پاسخ اخیر ریموند لوتا به اسلاوی ژیژک و یک مقالۀ دیگر از لوتا دربارۀ ژیژک

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۱۸ دقیقه

توضیح وبسایت حزب کمونیست ایران (م ل م) : اخیرا فیلم گفتگوی اسلاوی ژیژک با یکی از طرفداران سنتز نوین کمونیسم و باب آواکیان در یوتیوب گذاشته شد. در این فیلم از ژیژک پرسیده شد «که شما در سال ۲۰۱۲ در گفتگویی با ریموند لوتا قول برگزاری یک مناظره با وی دربارۀ تاریخ دولتهای سوسیالیستی و انقلابهای کمونیستی در قرن بیستم را دادید اما هیچگاه به آن عمل نکردید» و در ادامه این بحث با سوالاتی در مورد انقلاب و کمونیسم و سنتز نوین آواکیان ادامه پیدا کرد. ژیژک در پاسخ گفت «هیچگاه چنین قولی به لوتا یا هیچ فرد دیگری نداده است»! در ادامه ریموند لوتا در ۱۳ آوریل ۲۰۲۰ یادداشتی در همین مورد در سایت انقلاب، وبسایت حزب کمونیست انقلابی آمریکا منتشر کرد. حزب ما به این منظور یادداشت و جوابیۀ اخیر لوتا، زیرنویس فیلم بحث لوتا و ژیژک در سال ۲۰۱۲ و مقالۀ دیگری از لوتا درباره ژیژک که در سال ۲۰۱۲ نوشته بود را ترجمه و منتشر می کند.

یک اجرای عوامفریبانه دیگر توسط اسلاوی ژیژک

ریموند لوتا. ۱۳ آوریل ۲۰۲۰

ترجمه از حزب کمونیست ایران (م ل م)

اجرایی از اسلاوی ژیژک در اینترنت می چرخد که نیازمند یک اظهار نظر و ردیۀ کوتاه است. او در این نمایش، عوامفریبی را با ناصداقتی ترکیب می کند تا به کمونیسم، کمونیسم نوین باب آواکیان حمله کند.

در جلسه ای که ژیژک حرف می زد، یک زن انقلابی ایرانی که خود را به عنوان هوادار کمونیسم نوین باب آواکیان معرفی می کرد از میان جمعیت اظهار نظر کرد. او به ضرورت و اهمیت مناظره ای که من قرار بود با ژیژک در مورد این موضوع و تاریخ و چشم انداز انقلاب کمونیستی در جهان امروز داشته باشم اشاره کرد – مناظره ای که ژیژک به خاطر بیماری به تعویق انداخت اما  هنوز از برنامه ریزی مجدد برای این مناظره طفره می رود.

در حرف های رفت و برگشتی میان ژیژک و او که از میان جمعیت حرف می زند می شنویم که وی در مقابل فراخوان «یک رژیم دموکراتیک بازتر» ژیژک می گوید ایران به یک انقلاب کمونیستی واقعی نیاز دارد که توسط کمونیسم نوین هدایت شود. در مقابل، ژیژک با تفرعن و تحقیر مویه می کند که: «… این برای من خیلی انتزاعی است … آیا تولید را اجتماعی خواهید کرد و خود مدیریتی …  چه خواهید کرد؟ نه ، به من نگو که ما یک انقلاب واقعی می خواهیم. فقط یک اشاره به من بده. آیا دولت را ملغا خواهید کرد؟ چی؟ چی؟»

اینجا ژیژک را می بینیم در جایگاه مخصوص با آن سبک ریاکارانه اش. ژیژک در همین تبادلات اعتراف کرد که با آثار باب آواکیان «آشناست» و با «افراد آواکیان» مناظره کرده است. در این صورت، شرم بر او که  بر مبنای مستندات و آثار محتوادار به این سوالات پاسخ نمی دهد. او می توانست مردم را به این آثار رجوع دهد و از مناظره بر سر محتوا استقبال کند.

برای شروع رجوع می دهم به قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین در آمریکای شمالی به قلم  باب آواکیان. این سند اصول راهنما، سیاست های کلیدی، مکانیسم های نهادینه ای را پیش می گذارد که با استفاده از آن ها دولت نوین، جامعه و اقتصادی که پس از سرنگونی سیستم کهنه برقرار خواهد شد فعالیت خواهد کرد. و الگوی قانون اساسی که توسط رفقای حزب کمونیست ایران (مارکسیست – لنینیست – مائوئیست) نوشته شده، قانون اساسی تالیف شده توسط باب آواکیان است اما همان اصول پایه ای را به شرایط خاص ایران به کار برده است.

در واقع، در قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین در آمریکا شمالی، ماده چهارم: اقتصاد و توسعۀ اقتصادی در جمهوری سوسیالیستی نوین در آمریکای شمالی (از جمله بخش ۵ آن: سیستم مالکیت دولتی- همگانی شالوده و اساس اقتصاد نوین سوسیالیستی است) و أصول و سیاست های راهنما را جلو گذاشته و به طور کنکرت دقیقا به همین سوال ها جواب می دهد. این قانون اساسی یک طرح مشخص و چشم انداز برای جامعه ای بنیادا متفاوت است و گذاری است به جهان کمونیستی.

این رفیق زن به درستی توجه حضار را به این اثر و آثار دیگر هدایت می کند اما ژیژک حاضر نیست گوش دهد. آنچه ژیژک را آشفته خاطر می کند «انتزاع» نیست بلکه گزینۀ جایگزین معتبر برای این دنیای خوفناک با یک انقلاب واقعی کمونیستی است. به جای این، در حالی که وانمود می کند «رادیکال» است، در اظهار نظرهایش برنی سندرز را که می گوید «حتا یک سوسیال دموکرات» نیست به خاطر این که به طور موثر «مردم را به حرکت درآورده و بسیج کرده» ستایش می کند و به این ترتیب، از سوال «برای چه» و «برای چه سرانجامی» فرار کرده و آن را حذف می کند و از تغییرات درون نظام سرمایه داری امپریالیستی و فرآیندهای سیاسی جاری آن حمایت می کند.

اسلاوی ژیژک مدتهاست ژست افتخارآمیز می گیرد که با وجود داشتن افکار رادیکال به درگیری انتقادی با کمونیسم می پردازد. اما در واقعیت او یک ضد کمونیست بدبین است که عبای رادیکال به تن کرده و این خصلت او در تبادلات جلسه مذکور مشهود است. او همیشه مثل گوسفندی که در لباس گرگ است آمادۀ تسلیم شدن در برابر امپریالیسم است. من قبلاً هم در این مورد نوشته ام. از جمله هنگامی که با استدلال این که ترامپ مزاحمی است که نظم مستقر را برهم می زند از این فاشیست در سال ۲۰۱۶ حمایت کرد.

این مقاله ترجمه ای است از:

Yet Another Demagogic Performance from Slavoj Žižek

لینک گفتگوی لوتا و ژیژک در سال ۲۰۱۲

بهتان زدن به کمونیسم و سازشکاری با امپریالیسم

«بدبینی صادقانۀ» اسلاوی ژیژک و ریاکاری اش

نوشته ریموندلوتا از نشریه انقلاب، ۱۵ ژانویه ۲۰۱۲

ترجمه از حزب کمونیست ایران (م ل م)

فهرست

۱-مخاطرات واقعی، آلترناتیو واقعی و مسئولیت های واقعی

-۲حمله غیرمسئولانه به سنتزنوین کمونیسم باب آواکیان در عین حال خودداری

از بررسی

۳- جا زدن ضد کمونیسمِ هار به عنوان اندیشه های نو

۴-ضد امپریالیسمِ ژیژک

۵-نتیجه گیری:حساب پس دادن و فراخوان تیز و دعوت به بحث صادقانه

منابع و پانویس ها

مجلۀ پلاتیپوس در شماره دسامبر- ژانویۀ ۲۰۱۱-۲۰۱۲ خود مصاحبه ای با فیلسوف و نظریه پرداز فرهنگی، اسلاوی ژیژک دارد[۱]. این مصاحبه رگباری از تحریف در خصوص تجربه تاریخی انقلاب و سوسیالیسم در قرن ۲۰ بوده و همراه است با حمله ای غیر اصولی و از سر جهل و نادانی در باره سنتزنوین کمونیسم توسط باب آواکیان.

ژیژک افکار خود در مورد کمونیسم را ژرف اندیشی های نو  با سایه روشن هایی ظریف جا می زند. اما نمایشی که می بینیم هیچ نیست جز  همان ضد کمونیسم کهنه و بدقواره با روایت رایجِ بورژوایی که کمونیسم تجربه ای «شکست خورده» و «خوفناک» بوده است. ژیژک خود را «ضد سرمایه داری» معرفی می کند اما آن چه در مقابلمان رژه می رود چیزی نیست جز مشاطه گری برای سرمایه داری-امپریالیسم. 

این ثمرۀ رویکردی است که اسلاوی ژیژک آن را «بدبینی صادقانه» نام می نهد.

در ادامه، به چند ادعای مرکزی ژیژک که دعاوی نادرست و تحریف آمیز هستند پاسخ می دهم. اما ابتدا به ساکن می خواهم اسلاوی ژیژک را به یک بحث عمومی در مورد ماهیت امپریالیسم و تاریخ و چشم انداز پروژه ی کمونیستی با خود فرا بخوانم.

۱-مخاطرات واقعی، آلترناتیو واقعی و مسئولیت های واقعی

جهان خوفناک است. اضطرار زیست محیطی اکوسیستم این سیاره را تهدید می کند. جنگ های نو استعماریِ امپریالیسم غرب، مرگ و ویرانی و از جا کنده شدن انسان ها را تولید کرده است. سوء تغذیه و گرسنگی یک میلیارد از بشریت را طعمه خویش کرده است. زنان، این نیمی از بشریت به شی ء تقلیل یافته اند، بدنشان را در کفن می پیچند، قاچاق می شوند و کرامتشان لگدمال می شود. توسعه فن آوری و انباشت دانش توسط انسان، جامعه بشری را به آستانه ای رسانده است که اکنون می توان همه این دهشت ها را پایان بخشید و یک زندگی مادی شایسته و حیات فرهنگی غنی را برای آحاد بشر تامین کرد اما نظام سرمایه داری جهانی که سود در فرماندهی آن قرار دارد، این ظرفیت را خفه و سرکوب می کند.

از مصر تا جنبش اشغال (وال استریت) توده های مردم در شمار روزافزون، در برابر نظم موجود مقاومت کرده و آن را به زیر سوال می کشند. مردم سرشان را بالا گرفته و در جستجوی راه حل ها و آلترناتیوها می باشند.

مسلما مسئولیت انقلابیون و تمام اندیشمندان رادیکال در رابطه با این جنبش ها این است که با آنها متحد شده و تلاش کنند جهت گیری عمدتا صحیح آنها را تقویت کنند. اما در عین حال حیاتی است که با موانع و تضادهای مقابل این جنبش ها و مبارزات درگیر شویم و تلاش کنیم که آنها را به مسیری منحرف کنیم که به طور کامل تر و آگاهانه یک مسیر انقلابی است و نیاز فوری وجود دارد که میان گفتمان و سیاست واقعاً رادیکال و انقلابی با گفتمان و سیاستی که ما را به تبعیت از جهان کنونی می کشد، تمایزات خود را روشن کنیم.۲

راه برون رفت از درد و رنج و جنون این جهان وجود دارد. این راه، انقلاب کمونیستی است. اولین تلاش ها در تاریخ مدرن برای ایجاد جوامع عاری از استثمار و ستم، انقلاب شوروی ۱۹۱۷-۱۹۵۶ و انقلاب چین در ۱۹۴۹-۱۹۷۶ بودند. انقلاب هایی که توسط احزاب پیشاهنگ رهبری شدند و ایده های روشنی داشتند و اقتصادهای رهایی بخش نوین و نهادهای حکومتی رهایی بخش نوین به وجود آوردند و روابط اجتماعی نوینی که مبتنی بر تعاون و از بین بردن نابرابری بود را برقرار کرده و با افکار کهنه مقابله کردند. همه این کارها را در شرایطی انجام دادند که موانع ایدئولوژیک و مادی غیرقابل تصوری در مقابلشان قرار داشت.

این انقلاب ها نمایندۀ جهش های تاریخی برای بشریت تحت ستم هستند. دستاوردهای آنها بی سابقه و سرنوشت ساز بودند. اما مشکلات و کاستی هایی در اندیشه، روش و پراتیک هم داشتند که برخی از آنها بسیار جدی و حتا تاسف بار بودند. چگونه باید این همه را ارزیابی کرد؟ این اولین موج انقلاب کمونیستی در نهایت مغلوب شد و سرمایه داری احیاء شد. علل و فاکتور های زیربنایی در این واقعه چه بود؟

باب آواکیان آثار مهمی در جمع بندی از درس های عمدتاً مثبت و همچنین منفیِ این موج اول انقلاب تولید کرده است. او در عین حال از حوزه های متنوع تجربه و تلاش بشریت آموخته و راه های نوینی را باز کرده تا در مرحله نوین انقلاب کمونیستی فراتر رفته و بهتر عمل کنیم و این سنتز نوین کمونیسم است. این کمونیسمی است با قدرت دگرگون ساز رادیکال … کمونیسمی است که در عزمِ خود برای رهبری میلیون ها نفر از طریق مبارزه انقلابی مصممانه، وقتی که شرایط دست زدن به آن فرابرسد، تزلزل ناپذیر است … و هدف اش چیزی کمتر از استفاده از این قدرت برای رهایی بشریت و رسیدن به یک جهان که در آن انسان واقعاٌ می تواند شکوفا شود، نیست.

در عین حال که این امر چالش بسیار عظیمی است اما برای جنگیدن و به وجود آوردن چنین دنیایی پایه های واقعی وجود دارد. خطرات هم به اندازه مسئولیت های روشنفکری بسیار واقعی اند. پروفسور ژیژک از این چالش شانه خالی میکند. در عوض به دوش گرفتن این چالش آنچه از او به ما می رسد تجزیه و تحلیل سَرسَری ناقص و گمراه کننده ای است که مبارزه برای تغییر رادیکال واقعیت را نفی می کند و یک موضع آگاهانه می گیرد که «بابا بیایید اینقدر خودمان را جدی نگیریم» و در نهایت، منجر به سازش با این جهان و تمام بدبختی های آن می شود.

۲-ژیژک حاضر نیست سنتز نوینِ کمونیسمِ باب آواکیان را بررسی کند اما به آن حملات غیرمسئولانه می کند

در ابتدای مصاجبه با بلاتیپوس، ژیژک در باره سنتزنوین کمونیسمِ باب آواکیان چنین نظر می دهد: «هیچ محتوی تئوریکی در آن وجود ندارد: مسئله ای را حل نمی کند.» [ ۳] در این مصاحبه ژیژک ذره ای به عناصر حیاتی سنتزنوین ورود نمی کند. مثلا به عناصر زیر:

یکم، موضوعات فلسفه. در آثاری مانند «مشاهداتی در باب فرهنگ، علم و فلسفه» و «انقلاب و رهایی بشریت»  آواکیان هرچه بیشتر از برخی مفاهیم تله ئولوژیک  و شبه مذهبی که وارد کمونیسم شده بود و همچنین گرایش های پراکماتیستی و تجربه گرایانه گسست  کرده و کل کمونیسم را بر شالوده ای علمی تر قرار داده است.

دوم، انترناسیونالیست بودن در جهان امروز به چه معناست. در آثاری همچون «فتح جهان؟ پرولتاریای بین المللی باید جهان را فتح کند و خواهد کرد» (۱۹۸۱) آواکیان به واکاوی این مساله پرداخته که چگونه دینامیک های جهانیِ نظام امپریالیستی  به طور کلی شرایط را در هر کشور معین تعیین می کند و این خط را تکامل داده است که:رویکرد انقلابیون به همه چیز،از جمله به انقلاب در کشورهایی که در آن زندگی می کنند باید از این نقطه نظر باشد که انقلاب جهانی الویت دارد و نشان می دهد که رهبران موج اول انقلاب کمونیستی چگونه و چرا از این رویکرد دور شدند و حتا در مقاطعی بر ضد این درک و جهت گیری عمل کردند.

سوم، درک نوین و حیاتی از ماهیت سوسیالیسم به عنوان جامعۀ در حال نقل مکان به جامعۀ کمونیستی و الزاماتِ پشت سر گذاشتن  نابرابری ها و تمایزاتی که ریشه های عمیق در جهان کنونی دارند به سوی جهان بدون طبقات و تمایزات طبقاتی، بدون نهادهای ستم گرانه ای که این تمایزات را به اجرا در می آورند و بدون افکار سرچشمه گرفته از این تمایزات و تقویت کنندۀ آنها. آواکیان در حالی که عمیقاٌ از مائو می آموزد، اما تاکید می کند که جامعه سوسیالیستی نوین نیازمند آن است که در آن نارضایتی نقش بزرگتری داشته باشد، جوشش فکری تقویت شود و ابتکار عمل وخلاقیت هنری از فضای وسیعتری برخوردار شود. او به نقد دیدگاه تک بُعدی که در جنبش کمونیستی نسبت به روشنفکران وجود داشت و به آنها به عنوان یک معضل نگریسته می شد، پرداخته است. چنین رویکردی عمیقاٌ حاوی جستجو برای حقیقت، خصلت دگرگون سازِ پروژه کمونیستی و غلبه بر شکاف کهنۀ بین کار فکری و بدنی است.

سنتزنوین، سوسیالیسم را به عنوان یک دوره گذار پر جنب و جوش تجسم دوباره می کند. این تجسم دوباره را می توان در آثار متعدد آواکیان دید. از جمله، «پایان یک مرحله، آغاز مرحله نوین»، «دیکتاتوری و دمکراسی و گذار سوسیالیستی به کمونیسم» و «نظراتی در باره سوسیالیسم و کمونیسم: یک دولت بنیادا متفاوت، و افقی از آزادی که بسیار عظیم تر و بسیار رادیکال تر است».

چهارم، استراتژی انقلاب و نیاز به جنبش های کمونیستی که برای انقلاب فعالیت کرده و در مقابل نیروی جاذبۀ تبدیل شدن به قسمتی از صحنۀ سیاسیِ جامعه بورژوایی مقاومت کنند. کتاب «انقلاب و رهایی بشریت» یک اثر بسیار مهم در این زمینه است. حزب کمونیست انقلابی آمریکا ( RCP) استراتژی ای را تکامل داده است که با مشکلات و سختی های انجام انقلاب در یک کشور امپریالیستی مانند ایالات متحده آمریکا درگیر می شود. مشکلاتی مانند وجود طبقۀ میانی بزرگ در آمریکا؛ ضرورت غلبه کردن بر تقسیم های عمیق نژادی و جنسی که در میان بخش های مختلف مردم وجود دارد؛ ضرورت پر کردن شکاف میان روشنفکران و آن ها که در قعر جامعه هستند و ایجاد یک سینرجی مثبت میان این دو بخش؛ و همچنین پاسخ به ضرورتِ تسریع اوضاع به سمت یک وضعیت انقلابی در شرایطی که بحران انقلابی موجود نیست و آماده کردم مردم برای استفاده از این فرصت وقتی که ظهور خواهد کرد.

پنجم، تعلیم دادن توده ها برای تغییر جهان و تغییر خودشان. آواکیان تاکید کرده است که انقلاب کمونیستی باید با این جهت گیری پیش برده شود که توده ها باید نیروی محرکۀ آن باشند اما به مثابه «رها کنندگان بشریت» نیروی محرکۀ آن باشند. هدف این انقلاب انتقام گرفتن یا جا به جا کردن جایگاه آدم ها و «بردن اولی ها به آخر و بالا کشیدن آخری ها به اول» نیست. هدف این انقلاب تغییر دادن تمام جهان است تا اینکه دیگر جامعه به «اول» و «آخر» تقسیم نشده باشد.

اسلاوی ژیژک در مورد این عناصر سنتز نوین چه می گوید؟هیچ.

ژیژک آواکیان و حزب کمونیست انقلابی امریکا را متهم می کند که: «برای همه چیز جواب دارند: هیچوقت سوال نمی کنند بلکه همیشه جواب دارند.»[۴] به عبارت دیگر او به خوانندگان القاء می کند که حزب کمونیست انقلابی فقط قطعیت های خود-یافته دارد و با مشکلات و تضادهای آزاردهنده دست و پنجه نرم نمی کند. او به ما انگ  «تحریف گر» می زند مدعی است که ما به دیگران تحمیل می کنیم که تمایلاتشان چیست و چه باید باشد.

در این مورد باید گفت،که این «تحریف گری» حیرت انگیزِ حقیقت است. کل یک بخش از نوشته باب آواکیان تحت عنوان «پرندگان نمی توانند تمساح بزایند، اما انسان می تواند افق ها را در نوردد» دقیقا به این تضاد می پردازد. به ویژه به شکلی که در جامعه سوسیالیستی اتفاق می افتد: تضاد میان منافع و نیازهای توده ها از یک طرف و از طرف دیگر، تمایلات و خواسته های برخی آدم ها در هر مقطع معین و چالش های حل این تضاد با تمام پیچیدگی هایش به گونه ای که پیشروی به سوی کمونیسم ادامه یابد و هم زمان اساسا بر توده های مردم تکیه شود که این مبارزه را آگاهانه پیش ببرند.

در واقع کل این اثر و همچنین «انقلاب و رهایی بشریت» شامل کنکاش های غنی آواکیان در باب تضادهای کلیدی و پیچیدگی های درگیر در انقلاب و انجام انقلاب در هر کشور خاص به مثابه بخشی از مبارزه کلی به سمت هدف نهایی استقرار کمونیسم در سراسر جهان است.

ژیژک باب آواکیان و حزب کمونیست انقلابی را متهم می کند که صرفا در مورد این حرف می زنند که اول قدرت را خواهند گرفت و بعد مشکلات را حل خواهند کرد و صحبت از آن نمی کنند که این فرآیند چگونه ظاهر خواهد شد و«معنای آن برای توده ها» چه خواهد بود. این نیز یک اتهام توخالی دیگر است. علاوه بر آثاری که پیشتر ذکر کرده ام، قانون اساسی برای جمهوری سوسیالیستی نوین در امریکای شمالی (پیش نویس پیشنهادی) و بیانیه حزب کمونیست انقلابی «در باره استراتژی انقلاب» کاملا به این مسائل می پردازند.

ژیژک نه به شکلی محتوا دار درگیر سنتزنوین می شود و نه اینکه به نقد اصولی آن دست می زند. او صرفا درگیر در تحریفات سطح پایین آثار آواکیان و خط حزب کمونیست انقلابی می شود. اما پروفسور ژیژک، بیا شانس دیگری به خودت بده و وارد مناظرۀ علنی با من بر سر کمونیسم و سنتزنوین بشو.

۳- جا زدن ضد کمونیسم هار به عنوان اندیشه های نو

ژیژک در مصاحبه با پلاتیپوس به ما می گوید، «درس های [قرن ۲۰] فقط منفی هستند». او از سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی و دوره استالین به عنوان «سلطه مستقیم ددمنشانه» صحبت می کند.[۵] در مقدمه اش به مقالات مائو در باره فلسفه (چاپ «ورسو») ژیژک مائو را متهم به «تقلیل مردم به ابزار دور انداختنی» می کند.[۶] ژیژک در بحث ماه اکتبر خود در جمع جوانان اشغال وال استریت فکر و ذکر اش این بود که «کمونیسم مطلقا شکست خورده»[۷]

تشخیص انگیزه های ژیژک در این جا مشکل است. آیا صرفا یک بی اعتنایی عمدی به دقت تاریخی است یا این که دارد برای قدرت حاکمه کار چاق کنی ضد کمونیستی می کند.

در هر حالت، اظهارات ژیژک هم غلط هستند و هم بسیار مضر. برای رسیدن به حقیقتِ انقلاب بلشویکی و انقلاب چین، پیشنهاد می کنم که خوانندگان به نوشته های آواکیان، برخی از پژوهش ها و سخنرانی های من در وبسایت «ثبت صحیح تاریخ» و پلمیک «سیاست رهایی بخش آلن بدیو: کمونیسمی در قفس بورژوایی»[۱] رجوع کنند. اما لازم است در جواب به ژیژک چند نکته خاص را بگویم:

  1. «فقط منفی»؟ انقلاب شوروی و چین دستاوردهای شگفت انگیزی در آزادی زنان،غلبه بر نابرابری های ملی، اقدامات قاطع برای جواب به نیازهای مادی مردم و ایجاد ارزش های و فرهنگ نوین. انقلاب فرهنگی در چین از ۱۹۷۶-۱۹۶۶تحولات بی سابقه در آموزش و پرورش، در پراتیک مدیریت صنعتی، در درمان و بهداشت، در مراقبت های پزشکی، در ایجاد قدرت حکومتی توده ای به وجود آورد و دستاوردهای عظیم هنری داشت. در هیچ جامعه ای در جهان این نوع دگرگونی و مبارزه سیاسی آگاهانه تا کنون به وقوع نپیوسته است.
  2. فقدان هرگونه تجزیه و تحلیل ماتریالیستی در حرف های ملال آور ژیژک علیه استالین و برچسب های«استالینیسم» وی واقعا حیرت انگیز است. او هیچ درکی از این ندارد که دولت نوپای شوروی دائما در محاصره و تهدیدات و با معضل تمایزات طبقاتی به جا مانده از جامعۀ گذشته و دیگر بقایای جامعۀ کهنه روبرو بود. اینها و تداوم طبقات و مبارزه طبقاتی شرایطی بودند که بر  دولت نوپای شوروی تاثیر می گذاشتند. ژیژک همچنین هیچ درکی از مسائل و مبارزات خطی و برنامه ای واقعی و تعیین کننده ندارد. یعنی از: سیاست ها و راهی که استالین نمایندگی می کرد و برایش جنگید و خط ها و سیاست های دیگرانی که در رهبریت شوروی بودند و برای خط و برنامه خود می جنگیدند. و پیامدهای این ها بر جهت گیری جامعه. به جای اینها از ژیژک فقط استالین مستبد دستگیرمان می شود.
  3. ژیژک رسماٌ جهش بزرگ به پیش در چین را (۱۹۶۰-۱۹۵۸ ) یک «فاجعه کلان» اعلام می کند.۸ برای او اصلا مهم نیست که به واقع جهش بزرگ به پیش چه بود و به واقع دستاوردهایش در اشتراکی کردن کشاورزی، غلبه بر نابرابری شهر و روستا و شکاف تکنولوژیکی-فرهنگی، توسعه یک نظام نا متمرکزتر برنامه ریزی اقتصادی، به چالش کشیدن سنن فئودالی و خانواده، و صد البته، کمک به حل مشکل تاریخی غذایی در چین چه دستاوردهایی داشت. ژیژک می خواهد به خوانندۀ بی دقت بقبولاند که بعد از «گشوده شدن آرشیوها» این به اصطلاح «فاجعه کلان» (اشاره او به مرگ و میر ناشی از قحطی است که از قرار مائو عمدا به وجود آورده بود)«به ثبوت رسیده است». یاوه! آنچه بطور وسیع تحت عنوان «پژوهش های آرشیوی» دست به دست می گردد هیچ نیست جز تبدیل تاریخ به یک نمایشنامه دراماتیک و حرکت سازمان یافتۀ افترازنی به مائو از طریق ارقام سازی جعلی که مبنایش استنتاج از جمعیتی است که چین به نظر اینها باید می داشت و مطلقا دروغ پردازی اند.

از نظر اسلاوی ژیژک در هر نوع تئوری پردازی رادیکال که «نو» و «نوآورانه» باشد یک مولفۀ تعیین کننده باید افترا زدن به تجربۀ تاریخی انقلاب کمونیستی و باطل شمردن آن باشد.

۴- ضد امپریالیسم ژیژک

 ژیژک پیشنهاد «تجدیدنظر در نقد اقتصاد سیاسی» در پرتو سرمایه داری جهانی امروز را می دهد. این «تجدیدنظر» او را به کدام سو می برد؟ بیایید برخی از یافته های او را از نظر بگذرانیم:

  1. می گوید، «بزرگترین نتیجه ریاست جمهوری بوش این است که ایالات متحده دارد صرفاٌ تبدیل به یک ابرقدرت محلی می شود»۹ آیا درست شنیدیم؟ متاسفانه، بله. این که به جورج دبلیو بوش «امتیاز» داده شود که امپریالیسم امریکا را وارد مشکلات جدی کرده یک چیز است اما این ادعا که ایالات متحده دیگر یک قدرت هژمونیک واقعی نیست و صرفاٌ به سطح یک ابرقدرت محلی کاهش یافته است، نه تنها به وضوح بر خلاف واقعیت است بلکه به واقع باعث گمراه و خلع سلاح کردن مردم می شود تا نتوانند به طور کامل واقعیت کاری را که امپریالیسم آمریکا در جهان انجام می دهد تشخیص داده و به مخالفت با آن برخیزند. و من نه تنها مشتاقم با ژیژک بر سر ارزیابی اش از امپریالیسم آمریکا مناظره کنم بلکه همچنین مشتاقم در مورد توجیه سازش نلسون ماندلا با امپریالیسم و خیانت عینی ماندلا به توده های آفریقای جنوبی و همچنین رنگ و لعاب زدن به تجاوز آمریکا به عراق تحت توجیه به اصطلاح ضدیت با بنیادگرایی اسلامی، مناظره کنم.۱۰
  2. در همان مصاحبه با پلاتیپوس ژیژک ادعا می کند که «در سرمایه داری جهانی امروز… دیگر با کشورهای متروپول که گوش کشورهای جهان سوم را می برند،مواجه نیستیم»۱۱ در اقتصاد سیاسی ژیژک، شبکۀ کار کارگاه های عرق ریزان، مناطق پردازش صادرات و کودکان کار در آسیا، آفریقا و امریکای لاتین که بخش جدایی ناپذیر و مهم در سودآوری سرمایه غربی هستند، به نحوی ناپدید شده یا اهمیت خود را از دست داده اند. مواد معدنی و خام در مناطق وسیعی از جهان سوم که اغلب در شرایط شبیه به برده داری استخراج می شوند، حق مالکیت بین المللی که داروها را دور از دسترس فقیران جهان نگه می دارد، اگروبیزنس های غربی که کشاورزی دهقانی را نابود می کنند، این ها از دید ژیژک به ظاهر آثار زوال نئوکلونیالیسم هستند. برای ژیژک، شکاف بزرگ، ستم گرانه و تحمیلی میان امپریالیسم و کشورهای تحت سلطه دیگر یکی از عمیق ترین تضادهای جهان نیست.
  3. ژیژک نمی تواند دست از دمکراسی بورژوایی بشوید. او این خطابه را به رهبران انقلاب بورژوائی تقدیم می کند: «مبارزان راه آزادی رادیکال بورژوایی کاملا آگاه بودند که آزادی فقط زمانی میسر است که حقیقتا یک آزادی اجتماعی باشد».۱۲ او به چارلی رز می گوید که او «کورکورانه ضد سرمایه داری» نیست و از این واقعیت قدردانی می کند که «بسیاری از مردم در اروپای غربی ظرف ۵۰-۶۰ سال گذشته زندگی نسبتاٌ آزاد و امنی داشته و در رفاه نسبی به سر برده اند».۱۳ متوجه هستید که ژیژک چه می گوید: در حالی که کمونیسم «مطلقا ورشکسته بود»، امپریالیسم موفقیتی نسبی بوده است. ژیژک تنها با بستنِ آگاهانۀ چشمهایش بر این واقعیت که آزادی های بورژوایی و رفاه اجتماعی در غرب بر سکوی مافوق استثمار، جنگ های تجاوزکارانه و انقیاد، و سیستم حاکمیت نومستعمراتی که شامل تقویت رژیم های تحت الحمایه سرکوبگر مانند عربستان سعودی بنا شده است، می تواند چنین شیفته امپریالیسم شود.
  4. دیدگاه های شوونیسم اجتماعیِ ژیژک در مورد امپریالیسم و دموکراسی کاملا منطبق است بر فقدان هرگونه درک علمی از رابطۀ میان روبنا و شالوده های مادی جامعه و نظام جهانی. مایلم مردم را تشویق کنم که این دیدگاه ها را مقایسه کنند با دیدگاه های باب آواکیان در آثاری مانند «دموکراسی: آیا ما بهتر از آن نمی توانیم؟» و «کمونیسم و دمکراسی جفرسونی» و همچنین «پرندگان نمی توانند تمساح بزایند، اما انسان می تواند افق ها را در نوردد»  مقایسه کنند.

۵- نتیجه گیری:  یک ارزیابی و فراخوان یک مناظره تیز و صادقانه

اسلاوی ژیژک به غلط و به طور غیر علمی کل تجربه انقلاب کمونیستی را نفی می کند. او از یک طرف نگران است که «هیچ راه حل آسانی وجود ندارد» و اظهار «بدبینی صادقانه» می کند اما از طرف دیگر خیلی راحت با امپریالیسم متحد می شود. این یک تسلیم طلبی سیاسی و اخلاقی خالص است که کاملا مرتبط است با این که چرا اسلاوی ژیژک نمی خواهد آن چه را که در سنتزنوین کمونیسمِ باب آواکیان به واقع نو و دارای اهمیت تعیین کننده است قبول کند (و کاملا محتمل است که در واقع آن را تشخیص نمی دهد و توان تشخیص آن را ندارد). در جهانی که به اضطرار فریاد تغییر رادیکال را می زند، این سنتزنوین برای به پیش راندن مبارزه برای رهایی بشریت هم معتبر است و هم حیاتی. یک بار دیگر، در ختم کلام اسلاوی ژیژک را به یک مناظره علنی دعوت می کنم.

این مقاله ترجمه ای است از

Vilifying Communism and Accommodating Imperialism The Sham and Shame of Slavoj Žižek’s “Honest Pessimism

آثار ذکر شده در این مقاله:

پرندگان نمی توانند تمساح بزایند، اما انسان می تواند افق ها را در نوردد. این کتاب به فارسی در وبسایت حزب کمونیست ایران (م ل م) در دسترس است.

Birds Cannot Give Birth to Crocodiles, But Humanity Can Soar Beyond the Horizon.

کمونیسم و دمکراسی جفرسونی

Communism and Jeffersonian Democracy

دمکراسی:آیا ما بهتر از این نمی توانیم؟

دیکتاتوری و دمکراسی،و گذار سوسیالیستی به کمونیسم.

 Dictatorship and Democracy, and the Socialist Transition to Communism.

انقلاب و رهایی بشریت . این کتاب به فارسی در وبسایت حزب کمونیست ایران (م ل م) در دسترس است.

“پابان یک مرحله- آغاز مرحله جدید”، نشریه انقلاب، انتشارات حزب کمونیست انقلابی امریکا، پاییز ۱۹۹۰.همچنین این نوشته در جزوه:انقلاب و کمونیسم: بنیاد و جهت گیری استراتژیک،(۲۰۰۸) موجود است.

Making Revolution and Emancipating Humanity

مشاهدات در فرهنگ و هنر،علم و فلسفه (شیکاگو:انتشارات اینسایت پرس،۲۰۰۵).

“مشاهداتی در باره سوسیالیسم و کمونیسم:یک دولت نوین رادیکال،یک چشم انداز کاملاٌ متفاوت و آزادی بیشتر”.  2006

این کتاب در وبسایت حزب کمونیست ایران (م ل م) در دسترس است.

آثار و منابع دیگر:

کمونیسم: آغاز یک مرحله جدید، مانیفستی از حزب کمونیست امریکا(۲۰۰۹). وبسایت حزب کمونیست ایران (م ل م)

قانون اساسی برای جمهوری سوسیالیستی نوین در شمال امریکا (پیش نویس پیشنهادی)،(۲۰۱۰)

در باره استراتژی انقلاب، نشریه انقلاب ، شماره ۲۲۶، ۶ مارس ۲۰۱۱.

On the Strategy for Revolution

ریموند لوتا، نایی دونیا و ک.جی.آ؛ «سیاست رهایی بخش آلن بدیو :کمونیسمی در قفس بورژوایی» وبسایت حزب کمونیست ایران (م ل م)

پانویس ها:

۱. جنبش اشغال، چپ نو زا و مارکسیسم امروز: مصاحبه با اسلاوی ژیژک، منتشر شده در شماره ۴۲ مجله پلاتیپوس دسامبر-ژآنویه ۲۰۱۱-۲۰۱۲

۲.شایان ذکر است که ژیژک در بحث در مورد خیزش مصر، از این جنبش دنباله روی می کند و حتا از برخی نقاط ضعف آن و جنبه های محدودش اصل می سازد، از جمله از این که این جنبش از مساله فلسطین چشم پوشی کرده است. ص۴

۳.مصاحبه ژیژک ص۲

۴.همان جا  ص ۲

۵.همان جا ص ۵

۶.اسلاوی ژیژک درباره مائو:درباره پراتیک و تضاد

Slavoj Žižek Presents Mao: On Practice and Contradiction ,New York and London: Verso Books, 2007p. 10

۷. اسلاوی ژیژک در باره جنبش اشغال وال استریت. ۹ اکتبر ۲۰۱۱.

Slavoj Žižek at OWS Part 2, October 9, 2011

۸.مصاحبه ژیژک ص .

۹.همان جا ص ۳

۱۰.در این مصاحبه ژیژک در تحلیل خود از اعتراضات ضد جنگ عراق، از چپ آمریکا انتقاد می کند که چرا با چپ عراق، به ویژه حزب کمونیست عراق همکاری نمی کند. این حزب کاملاً رویزیونیستی پس از اشغال عراق توسط ارتش در انتخاباتی که تحت نظارت و در خدمت به اشغال امریکا انجام شد، شرکت کرد. ژیژک به مشارکت حزب کمونیست عراق در انتخابات اشاره کرده و می گوید: «روایت استاندارد این بود که مردم عراق باید خود را بدون اشغال آمریکا آزاد کنند. اما آنها همان مشکل را داشتند و به بن بست برخوردند. با حمله به منطقه سبز سوال این است که: کدام طرف هستی؟ من حاضر نبودم کاری را بکنم که بعضی ها کردند یعنی چون مخالف اشغال آمریکا بودم پس باید با مقاومت سمت گیری کنم. من فکر می کنم از این اسلام گرایان افراطی هرگز نباید پشتیبانی کرد.»

 ژیژک تحت عنوان امتیاز ندادن به بنیادگرایان اسلامی، حمله و اشغال عراق توسط ارتش آمریکا را مشروعیت می بخشد. این موضع سوسیال شوونیستی را مقایسه کنید با جهت گیری حزب کمونیست انقلابی آمریکا که متکی است بر تحلیل و موضع انترناسیونالیستی باب آواکیان. این تحلیل: یکم، به وجود دو نیروی «منسوخ» اشاره می کند: امپریالیسم و بنیادگرایی اسلامی. دوم، هر دوی اینها را ارتجاعی می داند. سوم، فراخوان آن را می دهد که یک جنبش انقلابی اصیل در ضدیت با هر دوی اینها شکل بگیرد. چهارم، این مساله را خیلی واضح روشن می کند که در میان این «دو منسوخ» امپریالیسم و به ویژه امپریالیسم آمریکا است که بیشترین لطمه را توده های مردم جهان می زند و یک مانع بسیار بزرگتر در مقابل رهایی آنان است. رجوع کنید به مقاله باب آواکیان تحت عنوان «راهی دیگر». این مقاله در وبسایت حزب کمونیست ایران (م ل م) به فارسی در دسترس است.

۱۱.همان جا ص ۴.در تقابل با چنین دیدگاهی به بحث من در مورد تداوم تضاد شدیدی که بین کشورهای متروپل امپریالیستی و جهان سوم رجوع کنید: بخش اول از سلسله مقالات تحت عنوان «جابجایی ها و گسل ها در اقتصاد جهان و رقابت میان قدرت های بزرگ، چه اتفاقی دارد می افتد و چه معنایی می تواند داشته باشد؟».

این سلسله مقالات در کتاب «از اقتصاد و سیاست» در وبسایت حزب کمونیست ایران (م ل م) در دسترس است.

۱۲.همان جا ص ۴

۱۳.مصاحبه چارلی رز با اسلاوی ژیژک ۲۶ اکتبر۲۰۱۱


[۱] به فارسی در کتابخانه وبسایت

www.cpimlm.org