کوبانی و تاریک‌خانه چپ ایران

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۲۰ دقیقه

صلاح قاضی‌زاده

از نشریه حقیقت شماره ۷۰ دی ۱۳۹۳

طی چند ماه اخیر نبرد میان نیروهای وابسته به داعش و گریلاهای حزب اتحاد دمکراتیک (پ.ی.د) در اطراف شهر کوبانی در کردستان سوریه (روژئاوا) وارد مرحله جدیدی شد. تحولات مربوط به این جنگ به صدر اخبار منطقه تبدیل شد و پس از آن بسیاری از احزاب، سازمان ها و نیروهای سیاسی چپ ایران به این رویداد واکنش نشان دادند و ضمن حمایت از «کمپین بین المللی دفاع از مقاومت کوبانی» شاهد موجی از تحلیل و موضع‌گیری در قبال این جنگ و سپس در قبال کل مناطق خودمختار روژئاوا بودیم.

آنچه در جریان واکنش به کوبانی دیده شد بازتاب قسمتی از یک سردرگمی سیاسی و آشفتگی فکری در میان نیروهای موسوم به چپ و سوسیالیست بود. این آشفتگی و سردرگمی هر از چند گاه در مواجهه با رویدادهای بغرنج و پیچیده ی سیاسی در منطقه و جهان خود را نشان می دهد؛ از دفاع از «سوسیالیسم قرن ۲۱» یا همان سرمایه داری دولتی هوگو چاوز تا فرجام خیزش های جهان عرب و تجلیل از کودتای ژنرال های مصری، از موضع سمپاتیک در قبال حزب الله لبنان تا خرسندی از توافقات ژنو میان جمهوری اسلامی و امپریالیست ها و کوبانی آخرین نمونه از این دست بود. جایی که اکثریت احزاب و سازمان های چپ ایران در تحلیل های خود دچار یک جانبه نگری شده و با تن دادن به کشش خود به خودی جّو غالب بر افکار عمومی، دست از تحلیل واقعی و مشخص برداشتند و گاهاً به ایده آلیزه کردن و بزرگ نمایی های غیر واقعی از کوبانی و روژئاوا پرداختند. به این ترتیب منطقه ی تحت حاکمیت نیروهای پ.ی.د و پ.ک.ک در بیانیه ها و تحلیل های چپ ایران با صفاتی همچون «ضرب آهنگ پیشروی همه آنانی …. که آمال وآرزوهای شان در هم شکستن نظم وارونه‌ی کنونی است» یا «پیشگامان پیکار رهایی بخش همه مردمان خاورمیانه» و «مشعل فروزان راه پرغرور سربلندی و رهایی» توصیف شد.(۱)

نمی توان ادعا کرد که همه ی این احزاب و سازمان ها در قبال رویدادهای کردستان سوریه دیدگاهی مشابه داشتند یا نکات درست در تحلیل های شان وجود نداشت. بحث بر سر آن است که واقعیت عینی را باید به همان شکلی که هست بیان و تبیین کرد و در مقابل دید توده های مردم قرار داد. اما این شناخت واقعی دقیقاً همان چیزی بود که در مواجهه با روژئاوا و کوبانی کمتر دیده شد. پدیده ی کوبانی در فرایند شناخت و تحلیل این جریانات همان فیل ناشناس قصه های مثنوی بود که در تاریکخانه ی نظری چپ ایران هر کس از جایگاه گرایشات و دغدغه هایش به بخشی از آن دست می سایید و صفت و ویژگی ای را بر آن حمل می کرد که یا اصلا در واقعیتِ کوبانی و روژئاوا وجود نداشت و یا جنبه فرعی و غیر عمده ی آن را تشکیل می داد. یکی کوبانی را «تجلی شوراهای مردمی و دمکراسی مستقیم و رادیکال» تعریف می کرد و دیگری حاوی «سنت کمونیستی»، آن یکی موقعیت زنان کوبانی را «طلیعه ی رهایی همه زنان خاورمیانه» می نامید و دیگری آن را «نماد مبارزات مردم منطقه علیه امپریالیسم و سگ های زنجیری اش». آنچه که در تمامی این تحلیل ها و اغراق ها فراموش شد آن تعبیر معروف لنین به عنوان یک اصل مهم مارکسیستی در تحلیل و ارزیابی از پدیده های مبارزه طبقاتی بود که باید در پس هر شعار، هر موعظه و هر جنبش و جنگی، منافع طبقات مختلف و اهداف و استراتژی طبقات گوناگون را بازشناخت. [لنین، سه منبع و سه جزء مارکسیسم]

«خود گردانی و دمکراسی مستقیم»، فرم یا محتوی طبقاتی؟

یکی از مهم ترین دلایل دلبستگی جریانات و محافل چپ به کوبانی و روژئاوا، بحث موسوم به «کانتون های خودگردان» در این منطقه بود. مدافعین به درجات مختلف بر این باور بودند که آنچه در شهرها و روستاهای آزاد شده ی روژئاوا می گذرد بیان نوع متفاوتی از اداره ی امور جامعه است که توسط خود مردم و با اراده مستقیم آنان صورت می گیرد و «دمکراسی مستقیم مردمی» نام دارد. در تحلیل اشتباه از ماهیت واحدهای حکومتی روژئاوا دو گرایش عمده وجود داشت. نخست گرایشی که مدعی بود از همان ابتدا مردم به صورت خودجوش قدرت نظامی و سیاسی را در دست گرفتند و دمکراسی مستقیم را اعمال کردند. این گرایش در واقع صریح ترین بیان در انکار و ندیدن واقعیت موجود بود چرا که اساساً حضور نیروی رهبری کننده و سازمان دهنده ی تشکیلاتی پ.ک.ک و پ.ی.د در سطوح اجرایی و نظامی روژئاوا را انکار می کرد.(۲) اما گرایش دوم اگر چه موجودیت احزاب کردی را به رسمیت می شناخت ولی معتقد بود این واحدهای اجرایی مردمی تبارز دمکراسی مستقیم و خودگردانی شورایی و کمونی و «سنت کمونیستی» هستند و به صورت خودجوش و در اثر شرایط بی دولتی ناشی از خروج نیروهای رژیم بشار اسد از مناطق کردستان از سوی خود مردم به وجود آمده اند و مکانیزم ایجاد و عملکرد آن ها خارج از اختیار احزاب و گروه های سیاسی است و به عبارت دیگر قائل به نوعی خط فاصل میان این واحدهای مردمی و احزاب بود.(۳) اما این تصویر هرگز منطبق بر واقعیت نیست و واحدهای حکومتی روژئاوا هم به لحاظ ایده و تصور اولیه و هم از نظر فرایند اجرایی و تأسیس اساساً تحت رهبری تشکیلات پ.ی.د و با حضور و سازماندهی نیروهای سیاسی و نظامی و یا سمپات های این حزب شکل گرفت. در واقع پ.ی.د به عنوان شاخه ی غربی گروه جوامع کردستان (ک.ج.ک) از مدت ها پیش و متأثر از اندیشه های عبدالله اوجالان چنین نظریه ای را تحت عنوان «کنفدرالیسم دمکراتیک» در میان مردم روژئاوا تبلیغ و ترویج کرده بود و اساساً ابتکار عمل توده ها در کوبانی و روژئاوا بر این بستر شکل گرفته و هدایت شد. از آغاز یک خط مشخص سیاسی و طبقاتی و یک مرکزیت و اراده ی سازمان یافته ی حزبی در رهبری کانتون ها و مجالس مردمی بود و طبق آن خط و بر اساس مبانی نظری و ایدئولوژیک آن بود که قوانین اساسی این کانتون ها و باید و نبایدهای آن نوشته و تدوین شد. حتی واحدها و مجالسی که از دل انتخابات محلی و دمکراتیک و با رأی مردم بیرون آمده بودند به صورت خودانگیخته و خلق الساعه تشکیل نشدند بلکه کل پروسه ی ایجاد مجالس و تدوین قانون آن تحت رهبری خط و جهان بینی طبقاتی پ.ی.د و پ.ک.ک صورت گرفت‌.‌(۴) رهبران و منتخبین اکثر این مجالس از اعضاء و هواداران پ.ی.د هستند، فرماندهی تمامی واحدهای رزمی گریلا اعم از یگان های مدافع خلق (ی.پ.گ) و یگان های مدافع زن (ی.پ.ژ) و همچنین نیروهای پلیس محلی (پاراستن) عمدتاً از چریک های پ.ک.ک می باشند و روژئاوا از نظر تسلیحات و ستون فقرات ارتش، تحت رهبری پ.ی.د و خطِ پ.ک.ک است. بنا بر این آن واقعیتی که خود را در پس تجربه ی مناطق خودمختار کردستان سوریه بار دیگر به اثبات رساند این بود که اصولاً بدون وجود یک خط رهبری کننده و بدون وجود یک حزب متشکل، امکان تشکیل هیچ واحد اجرایی و نظامی ای در ابعاد سراسری و پایدار و با نفوذ وجود ندارد. این واقعیت به این معنا نیست که کنترل تمامی واحدهای اجرایی در دست افراد پ.ی.د است یا مثلاً آن ها انتخابات این مناطق را مهندسی کرده اند یا توده های مردم روژئاوا هیچ ابتکارعمل و توانایی و نبوغی در اداره این واحدها از خود بروز نداده اند. بحث بر سر رهبری یک نظریه و یک دیدگاه طبقاتی و سیاسی در تأسیس و هدایت این واحدهای حکومتی و اجرایی است. مساله، افق و هدف و راهی است که نیروی هدایت کننده پیش پای مردم و جامعه می گذارد و آنان را در این مسیر و به سوی هدف مشخص رهبری می کند. از این منظر دست کم تا کنون هیچ خط و برنامه متفاوت دیگری در میان نبوده است و اگر هم بوده است، یارای به چالش کشیدن خط و برنامه و سازمانِ پ.ی.د و پ.ک.ک را در روژئاوا ندارد و هژمونی سیاسی و تشکیلاتی این جریان در میان مردم کاملاً مشهود است. از این رو مانند هر تشکل و تجمع دیگری، در روژئاوا و کوبانی نیز مساله بر سر با رهبر یا بی رهبر و خودانگیخته بودن نیست مساله این است که چه نوع رهبری ای بر آنجا حاکم است و کدام طبقه رهبری جنگ و جامعه را بر عهده دارد؟ و این درست همان واقعیتی است که چپ ایران از دیدن و تبیین آن خود داری می‌کند و تلاش دارد با با برساختن افسانه ی «خودگردانی کوبانی» میان اهداف و مسیر حرکت این واحدهای اجرایی با اهداف بلند مدت و برنامه های استراتژیک پ.ی.د و پ.ک.ک خط فاصل بکشد. اما چنانکه که مائو تسه دون گفت سرنوشت هر جنگ و جنبشی را خطِ سیاسی و ایدئولوژیک حاکم بر رهبری آن تعیین می کند و بر این اساس میان ماهیت و سرنوشت مناطق خودمختار روژئاوا با خط و مشی فکری و سیاسی اوجالان و پ.ک.ک و با جامعه مورد نظر آن ها، دیوار چین و خط تمایز عمیق و ژرفی وجود ندارد.

حتی به فرض واقعیت داشتن داستان «خودانگیختگی و خودگردانی مردمی» باز هم این واحدهای حکومتی در مسیر پیشروی و تداوم شان لاجرم تحت هژمونی و رهبری جریان غالب یعنی پ.ی.د قرار می گرفتند درست به این دلیل ماتریالیستی که در جامعه ی تقسیم شده به طبقات، تقسیم کار فکری و یدی میان مردم وجود دارد و همگان همزمان امکان و توانایی یکسانی در رهبری جامعه و خط و مشی تعیین کردن ندارند. توده های تحت ستم و استثمار وقتی پا به میدان مبارزه علیه وضعیت خود می گذارند لاجرم توسط احزاب سیاسی رهبری خواهند شد. احزابی که بدون شک منافع و اهداف یکی از طبقات اجتماعی را نمایندگی می کنند. در روژئاوا و کوبانی نیز در فقدان نیروهای کمونیستِ سازمان یافته، مبارزات توده ها و ابتکارات و انرژی و فداکاری های شان توسط پ.ک.ک و پ.ی.د رهبری می شود اما نه در راهی که منافع درازمدت این توده ها را برآورده خواهد کرد. بحث بر سر «مردمی» بودن پ.ی.د و پ.ک.ک و یا عادلانه بودن مبارزات و خواسته های شان نیست. بلکه بحث بر سر ماهیت طبقاتی راهی است که این نیروها امروزه در مقابل جامعه ی کردستان گشوده اند و این راه فارغ از نیات حسنه ی هر فرد و هر نیرویی در محدوده های نظام بورژوایی قرار دارد و در این چهارچوب هیچ از یک آمال رهایی بخش توده ها حتی رفع ستم ملی ملت کرد نیز تحقق یافتنی نیست.

آنچه در روژئاوا تحت نام «دمکراسی مستقیم و بی دولت» طرح می شود، اَشکال اولیه ی نوعی دولت محلی یا شبه دولت هستند که به دلیل شرایط جنگی حاکم بر کل سوریه و همچنین منطقه ی کردستان هنوز خصلت و پتانسیل طبقاتی خود را بالفعل و عیان نکرده اند و در صورت ادامه یافتن با این افق و با این رهبری، لاجرم به شکل دولت های بورژوایی رایج در خواهند آمد. می گوییم دولت بورژوایی چون طبق نظریه ی مارکسیستی دولت، هر دولتی و حتی در ابعاد کوچک لاجرم باید مُهر و نشان حاکمیت یک طبقه را بر خود داشته باشد و اصولا چیزی به نام دولت بی طبقه و فراطبقاتی وجود ندارد. حال باید از مدافعین چپِ کوبانی پرسید که بالاخره ماهیت طبقاتی این کانتون ها چیست؟ مطمئناً پاسخ «دولت سوسیالیستی» نخواهد بود و احیاناً برخی آن را نوعی از تجربه دمکراتیک تحت رهبری بورژوا ناسیونالیست های کرد می دانند، اما همچنین باید روشن کنند که اساساً آیا امکان تحقق یک بدیل دمکراتیک تحت رهبری بورژوا ناسیونالیست ها در عصر امپریالیسم وجود دارد؟ نسبت این بورژوازی با امپریالیسم و متحدین و مجریان آن در منطقه چیست؟ مگر می شود پدیده ای (در اینجا کانتون‌های روژئاوا) هم تحت هژمونی فکری و سیاسی بورژوازی باشند و هم نماینده ی «راه پرغرور رهایی» و « پیشگامان پیکار رهائی بخش همه مردمان خاورمیانه» و «حاوی سنت های کمونیستی»؟ می بینیم که فرمالیسم چپ ایران چطور در تناقض های درونی خودش گرفتار می  شود.

آنچه به چشم چپ آمد فقط شوراها و کانتون ها بودند و توده های زن و مردی که در واحدهای اجرایی یا نظامی آن عضو شدند. اما نباید بر این واقعیت چشم فروبست که فرم شورا با هر سطح از حضور مردمی باز هم نمی تواند ضامن پیشروی انقلاب و حتی بیانگر یک ماهیت و خصلت انقلابی و رادیکال باشد. فرم بدون محتوای انقلابی و رادیکال، پوششی است در خدمت طبقات و نیروهای غیر پرولتری حتی اگر کمیت عظیمی از توده های مردم را در درون خود پذیرفته باشد. شوراهای مردمی و خودگردان، هم می توانند در خدمت پرولتاریا قرار بگیرند و هم در خدمت بورژوازی و فقط آن هنگامی واجد سمتگیری و خصلت رادیکال و انقلابی هستند که تحت رهبری و برنامه و خط انقلابی کمونیستی باشند در غیر این صورت قادر به ریشه کن کردن روابط اقتصادی و اجتماعی سرمایه داری نخواهند بود و با هر سطح از مشارکت مردمی و ابداع و شورِ توده ای باز هم به ضد خود تبدیل خواهند شد. این اصل نه از موضع اراده ها بلکه برآمده از خصلت روابط اقتصادی و اجتماعی سرمایه است.

بار دیگر تأکید می کنیم که خط سیاسی و ایدئولوژیک حاکم بر رهبری یک جنگ و جنبش و جامعه است که ماهیت و سرنوشت آن را تعیین می کند و نه صرف وجود فرم تشکیلاتی و اجرایی توده ای یا حضور کمی مردم در آن. بر این اساس ما معتقدیم طبق برنامه و اهداف اعلام شده ی کانتون های روژئاوا‌(۵) و همچنین بر اساس نظریات مکتوب اوجالان و ک.ج.ک از جامعه ای که قصد ساختن آن را دارند،(۶) خصلت طبقاتی این دولت های محلی، بورژوایی است و آن ها افق و چشم انداز طبقاتی بورژوازی کرد را نمایندگی می کنند البته بورژوازی ای که به شریک شدن با طبقات حاکمه ی منطقه به ویژه بورژوازی ترکیه و امپریالیست ها امیدوار است.

خواست رهایی از ستم ملی، پدرسالاری و درگیر شدن توده ها در اداره‌ی امور خودشان، خواست‌هایی مترقی و انقلابی هستند اما اگر مبارزه علیه این ستم‌ها و تلاش برای درگیر کردن توده‌های مردم در اداره‌ی امور خودشان در چارچوب حفظ نظام سرمایه‌داری و بر بستر آن باشد، در بهترین حالت به سرعت سترون شده و در میانه ی راه خواهد ایستاد. مساله این است که در کوبانی، این مطالبات و پتانسیل انقلابی در چارچوب افق تنگ بورژوایی پ.ی.د و پ.ک.ک گیر کرده است و نیازمند راه برون رفت کمونیستی است.

این مساله ای مربوط به واقعیت مادی تغییر اجتماعی و مبارزه طبقاتی است که به لحاظ تاریخی نیز اثبات شده است. در عصر امپریالیسم یعنی جهانی شدن روابط سرمایه داری و سلطه ی چند قدرت امپریالیستی بر آن، یک جامعه را فقط دو طبقه می توانند اداره کنند. دو طبقه ای که اساس نظام سرمایه داری را تشکیل می دهند و روابط تولیدی درون آن را نمایندگی می کنند: پرولتاریا که جنبه ی اجتماعی بودن تولید را نمایندگی می کند و بورژوازی که تصاحب و کنترل خصوصی تولید را به پیش می برد. جهان امروز زیر سلطه ی طبقه بورژوازی است و این طبقه در محدوده ی کشورها و ملت های مختلف و از جمله در کردستان و روژئاوا به اشکال متفاوتی خود و جامعه را سازمان داده و اداره می کند اما تمامی این شکل های گوناگون در چارچوبه ی مکانیزم تولیدی، روابط اجتماعی و مناسبات سیاسی سرمایه داری در سطح جهانی عمل می کنند. کلیت این منظومه، پر هرج و مرج، متضاد و آنارشیک است اما تمامی لایه ها و عوامل آن با منطق و کارکرد سرمایه داری خود را تنظیم می کنند و به منویات آن پاسخ می دهند. این مجموعه از نظر اقتصادی تحت سلطه ی انحصارات و بلوک های سرمایه ی مالی کاپیتالیستی است و از نظر سیاسی تحت سلطه ی قدرت های بزرگ امپریالیستی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا. هر گونه تغییر اجتماعی واقعی و رهایی بخش مستلزم گسست از این چارچوبه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ایدئولوژیک است و این گسست به معنای انجام انقلاب سوسیالیستی در هر کشور است که به عنوان بخشی از یک پروسه ی ناتمام انقلاب جهانی به انجام می رسد و جهت اصلی آن نیز باید با هدف استقرار کمونیسم در سراسر جهان تنظیم بشود. غیر از این، هر راهی در پیش گرفته شود در نهایت به گونه و شکلی از همان سازمان اقتصادی و اجتماعی سرمایه داری تحت سلطه ی امپریالیسم و ساز و کارهای ستم و استثمار آن از جمله ستم ملی، پدرسالاری و مردسالاری و نژادپرستی منتهی خواهد شد.

روژئاوا، ائتلاف امپریالیستی و «دو پوسیده»

یکی دیگر از مهم ترین دلایل سمپاتی نسبت به روژئاوا و کوبانی، رویارویی مردم این شهر با یکی از هارترین و وحشی ترین نیروهای سیاسی حاضر در منطقه و جهان یعنی داعش است. با حاد شدن مساله ی داعش و با تنگتر شدن حلقه محاصره شهرها و روستاهای کردستان عراق، ائتلافی از قدرت های امپریالیستی به رهبری ایالات متحده آمریکا و برخی دولت های منطقه شکل گرفت که تلاش داشت با بمباران هوایی مواضع داعش در عراق و سوریه مانع از پیشروی شبه نظامیان دولت اسلامی در هر دو منطقه خصوصا در کردستان عراق بشود. در همان آغاز کار، نوعی همکاری نظامی و عملیات مشترک میان واحدهای رزمی روژئاوا و نیروی هوایی ائتلاف و پیشمرگان دولت اقلیمی کردستان عراق در اطراف شهر کوبانی علیه داعش به وجود آمد. در فاصله کوتاهی اخبار دقیق تری از پیشینه ی این همکاری میان روژئاوا با آمریکایی ها منتشر شد که حاکی از نشست های مشترک و گفتگوهایی با واسطه میان نمایندگان وزارت خارجه ایالات متحده با رهبران حزب اتحاد دمکراتیک از سال ۲۰۱۲ میلادی به بعد بود.(۷) این گمانه زنی ها هنگامی بیشتر تقویت شد که رهبران پ.ی.د یا رهبران همان «کانتون های دمکراسی مستقیم» ضمن به رسمیت شناختن این روابط از تمایل شان بر افزایش ارتباط میان روژئاوا و قدرت های امپریالیستی و پیوستن به ائتلافی گفتند که توسط ایالات متحده و از میان نیروهای بورژوایی و اسلامی دست ساز غربی ها و مرتجعین منطقه مانند ترکیه، قطر و عربستان سعودی ساخته شده اند.(۸) به این ترتیب یک ماه پس از بزرگ نمایی ها و تبلیغات یک جانبه ی چپ ایران درباره روژئاوا و کوبانی بالاخره بخشی از این احزاب و سازمان ها به صورت تلویحی نسبت به خطر ادغام شدن جنبش روژئاوا در ائتلاف امپریالیستی موضع حداقلی نشان دادند، اما برخی دیگر کماکان مصر بود که کوبانی نماد مبارزه مردم خاورمیانه با امپریالیسم آمریکا و سگ های زنجیری آن [در اینجا داعش] است».(۹)

چه از منظر مکانیزم ها و محرک های موجود در جنگ جاری و چه از چشم انداز انگیزه های سیاسی حاکم بر رهبری روژئاوا، بار دیگر شاهد ارائه ی یک تصویر مخدوش و یک جانبه از سوی جریانات چپ هستیم. واقعیت در کلیتش و نه در اجزاء و قطعات مخدوش و وارونه، چیست؟ واقعیت آن است که عروج نیروهای بنیادگرای اسلامی مانند داعش را نمی توان و نباید به توطئه های امپریالیستی تقلیل داد. در این تردیدی نیست که امپریالیست ها خصوصاً امپریالیسم آمریکا از اواخر دهه ی ۷۰ میلادی و به ویژه در جریان انقلاب ایران و روی کار آمدن جمهوری اسلامی و سپس برای به شکست کشاندن ارتش متجاوزِ شوروی در افغانستان به تقویت نیروهای اسلام گرا و تجهیز و حمایت آن ها در افغانستان و دیگر مناطق خاورمیانه و شمال آفریقا پرداخت اما پدیده ی اسلامگرایی یا بنیادگرایی اسلامی را نمی توان به این نقشه و طرح محدود کرد. حیات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مردم خاورمیانه و صحنه ی سیاست و مبارزه طبقاتی در این منطقه و شمال آفریقا مدت ها است که تحت تأثیر یک تضاد ارتجاعی بزرگ منطقه ای قرار گرفته است. تضادی که حتی ابعاد جهانی نیز یافته است و عبارت است از تضاد میان دو نیروی پوسیده و ارتجاعی که یک سوی آن امپریالیست ها و دولت های محلی وابسته به آنان قرار دارند و در سوی دیگر، نیروهای اسلام گرا که در اساس قشری از سرمایه داران و ملاکانِ بیرون مانده از حوزه ی قدرت سیاسی در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا هستند که برای جایگاه مناسب خود در ساختارهای قدرت سیاسی و اقتصادی در این منطقه می جنگند و در این جنگ با پرچم بنیادگرایی اسلامی هم خود را متحد و متمرکز می کنند و هم به بسیج پیاده نظامی از میان اقشار محروم جامعه برای جنگ ها و مقاصد واپس گرایانه خود می پردازند. این تضاد خود در لایه های عمیق تر برآمده از تشدید تضاد اساسی عصر سرمایه داری یعنی تضاد تولید اجتماعی و مالکیت خصوصی است.(۱۰) بنیادگرایان اسلامی در هر کجا که به قدرت رسیده اند در اتحاد با قدرت های امپریالیستی به تحکیم همان نظام ستم و استثمار و استقرار یک دولت تئوکراتیک و تحکیم چارچوبه ی وابستگی به نظام امپریالیستی پرداخته اند و حتی فرایند ادغام این کشورهای پیرامونی در سرمایه ی جهانی و گلوبالیزاسیون را تسریع کرده اند. تجربه ی روی کار آمدن اسلام گرایان در ایران، سودان، ترکیه و افغانستان به حد کافی این حقیقت را ثابت کرده است.

دردناک آنجا است که در ضعف جنبش بین المللی کمونیستی و در فقدان نیروهای قدرت مند و با نفوذ کمونیست در منطقه ی خاورمیانه و شمال آفریقا، بنیادگرایان اسلامی این فرصت را به دست می آورند که با سوار شدن بر موج خشم و نفرت از امپریالیست ها و مزدوران مرتجع و مستبد محلی شان، توده ها را به زیر پرچم و شعارهای ارتجاعی خود بکشند. طی چهار دهه ی اخیر مکرر شاهد چنین وضعیت فاجعه باری بوده ایم؛ از انقلاب ایران تا خشم مردم افغانستان علیه سوسیال امپریالیسم شوروی، از جنبش ضد صهیونیستی مردم فلسطین در غزه و جنوب لبنان تا خیزش های موسوم به بهار عربی در چند سال اخیر.

اگر یک وجه این تضادِ ارتجاعی نیروهای اسلامی هستند، وجه دیگر آن امپریالیست ها و دولت ها و رژیم های وابسته به آنان می باشند که بخش دیگری از مردم را در جدال با بنیادگرایان اسلامی به سمت خود می کشانند. همان بخش هایی از جامعه که از هراس اسلام گرایان و پرچم تاریک «لا اله الا الله»شان دست به دامن ژنرال های مصر یا رژیم بشار اسد و یا قدرت های امپریالیستی می شوند. این دینامیکِ شوم، در غیاب حضور فعال نیروهای کمونیست انقلابی به طرفین امکان می دهد تا خشم توده های مردم علیه دیگری را به سمت خود جذب کرده و در خدمت منافع خویش درآورند. همین مکانیزم را در مورد کردستان سوریه نیز شاهد هستیم. به این ترتیب که تحت فشار ناشی از محاصره داعش و احتمال سقوط منطقه، رهبران روژئاوا و گریلاهای کرد به سمت امپریالیست ها و ائتلاف آن ها گرایش پیدا کرده اند. حتی وجه رادیکال جنبش روژئاوا یعنی توده های مردم نیز تاکنون توسط رهبری بورژوایی آن و همچنین نقش آفرینی آمریکایی ها علیه داعش، به سمت امپریالیست ها گرایش یافته اند.

 در واقع درگیری بنیادگرایان و امپریالیسم با یکدیگر، به تقویت هر دوی آن‌ها منجر می‌شود و این دینامیک مهلکی است که پولاریزاسیون بسیار نامساعد و فاجعه‌باری در صحنه‌ی سیاسی به بار می‌آورد و چپ به دلایل سیاسی و ایدئولوژیک کلان‌تر (که در این‌جا مجال پرداختن به آن نیست) آن را نمی‌بیند و قادر نیست این پولاریزاسیون را به هم بزند و صحنه‌ی سیاسی را (که افکار و جهت‌گیری توده‌های محروم در مرکز آن قرار دارد) بر پایه‌ای مساعد به حال کمونیسم و انقلاب پولاریزه کند.

حتی با فرض عدم حضور نیروی سیاسی و طبقاتی ای به نام پ.ی.د و با فرض صد در صد «خودانگیخته» بودن کانتون های روژئاوا، باز هم مکش تضاد ارتجاعی میان اسلام گرایان و امپریالیست ها، این جنبش را به سمت یکی از طرفین [در مورد روژئاوا امپریالیست ها] کشانده و می کشاند. کشش این تضاد تا آنجا بود که انتقاد از عدم تحرک کافی ارتش های امپریالیستی علیه قوای داعش به یکی از محورهای اعتراضی کارناوال بین المللی دفاع از کوبانی تبدیل شد. این خصلت و ویژگی سرمایه و نظام سرمایه داری است که تمامی محصولات تولید شده توسط مردم را مکیده و به چرخه ی سود و انباشت و تداوم نظام و سیستمش در می آورد. این تولید خواه در حوزه‌ی اقتصاد یا فرهنگ و کالاهای مصرفی و محصولات هنری باشد، خواه در حوزه‌ی سیاست و جنبش های اجتماعی و حتی انقلاب های مردمی.

در دیدگاه و برنامه سیاسی پ.ی.د و پ.ک.ک، اتحاد با امپریالیسم آمریکا، بسیار فراتر از یک همکاری تاکتیکی یا دریافت سلاح سنگین یا دور کردن داعش است و به آن به عنوان امکان یک اتحاد بلند مدت و استراتژیک نگریسته می شود. عبدالله اوجالان رهبر معنوی، فکری و سیاسی کلِ ک.ج.ک یک دهه پیش و اندکی پس از سقوط رژیم صدام حسین و تشکیل دولت کمپرادوری کردی در کردستان عراق این امکان را حدس زد و پس از آن کوشید با تغییر رویه امپریالیست ها در قبال ترکیه و پس از روی کار آمدن جناح اسلام گرا و تازه کار بورژوازی ترک از این مساله به نفع پ.ک.ک و در واقع به نفع بورژوازی کرد استفاده کند. او در یکی از کتاب هایش ضمن تأیید ضمنی این طرح امپریالیستی در ترکیه می نویسد:

« همزمان با جایگزینی هژمونی ایالات متحده آمریکا در عراق، اقدامات سنتی گلادیوی ناتو در مورد کردستان و کُردها یعنی زمینه تدوام متدهای کُنترا – گریلایی به شکل سابق به میزان زیادی تضعیف شد. تنش مابین جمهوری ترکیه و ایالات متحده آمریکا که ناشی از موضع گیری در برابر پ.ک.ک و دولت فدرال کُرد [در عراق] بود در سال ۲۰۰۷ و همزمان با توافق واشنگتن وارد مرحله ای نوین شد. می توان درک کرد که در برابر دست کشیدن پ.ک.ک از مبارزه مسلحانه، توافقی کلی در ساختار دولت – ملت بر مبنای راه حل های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی که در آن ها راه حل نظامی نقش اساسی را بر عهده ندارد، حاصل شد….سیاست های نوین جمهوری ترکیه در مورد کردستان و کُردها از حالتی که در آن راه حل نظامی کفه سنگین را تشکیل می داد، خارج شد و به سیاست هایی متحول شدند که جهت توافق در عرصه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی باز می باشد. بدون شک این امر تحولی حائز اهمیت است، تحولی که تأثیرش بر کردستان و کُردها و به عبارتی خاورمیانه نتایج مهمی در پی خواهد داشت.» [نقشه راه ص۱۰۱ و ۱۰۲].

طی ماه های اخیر و پس از عروج داعش، پ.ک.ک و پ.ی.د تلاش کردند تا از این وضعیت به عنوان یک فرصت مناسب جهت نزدیک تر کردن خود به آمریکایی ها و غربی ها استفاده کنند. جمیل بایک رهبر فعلی حزب کارگران کردستان در گفتگو با رروزنامه دی تسایت (Die Zeit) به صراحت از تمایل این حزب برای نزدیکی بیشتر به آمریکایی ها و غرب صحبت کرد و گفت:

 «امروزه کردها دینامیک ترین قدرت خاورمیانه هستند. آنها در جنگ مصمم ترین اند، و بهتر از هر کس دیگری سازماندهی شده اند. اگر آمریکا می خواهد که در منطقه به سیاست بپردازد، نمی تواند که آن ها را نادیده بگیرد. آمریکا یک همپیمانی را علیه داعش به وجود آورد و این همپیمانی تنها با کمک کردها است که موفق می شود. آیا این همپیمانی بدون داشتن ارتباط امریکایی ها با کردها می تواند به نتیجه برسد؟ آمریکا بدون پ.ک.ک چگونه می تواند به حمایت ترکیه از داعش خاتمه دهد؟ این ناممکن است. آمریکا چگونه می خواهد بدون پ.ک.ک به اهدافش در خاورمیانه برسد؟ بدون کردها؟ نمی شود. اروپا بدون ما چگونه می خواهد که به وابستگی خود به گاز روسیه پایان دهد؟ راه نفت خام و گاز به دریای مدیترانه از روژئاوا می گذرد. اگر توانایی حفظ امنیت این راه وجود داشته باشد، اروپا هم می تواند که نفس راحتی بکشد»(۱۱)

پیش از این رهبران پ.ی.د نیز به کرات از اهمیت کردها در جنگ علیه داعش و سایر گروه های اسلامی سخن گفته و ضرورت جای گرفتن آن ها در ائتلاف آمریکایی ها را خاطرنشان کرده بودند. صالح مسلم از رهبران پ.ی.د در سپتامبر سال ۲۰۱۴ طی نشستی با مقامات دولت بریتانیا در لندن از تمایل روژئاوا برای نزدیکی بیشتر به غرب و ائتلاف آمریکایی ها علیه داعش گفت.(۱۲) به عبارت دیگر رهبران پ.ک.ک و ایضاً پ.ی.د جهت تقرب بیشتر به امپریالیست ها، پایه ی مردمی و سازمان یافتگی تشکیلاتی و توان مندی رزمی و نظامی کردها و روژئاوا را به بازار منطقه ای آمریکا در خاورمیانه پیشنهاد می کنند تا جنبش کردستان و نیروی مردمی روژئاوا و همچنین کردستان ترکیه را به متحد و پیاده نظام امپریالیست ها و ائتلاف منطقه ای آن ها تبدیل کنند. این تمایل البته در پیچیدگی اوضاع خاورمیانه از سوی غربی ها و مشخصاً آمریکایی ها نیز ابراز شده است. ژنرال جان کربی سخنگوی وزارت دفاع آمریکا طی گفتگویی با شبکه ی عربی الحرّه از توان جنگی نیروهای ی.پ.گ ابزار شگفتی کرد.(۱۳) بنا به گزارش سایت خبری فرات نیوز (وابسته با پ.ک.ک) ماری هاف معاون سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز اعلام کرد که ایالات متحده پ.ی.د را یک سازمان تروریستی نمی داند و در گفتگو با مقامات دولت ترکیه از ضرورت همکاری ائتلاف منطقه ای غرب با این حزب و نیروهای نظامی آن در مقابل داعش سخن گفته است.‌(۱۴) با این وجود مقامات ایالات متحده در نوع برخورد با پ.ی.د و روژئاوا محدودیت های مشخص عینی و دیپلماتیک نیز دارند که شعاع عمل آن ها را محدود می کند. به این معنی که از یک سو در جنگ علیه داعش به دنبال استفاده از قدرت مردمی و رزمی نیروهای گریلا هستند اما از سوی دیگر به دلیل معذوریت های ناشی از اتحاد استراتژیک شان با دولت ترکیه نمی خواهند پ.ی.د و پ.ک.ک را در ائتلاف منطقه ای شان وارد کنند و حتی از دادن سلاح های سنگین و مدرن به نیروهای پ.ی.د ابا دارند. چرا که بیم آن می رود پ.ک.ک بعدها از این سلاح ها علیه ارتش ترکیه استفاده کند. به همین دلیل آمریکایی ها و سایر دولت های غربی ترجیح می دهند تحرک شان در منطقه ی کردستان و در روژئاوا کماکان به واسطه ی متحدین قدیمی تر و وفادارتری چون احزاب کرد عراقی خصوصا پارت دمکرات کردستان باشد و تعدادی از واحدهای زرهی پیشمرگان عراقی که به سلاح های سنگین و فوق پیشرفته آمریکایی نیز مجهز بودند با نظارت و موافقت دولت ترکیه راهی منطقه روژئاوا شدند و البته با استقبال نیروهای پ.ی.د نیز مواجه گشتند. بدین ترتیب فرماندهان قوای پیشمرگان وابسته به بارزانی و طالبانی نقش واسطه و هماهنگ کننده میان ائتلاف آمریکایی ها و پ.ک.ک و پ.ی.د را بر عهده گرفتند و به زودی ستاد مشترکی از دو نیروی گریلا و پیشمرگه نیز در روژئاوا تشکیل شد.(۱۵)

نقشه آمریکایی ها برای کردهای ترکیه کماکان حل مساله از طریق ایجاد سازش میان آن ها و دولت ترکیه است و مساله ی کرد در این کشور و همچنین در سوریه، در یک کادر بزرگ تر حول مساله ی کرد در «خاورمیانه جدید» قابل فهم و تحلیل است. نقطه اتکای آمریکایی ها در این طرح، ائتلاف آنکارا – اربیل با محوریت و هژمونی ترکیه است و تلاش می شود کردهای ترکیه و سوریه و جنبش های آنان را در درون این ائتلاف ادغام کنند و به پیاده نظام این نقشه بدل سازند.(۱۶) مساله ای که با مخالفت پ.ک.ک و اوجالان روبرو نشده است. هرچند اوجالان و سایر رهبران پ.ک.ک در تلاشند تا استقلال عمل سیاسی بیشتر و سهم بیشتری از این قمار منطقه ای ببرند و بازی آن ها با کارت روژئاوا نیز جزئی از این کوشش است. اما به نظر می رسد پیام های مستقیم و غیر مستقیم کاخ سفید به رهبران پ.ک.ک و گروه های قانونی کردی حاوی این مضمون است که آن ها باید از طرح های بلند پروازانه مانند منطقه ی خودمختار و خودگردان، داشتن ارتش محلی و حتی تداوم حضور مستقل در روژئاوا صرف نظر کنند و با پائین آوردن سطح مطالبات شان به بخشی از پروسه کلی ائتلاف ترکیه – مناطق سه گانه ی کردستان ( شامل کردستان ترکیه، عراق و سوریه) تبدیل شوند و ضمن تحکیم پایه های جمهوری ترکیه به محور اصلی مبارزه با بنیادگرایی اسلامی در منطقه نیز تبدیل شوند.(۱۷) نیازی به توضیح نیست که حزب کارگران کردستان و رهبر آن عبدالله اوجالان از مدت ها پیش سقف مطالبات خود را از تشکیل دولت کردستان و حق تعیین سرنوشت ملت کرد به احقاق حقوق شهروندی در چهارچوبه ی جمهوری ترکیه و همزیستی با دولت و طبقات حاکمه این کشور طبق روابط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مسلط تقلیل داده اند. واضح است که در اینجا تأکید ما بر روی طرح ها، ایده ها و تمایلات هر کدام از طرفین یعنی آمریکایی ها و رهبران پ.ک.ک و پ.ی.د است و بدون تردید این ایده ها در جریان عمل واقعی بسیار متضاد و پر افت و خیز خواهند بود و حتی ممکن است به نتیجه نرسند و به ضد خود تبدیل شوند، چرا که صحنه واقعیت مادی بسیار پیچیده و پر تضاد است و آزادی عمل بازیگران مختلف صحنه از جمله امپریالیست ها را محدود می کند.

حال باید از مدافعین چپِ کوبانی پرسید آیا می بینند که چگونه کوبانی و روژئاوا علی رغم تمامی زنان و مردان رزمنده و مصمم اش در کشش ویرانگر و فلج کننده ی تضاد میان نیروهای مرتجع و امپریالیست گرفتار آمده است؟ آیا هیچ ارتباطی میان این وضعیت با خط سیاسی سازشکارانه و غیر انقلابی رهبری بورژوا- ناسیونالیست آن می بینند؟ چه باید کرد؟ آیا با وجود چنین محتوا و سمتگیری واضحِ طبقاتی ای باز هم باید دل به فرم ها و شمایل و ظواهر خوش کرد یا واقعیت را ولو تلخ و دردناک با تمام قدرت یا آن چنانکه که مارکس گفت «بی‌رحمانه» پیش چشم زنان و کارگران و دهقانان و جوانان کوبانی و روژئاوا و کلِ کردستان و منطقه و جهان کشید و به ظرفیت آنان در درک وخامت اوضاع و تغییر انقلابی آن اعتماد استراتژیک داشت؟ خطِ موجود در چپ ایران برای ایده آلیزه کردن و دنباله روی از پدیده هایی چون کوبانی ناشی از یک گرایش ایدئولوژیک است که معتقد است «در شرایط فعلی و با توازن قوای موجود نمی شود انقلاب سوسیالیستی کرد و کمونیست ها نمی توانند رهبری این جریانات را بر عهده بگیرند، لذا بهتر است در میان گزینه های موجود به بدیل های دمکراتیک رضایت بدهیم». حال آنکه سرنوشت تلخ شکست ده ها جنبش و خیزش توده ای طی چند سال اخیر در خاورمیانه، شمال آفریقا و سایر نقاط جهان بیش از هر زمان دیگر بیانگر ضرورت عینی و عاجل انقلاب پرولتری و رهبری کمونیستی است. وقتی امری به طور عینی ضروری می شود تحقق آن وابسته به نیروی آگاه است.

مساله‌ی کوبانی و سایر مناطق کردستان سوریه که تحت محاصره و تهاجم داعش قرار داشتند از یک نظر، مساله ی مرگ و زندگی بود و صرف عمل مقاومت در برابر توحش داعش نیازی به توجیه و توضیح نداشت. واضح است که چنین مقاومت عادلانه ای باید صورت می گرفت و باید از آن حمایت می شد. اگر توده های مردم علیه ستمی که در حق خودشان و دیگران روا داشته می شود، مقاومت و شورش نکنند، هرگز تبدیل به لشگر عظیمی که باید کلیت نظام ستم و استثمار را سرنگون کند، نمی شوند. اما این امر ضروری و حیاتی به هیچ وجه نمی تواند توجیهی باشد بر چشم بستن بر روندی که تحت رهبری احزاب بورژوا-ناسیونالیست در روژئاوا در حال طی شدن.

نکته در این است که فقط نیروی طبقاتی و برنامه ی انقلاب اجتماعی پرولتری می تواند با این نیروی مکنده و نقشه های آگاهانه ی بورژوازی بومی و بورژوازی امپریالیستی مقابله کند و راه انقلاب اجتماعی را در مقابل توده های مردم باز کند. واقعیت رویدادهای یک و نیم قرن سپری شده و از جمله چند ساله ی اخیر، به هزار زبان ضرورت انقلاب و ضرورت کمونیسم و شکل گیری یک قطب و رهبری کمونیستی را فریاد می کند. برای ایجاد چنین قطبی و برای در هم شکستن فضای ذهنی متأثر از دو قطبی ارتجاعی فعلی باید نتایج مرگبار رفتن زیر بال و پر امپریالیست ها یا اسلامگرایان را برای وسیع ترین اقشار خلق تبیین و روشن کرد. باید به شیوه های علمی، ملموس و تأثیرگذار برای رزمندگان کوبانی و سایر توده های انقلابی مردم اثبات کرد که تنها و تنها راه رهایی از تمامی نکبت و فلاکت موجود انقلاب کمونیستی و ساختن جامعه ای بنیاداً متفاوت و نوین تحت رهبری پرولتاریای آگاه است. زمانی که در ذهن‌شان به این حقیقت دست یافتند آنگاه دستان‌شان حماسه‌هایی خواهد آفرید که به واقع گشاینده‌ی راه درخشانی در خاورمیانه باشد.•

یادداشت ها

۱- برای نمونه رجوع کنید به اطلاعیه های زیر:

« ازحماسه مقاومت کوبانی علیه توحش «دولت اسلامی « با همه‌ی توان دفاع کنیم» – اطلاعیه‌ی مشترک ۱۹ جریان از شورای نمایندگان احزاب، سازمان ها و نهادهای چپ و کمونیست

http://shooraye-chap.org/index.php/1392-12-02-13-52-01/1392-12-04-12-05-53/elamiyeha/92–q-q-

« مدافعان قهرمان کوبانی سازندگان آینده خاورمیانه اند» از هیئت اجرایی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

http://www.rahekargar.org/browsf.php?cId=1077&Id=31&pgn=1

۲- رجوع کنید به یادداشت مراد فرهادپور و منصور تیفوری با عنوان «درس های کوبانی»

http://www.thesis11.com/Article.aspx?Id=228

۳- رجوع کنید به: اطلاعیه‌ی هسته‌ی اقلیت «از کوبانی دفاع کنیم» ۱۵ مهر ۱۳۹۳

http://www.hasteh.se/kobani.pdf

همچنین رجوع کنید به مصاحبه‌ی مندرج در سایت حزب کمونیست ایران با صلاح مازوجی با عنوان: جنبش مقاومت کوبانی، فرصت ها و تهدیدها

http://www.cpiran.org/maghalat/page5.html

۴- در مورد فرآیند تأسیس و تشکیل کانتون ها و مجالس آن نگاه کنید به مصاحبه‌ی پخشان عزیزی با احمد شیخو رئیس مشترک مجلس قانون گذاری کانتون کوبانی

http://www.nnsroj.com/fa/Detiles.aspx?id=8181&id_map=22

۵- در مورد برنامه و قوانین روژئاوا رجوع کنید به «هاوپه یمانیی کۆمه ڵایه تیی ڕۆژئاوای کوردستان». قوانین اقتصادی این برنامه مشخصاً در بندهای ۴۲ و ۴۳ آمده است.

http://www.nnsroj.com/ku/detiles.aspx?id=6584&ID_map=24

۶- در مورد نظریات اوجالان پیرامون کنفدرالیسم دمکراتیک رجوع کنید به: اوجالان، عبدالله (۱۳۸۹) مانیفست تمدن دمکراتیک، کتاب سوم- ترجمه‌ی آراس کاردوخ – مرکز نشر آثار و اندیشه های عبدالله اوجالان

۷- رجوع کنید به مصاحبه‌ی رابرت فورد سفیر پیشین آمریکا در دمشق با فارین پالسی

http://nnsroj.com/fa/article.aspx?id=7881&ID_map=29&outhorID=14

۸- در مورد ترکیب نیروهای حاضر در این ائتلاف و پیشینه‌ی برخی از آن ها رجوع کنید به اطلاعیه‌ی حزب کمونیست ایران (م ل م) با عنوان «حملات جنایت بار داعش علیه کوبانی و بیم ها و امیدهای جنگ روژئاوا» مندرج در نشریه‌ی حقیقت شماره‌ی ۶۹ مهر ۱۳۹۳- در سایت www.cpimlm.com

۹- «مقاومت مسلحانه در کوبانی، ناقوس مرگ شب پرستان!» پیام ۲۲ مهر ۱۳۹۳ اشرف دهقانی

۱۰- در مورد تضاد میان دو نیروی پوسیده و ریشه های آن رجوع کنید به:

-آلبرت، ساموئل (۱۳۹۳) بن بست خیزش های عربی و راه برون رفت – ترجمه از حزب کمونیست ایران ( م ل م) – نشر آتش

– مقاله‌ی درباره ی «نیروی محرکه ی آنارشی» و دینامیک های تغییر – نوشته‌ی ریموند لوتا – مندرج در نشریه‌ی حقیقت شماره‌ی ۶۶ دی ۱۳۹۲

۱۱- گفتگوی روزنامه‌ی دی تسایت با جمیل بایک

http://nnsroj.net/fa/detiles.aspx?id=8209&ID_map=22

۱۲- روزنامه‌ی‌ فاینشنال تایمز ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۴

۱۳- سخنگوی وزارت دفاع آمریکا: توانایی ی.پ.گ ما را حیرت زده کرد

http://nnsroj.com/fa/Detiles.aspx?id=7866&id_map=20

۱۴- آمریکا: ما ضرورت پشتیبانی از پ.ی.د را به اطلاع ترکیه رساندیم

http://fa.firatnews.com/news/tzh-h/amrykh-m-drwrt-pshtybny-z-p-y-d-r-bh-tl-trkhyh-rsndym.htm

۱۵- صدور بیانیه‌ی مشترک از سوی فرماندهی مدیریت کوبانی و پیشمرگ در ۱/۱۱/۲۰۱۴

http://fa.firatajans.com/news/tzh-h/sdwr-bynyh-y-mshtrkh-z-swy-frmndhy-mdyryt-khwbny-w-pyshmrg.htm

۱۶- در مورد جزئیات این طرح نگاه کنید به:

– گسترش جنگ داخلی در سوریه، خطر گسترش آن به کشورهای همسایه، دورنمای تشکیل کشور کردستان – نشریه‌ی حقیقت شماره‌ی ۶۰ شهریور ۱۳۹۱

– محتشم امپریال-امپراتوری – نشریه‌ی حقیقت شماره‌ی ۶۳ خرداد ۱۳۹۲

۱۷- در مورد گمانه زنی ها پیرامون این طرح رجوع کنید به نوشته‌ی هوگ پاپ کارشناس مسائل خارجی ترکیه در موسسه‌ی گروه بحران بین المللی (International Crisis Group) در روزنامه‌ی گاردین ۱۰ اکتبر ۲۰۱۴