تئوری‌های توطئه، «قطعیت» فاشیستی، فلج لیبرالی یا برخوردی علمی برای تغییر جهان

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

باب آواکیان. ۲ آوریل ۲۰۲۰

از نشریه آتش شماره ۱۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۹

بحران ویروس کرونا اهمیت علم و روش و رویکرد علمی را در فهم و تغییر جهان به‌شدت برجسته کرده است. اما شیوۀ فکر کردن (یا نکردن) مردم توسط آموزشی که دیده‌اند شکل گرفته است و این معضل بسیار بزرگی است.

بسیاری از «لیبرال‌ها» و «مترقی‌ها» سالیان دراز خود را الافِ مقوله‌های مسخره‌ای کرده‌اند ازجمله این‌که «چه‌طور کسی می‌تواند بگوید واقعا حقیقت چیست و اصلا کسی نباید بگوید که حقیقت او بزرگ‌تر از حقیقت دیگران است» و غیره. در مقابل، نیروهای فاشیست که به‌واقع ذهنیت عصر تاریکی را دارند، در مورد «حقیقی» بودن انواع و اقسام تئوری‌های توطئۀ جنون‌آمیز که مروج «ارزش‌ها» و اهداف فاشیستی هستند، قطعیتِ اعتقادی دارند.

به‌عبارت دیگر، گرایش‌های کلی مهم در جامعه این‌ها هستند: کسانی که بیشتر از همه قطعیت اعتقادی دارند کسانی هستند که بیشتر از همه با واقعیت بیگانه‌اند. امری که موقعیت را پیچیده‌تر کرده و بُعدِ مضاعفی به مساله می‌افزاید این است که  بسیاری از توده‌های تحتانی که به‌شدت با «ارزش‌ها» و اهداف فاشیست‌ها مخالفند و در هیچ چیز آن سهیم نیستند اما این‌ها هم که به شدیدترین وجه در این سیستم تحت ستم هستند به علم مشکوک‌اند و گرایش دارند که تحلیل علمی و هر تحلیلی که بر علم استوار است را رد کنند. و همین مساله آنان را در مقابل هر ایدۀ غلط و مضر و انواع «تئوری‌های توطئه» آسیب‌پذیر می‌کند. ازجمله این‌که، «همه‌چیز دست خداست» و آدم‌ها کاری نمی‌توانند بکنند.

راه جواب دادن به این وضعیت آن نیست که دست از تلاش برای درک واقعیت بکشیم یا صرفا دنبال هر چیزی که به عقل جور در می‌آید یا از طرف کسی که به او اطمینان داریم گفته شده بیفتیم یا چیزی را باور کنیم که حداقل برای مدتی به ما راحتی خیال می‌دهد.

حقیقت بودن هر مساله‌ای مربوط به آن نیست که چه کسی آن را گفته یا این‌که شما نسبت به آن چه احساسی دارید. این‌که منبعِ مطلبی کسی باشد که شما از او خوشتان می‌آید آن مطلب را مترادف با حقیقت نمی‌کند. یا برعکس، منبع کسی است که از او خوشتان نمی‌آید آن مطلب را خلاف حقیقت نمی‌کند.

 و حقیقت «مسابقه محبوبیت» نیست. باور عدۀ کثیری نسبت به یک امر آن را مترادف با حقیقت نمی‌کند و اگر فقط برخی از مردم به امری باور داشته باشند آن را خلاف حقیقت نمی‌کند.

حقیقت، مقوله‌ای عینی است. این به‌معنای آن است که حقیقت بودن یا نبودن هر چیزی وابسته به این است که آیا منطبق بر واقعیت عینی هست یا خیر. (در برخی سطوح، حقیقت امری واضح است. برای مثال این حقیقت که باران سختی می‌بارد و شما برای هر مدت زمانی زیر آن باشید خیس می‌شوید. اما سطوح عمیق‌تری هم هست که کشف حقیقت آن‌ها پیچیده‌تر است و نیازمند دانش تکامل‌یافته‌تری است. برای مثال، علت بارش باران چیست؟ چرا این‌جا باران می‌آید ولی جاهای دیگر نمی‌آید و غیره. اما تمام این سطوح در یک واقعیت مشترک‌اند و آن این‌که حقیقت بودن یا نبودن هر چیزی وابسته به این است که آیا منطبق بر واقعیت عینی هست یا خیر.)

برای متمایز کردن دروغ از حقیقت و برای این‌که به درک مستحکمی از مسائل برسیم، باید روش و رویکرد علمی به کار ببریم و هر آن جا که می‌توان قطعیت علمی مسائل را تثبیت کنیم باید این کار را بکنیم.

آردی اسکای بریک، دانشمند تعلیم‌دیده‌ای که معتقد است کمونیسم نوین تکامل بیشتر علم انقلاب است، می‌گوید علم صرفا عقیدۀ این و آن نیست. بلکه فرآیندی است که مستلزم کاوش و تحقیق در مورد واقعیت و سیستماتیزه کردن چیزهایی است که در این روند آموخته می‌شود. او تاکید می‌کند: «علم فرآیند متکی بر شواهد است» و علم کاملا متفاوت از دین و کشف و شهودِ عرفانی و این قبیل چیزهاست که سعی می‌کنند با فراخواندن نیروهای خیالی واقعیت را شرح دهند. در علم، بر خلاف دین و وعرفان، داشتن شواهد اثباتی اجباری است. علم مستلزم شواهد است. اگر کسی براساس وجود شواهدِ انکارناپذیر دست به قضاوت نزند و اگر ادعاهای آدم‌ها را بدون این‌که آن‌ها را براساس شواهدی که واقعیت نشان می‌دهد محک نزند، مستعد آن است که هر چیزی را بپذیرد و باور کند! یا آن‌طورکه آردی اسکای بریک شرح می‌دهد: بدون علم می‌توانند افکار شما را به‌راحتی بازی دهند و شما قادر نخواهید بود بفهمید که چی درست است و چی غلط و قادر به تمیز دادن حقیقت از دروغ نخواهید بود.۲

اسکای بریک تاکید می‌کند که علم چیز رازآلودی نیست و هر کسی می‌تواند آن را آموخته و به کار برد. او همچنین در مورد وجود علمِ بد هشدار می‌دهد (ازجمله، علمِ بدی که برای مقاصد تبعیض نژادی به‌کار برده می‌شود) و می‌گوید، هر کسی می‌تواند و باید علم خوب را – یعنی روش‌های درست علمی را – برای درک واقعیت و افشا و طرد کردن علمِ بد به‌کار برد. همان‌گونه‌که وی خیلی ساده و پایه‌ای می‌گوید: «در هر زمینه‌ای، می‌خواهد درمان یک بیماری باشد یا ایجاد یک جامعه بهتر، ما نیازمند فرآیند علمی متکی بر شواهد هستیم.»۳

ضدیت با روش  و رویکرد علمی – و انکار امکانِ رسیدن به حقایق مهم از طریق کاربرد این روش و رویکرد، فقط می‌تواند به نتایج بد و برخی اوقات خیلی بد منجر شود و مردم را دچار همه نوع نادانی و جهل و پیش‌داوری کرده و آنان را از قدرت درک و تغییر جهان بر مسیر اساسا مثبت محروم کند.

زمانی که، به‌طور مثال «جوناس سالک» اعلام کرد که بالاخره واکسنی را برای درمان ویروس وحشتناکِ فلج اطفال کشف کرده است، آیا واکنش  بایستی این می‌بود که حتا بدون وارسی آن، با شک و تردید به آن نگریسته شده و آن ادعا یکسره مردود شمرده می‌شد؟ آیا وقتی (و اگر) واکسنی برای ویروس کووید۱۹ کشف شود مردم باید آن را رد کنند؟ نمونه‌هایی از این دست بی‌نهایت هستند و می‌توان آن‌ها را برشمرد. لازم است که نکته مهمی را که آردی اسکای بریک تاکید داشت، دوباره تکرار کنیم: خواه شما می‌خواهید یک بیماری را درمان کنید و یا جامعه بهتری بسازید، شما به فرآیند علمی مبتنی بر شواهد نیاز دارید.

این مقاله نسخه کوتاه از مقالۀ «حقیقت ساده و بنیادین است»

Conspiracy Theories, Fascist “Certitude”, Liberal Paralysis OR A Scientific Approach to Changing the World.

پانوشت:

  1.  علم و انقلاب: درباره اهمیت علم و  به کاربست علم در رابطه با جامعه، سنتز  نوین کمونیسم نوین  و رهبری باب آواکیان. مصاحبه‌ای با آردی اسکای بریک.
  2. همان‌جا