خیانت آمریکا به کردها: از تاریخ باید درس گرفت

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

کتاب « نفت، قدرت، امپراطوری- عراق برنامه‌ی جهانی آمریکا » ⃰  نوشته لاری اورست در سال ۲۰۰۴ منتشر شد. نویسنده کتاب، خبرنگار نشریه هفتگی انقلاب (پیش از این تحت نام «کارگر انقلابی») ارگان حزب کمونیست انقلابی آمریکا، است. وی از نزدیک با مبارزات خلق کرد علیه ستم ملی آشنا بوده و در سال ۱۳۵۸ در سفری به ایران با شیخ عزالدین حسینی و بسیاری از مبارزین کردستان مصاحبه کرد و در سه دهه ی گذشته بعنوان یک انترناسیونالیست توجه زیادی به تحولات جنبش ملی کردستان کرده است. این کتاب به فارسی نیز ترجمه شده است⃰ متن زیر از نشریه حقیقت (شماره ۱۶، مرداد ۱۳۸۳) برگرفته شده است.

    فصل کردستان از این کتاب، تاریخچه خیانت آمریکا به کردها را به طور مستند شرح می دهد و می گوید:

در سال ۱۹۷۲ نیکسون، کسینجر و شاه ایران برای رسیدن به مقاصدشان در خلیج فارس، طرح شومی ریختند. طرح این بود که کردهای عراق را به شورش ترغیب کنند تا دولت بغداد تضعیف شود. ماه مه، نیکسون و کسینجر به مسکو رفتند و وعده دادند که آنها همراه با شوروی، برای ارتقاء شرایطی که در آن تمام کشورها در صلح و امنیت بسر برند و در معرض مداخله خارجی نباشند، تلاش خواهند کرد. سیمور هرش، محقق و روزنامه نگار پرسابقه در نیویورک تایمز و روزنامه نیویورکر، در بیوگرافی کسینجر چنین می نویسد: «روز بعد، نیکسون و کسینجر به تهران پرواز کردند و به طور پنهانی با شاه قرار گذاشتند که وی برای فراکسیون شورشیان کرد عراق سلاح قاچاق فراهم کند.»  بعدها کسینجر توضیح می دهد هدف این بود که شاه «با حمایت کردهای شورشی درون عراق، آن کشور را به اشغال در آورده و ارتش بزرگی در نزدیکی مرز مستقر نماید.»

از زمان ایجاد کشور عراق توسط انگلیس ها، کردها همیشه از تبعیض و سرکوب در رنج بوده اند. بیشتر نفت عراق از میدان هائی در اطراف کرکوک در کردستان استخراج می شود. با این وجود سود اندکی از ثروت نفتی عراق به کردها می رسد و آنها حقی در تصمیم گیری های سیاست نفتی ندارند. کردستان نسبت به باقی مناطق عراق، در زمینه صنایع، راه، مدرسه و بیمارستان، توسعه نیافته باقی مانده است. کردها در رابطه با استخدام دولتی مورد تبعیض قرار گرفته و حتا بر امور داخلی خود کنترل ندارند. متعاقب قدرت گیری حزب بعث در سال ۱۹۶۸، رژیم جدید به کردها وعده داد که سرنوشتشان بهبود خواهد یافت. قانون اساسی جدید ۱۹۷۰ عراق «حق ملی مردم کرد و حقوق حقه تمام اقلیت های درون عراق متحد» را به رسمیت شناخت. «قانون خودمختاری در منطقه کردستان» مصوبه سال ۱۹۷۴، وعده داد که کردی زبانی رسمی خواهد بود و در مدارس تدریس نیز خواهد شد. با این اقدامات، هویت و حقوق کردها وسیع تر از کشورهای همسایه به رسمیت شناخته شد (ایران و ترکیه، یعنی متحدین ثابت قدم آن زمان آمریکا، هرگز حتا به شکل فرمالیته و صوری کردها را بعنوان ملتی معین برسمیت نشناختند چه برسد به آنکه وعده حقوق ملی به آنها بدهند.)

    اما هنگام عقد قرارداد ۱۹۷۱ بین رژیم بعث و نمایندگان کردها، روشن شد که مسائل کلیدی مانند کنترل کردها بر نیروهای امنیت محلی، دریافت سهم مناسبی از درآمد نفت و شراکت در قدرت ملی، جزو قرارداد نمی باشد. رژیم بعث شروع به کوچ دادن عرب ها به کردستان کرد و سعی کرد ملا مصطفی بارزانی رهبر کردها  را ترور کند. بارزانی از دهه ۱۹۶۰ با آمریکا و شاه (و احتمالا اسرائیل) در تماس بود و بار دیگر جهت دریافت کمک علیه بغداد به آنها مراجعه کرده بود. بارزانی حتا در مصاحبه با روزنامه واشنگتن پست قول داد: «اگر آمریکا ما را در مقابل گرگ ها حفاظت نماید، ما حاضر به همراهی با سیاست آمریکا در این منطقه هستیم. اگر حمایت به اندازه کافی قوی باشد، ما می توانیم میدانهای نفت کرکوک را کنترل کرده و آنرا به شرکتی آمریکائی بدهیم تا در آن کار بکنند.»

    طرح کسینجر- شاه سال ۱۹۷۲ به مرحله عمل در آمد. ایران و آمریکا کردها را به شورش علیه بغداد ترغیب کردند و میلیونها دلار سلاح، پشتیبانی لجیستیکی و بودجه مالی برای آنها تهیه کردند. در عرض سه سال سازمان سیا  16 میلیون دلار پول  به کردهای عراق و ایران داد، ۹۰ درصد سلاح کردهاز جمله توپخانه پیشرفته توسط آنها تهیه گردید.

    آنچه مسلم است هدف آمریکا پیروزی کردها یا حق تعیین سرنوشت برای کردها نبود. سازمان سیا وحشت داشت که این استراتژی باعث طولانی شدن شورش شود و نتیجتا روحیه جدائی طلبانه در میان کردها تقویت شود و این به شوروی فرصت دهد تا برای متحدین آمریکا (ترکیه و ایران) مشکلاتی فراهم آورد. یک بررسی از فعالیتهای سازمان سیا توسط کنگره آمریکا که توسط اوتیس پایکنماینده نیویورک در کنگره آمریکا ارائه شد، نتیجه می گیرد که «هیچکدام از مللی که به کردها کمک می کنند به طور جدی خواهان متحقق شدن خواست کردها و تشکیل دولت خودمختار نیستند. آمریکا و شاه بدنبال تضعیف و خسته کردن (دولت) عراق می باشند. بر طبق مدارک و مکالمات سیا، آنها به کردها بعنوان «ورق بازی» علیه عراق و وسیله ای مفید برای تضعیف پتانسیل عراق در ماجراجوئی های بین المللی نگاه می کردند.»

به این دلیل آمریکا دستور داد که در رابطه با کمک نظامی به کردها «کنترل اکید» صورت بگیرد و هرگز به کردها مهماتی که بیش از سه روز دوام آورند داده نشود تا هر موقع که خواستند بتوانند مانع عمل آنها شوند. روزی از روزهای سال ۱۹۷۳ کسینجر شخصا برای متوقف کردن یک حمله طراحی شده توسط کردها، مداخله کرد. زیرا می ترسید که مبادا این طرح به موفقیت برسد و متعاقب جنگ اکتبر میان اعراب و اسرائیل، باعث پیچیده شدن دسیسه های آمریکا گردد. بررسی های «اوتیس پایک» به این نتیجه می رسد که: «رئیس جمهور و کسینجر و شاه امیدوار بودند کردها غلبه پیدا نکنند. آنها ترجیح می دادند شورشیان فقط تا آنجا پیش بروند که برای کشیدن شیره عراق کافی باشد. این سیاست به اطلاع کردها که توسط ما به جنگ ترغیب شده بودند، نرسید.»

«تعهدات ما تعهداتی با نیت بد بود»

   سال ۱۹۷۵ شورش کردها وخیم ترین تهدیدی را که تا آن موقع رژیم بعث بخود دیده بود، پیش آورد. حدود ۴۵۰۰۰ پیشمرگه کرد با کمک دو هنگ از ایران، نزدیک به   100000 سرباز ارتش عراق را زمین گیر کرد؛ به طور جدی اقتصاد و ارتش عراق را تحت فشار قرار داد. کسینجر و شاه خواهان جنگ همه جانبه یا فروپاشی عراق نبودند. بلکه می خواستند عراق را مجبور کنند دست از ناسیونالیسم عربی ضد اسرائیل بردارد و او را از آغوش اربابان روس بیرون بکشند و با این کار به دیگران در منطقه نشان دهند که وابسته به شوروی بودن فایده ای ندارد. شاه می خواست ثابت کند که ایران قوی ترین قدرت خلیج است و قابل اتکاء ترین ژاندارم برای آمریکا است. همچنین می خواست در معاهده سعد آباد که طبق آن کنترل تمامی راه آبی شط العرب مابین دو کشور را به عراق داده بود، تجدید نظر کند.

    یکی از یادداشتهای سیا می نویسد شاه قصد داشت «لحظه ای که با دشمن اش بر سر مشاجرات مرزی به توافق رسید» کردها را ول کند. هشت ساعت پس از آنکه عراق با شروط آمریکا و ایران که در توافقنامه الجزیره در سال ۱۹۷۵ فرمول بندی شده بود، موافقت کرد، شاه و آمریکا کمک ها (از جمله کمکهای غذائی) به کردهای عراق را قطع کرده و مرز ایران را بستند و راه عقب نشینی کردها را مسدود نمودند. کردها اصلا به خیالشان هم نمی رسید که کنار گذاشته شوند. ولی دولت عراق می دانست. و روز بعد حمله همه جانبه «پیگرد و نابودی» را به راه انداخت. کردها که باور کرده بودند آمریکا «تضمینی در مقابل خیانت شاه»  به کردها است، کاملا گیج شدند. محروم از حمایت ایران، نیروهای کرد سریعا تارو مار شده و حدود ۱۵۰۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰۰ کرد مجبور به گریز به ایران شدند. 

    آمریکا خونسردانه به «متحدین» کرد خود خیانت کرد ولی طبق گفته پایک بدطینتی آمریکا نسبت به متحدش هنوز به حد اعلای خود نرسیده بود! بارزانی به کسینجر نامه نوشت و عاجزانه با التماس از او طلب کمک کرد. کسینجر حتا زحمت جواب دادن را به خود نداد.

    بر اساس گزارش «کمیسیون پایک»، واشنگتن «از تمدید کمکهای انسانی به هزارها پناهنده که در نتیجه قطع ناگهانی کمک نظامی پناهنده شده بودند، خودداری کرد.» یکی از مکالمه های سیا روشن می کند «متحدمان ایران به زور بیش از ۴۰۰۰۰ پناهنده را برگرداند و دولت ایالات متحده از قبول حتا یک پناهنده بعنوان پناهنده سیاسی به آمریکا امتناع کرد هر چند که آنها مستحق این پذیرش بودند.»

    کارزار پنهانی آمریکا و ایران هر چه بیشتر مناسبات بین بغداد و کردهای عراقی را زهرآگین نمود. کمیسیون پایک نتیجه می گیرد که اگر آمریکا و شاه شورش را ترغیب نمی کردند، کردها «احتمال داشت به سازش با حکومت مرکزی برسند، که حداقل درجه ای از  خودمختاری را بدست آورده و از خون ریزی بیشتر اجتناب نمایند. در عوض موکلین ما (کردها) جنگیدند، خسارت مالی و جانی زیاد و ۲۰۰ هزار پناهنده را متحمل شدند.»

جهانی برایفتح شماره ۳۰

     بغداد نیز با راه انداختن کارزار گسترده خنثی سازی انتقام گرفت: حدود ۲۵۰ هزار کرد بزور به عراق مرکزی و جنوبی کوچ داده شدند. و از سوی دیگر بسیاری از عربهای عراقی به زور بهنواحی کردستان کوچ داده شدند.

    در توضیحاتی که بعدها افشاء شد، کسینجر نتایج کمیسیون پایک را رد نمود. او گفت: «عملیات مخفی را نباید با کار خیریه قاطی کرد.» با این وجود،  کمیسیون نتیجه  گرفت که «حتی در چارچوب عملیات مخفی، تعهدات ما تعهداتی با نیت بد بود.»

خوب است خاطر نشان کنیم که در زمان روی داد این حوادث (حوادثی که از سپتامبر ۱۹۷۳ شروع شد) دستیار ارشد کسینجر، ژنرال برنت اشکوکرافت بود. این شخص بعدها تحت حکومت بوش (پدر) مشاور امنیت ملی و طراح جنگ خلیج علیه عراق بود.

باید خاطرنشان کنیم که حکومت آمریکا به دلخواه خود گزارش کمیسیون پایک را علنی نکرد. نخست آنکه، کنگره آمریکا رای به عدم انتشار این سند داد. در ثانی، هنگامیکه دانیل شور خبرنگار تلویزیون سی بی اس یک نسخه درز پیدا کرده از این گزارش را بدست آورد و آنرا به ویلیج وویس داد بلافاصله توسط  شبکه تلویزیونی سی بی اس اخراج شد و کنگره با اهانت او را تهدید کرد که منابع اش را رو نخواهد کرد. هنگامیکه این تلاشها برای سرپوش گذاشتن روی می داد، رئیس جدیدی برای سازمان سیا انتخاب شد که اسمش جورج دبلیو بوش بود.

_______________

*نام کتاب به انگلیسی و فارسی

OIL, POWER & EMPIRE: IRAQ AND THE U.S. GLOBAL AGENDA

by Larry Everest

Common Courage Press, 2004

نفت، قدرت، امپراطوری- عراق برنامه‌ی جهانی آمریکا، لاری اورست. ترجمه: اقبال طالقانی؛ نشر دیگر-۱۳۸۵