کالاها و سرمایه داری- پیامدهای وحشتناک این سیستم

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

توضیحی پایه ای

باب آواکیان. ۲۴ مه ۲۰۲۱

ترجمه و انتشار از حزب کمونیست ایران (م ل م)

فایل PDF مقاله

در شماری از کارهایم، من جمله «گشایش ها»[۱] و «کمونیسم نوین»[۲]،  تضادهای پایه ای اقتصاد سرمایه داری (شیوه ی تولید) و پیامدهای وحشتناک این واقعیت که سیستم سرمایه داری- امپریالیستی همچنان بر جهان مسلط است را بررسی کرده ام. در اینجا، می خواهم توضیح پایه ای مختصرتری از تضادهای درونی (ذاتی) این شیوه ی تولید ارائه دهم؛ و همچنین اینکه چگونه منتهی به پیامدهای وحشتناک می شود.

سرمایه داری سیستمی است که تولید و مبادله ی کالایی عمومیت می یابد. کالا یعنی هر چیزی که برای مبادله (فروش) تولید می شود. و این متفاوت است از وقتی که کسی چیزی را برای استفاده ی شخصی ( و نه برای مبادله آن با کس دیگر) تولید می کند. اگر موضوع را اینگونه بفهمیم، یک کالا می تواند هم شامل جنس یا فرآورده[۱] (مانند لباس) باشد و هم شامل خدمات (مانند مراقبت بهداشتی). تحت شیوه ی تولید سرمایه داری، محصولات و خدمات همگی کالا هستند.

کالاها یک تضاد پایه ای را در خود دارند: تضاد بین ارزش مصرف و ارزش مبادله. ارزش مصرف به این واقعیت مرتبط است که به منظور اینکه یک کالا با چیز دیگری مبادله شود (فروخته شود)، باید فرد یا تعدادی از افراد باشند که این کالای مشخص را مفید ( چیزی که آنها بدان نیازمندند یا مطلوب آنها است) بدانند. ارزش مبادله به این واقعیت اشاره دارد که ارزش هر چیزی که به عنوان کالایی مبادله می شود، برابر است با مقدار زمان کار اجتماعا لازم که برای تولید آن مورد نیاز است. برای توضیح این مسئله، من از مثال شکلات و هواپیما استفاده کرده ام[۳]. اینکه یک هواپیما واجد ارزش بسیار بیشتری از شکلات است (یعنی حاوی ارزش مبادله ی بسیار بیشتری است، اساسا به این دلیل است که مقدار زمان کار اجتماعا لازمی که صرف تولید هواپیما می شود بسیار عظیم تر از میزانی است که برای تولید یک شکلات مورد نیاز است.

در مورد این مبحث، من از مثال شیرینی های شکلاتی هم استفاده کرده ام.[۴] اگر شما شیرینی های شکلاتی درست می کنید که آنها را بفروشید، اما کسی شیرینی های شما را مفید و مورد استفاده نمی داند- به این دلیل که شیرینی های دیگری را ترجیح می دهند، یا به هر دلیلی، مثل اینکه مردم اصلا شیرینی نمی خواهند- آنوقت شما نمی توانید آنها را مبادله کنید (به فروش برسانید). در این شرایط، ارزش مبادله ی این شرینی ها ( هر چیزی که در ازایش می شد پرداخت شود- پول یا کالاهای دیگر) نمی تواند محقق شود، و پولی که برای تهیه ی مواد لازم برای درست کردن شرینی خرج کرده اید، از دست خواهید داد. و اگر این روند ادامه یابد، به شدت مقروض خواهید شد و نهایتا مجبور می شوید از تلاش کردن برای فروش شیرینی هایتان دست بکشید ( و مجبورید این کار را ترک کنید)

در اینجا شاهد تضاد پایه ای بین ارزش مصرف و ارزش مبادله هستیم. برای اینکه چیزی مبادله شود، باید واجد ارزش مصرف باشد؛ و اگر ارزش مصرف نداشته باشد (یعنی اگر مردم آن چیز را مفید ندانند؛ یا اگر نسخه های دیگری از همان کالا، یا کالاهای دیگر را مفیدتر بیابند) آنگاه آن کالا نمی تواند مبادله شود، و دارنده ی آن متحمل ضرر خواهد شد.

 همانگونه که در ابتدا اشاره شد، سیستم سرمایه داری شامل عمومیت یابی تولید و مبادله ی کالایی است. در جامعه ی سرمایه داری، چیزها عمدتا برای مبادله (فروش) تولید می شوند. و دیگر مشخصه ی معرف سرمایه داری این است که نیروی کار ( توانایی کار کردن به طور کلی) هم یک کالا است: افرادی که استخدام می شوند، همین کالایی که از آن خودشان است ( نیروی کارشان، توانایی کار کردنشان) را با کالای دیگر – پول (دستمزد یا حقوق) برای زندگی کردن- مبادله می کنند. تا اینکه مبنایی برای خرید سایر کالاها مانند غذا، لباس و … داشته باشند.

«راز» توسعه ی سرمایه داری این است که نیروی کار نوع ویژه ای از کالا است: نیروی کار در استفاده اش ( توسط کارفرما-سرمایه دار) می تواند ثروت (ارزش) بیشتری از آن مقدار ارزشی که در قالب دستمزد (یا حقوق) به او پرداخت می شود، بیافریند. بنابراین آنچه که در تظاهر بیرونی اش، «مبادله ای برابر» به نظر می رسد – دستمزد یا حقوق در ازای کار- در واقع مبادله ای نابرابر است. کسی که استخدام شده است، فقط به میزان زمانی که برابر با میزان ارزش دستمزد یا حقوق اش است، کار نمی کند؛ آنها باید برای تولید ارزشی مازاد – ارزش اضافی– که توسط کارفرمایشان ، سرمایه دار، انباشت و تصاحب می شود، ساعاتی مازاد کار کنند. اگر مایل به انجام چنین کاری نباشند، اخراج خواهند شد- یا اینکه در وهله ی اول استخدام نمی شوند.

همین امر، منبع سود سرمایه دارانه است و رابطه ی اساسی مبتنی بر استثمار سرمایه داری را نمایندگی می کند. سیستمی که میلیاردها نفر توسط شمار نسبتا کمی از سرمایه داران استخدام می شوند؛ سرمایه دارنی با شرکت ها و دیگر شرکت های بزرگ سرمایه که بر اقتصاد مسلط اند و سالانه مقدار عظیمی از سود انباشت می کنند. و این استثمار بخشی از تضاد اساسی سرمایه داری است – تضاد بین تولید اجتماعی و مالکیت خصوصی– تضاد اساسی به این واقعیت اشاره دارد که از سویی تولید به طریقی شدیدا اجتماعی شده انجام می گیرد؛ تولیدی که اغلب با حضور هزاران هزار نفر که در مکان های متفاوت برای تولید کالایی که بنا است به فروش برسد، (اعم از غذا، لباس، کفش، ماشین، توپ فوتبال یا سایر محصولات) انجام می گیرد، به نوبه ی خود بخشی از یک سیستم کلی تولید است که میلیون ها و در نهایت میلیاردها انسان را در برمی گیرد. در حالی که محصول این کار (یعنی کالاها) به صورت خصوصی تصاحب می شوند و این کالاها توسط سرمایه دارانی به فروش می رسند که برای تولید این کالاها کار نکرده اند بلکه برای انجام این کار دیگران را به خدمت گرفته اند.

رابطه ی بین سرمایه داران (بورژوازی) و آنهایی که استثمارشان می کنند (پرولتاریا) یکی از نیرو محرکه های سیستم سرمایه داری است. اما نیرو محرکه ی دیگر، که حتی قاطع تر و تعیین کننده تر از اولی است، آنارشی این سیستم است. این موضوع به تضاد پایه ایِ بین ارزش مصرف و ارزش مبادله برمی گردد. به منظور تولید محصولاتی که به قصد فروش تولید می شوند، سرمایه دارن باید پول خرج کنند (یعنی سرمایه گذاری کنند). این پول خرج خرید نیروی کار ( استخدام افراد در ازای دستمزد یا حقوق)، مواد خام، ماشین و سایر وسایل تولید می شود. با این حال، حتی با وجود « مطالعات بازار» توسط سرمایه داران رقیب،  و تلاش های دیگر برای محاسبه ی چگونگی «تحقق بازگشت سودآور»[۲] سرمایه گذاریشان، هیچ تضمینی برای بازگشت سودآور سرمایه یا حتی «جبران»[۳] (برگشت مقداری که برابر است با) آنچه سرمایه گذاری کرده اند، وجود ندارد. به همین دلیل است که آنها مبالغ هنگفتی را خرج تبلیغات می کنند برای قانع کردن «مصرف کنندگان» که محصول آنها مفید ترین محصول است. و اگر آنها موفق نشوند «مصرف کنندگان» را به میزان لازم متقاعد کنند که محصول آنها را بخرند، آنوقت سرمایه داران نمی توانند ارزش مبادله ی متجسد در محصولات شان را متحقق کنند- اگر آنها نتوانند به «بازگشت سودآور» سرمایه دست یابند و یا اگر حتی نتوانند آنقدری بازگشت داشته باشند که با میزان سرمایه گذاریشان «سربه سر شود[۴]»، و این روند ادامه یابد، رقابت را به سایر سرمایه دارن می بازند و ممکن است نهایتا به طور کلی «ورشکست شوند». این نیرو محرکه ای است که موجب می شود، سرمایه داران به طور مداوم در جستجوی شرایطی باشند که منطبق بر آن بتوانند افراد را هر چه شدیدتر استثمار کنند- با به خدمت گرفتن افراد با دستمزد پایین ، مانند دستمزدهای روی خط گرسنگی (یا نزدیک به گرسنگی) که به افراد ، از جمله به کودکان در کارگاه های عرقریزان و معادن در جهان سوم می پردازند. (در آمریکای لاتین، آفریقا، خاورمیانه و آسیا)

رقابت بین سرمایه داران و آنارشی ای که همراه این رقابت است در مقیاسی عظیم رخ می دهد که شامل تولید و مبادله در سطح جهانی است و سرمایه همواره نیازمند آن است که برای «نهاده هایش» منابع ارزان تری به دست آورد(از جمله مواد خام و همچنین افرادی که استثمار می شوند) و در این امر هیچ توجهی به هزینه هایی که بر انسان و طبیعت تحمیل می کند ندارد. و به این معنا، تخریب ناشی از آن نیز مقیاسی عظیم و دائما گسترده تری دارد. همانطور که ریموند لوتا در مقاله ای بسیار مهم توضیح می دهد:

«تشدیدِ جهانی سازیِ تولید امپریالیستی به این واقعیت اشاره دارد که سهم  کیفیتا بزرگتری از تولید صنعتی که در خدمت ضرورت های سودآوری سرمایه ی امپریالیستی است، در عرصۀ بزرگتر جهان و خارج از بازارِ «خانگی» (محلیِ) آنها،  تولید می شوند. این تولیدات توسط بخش های دیگر جهان انجام می شوند، هر چند که بازار داخلی-ملی کشورهای امپریالیستی، هنوز بزرگترین بازار آنهاست و مبنای سرمایه ی امپریالیستی- ملی کشورهایی همچون ایالات متحده، ژاپن، آلمان، روسیه و … هستند. جهانی شدن فزاینده، تجلی منطق گسترش بیاب یا بمیر سرمایه داری امپریالیستی و رقابت بین قدرت های امپریالیستی است»[۵]

تضادهای معرف این سیستم سرمایه داری امپریالیستی، از جمله رقابت بین قدرت های امپریالیستی، به نوبۀ خود و به طور مکرر منتهی به جنگ می شود. این ها شامل جنگ های امپریالیست ها برای تحت انقیاد در آوردن کشورهای جهان سوم (مانند جنگ آمریکا علیه عراق) به منظور دستیابی (یا حفظ) کنترل منابع کلیدی مواد خام و استثمار افراد، تسلط بر مناطق استراتژیک جهان و موقعیت مسلط در جهان به مثابه یک کل است. همچنین «جنگ های نیابتی» ای وجود دارد که در چنین جنگ هایی قدرت های امپریالیستی رقیب از کشورهایی که از آنها قدرت کمتری دارند، حمایت می کنند. و ما نمی توانیم امکان جنگ بین خود قدرت های امپریالیستی رقیب، با تمام تخریب هایی که به همراه خواهد داشت از جمله تهدید بسیار واقعی برای وجود بشریت را نادیده بگیریم.

با وجود تمام پیچیدگی های موجود، اما همه ی اینها نهایتا در تضاد پایه ای ذاتی کالاها یعنی تضاد میان ارزش مصرف و ارزش مبادله- و طرقی که این تضاد در شیوه ی تولید سرمایه داری تبارز می یابد، ریشه دارند؛ شیوه ی تولیدی که پیامدهای وحشتناکی برای بشریت و آینده اش دارد. انقلاب سوسیالیستی، با هدف نهایی جهان کمونیستی، می تواند این تضاد پایه ای و هر چه را که وابسته به آن است، پایان دهد. انقلاب سوسیالیستی این کار را با حرکت به سوی محو مالکیت خصوصی وسایل تولید؛ محو تصاحب خصوصی محصولات تولید شده و محو نهایی تولید محصولات به عنوان کالا محقق می کند. انقلاب سوسیالیستی نیرو های تولیدی جامعه را به طریقی اجتماعی شده و برنامه ریزی شده، جهت تولید چیزها بر اساس آنچه در تأمین نیازهای توده های مردم و در نهایت کل بشریت مفید است سازمان می دهد و توزیع را بر اساس نیاز ، نه بر اساس ارزش مبادله ای پیش می برد..

این امر آغاز عصر جدیدی در تاریخ بشر را ممکن کرده و شالوده های مادی تحقق آن را فراهم می کند، عصری با روابط تماما جدید بین مردم که اساسا مبتنی بر همکاری خواهد بود و نه رقابت و دارای افکار و ارزش های منطبق بر چنین روابطی خواهد بود.

این مقاله ترجمه ای است از:

COMMODITIES & CAPITALISM—AND THE TERRIBLE CONSEQUENCES OF THIS SYSTEM. A Basic Explanation. by Bob Avakian. May 24, 2021 | revcom.us


[۱] good

[۲] Realize a profitable return

[۳] recoup

[۴] Break even


[۱]  گشایش ها: کتابی از باب آواکیان، که توسط انتشارات حزب ما ترجمه شده و در کتابخانه ی سایت قابل دسترسی است.

[۲] کمونیسم نوین: کتاب دیگری است از باب آواکیان که چارچوبه های کلی سنتز نوین را در چهار بخش توضیح می دهد. این کتاب نیز توسط انتشارات حزب ما ترجمه و منتشر شده و در کتابخانه ی سایت ما قابل دسترسی است

[۳] . The reference here (with the example of the different values of an airplane and a candy bar) is to Making Revolution and Emancipating Humanity, by Bob Avakian, Part 1: “Beyond the Narrow Horizon of Bourgeois Right,” in the section “Marxism as a Science—Refuting Karl Popper.”

[۴] This example of chocolate chip cookies, in explaining the basic dynamics of capitalism, is found in the 2003 talk by Bob Avakian, Revolution: Why It’s Necessary, Why It’s Possible, What It’s All About. The film of this talk is available at revcom.us/BA’s Collected Works.

[۵] Imperialist Parasitism and Class‑Social Recomposition in the U.S. From the 1970s to Today: An Exploration of Trends and Changes, by Raymond Lotta, is available at revcom.us