جنگ افغانستان، زخمی بر پیکر بشریت که باید التیام یابد. بخش چهارم: آمریکا برای «نجات» زنان، افغانستان را اشغال کرد؟!
ژیلا انوشه. از نشریه آتش شماره ۹۸ دی ۱۳۹۸
در روز «شکرگزاری» که هر سال در ماه نوامبر در آمریکای شمالی برگزار می شود، رئیس جمهور آمریکا دونالد ترامپ به پایگاه نظامی آمریکا در افغانستان (پایگاه بگرام) رفت و «خبر خوش از سرگیری مذاکرات با طالبان» را داد. روز مناسبی برای اعلام این «خبر خوش» بود. چون روز «شکر گزاری» نمادِ کراهتِ و شناعت و بیرحمی امپریالیسم آمریکا است. روز پیروزی مهاجرین سفید اروپایی بر بومیان آن سرزمین. نمادِ شکل گیری آمریکا از طریق نسل کشی بومیان و دزدیدن سرزمین های شان.
آمریکا و طالبان جنایتکاران شروری هستند که دادستان کل دیوان کیفری بین المللی لاهه، فاتو بن سوتا می گوید اطلاعات و شواهدی مبنی بر این که «ارتش ایالات متحده آمریکا در فاصله سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۴ علیه بازداشت شدگان در افغانستان و مناطق دیگر مرتکب شکنجه، رفتار بیرحمانه، لگدمال کردن کرامت شخصی، تجاوز و خشونت جنسی شده است… طالبان و دیگر نیروهای مسلح از سال ۲۰۰۹ به این سود نزدیک به ۱۷ هزار غیر نظامی افغانستانی را کشته اند. از جمله ۷۰۰۰ قتل نشانه گیری شده مرتکب شده اند و نیروهای امنیتی دولت افغانستان نیز مظنون به شکنجه زندانی ها در زندان ها و دیگر مراکز حبس دولتی هستند.» زلمای خلیل زاد که بی وقفه در سفر و معامله و مذاکره است تا طالبان را به قدرت بازگرداند (و همراه با رهبران طالبان باید به عنوان جنایتکار جنگی محاکمه شود) در سال ۲۰۰۱ هنگامی که جورج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا تصمیم به جنگ برای اشغال افغانستان و بیرون راندن طالبان از قدرت گرفت از اعضای ارشد گروه نومحافظه کارانِ حزب جمهوری خواه آمریکا که کابینه بوش را تشکیل می دادند بود. اما پیش از آن در سال ۱۹۹۶ برای توجیه سیاست آمریکا در به قدرت رساندن طالبان نوشته بود: «طالبان از آن نوع بنیادگراییِ ضد آمریکایی که در ایران حاکم است نیستند. ما باید… آن ها را به رسمیت شناخته و کمک های بشر دوستانه کنیم.»
رابطه «عشق و نفرت» میان آمریکا و طالبان آیینه تمام نمای رابطه ای است که امپریالیسم و اسلام گرایان در خاورمیانه داشته اند و مردمانِ این منطقه را در منگنه جنگ و صلح خود لِه و لگدمال کرده اند. این رابطه بیان بارز و برجسته واقعیتی است که باب آواکیان آن را چنین صورت بندی کرد: امپریالیست ها و اسلام گرایان دو نیروی تاریخا منسوخ و پوسیده اند که باید سرنگون شوند، این دو در عین حال که با هم تضاد دارند یکدیگر را تقویت می کنند و هر شکل از همسویی با یکی آن دیگری را تقویت خواهد کرد.
آمریکا با اشغال افغانستان، طالبان را از قدرت راند و رژیم کنونیِ افغانستان را به جایش نشاند. ائتلافی از نیروهای بنیادگرای اسلامیِ طرفدار آمریکا، تکنوکرات های پرورش یافته در مراکز مالی و اندیشکده های آمریکا، شبه نظامیان ارتجاعی و دلالان قدرت. آمریکا نام این اشغال گری بیرحمانه را «جنگ علیه تروریسم» گذاشت و صورتکِ «نجات زنان افغانستان از دست طالبان» را بر چهره اش نهاد تا آن را به عنوان یک «جنگ عادلانه» جلوه دهد. اما هدف آمریکا از اشغال افغانستان (و عراق در سال ۲۰۰۳) جواب به ضرورت های حفظ امپراتوری اش در این منطقه بود. آمریکا از این واقعیت که این ها به واقع تروریست و زن ستیز هستند صرفا به عنوان پوشش عوامفریبانه استفاده کرد. زن رئیس جمهور آمریکا (لورا بوش) در مورد زنان افغانستان و رنج های آنان سخنرانی کرد و جنایتکاران جنگی کابینه بوش (امثال دونالد رامسفلد و دیک چنی و کولین پاول) یکی پس از دیگری در رسانه ها ژست «فمینیستی» گرفته و اعلام کردند دفاع از زنان افغانستان و حقوقشان «یکی از اهداف این جنگ» است.
فمینیستهای قلابی و کمونیستهای جعلی از حمله آمریکا به افغانستان حمایت کردند
جریان های رویزیونیست یا کمونیست دروغین (مثل حزب کمونیست کارگری به رهبری منصور حکمت) و فمینیست های بورژوا در آمریکا از این تجاوز نظامی حمایت کردند و اشغال افغانستان توسط ارتش آمریکا را به نفع زنان دانستند. حتا برخی زنان فمینیست و هنرمند مترقی (مانند ایو انسلر) نیز بدون توجه به ماهیت امپریالیسم آمریکا نامه ای خطاب به جورج بوش را در ۲۴ ماه مه ۲۰۰۲ امضاء کردند و ابراز امیدواری کردند که شاید این جنگ امپریالیستی تجاوزکارانه زنان افغانستان را از اسارت بنیادگرایان اسلامی رها کند.
مواضع کمونیست های جعلی و فمینیست های بورژوا را مقایسه کنید با مواضع کمونیست های انترناسیونالیست در آمریکا. باب آواکیان می گوید: «هیچ آدم خوبی نمی تواند از جهادی های مرتجع اسلام گرا حمایت کند… یکی از مشخصات این جهادی ها، روابط وحشتناک پدرسالارانه آن ها است. در خدمت به چنین روابط وحشیانه و ستمگرانه ای است که جهادی ها غیر نظامیان را بیشرمانه کشتار می کنند. نمی شود نیّت خوب داشت و با این نیروها هم ذات پنداری و از آن ها دفاع کرد. در گوشه و کنار دنیا هستند کسانی که اسم خودشان را چپ یا حتی کمونیست و مائوئیست می گذارند و اصرار دارند این ها ضد امپریالیست اند و مبارزه شان ضد امپریالیستی است. … ولی واقعیت این است که این جهادی ها هر چند ممکن است ضد آمریکا مبارزه کنند ولی نماینده چیزی مثبت و مترقی نیستند، انقلابی بودن که جای خود دارد. این ها هر جا قدرت را به دست گرفته اند حکومتی وحشی و ستمگر برقرار کرده اند… این مسئله به خصوص با توجه به انگلی بودن جامعه آمریکا، وضعیت پیچیده ای درست کرده. بخش های زیادی از مردم آمریکا، خصوصا در بین قشرهای میانی، از غنائم حاصل از سلطه و غارت امپریالیستی دنیا سهم می برند. در نتیجه، وقتی که دولت آمریکا روی جنایات نیروهای بنیادگرای اسلامی انگشت می گذارد، گرایش همراهی با جنگ آمریکا علیه این نیروها در مردم تقویت می شود، یعنی با دولت خودی سمت گیری می کنند یا لااقل با آن مخالفت جدی نمی کنند. … بله، بنیادگراهای اسلامی که با امپریالیست ها مخالفت می کنند مزخرف اند و گزینه مثبتی پیش نمی گذارند. ولی این مسئله، جنگ هایی را که حکومت آمریکا برای حفظ و گسترش امپراتوری اش پیش می برد را تبدیل به جنگ عادلانه نمی کند. این وضعیت دیگر زیاده از حد طولانی شده و باید مستقیما و عمیقا به چالش کشیده شود. این ها جنگ های امپراتوری اند. ناعادلانه اند. این جنگ ها با تسلیحات کشتار جمعی پیش برده می شوند. کرور کرور مردم غیر نظامی را می کشند. برای کمک به پیشبرد این جنگ ها، مردم را شکنجه می دهند. باید مقابل شان ایستاد؛ محکم هم ایستاد. … مردم باید ماهیت جنگ هایی که حکومت خودی پیش می برد را بفهمند. بفهمند که چرا مقابله فعال با این جنگ ها مهم است. حتی اگر نمی شود و نباید در این جنگ از طرف مقابل دفاع کرد، کماکان رویکرد کلی ما باید این باشد که از شکست حکومت خودی در این جنگ استقبال کنیم. باید از شکست امپریالیست ها استقبال کنیم. اولا به خاطر این که جنگ های شان ناعادلانه است، حتی اگر طرف مقابل شان ناحق باشد. ثانیا، هرکدام از این شکست ها، سیستم و طبقه حاکمه اش را تضعیف می کند و آن دوره ای را که مردم بتوانند واقعا آن را به زیر بکشند و سیستمی رهایی بخش را به جای آن بگذارند، نزدیک تر می کند.» (باب آواکیان. کمونیسم نوین. فصل «انترناسیونالیسم – شکست طلبی انقلابی»)
«… برهم زدن این وضعیت در کل جهان اهمیت عظیمی دارد. باید در مقابل هر دو منسوخ و قوه محرکه موجود، انقلاب کمونیستی را به عنوان یک گزینه رهاییبخش رادیکال بگذاریم. این کار صرفا جزئی از مسئولیت انترناسیونالیستی ما است اما بخش مهمی از آن است.» (باب آواکیان. کمونیسم نوین. فصل « انترناسیونالیسم راهی دیگر پیش می گذارد») n
منابع:
۱- A NATION CHALLENGED: SHAPING OPINION; First Lady to Speak About Afghan Women,” New York Times, November 16, 2001.
۲- Appeal to George W. Bush, President of The United States,” Equality Now, May 24, 2002