پنجاه سال پس از نخستین روز زمین: تاملاتی بر فجایع ناشی از نظام سرمایه داری-امپریالیسم

زمان مطالعه: ۱۶ دقیقه

نوشته ریموند لوتا. ۲۷ آپریل ۲۰۲۰. وبسایت انقلاب

ترجمه و انتشار از حزب کمونیست ایران (مارکسیست لنینیست مائوئیست)

این مقاله به جنبه ­های مهم وضع فوق­العاده اقلیمی و بحران­های گسترده تر زیست­ محیطی می­پردازد. این نکات تاملاتی است در مورد اینکه چرا سیستم سرمایه داری- امپریالیسم  علت زیربناییِ  این بحران­ است- و چرا این سیستم مانع اساسی بشریت برای رویارویی آگاهانه و اقدامات همگانی درباره این وضعیت فوق­العاده زیست­محیطی به صورت فوری و بر مبنای مقیاس مورد نیاز است.

الف. شاخص­های تسریع بحران، ویرانی و جنایت قدرتهای بزرگ

* سال ۲۰۱۹ دومین سالی بود که در تاریخ زمین به عنوان گرم­ترین سال اعلام شد. از دهه ۱۹۶۰، هر دهه به میزان قابل­توجهی گرمتر از دهه پیشین بوده است. در سال ۲۰۱۶، وقتی توافق­نامه پاریس درباره تغییرات آب و هوایی توسط بیش از ۱۹۰ کشور به امضا رسید و این کشورها برای مهار انتشار گازهای گلخانه­ای با هم پیمان بستند، سیاره زمین، از آستانه پر­شتاب دی­اکسید کربن در اتمسفر، یعنی ۴۰۰ بخش به ازای هر میلیون گذشته بود.

نکته: نیمی از تمام انتشار کربن جهان، از زمان انقلاب صنعتی (به تاریخ سال ۱۷۵۱) بین سال­های ۱۹۸۸ و ۲۰۱۴ تولید شده است– یعنی از زمانی که دانشمندی بنام جیمز هانسن[۲]، یافته­های مهم و اساسی خود را درباره گرم­شدن جهان ارائه کرد و جلسه سران ملل متحد در مورد تغییرات اقلیمی تشکیل شد. و تقریبا ۴ سال پس از امضای توافقنامه پاریس، حتی یکی از انتشار­دهندگان کربن، موفق به نزدیک­شدن به استانداردهای عنوان شده در این توافقنامه نگردیده است. در ضمن، کشوری که مسئول بیشترین مقدار انتشار فزایندۀ دی­اکسید کربن در اتمسفر است- یعنی امریکا- توسط یک رژیم فاشیست[۳] رهبری می­شود که بالکل واقعیت گرمایش اقلیمی جهان را انکار می­کند و در عین حال تولید سوخت­های فسیلی را افزایش می­دهد.

در ادامه، از مقاله بیل مک کیبن با عنوان “یک سال بسیار گرم” کمک گرفته و به عقب بر­می­گردیم تا معنای دینامیک های زیربناییِ سرمایه­داری را بیان کنیم.

* مک کیبن مشاهده می کندمدل­های مورد استفاده دانشمندان در ۲۰ و ۳۰ سال گذشته برای پیش­بینی گرمایش زمین بطور قابل­توجهی دقیق بوده اند- گرمایشی که تا کنون به طور میانگین در جهان، نزدیک به ۱ درجه سلسیوس بوده است.  اما تاثیر/ اثرات/ شدت گرم­شدن زمین بسیار کمتر از مقدار واقعی برآورد شده است. سیاره زمین بطور چشمگیری بیش از نیمی از یخ­های دریا در قطب شمال را از دست داده و فروپاشی صخره­های مرجانی آغاز شده است. مک کیبن به مطالعه ای که درنوامبر ۲۰۱۹ در اروپا انجام شده اشاره می­کند که با تمرکز روی گرینلند و صفحه یخ­های جنوبگان [۴]، جنگل­های شمالی و یخبندان دائمی قطب شمال و جنگل­های بارانی آمازون و مرجان­های حوزه گرمسیری، ۹ نقطه چرخش[۵] مهم  را شناسایی کرده است. نتیجه­گیری این است که خطر “تغییرات ناگهانی و غیر­منتظره و برگشت­ناپذیر”، بسیار بیشتر از آنچیزی است که در پژوهش های قبلی پیش­بینی شده بود.

نکته: در بالاترین سطوح حکومتی، هیچ هشدار اضطراری به صدا در نیامده است، هیچ بازاندیشی بنیادین انجام نگرفته است، و هیچ اقدام جسورانه ای  صورت نگرفته است. 

* امریکا بزرگترین تولید­کننده نفت و گاز طبیعی است (محض اطلاع، دولت اوباما که به اصطلاح «هشیاری اقلیمی» داشت، عهده­دار بیشترین افزایش تولید نفت در تاریخ امریکا بوده است و تحت ریاست جمهوری او امریکا تبدیل به بزرگترین تولید­کننده گاز طبیعی در جهان شده است). همچنین انتظار می­رود که ۸۰ درصد از عرضۀ جدید نفت و گاز جهان در ۵ سال آینده را آمریکا تولید کند.

نکته: پیش بینیِ مک کیبن، مربوط به دوران پیش از شیوع جهانی ویروس کرونا و انقباض شدید اقتصاد جهانی است. اما در گام­های نخستین این همه­گیری، روسیه و عربستان سعودی به شدت درگیر جنگ بر سر قیمت شدند تا بتوانند سهم بازار جهانی خود را حفظ و گسترش دهند. اما چگونه؟ با استخراج نفت بیشتر که موجب تهدید جایگاه صنعت سوخت فسیلی امریکا در بازار جهانی شد. رژیم ترامپ/پنس به سمت تحکیم قیمت نفت امریکا پیش رفت. اما با بدتر­شدن شرایط همه­گیری این ویروس و کاهش شدید مصرف نفت، قیمت نفت سقوط کرد.

* برای تحقق اهداف اجلاس سران کشورها در پاریس در مورد تغیرات اقلیمی، به منظور محدود کردن افزایش دما به ۱.۵ درجه سلسیوس، جهان باید در دهه­ی آینده، انتشار گازهای گلخانه­ای را سالانه به میزان ۷.۶ درصد کاهش دهد. این امر نیازمند کاهش قابل­توجه مصرف سوخت­های فسیلی است. همانطور که مک کیبین مشاهده کرد، هیچ کشوری (و بطور کلی اقتصاد جهانی) تا این اندازه انتشار کربن را در یک سال کاهش نداده است.

نکته: واقعیت این است که تعهد موثر و هماهنگ برای حفظ چنین سطحی از کاهش مداوم کربن در یک دهه، با افق کوتاه­مدت سرمایه و اقتصاد جهانیِ امپریالیستی که شالوده های سودآوری اش بر سوخت فسیلی بنا شده است،  در تضاد است… و در جهانی که سرمایه ها و دولت-ملت های امپریالیستی با یکدیگر رقابت می کنند، به درهای بستۀ تصمیم گیری هایی برخورد می کند که در چارچوب خصوصی دولت- ملت ها انجام می شوند. باز هم، درباره آن فکر کنید: هیچ یک از امضا­کنندگان توافقنامه اقلیمیِ پاریس در مسیر تحقق اهداف این توافقنامه نیستند. ما در دنیایی زندگی می­کنیم که در آن انرژی­های تجدید­نا­پذیر، از جمله نفت، زغال­سنگ و گازهای طبیعی، ۸۰ درصد کل انرژی­ها را تشکیل می­دهند. 

ب. با تکامل تاریخی سرمایه­داری، تضادی در روابط خصوصی- رقابتی سرمایه­داری ایجاد می­شود: توسعه سوخت­های فسیلی و اتکا بر آن …

موانع و محدودیت­های تکنولوژی سبز در چهارچوب این سیستم

مک کیبن در مقاله ۱۲ مارس سال ۲۰۲۰ خود به این محاسبات مجله فاینشال تایمز[۶] استناد می­کند که به منظور تحقق هدف ۱.۵ درجه سلسیوسی توافقنامه پاریس، که این مقدار دورتر از چیزی است که در حقیقت لازم است، صنعت سوخت­های فسیلی باید از استخراج ۸۴ درصد از ذخایر خود که در دلِ زمین است چشم بپوشند و این به معنای، چشم پوشیدن از ارزش این ذخایر است.(منظور از ذخایر، مقدار برآورد­شده­ی نفت خامی است که تحت کنترل شرکت­های خصوصی و دولتی است و می­تواند تحت شرایط فنی و قیمتی فعلی استخراج شود).

اجازه دهید به بررسی این موضوع پردازیم که چرا استخراج نکردن ۸۴ درصد از ذخایر سوخت­های فسیلی، در چارچوب نظام سرمایه­داری- امپریالیست، غیر قابل­تصور است.

* سرمایه­گذاران و شرکت­های انرژی گاز طبیعی/ نفت برای کشف و توسعه ذخایر نفتی خود… و در نهایت برای استخراج سودآور نفت و گاز طبیعی،در زمینۀ  تامین هزینه های سرمایه­ ثابت کلان (مانند، تجهیزات فنی، زیرسازی و غیره) از اعتبار مالی استفاده می کنند.در این ذخایر،”هزینه­های سرمایه­گذاری بی­بازگشت” وجود دارد. این هزینه­ها به دانش اجتماعی (مهندسی و غیره) ای که بطور خصوصی تهیه می­شوند؛ تکنولوژی مربوط به زمین­لرزه و توسعه میدان های نفتی بکار گرفته­شده، زیرساخت­های حمل و نقل ایجاد شده اشاره دارد- یعنی هزینه­هایی که در صورت ترک صنعت توسط شرکت­­های سرمایه­گذار، قابل بازگشت نیستند. در نهایت، این سرمایه­گذاری ها مهمات سرمایه­داران در جنگ بر سر بازار و توسعه و بقاهستند.

* این ویژگی در بخش استخراج نفت و گاز طبیعی نیز وجود دارد: سال­ها طول می­کشد که یک پروژه سوخت فسیلی سودآور شود… در سرمایه­گذاری­های سرمایه­بر[۷] عظیم، بازگشت سرمایه برای مالکان خصوصی سالها طول می کشد.

این امر تنها از طریق چرخه های مکرر تولید امکان­پذیر است. اگر آن چرخه­های تولید- تحقق- تولید جدید، ادامه پیدا نکنند- بازگشت سرمایه به علاوه­ی سود، محقق نخواهد شد. این واحدهای منفرد سرمایه با جبر «موفق» شدن در این سرمایه­گذاری­ها روبرو هستند و این به معنای توسعه و استخراج نفت از این ذخایر و تولید بیشتر و بیشتر است – هرچند که این «موفقیت»  پیامدهای منفی برای سلامت سیاره در بر دارد.

محاسبات سرمایه­دارانه حول سودآوری و بازگشت سرمایه، به طور موثر توصیه­های منطقی دانشمندان اقلیمی را خنثی کرده و علیه معقول ترین خواست  بسیاری از فعالان محیط زیست است که می گویند، «بگذارید نفت در زمین بماند».

بسیاری از افراد مترقی به دنباله روی از این فکر و پیش بینی افتاده اند که با کاهش قیمت تکنولوژی انرژی پاک و تجدید پذیری مطمئنا در مسیر دیگری (یک مسیر مثبت) قرار خواهیم گرفت. اما این کاملا مغایر با حقیقت است و یکی از دلایل این مغایرت محاسبۀ سودآوری توسط سرمایه است که از جبر آن به «توسعه بیاب یا بمیر» نشات میگیرد.

* یک مشاهدۀبرجسته و بارز دیوید والاس ولز[۸] در مورد انرژی­های سبز در کتاب ۲۰۱۹ با عنوان زمین غیر­قابل سکونت: زندگی پس از گرم­شدن، آمده است (که مطالعه آن توصیه می­شود):

«”انقلاب” انرژی­ی سبز که عده زیادی آن را پیش­بینی کرده­اند… نیز نتوانسته است منحنی انتشار کربن را به سمت پایین خم کند. به عبارت دیگر، ما بعد از میلیاردها دلار هزینه و  تکاملات تکان دهنده، دقیقا همان جا هستیم که شروع کردیم، وقتی هیپی­ها[۹] در حال نصب پنل­های انرژی خورشیدی به گنبدهای ژئودزیک[۱۰] خود بودند.. چون جواب بازار به این تکاملات این نبود که یکباره­ منابع انرژی کثیف را کنار گذارده و  و انرژی­های پاک را جایگزین کند.  بلکه با افزودن ظرفیت جدید به همان سیستم قبلی واکنش نشان داد. در ۲۵ سال گذشته، هزینه هر واحد انرژی تجدید­پذیر به اندازه­ای کاهش پیدا کرده است که شما به سختی می­توانید قیمت امروز آن را با استفاده از مقیاس­های مشابه، بسنجید (برای مثال از سال ۲۰۰۹، هزینه انرژی خورشیدی بیش از ۸۰ درصد کاهش داشته است). در طی همین ۲۵ سال، سهم استفاده جهانی از انرژی­های مشتق شده از انرژی­های تجدید­پذیر، حتی یک اینچ[۱۱] هم افزایش پیدا نکرده است. انرژی خورشیدی حتی موجب کاهش آهسته­ی استفاده از انرژی فسیلی هم نشده است؛  بلکه در حال پشتیبانی از آن است. این وضعیت برای بازار شاخص رشد است؛ و برای تمدن بشری خودکشی محسوب می­شود.» (ص ۱۷۸، تاکیدات را من اضافه کرده ام.  

* چیزی به نام “وابستگی به مسیر” وجود دارد: سرمایه­های فراوانی به سوخت­های فسیلی گره خورده­اند چرا که سوخت­های فسیلی ارزان و قابل دسترس هستند؛ و همچنین تولید مبتنی بر سوخت فسیلی برای عملکرد سودآور سیستم سرمایه­داری-امپریالیسم جهانی،اساسی است؛ از جمله برای زنجیره های عرضۀ جهانی آن که دارای شالوده «کثیف» (مبتنی بر سوخت فسیلی) هستند. خارج از صنعت انرژی، صنعت اتومبیل­سازی به تولید وسایل نقلیه­ای با سوخت بنزینی و با موتورهای احتراق داخلی ادامه می­دهد و بودجه های تحقیق و زیرساخت­های صنعت تولید ماشین­ و حمل­و­نقل متکی بر سوخت فسیلی به قوت باقی هستند. خودِ “مسیر” تولیدیِ مبتنی بر سوخت­ فسیلی، به طور خودکار وابستگی به سوخت فسیلی را مرتبا بازتولید می کند. با توسعه عظیم تولید نفت و گاز طبیعی از طریق شکست هیدرولیکی[۱۲](و با هزینه­های تاسیساتی سرمایه ثابت هنگفت) این مساله بیشتر تقویت شده است. آنچه شرح داده شد، مانع اصلی در مقابل «کنار زدن» سیستم­های انرژی سوخت فسیلی است.

* مشکل انرژی سبز در چارچوب نظام سرمایه داری-امپریالیستی

قابلیت تجاریِ انرژی­های تجدید­پذیر، مانند انرژی خورشیدی و بادی نیز افزایش یافته است. اما این انرژی­های تجدید­پذیر نیز پاسخگوی هدف سودآوری و همچنین موضوع رقابت سهم بازار هستند. بنابراین هم دولت اوباما و هم ترامپ برای پنل­های انرژی خورشیدی ساخت چین تعرفه (مالیات) وضع کرده­اند. و در کسادی اقتصاد جهانی در نتیجۀ پاندمی کرونا، شرکت­های فعال در حوزه صنایع خورشیدی و بادی در حال تقلا و تلاش برای بقا و رقابت برای کسب وام­های بانکی و دولتی هستند.

تکنولوژی/ انرژی سبز که تا کنون تکامل یافته، مُهر ساختار و کارکردهای سیستم را بر خود دارد. تولید فعلی پنل­های خورشیدی شامل استخراج و ذوب سنگ کوارتز و زغالسنگ بوده و وابسته به زنجیره عرضۀ  جهانی هستند که مقدار قابل­توجهی از نهاده­های آن را سوخت­های فسیلی تشکیل می دهند. باتری­های تامین انرژی وسایل نقلیه الکتریکی GM و تسلا[۱۳] بدون فلز کبالت که در شرایط سهمگینی همچون کار کودکان در معادن جمهوری دمکراتیک کنگو استخراج می­شود، کار نخواهد کرد. اروپا در حال تاسیس نیروگاه­های بادی در افریقای شمالی است، که مترادف با نوعی «استعمار انرژی سبز» است.  برای تامین انرژی زندان و اردوگاه های شکنجه در پایگاه نیروی دریایی امریکا در گوآنتاناموی کوبا پنل­های خورشیدی مورد استفاده قرار می­گیرد. خلاصه این که،  متصل کردن زیرسازی هایی که کمتر بر سوخت فسیلی تکیه دارند به همین اقتصاد امپریالیستی امریکا، چیز خوبی برای بشریت و سیارۀ زمین نیست زیرا مهار سطح مصرف و قوۀ غارت و چپاول سیاره زمین توسط این اقتصاد، غیر ممکن است.

* یک سخن کوتاه در مورد نوآوری و “ریسک­پذیری”. نظریه­پردازان نظام سرمایه­داری، ویژگی “ریسک­پذیری” این نظام را تحسین می­کنند: “کارآفرینان دانا و زیرک” ریسک­های جسورانه­ای را می­پذیرند و “سرمایه­گذاران مخاطره­پذیر” به جاهایی قدم می­گذارند که دیگران جرات آن را ندارند. اما “ریسکی” که تابحال کسی آن را نپذیرفته و هرگز کسی آن را نخواهد پذیرفت… ریسکی است که از منطق سود و سلطه پیروی نمی­کند، منطقی که در حال نابودی سیاره است.

* نفت یک کالای استراتژیک است. نفت بزرگتر از اکسان موبیل[۱۴]، بزرگتر از  چارلز کخ[۱۵]سرمایه دار نفتی-سیاسی جناح راست و دلالی که میان سیاستمداران پول پخش میکند،است؛ و بزرگتر از بانک­های معظمی است که در دهه­های اخیر سرآسیمه موج بسط یابی سرمایه را در سوخت­های فسیلی تامین مالی کرده­اند. نفت یک کالای استراتژیک است. کنترل ذخایر نفتی و بازارهای نفت، برتری در اقتصاد جهان را با خود به همراه دارد. نفت برای نیروهای نظامی و قابلیت­­های جنگی امپراطوری امریکا از اهمیت بالایی برخوردار است. نفت، یک سلاح استراتژیک در رقابت جویی و ارعاب است. برای مثال، امریکا از همان زمان اوباما تولید نفت و گاز طبیعی را افزایش داد تا میدان مانور خود را علیه علیه امپریالیسم روسیه  افزایش دهد و کشورهایی همچون ایران و ونزوئلا را که شاهرگ حیاتی اقتصادشان وابسته به فروش نفت است، ترسانده و تسلیم کند.

به خاطر تمام دلایلی که تابحال ذکر شد- سودآوری تولید نفت-محور، سرمایه ثابتی که در اقتصاد نفت-محور خوابیده و معضل «وابستگی به مسیر» و نقش نفت به عنوان کالای استراتژیک- و سایر عوامل، بازارهای سرمایه­داری و دولت های  سرمایه­داری به سرعت به سمت «تکنولوژی سبز» تغییر مسیر نداده اند.

اما براساس ایجاد انقلابی برای سرنگونی و اضمحلال این سیستم… برای ایجاد قدرت و اقتصاد جدید سوسیالیستی که دیگر مبتنی بر مالکیت و بهره­برداری خصوصی نباشد- و پایان دادن به امپراطوری امریکا و شبکه بهره­کشی و پایگاه­های نظامی آن- ما قادر خواهیم بود با قاطعیت و بدون تردید از سوخت­های فسیلی فاصله بگیریم. ما می­توانیم این کار را به عنوان بخش مهمی (تاکید می­کنم که این تنها یک بخش است) از یک سازماندهی مجدد همه­جانبه و بنیادین جامعه و دگرگونی اقتصاد به سمت پایایی سوسیالیست انجام دهیم.

یک اقتصاد سوسیالیستی اصیل و معتبر، منابع را در سطح اجتماعی تخصیص و باز­تخصیص[۱۶] خواهد کرد. چنین اقتصادی دارای ظرفیت تغییر مسیر و ارائه کمک مالی برای سرمایه­گذاری و کاهش سرمایه­گذاری­ و سامان دهیِ آگاهانه رشد است. این اقتصاد توانایی انجام چنین کاری را دارد چرا که چارچوب مالکیت دولتی- همگانی شما را قادر می­سازد تا مازاد جامعه را اجتماعی و متمرکز کرده و آگاهانه توسعه اقتصادی را از طریق برنامه­ریزی یکپارچه و جامع هدایت و هماهنگ کنید؛ اهداف/معیارهایی که این برنامه ریزی را هدایت خواهد کرد در قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین در امریکای شمالی (Constitution for the New Socialist Republic in North America) نوشته باب آواکیان[۱۷] و در سند برخی از اصول کلیدی توسعه پایدار سوسیالیستی (Some Key Principles of Socialist Sustainable Development) آمده است.

ج. «اموال عمومی» در دنیای سرمایه­داری خصوصی

انسان بخشی از طبیعت است. ما با آن تکامل یافته­ایم و به محیط جسمانی و تعامل آن با سایر موجودات زنده متکی هستیم. سیستم­های زیست­محیطی کارا برای ما اکسیژن، غذا، سوخت، مواد لازم برای بقا و رفاه، حفاظت در برابر طوفان­ها، بیماری، تابش خورشید فراهم می­کنند، ذخایر آبی و وضعیت اقلیمی را تنظیم می کنند. همچنین، منبع شگفت زدگی های زیباشناختی و الهامبخش هنر هستند.

* مدل­های اقتصادی و سیستم قیمت­گذاری نظام سرمایه­داری قادر به سنجش صحیح این عناصر طبیعت نیستند. آنها بطور سیستماتیک طبیعت را «کم ارزش» برآورد می کنند چرا که از دیرباز، مزایای سیستم­های زیست­محیطی را به عنوان «اموال عمومی» رایگان بدست آورده اند. و به موازاتی که امپریالیسم جوانب هرچه بیشتری از طبیعت را بی وقفه و در ابعاد عظیم کالایی می کند، این اکوسیستم ها به طور سیستماتیک دستخوش بهره کشی افراطی می شوند. تولید صادراتی در کشورهای فقیر که دارای منابع طبیعی غنی هستند، مبتنی بر بهره­برداری/ پردازش «اموال عمومی» است، برای مثال، جنگل­های کرنا[۱۸] تبدیل به مزارع تجاری میگو شدند. اما قیمت های صادراتی، «هزینه­های زیست محیطی» یعنی تاثیرات محلی و جهانی کوتاه­مدت و بلند­مدت را در محاسبات نیاورده اند. این مشکل با این حقیقت تشدید می­گردد که کشورهای ثروتمند برای جذب سطوح بالای انتشار کربن، از آنچه «جاذبه های آلودگیِ زیست­محیطی» نامیده می­شوند- مانند اتمسفر و جنگل­های بارانی گرمسیری- بی­تناسب استفاده می­کنند. 

بطور خلاصه، سرمایه که قوۀ محرکه اش به حداکثر رساندن سود است، تاثیرات منفی بسیار زیادی را روی محیط «خارج»از حیطۀ خصوصی مالکیت، عملیات، هزینه ها و درآمدهایش می گذارد. این موارد، عوامل خارجیِ زیست محیطیِ به رایگان به دست آمده هستند.

د. تقسیم کشورها به دو دسته فقیر و غنی و تغییرات آب و هوایی

* امریکا و اروپای غربی مسئول مستقیم ۵۲ درصد از تمام انتشار دی­اکسید کربن از زمان انقلاب صنعتی بوده­اند. امریکا به تنهایی مسئول ۲۵ درصد از این انتشار است و به گفته جیمز هانسون[۱۹] ، دانشمند محیط زیست، «تا بحال، امریکا بیش از هر کشور دیگری» مسئول گرم­شدن کره زمین بوده است. نیمی از جمعیت جهان و فقیرترین آنها- ۳۰۵ میلیارد نفر- مسئول تنها ۱۰ درصد از انتشار فزاینده کربن است۲.

*- براساس پیش­بینی سازمان بین­المللی ملل متحد، تا سال ۲۰۵۰ گرمایش زمین ممکن است ۱ میلیارد نفر را پناهندۀ اقلیمی  کند، که بیشتر این آوارگان از کشورهای فقیر جهان هستند.

* در سالهای ۲۰۰۰-۱۹۶۱، کشورهای واقع در گروه­های دارای درآمد پایین، متوسط و بالا به ترتیب مسئول ۱۳، ۴۵ و ۴۲ درصد از انتشار گازهای گلخانه­ای بودند. «آسیب­های اقلیمی» حاصل از آن، به ترتیب ۲۹، ۴۵ و ۲۵ درصد برآورد شده بود۳.

* در طول ۵۰ سال گذشته، ۶۹ درصد از مرگ و میر ناشی از رویدادهای اقلیمیِ مفرط- مانند خشکسالی، حریق­های پر خسارت، سیلاب ها، رانش زمین، امواج هوای گرم و طوفان­های بزرگ- در کشورهای فقیرتر رخ داده است. از سال ۲۰۰۰، این میزان مرگ و میر در کشورهای فقیر ۷ برابر بیشتر از کشورهای ثروتمندتر بوده است۴

* و یکی از موارد مهم کمک­کننده به این وضعیت که کمتر شناخته شده است این است که شرکت­های بزرگ فرا­ملی امریکایی همچون والمارت، جی ام و اپل[۲۰]، آلودگی را به چین، بنگلادش، کشورهای واقع در امریکای مرکزی و جاهای دیگر برون سپاری می­کنند[۲۱]. در حقیقت، وقتی گازهای گلخانه­ای منتشر­شده­ی حاصل از تولید اتومبیل، پوشاک و سایر تولیدات خارج از کشور که در امریکا مصرف می­شود را در نظر بگیرید، کل انتشار کربن امریکا در سراسر جهان ۱۴ درصد بالاتر از ارقامی است که خود این کشور اعلام می­کند۵.

* مطالعه­ای که در سال ۲۰۱۹ توسط دانشمندان دانشگاه استنفورد[۲۲] انجام شد، برآورد کرد که اگر گرمایش زمین اتفاق نیفتاده بود، امروزه شکاف بین بازده اقتصادی ثروتمندترین و فقیرترین کشورها، ۲۵ درصد کمتر می بود؛ و از سال ۱۹۶۱ تا ۲۰۱۰، گرمایش جهانی در کشورهای فقیر موجب گردیده است که ثروت سرانه ۳۰-۱۷ درصد کاهش یابد۶.

* در جهان امروز، حدود ۷۰ میلیون نفر از خانه­های خود آواره شده اند:۲۳ میلیون نفر، یعنی حدود یک سوم از آنها که تقریبا تماما متعلق به کشورهای جهان سوم بودند، به علت رویدادهای آب و هوایی شدید آواره شده اند و این رویدادها به علت گرمایش جهانی  هرچه معمول تر و مخرب تر شده اند. تعداد مهاجران امریکای مرکزی که تا حد زیادی به دلیل تغییرات اقلیمی مجبور به فرار از کشورهای خود شده­اند، بین سال­های ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ پنج برابر شده است. خشکسالی­های غیر­عادی باعث گردیده است که بسیاری از انسان­ها غذا برای خوردن نداشته باشند۷.

و. تجارت جهانی امپریالیستی، کشت و صنعت و نابودی گونه­ها

در ماه می سال ۲۰۱۹، «میزگردعلمی-سیاسی دولت­ها درباره تنوع زیستی و خدمات اکوسیستم» وابسته به سازمان ملل متحد، یک گزارش مقدماتی منتشر کرد. یافته­ مهم گزارش این بود که در صورتی که اقدامی در جهت کاهش حدت محرک­های از بین رفتن تنوع زیستی صورت نگیرد، در چند دهه آتی، یک میلیون گونه با انقراض مواجه خواهند شد. این گزارش پنج عامل مهم در انقراض و از بین رفتن تنوع زیستی را شناسایی کرد: تغییر در کاربری زمین و دریا؛ استفاده مفرطِ ناپایدار ؛ تغییرات اقلیمی؛ آلودگی و حمله گونه­های غیر­بومی. و برخی از محرک­های اصلی این محرک­ها کدامند؟ این موضوع در مقاله revcom.us با عنوان «سرمایه داری-امپریالیسم در حال خفه کردن زندگی روی سیاره زمین است»، خلاصه شده است۸.

* تجارت جهانی. گزارش سازمان ملل متحد اشاره می­کند که تجارت جهانی در۵۰ سال گذشته ۱۰ برابر شده است. این امر محصول جهانی­سازی امپریالیستیِ سود­محور و به وجود آوردن یک اقتصاد درهم تنیدۀ جهانی با تولید کارخانه ای/مشقت خانه ای متکی بر کارگر ارزان و استخراج مواد خام است. کالاهای تولید­شده در کشورهای ستمدیده جنوب جهانی[۲۳]  با کشتی­های بزرگ حمل کالا به سراسر دنیا ارسال می­شوند، کشتی­هایی که مقادیر عظیمی از سوخت نفتی را مصرف می­کنند که عامل آلودگی و گرمایش جهانی است. این سیستم­های حمل و نقل/ زنجیره تامین، نیازمند زیرساخت­های بسیاری همچون جاده و خط لوله است که اکوسیستم ها را بر هم می­زند (و دارای تاثیراتی همچون جلوگیری از رفت و آمد حیوانات هنگام تغییر فصول است). همچنین، تجارت جهانی موجب افزایش گونه­های مهاجم (که بومی مناطق نیستند) می­شود. این گونه­های مهاجم از سال ۱۹۸۰ به میزان ۷۰ درصد افزایش پیدا کرده­اند که موجب اختلال و آسیب­های عظیمی به اکوسیستم ها گردیده­اند. یکی از عوامل بیماری­زای مهاجم که تا حدودی توسط تجارت جهانی گسترش یافته است، مسئول انقراض حداقل ۲۰۰ گونه قورباغه در سراسر جهان است.

* تخریب تجارت­محور تالاب­هایی که غالبا حفاظت گاه تراکم بالایی از حیوانات  هستند. بسیاری از این تالاب­ها را خشک کرده اند تا جا برای آن دسته از مزارع صنعتی باز کنند که از کودهای سمی و ضد آفت­هایی استفاده می­کنند که زمین و خاک را مسموم می­کنند. تالاب­ها به علت توسعه بی پروای مناطق مسکونی و صنعتی- شهری در خطر نابودی قرار گرفته اند و این توسعه با ایجاد آلودگی و تولید دی­اکسید کربن می­شود به نوبه خود تغییرات اقلیمی را تسریع می­کند.

* سوخت­های فسیلی محرک تغییرات اقلیمی. گزارش سازمان ملل متحد تاکید دارد که تغییرات اقلیمی «بطور فزاینده­ای تاثیر سایر محرک­ها را تشدید می­کند… و گونه­های بسیاری در موطن خود قادر نیستند چه از طریق تکاملی یا فرآیندهای رفتاری، خود را با سرعت بالای تغییرات اقلیمی سازگار کنند و بقای آنها وابسته به میزان توانایی آنها در پراکنده شدن و دنبال کردن شرایط آب و هوایی مناسب و حفظ ظرفیت خود برای تکامل است.»  

ه. سیاره­ای که با جهانی­سازی سرمایه­داری- امپریالیستی درهم تنیده و ادغام شده است، سیاره­ای است که تشدید­کننده و تسریع­کننده فاجعۀ زیست­محیطی است… سیاره­ای که آتش گرفته.

*چرا؟ زیرا نظام سرمایه داری- امپریالیستی در شکار بیرحمانه و پر هرج و مرج خود برای کسب سود و برتریِ رقابتی، نه تنها محیط زیست را غارت و ویران کرده است بلکه انگیزه ادامه این کار را نیز دارد و در حرکت بی­وقفۀ بلوک های سرمایه که در رقابت با یکدیگر بر سر کسب سود بیشتر و بیشتر هستند، دی­اکسید کربن بیشتر و بیشتری را در اتمسفر رها می­سازد. این سیستمی است که در آن سوخت ­فسیلی «مقرون به­صرفه» است.

* و گرمایش جهانی تاثیرات بازخوردی آبشاری دارد: عدم موفقیت در کشاورزی در نتیجه آب و هوا و کمبود آب؛ بیماری و امراض مسری که توسط گرمایش جهانی وخیم تر شده – حشراتی که می­توانند به مناطق گرمسیری که در حال گسترش هستند مهاجرت کنند؛ ویروس­های جهش­یافته؛ بالا­رفتن سطح دریا که طیف وسیعی از انسان­ها در شهرهای ساحلی پر جمعیت را به خطر می­اندازد؛ هوای غیر قابل­ تنفس؛ اسیدی­شدن و گرمایش اقیانوس­ها که به ته کشیدن حوزه های ماهی گیری و بلایا و رویدادهای آب و هوایی شدید و مکرر کمک می­کند؛ از بین رفتن بالقوه یک میلیون گونه زیستی؛ آوارگان و پناهندگان آب و هوا و درگیری بر سر کمبود موانع.

* درهم تنیدگیِ جهانی بدون همکاری جهانی. مجددا نقل قولی از مقاله زمین غیر قابل سکونت ارائه کنم: «اگر می بایست  تهدیدی اختراع کنید که به اندازه کافی بزرگ و به اندازه کافی جهانی باشد که بتواند به عنوان یک سیستم همکاری بین­المللی واقعی مطرح شود، تغییرات اقلیمی می­تواند بهترین تهدید باشد- تهدیدی برای همه جا، تهدیدی سنگین و تمام و کمال.» (این موضوع پیش از شیوع بیماری کوید۱۹ مطرح شده است اما این، دنیایی است که ما در آن زندگی می­کنیم!). و آنچه می بینیم، نقطه مقابل «همکاری بین­المللی واقعی است.» این ناتوانایی در همکاری و هماهنگی، یکی از عملکردهای نظام سرمایه داری- امپریالیستی و عملکرد سرمایۀ جهانی شده ای است که لنگرگاهش در بازارهای ملی است و توسط دولت های ملی-امپریالیستی حفاظت می­شود؛ یک سیستم جهانی که به کشورهای سلطه گر و تحت سلطه تقسیم می­شود و توسط تقسیمات اجتماعی و طبقاتی خصمانه رقم می خورد. سیستمی که در آن مالکیت و تصاحب خصوصی در تضاد با تولیدی است که تولید اجتماعی و جهانیِ به هم­پیوسته است.

* لازم نیست که اینگونه باشد. تنها یک انقلاب برای سرنگونی این سیستم و ایجاد اقتصاد و قدرت دولتی سوسیالیستی برای  آفریدنِ یک جامعه سوسیالیستی در گذار به کمونیسم جهانی- انقلابی که توسط کمونیسم نوینِ تکامل ­یافته توسط باب آواکیان[۲۴] هدایت می­شود- به بشریت یک شانس واقعی برای نجات سیاره را خواهد داد. تنها با چنین انقلابی می­توان خود را شایستۀ مراقبت از سیاره برای نسل فعلی و آینده دانست و یک جامعه جهانی بشری حقیقی را ایجاد کرد.   

۱. نیویورک ریویو آو بوکس (مجله مرورگر کتاب در نیویورک) ۱۲ مارس، ۲۰۲۰

۲. جیمز هانسن، تغییرات اقلیمی به طور خلاصه: طوفان در راه است، ۱۸ دسامبر ۲۰۱۸، ص ۱۵؛ غنی ترین کشورهای جهان که ده درصد کل جهان را شکل می دهند نیمی از دی اکسیدکربن را تولید می کنند در حالیکه فقیرترین کشورهای جهان با ۳.۵ میلیارد جمعیت مسئول یک دهم انتشار دی اکسید کربن هستند، اکسفام، ۲ دسامبر، ۲۰۱۵.

۳. داده ها از یو. تی سریینیواسان، و همکاران، «بدهی کشورها و توزیع تاثیرات اکولوژیکی از فعالیتهای انسانی» پیشرفت آکادمی ملی علوم آمریکا، ۵ فوریه، ۲۰۰۸.

۴.زمان جبران هزینه نابرابر جهانی تغییر اقلیمی، موسسه بین المللی محیط زیست و توسعه، سپتامبر ۲۰۱۹.

۵. براد پلومر، «در مورد برون سپاری مشاغل شنیده بودیم، اما برون سپاری آلودگی چطور؟ حقیقت دارد و حساب کتاب کردنش سخت است»، نیویورک تایمز، سپتامبر ۴، ۲۰۱۸.

۶. گرم شدن جهانی بی عدالتی را در اقتصاد جهانی افزایش داده است، نوا، دیفنباخ و مارشال بروک، پیشرفتهای آکادمی ملی علوم ایالات متحده، ۱۴ می، ۲۰۱۹.

۷. بحران اقلیم، مهاجرت، و آوارگی، موسسه بروکینگ، ۲۵ جولای ۲۰۱۹، گروندزول: آمادگی برای مهاجرت اقلیم جهانی، بانک جهانی، آگوست ۲۰۱۸؛ اداره کشاورزان آمریکای مرکزی برای ایالات متحده، فرار از تغییر اقلیم، نیویورک تایمز، ۱۳ آوریل، ۲۰۱۹؛ تغییر اقلیم منبع غذای جهانی را تهدید می کند، سازمان ملل متحد هشدار می دهند، نیویورک تایمز، ۸ اگوست، ۲۰۱۹.

۸. سرمایه داری-امپریالیسم زندگی برروی سیاره را خفه می کند، revcom.us، ۱۳ می، ۲۰۱۹.

منابع به انگلیسی:

۱. New York Review of BooksMarch 12, 2020]

۲. James Hansen, Climate Change in a Nutshell: The Gathering Storm, ۱۸ December 2018, p. 15; “World’s richest 10% produce half of carbon emissions while poorest 3.5 billion account for just a tenth,” Oxfam, December 2, 2015.

۳. Data from U.T. Srinivasan, et al., “The debt of nations and the distribution of ecological impacts from human activities,” Proceedings of the National Academy of the Sciences of the United States, February 5, 2008.

۴. “Time to redress the globally unjust cost of climate change,” International Institute for Environment and Development, September 2019.

۵. Brad Plumer, “You’ve Heard of Outsourced Jobs, but Outsourced Pollution? It’s Real, and Tough to Tally Up,” New York Times, September 4, 2018.

۶. “Global warming has increased global economic inequality,” Noah S. Diffenbaugh and Marshall Burke, Proceedings of the National Academy of Sciences of the Unites States, May 14, 2019.

۷. The climate crisis, migration, and refugees, Brookings Institution, July 25, 2019; Groundswell: Preparing for Internal Climate Migration, World Bank, August 2018; “Central American Farmers Head to the U.S., Fleeing Climate Change,” New York Times, April 13, 2019; “Climate Change Threatens the World’s Food Supply, United Nations Warns,” New York Times, August 8, 2019.

۸. “Capitalism-imperialism is Strangling Life on the Planet,” revcom.us, May 13, 2019.


[۱] . ۵۰ Years Since Earth Day 1: Reflections on the Catastrophe That Is Capitalism-Imperialism. Raymond Lotta

[۲] James Hansen

[۳] یکی از اشکال دیکتاتوری که در شرایط بحران حاد اقتصادی برای حفظ حکومت ازبه قدرت رسیدن سایر بخش­های جامعه در جامعه حاکم می شود.

[۴] نام دو منطقه

[۵] نقطه چرخش اقلیمی: نقطه ای که بعد از آن تغییرات سریع و کیفی آغاز می شود.

[۶] Financial Times 

[۷] نیازمند منابع قابل توجه مالی

[۸] David Wallace-Wells

[۹] یکی از جنبش­های اجتماعی جوانان در دهه ۱۹۶۰ میلادی در امریکا

[۱۰] گنبد متشکل از شکل­های هندسی

[۱۱] واحد اندازه گیری طول

[۱۲] تکنیک تحریک چاه که در آن صخره به وسیله مایع فشرده شده شکسته می­شود.

[۱۳] GM and Tesla electric vehicles

[۱۴] دومین شرکت نفتی بزرگ در جهان

[۱۵] Charles Koch

[۱۶] تخصیص مجدد

[۱۷] Bob Avakian

[۱۸] یک گونه گیاهی

[۱۹] James Hansen

[۲۰] Walmart, GM, and Apple

[۲۱] با برونسپاری تولیدات خود به این کشورها

[۲۲] Stanford University

[۲۳] اصطلاحی در مطالعات فراملیتی و پسا­استعماری برای اشاره به جهان سوم، کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعه یافته.

[۲۴] Bob Avakian

cpimlm.org

https://t.me/newcommunism

https://www.instagram.com/cpimlm

https://www.youtube.com/channel/UC0SfOORy09eBimA9kkuf7zA