رأی دادن کافی نخواهد بود: ما نیاز داریم با خواست بیرون راندن فوری رژیم ترامپ/پنس از قدرت، به خیابان بیاییم و در خیابان بمانیم
نوشته باب آواکیان. ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۰
ترجمه و انتشار از حزب کمونیست ایران (م ل م)
بخش اول: دموکرات ها نمی توانند آن طور که لازم است با ترامپ بجنگند
من در «بیانیه ای از باب آواکیان، اول اوت ۲۰۲۰: در باره اوضاع خطرناک پیش رو، ضرورت فوریِ بیرون راندن رژیم فاشیستی ترامپ/پنس از قدرت، رأی دادن در این انتخابات و نیاز اساسی به انقلاب کردن» به نکته مهمی اشاره کردم:
«در این لحظۀ حساس، باید از هر وسیلۀ عملِ غیر خشونت آمیز مناسب برای بیرون کردن این رژیم از قدرت، استفاده شود. اگر علیرغم اعتراضات گسترده با خواست بیرون کردن رژیم ترامپ/پنس از قدرت، این رژیم در زمان انتخابات کماکان در قدرت باقی مانده باشد، آنگاه (با فرض این که انتخابات به واقع برگزار شود) استفاده از کلیۀ ابزار مناسب برای کنار زدن این رژیم باید شامل رأی دادن علیه ترامپ باشد، بدون این که تکیۀ اساسی بر روی این روش گذاشته شود. واضح بگویم که این به معنای «رأی اعتراضی» برای برخی کاندیداها که شانس پیروزی ندارند نیست. بلکه برای رأی موثر علیه ترامپ، در واقع باید به نامزد حزب دمکرات یعنی بایدن رأی داد.»
اما هم زمان تاکید قاطعانه کردم: « تقریبا با اطمینان می توان گفت که صرفاً اتکا به رأی دادن برای بیرون راندن رژیم از قدرت، منجر به نتایج بسیار بد و حتی فاجعه آمیز خواهد شد.»
این امر به ویژه با توجه به کارهایی که این رژیم انجام داده و آن چه ترامپ در رابطه با انتخابات می گوید، حقیقت دارد.
نژادپرستی عریان رژیم و حمایت او از خشونت ورزی نژادپرستان سفید
به طور فزاینده ای روشن شده است که بخشی محوری از استراتژی ترامپ برای انتخابات ماه نوامبر و رویکرد کلی اش برای ابقای قدرت این است که هرچه وقیحانه تر به نژادپرستی توسل جسته و فراخوان “نظم و قانون” بدهد. ترامپ اعتراض های جاری علیه برتری طلبی سفید و ضد خشونت پلیس توسط مردم را خشونت ورزی می خواند و طبق عادت همیشگی و معمول خود، در مورد دامنه و علل این خشونت دروغ های شاخدار می گوید. او صحنه ای وحشتناک و خشن ترسیم می کند و می گوید “فلانی ها” (معلوم است منظورش کی ها هستند) دارند می آیند که تجاوز و غارت کنند و در مناطق حومه شهری (که به نظر ترامپ همگی سفید پوست هستند) به خانه ها و مردم، به ویژه به زنان حمله و تجاوز کنند. این کاملا “پژواک” تاکتیک های زشتی است که در دورۀ جداسازی “جیم کرو”، برتری طلبان سفید در سازماندهی اوباش برای لینچ مردم سیاه استفاده می کردند و همچنین، مطابق حس نفرت و انزجاری است که در دوران آلمانِ نازی، هیتلر علیه یهودیان می پراکند. در این جا واقعیت ها برای ترامپ و رژیم فاشیستی و طرفدارانش اهمیتی ندارند. یا بهتر است بگویم، آنان با هدف دستیابی به اهداف کاملاً جنایت کارانه، عامدانه واقعیت ها را تحریف، انکار و وارونه می کنند.
به عنوان مثال، یکی از مطالعات دانشگاه پرینستون نشان داده است که اکثریت قریب به اتفاق (بیش از ۹۰ درصد) اعتراضاتی که علیه برتری طلبی سفید و ترور پلیس برگزار شده، خشونت آمیز نبوده اند. و خشونتی که خود معترضین مرتکب شده اند نسبتاً جزئی بوده است (آتش سوزی، غارت، خراب کردن ساختمان ها در مناطق کوچک و محدود، اغلب در ایستگاه های پلیس یا در نزدیکی آن ها و اصلا چیزی شبیه تصویری که ترامپ می دهد و می گوید کل شهرها به آتش کشیده شده اند نیست.) اما فراتر از آن، بیشتر خشونت ها در این اعتراضات توسط طرفداران ترامپ و توسط پلیس، که بارها به اعتراضات حمله کرده است و توسط اراذل و اوباش مسلح فاشیست (که ترامپ آنها را “مردم متمم دوم” می نامد) اعمال شده است. حداقل ۲۰ معترض به این شکل کشته شده اند. و ترامپ و طرفدارانش، خشونت ورزی توسط برتری طلبان سفید را توجیه و حتی ستایش کرده اند.
دموکرات ها و “رسانه های اصلی” که عموماً در همان اردوگاه قرار دارند (CNN ، MSNBC ، نیویورک تایمز و غیره) عمدتا کوشیده اند تا تمرکز را از روی اعتراضات به سمت مسائل دیگری که احساس می کنند ترامپ آسیب پذیرتر است، ببرند. مثلا، به ویژه برخورد حقیقتا غیر مسئولانۀ ترامپ به بیماری همه گیری کوید و مواردی مانند اظهارات ترامپ (یا اظهاراتی که به وی منتسب می کنند) مبنی بر توهین به سربازان آمریکایی. اما ترامپ کماکان به اعتراضاتی که ضد برتری طلبی سفید و خشونت پلیس جریان دارد، حملات نژادپرستانه می کند و می کوشد تا دموکرات ها را حامی خشونت و مدافع اقدامات به اصطلاح ارتکاب “قتل” توسط سیاهان، “آنارشیست ها” و دیگر “چپ گرایان افراطی” که او همه را “اراذل و اوباش” می خواند، معرفی کند. تاثیر این نوع حملات ترامپ آن است که دموکرات ها را مجبور می کند توجه زیادی به پاسخ دادن به آنها کنند. و پاسخ دموکرات ها چه بوده است؟ آنها گفته اند اکثر اعتراضات مسالمت آمیز بوده است و حتی می گویند ترامپ خواهان خشونت است. با این اوصاف، دموکرات ها تا حد زیادی وارد چارچوبه ها (و دام) تنظیم شده توسط ترامپ شده و تأکید زیادی بر محکوم کردن اعمال خشونت آمیز معترضان کرده اند، بدون اینکه به همان اندازه تاکید کنند که طرفداران ترامپ مسئول بیشترین خشونتهای مرتبط با اعتراضات بوده اند. دموکرات ها این طنز تلخ را برجسته نمی کنند که در اینجا افرادی معترض به خشونت پلیس هستند و حتی وقتی (اکثر قریب به اتفاق) اعتراضات آنها مسالمت آمیز است، باز هم مورد خشونت بیشتر پلیس قرار می گیرند! دموکرات ها بر طنز شگفت آور دیگر هم تأکید نمی کنند: ترامپ و طرفدارانش مردمی را که عمدتا دست به اعتراضات مسالمت آمیز علیه خشونت نژادپرستانه زده اند، مورد حمله و دشنام قرار می دهند و هم زمان، از بناهای یادبود “قهرمانان” ایالات کنفدراسیون که در جنگی برای حفظ و گسترش برده داری صدها هزار نفر از سربازان «اتحادیه» را کشتار کردند، دفاع می کنند. {توضیح مترجم: کنفدراسیون، تعدادی از ایالات جنوبی آمریکا بودند که در سال ۱۸۶۰ و ۱۸۶۱ از آمریکا جدا شدند و برای حفظ سیستم برده داری وارد جنگ داخلی با حکومت مستقر در شمال که «اتحادیه» خوانده می شد، شدند}
استراتژی های دموکرات ها از خود معضل سرچشمه می گیرد و آن را تقویت می کند
ترامپ به اعتراضات حمله می کند و داستان های ترسناک نژادپرستانه می سازد که “اوباشِ آن طرفی” قصد حمله به بی گناهان (یعنی، سفیدها) و دارایی های آنان را دارند. اما چرا دموکرات ها و متحدانشان به این حملات ترامپ، آن طور که می بینیم جواب می دهند (یا نمی دهند)؟ به دو علت اساسی: اول، استراتژی انتخاباتی دموکرات ها روی کسب رایِ تعداد نسبتاً کمی از “رأی دهنده نوسانی” که عمدتا سفیدپوستان حومه شهرها در تعداد کمی از “ایالت های نوسانی” هستند، متمرکز است. دموکراتها یک بار دیگر وارد چارچوبی که ترامپ تعیین کرده شده اند چون فکر می کنند خیلی مهم است این دسته از “رای دهندگان نوسانی” را خاطرجمع کنند که دموکرات ها هم آن خشونتِ فرضی را که معترضین مرتکب شده اند و خطر مفروضی که اینها (سفیدهای حومه شهر) را تهدید می کند، محکوم می کنند.
در اینجا باید گفت که این استراتژی، حتا بر مبنای پایه های غلط و منحط خودش، به احتمال زیاد یک استراتژی بازنده است. واقعیت این است که بیشترین خشونت با فاصلۀ بسیار زیاد، مربوط به اعتراضاتی است که حامیان ترامپ (از جمله پلیس) پیش برده اند، در حالی که خود اعتراضات مسالمت آمیز بوده اند. اما، حتی اگر هدف همه معترضان این باشد که کاملاً و حتا هنگامی که توسط پلیس و نژادپرستان “غیرنظامی” مسلح تحریک می شوند، مسالمت جو بمانند، اما باز هم خشونت وجود خواهد داشت. دقیقا به این دلیل که فارغ از این که معترضین چه بکنند، ترامپ و طرفدارانش به اعمال خشونت ادامه خواهند داد و آن را تشدید خواهند کرد.
در این مرحله، اساساً رایِ چند ایالت نتیجه انتخابات ریاست جمهوری را تعیین می کند. همانطور که در مورد پیروزی ترامپ در انتخابات قبلی {۲۰۱۶} دیدیم، کاندیدایی می تواند رای مردم را از دست بدهد اما کماکان رئیس جمهور شود. در انتخابات کنونی هم این امر صادق است. اما ، حتی با توجه به این واقعیت، آن استراتژی انتخاباتی که می تواند برای دموکرات ها بسیار نتیجه بخش تر باشد، این است که کل رویکرد نژادپرستانۀ ترامپ را مستقیماً و با قدرت به چالش بکشند و سیاهان و دیگر مردم رنگین پوست و تعداد زیادی از سفیدها (به ویژه، جوانان) را که نشان داده اند برای پایان دادن به بی عدالتی اجتماعی، نابرابری آشکار و خشونت گسترده پلیس، انگیزه دارند، مورد خطاب قرار دهند. این یک “دریای” عظیم است که اگر تئوریکی به مساله نگاه کنیم، می توانیم بگوییم که دموکرات ها می توانند روی جلب آن ها تمرکز کنند.
اما خودِ دموکرات ها نمی توانند و واقعا این کار را انجام نخواهند داد. و این جا به علل عمیق تری که شیوۀ برخورد دموکرات ها را شکل می دهد، دست می یابیم. اگرچه، در شرایط کنونی با برخاستن طغیان گسترده علیه ترور پلیسی، دموکرات ها احساس کرده اند باید حرف های عام در مورد “اصلاح پلیس” بزنند، اما آنها به عنوان نمایندگان این سیستم سرمایه داری- امپریالیسم در مورد نیاز اساسی به پلیس برای اعمال “نظم و قانون” ظالمانۀ این سیستم که خشونت نژادپرستانه جزئی از آن است، خیلی قاطع هستند. پس، دموکرات ها نمی توانند کارزاری به راه اندازند که واقعا با احساسات شدید و گسترده علیه خشونت پلیس و خواست پایان آن، متحد شود. در عین حال، به عنوان نمایندگان این سیستم و حامیان نهادهای سنتی و “ثبات”، دموکرات ها نمی خواهند بر پایۀ توسل جستن به این نوع احساسات و برانگیختن هرچه بیشتر نیرویی متشکل از ده ها میلیون نفر که شورمندانه خواهانند که به خشونت پلیس و برتری طلبی سفید — چیزی که بخشی از سوخت و ساز و نیاز این سیستم است – پایان داده شود، در انتخابات پیروز شوند و در راس حکومت بنشینند. با وجود آن که هیچ نوع “آرامش و شرایط عادی” وجود نخواهد داشت— و عمدتا به این علت که نیروهای فاشیست اجازه این کار را نخواهند داد– اما از نقطه نظر دموکرات ها سیاستِ توسل جستن به آرزوی “بازگشت به آرامش و شرایط عادی” بهتر است زیرا این سیاست محتملا بیشتر بر دل طبقۀ متوسطِ حومه نشین، می نشیند.
توسل جستن به “دلخوری های” فاشیست ها فقط فاشیسم را تقویت می کند
بازهم، مانند انتخابات ۲۰۱۶ و بلافاصله پس از آن، افرادی از “جریان اصلی” دموکرات ها (مانند کریس کوومو در تلویزیون سی.ان.ان که برادر فرماندار دموکرات ایالت نیویورک است و توماس فریدمن که از ستایش گران معروف به اصطلاح “مزایای عظیم” سرمایه داری به شدت جهانی شده است) استدلال می کنند برای این که این دفعه دموکرات ها پیروز شوند، بایدن و دموکرات ها به جای تحقیر “پایگاهِ” ترامپ، باید “دلخوری های” آنها را به رسمیت بشناسند و از این طریق بر آنها تاثیر بگذارند. اما فاشیسم دارای ریشه های عمیق است و اذهان این فاشیست ها با “خوش برخوردی” یا تظاهر به این که “دلخوری های” آنها “موجه” است، تغییر نخواهد کرد. همانطور که من (و دیگران که به طور جدی این پدیده فاشیستی را بررسی کرده اند) خاطرنشان کرده ایم، واقعیت این است که این “دلخوری ها” از کینۀ عمیق نسبت به هر تغییری که خدشه ای بر برتری طلبی سفید، مردسالاری، بیگانه هراسی (نفرت از خارجی ها)، شوونیسم هار آمریکایی و غارت افسارگسیختۀ محیط زیست وارد کند، بر می خیزد. با وجود آنکه، دموکرات ها به اساسی ترین شکل، نمایندۀ سیستم سرمایه داری-امپریالیسم هستند و این سیستم تجسم همۀ این هاست و آنها را اِعمال می کند، اما، حزب جمهوری خواه است که به موازاتِ هرچه بیشتر و آشکارتر فاشیست شدن، “پایگاه” خود را از طریق ترویج تهاجمی و افراطیِ این نابرابری، ستم و غارت کرۀ زمین، طرد روش علمی و تفکر عقلانی و ضدیتِ شهوانی و “کینه ورزانه” با آن، پرورش و سازمان داده است. به عنوان مثال، هوبرت لاک که یک الهیات شناس آفریقایی-آمریکایی است، به طور خاص به تحلیل از بنیادگرایان مسیحی که نیروی محرکه فاشیسم امروز هستند می پردازد. او در این تحلیل مهم می نویسد:
اتفاقی نیست که این جنبش، قدرت خود را عمدتا از جایی کسب می کند که اصطلاحا قلب کشور نامیده می شود. به ویژه از حدود جنوبی آن نیرو گرفته و در آن جا، پایگاه دارد. این قسمت از کشور، بخشی از ایالات متحده است که هرگز با آمریکای بعد از جنگ جهانی دوم مصالحه نکرد. در پیِ دورۀ کوتاه عادی شدن پس از جنگ یعنی یک دهه پس از پایان جنگ جهانی دوم، انقلاب نژادی که سرکوفته شده بود و مدتها پیش باید منفجر می شد سربلند کرد و فرهنگ و سنت چند صد ساله را به ویژه در جنوب واژگون کرد. دو دهه بعد از آن، سرخوردگی از یک جنگ نامحبوب در جنوب شرقی آسیا پایه های میهن پرستی سنتی آمریکا را لرزاند. بعد از این هم انقلاب جنسی سررسید که دیدگاه های ریشه دار سنتی در میان این بخش از جمعیت آمریکا در مورد موقعیت فرودست زن و بی حقی هم جنس گرایان را منفجر کرد. این شکست های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی اکنون تبدیل به یک نبرد جدی شده با این قصد که زمان را نیم قرن به عقب بکشد و آمریکا را به خلوص قبل از جنگ جهانی دوم بازگرداند. بی جهت نیست که به طور مثال، آموزش نظریۀ خلقت در مدارس، چنان بخش مهمی از برنامه درسی راست دینمدار را تشکیل می دهد. این نبردی بود که راست مذهبی در اواسط دهه ۱۹۲۰ باخت اما هرگز حاضر به تصدیق این شکست نشد، همانطور که برخی سرسختان آنها هنوز حاضر به تصدیق شکست در جنگ داخلی نیستند. در نتیجه، راست مذهبی به دنبال احیای چیزی است که بتواند بیان روش زندگی ای باشد که نیم قرن پیش در این کشور ناپدید شد.» (۱)
این است معنای واقعی “احیای عظمت آمریکا”. دموکراتها بدون کنار گذاشتن “هویت” خود به عنوان حزبی که ظاهراً به عدالت اجتماعی و حل بحران محیط زیست اهمیت می دهد، نمی توانند با این ها “رقابت” کنند.
همه آن چه گفته شد، به نوبه خود، مرتبط است با دلایل اساسی که چرا دموکراتها رژیم ترامپ/پنس را فاشیست نمی خوانند در حالی که واقعیت آن را بیان می کند. همان طور که در مورد فاشیسم تاکید کرده ام، «مسئله فقط داشتن سیاست های وحشتناک نیست بلکه با یک شکل حاکمیت کیفیتا متفاوت، مبتنی بر سرکوب وحشیانه و تجاوز به هر آنچه قرار است پایه ای ترین حقوق باشد» مواجهیم. اولا، اگر اینها تصدیق کنند که رژیم ترامپ/پنس، در واقع فاشیست است، آنوقت سوالات بسیار بزرگی در مورد کل سیستم وسط می آید و این که چگونه چنین رژیم فاشیستی می توانست به قدرت برسد؛ آنهم نه از طریق چیزی مانند کودتای نظامی، بلکه از طریق “کانالهای متعارف” و پروسه های نهادینۀ سیستم. به علاوه، اگر فاشیستی بودن این رژیم را قبول کنند، آنوقت باید پیامدهای بسیار بزرگ در رابطه با آنچه باید برای مقابله با خطرات ناشی از این فاشیسم انجام داد را قبول کنند. و در واقع، مستلزم آن است که پا از “ضوابط” سیستم به بیرون گذاشته شود و توده های مردم برای یک مبارزۀ مصمم، مسالمت آمیز اما ادامه دار در خیابان ها با خواست بیرون کردن این رژیم بسیح شوند — همانطور که رفیوزفاشیسم فراخوان آن را داده است.
نیاز عاجل به بسیج گسترده علیه این فاشیسم
به طور خلاصه، دموکرات ها به واسطۀ ماهیت شان، نمی توانند به کلیۀ این امور — نه انتخابات و نه وضعیت بزرگتری که این انتخابات در آن اتفاق می افتد و مخاطرات عمیقی در آن هست – واکنشی خارج از شرایط و محدوده های ترسیم شده توسط این سیستم که تولید کنندۀ فاشیسم بوده است، و شروطی که تا حد زیادی توسط خود فاشیست ها تعیین شده است، داشته باشند و نخواهند داشت.
این را می توان در نوعِ اقدامات دموکرات ها در واکنش به لگدمال شدن مکرر و فزایندۀ “هنجارهای” سیستم توسط رژیم فاشیستی ترامپ/پنس، مشاهده کرد. دموکرات ها، به طور مکرر کوشیده اند تا با استفاده از همان “هنجارها” و نهادها با حرکات رژیم فاشیستی مقابله کنند – “هنجارها” و نهادهایی که رژیم فاشیستی از آنها سرپیچی و پاره شان می کند و یا خم شان می کند تا به اهداف فاشیستی اش خدمت کنند — مانند، محکمه ها، جلسات کنگره و آیین های دادرسی و غیره. و دموکرات ها، به طور مکرر شکست خورده اند. با این وصف، سرسختانه از هر راهی بجز توسل جستن به “هنجارها” و آیین های سیستم، روی بر می تابند. این رویۀ آنهاست و آنها این رویه را با گرایشی قدرتمند ادامه خواهند داد، حتا در مواجهه با اقدامات روزافزون و شدیدتر ترامپ برای سرکوب آرای انتخاباتی در انتخابات و حتا با وجود آن که ترامپ به وضوح عزم خود را برای برنده اعلام کردن خود در انتخابات و در قدرت ماندن، فارغ از این که نتایج انتخابات چه باشد، اعلام کرده است.
به این دلایل است که تکیه بر رأی دادن و امید بستن به این که انتخابات مساله را حل خواهد کرد، به احتمال زیاد منجر به فاجعه خواهد شد – هرچند که اگر انتخابات باشد، رأی دادن علیه ترامپ از طریق رأی دادن به بایدن امری ضروری و مهم خواهد بود.
کل این عوامل حاکی از یک احتمال بسیار قوی است که فارغ از نتیجه واقعی انتخابات (با فرض برگزاری آن) اگر ترامپ خود را “برنده” معرفی کند و از کنار رفتن امتناع کند، درغیاب بسیج واقعا عظیم با خواست اینکه رژیم ترامپ/پنس باید برود، دموکرات ها سرانجام تسلیم ترامپ خواهند شد. بسیج توده ایِ ضروری را نمی توان “یک شبه” پس از انتخابات به وجود آورد و نمی توان آن را اسیر چارچوبه و محدوده هایی کرد که دموکرات ها بر آن اصرار می کنند.
این حقیقت– حقیقت در مورد این کشور و در مورد آنچه توسط رژیم ترامپ/پنس نمایندگی شده و اجرا و اعمال می شود — باید به طور زنده به میدان آورده شده و تبدیل به نقطۀ کانونیِ حیاتی و فوریِ نبرد علیه بی عدالتی و ستم و علیه فاشیسمِ این رژیم گردد. برای این کار، نباید منتظر انتخابات شد. بلکه از هم اکنون باید دست به اقدام عملی به طریق بسیج ادامه دارِ توده ای – شروع با هزاران نفر و رسیدن به میلیون ها نفر– به شکل بسیج بی وقفه حول خواستِ متحد کننده که این رژیم باید برود.
منتظر انتخابات نوامبر شدن و تکیه بر انتخابات، به احتمال زیاد منجر به فاجعه خواهد شد: باید با خواست بیرون راندن فوری رژیم ترامپ/پنس، در خیابان حضور بیابیم و در خیابان بمانیم!
- تأملاتی درباره مکتب صلح طلبانه واکنش دینی به راست دینمدار، به قلم دکتر هوبرت لاک، همچنین در revcom.us در دسترس است. علاوه بر نوشته ها و سخنرانی های خودم در مورد فاشیسم که در بخش کلیات آثار باب آواکیان در سایت revcom.us موجود است ، شماری مطالعات مهم در مورد پدیده فاشیست مسیحی انجام شده است. از جمله در کتاب های اخیر کاترین استوارت Katherine Stewart و کریستین کوبس دو مِز Kristin Kobes Du Mez که روشن می کنند این فاشیست ها کاملاً متعهد به عقاید و اهداف بسیار ستمگرانه، ارتجاعی و به معنای واقعی کلمه دیوانه وار هستند و تلاش برای جلب آنها از طریق به رسمیت شناختن به اصطلاح “دلخوری های موجه” ثمری نخواهد داشت. به طور مثال در یکی از نوشته های اخیرم با عنوان «پدرسالاری و میهن پرستی: برتری طلبیِ مردانۀ تهاجمی و برتری طلبی تهاجمی آمریکایی: خطر و چالش فوری» { ترجمه فارسی در cpimlm.org} از درون بینی های کتاب کریستین کوبس دومز (مسیح و جان وین: چگونه اوانگلیش ها ایمانی را به تباهی کشیدند و ملتی را از هم گسیخته کردند book Jesus and John Wayne: How White Evangelicals Corrupted a Faith and Fractured a Nation: ) استفاده کرده ام. و در سخنرانی ام در سال ۲۰۱۷ تحت عنوان «رژیم ترامپ/پنس باید برود! به نام بشریت به یک آمریکای فاشیست تن نمی دهیم، دنیای بهتری ممکن است» نقل قول مهمی از کتاب کریستین استوارت (کلوب خبرهای شاد: حملۀ مخفیانۀ راست مسیحی به کودکان آمریکا The Good News Club: The Christian Right’s Stealth Assault on America’s Children:) آورده ام.
- از بیانیه اول اگوست باب آواکیان: در باره اوضاع خطرناک پیش رو، ضرورت فوریِ بیرون راندن رژیم فاشیستی ترامپ/پنس از قدرت، رأی دادن در این انتخابات و نیاز اساسی به انقلاب کردن
AND STAY IN THE STREETSWE NEED TO TAKE TO THE STREET VOTING DEMANDING TRUMP/PENCE OUT NOW! WILL NOT BE ENOUGH—