جمهوری اسلامی و معضل دهه ۶۰

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۵ دقیقه
حسام سیه سرانی 

از نشریه آتش شماره ۶۸ تیر ۱۳۹۶

رویدادهای تاریخی دهه ۱۳۶۰ بار دیگر به یک معضل سیاسی و محل نزاع جناح‌های حکومتی تبدیل شد. ماجرا ازاین‌جا شروع شد که حسن روحانی در رقابت‌های انتخاباتی جایی‌که احساس کرد از طرف رقبایش با حملات و افشاگری‌های سنگینی روبه‌رو شده است، ناچار خط قرمز صحبت کردن درباره اعدام‌های دهه ۶۰ را رد کرد و در همدان بدون نام بردن از ابراهیم رئیسی گفت: «… مردم ایران اعلام می‌کنند آن‌هایی‌که در طول ۳۸ سال فقط اعدام و زندان بلد بودند را قبول ندارند». در مقابل، ستاد انتخاباتی رئیسی ضمن دفاع از نقش و عملکرد او در قتل عام زندانیان سیاسی، برخی سخنرانی‌های روحانی در دفاع از اعدام در اماکن عمومی در دهه ۶۰ را علنی و افشا کرد. بعد از آن عبدالرضا داوری یکی از مشاوران احمدی‌نژاد در نامه‌ای سرگشاده از رئیسی خواست تا در رابطه با قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان سال ۶۷ توضیح دهد و رفع ابهام کند که متعاقباً به دستگیری و حکم دو سال زندان برای او منجر شد. نامه داوری باید در چارچوب حذف کامل جناح احمدی‌نژاد از قدرت، تحلیل و ارزیابی شود(؟). علی خامنه‌ای در مراسم سخنرانی بیست و هشتمین سالمرگ خمینی از دهه ۶۰ دفاع و به‌طور تلویحی از سخنان روحانی انتقاد کرد و خواهان شناخت «حقایق» دهه ۶۰ شد و هشدار داد در بررسی رویدادهای آن دهه نباید «جای شهید و جلاد عوض شود». سید حسن خمینی هم در مصاحبه‌ای تلویزیونی از عملکرد جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ و مشخصاً شخص روح‌الله خمینی در وقایع آن دوران دفاع کرد. 

این اولین بار نیست که در جریان تشدید اختلاف درون جناح‌های مختلف حکومتی، پرونده دهه ۶۰ به محل بحث و نزاع سران جمهوری اسلامی تبدیل می‌شود. قبلا بحث دیگری درباره جنگ ارتجاعیِ ایران و عراق و چگونه پایان یافتن آن به راه افتاده بود اما در مورد اعدام‌ها و زندا‌ن‌ها مشخصاً از سال ۱۳۸۸ شاهد بحث‌های علنی در فضای سیاسی داخل حکومت ایران هستیم. در سال ۸۸ ابتدا میرحسین موسوی از دهه ۶۰ تحت نام «دوران طلایی امام» دفاع کرد. پس از آن سایر مدافعین و سخنگویان جناح اصلاح‌طلب حکومت مثل مهاجرانی، ابراهیم نبوی، سعید شریعتی، مصطفی تاجزاده و دیگران هم در قبال وقایع دهه ۶۰ و خصوصاً قتل عام سال ۶۷ موضع‌گیری کردند. موضع‌گیری‌هایی که عموماً هدفش وارونه کردن واقعیت و تبرئه جمهوری اسلامی و انداختن تقصیر به گردن اپوزیسیون ضد حاکمیت در آن دهه بوده است. انتشار نوار صحبت‌های حسینعلی منتظری در انتقاد از قتل عام ۶۷، بار دیگر بر ابعاد تاریک این جنایت پرتو افکند و بحث عملکرد جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ را به موضوعی اجتماعی تبدیل کرد. اما تلاش‌های گاه و بی‌گاه برخی از شخصیت‌ها و جناح‌های حکومتی برای اعلام برائت از آن‌چه در دهه ۶۰ بر مردم ایران گذشت، بیان نوعی بحران مشروعیت در دستگاه ایدئولوژیک و ارزشی جمهوری اسلامی هم هست. ابعاد آن جنایات آن‌قدر سنگین و چهره‌اش چنان مخوف است که شخصیت‌های مختلف حکومتی حتی در بالاترین رده‌های اجرایی و قضایی هم امروز صلاح خود را در رها کردن گریبان از آن می‌بینند. به‌همین‌علت چه جناح احمدی‌نژاد و چه برخی از چهره‌های جناح اعتدالی/اصلاح‌طلب به دنبال رفع مسئولیت از خود در مورد آن سال‌ها هستند. همدستی و مباشرت در جنایت‌های دهه ۶۰ چنان سنگین است که حتی حصر هشت ساله موسوی، کروبی و رهنورد هم امکان و فرصت خلاص شدن آن‌ها را از ننگ بدنامی آن نمی‌دهد و همواره جایگاه آن‌ها در عملکرد جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ و نظر امروزشان درباره آن رویدادها یک سوال مطرح است.

اما دهه ۶۰ دست‌پخت تمامیت دولت جمهوری اسلامی و کلیه جناح‌های دیروزی و امروزی آن بوده است. تاریخ‌نگاری واقعی آن رویدادها نشان خواهد داد که میان خامنه‌ای و رفسنجانی، محمد خاتمی و احمد خاتمی، میرحسین موسوی و احمدی‌نژاد، کروبی و علم‌الهدی، روحانی و رئیسی، جهانگیری و قالیباف، تاجزاده و رحیم مشائی، حجاریان و سعید امامی، سعید مرتضوی و جواد ظریف هیچ تفاوتی در دفاع از آن همه سرکوب، کشتار، زندان، شکنجه، اعدام و قتل عام وجود نداشته است. تمامی جناح‌های حکومتی اعم از اصلاح‌طلب و اصولگرا، اعتدالی و ولایی در دفاع از حجاب اجباری و سرکوب زنان، بمباران مردم کردستان، کشتار رهبران و دهقانان ترکمن صحرا، سرکوب مطبوعات و سانسور هنری، ضد انقلاب فرهنگی سال ۵۹، شب‌های هولناک سال ۶۰ و ۴۰۰ تیر خلاص شبانه، به دار کشیدن نوجوان و سالمندان، شکنجه تا حد مرگ و قتل عام‌های دسته‌جمعی هیچ تفاوت و اختلاف بنیادینی نداشتند. همه آن‌ها پشت فتواهای مذهبی امامشان و ضرورتی به نام حفظ نظام جمهوری اسلامی دست به سرکوب همه‌جانبه برده بودند. این جمهوری اسلامی به‌عنوان یک دولت دیکتاتوری بورژوایی و سرمایه‌داری اسلامگرا بود که برای تضمین بقای خود در مقابل اپوزیسیون کمونیست، چپ و انقلابی، دست به سرکوب و شکنجه و آدمکشی زد. تجربه و تاریخ نشان داده است که چه سران و نظریه‌پردازان دو جناح حکومت و چه پایه اجتماعی‌شان اگر بار دیگر احساس خطر جدی کنند و امنیت و بقای نظامشان را با خطر سرنگونی مواجه ببینند، باز هم دست به زندان و شکنجه و اعدام خواهند برد.

امروز دیگر جمهوری اسلامی توان پنهان کردن عملکردش در دهه ۶۰ و تمامی ۳۸ سال اخیر را ندارد. به همت زندانیان سیاسی سابق و جان به در بردگان آن سال‌های کشتار و قتل عام، با پیگیری و کوشش خانواده‌های جان‌باختگان و با افشاگری‌ها و مبارزات احزاب و سازمان‌های سیاسی کمونیست، چپ و انقلابی و نهادهای مدنی و روشنفکران مترقی (عمدتاً در خارج از ایران)، مسئله عملکرد جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ به بخشی از دغدغه اجتماعی مردم ایران تبدیل شده است. بر سر واقعیت آن تاریخ و وقایع دهه ۶۰، امروزه هنوز جدل و مبارزه در جریان است. جدلی که بخشی از مبارزه طبقاتی است. چرا‌که به عریان کردن ماهیت طبقاتی دولت و افشای خصلت ایدئولوژی اسلامی حاکمیت کمک می‌کند. چه آن بخش از جمهوری اسلامی (اعم از اصولگرا و اصلاح‌طلب) که کماکان از جنایات دهه ۶۰ دفاع می‌کند و چه بخش‌هایی که از سر دورویی و مصلحت، ژست انتقاد از دهه ۶۰ را گرفته‌اند، واقعیت آن رویدادها را مخدوش کرده و آن‌چه‌که به‌واقع در زندان‌ها و شکنجه‌گاه‌ها و میدان‌های تیر و اعدام گذشت را وارونه جلوه می‌دهند. این سخنگویان جناح‌های مختلف جمهوری اسلامی هستند که جای شهید و جنایتکار را عوض کرده‌اند و تقصیر آن همه خشونت و جنایت را به گردن مردم و پیشروان کمونیست و انقلابی آن‌ها می‌اندازند. بنابراین، هنوز مسئولیت و وظیفه بیان تاریخ واقعی آن سال‌ها بر دوش نیروها و روشنفکران کمونیست و انقلابی سنگینی می‌کند. نسلی که در دهه ۶۰ در مقابل تهاجم همه‌جانبه جمهوری اسلامی دست به مقاومت و مبارزه سیاسی و نظامی زد، نسلی از شجاع‌ترین و مسئول‌ترین پیشروان جامعه بودند که در مقابل ستم و ارتجاع سر خم نکرده و تسلیم نشدند. آگاهی از واقعیت تاریخی دهه ۶۰، چه تبهکاری و جنایت جمهوری اسلامی و چه مقاومت و سازش‌ناپذیری اپوزیسیون کمونیست، چپ و انقلابی باید به آگاهی جمعی و حافظه تاریخی مردم ایران تبدیل شود. بیان واقعیت رویدادهای دهه ۶۰، افشای نقش تمامی چهره‌ها و جناح‌های دیروز و امروز حاکمیت در آن، تحلیل ماهیت طبقاتی و ایدئولوژیک دولت سرمایه‌داری اسلام‌گرایی که به آن همه شکنجه و اعدام و زندان پا داد همگی بخشی از مبارزه بر سر تغییر فکر توده‌هایی از مردم است که جزو پایه اجتماعی جمهوری اسلامی نیستند اما با هر توجیه و تحلیل نادرستی در مقاطعی مثل اردیبهشت ۹۶ به جناحی از جمهوری اسلامی رأی می‌دهند. این افشاگری تاریخی می‌تواند و باید به بخشی از خلق افکار اجتماعی و تغییر فکر توده‌های مردم برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی تبدیل شود.