رویداد “کیله شین” آشنا است!

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

سحرگاه روز یکشنبه سوم خرداد 1394 درگیریی میان حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) و حزب دموکرات کردستان ایران (ح دک ا) در منطقه “کیله شین” در مرز کردستان ایران و عراق روی داد که به جان باختن یک پیشمرگه حدکا و زخمی شدن سه تندیگر از افراد این حزب منجر شد. هر کدام از این دو گروه یکدیگر را متهم به تنش آفرینی و آغاز درگیری کرده اند. در روزها وهفته های پس از این درگیری، مردم کردستان، احزاب و سازمان ها و نیروهای مختلف کردی و ایرانی نسبت به این واقعه عکسالعمل نشان داده اند. برخی، مسئله را ناشی از “قلدری و انحصار طلبی” پ ک ک می دانند و این حزب را به زیر پا گذاشتن حقآزادی فعالیت دیگر نیروها و هم سویی با جمهوری اسلامی متهم کرده اند. برخی نیز حزب دموکرات را به همسویی با سیاست های بارزانی و دولت ترکیه علیه پ.ک.ک متهم کرده اند.

اما واقعیت مسئله فراتر از این ظواهر است. بدون شک در تحلیل از هر واقعه ای می توان روی نکات گوناگون انگشت گذاشت، می توان فقط به ظواهر بسنده کرد و یا از سطح به عمق رفت و ریشه های درونی تر رویدادها و تضادها را بررسی و تحلیل کرد.درگیری اخیر نیز نشانه های هشدارآمیز و افشاگرانه گوناگونی را در بر دارد. برای نمونه درگیری “کیله­شین” می تواند به بسیاری از مدافعین و ستایشگران اوجالان و پ.ک.ک هشدار دهد که علیرغم ادعاها و نظریه پردازی های اوجالان و حزبش در مورد”دمکراسی خلقها”  و بحث های شبه آنارشیستی در رّد ضرورت دولت و آتوریته و تبلیغ “همزیستی اراده ها و هویت های سیاسی وفرهنگی گوناگون” و غیره، آنجا که پای منافع سیاسی به طور جدی به میان کشیده شود، این جریان نیز در اعمال قدرت و اعمالآتوریتۀ منطقه ای خود و استفاده از نیروی سلاح تردید نمی کند.

درگیری اخیر همچنین می تواند بر آنچه از امید بستن و اتکاء کردن به آتوریته های بورژوایی حاصل خواهد شد نیز پرتو بیاندازد.این منافع و ماهیت طبقاتی و خط سیاسی حزب دمکرات کردستان ایران است که این نیرو را یک روز پای میز مذاکره با رژیمخمینی و خیال به سازش رسیدن و امتیاز گرفتن از جناح دوم خردادی جمهوری اسلامی می کشاند و یک روز به الطاف حکومتاقلیم کردستان عراق و قدرت های امپریالیستی متوهم می کند.

این اولین بار نیست که منطقه شاهد چنین درگیری های تاسف باری است. در چند دهۀ گذشته بارها انگشت ها به ماشه رفته و صحنههای خونینی آفریده شده که بیش از هر کس، حاکمان مرتجع و قدرت های امپریالیستی از آن سود برده و سوء استفاده کرده اند.(۱)

در تحلیل از رویداد “کیله­شین”، نکته مهمی که باید به آن توجه کرد این است که درگیری اخیر نه میان “حق و ناحق” یا “انقلاب وارتجاع” بلکه بین دو نیروی بورژوایی یا دقیق تر گفته باشیم بورژوا ناسیونالیست اتفاق افتاده است. هر یک از این دو حزب، دستورکار و مصالح سیاسی و استراتژی های بلند مدت و کوتاه مدت خود را دارند و مناسبات شان با یکدیگر و با قدرت های بزرگترمنطقه ای و جهانی را بر مبنای این برنامه ها و منافع طبقاتی و گاه توهمات سیاسی، تنظیم می کنند. این نیروهای بورژوایی نیزمانند سایر جریانات بورژوا، در راه تامین منافع و اهدافشان، با یکدیگر دچار تضاد شده و به رقابت بر می خیزند، از در ائتلاف یاتفرقه بر می آیند و حتی به درگیری های قهرآمیز کشیده می شوند. اما تمامی این تضادها و درگیری ها کماکان در چهارچوبه روابطو رقابتهای بورژوایی صورت می گیرد و در این کادر باید فهمیده و تحلیل شود. بنابراین هر آن کس که دغدغۀ بهروزی مردم وپیشرفت انقلاب و کسب رهایی را دارد، در مواجهه با چنین تضادها و پدیده هایی باید پیش و بیش از آن که در پی محکوم کردن یکطرف و دفاع از دیگری  باشد، به زمینه ها و دلایل عینی و ذهنی بروز این گونه درگیری ها و به تضادها و جهت گیری هایی که درپشت ظواهر امر نهفته است بیاندیشد.

از این منظر، درگیری میان پ.ک.ک و حدکا را باید در قاب بزرگ تحولات منطقه و روابط نیروهای حاضر و موثر در این صحنهقرار داد و سپس به تحلیل و جمعبندی از آن پرداخت.

در خاورمیانه شاهد دو روند هستیم. یکی جنگ های ارتجاعی میان نیروهای مختلف ارتجاعی شامل دولت های بورژوایی محلی،قدرت های امپریالیستی و جریانات اسلامگرا از یک سو و خشم و نارضایتی انباشته شدۀ ستمدیدگانی که مدت ها است  در هم تنیدگی این دو، در شرایطی که از یک رهبری کمونیستی و برنامۀ رهایی بخش و استراتژی انقلابی محروم مانده اند، کلاف سر در گمی رابه وجود آورده که هر روز گرهی جدید به آن افزوده می شود.

امروز قطب های رقیب در کردستان با رقابت دولت های ترکیه و ایران شکل گرفته اند. حکومت اقلیم کردستان عراق و مشخصاحزب بارزانی منافع خود را در نزدیکی با ترکیه پیش می برد و در تلاش است که نیروهای اپوزیسیون کردی که در کردستان عراقمستقر شده اند را به جبهۀ خود کشانده و دست خود را تقویت کند. تلاش دو سال پیش برای تشکیل «کنگره ملی کرد»(۲) که بهشکست انجامید نیز با همین هدف صورت گرفت…. از سوی دیگر پ.ک.ک جریان بورژوا- ناسیونالیست تازه نفسی است که هدفبه چالش کشیدن هژمونی بارزانی در منطقه را دارد ومناسبات تیره میان حکومت اقلیم و پ ک ک در این چارچوب معنا پیدا می کند. بارزانی مدت ها است که به طرق مختلف قصد تضعیف پ ک ک را دارد. به ویژه تحولات جاری در روژئاوا (کردستانسوریه)، بارزانی را با خطر شکل گیری یک “اقلیم کردی دیگر” و یک رقیب منطقه ای جدی و این بار تحت رهبری خط پ ک کروبرو کرده است. نقاط اتکا و امید پ.ک.ک در این جدال بر مسائل مختلفی از جمله پایۀ اجتماعی وسیعش در باکور (کردستانترکیه)، تلاش برای سازش دیپلماتیک با دولت ترکیه و نفوذ در ساخت قدرت این کشور از راه پارلمان و احزاب کردی قانونی،نیروی رزمی اش در قندیل، اعتبار و مشروعیت نزد افکار عمومی منطقه و حتی جهان پس جنگ با داعش و نیم نگاهی به مذاکره ونزدیکی با قدرتهای امپریالیستی است.

شواهد حاکی از این است که در این یارکشی ها و رقابت ها، نگاه حزب دموکرات کردستان ایران به تضادهای میان ترکیه وجمهوری اسلامی دوخته شده و روی کمک و حمایت بارزانی و دولت اقلیم حساب باز کرده است. روی دیگر سکه، وجود اتحادی نانوشته و «دو فاکتو» میان نیروهای پ.ک.ک و حکومت بشار اسد است. در این زمینه، حتی صحبت از تامین مالی پ ک ک و آتوریتۀ کردی در روژئاوا توسط رژیم سوریه است. به علاوه پ.ک.ک در مناسباتش با رژیم ایران نیز ملاحظات و منافع خود را درنظر می گیرد. حفظ منطقۀ مهم و استراتژیک قندیل (هم مرز با ایران) که در بیست و چند سال گذشته پایگاه پ ک ک بوده استبرای این حزب اهمیتی اساسی دارد و رهبری آن هرگز نمی خواهد در این منطقه به صورت همزمان با دو دولت ترکیه و ایراندرگیر جنگ شود. پ ک ک بیش از یک دهه است که به طور جدی شریک شدن در ساختار قدرت سیاسی ترکیه را در دستور کار دارد و با به کار گیری همزمان ابزار انتخابات و مذاکره و حفظ واحدهای مسلح، این هدف را دنبال می کند.

نزدیکی و دوری سیاسی نیروهای گوناگون اپوزیسیون هر کشور نسبت به دولت ها و قدرت های منطقه ای از جمهوری اسلامی ورژیم ترکیه گرفته تا جناح های رقیب در حکومت اقلیم، در هر رویداد مهم و تاثیرگذار به نمایش در می آید. برای نمونه، در پی درگیری اخیر میان پ.ک.ک و حدکا شاهد فعالیت دستگاه های تبلیغاتی دولت ترکیه علیه پ ک ک، و جنجال رسانه ای بارزانی بهنفع نیروهای حدکا بودیم. در مقابل، رسانه های نزدیک به جلال طالبانی (اتحادیه میهنی کردستان) علیه این جنجال تبلیغاتی بارزانی موضع گیری کردند. مشکل بتوان این حرکت اتحادیه میهنی را از نزدیکی های سیاسی ـ اقتصادی ـ نظامی اش با جمهوری اسلامی و از چارچوب کشمکش و رقابت بزرگ تری که میان ایران و ترکیه در کردستان جریان دارد جدا کرد.

کردستان برای جمهوری اسلامی نیز مانند دولت ترکیه، جایگاه مهمی در سیاست گذاری های منطقه ای و تدابیر نظامی ـ امنیتی دارد. رژیمی که داعیۀ تبدیل شدن به قدرت اول و کارگزار اصلی نظام سرمایه داری امپریالیستی در منطقه را دارد و یک پای جنگ در عراق و سوریه است، به ناگزیر طرح هایی را برای ثبات بخشیدن و بی ثبات کردن اوضاع کردستان و استفاده از تضادهاو دخالت در تناسب قوای نیروهای موثر در این صحنه به اجرا در می آورد. به طور مشخص، این روزها شاهد تحرکات ومانورهای نظامی رژیم در کردستان ایران هستیم. بخشی از نیروهای نظامی جمهوری اسلامی در ارومیه و تبریز در تدارک اعزامبه مناطق مرزی کردستان اند. در این شرایط، رژیم ایران بیش از هر زمان خواهان کنترل و مهار نیروهای اپوزیسیون درکردستان، زمین گیر کردن و دور کردن آن ها از اقدامات بی ثبات کننده و خنثی کردن شان از نظر سیاسی در میان مردم است. ایناهداف بخشی با پراکندن خط مذاکره و توهم سازش در میان احزاب کردی و بخشی با اعمال فشار سیاسی و نظامی بر این احزاب درآن سوی مرز پیش می رود. پرسش این است که افق دید، خط و عملکرد و توهمات هر نیرو، تا چه اندازه امکان تحقق چنین اهدافی را در اختیار رژیم قرار می دهد. و پرسش اساسی تر این است که کدام اهداف، برنامه و استراتژی می تواند قطبی متفاوت و موثردر این صحنۀ انباشته از منافع امپریالیستی و ارتجاعی و متاثر از سیاست ها و رویکردهای ضدمردمی شکل دهد و شرایط عینی وذهنی منطقه را دگرگون کند؟

نکته قابل تأمل این است که تمامی احزاب و نیروهای کردی درگیر در این رویداد شامل پارت دمکرات، اتحادیه میهنی، پ.ک.ک،حدکا و کومله مهتدی جملگی با اتکا به تضاد میان دولتهای مرتجع و امپریالیستی و در چهارچوب رقابتهای بورژوایی عمل می کنند.هیچ کدام از این نیروها، با وجود تمام تفاوتها و اختلافات شان، نه خواست و نه اراده و نه هدف عمل کردن در خارج از چهارچوبۀ روابط و رقابتهای بورژوایی را دارند. عملکرد سیاسی و نظامی این احزاب و نیروها اساساً در بستر یک افق  و دورنمای طبقاتی ضد مردمی و بورژوایی صورت میگیرد و معنا می شود و در چنین بستری نمی توان از هیچکدام از این نیروها انتظار گام نهادندر مسیر رهایی مردم و زحمتکشان کردستان را داشت.

 جنبشی با هدف انجام یک انقلاب واقعی لازم است که در مرکز آن سرنگونی دولت های حاکم در ایران و ترکیه و کشورهای دیگر و استقرار دولت های سوسیالیستی است. این انقلابی است که توده های تحت ستم و استثمار آگاهانه و تحت رهبری و افق و برنامه کمونیستی و یک حزب پیشاهنگ کمونیستی می توانند پیش برند. این راهی است که فقط بر مبنای اتحاد انترناسیونالیستی پرولتاریا و خلق های هر یک از کشورها و کل خاورمیانه و جهان ممکن است. طی این راه و رسیدن به هدف سرنگونی انقلابی دولت های کهنه طبقاتی و استقرار دولت تراز نوین سوسیالیستی بدون جنگی انقلابی که مانند انقلاب های سوسیالیستی قرن بیستم توسط یک ارتش سرخ تحت رهبری حزب کمونیست پیش برده شود، ممکن نیست. این راه سخت و پر پیچ و خم است اما تنها راهی است که منافع اکثریت توده های کارگر و زحمتکش و زنان تحت ستم  و ملل تحت ستم ایران و این خطه از جمله کردستان و جهان را می تواند تامین کند. این راهی است که حزب ما متعهد به آن است و هر زن و مرد خواهان ایجاد جامعه و جهان بنیادن متفاوت از جهان دهشتناک طبقاتی و جنگ های قومی و امپریالیستی و منطقه ای را بدان فرا می خواند.

حزب کمونیست ایران (مارکسیست- لنینیست- مائوئیست)

خرداد ۱۳۹۴

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱) در دهه ۱۳۴۰ شمسی شاهد به اسارت در آوردن و کشتن ملا آواره و سلیمان معینی توسط نیروهای بارزانی در هماهنگی با ساواک شاه بودیم. از دیگر اقدامات ارتجاعی حزب بارزانی می توان به جنگ این نیرو تحت نام قیاده موقت در سال های اول انقلاب ۵۷ علیه نیروهای اپوزیسیون رژیم جمهوری اسلامی اشاره کرد. در سال های بعد دو جناح حکومت اقلیم تحت رهبری مسعود بارزانی و جلال طالبانی با هم به جنگ برخاستند و در این راه از رژیم بعث عراق و جمهوری اسلامی علیه یکدیگر کمک خواستند. نیروهای بارزانی در سال ۹۲ میلادی یعنی کمی بعد از تشکیل حکومت اقلیم به نیروهای پ ک ک حمله بردند و صدها پیشمرگه این حزب را در کوه های قندیل کشتار کردند. از سوی دیگر، نیروهای پ ک ک نیز سابقه چنین حملاتی را به دیگر نیروهای اپوزیسیون دارند. برای مثال، آن ها در سال ۱۹۹۸ به یکی از احزاب کرد ایرانی به نام « اتحاد انقلابیون خلق کرد» در منطقه پیرانشهر حمله کردند و ۹ پیشمرگه این حزب را کشتند. ممانعت  پ ک ک از فعالیت  نیروهای انقلابی و کمونیست در کردستان ترکیه و ترور مخالفان در گذشته نیز بر همگان آشکار است. به علاوه، سابقه حزب دموکرات کردستان ایران نیز در این زمینه بهتر از بقیه نیست. در سال ۱۳۵۹ رفیق صلاح الدین شمس برهان توسط فردی به نام عثمان خضرپور که منتسب به حزب دموکرات بود در شهر مهاباد ترور شد. در آبان ماه همان سال به مقر سازمان پیکار در بوکان حمله بردند و چند رفیق را کشتند. طی چند سال جنگی که این حزب با کومه له در دهه شصت شمسی به راه انداخت بیش از ۷۰۰ نفر از پیشمرگان جان خود را از دست دادند.

۲) اشاره ما به تجمعی است که در سال ۱۳۹۲ تحت هدایت حکومت اقلیم کردستان عراق و با شرکت احزاب عمدۀ اپوزیسیون کرد از هر چهار پارچۀ کردستان تشکیل شد. در آغاز چنین عنوان شده بود که هدف از این کار، هماهنگ کردن و تنظیم سیاست این احزاب در قبال حکومت های مرکزی هر کشور با توجه به «منافع و موقعیت عمومی ملت کرد» در شرایط کنونی است. اما در جریان کار برای همه روشن شد که این سیاستی آگاهانه از سوی حکومت اقلیم و مشخصا حزب بارزانی برای انداختن چتر رهبری و کنترل خود بر احزاب کردی منطقه و تضعیف موقعیت پ ک ک در مناسباتش با رژیم ترکیه است. آشکار شدن این مسئله به شکست طرح «کنگره ملی کرد» انجامید.