آیا دنیا یک تیمارستان بزرگ است؟

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

نگاهی به فیلم پرواز بر فراز آشیانه فاخته

لیلی پناهی –  نشریه آتش – شماره ۷۹

میلوش فورمن کارگردان فیلم پرواز بر فراز آشیانه فاخته، 13 آوریل 2018 در گذشت. او که اصالتا اهل چک بود، پدر و مادرش را در کودکی در آشویتس از دست داد. فیلم «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» که در زبان فارسی با عنوان « دیوانه از قفس پرید» شناخته می‌شود در سال 1975 ساخته شد. نامزد 9 جایزه اسکار شد که  توانست 5 جایزه را از آن خود کند. فیلم بر اساس رمانی از «کن کیسی» با همین عنوان ساخته شده است.  داستان در واقع علیه نظم و روابط اجباری در جامعه آمریکا است. جامعه‌ای که هر چیزی و هر کسی که بر ضد نظم رایجش عمل کند را از سر راه برمی‌دارد. بیمارستان روانی در فیلم سمبل جامعه آمریکا است. جامعه‌ای که به‌ظاهر دموکرات است و در باطن دیکتاتوری است و آن‌قدر افراد را تحت فشار قرار می‌دهد و بر روی باورها و ترس‌های آن‌ها کار می‌کند که هیچ‌کس جرات انجام کاری را ندارد. بیماران، سمبل افکار و عقاید و طیف‌های مختلفی از مردم جامعه هستند که نشان می‌دهد چگونه با آن‌ها بر خورد می‌شود و سرکوب می‌شوند و کارکنان، پزشکان و پرستاران نشانه قدرت سیستم می‌باشند. فورمن در یکی از مصاحبه‌هایش می‌گوید:«بسیاری از دوستانم وقتی به آن‌ها گفتم می‌خواهم فیلمی با این موضوع بسازم، مرا منع کردند و گفتند ریسک بزرگی است و اصلا به‌سمت این موضوعات نرو». تیمارستان قسمتی از جامعه انسانی است که بقیه قسمت‌ها از آن غافل و بی‌خبر هستند و در واقع درمان بیماران در دستور کار نیست بلکه حذف آن‌ها که در اصل حذف صورت مساله است، انجام می‌شود. فیلم، با ورود مک مورفی، قهرمان اصلی داستان به تیمارستان آغاز می‌شود. او که به جرم همخوابگی با دختری کم‌تر از سن قانونی به زندان محکوم شده است، برای فرار از زندان و کار اجباری  خود را به دیوانگی می‌زند تا بتواند دوران بی‌دردسری را در آسایشگاه روانی بگذراند. اما خیلی زود شخصیت پر انرژی مک مورفی با شخصیت سرد، خشک و مستبد پرستار  راچد برخورد می‌کند و در مقابل هم قرار می‌گیرند. لوییز فلیچر بازیگر نقش « راچد» می‌گوید، او سمبل نظم عمومی و قدرت حاکم است. نماینده اجتماع سرکوب‌گر و تنبیه‌کننده است و مظهری از بوروکراسی سرد با ظاهری انسان‌دوستانه و خشونتی پنهان است. او  تحت عنوان پروسه درمان، هر روز بیماران را دور هم جمع می‌کند و درباره علت بودن آن‌ها در تیمارستان از آن‌ها سوال می‌کند و آن‌ها را وادار می‌کند که حرف بزنند. در واقع با شرمسار کردن آن‌ها در مقابل همدیگر آن‌ها را سرکوب و کنترل می‌کند. او از هر ابزاری مانند تفرقه‌افکنی و تحقیر استفاده می‌کند تا از انسان‌ها موجودی بسازد که هیچ شباهتی به انسان به مفهوم واقعی نداشته باشند. فلیچر  بعد از اینکه 5 نفر پیشنهاد بازی در این نقش را رد کرده بودند، برای بازی در این نقش انتخاب شد، در مصاحبه‌ای می‌گوید: «پذیرفتن چنین نقشی در آن دوران خیلی سخت بود. هم جسارت زیادی می‌خواست و هم فرو رفتن در آن سخت بود و من سعی کردم سوءاستفاده او از قدرتی را که در اختیارش بود، برجسته کنم. این بحث در آن دوران که نیکسون به‌خاطر رسوایی واتر گیت مجبور به استعفا شده بود خیلی جلب توجه کرد». شخصیت راچد در سال 2003 به انتخاب انستیتوی فیلم امریکا در رتبه پنجم منفورترین شخصیت‌های سینما قرار گرفت. مک مورفی با بازی بی‌نظیر جک نیکلسون نقش کسی را دارد که آمده تا این نظم عمومی را خدشه‌دار کند. زمانی‌که مک مورفی وارد می شود، راچد بر تمام بیماران تسلط کامل دارد. مک مورفی  به شکل‌های مختلف تلاش می‌کند تا اعتماد به نفس از دست رفته بیماران را احیا کند و  امید به زندگی و رهایی از این وضعیت را به آن‌ها بازگرداند و بتوانند بر ترسشان از راچد و موقعیتشان غلبه کنند. خیلی زود، مک مورفی به قهرمان بیماران دیگر تبدیل می‌شود. او سعی می‌کند که به آن‌ها یاد بدهد در برابر مشکلات، پیش از تلاش کردن، تسلیم نشوند و در مواجهه با سختی‌ها، بیشترین تلاش خود را به‌کار ببرند و در این زمینه موفق می‌شود، اگر چه به قیمت جان خودش تمام می‌شود. برای تنبیه بیماران در تیمارستان به مغز آن‌ها شوک الکتریکی وارد می‌کنند و مک مورفی هم از این قاعده در امان نمی‌ماند و چندیدن بار با شوک الکتریکی، شکنجه و تنبیه می‌شود. در واقع این مجازات کسانی است که در مقابل نظم و قدرت بایستند و مطیع نباشند. در یکی از شب‌ها مک مورفی به‌صورت شبانه و مخفیانه  برنامه‌ای را برای شاد کردن بیماران ترتیب می‌دهد. فردای آن شب پرستار راچد به قضیه پی می‌برد و برای تنبیه یکی از جوان‌ترین بیماران دست روی نقطه ضعف او می‌گذارد و می‌گوید که مادرش را در جریان کاری که انجام داده قرار می‌دهد. پسر جوان که شدیدا از مادرش حساب می‌برد، در برابر این تهدید دست به خودکشی می‌زند. مک مورفی در مقابل این اتفاق به راچد حمله می‌کند و می‌خواهد او را خفه کند. اما در لحظات آخر به وسیله یکی از نگهبان‌ها، راچد نجات پیدا می‌کند. مجازات این کار مک مورفی جراحی لوبوتومی به دستور پرستار راچد است. لوبوتومی ، ایجاد دو سوراخ در ناحیه پیشانی برای خارج نمودن بخش‌هایی از مغز است و در واقع فرد را تبدیل به یک انسان بی‌احساس و بی‌قدرت می‌کند که به شکل گیاهی قادر به ادامه زندگی است. « چیف برامدون»، بیمار دو رگه سرخپوست-سفیدپوست که بعد از شرکت در جنگ جهانی دوم دچار اختلال روانی شده و در تیمارستان خود را به کری و لالی زده است و این راز خود را فقط برای مک مورفی فاش می‌کند و دوستی پنهانی بین این دو نفر شکل می‌گیرد، تاب نمی‌آورد که مک مورفی را در این حالت ببیند و نمی‌خواهد مقاومت او درمقابل راچد شکست بخورد. درنتیجه، مک مورفی را با بالش خفه می‌کند و با شکستن پنجره و پرتاب خود به بیرون، قفس را می‌شکند و به‌سوی آزادی پرواز می‌کند. مکانی که فیلمبرداری در آن انجام شده، یک تیمارستان واقعی است و رییس تیمارستان و دیگر پزشکانی که در فیلم حضور دارند، نقش‌های واقعی خود را بازی می‌کنند. دکتر «دین بروکس» رییس تیمارستان که نقش سوپر وایزر جان اسپیوی را بازی کرده در مصاحبه‌ای می‌گوید، روندهایی که در فیلم در مورد بیماران اتفاق می‌افتد منطبق بر واقعیت آن زمان است و این فیلم جامعه پزشکی آمریکا را زیر سوال برد و باعث تغییر روند برخورد به بیماران خصوصا در بخش اعصاب و روان شد. بعد از این فیلم، دولت آمریکا چندین فیلم مستند در باره بیمارانی با مشکلات روانی ساخت و تلاش کرد تا برخلاف جریان فیلم پرواز بر فراز آشیانه فاخته حرکت کند و نشان بدهد که شکل برخورد با بیماران متفاوت است، ولی هیچ‌کدام موفق نبود و مورد استقبال قرار نگرفت.فیلم به‌خوبی نشان می‌دهد که مغز داشتن، تفکر و منفعل نبودن چقدر در حرکت رو به جلوی زندگی موثر است. دیوانگان تیمارستان، استعاره‌ای از کل مردم در دنیای واقعی بودند که نشان می‌داد چگونه دستگاه قدرت و سرکوب به شکل‌های مختلف آن‌ها را منکوب و منفعل کرده است. مک مورفی، مغز متفکر در اقلیتی بود که توانست اکثریتی را تکان بدهد و دیگر آن‌ها آدم‌های سابق نبودند. ماشین قدرت و سرکوب، مغز متفکر را از بین برد ولی نتیجه کارهای مک مورفی به رهایی و پرواز خاتمه پیدا کرد.

پا نوشت :نام فیلم از قسمتی از یک شعر کودکانه گرفته شده استیکی پرید غرب، یکی پرید شرقیکی رو آشیونه فاخته، کشید پر