جنگ انقلابی بدون علم کمونیسم ممکن نیست! بخش دوم

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

از نشریه آتش شماره ۱۰۱ فروردین ۱۳۹۹

در آتش شماره ۱۰۰ در همین ستون مباحث باب آواکیان در مورد جنگ انقلابی را شروع کردیم. اکنون در ادامه می‌خواهیم توجه خواننده را به دو اصلی که آواکیان تشریح می‌کند، جلب کنیم. آواکیان در این مبحث از دو نکته مهم از تحلیل‌های استراتژیکِ روپرت اسمیت (Rupert Smith)، افسر ارتش بریتانیا و استراتژیست نظامی نیز استفاده می‌کند.

اسمیت می‌گوید: «نیروی شورشگری که  پارامترهای جنگ را تعیین می‌کند»» … «عملا، یک قدرت و نیروی بدیل را به صحنه درآورده است». این به‌معنای آن است که اگر یک نیروی انقلابی به درجات زیاد خصلت جنگ را تعیین کند، نه به‌عنوان یک مشت «قانون‌شکن» بلکه به‌عنوان یک نیروی موجه که به مقابله با نظم کهنه برخاسته، شناخته خواهد شد. برای همین اهمیت بسیار دارد که عملیات مقدماتیِ نیروهای نظامی انقلابی، همراه با بیانیه قدرتمندی به دنیا باشد و روشن کند که نیروی سازمان‌یافته مصممی به صحنه آمده تا نیروهای نظم کهنه را مغلوب کرده و نظام نوین و انقلابی را به وجود آورد. این عمل، باور مذهب‌گونه مردم به این که نظام حاضر بهترین نظام ممکن است یا این‌که جز این نظام امکان دیگری نیست و نمی‌توان قدرت آن را به چالش کشید درهم می‌شکند و «مشروعیت» و «آتوریته» نظم کهنه و طبقه حاکمه آن و وفاداری بخش‌های بزرگی از اهالی به آن را هرچه ضعیف‌تر می‌کند و پایه قوی‌تری برای کشیدن نیروهای بیشتری از میان قشرهای مختلف مردم، ازجمله از میان نیروهای نظامیِ طرف مقابل به سمت نیروهای انقلابی را به وجود می‌آورد.

در شروع لازم است «نیروهای ستون فقراتی» – به‌خصوص جوانانی که قویا متعهد به انقلاب بوده و عملا در آن درگیر هستند – تبدیل به نیروهای جنگنده سازمان‌یافته در مناطق کلیدی استراتژیک شوند و تجهیزات و تمرین‌های لازم را کسب کنند. انجام این کار منوط به آن است که ظهور اوضاع انقلابی به‌روشنی قابل تشخیص باشد. ازیک‌سو، دست زدن به این کار قبل از نزدیک شدنِ اوضاع انقلابی می‌تواند تقریبا به‌طور حتم منجر به شناسایی سریع و درهم شکسته شدن آن شود؛ اما ازسوی دیگر زمانی که ظهور اوضاع انقلابی نزدیک باشد، فروپاشی «شرایط عادی» و «کارکرد عادی» نظام که بخشی از تکوین اوضاع انقلابی است امکان سازماندهی، تعلیم و تجهیز نیروی نظامی را فراهم می‌کند- البته این‌طور نیست که اوضاع امکان انجامِ  ساده و بی‌دردسر این امر را فراهم می‌کند. درواقع، پایه انجام این کار را باید از دلِ کوره داغ اوضاع  بیرون کشید. نکته اینجاست که این مهم را باید بدون نابود شدن انجام داد و تحقق این امر فرآیندی پر از مبارزه حاد است؛ اما اوضاع نوینِ شگفت‌انگیز امکان آغاز این مبارزه، توسعه و فرجام پیروزمند آن را فراهم خواهد کرد.

مهیا کردن نیازهای لجستیکیِ ابتداییِ نیروی انقلابی جنگنده برای این‌که بتواند جنگ تمام‌عیار را آغاز کند بدون آن‌که فورا درهم شکسته شود و سپس به‌سرعت تجدید آرایش کرده و ابتکار عمل را بازیافته و آهنگ اوضاع کلی را کنترل کند بدون آن‌که اجازه دهد در جای خود «میخکوب» شده و نابود شود، جملگی مبارزات حادی خواهد برد. ازجمله، مبارزه برای درهم شکستن عملیات محاصره کننده دشمن و دفع تلاش‌های وی در نفوذ به درون مناطقی که پایگاه‌های قدرت انقلاب هستند. خنثی کردن تلاش‌های دشمن، دست زدن به عملیات «فریب‌دهنده» و غافلگیرانه را الزام‌آور خواهد کرد. و انجام این‌ها، علاوه بر نیروهایی که ستون فقرات جنگ انقلابی هستند، وابسته به میلیون‌ها نفر دیگر خواهد بود که به‌طور مشخص به‌عنوان نیروهای «ذخیره» و شبکه‌های کمک‌رسانی و تامینات برای نیروهای جنگنده اصلی انقلاب سازمان خواهند یافت و وابسته به آن خواهد بود که این نیروهای «ذخیره» آماده شده و توانایی آن را داشته باشند که نیروهای جنگنده انقلاب و تجهیزات و تامینات لجستیکی آن‌ها را «جذب» و محافظت کنند تا آن‌ها بتوانند تجدید قوا و سازماندهی کرده و ابتکار عمل را در دست گیرند. این نیز نیازمند آن خواهد بود که در هر مقطع زمانی، اندازه واحدهای رزمی و عملیات آن‌ها مرتبا «بازسنجی» شود تا پس از خاتمه هر عملیات امکان آن فراهم شود که این واحدهای رزمی در درون نیروهای انقلابیِ «ذخیره» که وسیع‌تر هستند «آب شوند» و هم‌زمان شرایط فعال ماندن آن‌ها، تعلیمات بیشتر و آغاز عملیات دیگر علیه دشمن آفریده شود.

هر نیروی انقلابی با دشمنی وارد جنگ می‌شود که در ابتدا دارای برتریِ کامل در قدرت نابودکنندگی است و تا مدتی نیز توانایی بسیار بیشتری نسبت به نیروی انقلابی خواهد داشت. بنابراین، نیروی انقلابی باید رویکردِ ربودن تجهیزات از دست دشمن را داشته باشد. …اما استفاده از تجهیزاتی که از دشمن گرفته‌اید می‌بایست با روش‌هایی صورت گیرد که «مناسب استراتژی جنگی انقلاب باشد». …سعی در استفاده از برخی تجهیزات ربوده شده می‌تواند الزاماتی را بر ظرفیت لجستیکیِ انقلاب تحمیل کند که بیش از توانش بوده و قادر به تداومش نباشد و/یا این‌که نیروهای انقلابی را وادار به نوعی از جنگیدن کند که مغایر با استراتژی مورد نیاز انقلاب باشد و/یا تخطی از اصول و اهداف پایه‌ای باشد که انقلاب برایش می‌جنگد. یعنی، مساله کاملا مرتبط با این است که اصلا انقلاب برای چیست و آیا شانس واقعی برای پیروزی دارد یا خیر. برای همین …نیروهای جنگنده انقلابی می‌بایست، همیشه عملیات را به‌گونه‌ای انجام داده و عمل کنند که منطبق بر بینش رهایی‌بخش و اهداف انقلاب باشد. معهذا، علاوه بر تکامل راه‌ها و وسایلی برای جذب و بسیج توده‌های مردم در اختراع و ساختن تجهیزاتِ مناسب برای استفاده نیروهای انقلابی می‌توان راه‌هایی پیدا کرد که بتوان از اغلب تجهیزاتی که از دشمن گرفته می‌شود برمبنای جهت‌گیری استراتژیک، هم‌خوان و منطبق بر روش‌های جنگیدن و اهداف انقلاب استفاده کرد. کلیه این رویکردها، برای پیشبرد و درنهایت پیروزی انقلاب حیاتی هستند.

…نیروهای انقلابی می‌بایست فقط در میدان مساعد بجنگند و تازمانی‌که «تناسب قوا» کاملا به‌نفع انقلاب نچرخیده باشد، فعالانه از برخوردِ قطعی که نتیجه کل پروسه را تعیین خواهد کرد پرهیز کنند. این اصل از وضعیتی که در بالا بحث کردیم ناشی می‌شود. یعنی ازاین‌که، در ابتدای شروع جنگ انقلابی، ضد انقلاب از برتری کامل در نیروی تخریب و کشتار برخوردار است. باید تاکید کنم که این صرفا مساله‌ای مربوط به جهت‌گیری و نیاتِ نیروهای انقلابی نیست. دشمن با توجه به این‌که در ابتدا و تامدتی دارای نیروی ویرانگر کاملا برتر خواهد بود، مستمرا تلاش خواهد کرد تا نیروهای انقلابی را وادار به درگیر شدن در نبردهایی کند که تعیین‌کننده سرنوشت جنگ هستند. اگر دشمن در این کار موفق شود، نیروهای انقلاب حتما شکست خورده یا آشکارا تسلیم خواهند شد که درنهایت منجر به شکست کامل انقلاب شده یا انقلاب را در مسیری خواهد انداخت که محتوم به شکست است…

به‌خاطر همین نوع نگرانی‌هاست که سند «چگونه می‌توانیم پیروز شویم» در عین این‌که می‌گوید ساختن پایگاه‌های سیاسی و لجیستیکی برای انقلاب مهم است، اما تاکید می‌کند که نیروهای انقلابی «تا زمانی‌که تناسب قوای مساعد ضروری» به دست نیامده است «نباید آشکارا قلمرویی را تحت کنترل و حاکمیت خود درآورند». اگر این کار به‌طور زودرس انجام شود، این قلمرو و مردمی که در آن زندگی می‌کنند و نیروهای انقلابی که از آن دفاع کرده و در آن‌جا حکومت می‌کنند در مقابل حملات دشمنی که هنوز دارای قدرت ویرانگر بالایی است در موقعیت شکننده قرار خواهند گرفت. علاوه‌براین، انقلابیون در موقعیتی قرار خواهند گرفت که باید مسئولیت تامین ضروریات اولیه یک جامعه در حال کارکرد و مردم جامعه را بر دوش بگیرند- که تحت چنان شرایطی می‌تواند باری سنگین و غیر قابل حمل باشد. هدف این است که جنگ تا شکست و تار و مار شدن نیروهای نظم کهنه پیش برود و بر این مبنا یک دولت نوین و انقلابی برقرار شود که بتواند راه تغییر کامل جامعه را با هدف نهاییِ محو کلیه روابط استثمار و ستم در سراسر جهان در پیش بگیرد…

روپرت اسمیت بر نکته دیگری هم تاکید می‌کند که مهم است. او می‌گوید، بیشتر از میزان مطلقِ قدرت، امکان «استفاده از قدرت» است که اهمیت دارد. یعنی این ‌که دولت یا یک نیروی نظامی، ممکن است میزان زیادی اسلحه و مهمات در زرادخانه‌اش داشته باشد اما نتواند از آن‌ها در یک جنگ به‌نفع خود استفاده کند. یکی از اصول عملیاتیِ کلیدی ازسوی نیروهای انقلابی باید این باشد که جنگ خود را طوری پیش ببرند که  نگذارند دشمن بتواند از مهیب‌ترین و مخرب‌ترین سلاح‌هایش استفاده کرده و به‌خاطر داشتن آن‌ها از امتیاز نظامی و سیاسی برخوردار شود. در همان حال، در مواجهه با عملیات وحشیانه‌ای که نیروهای حاکمیت کهنه کماکان پیش خواهند برد، بسیار حیاتی خواهد بود که نیروهای انقلابی عملیات وحشیانه دشمن را به ضد خود او برگردانند. یعنی نیروهای بیشتری را به سمت انقلاب جذب کنند. ازجمله از میان کسانی که از صف دشمن به این سمت می‌آیند.

یکی از اهداف اصلی ضد انقلاب این خواهد بود که «سر را از تن جدا کند». یعنی، رهبری انقلاب  را از بین ببرد یا این‌که راه‌های هماهنگی و رهبری کلی نیروهای انقلابی را فلج کند. سند «چگونه می‌توانیم پیروز شویم» به‌درستی بر اهمیت تکیه بر حمایت توده‌ای، برای کسب اطلاعات برای انقلاب و ممانعت از دست‌یابی دشمن به اطلاعات، مقابله با تلاش‌های دشمن در پیدا کردن، میخکوب و نابود کردن رهبری انقلابی و واحدهای کلیدی رزمندگان تاکید می‌گذارد و می‌گوید، باید «رهبری و هماهنگی استراتژیک کلیت جنگ را با عملیات غیر متمرکز و ابتکار عمل واحدها و رهبران محلی» ترکیب کرد. …بار دیگر می‌توان اهمیت فعالیت‌هایی را دید که از همین امروز باید پیش برد و انقلاب را در میان توده‌های مردم از قشرهای مختلف ساخت. اما هرگز نباید از یاد برد که زمان شروع جنگ، حتا با وجود حمایت توده‌ای گسترده و عمیق، حفظ رهبری، به‌ویژه هسته رهبری‌کننده بالای انقلاب، حفظ ادامه‌کاری کلی رهبری و تامین هماهنگی استراتژیک و داشتن توانایی جایگزینی سریع رهبران و نیروهایی که از دست می‌روند، چالشی بسیار جدی خواهد بود. برای این نیز باید از همین امروز فعالانه تدارک دید و برایش مبارزه کرد- ازجمله از طریق به وجود آوردن صف گسترش‌یابنده‌ای از رهبران انقلابی از همین حالا؛ کسانی که بر بستر ترکیبی از درگیری فعال در ساختن انقلاب و هرچه عمیق‌تر ریشه دواندن در بینش و روش ‌های علمی کمونیسم بر پایه سطح تکامل‌یافته آن در کمونیسم نوین، تعلیم یافته و آبدیده شوند. 

این ما را به نکته تعیین‌کننده در این‌که، وقتی زمان آغاز جنگ رسید، چگونه می‌توانیم دشمن را شکست دهیم، باز می‌گرداند: این امر «وابسته به جلب میلیونها نفر بهسمت انقلاب در دوره قبل از پخته شدن یک وضعیت انقلابی است».

پس بیایید عمیق‌تر به آن‌چه که می‌بایست امروز انجام دهیم، بپردازیم.