انتخابات آمریکای در سراشیب و بازتاب آن در ایران

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۹ دقیقه

سرسخن نشریه آتش شماره ۱۰۹ آذر ۱۳۹۹

انتخابات ریاست جمهوری سوم نوامبر آمریکا، نظر بسیاری از مردم و سیاستمداران در سراسر جهان و از جمله در ایران را به خود جلب کرد. نه فقط به این علت که دهه ها است سیاستها و تصمیمات فرد اولِ مستقر در کاخ سفید به صورت مستقیم و غیر مستقیم تأثیرات فلاکتبار و دهشتناکی بر زندگی صدها میلیون نفر از مردم جهان میگذارد، بلکه همچنین به دلیل ویژگی های منحصر به فرد انتخابات امسال و تشدید کم سابقۀ تضاد و اختلاف در درون هیئت حاکمه ایالات متحده و در سطح جامعۀ آمریکا.

تا این لحظه هنوز دونالد ترامپ شکست را نپذیرفته و تلاش می کند از طریق  ادعای تقلب و بسیج پایه هایش در مقابل ورود تیم بایدن به کاخ سفید موانع سخت ایجاد کند. بسیاری از هواداران او که بدنۀ یک جنبش فاشیستی وسیع در جامعۀ آمریکا هستند، مسلح و سازمان یافته در خیابانها رژه میروند و خواهان استقرار مجدد او در قدرتند. سازمان «رفیوز فاشیسم» کماکان فراخوان ماندن در خیابان را می دهد و  در بیانیۀ تبلیغی با عنوان «به مردم جهان تعهد می سپاریم» که با امضای روشنفکران سرشناسی مانند کورنل وست و  نوآم چامسکی، آرتورو اوفریل، چاک دی و شماری از هنرمندان آمریکا منتشر  شده اعلام کرده است:

«تا زمانی که رژیم ترامپ/پنس نرود از نفس نخواهیم ایستاد. زیرا ما تن به رژیمی نمی دهیم که پشت سیاهان، رنگین پوستان و بومیان این کشور را  نشانه می رود، اختیار بدن زنان را از آنان سلب می کند، ال جی بی تی کیوها را مجبور به سکوت می کند. ما تن به رژیمی نمی دهیم که با نفرت پراکنی و تاریک اندیشی و جهل و  بیرحمانه بر جامعه حکومت می کند و  به مردم و کشورهای دیگر ناسزا گفته و  آنان را تهدید به نابودی می کند. ما هرگز قبول نمی کنیم کودکان را از مادر و پدرشان جدا کرده و در قفس ها اسیر کنند. ما دیگر تحمل نمی کنیم که از دهان یک قلدر که انگشت بر ماشه سلاح های هسته ای دارد نفرت و خشم بیرون بریزد. ما دیگر این دیوانۀ ضد علم را که مردم را به مرگ دسته جمعی از کوید محکوم کرده تحمل نمی کنیم و هرگز ترور حکومتی را که تحت عنوان «امنیت» و با گلوله و چماق و گاز اشک آور پیش می برد نخواهیم پذیرفت. ما دیگر نمی توانیم با شرایطی سر کنیم که عده ای اوباش خواهان احیای قانون برده داری جیم کراوو هستند و ارازل فاشیست به تجمعات اعتراضی ما حمله  می کنند. ما نه این پرچم را می پرستیم و نه حاضریم حاکمیت یک رژیم دینمدار را قبول کنیم. ما با مسیری که به سمت نسل کشی نژادپرستانه می انجامد، همراهی نخواهیم کرد. ما حاضر نیستیم یک کرۀ زمین سوخته را تحویل نسل آینده بدهیم و … پس تعهد می سپاریم که با هم در خیابان بمانیم، بر ترس و  نگرانی از آیندۀ نامعلوم فائق آییم، تا اینکه فاشیسم آمریکایی را متوقف کنیم و …» (نیویورک تایمز، ۹ نوامبر ۲۰۲۰)

امروز، آمریکا جامعه ای ملتهب است که پس از مرگ ده ها هزار نفر توسط بیماری همه گیر کوید ۱۹ و نارضایتی برخاسته از آن، اعتراضات چند ماهۀ پس از قتل جورج فلوید به دست پلیس و بعد از انتخاباتِ تاکنون نامشخص چهارم نوامبر، حاکمیت و جامعه اش مُعلَق است. حتی باراک اوباما از جدایی و انشقاق بی سابقه در جامعه آمریکا صحبت کرده است.

آمریکای در سراشیب

بحران در هیئت حاکمه آمریکا در تحلیل نهایی به موقعیت داخلی و بین المللی این قدرت امپریالیستی باز میگردد. امپریالیسم آمریکا مدتها است در سطح جهانی با چالشها و تضادهای سیاسی-جغرافیایی (ژئوپولیتیک) و اقتصادی-جغرافیایی (ژئواِکونومیک) روبرو است که موقعیت امپراتوری سرمایه داری-امپریالیستی آن را در سراشیب قرار داده است. آمریکا در شرایطی به دنبال حفظ سرکردگی خود در سطح جهان است که توان اقتصادی اش در حال تحلیل رفتن و فرسایش است. در اقتصاد جهانی با چالش روبرو شده و یک دوره عدم ثبات پر تحرک در نظام جهانی جریان دارد. همۀ این عوامل به باز شدن شکافهایی در موقعیت یگانۀ امپریالیسم آمریکا در جهان و دورنمای ظهور قدرتهای امپریالیستی و قطبهای امپریالیستی چالشگر همچون اتحادیه اروپا، روسیه و به ویژه چین منجر شده است.[۱]

در واکنش به چنین افولی و تبعات آن در جامعۀ آمریکا، جناحی از طبقۀ سرمایه داران حاکم در ایالات متحده، سیاست فاشیستی و تهاجم فاشیستی با هدف احیای ابرقدرتی آمریکا و با شعار «آمریکا را دوباره به شکوه گذشته میرسانیم» را پیش گذاشت. سیاست و دُکترینی که با احیای برتری طلبی سفید پوستان، نفرت نژادی از سیاهان و لاتینوها، زن ستیزی و مرد سالاری، ضدیت با مهاجرین، منحل کردن مبنای بورژوادمکراتیک حاکمیت و اصول مندرج در قانون اساسی آمریکا و دور زدن آنها و تفسیر به رأی فاشیستی از قانون اساسی موجود، جنگ طلبی در سطح جهانی و ضدیت با علم و جهان بینی علمی و گرایش به بنیادگرایی مسیحی همراه بود و در رژیم فاشیستی ترامپ/پنس یک جهش اجتماعی و تاریخی داشت.[۲] فاشیستهای آمریکا امیدوار بودند با سیاست مُشت فاشیستی و هماوردطلبی بین المللی – به ویژه علیه امپریالیست نوخاستۀ چین – نظم و تعادل قوای جدیدی چه در داخل آمریکا و چه در جهان ایجاد کنند.

این قمار فاشیستی توسط جناح دیگری از هیئت حاکمه و بورژوازی آمریکا یعنی حزب دمکرات و بخشهای غیر فاشیست حزب جمهوری خواه، طی چهار سال اخیر به چالش کشیده شد. آنها امیدوارند در چارچوبۀ نظم متزلزل و سیال موجود در سطح جهان، کماکان سرکردگی ایالات متحده را حفظ کنند و رقابت و چانه زنی با قدرتهای رقیب – به ویژه چین – را در مجاری موجود پیش ببرند. فاکتور عمده در این تعلیق و لغزان بودن اوضاع جهانی، اوضاع داخلی آمریکا و کشاکش و جدال در درون جناحهای هیئت حاکمه آن است.

جمهوری اسلامی

سران جمهوری اسلامی تا پیش از اعلام نتایج انتخابات چهارم نوامبر راه و بی راه از «بی تفاوتی» نسبت به اینکه چه کسی رئیس جمهور آمریکا میشود، صحبت میکردند. اما با پیروزی جو بایدن بخش قابل توجهی از آنها از لاک تدافعی و ظاهر «بی تفاوتی» در آمده و موجی از امید محتاطانه نسبت به پیروزی نامزد دمکراتها جهت «اجرای تعهدات برجام» و ملغی شدن سیاست فشار حداکثری را ابراز داشتند. شادی این بخش از حاکمان جمهوری اسلامی به خوبی مشهود بود، هر چند میکوشیدند با  ژستهای تبلیغاتی مانند «انتقام خون حاج قاسم» و «نتیجۀ مقاومت ملت ایران در برابر تحریمها» ذوق مرگی از احتمال احیای گفتگوها با «شیطان بزرگ» را بپوشانند.[۳] و بخش دیگری از حاکمیت ایران، به طور علنی یا ضمنی نسبت به موفقیت ترامپ امیدوار بودند و یا بر ادامۀ رویارویی با آمریکا در منطقه پای میفشردند.[۴]

اما مساله به این سادگی نیست. عاملی که در حال حاضر  و به طور کلی، تضاد ایران و آمریکا را شکل می دهد اوضاع جهانی و مشخصا عمده شدن رقابت و تنش در روابط میان قدرت های امپریالیستی به ویژه میان آمریکا و چین است. میان آمریکا و جمهوری اسلامی همواره تضاد ارتجاعی وجود داشته است. در این تضاد، یک طرف قطب منسوخ امپریالیسم را نمایندگی می کند و دیگری قطب منسوخ اسلام گرایی را. آنها  در عین ضدیت با یکدیگر، در دشمنی بنیادین شان با توده های مردم ماهیتی یکسان دارند. خصلت این تضاد ارتجاعی عوض نشده اما امروزه، این روابط پرتنش به گرداب رقابت های حدت یابندۀ میان امپریالیسم آمریکا و امپریالیسم چین نیز کشیده شده است، به طوری که رابطۀ ایران و آمریکا به عنوان لایه ای از تضاد جهانی آمریکا و چین در منطقۀ استراتژیک خاورمیانه تجسم پیدا کرده است[۵]. اینکه رقابت و تضاد میان دو قدرت امپریالیستی چگونه پیش برود و نهایتا کدامیک در خاورمیانه دست بالا را بگیرند، بر تحول در رابطه جمهوری اسلامی و ایالات متحده تأثیر تعیین کننده ای دارد. به همین علت تضاد میان جناح های مختلف هیئت حاکمۀ جمهوری اسلامی الزاما تحت تاثیر روابط رقابت و تنش میان قدرت های امپریالیستی به ویژه آمریکا و چین است و دیگر در چارچوبۀ قرارداد برجام قابل تحلیل نیست. درون جمهوری اسلامی، گرایشات طرفدار چین (پرو-چین) با انگیزه و فشار بیشتری خواهان سمتگیری ایران با امپریالیسم چین هستند.

گرایش های اصلی در میان مردم

در میان بخش قابل توجهی از مردم دو نگرش  به غایت اشتباه و غیر واقعی نسبت به نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا وجود داشت. یکی بر این باور  بود که تداوم قدرت رژیم ترامپ باعث تداوم فشار بر جمهوری اسلامی شده و این «به نفع» مردم است. و دیگری این تصور را دنبال میکرد که انتخاب بایدن به ریاست جمهوری موجب «عادی شدن» روابط ایران و آمریکا و نتیجتا، تخفیف بحران اقتصادی و بهبود وضعیت اقتصادی مردم خواهد شد.

گرایش اول منطبق بر واقعیت نیست زیرا رژیم فاشیستی ترامپ علی رغم اعمال فشار حداکثری به جمهوری اسلامی، همواره به بازگشت سران رژیم پای میز مذاکره امید داشت. همانطور که در افغانستان نیز راه بازگشت طالبان به قدرت را هموار کرد. گرایش دوم هم منطبق بر واقعیت نیست زیرا تحریمهای اقتصادی شدید امپریالیسم آمریکا علیه جمهوری اسلامی در دوران ریاست جمهوری اوباما که بایدن نیز معاون او بود، شروع و اعمال شد. بی تردید، سیاست های آمریکا در قبال جمهوری اسلامی در دوران ترامپ تغییر کیفی نسبت به سیاست های آمریکا تا پیش از آن کرد، اما این تغییر تابعی از سیاست های رژیم ترامپ در برهم زدن کامل ساختارهای روابط قدرت در سطح جهان بود — ساختارهایی که در طول هفتاد سال پس از جنگ جهانی دوم با سرکردگی خود آمریکا شکل گرفته بود. ترامپ فقط از برجام خارج نشد. بلکه از بسیاری از توافق نامه های بین المللی آمریکا خارج شد. ریاست جمهوری ترامپ، صرفا قرار گرفتن «یک رئیس جمهور دیگر» در کاخ سفید نبود بلکه عروج یک برنامۀ فاشیستی برای داخل آمریکا و جهان را نمایندگی می کرد که خطر جنگهای مهیب بین المللی و منطقه ای را در خود حمل میکرد. اما با وجود شکست انتخاباتی ترامپ و اگر بالاخره بایدن موفق بشود که به کاخ سفید راه یابد، آن جناحی از هیئت حاکمه آمریکا که رژیم ترامپ را به قدرت رساند و پایگاه توده ای چند ده میلیونیِ این جناح هنوز در هیئت حاکمۀ آمریکا و در جامعه آمریکا قدرتمند است. تضاد آمریکا و جمهوری اسلامی نه تنها تاریخ خود را دارد بلکه امروز، بر بستر اوضاع بسیار لغزنده آمریکا و همچنین اوضاع بسیار سیال جهانی حرکت می کند و از درون این اوضاع لغزان و سیال رخدادهای غیرقابل پیش بینی می تواند سربلند کند.

نتیجتا، تصور بازگشت به «شرایط عادی» (به دوران پیش از ترامپ) چه در ایران و چه در سطح جهانی نه امکان پذیر است و نه مطلوب. امکان ناپذیر است زیرا مختصات صحنه به شدت برهم خورده است. و مطلوب نیست زیرا  آن شرایط، بر سوخت و ساز مرگبار نظام سرمایه داری امپریالیستی در سطح جهان و منطقه بنا شده بود. شرایطی که در آن سپاه پاسداران و ارتش آمریکا – ولو با وجود مذاکرات و گفتگوها – با مشارکت  سایر قدرتهای امپریالیستی و منطقه ای، در یمن و سوریه و لبنان و عراق و افغانستان با همکاری یا با رقابت جان مردم این کشورها را در آتش جنگهای نیابتی سوزانده و کشورها را ویران کرده اند. شرایطی که رژیم جمهوری اسلامی حتی با وجود توافقات علنی و پنهان با آمریکایی ها، در خیابان و زندان و گذرگاه های مرزی به کشتار مردم دی ۹۶ و آبان ۹۸ و کولبران و سوختبران و زندانیان سیاسی و فعالین اجتماعی و مدنی مشغول بوده است. هیچ بازگشتی به آن شرایط نخواهد بود. از زاویۀ منافع اکثریت مردم ایران و توده های مردم منطقه، جمهوری اسلامی چه متحد غرب باشد چه چین و روسیه، فقط و فقط مستحق سرنگونی انقلابی و استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین است.

بیرون رفتن رژیم ترامپ/پنس از قدرت، کارکردهای نظام سرمایه داری- امپریالیسم که توده های بشریت تحت انقیادش هستند را متوقف نمی کند. فقر و بیکاری و کلیۀ گسل های اجتماعی نه فقط در ایران بلکه در سراسر جهان تشدید خواهد شد. این وضعیت در ترکیب با بحران محیط زیست که به سرعت مخرب تر شده و توده های مردم را در ایران در شمار ده ها میلیونی و در جهان در شمار میلیاردی به قعر استیصال خواهد راند. ما در ایران علاوه بر انقیاد نظام سرمایه داری در اسارت رژیمی هستیم که چارچوبه های یک رژیم فاشیستیِ دینمدار را به مدت چند دهه مستقر کرده است و در چنین اوضاع داخلی و بین المللی، تنها یک راه نجات در مقابل خود داریم: انقلاب و نه چیزی کمتر!

در خود آمریکا، در نتیجۀ مبارزات مهمی که در چهار سال گذشته برای بیرون راندن رژیم فاشیستی ترامپ/پنس جریان داشت و رای قاطعانه بیش از هفتاد میلیون نفر علیه این رژیم در انتخابات چهارم نوامبر، نه تنها مشروعیت جریان فاشیستی ضربۀ محکمی خورد بلکه زمینه مساعدتری برای تداوم و تیزتر شدن مبارزه علیه امپریالیسم آمریکا و جنایت هایش مساعدتر شده است.

این که وجود و فعالیت سازمان یافته و نقشه مند حزب کمونیست انقلابی آمریکا (آر.سی.پی) تحت رهبری باب آواکیان بخشی از صحنۀ مبارزه سیاسی در آمریکا است، اهمیت تعیین کننده در جهتگیری اوضاع دارد. این فاکتور در جریان پیش برد مبارزه برای بیرون راندن رژیم فاشیستی ترامپ/پنس از قدرت پر رنگ تر شد. مبارزه ای  که به عنوان حلقه ای از مبارزه برای سرنگون کردن کل دولت دیکتاتوری بورژوازی و سازماندهی جنبشی برای انقلاب کمونیستی، پیش برده شد و با چنین مضمون و محتوایی به بخشی از صحنۀ مبارزۀ سیاسی در آمریکا تبدیل شده است. آواکیان با تحلیل از واقعیت اوضاع بین المللی و شرایط مبارزۀ طبقاتی در جامعه آمریکا و اختلافات درون هیئت حاکمۀ ایالات متحده، به این نتیجه رسید که باید از طریق برانگیختن جنبشی توده ای مانع از  تثبیت فاشیسم در آمریکا شد[۶]. زیرا، «اگر این رژیم بتواند قدرت خود را بیش از اینها تثبیت کند و در اجرای اهداف ترسناک خود جهش های بیشتری کند، نتیجه اش عقب گرد ویرانگر برای هرگونه تلاش در مقاومت علیه بی عدالتی و ستم خواهد بود و به احتمال زیاد منجر به سرکوب بیرحمانه و حتی نابودی مدافعان حقوق دمکراتیک و حامیان هر شکل اصلاحات مترقیِ معنادار و همچنین نیروهای متشکلی خواهد بود که برای تغییرات اساسی انقلابی مبارزه می کنند.» (آواکیان. بیانیه اول اگوست ۲۰۲۰)

کمونیست های انقلابی در بطن این مبارزه، پیگیرانه به تقویت نیروی پیشاهنگ کمونیستی، فراگیر کردن چشم انداز روشن، استراتژی و نقشه انقلابی آن در میان هزاران نفر پرداختند. بدون وجود نیروی پیشاهنگ سازمان یافته ای که دارای چشم انداز و روش، استراتژی و نقشه و پیوندهای عمیق در میان توده ها باشد، امکان انقلاب نیست.

رشد و گسترش مبارزات انقلابی کمونیستی در آمریکا همراه با گسترش جنبش های اجتماعی علیه گسلهای پنجگانه[۷] در آمریکا، تاثیرات غیرقابل انکاری بر تغییر قطب بندی نامساعد فعلی در جهان خواهد گذاشت و مطمئنا وقوع انقلاب و استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین در آمریکای شمالی  یک جهش بی سابقه در نجات بشریت از دوران سرمایه داری و جامعه طبقاتی خواهد بود.

[۱]  لوتا، ریموند (۱۳۹۷) از اقتصاد و سیاست. ترجمه و انتشار از حزب کمونیست ایران (م ل م). ص ۳-۸۶

[۲]  در مورد ماهیت فاشیسم در آمریکا رجوع کنید به مقالات چند سالۀ اخیر باب آواکیان که در وبسایت (cpimlm.org) ترجمه و منتشر شده است و از جمله در پروندۀ ویژۀ فاشیسم در نشریه حقیقت شماره ۸۲ خرداد ۱۳۹۷

[۳]  برای مثال اظهارات و توئیتهای حسن روحانی، جهانگیری، حسام الدین آشنا، آذری جهرمی، علی مطهری، محسن هاشمی و غیره.

[۴]  برای مثال نظرات عبدالرضا داوری از نزدیکان احمدی نژاد و حسین شریعتمداری

[۵]  نگاه کنید به: «جنگ با ایران و چارچوب تدارک امپریالیستها برای یک رویارویی جهانی» از نشریه حقیقت شماره ۸۵. تیر ۱۳۹۵

[۷]  توقف سرکوب و کشتار جوانان و مردم سیاه در آمریکا، توقف پدرسالاری و مردسالاری، توقف نابودی محیط زیست توسط سرمایه دار امپریالیستی، توقف سرکوب مهاجرین و ممنوعیتن ورود آنها به آمریکا، توقف جنگهای امپریالیستی ارتش آمریکا در سراسر جهان