افغانستان: منافع بشریت در چیست؟

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

طالبان قدرت را تصرف می کند و آمریکا با شکست از افغانستان خارج می شود …

۶ آگوست ۲۰۲۱ وبسایت حزب کمونیست انقلابی، آمریکا [۱]

ترجمه از حزب کمونیست ایران (م ل م)

نزدیک به ۲۰ سال پیش بنیادگرایان متعصب اسلامی القاعده چندین هواپیما را ربوده و دو فروند از آنها را به مرکز تجارت جهانی، یک مجموعه اداری عظیم در نیویورک کوبیدند. این مرکز تخریب شد و قریب به سه هزار نفر کشته شدند. آنها همچنین به پنتاگون، مقر وزارت دفاع آمریکا حمله کردند. ایالات متحده که آن زمان  تحت ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش بود، در واکنش به این حمله، علیه رژیم افغانستان اعلام جنگ کرد. به این دلیل که دولت وقت افغانستان به گروه القاعده اجازه داده بود در افغانستان باشند. حکومت افغانستان تحت رهبری گروه بنیادگرای اسلامی طالبان بود. حمله آمریکا به افغانستان جان ده ها هزار افغان و چندین هزار متجاوز آمریکایی و اروپایی را گرفت. در حالی که این مأموریت در انواع و اقسام عبارات شیرین مانند «گسترش دمکراسی» و «آزادی زنان» پنهان شده بود اما  در اصل به دو چیز مربوط می شد: اول، رساندن پیامی به سبک مافیا به هر نیروی دیگری در جهان که مبادا جرأت حمله به ایالات متحده را بکنند و یا حتی اجازه بدهند حمله ای از خاک شان انجام شود و در غیر این صورت با انتقامی صد برابر بدتر نابود خواهند شد. دوم، تلاش برای گسترش بنیادین و خشونت آمیز قدرت ایالات متحده در پهنه ای بسیار گسترده تر و عمیق تر در خاورمیانه و آسیای مرکزی و فراتر از آن در جهان. قدرتی که وجودش برای دفاع از امپراتوری جهانی استثمار، ستمگری وحشتناک و غارت مخرب محیط زیست است.

این «طرح های بزرگ» امپراتوری آمریکا در افغانستان نهایتا شکست خوردند. وقتی ستمکار ردیف اولِ جهان، شکستی را متحمل می شود، برای بشریت مثبت است. این شکست در شرایطی رخ میدهد که درگیری های بزرگی در درون هیئت حاکمه آمریکا وجود دارد. درگیری هایی که از زمان جنگ داخلی آمریکا به این سود بی سابقه است. البته هیچ کس نمی تواند بگوید که این ماجرا چگونه انکشاف خواهد یافت، اما محتمل که وقایع اخیر افغانستان درگیری های درونی هیئت حاکمه آمریکا را در کلیتش و درون نهادهای سخت قدرت حاکمه (نیروهای مسلح، سازمان سیا و غیره) تشدید کند. این درگیری ها با خود امکان پرورده شدن یک وضعیت انقلابی را حمل میکنند. همانطور که در دو اثر اخیر باب آواکیان یعنی «سالی جدید، نیاز عاجل به یک جهان بنیادا نوین برای رهایی تمام بشریت» و همچنین «این زمانه ای نادر است که در آن انقلاب ممکن میشود: چرا چنین است و چگونه میتوان از این فرصت استفاده کرد» تشریح شده است.

بنا بر این ما این شکست را به همۀ دلایلی که گفته شد، خوشامد میگوییم.

این به معنای آن نیست که همه چیز به طور خودکار برای انقلاب ساده تر خواهد شد. در کوتاه مدت دولت بایدن ممکن است بکوشد در جایی دیگر تلافی کند یا این که به شکل دیگری سلطۀ آمریکا را به رخ بکشد. فاشیستها نیز استراتژی خود را چه از طریق فشار گذاشتن بر بایدن یا حمله به او و یا هر دوی اینها دنبال میکنند. هر دو طرف بر طبل زهرآگین میهن پرستی خواهند کوبید، در همان حال که بر سر محتوای آن با یکدیگر رقابت خواهند کرد. سوال اینجا است که آیا در شرایطی که مردم به مسائل بزرگ می اندیشند، کسانی که نیاز به تغییر انقلابی را دیده و برایش فعالیت میکنند، به مردم خواهند گفت که نیروهای محرکه و رانشی این اوضاع به واقع در کجا است و چه خطراتی را در بر دارد؟ و آیا دست به مبارزه ای جانانه خواهند زد که مردم آمریکا با توده های مردم جهان سمت گیری کنند و نه با یکی از جناح های حاکم خودشان؟

با استفاده از این اوضاع باید با مردم کلنجار رفت تا این واقعیت را ببینند که:

«منافع، اهداف و طرحهای بزرگ امپریالیستها، منافع ما، منافع اکثریت عظیم مردم در ایالات متحده یا اکثریت مردم جهان به طور کلی، نیستند. باید دید که امپریالیستها در تعقیب منافع شان، خود را به چه مهلکه ای انداخته اند؟ و باید به مردم نه از منظر امپریالیستها و منافعشان، بلکه از منظر اکثریت بشریت و نیاز بنیادین و عاجل بشریت به خلق یک جهان متفاوت و بهتر، به باز کردن راهی دیگر، جواب داد. (باب آواکیان. پایه ها ۳:۸)

در حالی که شکست آمریکا مثبت است اما پیروزی طالبان مثبت نیست. طالبان در قدرت به معنای افزوده شدن رنج پشت رنج در اشکال مخوف و وحشیانه خواهد بود و پیکان تیزش بیرحمانه زنان را نشانه خواهد گرفت. بنیادگرایی اسلامی هرگز نمیتواند یک بدیل رهایی بخش باشد. همانطور که قبلا از باب آواکیان نقل کردیم:

«در این جا ما شاهد تنش میان جهاد و مک وورلد/مک کروسید [امپریالیسم غربیِ به شدت جهانی شده] هستیم. هر دوی اینها  قشرهای تاریخا منسوخ شده هستند که یکی در میان بشریت مستعمره و تحت ستم است و در طرف مقابل، قشر تاریخا منسوخ حاکمیت نظام امپریالیستی ایستاده است. این دو قطب ارتجاعی یکدیگر را تقویت میکنند، حتی در حالی که با یکدیگر مخالف هستند. اگر با هریک از این «منسوخ»ها سمتگیری کنید، در نهایت هر دو را تقویت خواهید کرد. در حالی که این یک فرمول بسیار مهم است و برای درک بسیاری از دینامیک هایی که قوای محرکۀ رخدادهای جهان در این مقطع هستند، در همان حال باید برایمان روشن باشد که در میان این «دو منسوخ» («دو پوسیده») کدامیک بزرگترین آسیبها را به بشریت زده و تهدید و خطر بزرگتری برای بشریت است: قشر حاکمۀ تاریخا منسوخ سیستم امپریالیستی و به ویژه امپریالیست های آمریکایی. (پایه ها ۱:۲۸)

مردم هرگز نباید به حمایت از یکی از این دو نیروی ارتجاعی بیافتند. ما نیاز داریم که راه دیگری، راه بدیل انقلابی را باز کنیم.

چنین راهی موجود است. این راه، انقلاب و یک جامعۀ سوسیالیستی در مسیر یک جهان کمونیستیِ است. جهان کمونیستی که در آن ستم و استثمار و ملتهای تحت سلطۀ جهان زیر یوغ امپریالیست هایی مانند آمریکا دیگر وجود ندارد، دیگر زنان زیر سلطۀ مردان نیستند… جهانی بدون جنگها، بدون مرزها و حتا بدون کشورها … اجتماع و جمع (کامیونیتی) جهانی مردمانی که خود را از زنجیرهای جهالت و خفقان آزاد کرده اند و مشترکا برای نیکبختی همگانی تلاش میکنند.

چشم اندازی که در این انقلاب تجسم یافته و استراتژیِ انجام این انقلاب نه تنها پیش برده شده است، بلکه توسط باب آواکیان در جنبه های مهمی بازبینی شده و بر پایه ای علمی تر و محکمتر گذاشته شده است. همانطور که آواکیان خودش در کتاب «کمونیسم نوین» گفته است:

«ما نیاز داریم که سنتزنوین کمونیسم به طور گسترده در این جامعه و در سراسر جهان به طور گسترده در دست گرفته شود: در همه جا مردم سوال میکنند که چرا اوضاع این طور است و آیا ایجاد دنیای متفاوت ممکن است؟ در همه جا مردم در مورد «انقلاب» حرف میزنند اما هیچ درک واقعی از معنای انقلاب ندارند. آنها رویکرد علمی برای تجزیه و تحلیل و برخورد با آنچه که در برابرشان است و آنچه باید انجام شود ندارند. در همه جا مردم شورش میکنند اما به آنها مهار زده میشود، سرخورده شان میکنند و به مرحمتهای ستمگران قاتل سپرده میشوند یا به کجراهه هایی کشیده میشوند که در نهایت زنجیرهای بردگی سنت تقویت میشوند و گاه این کار با بیرحمی وحشیانه ای رخ میدهد. همه جا مردم نیاز به راهی برای خروج از شرایط ناامید کننده خود دارند، اما منشاء رنجهای خود و راه برون رفت از تاریکی را نمیدانند.

دنیا با فریاد این آلترناتیو را طلب میکند. به ما بستگی دارد که آن را به میان مردم ببریم، برای آن مبارزه کنیم و از همه کسانی که در همه جا به این فراخوان پاسخ میدهند حمایت سیاسی کنیم. زمانه ای است که پتانسیل پیشروی های عظیم و رهایی بخش یا عقبگردهای ویرانگر و مهلک را در بطن خود حمل میکند.


[۱] As the Taliban Take Over Afghanistan and America Is Driven Out in Defeat.
WHERE DO THE INTERESTS OF HUMANITY LIE?
August 16, 2021
 | revcom.us