چهل سال تحمیل حکومت اسلام گرا با واسطۀ سرکوب زنان و حجاب اجباری، بار دیگر جامعه بر سر دوراهی و تنها بدیل رهایی بخش

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۱۷ دقیقه

 اطلاعیه حزب کمونیست ایران (مارکسیست لنینیست مائوئیست) درباره ۸ مارس روز جهانی زن

 روز هشت مارس ۱۳۵۷، فریاد «ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم» در خیابان های تهران طنین افکند. اما  این چه «انقلابی» بود که ما را به عقب برگرداند؟ معنا و محتوای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگیِ انقلابی که می تواند جامعه را از ستم پدرسالاری رها کند، چیست؟ در شورش پنج روزۀ زنان علیه فرمان حجاب اجباری خمینی، این تعیین کننده ترین موضوع و جواب به آن، غایب بود. غیبتِ چنین سوال و جوابی در آن جنبش، نشانۀ آن بود که کمونیست ها به عنوان کمونیست (و نه افرادی که به مقاومت زنان پیوسته اند) در این شورش حضور ندارند و تلاشی برای رهبری آن نکرده اند. همین امر به معنای عدم حمایت جنبش کمونیستی از شورش زنان علیه حجاب اجباری بود و اگر نه زنان و مردانِ وابسته به  تشکلات گوناگونِ منتسب به جنبش کمونیستی به شکل پراکنده و حتا متشکل در این شورش شرکت داشتند. به طور مثال جمعیت زنان مبارز که به ابتکار و همت اتحادیه کمونیست های ایران از مدتی پیش از آن شروع به فعالیت کرده بود، در این شورش شرکت فعال داشت. اولین شمارۀ نشریۀ آن به نام «زن مبارز» منتشر شده و توسط زنان و مردان وابسته به اتحادیه کمونیست ها در خیابان های تهران و شهرهای دیگر به فروش می رسید. این نشریه در همان شمارۀ یک، موضع خود را علیه رژیم جدید اعلام کرده بود. «جمعیت زنان مبارز» سیاست ادامۀ شورش پنج روزه را در مقابل تسلیم طلبی برخی جریان های دیگر پیش می برد.نشریۀ آن با تکیه بر تشکیلات سراسری اتحادیۀ کمونیست های ایران در سراسر کشور پخش می شد. سخنگویان این تشکیلات در سراسر کشور جلسات سخنرانی داشتند و مجامع «جمعیت زنان مبارز» را سازمان می دادند و در کردستان در زمرۀ اولین جریان هایی بود که دستۀ پیشمرگۀ زنان را با تکیه بر تشکیلات پیشمرگۀ زحمتکشان (تشکیلات نظامی اتحادیه کمونیستها در کردستان) سازمان داد. اما هیچ یک از اینها، در شرایطی که بدیل انقلاب کمونیستی برای سرنگونی دولت کهنه و بنا کردن دولت سوسیالیستی پیش گذاشته نمی شد، هرگز نمی توانست جنبش زنان را تبدیل به جنبشی برای یک انقلاب واقعی کند و خشم زنان را از ستمی که بر آن ها اعمال می شد به انرژی و قدرتی برای باز کردن راه چنین انقلابی تبدیل کند. انقلابی که نه تنها جامعه را به عقب بر نمی گرداند بلکه مدار چرخش آن را از جامعه ای که با تمایزات طبقاتی و تمایزات و ستم گری های متعدد اجتماعی رقم خورده است، به جامعه ای بنیادا متفاوت تغییر می دهد و جامعه ای بنا می کند که تمایزات طبقاتی و اجتماعی را پشت سر گذارده و در مسیر ریشه کن کردن کلیۀ روابط مالکیت کهنه و کلیۀ افکار کهنه، حرکت می کند.

اما باید پرسید چرا کمونیست ها نتوانستند حمایت و دخالت گری خود در این شورش پنج روزه را تا سطح ارایۀ بدیل واقعا انقلابی به زنانی که به مبارزه با حملات اسلام گرایان برخاسته بودند، ارتقا دهند؟ این ضعف کاملا مرتبط بود با ضعفی بزرگتر: ما کمونیست ها نتوانستیم رسالت تاریخی خود را به انجام رسانده، از فرصتی که انکشاف اوضاع سیاسی و گذر پر شتاب آن به یک بحران انقلابی مقابل روی مان قرار داده بود استفاده کنیم، بدیل کمونیستی را در برابر نظام اسلام­گرای جمهوری اسلامی قرارداده و توده­های کارگر و دهقان و زحمتکش، زنان و خلق­های ملل تحت ستمِ به پا خاسته را در مسیر رهایی کامل، رهبری کنیم. در این چارچوب درکی از اهمیت تعیین کنندۀ مبارزه با نظام پدرسالاری برای تدارک انقلاب کمونیستی و انجام انقلاب کمونیستی نیز نداشتیم.

مشکلِ این ناتوانی، نخواستن نبود. فعالیت و فداکاری یاران ما فراموش ناشدنی است و درس آموز. مساله عمده، گم کردن هدف انقلاب کمونیستی و فقدان خط مشی ای بود که مبارزات جاری را به آن هدف متصل کند. ما جوان و بی تجربه بودیم اما عمدتا به علت نداشتن خط و برنامه و افق صحیح برای پاسخ گفتن به ضرورت انقلاب کمونیستی نتوانستیم از آن اوضاع بیشترین بهره را برای پیشبرد انقلاب پرولتری ببریم. پیش نگذاشتن بدیل انقلاب کمونیستی در این شورش پنج روزه خود نشانۀ بارزی از سیر قهقرایی در جنبش کمونیستی بود. معضلی که رفیق آواکیان به طور موجز بیان کرده و می گوید: «اغلب کمونیست ها، اغلب اوقات کمونیست نیستند» بسیار برجسته بود. احیای سرمایه داری در چین سوسیالیستی دو سال و نیم پیش از «انقلاب» ۵۷، رخدادی جهانی بود که در روند نزولی جنبش کمونیستی ایران و جهان تاثیرات تعیین کننده داشت. هنوز آخرین دستاوردهای سوسیالیسم که در چین سوسیالیستی تحت رهبری مائوتسه دون به عالیترین قله های آن زمان رسیده بود تبدیل به خط فکری جنبش کمونیستی بین المللی نشده بود، هنوز از ضعف های انقلاب های سوسیالیستی قرن بیستم و مشخصا علت آن که در چین نیز کمونیست ها نتوانستند مانع از احیای سرمایه داری شوند، جمعبندی نشده بود. سیر قهقراییِ جنبش کمونیستی، در عملکرد «تشکیلاتی» و موجودیت «پراتیکی» آن فشرده نبود. زیرا تشکلات جنبش کمونیستی و مشخصا تشکیلات اتحادیه کمونیست های ایران، به لحاظ شمار و نیروی مادی و دخالت گری عملی در جنبش های کارگری، زنان، دانشجویی و غیره جهش وار و به طور سراسری گسترش یافته بود. سیر قهقرایی در گم کردن هدف انقلاب کمونیستی و جایگزین شدن آن با افق های بورژوا-دموکراتیک فشرده بوداین جا به جایی در افق و استراتژی، باعث می شد که رویکرد استراتژیک به جنبش ها و کشیدن آنها به راهِ انقلاب واقعی، جای خود را به رویکردهای اکونومیستی و ناسیونالیستی که در نهایت پدرسالارانه هم هستند، بدهد.

عدم درک اهمیت تاریخی تحمیل حجاب اجباری به عنوان اهرم تثبیت روابط پدرسالاری در بیرحمانه ترین شکل خود یعنی تئوکراسی دینی و به طور کلی نداشتن تئوری و تحلیل در مورد به قدرت رسیدن یک رژیم تئوکراتیک بر اساس همان نظام طبقاتی وابسته به سرمایه داری جهانی، از نتایج گم کردن هدف انقلاب کمونیستی و فقدان خط سیاسی و ایدئولوژیک صحیح در تحلیل از اوضاع مشخص و تدوین سیاست مشخص برای عقب راندن ضد انقلاب و باز کردن راه یک انقلاب واقعی بود. این است جمعبندی صحیح کلان از ضعف هایمان در مقطع جدال انقلاب و ضد انقلاب که در شورش پنج روزۀ زنان در ۸ مارس ۵۷ نیز تبلور یافت. هر جمعبندی خُرد دیگر باید در چارچوب این جمعبندی کلان صورت بگیرد.

امروزه بار دیگر اوج گیری شکاف طبقاتی و فقر، تبعیض های اجتماعی و سرکوب اولیه ترین حقوق و آزادی های سیاسی مردم و تشدید وابستگی به نظام سرمایه داری جهانی و انزجار توده های مردم از رژیمی که نماد تاریک اندیشی و فساد است، جامعه را در شرایطی قرار داده است که هیچ راهی به جز تغییر رادیکال وضع موجود را در مقابل خود نمی بیند. همه تضادهای بنیادین جامعه به جنب و جوش و حرکت در آمده و طلب راه حل می­کنند. تشدید پدرسالاری و واکنش زنان به عنوان نیروی اجتماعی که روی لبۀ تیز این روابط اجتماعی نشسته است، یک تبارز حادِ تشدید تمام تضادهای جامعه است. کارکرد نظام و تضادهای آن توده­های مردم را به میدان سیاست می­کشد و آنها را وادار می­کند تا سیاسی باشند و موضع گیری کنند. زنان نیز بخشی از این توده هایی هستند که در نتیجۀ کارکرد این نظام به میدان سیاست می آیند. اما کدام سیاست و کدام سمت و موضع؟ هیچ راه نجاتی از اوضاع کنونی نیست مگر یک راه!

اوضاع به طور «عینی» راه حل انقلاب کمونیستی را نه فقط در ایران بلکه در همه کشورهای جهان در دستور کار گذاشته است. اما این «عینیت»، با وجود آن که مرتبا خودنمایی می­کند تبدیل به انقلاب نمی­شود. آن چه مانع از تبدیل خیزش توده­های مردم به انقلاب می­شود در بسیاری از نقاط جهان فقدان و در برخی نقاط ضعف و عدم رشد کافی عنصر آگاهی کمونیستی در شکل احزاب پیشاهنگ کمونیست مبتنی بر کمونیسم نوین (یعنی عالیترین سطح سنتز تئوری انقلاب کمونیستی از زمان مارکس تاکنون) و بر این پایه تدوین برنامه و استراتژی رهبری توده­ها در سرنگونی قهرآمیز دولت­های کهنه با هدف استقرار دولت­های سوسیالیستی، است. این خلاء مرتبا توسط خطوط رفرمیستی، ناسیونالیستی و سیاست های هویتیِ خرده بورژوایی پر می شود و باز شدن راهی کهتنها راه ریشه کن کردن استثمار و کلیۀ تبعیض های اجتماعی مانند ستم بر زن است را به عقب می اندازد. همین واقعیت لزوم کشیدن خط تمایزها و مقابله و مقایسۀ خطوط و برنامه های مختلف و آشکار کردن خصلت طبقاتی نهفته در هر یک را تبدیل به بخش مهمی از شکل گیری و تقویت احزاب کمونیست نوین انقلابی کرده است. عرصۀ مبارزه با هر شکل از پدرسالاری، یکی از عرصه های کشیدن این مرز تمایزها و پلمیک ها برای تبدیل مبارزه با پدرسالاری به یکی از جبهه های جنگ با کلیت نظام طبقاتی حاکم و دولت های ارتجاعی و امپریالیستی در کشورهای مختلف است.

سرنگونی جمهوری اسلامی نه تنها ضرورتی عینی بلکه ضرورتی فوری برای تعیین مسیر آینده است. اما میدان «سرنگونی» بازیگران متعددی دارد که دارای منافع طبقاتی متخاصم با یکدیگر هستند. این طور نیست که  چون آلترناتیو جمهوری سوسیالیستی نوین و حزب ما نمایندۀ منافع فوری و درازمدت استثمار شوندگان و ستم دیدگان جامعه است، نیروهای ارتجاعی و امپریالیستی نمی توانند در میان توده های تحت ستم واستثمار پایه بگیرند. همان طور که دیدیم در سال ۱۳۵۷ اسلام گرایان به رهبری خمینی در میان محرومترین قشرهای جامعه پایه گرفتند. امروز هم نیروهای مختلف وابسته به امپریالیسم آمریکا و نیروهایی از درون جمهوری اسلامی مترصدند تا پس از جمهوری اسلامی، قدرت سیاسی را به دست بگیرند. آنها در درون صفوف جنبش زنان نیز فعال هستند. اکنون رژیم فاشیستی ترامپ-پنس هم مدعی حمایت از «زنان ایران» شده و فعالانه در تلاش برای متحد کردن اپوزیسیونی از نیروهای اصلاح طلب سابق، مجاهدین، سلطنت طلبان، جمهوری خواهان سکولار، احزاب ناسیونالیست کرد و غیره است. بازهم مانند سال ۵۷ نیروهای خرده بورژوایی از انواع و اقسام حتا با اسامی «چپ» برای نیروهای اصلیِ مورد حمایت بورژوازی بین المللی و داخلی واسطه گری می کنند. این گرایش ها را هم در جنبش دانشجویی، در جنبش های ملی گرا، در جنبش زنان، جنبش کارگری، جنبش دادخواهی و غیره می توان مشاهده کرد.

نیروها و احزاب سیاسی که به طور عینی طبقات مختلف جامعه را نمایندگی می کنند، در تطابق باهدف خود، در رابطه با گسلِ پدرسالاری و کلیۀ گسل های جامعه، دارای سیاست بوده و تلاش دارند نیروی زنان را به «راه» خود بکشند. ما کمونیست های انقلابی بیش از هر نیروی طبقاتی دیگری باید تلاش کنیم تا خشم زنان را در راه انقلاب کمونیستی رها کرده و نگذاریم در بیراهه های بورژوایی و خرده بورژوایی تلف شده یا به تحکیم نظام طبقاتی حاکم خدمت کند. در انجام این وظیفه، ارائۀ آلترناتیو انقلاب کمونیستی برای جمهوری سوسیالیستیِ نوین و گسترش آگاهی عمومی در مورد مختصات، اصول و کارکرد این جمهوری و سازماندهی حول این نوع انقلاب و این آلترناتیو [تأکید می کنیم فقط این آلترناتیو نه هیچ بدیل دیگری] عامل تعیین کننده است. این آلترناتیو را باید دائما با هرآلترناتیو دیگری که از سوی نیروهای مختلف طبقاتی/اجتماعی در مقابل جمهوری اسلامی و پس از سرنگونی آن پیش گذاشته می شود، مقایسه کرده و ماهیت و خصلت هر یک را روشن نمود:در رابطه با نظام سیاسی و اقتصادی و اجتماعی که پیش می گذارند و چگونه می توانند نه فقط بر شکاف های جنسیتی بلکه همچنین بر شکاف های طبقاتی و بر فقر و بیکاری، بر شکاف های ملی و منطقه ای، بر نابودی محیط زیست، جنگ های ویرانگر، سرکوب پلیسی نقطه پایان بگذارند؟

پاسخ صریح و واقعی به این سوالات اساسی، به صورت فشرده اما روشن در مانیفست و برنامه انقلاب کمونیستی در ایران (مصوب بهمن ۱۳۹۶) و به شکلی مفصل در پیش نویس قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین ایران از اسناد حزب ماآمده است. بیان این استراتژی در مبارزات امروز در سند بیانیه انقلاب (نشریه حقیقت شماره 82 خرداد ۱۳۹۷) و راه دست یافتن به این هدف دراستراتژی راه انقلاب در ایران به طور شفاف و بی ابهام تشریح شده اند.*

امروز آن چه پدرسالاری را بازتولید و تقویت می کند، روابط تولیدی سرمایه داری است. این یک فاکت اثبات شده است. هر شکل از پنهان کردنِ این حقیقت، جنایت علیه زنان است. راه حل این معضل نیز از بین بردن سرمایه داری از طریق انقلاب کمونیستی و استقرار جامعۀ سوسیالیستی است. جامعۀ سوسیالیستی، شالوده و اساس سرمایه داری را برهم زده و نظام اجتماعی کاملا متفاوتی را برقرار می کند که در آن هر کس به عنوان دارندۀ کالایی (از جمله کالایی به نام نیروی کار) با دیگران روبرو نمی شود و روابط اجتماعی میان مردم بر مبنای منافع متضاد و متخاصم برقرار نمی شود، محیط زیست غارت و نابود نمی شود، زنان  تحت سلطۀ مردان نیستند و در روابط میان انسان ها ملیت، مذهب و تفاوت های دیگر مانند رفتار جنسی، رجحان و برتری یکی بر دیگری محسوب نمی شود. به گام های اولیۀ استقرار چنین بدیلی نگاه کنیم:

پس از سرنگونی جمهوری اسلامی، شورای حکومت موقت تشکیل شده و فرمان هایی را برای تغییرات فوری در اوضاع صادر خواهد کرد. از جمله: «الغای قوانین اساسی، شرعی و مدنی رژیم پیشین. انحلال کلیۀ نهادهای نظامی، امنیتی و دیوان سالاری رژیم پیشین…اعلام جدایی کامل دین از دولت. لغو حجاب اجباری. اعلام ممنوعیت استفاده از دین به هر شکل در نظام قانونی، قضایی و آموزش و پرورش. لغو فوری کلیۀ قوانین شرعی (شرایط ازدواج و طلاق و حضانت فرزندان، محدودیت‌ اجتماعی و هنری و علمی، چند همسری و صیغه و حق تجاوز به همسر، ازدواج کودکان، سنگسار، جداسازی جنسیتی) و قوانین مدنی که ناقض برابری کامل زنان با مردان هستند.»

شورای حکومت موقت حقوق بنیادین و آزادی های اساسی مردم را تضین کرده و اعلام خواهد کرد، جمهوری سوسیالیستی نوین بی خدا و بدون دین و مذهب و ایدئولوژی رسمی (حتا ایدئولوژی رسمی کمونیستی) است و در آن آزادی عقیده و آزادی باور به دین و بی دینی حاکم خواهد بود. حکومت شورای موقت « برابرى کامل حقوق همۀ شهروندان، صرف نظر از عقیده، دین و مذهب، ملیت، جنسیت و گرایش جنسی، در کلیۀ زمینه‌های سیاسی و فرهنگی و آموزش و اشتغال و بهداشت و مسکن. برابرى کامل و بی قید و شرط زن و مرد در همۀ عرصه های زندگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی» را برقرار خواهد کرد. تن فروشی و پورنوگرافی را ممنوع و سقط جنین را آزاد خواهد کرد. در ازدواج و طلاق و عشق و اخلاقیات و رفتار جنسی، برابری و آزادی زن و مرد را برقرار خواهد کرد. در اقتصاد سوسیالیستی، با قیود مردسالارانه مبارزه خواهد شد. در آموزش و پرورش جمهوری سوسیالیستی نوین ایران، جدا سازی بر حسب جنسیت ممنوع خواهد بود و کلیه عرصه های آموزشی به روی دختران باز شده و محتوای مردسالارانه از متون آموزشی زدوده شده و محتوای تبلیغ و ترویج برابری زن و مرد در تمام سطوح جای آن را خواهد گرفت. با فرهنگ ارتجاعی ستیز با همجنسگرایی مقابله می شود و آموزش صحیح و علمی درباره ال.جی.بی.تی.کیوها و حقوق شان در جامعه جایگزین آن می شود. در مدارس و دانشگاه ها تاریخ پدرسالاری و ضایعات آن برای جامعه بشری تدریس خواهد شد. در نظام آموزشی نوین، محتوای طبقاتی و منافع طبقاتی نهفته در پشت مردسالاری و شووینیسم ملی و ناسیونالیسم به طور همه جانبه نقد و افشاء خواهد شد و نشان داده خواهد شد که چگونه همه اینها به مثابه زرادخانه ایدئولوژیک طبقات ارتجاعی، به حفظ روابط ستمگرانه خدمت می کنند. نظام بهداشت و درمان در جمهوری سوسیالیستی نوین، خدمات ویژه درمانی برای زنان را در شهر و روستا سازمان خواهد داد.  

همچنیندر پیش نویس قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین در بخش ستم بر زن در «ماده سوم» می خوانیم:**

۱ . روابط اجتماعی پدرسالاری و مردسالاری از ستون های نظام تمایزات طبقاتی در طول تاریخ و سراسر جهان بوده و در ایران، در نظام جمهوری اسلامی، رژیم پیش از آن و در کلیۀ ادوار ماقبل سرمایه داری و سرمایه داری، بخشی از ساختار دولت دیکتاتوری طبقات استثمارگر و عاملی در ایجاد انسجام در نظام اجتماعی ستمگرانۀ طبقات حاکم بوده است. به همین علت بدون مبارزه با کلیۀ اشکال روابط پدرسالاری و مردسالاری، نابرابری و تبعیض علیه زنان، بدون درگیر شدن میلیونی زنان در فرآیند انقلاب سوسیالیستی، سرنگونی جمهوری اسلامی به نحوی که به استقرار دولت سوسیالیستی نوین بینجامد، ممکن نبود{نیست}. با استقرار دولت سوسیالیستی نوین، مبارزه برای ریشه کن کردن نهاییِ ستم بر زن، قوۀ محرکۀ تعیین کننده ای در پیشبرد انقلاب در دوران گذار سوسیالیستی به سمت هدف نهایی کمونیسم در سراسر جهان است.

۲. در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین در ایران، شورای حکومت موقت، طی فرمان هایی، نهادهای سرکوب و کنترل زنان مانند نهادهای گشت ارشاد و سازمان امر به معروف و نهی از منکر و غیره را منحل و غیرقانونی خواهد کرد. فرمان الغای حجاب اجباری و کلیۀ قوانین شرعی را صادر و برابری زن و مرد در کلیۀ امور اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، حقوقی، فرهنگی و در زندگی مشترک را اعلام {خواهد} کرد. قوانین مدنی که پیشتر ناقض برابری کامل زنان با مردان بودند را ملغی و برابری کامل زنان، برقراری حقوق و آزادی هایی که برای رهایی زنان حیاتی هستند (مانند آزادی تولید مثل و حق سقط جنین و کنترل بارداری) را اعلام {خواهد} کرد. … قانون اساسی {جمهوری سوسیالیستی نوین ایران} با تاکید بر آن فرمانها اعلام می کند:

الف- زنان در کلیۀ امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی، فرهنگی، آموزشی، ورزشی برابر با مردان هستند. دستمزد، حقوق و مزایای برابر در مقابل کارِ برابر برای زنان و مردان از اصول تخطی ناپذیر برابری زن و مرد در این جمهوری است. آنان در چارچوب این قانون اساسی، از حقوق برابر با مردان در زمینۀ شرکت در بالاترین مراجع قدرت سیاسی کشور و مناطق و نواحی خودمختار، شوراها و سندیکاها و در کلیۀ سطوح دیگر، در نهادهای سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی برخوردارند. قانون از حقوق فردی آنها، حق تعیین سرنوشت شان، مستقل از خانواده، مردان خانواده، طایفه و ساختارهای دینی حفاظت می کند و در هر کجا که ضروری است، قوانین و مقررات منبعث از این قانون اساسی برای مجازات هرگونه ایجاد سد و مانع در برخورداری زنان از این حقوق، تدوین خواهد شد.

ب- تجاوز و آزار و اذیت خیابانی زنان، ایجاد جو ترس در جامعه برای ممانعت از فعالیت و رفت و آمد آزادانه زنان، در زمره جرائم جدی کشور (جمهوری سوسیالیستی نوین ایران) محسوب شده و شامل مجازات قانونی، در چارچوب این قانون اساسی است.

ج- بر اساس قانون اساسی (جمهوری سوسیالیستی نوین)، قوانینی به نفع زنان در مورد ازدواج و طلاق تدوین {خواهد شد} … این مفاد دارای محتوی تبعیض مثبت، در خدمت به اصل برابری زن و مرد هستند. زیرا تامین برابری، گاه به ناگزیر نیازمند قوانین نابرابر است. مفاد تبعیض آمیز نسبت به مردان در قانون نوین ازدواج و طلاق و سایر عرصه ها بر این پایه استوار {خواهد بود} …

د- قانون نوین، ازدواج و طلاق را بر پایه برابری زن و مرد، مقابله با تمایزات و تبعیضات اجتماعی و آداب و سنن منسوخ و با جهت گیری الویت دادن به منافع زنان و فرزندان تدوین می کند که شامل نکات زیر است و عدول از این ها، مصادیق جرم هستند و طبق قانون اساسی، و قوانین دیگر که خود در تطابق با قانون اساسی هستند، با آنها برخورد خواهد شد.

–           ازدواج اجباری، ازدواج کودکان، چند همسری، صیغه و دیگر اشکال بردگی جنسی زنان، معاینه تست بکارت، ناقص سازی جنسی زنان ممنوع بوده و طبق قانون با آنها برخورد خواهد شد.

–                      شیر بهاء، مهریه، جهیزیه و امثالهم ممنوع است. 

–                      ازدواج بر مبنای انتخاب آزادانه طرفین برای زنان و مردانی که به سن ۱۸سالگی رسیده اند مجاز است. مداخلۀ طرف سوم ممنوع است.

–           ازدواج می تواند در دفاتر ویژه دولتی، بدون تاخیر و هزینه و صرفا با ارایه گواهی سلامت پزشکی که به طور رایگان در تمام مراکز درمانی در دسترس است، ثبت شود. کسانی که خواهان زندگی مشترک بدون ثبت رسمی هستند نیز از حقوق مربوط به خانواده برخوردار بوده و هرگونه تبعیض علیه فرزندانی که خارج از ازدواج ثبت شده متولد می شوند، جرم است.

–                      هر فرد بالغ حق دارد، خارج از قیود خانواده و ازدواج رسمی، با هر فرد بالغ دیگر، روابط جنسی داشته باشد.

–           طلاق با رضایت طرفین صادر می شود. در صورتی که زن مایل به طلاق نباشد، مرد در دوران بارداری زن و تا یک سال بعد از تولد بچه حق تقاضای طلاق ندارد. پس از طلاق حق سرپرستی فرزند متعلق به مادر است اما به معنای آن نیست که مادر باید آن را بپذیرد. تامین نیمی از هزینه ضروری معاش و تحصیل فرزند یا فرزندان بر عهده پدر است. در صورتی که مادر از عهده نیم دیگر بر نیاید، دولت موظف است این مسئولیت را بر عهده بگیرد.

–           ضرب و شتم زنان خانواده، تجاوز شوهر به زن، بدرفتاری و تبعیض در مورد فرزندانی که نتیجه ازدواج قبلی هر یک از طرفین هستند، ممنوع و مصداق جرم است.

–                      آمرین و عاملین قتل های ناموسی، طبق اصول مدون در این قانون اساسی، به شدت مجازات خواهند شد.

–                      فحشاء ممنوع و پورنوگرافی جرم است.

ه- جمهوری {سوسیالیستی نوین} موظف است ضمانت های اجتماعی لازم برای حفظ استقلال زنان و اعمال حق برابر زنان را فراهم کند. مجلس قانونگذار مرکزی در چارچوب قانون اساسی، قوانینی با در نظر گرفتن مسائل خاص مربوط به زنان را به تصویب می رساند. از جمله تامین شرایط کاری سبکتر به هنگام عادت ماهانه و زایمان و منوپوز (یائسگی) برای زنان و تامین دوره های استراحت و مرخصی ویژه. ایجاد تسهیلات ضروری برای شیرخوارگاه، مهد کودک و مراکز نگهداری از کودکان پس از ساعات مدرسه. مجالس قانون گذار مناطق و نواحی {در جمهوری سوسیالیستی نوین ایران} نیز با توجه به ویژگی های منطقه ای، قوانین دیگری را در چارچوب این قانون اساسی، و در راستای ایجاد ضمانت های اجتماعی لازم برای اعمال استقلال و برابری زنان در همه عرصه های جامعه، می توانند تصویب کنند. در تقویت این سیاست، دولت {جمهوری سوسیالیستی نوین} ایجاد تشکلات ویژه زنان، انتشار مطبوعات و یژه زنان را  تشویق و حمایت می کند.

۳  ــ شورای مرکزی اجرایی {در جمهوری سوسیالیستی نوین ایران}، موظف است با اتکاء به شورای آموزش و پرورش، فورا محتوای دین سالارانه، مردسالارانه و همجنسگرا ستیزانه را از دروس و منابع آموزشی، از برنامه های رسانه های گروهی و از زبان گفتاری و نوشتاری پاک کند. در این راستا، شورای آموزش و پرورش موظف است برنامههایی برای دامن زدن به نقد ریشه ای ایده ها و سنن و آثار فرهنگی کهنه که مضمون زن ستیزانه دارند، تهیه کند. شورای امور فرهنگ و هنر، موظف است توجه خاص به آثار ادبی و هنری زنان کرده و معرفی این آثار را در برنامه های آموزش و پرورش بگنجاند. شورای آموزش عالی موظف است در زمینه های پژوهش علمی و نوآوری فنی برای دانشجویان زن که مایل به ورود به عرصه های گسترده تر و عالیتر علم و فن آوری هستند، به طور خاص راهگشایی کند. 

 4. تضمین اشتغال از حقوق پایه ای زنان جمهوری سوسیالیستی نوین است. اشتغال زنان و دستمزد برابر در مقابل کار برابر، ایده کهنه برتری مرد و فرودستی زن را زیر سئوال می کشد و امکان آن را به وجود می آورد که زنان هر چه بیشتر از چاردیواری خانه خارج شده و به کار و آموزش بپردازند، آگاهی طبقاتی خود را بالا ببرند و درگیر مبارزات حیاتی سیاسی و ایدئولوژیک شوند.

۵-  اصل دستمزد برابر در برابر کار برابر از اصول سوسیالیستی است. اعمال این اصل، تمایزات میان زنان و مردان را تا حدی کم خواهد کرد. اما توانائیها و نیازهای معیشتی افراد متفاوت است. علاوه بر این، حتا در جمهوری سوسیالیستی نوین، مردان تا مدتها از بقایای روابط اجتماعی و افکار کهنۀ به جا مانده از جامعۀ قبلی منتفع خواهند شد. از جمله، در زمینۀ تقسیم کار نابرابر خانگی. این امتیازها، مردان را در موقعیت برتر اقتصادی و اجتماعی قرار می دهند. محدود کردن امتیازاتی که از اعمال «دستمزد برابر در برابر کار برابر» نصیب مردان می شود در چارچوب پیش برد جنبش تعمیق سوسیالیسم که در مرکز آن «محدود کردن حق بورژوایی» و مبارزه برای استقرار کمونیسم جهانی قرار دارد ممکن خواهد بود. دولت سوسیالیستی موظف است، در چارچوب این قانون اساسی و تاکید بر این افق ، جنبش زنان را در مبارزه برای کاهش اختلاف دستمزدها و محدود کردن طبقه بندی دستمزد تشویق و حمایت کند. این خود یکی از موضوعات مهم مبارزه ای است که بر سر تحدید یا توسعه حق بورژوائی میان راه پرولتریِ پیشروی به سمت کمونیسم و راه بورژوایی بازگشت به سرمایه داری، در جامعه سوسیالیستی به راه خواهد افتاد.

۶. محو کامل ستم بر زن بدون زوال نهاد خانواده ممکن نیست. زیرا خانواده نیز مانند دولت، در نتیجۀ ظهور مالکیت خصوصی و تمایزات طبقاتی به وجود آمد. این نهاد آغازی داشته و پایانی هم خواهد داشت. روند زوال خانواده روندی طولانی است و به موازات پیشروی به سمت استقرار نظام کمونیستی ممکن می شود. در جمهوری سوسیالیستی نوین ایران، نهاد خانواده نابود نمی شود اما تغییرات مهمی در آن صورت می گیرد.

– در جمهوری سوسیالیستی نوین، در خانواده، زن تابع شوهر نیست. والدین اقتدار مطلق بر فرزندان ندارند. نهاد و واحدِ خانواده، نقش تولیدی در جامعه ندارد و به موازات وسیعتر و عمیقتر شدن تحولات انقلابی در روابط تولیدی و اجتماعی و افکار مردم، وظایفی مانند پرورش نسل جدید و مراقبت از سالمندان، و دیگر نقشهای سنتی، تبدیل به وظایف اجتماعی میشوند و  خانواده نقش توزیع و مصرف درآمد را نیز از دست میدهد. 

– در خدمت به دگرگون کردن جایگاه زن در خانواده و تغییر نقش نهاد خانواده، همراه با شروع اشتراکی کردن اقتصاد در شهر و روستا، پروسۀ اشتراکی کردن گام به گام اموری که سنتا بر عهده خانواده بوده، آغاز می شود. شوراهای محلات شهری و روستاها، بازوی پیشبرد اشتراکی کردن در این عرصه ها هستند.

– در روستاها اشتراکی کردن کشاورزی، ارکان نظام خانواده پدرسالار را تضعیف می کند و تقسیم کار سنتی بین زن و مرد در خانواده را بر هم میزند. نقش تعیین کنندهای که اشتراکی کردن در تحرک اجتماعی و آزاد کردن نیروی نهفته و امر رهایی زنان بازی می کند، زنان را در صف مقدم مبارزه برای تبدیل تولید کشاورزی به کشاورزی اشتراکی و دیگر پیشرویهای سوسیالیستی قرار میدهد.

۷. در جمهوری اسلامی سهم زنان روستایی و عشایری از مالکیت بر زمینهای کشاورزی ایران تنها یک درصد {است} … و زنان درگیر در کار کشاورزی، عمدتا کارگران بی مزد اراضیِ خانواده و طایفه {هستند} …ند. با استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین و اجرای قانون تقسیم اراضی در چارچوب ماده چهارم از این قانون اساسی، این زنان به طور فردی، صاحب اراضی کشاورزی، دام و آب شده و در چارچوب اقتصاد برنامه ریزی سوسیالیستی درگیر در تولید کشاورزی میشوند. آن ها مانند گذشته نقش تعیین کننده در تهیه غذا و نگهداری غلات و حبوبات و باغات میوه و تامین پروتئین اهالی کشور، ذخایر اضطراری، بازی می کنند، اما این بار در چارچوب روابط اقتصادی و اجتماعی بنیادا متفاوت و روابط اجتماعی بنیادا متفاوت در خانواده و میان زن و مرد. به حکم قانون و پشتوانۀ آن، حکومت های منطقه ای و شوراها و تعاونی ها و کمون ها تضمین می کنند که زنان نقش مهم در برنامه ریزی اقتصادی تعاونی ها و کمون ها، در شوراهای حوزۀ جغرافیایی مربوطه، در راه اندازی صنایع روستایی و … و در تصمیم گیری های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایفا کنند و زنان روستایی و زنان مناطق خودمختار، نقش تعیین کننده ای در اداره حکومت های محلی و خودمختار داشته باشند.

۸ . سیاست حکومت، تشویق زنان و مردان به متشکل شدن و به راه انداختن کارزارهای ویژۀ مبارزه با روابط و افکار کهنه در مورد زنان، در شهر و روستا، در محیط کار و محل  زندگی است. این تشکلات، بازوی مهمی برای اعمال اصول قانون اساسی و مرجع مهمی برای مجلس قانونگذار و شورای مرکزی اجرایی در زمینه وارد آوردن ضربات بیشتر بر ستم بر زن خواهند بود. اما تشکلات زنان دیگری که منتقد این قانون و دولت حاکم هستند نیز، تشویق به این نوع فعالیت میشوند.

۹. اینها حقوق و اقداماتی هستند برای گسستن زنجیرهای هزاران سالۀ ستم بر زن و رها کردن نیرو، استعداد و قدرت ابتکار و خلاقیت زنان در خدمت به محو آن فرآیند تاریخی-جهانی که همراه با تمایزات طبقاتی ستم بر زن را به وجود آورده و در عین حال خدمت به  پیش برد انقلاب کمونیستی در جهان. 

۱۰ . هیچ شکل از رفتار جنسی غیرقانونی نیست. ال.جی.بی.تی.کیوها از کلیۀ  حقوق شهروندی برخوردار هستند. از جمله، ازدواج قانونی و فرزند خواندگی. با هموفوبیا و فرهنگ تحقیر گرایشهای جنسی متفاوت، مبارزه خواهد شد.

زنانی که حاضر نیستند شرایط ستم و استثمار کنونی شان را بپذیرند باید از هم اکنون و در تمام طول راهِ رسیدن به این هدف، توان تصور کردن جامعۀ آینده را داشته باشند. ضروری است بدانند جامعه ای که به آنان تعلق دارد، دارای چه اصولی است، چگونه و با استفاده از چه ابزاری کار خواهد کرد و جایگاه هر قشر اجتماعی و هر فرد در آن چه خواهد بود. اگر قرار است مبارزۀ زنان و مردان با ستم بر زن به یک جنبش زنانِ رهایی بخش راه بگشاید، لازم است این نوع آگاهی، هسته مرکزی و بالندۀ آن باشد. همانطور که باب آواکیان  می گوید:  

نکتۀ اساسی آن است که جهان نمی تواند بدون تغییر باقی بماند… اگر مایل به پذیرش آن تغییر انقلابی که ضروری و به واقع ممکن است نباشید و به آن خدمت نکنید، اگر تلاش کنید از انقلابی که به دیکتاتوری پرولتاریا به مثابه یک دولت سوسیالیستی انقلابی، به مثابه یک نظام اقتصادیِ نوین بنیادا متفاوت، و به مثابه دوران گذار به جهان کمونیستی منجر می شود دوری یا با آن مخالفت کنید – دست آخر خواسته یا ناخواسته با دیکتاتوری بورژوازی که حاکم است، چه آن را ببینید یا نبینید، همزیستی کرده، آن را و نظام سرمایه داری- امپریالیستی حاکم بر جهان را که وجودِ غیرضروری اش پیامدهای دهشتناکی برای اکثریت مردم جهان و به طور کلی برای بشریت در بر دارد، حمایت و تقویت خواهید کرد.***

حزب کمونیست ایران (مارکسیست لنینیست مائوئیست)

۱۷ اسفند ۱۳۹۷/ ۸ مارس ۲۰۱۹

www.cpimlm.com

توضیحات:

*  http://cpimlm.com/hagh3_g/hagh82.pdf

http://cpimlm.com/congeres/estrategy-hezb.pdf

** علامت های {}برای قابل فهم کردن متن اضافه شده اند زیرا متن «پیش نویس قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین» از  دید آینده ای که چنین نظامی استقرار یافته نگاشته شده اند و در متن اصلی افعال آن مربوط به «گذشته» و «حال» فرضی هستند.

*** باب آواکیان، پرنده ها نمی توانند کروکودیل بزایند اما بشر می تواند افق ها را در نوردد