نگاهی به ستم دینی و مذهبی در ایران
سهراب ساعی
از نشریه آتش شماره ۱۱۱ بهمن ۱۳۹۹
طبق اعلام دادگستری سیستان و بلوچستان در سحرگاه روز یکشنبه ۱۴ دی ماه ۱۳۹۹ احکام مجازات اعدام سه زندانی به نامهای حسن دهواری، الیاس قلندرزهی و امید محمودزهی در حالی به اجرا درآمد که وکیل مدافع دو تن از آنها با اشاره به وجود اشکالات قضائی در روند دادرسی و حکم صادر شده، خواستار توقف اجراء عجولانه احکام اعدام آنها شده بود. همچنین به گزارش منابع حقوق بشری، روز پنجشنبه ۱۱ دی احکام اعدام سه زندانی سنی مذهب به نامهای حمید راست بالا، کبیر سعادت جهانی و محمد علی آرایش به طور ناگهانی در زندان وکیل آباد مشهد به اجرا در آمد. آنها پنج سال پیش به اتهام عضویت در «حزب الفرقان» و «جبهه همبستگی های اهل سنت ایران» توسط ماموران اداره اطلاعات بازداشت شده و پس از گذراندن یک سال سلول انفرادی و تحمل شکنجه و چهار سال حبس در زندان وکیل آباد مشهد، نهایتا به اتهام «بغی» اعدام شدند. احکام اعدام زندانیان اهل سنت در حالی اجرا شد که در ماه آذر امسال، نوزده شهروند بهایی در بندرعباس و مشهد به احکام زندان طولانی مدتی محکوم شدند.
این احکام بی رحمانه توسط حکومتی به اجرا در می آید که از اولین روز تأسیسش به عنوان حکومت فاشیستی دینی و بر پایه مذهب شیعه، هر باور، دین و مذهب دیگری را مانعی بر سر راه خودش دیده است. همه پیروان ادیان و مذاهب غیر از اسلام شیعیِ مورد تائید جمهوری اسلامی، اعم از اینکه در قانون اساسی مورد تایید قرار گرفته باشند یا نه، مورد تبعیض و آزار دستگاه سرکوب امنیتی- نظامی جمهوری اسلامی هستند. به عنوان مثال مسلمانان سنی، مسیحیان، کلیمیان و زرتشتیان علیرغم اینکه در قانون اساسی جمهوری اسلامی به عنوان «ادیان مجاز» به رسمیت شناخته شده اند، اما همواره در اجرای آزادانه مناسک دینی و اعتقادی شان با محدودیت مواجه بوده اند. رهبران و بزرگان مذهبی اقلیتها زیر نگاه دستگاه های امنیتی بوده و هر گونه موعظه، سخنرانی، تماس با افراد و گروه ها، سفرهای داخلی و خارجی، دارایی ها و مبادلات تجاری آنها کنترل شده، مورد بازخواست قرار گرفته و به بهانه های مختلف به عنوان موارد اتهامی در دادگاه های رژیم برای محکوم نمودن افراد مورد استفاده قرار میگیرد.
در قتلهای زنجیره ایی وزارت اطلاعات در دهه ۷۰، روحانیون سنی و کشیشان مسیحی از اهداف شناخته شده باند ترور وزارت اطلاعات بودند. کلیمیان و زرتشتیان نیز با محدودیتهای فراوانی مواجه هستند و هر شهروند یهودی ایرانی، از نظر دستگاه های امنیتی جمهوری اسلامی بالقوه در مظان اتهام «جاسوسی برای اسرائیل» قرار دارند. در این میان هر گونه تشکل و جماعتی که مبتنی بر ویژگی های مذهبی باشد مانند انجمن ها، محافل ملی، کمیته های هبستگی و… و ایجاد پیوندهای مذهبی و تبلیغ باورهای مذهبی غیر از شیعه، به عنوان دشمنی با نظام جمهوری اسلامی تلقی شده و به شدت و با احکام سنگین و بیرحمانه سرکوب میشوند.
با توجه به اینکه آیین بهائیت در قانون اساسی به رسمیت شناخته نشده است، بهاییان ایران از اولین روزهای به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی به تحریک روحانیون شیعه آماج حملات نیروهای امنیتی بوده اند. رهبران محفل ملی بهاییان ربوده شده و به قتل رسیدند، اعضای بعدی دستگیر و محاکمه شدند و تاکنون چند صد تن از پیروان آیین بهایی اعدام شدند و اموال بسیاری توقیف و مصادره گردید. بهاییان به طور جمعی و انفرادی از حقوق اجتماعی از جمله تحصیل محروم شده اند.
با توجه به اینکه مسلمانان سنی مذهب ایران، غالبا در مناطق مرزی و از میان ملل بلوچ، کرُد، ترکمن و برخی عربها هستند، عملا ستمی مضاعف را تجربه میکنند. هم ستم ناشی از استبداد دینی و اقلیت مذهبی بودن آنها دلیلی بر اعمال ستم دولت دینمدار است و هم آماج ستم ملی روا شده به ملل غیر فارس ایران هستند. آنچه که مصادیق بارزش را در فقر عمیق، بیکاری گسترده و توسعه نیافتگی استان های سیستان و بلوچستان، کردستان، مناطق مرزی جنوب خراسان و آذربایجان و دشت ترکمنصحرا (استان گلستان) و… شاهد هستیم.
سیاستهای تبعیض آمیز جمهوری اسلامی بر علیه اقلیتهای مذهبی و ملل غیر فارس در کنار برخوردهای امنیتی و سرکوب شدید دستگاه پلیسی رژیم، چند گسل جامعه ایران را در کنار هم و در ارتباطی در هم تنیده قرار میدهد. گُسَل اجتماعی دولت دینی و دخالت دین در دولت، گسل استبداد و سرکوب سیاسی و اجتماعی و بالاخره گسل ستم ملی. این گسلها با داشتن ریشه های مشترک و منحصر به فرد در کنار هم، بنا بر ماهیت ارتجاعی رژیم دینمدار جمهوری اسلامی ایجاد شده اند و خواستهای همگانی شکل گرفته حول آنها شامل جدایی دین از دولت، توقف ستم ملی بر ملل غیر فارس و توقف استبداد و سرکوب سیاسی و اجتماعی است. آزادی دین و بی دینی، آزادی انتخاب باور و عقیده، خواسته برحقی است که هر انسانی باید از آن برخوردار باشد. در حین حمایت همه جانبه از چنین حقی، نباید از نظر دور داشت که گروه های بنیادگرای اسلامی از نوع سلفی، داعش و… در مناطقی که استبداد دینی در آنها عریان تر است، با تمام توان سعی در جلب نیروهای جوان تحت ستم مناطق سنی مذهب دارند. فاشیسم اسلامی-شیعی حاکم بر ایران و در هم تنیدگی ستم ملی، ستم دینی و فقر و تبعیض در جمهوری اسلامی، بستر مناسبی برای رشد گرایشات بنیادگرای اسلامی در میان برخی از جوانان اهل سنت ایجاد میکند. برخی از آنها، تحت تاثیر تبلیغات بنیادگراها و در غیاب هر گونه آلترناتیو انقلابی، راه نجات را در پیوستن به گروههای بنیادگرای سنی میبینند.گروه های ارتجاعی که غالبا تحت حمایت دولتهای مرتجع سنی مذهب منطقه بوده و توسط آنها در مقابل تحرکات گسترده جمهوری اسلامی در میان اقلیت شیعۀ آن کشورها، تجهیز میشوند.
این وظیفه کمونیستهای آگاه است که با بردن علم کمونیسم نوین در میان توده های مردم تحت ستم، با نقد روشنگرانه و علمی دین و تفکر دینی، توده های جوان مناطق محل سکونت اهل سنت را با ماهیت ارتجاعی جمهوری اسلامی و هر حرکت دیگری مبتنی بر تفکرات ارتجاعی دینی آشنا کنند و در مقابل از موجودیت و ضرورت علم رهایی بخش کمونیسم نوین، انقلاب رهایی بخش کمونیستی و بدیل جامعۀ سوسیالیستی نوین بگویند و بر اساس آن سازماندهی کنند. باید توجه داشت مادامی که این وظیفه از جانب کمونیستها به درستی ادا نگردد، تمام نیروهای تحت ستم توسط گروههای ارتجاعی رهبری میشوند و چشم اندازی برای رهایی نخواهند داشت.