علم در باره ویروس کرونای جدید چه می گوید؟ یادداشت دوم

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۸ دقیقه

ژیلا انوشه

در قسمت اول این سلسله یادداشتها، به بررسی ماهیت و ساختمان ویروس کرونای جدید پرداختیم. در این قسمت به بررسی منشاء و خاستگاه آن می پردازیم.

شیوع بیماریِ خطرناکِ ناشی از ویروس کرونای جدید تمام جهان را در بحران فرو برده است. توده های مردم تشنه و نیازمند دانش علمی در مورد منشاء این ویروس، توانمندی آن و سرعت سرایتش هستند. دانشمندان تلاش می کنند تا یافته های علمی خود را به مردم منتقل کنند. اما نیروهای قدرتمند حاکم در جهان سرمایه داری و دولت های آن، اشاعۀ تفکر و دانش علمی را تهدیدی برای موجودیت نظام های سیاسی و اجتماعی خود می بینن. آنها در تلاشند تا با یاوه های مهلک و ضد علمی، پاسخ گوی ذهن پرسشگر مردم باشند. یکی از یاوه های مرسوم در این روزها، تئوری «دست ساز» بودن ویروس کرونای جدید است. افسانۀ ساخته شدن این ویروس در آزمایشگاه های نظامی چین توسط بلندگوهای تبلیغاتی-ایدئولوژیک رژیم فاشیستی ترامپ و افرادی همچون راش لیمبو و استیو بنن و خود ترامپ در سطح وسیع تبلیغ و ترویج شدند. مقامات چینی هم مقابله به مثل کرده و آن را ساختۀ ارتش آمریکا اعلام کردند. در ایران، خامنه ای سرکردۀ پخش این تعفن های فکری است. او حتا مدعی شد در ساخت این ویروس «اجنه» هم با آمریکا همکاری کرده اند. شارلاتانیسم سیاسی همیشه بخشی از عملکرد ایدئولوژیک طبقۀ بورژوازی بوده و نمایندگان آن هر یک به اندازۀ قد و قواره شان از آن سود جسته اند.

متاسفانه مبلغین این «تئوری توطئه» طیفی وسیع تر از رسانه های رژیم های حاکم را در بر می گیرد. چرا که انواع این تئوری های توطئه در نهایت متکی بر یک شیوه تفکر یا معرفت شناسی (اپیستمولوژی) ضد علمی در کسب شناخت از یک واقعیت عینی هستند. به ویژه زمانی که آن واقعیت عینی، پدیده ای جدید و غیر منتظره باشد. بررسی فاکت هایی که از طریق پژوهش و ابزار علمی به دست می آیند، به کار بردن عقل در تجزیه و تحلیل شواهد به دست آمده از طریق روش علمی و نتیجه گیری از آنها برای ترسیم نقشۀ عمل، پدیده ای بسیار نادر در جهان فکری امروز است. گرایش مسلط و غالب، حرکت از پیش فرض ها و «روایتهای شخصی» است. حتا کسانی که افکار مترقی و عدالت خواهانه دارند، به جای تفکر علمی، نسبی گرایی و تحلیل های مصلحت گرایانه در بین آنها حاکم است. همین شیوۀ تفکر ضد علمی در عرصۀ سیاست نیز بیش از اندازه شایع و به همان اندازه مضر است. مثلا در چهل سال گذشته در کارزارهای مختلف علیه علم کمونیسم و واقعیت تاریخ جنبش کمونیستی و دولتهای سوسیالیستی قرن بیستم[۱] به اوج خود رسید و متاسفانه بر بسیاری از روشنفکران و جریانات چپ و مدعی کمونیسم هم تأثیرات منفی و انحلال طلبانه ای را به دنبال داشت.

این نظریه ها نه فقط دروغ اند بلکه بسیار مضر و خطرناکند. چرا که مردم، دنباله روی شارلاتانها شده و به یاوه های غیر علمی آنها باورمند شده و طبق آن عمل می کنند. به چالش گرفتن چنین فضایی با ترویج شیوۀ تفکر علمی و ضرورت اتخاذ رویکرد و روش علمی، یک ضرورت است. هستند کسانی که تلاش می کنند دروغ های مربوط به ویروس کرونای جدید را با استدلال های منطقی و عقلانی رد کنند. مثلا با این استدلال که «این ویروس نمی تواند حاصل نقشه و توطئۀ یکی از این قدرت ها باشد چون خودشان را هم درگیر و اقتصادشان را فلج کرده است». اما رد کردن این دروغ از طریق بر ملا کردن تناقض های استدلالیِ دروغ بافان، کافی نیست. به علاوه استدلال منطقی و عقلی باید شواهد عینی مستقیم در مورد یک پدیده را به میدان بیاورد تا ماتریالیستی باشد. به این معنی که بر بررسیِ خود واقعیت عینی (مثلا ویروس کرونای جدید) مبتنی باشد. شناخت از ساختار این ویروس، منشاء و چگونگی ظهور آن را نیز به دست می دهد. ابزار علمیِ تئوریکِ کسبِ این شناخت تئوری تکامل است که هدایت کنندۀ آزمایش های دانشمندان برای جمع آوری شواهد جهت تحلیل این ویروس بوده است. آردی اسکای بریک (دانشمند بیولوژیست و از طرفداران و مبلغین سنتز نوین کمونیسم) این مساله را به طرز نافذی شرح می دهد:

«بدون در نظر گرفتن برخی واقعیت‌های پایه‌ای در مورد تکامل بیولوژیک، امکان ندارد کسی بتواند به هرگونه دانش اساسی در مورد سارس و بیماری‌های همه‌گیر و بهترین راه مقابله با آن‌ها برسد. اصول پایه‌ایِ تکامل بیولوژیکی در درجه اول کمک به تشخیص ساختار ژنتیکیِ این ویروس خاص و آشکار کردن این نکته است که ویروس سارس با چه ویروس‌های دیگری هم خانواده است…دانش زیست شناسی تکاملی به نوبه خود برای حل این مساله که کدام داروها و واکسن‌ها ممکن است تاثیری بر ویروس سارس داشته باشند یا نداشته باشند، اهمیت دارد. به‌طور مثال اگر این ویروس بخشی از خانواده تکاملی ویروس‌های کرونایی است، منطقی است که اول به آن چه پیشاپیش می‌دانیم نگاه کنیم و ببینیم چه چیزی علیه دیگر ویروس‌های نزدیک به هم در خانواده کرونایی موثر است و چه چیزی موثر نیست. سپس مساله این است که تحلیل کنیم این ویروس سارس از کجا آمده است: درک مبانی تکامل به ما کمک کرده است درک کنیم که ویروس‌ها برخی اوقات می‌توانند از یک گونه بیولوژیکی به درون یکی دیگر “بجهند”».[۲]                                                                                                

همان طور که تئوری تکامل به طور غیرقابل انکاری تاریخ پیدایش انسان را ترسیم و مشخص کرده که نوع بشر از گونه های تکاملی قبلی یعنی میمون ها جدا شده است، در مورد کرونای جدید یا سارس کووید ۲ هم می توان منشاء و تاریخ سیر تکاملی آن را ترسیم کرد. این کار توسط دانشمندانی که در خط اول شناختن و مقابله با این ویروس هستند انجام شده است. ویروس شناسان و دانشمندان و آزمایشگاه های معتبر جهان یک پارچه و بر مبنای شواهد غیرقابل انکاری که از مطالعه این ویروس به دست آورده اند ادعای دست ساز بودن این ویروس را رد کرده اند. البته هدفِ دانشمندان از مطالعه این ویروس و کشیدن نقشه ساختمان و ردیابی منشاء آن این نبوده است که ادعای «تروریسم بیولوژیک» را رد کنند. هدفِ اصلی شان یافتن راه های مقابله با این ویروس کشنده و حفاظت از سلامت انسان ها بوده است. اما به این علت که دانشمند هستند و جستجوی حقیقت اصل اولیۀ رویکرد علمی است، آنها باید این ادعا را هم جدی می گرفتند. برای مقابله با این ویروس و برای تولید واکسن و داروی درمان آن، دست یافتن به حقیقتِ این ویروس، کسب شناخت از ساختمان و روش حمله اش به سلول انسانی، منشاء و تاریخ تکامل آن و مقاربتش با ویروس های پیشاپیش شناخته شده، اهمیت تعیین کننده دارد. اگر این ویروس توسط انسان در آزمایشگاه ساخته شده بود، ساختار متفاوتی می داشت و نتیجتا واکسن و درمان متفاوتی را می طلبید.

هنگامی که این ویروس در شهر ووهانِ چین شایع شد، دانشمندان چینی اندکی پس از آغاز بیماری همه گیر موفق شدند ساختار آن، یعنی زنجیرۀ ژنومیِ آن را مشخص کنند و به سرعت یافتۀ خود را در اختیار پژوهشگران جهان قرار دادند. دانشمندان دیگر در چندین موسسۀ تحقیقاتی جهان با استفاده از یافتۀ دانشمندان چینی توانستند سرچشمۀ این ویروس و فرآیند تکاملی اش را کشف کنند. گروهی از پژوهشگران زنجیرۀ ژنوم این ویروس را با هفت ویروس دیگر از خانوادۀ کرونا که در بیمار کردن انسان ها نقش دارند، مقایسه کردند. این هفت ویروس عبارتند از: سارس کووی۱ و سارس کووی۲ و مِرس و همچنین چهار ویروس دیگر که معمولا سرمایه خوردگی خفیف ایجاد می کنند. جمعی از این پژوهش گران یافته های خود را در یک رسالۀعلمی به تفصیل ارایه دادند[۳]  و مورد حمایت و تایید مراکز علمی دیگر نیز قرار گرفتند.[۴]

دکتر کریستیان اندرسون یکی از همکاران این پژوهش گفت: «با مقایسۀ داده های موجود از ژنوم های ویروس های شناخته شدۀ خانوادۀ کرونا ما می توانیم به ضرس قاطع تعیین کنیم که سارس کووی۲ از طریق فرآیندهای طبیعی سرچشمه گرفته است» آنها نوشتند: «آنالیزهای ما نشان می دهد که سارس کووی۲ چیزی نیست که در آزمایشگاه ساخته شده یا ویروسی باشد که عامدانه دستکاری شده باشد». یافته های این پژوهشگران نشان می دهد که ویروس سارس-کووی۲ محصول تکامل طبیعی است و هیچ نشانه ای از اینکه مهندسی شده باشد در آن یافت نشده است.

جینا برینر سردبیر «لایو ساینس» می نویسد: «یکی از داستان های ساختگیِ تکراری این است که ویروس سارس-کووی۲ توسط دانشمندان در آزمایشگاهی در ووهان ساخته شده و از آن جا فرار کرده است.» و در ادامه می گوید، آنالیز این ویروس شاید این افسانه سرایی ها را خاتمه دهد.

دانشمندان الگوی ژنتیکیِ پروتئین های سنبله[۵] (Spike Proteins) و آرماتورهای قسمت بیرونیِ ویروس که برای قلاب انداختن به دیوارۀ بیرونی سلول های انسان یا حیوانی و نفوذ به درون آن استفاده می کند، آنالیز کردند. آنها به ویژه بر روی دو ویژگی مهم پروتئین سنبله دقت کردند: حوزۀ اتصال گیرنده (آر.بی.دی یا receptor-binding domain) و محلِ شکاف.  آر.بی.دی یک نوع قلاب است که به سلول های میزبان گیر کرده یا می چسبد. محلِ شکاف جایی است که ویروس در سلولِ میزبان شکاف ایجاد کرده و نفوذ می کند. مولکولی است که مثل ابزارِ قوطی باز کن عمل می کند و با ایجاد شکاف در سلول میزبان، اجازه ورود به ویروس را می دهد.

اینها شواهدی برای تکامل طبیعی ویروس هستند. دانشمندان دریافتند که در پروتئین سنبلۀ ویروس سارس-کووی۲، بخش آر.بی.دی طوری تکامل یافته که به طور موثر به یک ویژگی مولکولی در خارج سلول های انسانی که نامش اِی.سی.ای۲ (ACE2) است و کارش تنظیم فشار خون است، بچسبد. در واقع سارس-کووی۲ چنان توان بالایی در این کار دارد که دانشمندان فورا فهمیدند این پدیده محصول مهندسی ژنتیک نیست و شاهدی برای تکامل طبیعی آن است.

اما شواهد فراتر از این است. داده های به دست آمده در مورد ستون فقراتِ این ویروس و به عبارت دیگر در مورد ساختار مولکولی کلی آن نیز این واقعیت را تایید می کند که ویروس محصول تکامل طبیعی است. اگر کسی به دنبال مهندسی ویروسی بود که موجب بیماری شود، حتما از ستون فقرات ویروسی که بیماری زا بودن آن پیشاپیش معلوم است می ساخت. اما ستون فقرات این ویروس آنقدر از ویروس های کرونای قبلی متفاوت و بیشتر شبیه ویروس های مرتبط با آن در خفاش ها و مورچه خواران است که شکی در تکامل طبیعی آن نگذاشته است.

دکتر اندرسون، نویسندۀ این سند پژوهشی نتیجه می گیرد که: «این دو ویژگیِ ویروس، یعنی جهش های حوزۀ آر.بی.دی در پروتئین سنبله و ستون فقرات متمایز آن، دستکاریِ آزمایشگاهی را به عنوان منشاء بالقوۀ سارس-کووی۲ کاملا باطل میکند».

اما چرا صحبت از «منشاء احتمالی» این ویروس می شود؟ بر اساس آنالیز از توالی ژنومیکِ این ویروس، دانشمندان دو سناریو را ممکن می دانند؛ یکم اینکه ویروس از طریق انتخاب طبیعی در یک میزبانِ حیوانی به وضعیت بیماری زای فعلی رسیده و سپس به انسان منتقل شده است. در این سناریو هر دو ویژگی تکامل یافتۀ ویروس پیش از ورود به بدن انسان تکامل یافته اند . در این صورت بلافاصله پس از جهش آن به انسان، موجب شیوع سریع بیماری در میان مردم شده است. در بیماری های سارس قبلی هم این اتفاق افتاده است. یعنی ویروس سارس کووی ۱ در گربۀ زَبّاد[۶] تکامل یافت و مِرس در شتر و بلافاصله پس از تماس انسان با آن ها تبدیل به بیماری شایع شدند. در مورد سارس-کووی۲ دانشمندان خفاش را به عنوان مخزن این ویروس محتمل می دانند زیرا بسیار شبیه ویروس های کرونای خفاش است. اما هنوز هیچ موردی را نیافته اند که نشان دهد انتقال از طریق خفاش به انسان صورت گرفته است. از آن جایی که کارِ علم حدس و تخیل و تمایل و مصلحت و غیره نیست بلکه جستجوی حقیقت از طریق شواهد عینی و آنالیزِ آنها است، جستجو هنوز ادامه دارد. اما بر اساس شناخت های قبلی احتمال داده می شود که در این انتقال یک یا چند حیوان واسط درگیر بوده اند. مثلا از خفاش به مورچه خوار و بعد به انسان. یا از خفاش به مورچه خوار و بعد به زباد و بعد به انسان.

در سناریوی پیشنهادی دیگر، یک نسخه از ویروس غیر بیماری زا از یک میزبان حیوانی به سمت میزبان انسانی جهش کرده و در جمعیت انسانی تکامل یافته و تبدیل به وضعیت بیماری زای فعلی شده است. برای مثال برخی از ویروس های کرونایی از مورچه خواران به انسان جهش کرده اند. این احتمال متکی بر شباهت بسیار زیاد ساختار این ویروس ها در مورچه خواران و ویروس سارس-کووی۲ است.

اهمیت یافتن مسیر تکاملی این ویروس در آن است که مثلا اگر سناریوی اول درست باشد، یعنی ویروس در جمعیت حیوانی به سطح بیماری زای فعلی تکامل یافته و بعد منتقل شده است، خطر بازگشت آن به شکل همه گیری و همه گیری جهانی وجود دارد.


[۱] در مورد تاریخ واقعی کمونیسم نگاه کنید به: لوتا، ریموند (۱۳۹۴) تاریخ واقعی کمونیسم. ترجمه منیر امیری. انتشارات حزب کمونیست ایران (م ل م)

[۲] Skybreak, Ardea (2006) The Science of Evolution and the Myth of Creationism: Knowing What’s Real and why it Matters.  Insight Press

[۳] The proximal origin of SARS-CoV-2, Kristian G . AndersenAndrew RambautW. Ian LipkinEdward C. Holmes & Robert F. Garry, Nature Medicin Journal, 17 March 2020

[۴] The coronavirus did not escape from a lab. Here’s how we know. Jeanna Bryner – Live Science Editor-in-Chief 

Statement in support of the scientists, public health professionals, and medical professionals of China combatting COVID-19 VOLUME 395, ISSUE 10226, PE42-E43, MARCH 07, 2020

[۵]  دانشمندان پیشاپیش می دانستند که ویروس های خانوادۀ کرونا از طریق پروتئین های به اصطلاح «سنبله» برای حمله به سلول ها استفاده می کنند. اما این پروتئین ها در ویروس های کرونای متفاوت، یکسان نیستند و شکل های مختلفی دارند. ویروس های کرونا از پروتئین های مختلفی برای تکثیر و تهاجم به سلول ها استفاده می کنند. اما «سنبله» آن پروتئین اصلی سطحی است که برای اتصال به گیرنده های پروتئینی در سلول انسان که یک سمت شان در خارج از سلول و سمت دیگرشان در داخل سلول قرار دارد استفاده می کنند. پس از اتصال، غشای ویروسی با غشای سلول انسانی ترکیب می شود و به ژنوم ویروس اجازه ورود به سلول های انسانی را می دهد و عفونت آغاز می شود. یعنی، ویروس ماشین مولکولی را در اختیار گرفته و خود را تکثیر می کند.

[۶]  گربه زباد (Civet) نوعی پستاندار گوشتخوار است که در چین، فرانسه، ماداگاسکار، اسپانیا، شبه جزیره عربستان، فیلیپین، برنئو و آفریقا زیست می کند. خوردن این جانور در جنوب چین رایج است.