برندۀ انتخابات پارلمانی ترکیه: توهمات دموکراتیک

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۸ دقیقه

نوشته ی اسحاق باران

۹ ژوئن ۲۰۱۵

سرویس خبری جهانی برای فتح

انتخابات پارلمانی که در 7 ژوئن در ترکیه برگزار شد، برای رئیس جمهور رجب طیب اردوغان یک شکست بود زیرا وی تلاش می کرد سلطه ی حزب آ.ک.پ (حزب عدالت و توسعه) را که از سال 2002 در اوج بود، تحکیم کند. او امید داشت که این انتخابات اکثریت و مشروعیتی بیش از پیش برایش بیاورد یا به عبارت دیگر مجوزی برای اصلاح قانون اساسی در اختیارش بگذارد.. این اصلاحات، می توانست شامل تصویب یک چهارچوب قانونی برای جایگزین کردن سیستم پارلمانی حال حاضر با سیستم ریاست جمهوری و نتیجه اش اعطای قدرت بیشتر به اردوغان و باز کردن دست وی در اسلامی کردن گسترده تر زندگی عمومی باشد. زمانی که ه.د.پ (حزب دموکراتیک مردم) رای های طرفداران سابق اکپ را کسب کرد (به ویژه در کردستان) و مجوز ورود به پارلمان را گرفت، این طرح ها به طرز چشم گیری درهم ریخت.

در این میان ه.د.پ (حزب دموکراتیک مردم) موقعیت خود را اینطور مشخص کرده است که اپوزیسیون اصلی در مقابل جاه طلبی های اردوغان و همچنین قوی ترین صدای خواهان از سرگیری گفتگوهای صلح بین دولت و پ.ک.ک (حزب کارگران کردستان) است. ه.د.پ با گرد آوردن احزاب و سازمان های چپِ غرب ترکیه (بخش غیر کردی کشور) از یک حزب طرفدار پ.ک.ک تبدیل به یک چتر سازمانی شده است که هدفش را نمایندگی کردن «محرومین» در مقابله با اقتدار طلبی آ ک پ اعلام کرده است و منظورش از این «محرومین» تمامی هویت های مخالف است که ه.د.پ آنان را نیروهای واقعی برای به اصطلاح «دموکراتیزه کردن» نظام سیاسی می داند.  

اکنون، هیچ یک از احزاب پارلمانی اکثریت لازم را برای تشکیل دولت ندارند. ظاهرا برای حل این مشکل ائتلافی میان احزاب لازم است. اما اردوغان حاضر به عقب نشینی نیست. او مخالفانش را در ایجاد این بحران بالقوه مقصر می داند و آنان را فرا خوانده است تا مسئولیتشان را در تضمین ثبات سیاسی و حفاظت از آن  بر عهده بگیرند. گرچه او تمام احزاب را مخاطب قرار داده اما منظورش به ویژه ه.د.پ است. معاون نخست وزیر پیشاپیش شروع به فرموله کردن این پیام (در واقع، این هشدار) کرده است که: «با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمی شود و با تکرار کلمه ی صلح، صلحی به دست نمی آید.»  اکنون ه.د.پ 13 درصد آراء و 80 کرسی پارلمانی را در اختیار دارد، «آنها باید به امرالی (زندان-جزیره ای که رهبر پ.ک.ک، عبدالله اوجلان در آن نگه داشته می شود) و قندیل (کوهستان  مقر فرماندهی نظامی پ.ک.ک ) اعلام کنند که اسلحه هایشان را زمین بگذارند». در واقع با مطالبه ی این که به عنوان پیشرطی برای پیشروی در پروسه ی صلح، پ.ک.ک خلع سلاح شود، مذاکرات صلح دشوار تر می شود. اکنون ه.د.پ به عنوان حزبی که باید خلع سلاح پ.ک.ک را تضمین کند مسئول شناخته می شود. به ه.د.پ گفته می شود که اگر قرار است به وی اجازه فعالیت پارلمانی داده شود باید به عنوان نماینده ی منافع دولت ترکیه رفتار کند. به احزاب رقیب آ.ک.پ گفته شده است که تنها آ.ک.پ قادر است که پروسه صلح را هدایت کند. در واکنش به این انتقاد که اردوغان بر مبنای جاه طلبی های شخصی اش عمل می کند و اتهام احزاب ملی گرای افراطی به این که او با تروریست ها مذاکره می کند، اردوغان از رقبایش خواسته است که در خدمت به منافع بزرگتر دولت از او حمایت کنند.

به رغم سرخوشی که پس از شکست انتخاباتی اردوغان، در میان طرفداران ه.د.پ و دیگر نیروهای مخالف به وجود آمده است باید گفت که اینها مختصات درگیری های سیاسی درون طبقه حاکمه و نمایندگان آن است و ه.د.پ به ناچار بخشی از آن خواهد بود.

طبقه ی حاکمه ی ترکیه به روشنی به سخنانی اشاره می کند که اوجلان در محکمه ی پس از دستگیری اش در سال ۱۹۹۹ در دفاعیات خود بیان کرد. اوجلان در آنجا گفت با نگاهی به گذشته در می یابد که در حقیقت دست به اسلحه بردن، کار درستی نبود اما کردها به انجام آن تحریک شده بودند و تحت فشار بودند چرا که هویت ملی آنان انکار می شد؛ چرا که کردها نیاز داشتند که شنیده شوند و به خواستشان رسیدگی شود. حالا از همان هنگامه ی انتخابات، این زمزمه ها به طور فزاینده شنیده می شود که: «این عذر دیگر موجه نیست زیرا حالا شما شنیده شده اید» و «حالا باید از این تروریست های کوهستان فاصله بگیرید».  این همان خواست قلبی موذیانه ی رهبر ه.د.پ، صلاح الدین دمیرتاش است که «اوبامای کردها» خوانده می شود. آ.ک.پ و دیگران می گویند حالا که با دادن جایی در پارلمان به کردها، آنان از دموکراسی ترکیه برخوردار شده اند ه.د.پ باید «همه ی کردها» را نمایندگی کند. منظورشان از «همه کردها» طبقه ی سرمایه دار در حال رشد و گسترش در کردستان و منافع و دغدغه های کله گنده های سیاسی کرد است که از حامیان آ.ک.پ هستند. این تلاشی است برای «سر به راه» کردن مقاومت یعنی کشیدن آن به درون ساختار سیاسی ارتجاعی موجود.

این امر را می خواهند از طریق قلمداد کردن آن به عنوان « پیروزی دموکراسی»، «بیان اراده ی توده ها در کردستان و باقی ترکیه از طریق فرایند انتخاباتی» به مردم حقنه کنند. در واقعیت اما، کوششی گسترده تر از صرف وادار کردن کردها به تسلیم آشکار و ادغام آنان در دولت در جریان است. در واقع این امر بخشی از یک تلاش سراسری است برای خفه کردن و مدیریت کردن شکل های گوناگون مقاومتی که علیه نظام اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در جریان است. یک نمونه ی آن را در جریان اعتراضات پارک گزی دیدیم که در ژوئن سال ۲۰۱۳ (خرداد ۱۳۹۲) مانند حریقی از استانبول به باقی شهرهای مهم کشیده شد. مشابه همین وضعیت  بالقوه انفجاری را در سال ۲۰۱۴ (۱۳۹۳) در واکنش خشمگین به مرگ معدن چیان در سوما و نیز در مبارزه و خشم فزاینده ی زنان به روابط سنتی و مردسالار و خشونت علیه زنان و افزایش جنایت علیه آنها در متن جامعه ای دیدیم که مرتبا اسلامی تر می شود. در پاسخ به این مبارزات، آ ک پ از سرکوب خشن استفاده کرده است اما در این کار با مشکلات جدی هم روبه رو شده است. ه د پ  ادعا می کند که حضور ۵۰ درصدی زنان و ۱۰ درصدی ال.جی.بی.تی (گی ها، لزبین ها، بای سکچوال ها، ترنسجندر ها و دو جنس ها) در ترکیب اعضای پارلمانی اش آن را تبدیل به نماینده ی همه ی سرکوب شده ها و محرومین کرده است، اما در واقع ه.د.پ در حال خدمت به سرکوب و مهار اعتراضات مردم و کشیدن نیروهای شورشی بالقوه به درون سیستم است و به مردم اطمینان خاطر می‏دهد که می توان تضادهای غیرقابل حل این سیستم را تخفیف داد.

به علاوه،جمع کثیری از نیروهایی که خودشان را انقلابی و حتی کمونیست می دانند وارد خدمت به این فرآیند شده اند زیرا  قانع شده اند که سرنگون  کردن و تغییر رادیکال این سیستم غیر ممکن است و به امید به دست آوردن مکانی در این سیستم و امکان اندکی اصلاح آن، اغوا شده اند. طنز ماجرا آن جاست که اینان عملکرد خلاف وجدانشان را به طور تئوریک با این ادعا توجیه می کنند که ترکیه فاشیست است و ورودشان به پارلمان دمیدن به دموکراسی است. در حالی که تبلیغ توهمات درباره ی دموکراسی بورژوایی درست به همان اندازه برای طبقه ی حاکمه ضروری است که دیگر روش های خشن و سبعانه ای که دیکتاتوری طبقه ی آنها را حراست می کند.

تناقض حادی در هلهله خیابان های دیار بکر و جشن هایی که در میادین دیگر شهرهای کردی به مناسبت پیروزی انتخاباتی ه.د.پ برگزار شده بودند، موجود بود. از یک سو شاهد لذت بردن مردم از غلبه کردن بر محدودیت هایی (همچون کسب حد نصاب ده درصد از ارای سراسری برای ورد به پارلمان) بودیم که سیستم وضع کرده بود تا مانع ورود احزاب کردی به پارلمان شود. اما در همان زمان دیدیم، چگونه مردمی که از این سیستم به خاطر ستم هایی که به آنان و دیگران کرده است بیزارند، به محاصره ی افق ترسیم شده توسط این سیستم افتادند. برای مثال هزاران نفر پرچم دولت ترکیه و شمایل آتاتورک (پایه گذار دولت ترکیه) را تکان می دادند و آتاتورک کسی است که شورش های کردی را به طور خشونت بار سرکوب می کرد. در کنار آن شمایلی از اوجلان را در دست داشتند؛ یعنی، کسی که مبارزه ی کردی را از انقلاب و رهایی بالقوه اش تهی کرده است.

  آنچه که تلاش های اصلاح طلبان را بیش از پیش بیگانه با  واقعیت  می کند این فرض ناگفته است که گویا می توان جامعه ی ترکیه را از تصادم بین امپریالیسم غربی و بنیادگرایی اسلامی که در سراسر منطقه، از جمله در مرزهای ترکیه زبانه می کشد حفظ کرد. در حالی که این نزاع در واقع انعکاس دهنده ی تضادهای درون خود ترکیه نیز هست. بسیاری از مشاوران و سخنگویان سیاسی امپریالیست ها این موضوع را خیلی بهتر می فهمند. انها به طور کلی در تحسین شکست اردوغان متفق القول بودند و حتی قبل از اینکه انتخابات مذکور شرکت ه.د.پ در پارلمان را بازتاب «اراده ی مردم» بکند اینها از ه.د. پ می خواستند که وارد پارلمان شود.

کارزار اسلامی کردن ترکیه و آرزوی اردوغان که می خواهد خود را در راس جهان اسلامیِ در حال عروج قرار دهد، بیان و تقویت کننده ی رشد سرمایه داری در ترکیه است که به عنوان تابعی از نظام امپریالیستی رشد کرده است. با این وصف، این سیاست برای آمریکا قابل پذیرش نیست. و نیز نیروهای اسلامی که رشد و گسترش شان معلول رشد سرمایه داری است، در جستجوی آن هستند که جایگاه مناسب خود را در نظام جهانی استثمار پیدا کنند و برای مشروعیت بخشیدن به این خواست توده های مردم را علیه الگوهای سیاسی و ایدئولوژیکی که توسط غرب تحمیل شده است، بسیج می‏کنند. اردوغان مجبور است که از نیروهای اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا (از جمله سوریه) حمایت کند زیرا مشروعیت وی، انسجام ایدئولوژیک جنبش او و استحکام رژیمش وابسته به این حمایت است. اردوغان ممکن است طالبان، بن لادن یا داعش (که به دولت اسلامی نیز معروف است) نباشد اما پروژه ی او در عین حال که محصول تصادم بین دو منسوخ (امپریالیسم غربی و بنیادگرایی اسلامی) در منطقه و جهان است، عامل آن نیز هست. این تصادم محرک ها و تمایلات غیرقابل کنترلی را تولید می کند. برای مثال اردوغان با وجود آنکه می دانست رای دهندگان کرد را دلخور خواهد کرد اما از کمک به نیروهای کرد که در کوبانی (شمال سوریه) با داعش می جنگیدند خودداری کرد. او به طور اجتناب ناپذیری در تضاد با نقشه ها و تلاش های آمریکا در منطقه افتاده است. این دو قطبی شدن حاد بین امپریالیست ها و بنیاد گرایان اسلامی صف بندی های جدیدی را در سراسر شهرهای کردستان در ترکیه و کل ترکیه شکل می دهد. سیاست های اردوغان که اغلب به اشتباه به عنوان جاه طلبی های فردی تفسیر می شوند (همچون خیز وی برای افزایش قدرت ریاست جمهوری و کاهش استقلال قوه ی قضایی) در واقع انعکاس همان دو قطبی شدن و ضرورت های برخاسته از آن است. این تضادها، مانند گسل های دیگر در ترکیه، نمی تواند از طریق انتخابات حل شود. صورت بندی مساله به این شکل که  جنگ میان «آزادی و دموکراسی چند حزبی» با «اقتدارگرایی» است، بر روی آن نیروهای واقعی که در کارند پرده می افکند و مردم را به تله می اندازد

در این جا سایه ی امریکا  حداقل به همان اندازه  ی بنیاد گرایان  اسلامی خود را نشان می‏دهد. پ.ک.ک، ه.د.پ و اکثریت چپ های ترکیه به نقش جنایتکارانه ی امریکا در جنگی که سوریه را پاره پاره کرده است و شامل بمباران های وسیع است با نظر مساعد می نگرند. آنچه که امریکا در کوبانی یا هر کجای دیگر انجام می دهد بخشی از جنگ آمریکا برای حفظ و گسترش امپراتوریش است. ارزیابی مثبت و حتی ستایش آمیزاز امریکا در ارتباط با کوبانی حالا تبدیل به بیانات تسلیم طلبانه ی بیزارکننده تر شده است. بیاناتی چون: « چپ ها باید به جای رد کامل امپریالیست ها چیزهایی از آنان بیاموزند». شورش دیرینه پایی را که علیه سرکوب ملی در کردستان در جریان بود، اکنون به خدمت کوشش  برای مدرن  کردن و تقویت دولت ترکیه  که کاملا متصل به  امپریالیسم است و حتا به خدمت ایالات متحده که قدرت ستم گر درجه یک در جهان است، در آورده اند. در عوض اردوغان از این مسئله استفاده می کند تا رژیم و جذابیت ایدئولوژیکش را با ناله سر دادن که او قربانی یک «دسیسه» ی خارجی است، تقویت کند.

همراه با این این واقعیت بی نهایت غم انگیز که بسیاری از مردم به آغوش این یا آن نیروی منسوخ رانده و کشیده می شوند، تراژدی دیگری نیز در جریان است: نه تنها کسانی هستند که تخفیف درگیری بین این دو منسوخ را در رویاها می پرورانند بلکه آن را تبدیل به  اساس برنامه ی سیاسی شان کرده اند و نهایت تلاش خود را می کنند تا کوری خود را به میلیون ها نفر دیگر نیز تسری بدهند؛ از جمله به کسانی که که اکنون از نظر سیاسی بیدار شده و قدم در راه مبارزه می گذارند و درجستجوی راهی برای یک دنیای متفاوت هستند. باید پرسید: واقعا، چه گزینه ی عملی دیگری علیه کشتارهای جمعی و ایدئولوژی های سبعانه ی امپریالیست ها و بنیادگرایان  وجود دارد به جز سرنگونی  انقلابی کل این نظم اجتماعی و بازسازی کامل جامعه و در نهایت این دنیا؟ همان تضادها که اوضاع کنونی را شکل داده اند، پایه ی بالقوه  برای شکل گیری یک راه حل متفاوت هستند اما برای تحقق آن باید کسانی باشند که بر مبنای درکی کاملا علمی و کمونیستی از مسئله و راه حل، مبارزات توده ها حول تضادهای پایه ای و حاد جامعه و خود توده های درگیر در آن ها را تغییر دهند و تبدیل به جویبارهایی کنند که در جنبشی که به واقع قادر به انجام انقلاب است به یکدیگر بپیوندند.  

ترجمه و تکثیر: حزب کمونیست ایران (م.ل.م)