دور جدید اعتراضات هفت تپه

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

نوشتۀ سهراب ساعی

از نشریه آتش شماره ۱۰۹ آذر ۱۳۹۹

مبارزات و اعتراضات کارگران هفت تپه یکی از طولانی ترین مبارزات کارگری در ایران است . بی جهت نیست که خود کارگران، هفت تپه را “پایتخت اعتصاب” نام نهاده اند. مجتمع نیشکر هفت تپه که زمانی یکی از بزرگترین مجتمع های کشت و صنعت نیشکر در خاورمیانه بود، طی سال های اخیر  با اجرای سیاست های نئولیبرالی و فروش آن به شرکت های خصوصی امروز به یک مجتمع ورشکسته و اختلاسگر تبدیل شده است. اعتصابات و اعتراضات پیاپی کارگران هفت تپه چندین سال است که با افت و خیز ادامه دارد و سندیکای کارگران نقشی اساسی در رهبری و پیشبرد این مبارزات داشته است. 

دور جدید مبارزات کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه از تابستان امسال شروع و بصورت اعتصاب عمومی کارگران ادامه یافت. این اعتصابات با وجود شرایط بحرانی کرونا و دمای بالای ۵۰ درجه تابستان خوزستان در حدود سه ماه تداوم پیدا کرد و علاوه بر حمایت قسمیِ کارگران مناطق دیگر و فعالین جنبشهای دیگر مورد پشتیبانی خانواده ها و مردم شهر قرار گرفت.

مطالبات و خواسته های این دوره کارگران هم مانند دوره های قبل دریافت حقوق و مزایای معوقه، آزادی بدون قید و شرط همه کارگران زندانی، برگشت به کار کارگران اخراجی و باز گرداندن مالکیت کارخانه از بخش خصوصی به بخش دولتی و اعمال کنترل و نظارت شورای کارگران بر کارخانه بود. واکنش جمهوری اسلامی به  خواست های کارگران، بی توجهی و اهمیت ندادن به این مطالبات به قصد فرسایشی کردن مبارزات کارگران، تفرقه انداختن در میان کارگران و خسته کردن آنان از تداوم اعتصاب بود؛ اما در نهایت که همه این ترفند ها چندان  موثر نبودند؛ با فرستادن یگانهای سرکوبگر نیروی انتظامی و دستگیری تعدادی از رهبران کارگری و پادگانی کردن محیط کارخانه در صدد خفه کردن این اعتراضات برآمد.

ضمن حمایت از این مبارزه ی عادلانه ی کارگران، درمیان کارگران و فعالین کارگری این جنبش و همچنین در سطح وسیع باید این حقیقت را تشریح کرد که فقر، بیکاری و بی حقوقی کارگران هفت تپه و سایر کارگران، ریشه در اساس ماهیت و خصلت روابط اقتصادی و تولیدی سرمایه داری دارد و مسئله را نمی توان به عدم سوء مدیریت یا نحوه واگذاری به بخش خصوصی یا دولتی تقلیل داد. میان کارگران، زحمتکشان و اکثریت جامعه با دولت سرمایه دار-دینمدار جمهوری اسلامی ، تضاد آشتی ناپذیر وجود دارد.

هفت گسل و هفت تپه

ساختار اقتصادی بحران زای دولت جمهوری اسلامی، و در امتداد آن جایگاه تبعی آن در ساختار سرمایه داری امپریالیستی، بخش وسیعی از توده ها را با بحران فقر و بیکاری درگیر کرده است. بحرانی که مستقیما معیشت مردم و توانایی آنان برای ادامه ی حیاتشان را نشانه گرفته است و به این دلیل قشر وسیعی از مردم را درگیر نموده است و در گوشه و کنار کشور، حرکت های مختلف اعتراضی و حق طلبانه را می بینیم که خواهان برخورداری از حقوق اولیه ی خویش هستند. همه ی این حرکت ها و اجتماعات اعتراضی برحق و عادلانه هستند و واکنش به فقر فزاینده اند. اعتراضات کارگران هفت تپه نیز با داشتن میزانی از سازماندهی صنفی در رسته ی همین اعتراضات خودبه خودی می گنجد و فراز و فرودهای مختص به خود را داشته است. در این مورد، مسئله این است که اعتراضات مکرر و طولانی مدت هفت تپه چه پیشروی هایی می تواند و باید داشته باشد؟

باید توجه داشت که بحران های جامعه ی ایران، تنها محدود به فقر و بی کاری نیست و بحران های دیگری را نیز شامل می شوند که همگی در ارتباطی تنگاتنگ و در رابطه ای دیالکتیکی با هم در سطوح مختلف پیکره ی جمهوری اسلامی را تشکیل می دهند. بحران های ناشی از اعمال قوانین شریعت در قالب حکومت دینی، حجاب اجباری و ستم بر زن، حاکمیت دولت فاشیستی- نظامی، جنگ های ارتجاعی و نیابتی، ستمگری ملی، روند تخریب محیط زیست تضادهای یک واقعیت هستند.این ها هر کدام گسل هایی هستند که بخش های مختلف توده ها با آن درگیرند و امری که توان مبارزات توده ای را در مقابل این تضادها گسترش می دهد، پیوند آن ها است. بنابراین مبارزه حول هر کدام از این مسائل باید سایر تضادها را نیز پوشش دهد.

مشخصا مسئله ی کارگران هفت تپه گره گاه چند گسل از این گسل های هفت گانه است: فقر و بی کاری، بحران محیط زیست و مسئله ی ریزگردها و بحران کم آبی، سرکوب دولت پلیسی که در هر مقطع فعالین کارگری را تحت ضرب قرار می دهد، ستمگری ملی و همچنین ستم بر زنان. و از آنجایی که هر کدام از این گسل ها در نسبت با یکدیگر قراردارند، بستر مبارزات کارگران در هفت تپه نباید صرفا محدود به مسئله ی خصوصی سازی و مطالبات معیشتی باشد.

بی تردید یکی از پرچم های برافراشته ی هفت تپه، باید علیه سرکوب سیاسی باشد، ما و آن ها فراموش نکرده ایم که برخی از فعالینی که برای احقاق حقوق کارگران فریاد زدند، همچنان در زندان اند. بی تردید از هفت تپه باید صدای مبارزه علیه ستم ملی شنیده شود، ستمی که بر عرب های خوزستان از جهات مختلف روا داشته می شود، امری نیست که قابل چشم پوشی باشد. هفت تپه باید تریبون خشم زنان نیز باشد و فریاد فروخرده ی زنان نیز از آنجا بلند شود. این ها ضرورت هایی هستند که باید هفت تپه به آن بپردازد.

گام های به پیش هفت تپه با بلندتر کردن صدای مطالبات صنفی نیست، در واقع جنبش حق طلبانه ی کارگران هفت تپه، تنها زمانی می تواند پیشروی داشته باشد که بتواند در ارتباط و همبستگی با دیگر جنبش های موجود در سطح جامعه قرار بگیرد و گام هایی فراتر از مطالبات صنفی بردارد.

وظایف کمونیست های انقلابی در ارتباط با جنبش های حق طلبانه

مسئولیت کمونیست های انقلابی در نسبت با جنبش های حق طلبانه ی توده ها، حمایت و دنباله روی از این جنبش ها نیست. این مبارزات و جنبش ها در واکنش به تضادهای مختلف اجتماعی شکل می گیرد و گرایشات مختلفی در آنها قابل ردیابی است، که این گرایشات الزاما مترقی هم نیستند.

این وظیفه ی پیشاهنگ های آگاه کمونیست است که با مجهز شدن هر چه بیشتر به علم کمونیسم در تکامل یافته ترین شکل آن ( که اکنون سنتز نوین است) و بردن این علم به میان تمامی جنبش های توده ای از جنبش زنان و دانشجویی گرفته تا جنبش کارگری، عناصر پیشرو در عرصه های مختلف را با این علم آشنا نمایند تا با ایجاد هسته های انقلابی در جنبش های توده ای، به ضرورت شکل دادن به «جنبشی برای انقلاب» پاسخ دهد. انقلاب کمونیستی، بدون علم کمونیست و مبارزانی که مسلح به این علم باشند، ممکن نخواهد بود. تنها این علم است که می تواند ابزار لازم برای شناخت وضعیت کنونی و راه رهایی از زنجیرهای ستم و استثمار را در اختیار قرار دهد.