در آمریکا، این قلب نظام سرمایه داری امپریالیستی احتمالا با زلزله های اجتماعی بزرگی روبرو خواهیم شد

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

مصاحبه با یکی از اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران (م ل م)

 گزیده ای از سرمقاله نشریه حقیقت شماره ۸۶، خرداد ۱۳۹۹

سوال: ممکن است این «جنگ های درهم برهم» را خلاصه وار توضیح بدهی؟ و اینکه آیا خطر جنگ هسته ای وجود دارد؟

جواب: وقتی ساختارهای فرمانروایی در مقیاس جهانی یا حتا یک منطقه فرو می ریزد (حال در نتیجۀ جنگ ها یا جا به جایی های مهم در توازن قوای پیشین)، انواع و اقسام نیروهای غیر دولتی فضای رشد و گسترش پیدا می کنند. این خطری است که یک جنبه از فرصت هم در آن هست. یعنی نیروهای انقلابی کمونیست می توانند از چنین فضایی برای رشد و گسترش نیروهای انقلاب استفاده کنند. بحث خطر جنگ هسته ای هم با به قدرت رسیدن رژیم ترامپ شدت پیدا کرده است. اما به شکل طنزآمیزی وجود سلاح های هسته ای مانعی در مقابل آن است که قدرت های امپریالیستی بتوانند تکلیف شان را با هم یکسره کنند. به هر حال  یکی از روندهای مهم که اوضاع جهان را شکل خواهد داد، افول جایگاه ابرقدرتی آمریکا در جهان و واکنش بورژوازی آمریکا به این افول خواهد بود. تکامل سیاسی اوضاع در آمریکا بر تمام جهان تأثیر خواهد گذاشت. یک احتمال قوی آن است که دایرۀ قدرت فاشیسم که امروز رژیم ترامپ/پنس نماینده آن است زیر فشار اضطرار اوضاع سریعتر و در جهت های غیرمنتظره توسعه یابد.

آواکیان می گوید، حتا ممکن است رژیم ترامپ انتخابات اینده آمریکا را هم لغو کند.[۲۴] دیوید هاروی هم بر همین نکته تاکید می کند و می گوید: اگر قرار باشد آمریکا مسئولیت برون رفت از بحران اقتصادی فعلی را خود بر دوش بکشد (در بحران ۲۰۰۸ چین نقش عمده را بازی کرد) آنگاه دولت ترامپ مجبور به اقداماتی خواهد بود که حتا از طرح پیشنهادی برنی سندرز هم بسیار «سوسیالیستی» تر باشد». البته، منظور هاروی از اقدامات «سوسیالیستی» دولتی کردن بسیاری از بنگاه های سرمایه داری است و نه تغییر خصلت سرمایه دارانۀ آنها. هاروی ادامه می دهد چنانچه رژیم ترامپ مجبور به اتخاذ چنین سیاستی شود آن را تحت عنوان ضرورتی برای «احیای عظمت آمریکا» پیش خواهد برد و احتمالا انتخابات آینده را تحت عنوان وضعیت اضطراری لغو ‌کرده و «یک دوران ریاست جمهوری امپراتورمآبانه را برای نجات سرمایه و جهان از طغیان و انقلاب اعلام ‌خواهد کرد.» او اضافه می کند اگر این تنها راه برون رفت آمریکا از بحران باشد آنگاه نه تنها جمهوری خواهان بلکه کل اشرافیت مالی آمریکا پشت او قرار خواهند گرفت و این سیاست را به شکل ناسیونال-سوسیالیسم (مانند هیتلر) پیش خواهند برد.[۲۵]

به بیان دیگر دور از ذهن نیست که با گسترش تلاطمات و بحران های جهانی، بخش مهمی از پایه های برنی سندرز به ترامپ رای بدهد. همانطور که در آستانۀ جنگ جهانی دوم بسیاری از روشنفکران چپ در ایتالیا طرفدار موسولینی فاشیست شدند و در آلمان طرفدار حزب ناسیونال فاشیست نازی و در ایران حامی رضاخان میرپنج. در گره گاه های بحرانی سیاست های سوسیال دموکراسی و لیبرال دموکراسی در بسیاری مواقع نقش جاده صاف کن را برای «بدترین» ها بازی کرده اند. نه به خاطر این که هدفشان این است بلکه به این علت که سیاست شان مبنی بر اصلاح سیستم سرمایه داری در شرایطی که این سیستم ضرورتا باید سرنگون شود حتا بهترین نیروهای اجتماعی را که می توانند مقابل فاشیسم بایستند به هرز می برد. 

سوال: و احتمالات دیگر؟

جواب: بحران ها همیشه سخت و همچنین متناقض هستند. واقعه پاندمی کرونا نظام سرمایه داری را از درزهایش شکاف داده و پاره می کند. هیچ افشاگری ای تا این حد، ورشکستگی این نظام و دولت های آن را در مقابل چشم مردم نمی تواند به نمایش در آورد. اما افشا شدن ورشکستگی نظام و دولت های سرمایه داری به خودی خود توده های مردم را به این نتیجه نمی رساند که باید آن را از طریق انقلاب کمونیستی سرنگون کرد و جهان بهتری را به وجود آورد.

 اما یک احتمال واقعی دیگر پیوند خوردن افق و برنامه انقلاب کمونیستی با خیزش های اجتماعی بزرگ است که قطعا بخشی از صحنه سیاسی آینده خواهد بود. منظورم فقط خیزش های بزرگ در کشورهایی مثل ایران، عراق، لبنان، شیلی، ترکیه و غیره نیست. چنین تحولی در خود آمریکا از پایۀ مادی قوی برخوردار است. یقینا شکاف های طبقاتیِ پیشاپیش موجود که به ویژه در میان جمعیت سیاهان (آفریقایی آمریکایی ها) و لاتین تباران این کشور فشرده شده و بخش های مهمی از جمعیت «سفید» این کشور را هم در بر گرفته، تشدید خواهند شد. علاوه بر این، جوش و خروش در قشرهایی از طبقه متوسط از جمله در میان دانشجویان و زنان زیاد است. هرچند این دو روند نسبتا جدا از هم جلو می روند، اما کارکرد تضادهای نظام سرمایه داری آنها را به سمت هم می راند. در این میان آن چه می تواند از همه این روندها ترکیب مساعد به حال انقلاب در آمریکا را به وجود آورد، آن است که روند انقلاب کمونیستی که امروز حزب کمونیست انقلابی آمریکا (RCP) تحت رهبری باب آواکیان مادیت بخشیده و پیش می برد، تبدیل به هستۀ مستحکم خیزش های میلیونی شود. شکل گیری چنین اوضاعی در آمریکا، حتا اگر تلاش های جدی از سوی کمونیست های انقلابی منجر به پیروزی انقلاب کمونیستی نشود، اما شرایط مساعدتری برای پیروزی انقلاب های کمونیستی تحت رهبری کمونیسم نوین در نقاط دیگر جهان فراهم خواهد کرد و این به نوبۀ  خود می تواند دوباره بر اوضاع آمریکا تاثیر گذاشته و شرایط مساعدی برای تلاش های انقلابی دیگر در آن جا به وجود آورد.

در کل با اوضاع بسیار متناقض و سیالی روبرو هستیم که از درونش خیلی چیزها می تواند بیرون بیاید. استراتژی ما کمونیست های انقلابی کار روی یکی از این امکانات، یعنی انقلاب کمونیستی و محقق کردن این امکان و نه چیزی کمتر از آن است. اوضاع را باید به سمتی تسریع کرده و ببریم که دست آخر بشریت از آن پیروز به در آید و نه اینکه فرصت دیگری به سرمایه داری جهانی داده شود که خود را ترمیم کرده و بقا بیابد. ابعاد و دامنه تاثیرات بین المللی آن چه در آمریکا رخ خواهد داد بسیار زیاد خواهد بود اما به دامنۀ تاثیرات جهانی رشد فرآیند انقلاب کمونیستی در ایران که یکی از نقاط اشتعال تضادهای جهانی است اصلا نباید کم بها داد. کار روی این امکان، مستقیما مترادف با خدمت به رهایی بشریت از نظام سرمایه داری جهانی است.

در مورد آمریکا این را هم اضافه کنم که در این قلب سرمایه داری امپریالیستی احتمالا با زلزله های اجتماعی بزرگی روبرو خواهیم بود که کمونیست های انقلابی تلاش می کنند هستۀ مستحکم آن بشوند. در این صورت و به همان حد که این اتفاق رخ دهد، جهت اوضاع به سمت مساعد به حال بشریت رفته و اوضاع در جهت مثبت ثبات خواهد یافت. هنوز صف آرایی های سیاسی درون جامعه آمریکا بد است. دورنمای افول پر سر و صدای امپریالیسم آمریکا می تواند جناح هایی در هیئت حاکمه و سرمایه داران آمریکا که مخالف برنامۀ فاشیستی کردن حاکمیت در آمریکا هستند را به سمت «تفاهم» با فاشیسم براند. اما از سوی دیگر برای بخش اعظم مردم آمریکا کابوسی در حد دوران برده داری خواهد بود و با کار کمونیست ها یک قطب بندی بسیار مساعد سیاسی می تواند به وجود آید.