۀ مایکل مور کفایت می‌کند (و علیرغم وعده‌های انتخاباتی اوباما وضعیت از زمان ساختن فیلم تغییر چندانی نکرده است). در شرایطی که ۳۵% مردم جهان مستقیما در معرض آب‌های آلوده و فاضلاب زندگی می‌کنند و سالانه نزدیک به ده میلیون کودک زیر ۵ سال (یعنی روزی ۲۶۰۰۰ کودک) اغلب در نتیجۀ بیماری‌های سهل العلاج جان می‌دهند، شرکت‌های بزرگ بیمه و دارویی از سودآورترین بخش‌های سرمایۀ بین‌المللی‌اند. این خود گواه منسوخ بودن نظام سرمایه‌داری است.مشکل تا وقتی که جامعه و جهان بر محور سود می‌چرخد قابل حل نیست و با شعارهای اوتوپیستی «درمان رایگان برای همه» نیز چاره نمی‌شود. ارادۀ سیاسی برای حل مشکل بهداشت و درمان جامعه باید بر درک از واقعیت‌های جامعه، کارکرد سرمایه‌داری و چگونگی رسیدن به دنیایی نوین و عاری از نابرابری استوار باشد. تجربه چین سوسیالیستی در این زمینه علاوه بر این که تصویری از آن چه گذشت ارائه می‌دهد، روش‌ها و راهکارهایی نیز برای تغییرات آتی در اختیار ما می‌گذارد.
یک تجربۀ متفاوت

هر چند قبل از پیروزی انقلاب اجتماعی معدودی از شهرهای بزرگ چین نظیر شانگهای، به دلیل نفوذ اروپائیان از امکانات به نسبت پیشرفته درمانی و پزشکان مجرب برخوردار بودند، ولی شهرنشینان فقط ۲% جامعه چین آن زمان را تشکیل می‌دادند. مناطق وسیع روستایی که اکثریت جمعیت را در خود جای می‌داد از هر گونه امکانات بهداشتی بی بهره بود.پس از کسب قدرت سیاسی، دولت پرولتاریا با کمبود شدید پزشک، پرسنل بخش بهداشت، بیمارستان، کلینیک و دارو مواجه بود. کمونیست‌ها تصمیم گرفتند تلاش‌های اولیه خود را بر درمان بیماری‌هایی متمرکز کنند که با روش‌های ساده قابل پیشگیری بودند. بیماری‌هایی نظیر عفونت‌های معده و روده، عفونت‌های انگلی، مالاریا، بیماری‌های مقاربتی و بیماری‌های ساده کودکان که باعث مرگ و میر گسترده و از کار افتادگی بخش عظیمی از مردم می‌شدند. بسیاری از این بیماری‌ها با آموزش اصول اولیه بهداشت به مردم تحت کنترل در آمد. در همان سال اول بعد از انقلاب ۱۹۴۹  (1328) وبا ریشه کن شد و سال ۱۹۵۰ نوبت به آبله رسید. سال ۱۹۵۷ بود که ۹ پزشک مشهور بریتانیایی از چین دیدن کردند و گزارش دادند که گرچه چینی‌ها هنوز بر پاره‌ای از مشکلات بغرنج پیروز نشده‌اند ولی موفقیت‌های چشمگیری به دست آورده‌اند. این پزشکان هم عقیده بودند که پیشرفت‌های عمده در این زمینه نتیجۀ مبارزات دامنه داری است که مردم عادی به شکلی گسترده در آن شرکت جستند.به طور کلی ناظران خارجی از پاکیزگی شهرهای چین ـ چیزی که بدون ارادۀ تک تک مردم ممکن نبود ـ متعجب شده بودند. (پیش از انقلاب، شهرهای چین به کثیف بودن شهره بودند و به ویژه خارجی‌ها از مگس‌های فراوان چین که ناقل بسیاری از بیماری‌ها بودند وحشت داشتند.)از سال ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۷، ۸۶۰ بیمارستان جدید با متوسط ۳۵۰ تختخواب ساخته شد. یعنی هر سه روز و نیم ساختمان یک بیمارستان به اتمام می‌رسید. تا سال ۱۹۶۰، ۱۶۱ بیمارستان به بیمارستان‌های فوق الذکر اضافه شد. هر یک از این بیمارستان‌ها چندین بخش با پزشک و پرستاران واجد شرایط داشتند. و البته رقم کلی ۱۰۲۱ بیمارستان جدید غیر از هزاران بیمارستان کوچک و درمانگاه و زایشگاهی بود که در روستاها ایجاد شده بودند.تعداد بهیارانی که در مناطق روستایی چین کار می‌کردند در سال ۱۹۵۷ به ۲۰۰ هزار نفر رسید. در کمتر از یک دهه از پیروزی انقلاب نرخ امید به زندگی بالا رفت. مرگ و میر نوزادان در شهرها از ۱۱۷ در هزار به سال ۱۹۴۹ به ۳۷ در هزار در سال ۱۹۵۶ تنزل یافت. موارد مرگ مادران به هنگام زایمان در پکن و شانگهای به ترتیب ۳۰ در صد هزار و ۲۸ در صد هزار بود. این در حالی است که در همان زمان (۱۹۵۶) تعداد تلفات مادران در انگلستان و ویلز ۵۴ در صد هزار بود.به دنبال پیروزی انقلاب حزب کمونیست پزشکان را ترغیب کرد که در روستا اقامت گزینند ولی این سیاست موفق آمیز نبود و کار درمان در روستا عمدتا توسط تیم‌های پزشکانی انجام می‌شد که چند هفته‌ای به روستاهای اطراف می‌رفتند و دوباره به شهر باز می‌گشتند که درآمد بیشتری نصیبشان می‌کرد. بنابراین در زمینه خدمات بهداشتی و درمانی کماکان بین مناطق شهری و روستایی چین نابرابری عظیم وجود داشت.اما آن چه این نابرابری را بیش از پیش آشکار کرد وقتی بود که دولت تصمیم به ریشه کن کردن تب حلزون گرفت. در سال ۱۹۵۵ نزدیک به ۱۱ میلیون روستایی جنوب چین به تب حلزون یا شیستوزومیاز که یک بیماری انگلی خطرناک خاص مناطق حاره است مبتلا بودند. مائو تسه دون رهبر کمونیست فهمیده بود که سیاست انتقال بهداشت و درمان از شهر به روستا به جایی نمی‌رسد و باید شیوه‌های دیگری برای غلبه بر این ناموزونی در پیش گرفت. کارزار دراز مدت و موفقیت آمیزی که با تربیت کارکنان بهداشت، آگاه کردن مردم و استفاده از ابتکارات توده‌ای برای غلبه بر این بیماری پیش رفت، دستمایه‌ای شد برای ظهور پدیدۀ «پزشکان پا برهنه» در جریان انقلاب فرهنگی.سال ۱۹۶۵ سال آغاز انقلاب فرهنگی بود. در کنار انتقاداتی که به نظام آموزشی نخبه گرایانه می‌شد، مائو تسه دون طی یک سخنرانی نظام شهر محور پزشکی را به نقد کشید و چارچوب نظامی را جلو گذاشت که بهبود شرایط اهالی روستا را کانون توجه قرار می‌داد. در آن سال‌ها هنوز بخش بزرگی از بودجه بهداشت به شهرنشینان (که کماکان بیش از ۲% جمعیت نبودند) اختصاص داشت. با فراخوان مائو گروهی از جوانان روستایی در سطح دبیرستان انتخاب شدند، به طور رایگان و در دوره‌های سه ماهه، شش ماهه و یا یکساله تعلیم دیدند و به روستاهایشان بازگشتند تا دانش پزشکی‌شان را به کار بندند. در عرض فقط چند سال ۱۵۰ هزار پزشک و ۳۵۰ هزار بهیار به کار در روستاهای سراسر کشور مشغول شدند. این کارکنان بهداشت و درمان که از سال ۱۹۶۸ به «پزشکان پابرهنه» معروف شدند به طور نیمه وقت کار می‌کردند و از ایشان انتظار می‌رفت که در کار کشاورزی نیز شرکت کنند. دستمزدشان مثل تمام کارکنان کمون‌های روستایی بر اساس امتیازِ کاری بود و معادل کار کشاورزی محسوب می‌شد.البته چین کشوری فقیر بود و امکانات پیشرفته پزشکی و دارویی محدودی داشت. پزشکان پابرهنه با تکیه بر ابتکار روستائیان، و با سیاست پیشگیری به جای معالجه، بسیاری از مشکلات را حل می‌کردند. «کمیته انقلابی بهداشت استان هونان» نیز کتابی تحت عنوان «راهنمای پزشکان پابرهنه»منتشر کرد. در این کتاب تلاش شده بود که همه اطلاعات ممکن در اختیار این پزشکان قرار بگیرد. از آناتومی ابتدایی تا شیوه‌های کنترل جمعیت، بهداشت و تشخیص بیماری‌ها. در این راهنما علاوه بر داروهای متعارف (بازدارنده‌های شیمیایی)، راه‌های سنتی معالجه از طب سوزنی تا گیاهانی که سنتا برای بیماری‌های مختلف به کار می‌رفت توضیح داده شده بود.تا سال ۱۹۷۶ شمار پزشکان پابرهنه در سراسر چین به حدود دو میلیون نفر رسید. موفقیت سیاست پزشکان پابرهنه چنان در رفع نابرابری اجتماعی و طبقاتی در زمینه بهداشت چشمگیر بود که در سال ۱۹۷۸ مورد تقدیر سازمان بهداشت جهانی قرار گرفت. برنامه «بهداشت برای همه» سازمان ملل در سال ۲۰۰۰ نیز بر اساس همان الگو تدوین شد.بعد از مرگ مائو و کودتای سرمایه‌داران نوخاسته در چین، و تعطیل کمون‌های روستایی در سال ۱۹۸۰، نهاد پزشکان پا برهنه نیز منحل شد. در سال ۲۰۰۳ مجله آمریکایی تایم نوشت: «پزشکان پابرهنه مشهور چین اغلب دیپلمه‌های دبیرستان بودند و در کمک‌های اولیه تعلیم دیده بودند، کوه و کمر را در می‌نوردیدند تا زنان آبستن را معاینه کنند و دست و پای شکسته را گچ بگیرند. در نتیجۀ این خدمات که اساسا رایگان بود، چینی‌ها موفق شده بودند بیماری‌های مقاربتی را ریشه کن کنند، امید به زندگی در کشور را تقریبا دو برابر کنند و آن را طی سال‌های ۱۹۴۹ تا اواسط سال‌های ۱۹۷۰ از ۳۵ به ۶۵ سال برساند. ولی در اوایل دهه ۱۹۸۰ کشور از کمونیسم به سرمایه‌داری روی آورد و دهقانان مجبور شدند برای پرداخت هزینه بهداشت جیب‌های مندرس خود را زیر و رو کنند. همزمان حکومت‌های محلی یارانه‌های بیمارستان و درمانگاه روستایی را حذف و عملا آن‌ها را خصوصی سازی کردند….»این عقبگرد نشان از تفاوت بنیادین میان دو نظام اقتصادی ـ اجتماعی سوسیالیستی و سرمایه‌داری داشت. پزشکان پابرهنه کماکان در ذهن بسیاری از کمونیست‌های انقلابی و ترقیخواهان قدیمی باقی مانده است. بسیاری از توده‌های روستایی چین که در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ کودک یا نوجوان بودند هنوز خاطره آن جوانان پر شور که خدمت به خلق را پیشه کرده بودند در سر دارند. اما برای نسل انقلابی‌ اندیش امروز که روابط و جامعۀ آلترناتیو را در برابر نظام سرمایه‌داری جست و جو می‌کند، پزشکان پابرهنه نه یک خاطرۀ غرور آفرین دور بلکه یک منبع الهام است. تجربه‌ای که کماکان می‌توان خطوط راهنمای یک برنامه متوازن و مساوات گرایانه بهداشت و درمان سراسری را از آن استخراج کرد.