اِن.جی.او ها، سوداگری نئولیبرالی با جنبشهای اجتماعی

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه

سرسخن نشریه آتش شماره ۱۲۰. آبان ۱۴۰۰

ان جی اوها به معنای «سازمان های غیر دولتی» و یا آن طور که در ایران برایش واژه سازی شده است «سازمان های مردم نهاد»، صرفا یکی دیگر از «کالاهای» بازار سرمایه داری هستند که آماج سیاسی اصلی شان مهار کردن انرژیِ جنبشهای اجتماعی، از جمله از طریق جذب کنشگران این جنبشها و «بازیافت» کادرهای سرخوردۀ جنبشهای انقلابیِ شکست خوردۀ پیشین به صورت «متخصصین»[۱] این امر است. از نظر خاستگاه تاریخی و زمانی، ان.جی.اوها محصول دورۀ پس از شکست دولتهای سوسیالیستی قرن بیستم، آغاز روند افول جنبشهای انقلابی و هجمۀ ایدئولوژیک و تبلیغاتی ضد کمونیستیِ نیم قرن گذشته هستند. پیش از آن، چنین پدیده ای موجود نبود و عروج چنین نهادهای در چارچوب سیستم را تنها با قرار دادن آن در چارچوبۀ تاریخی بعد از دهۀ ۱۹۷۰ و افول جنبشهای اجتماعی رادیکال و انقلابی میتوان درک کرد. جنبشهای که آماج آنها سرنگون کردن تمامیّت دولت بورژوایی و کسب قدرت سیاسی برای ساختن دولت و روابط نوین تولیدی و اجتماعی بود.

در شرایطی که میلیاردها انسان از حق «خوردن» و مسکن و کار با ثبات محرومند و صدها میلیون نفر حتا به حداقلهای بهداشتی مثل توالت یا آب آشامیدنی سالم دسترسی ندارند؛ در شرایطی که میلیونها زن در سراسر جهان وادار به تن فروشی شده اند، استفاده از گفتمان «حق» و «عدالت» و «امنیت» و «آزادی» و «دموکراسی» تبدیل به کالای خدماتی سودمندی برای «بازار» شده است. سالانه میلیاردها دلار از سوی مراکز بین المللی جهانی و مالی مانند سازمان ملل، نهادهای «کمک» که از بودجه دولتها تأمین میشوند، دفاتر «خیریه» در بنگاه های سرمایه داری و نهادهای مذهبی مثل کلیساها، بنیادهای اسلامی و غیره و همچنین مستقیما از سوی خود دولتها به این ان.جی.اوها اختصاص مییابد. توده های مردم در شورش علیه وضعیت موجود، از میان خود کسانی را میپرورانند یا از میان روشنفکرانِ طبقۀ بورژوا و خرده بورژوازی کسانی را جذب مبارزۀ خود میکنند که در روند مبارزات اجتماعی صاحب مهارت (مهارت در سازماندهی و ایجاد انسجام جمعی و ترویج) و اعتبار (اعتبارِ غیر حکومتی بودن) میشوند. اما «بازار» به آنها به عنوان پتانسیلهایی برای مدیریت ان.جی.اوها و مهار انرژی برخاسته از جنبشهای اجتماعی و ادغام آنها در داخل سیستم و کارکردهای آن مینگرد. مقاومت در مقابل این روند، به اصلی مهم در حفاظت از حق توده های تحت ستم و استثمار برای مبارزه علیه سیستمی که تمام این رنجها را بر بشریت تحمیل میکند، تبدیل شده است.[۲]  

سیاست حکومتی ان.جی.اویی کردن جنبشهای اجتماعی در ایران

اوج فعالیت ان.جی.اوها و تفکر ان.جی.اویی در ایران در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی بود. در این دوران تلاش چند جانبه ای همزمان پیش برده میشد: سرکوب مبارزین واقعیِ ضد رژیم در میان مادران خاوران، دانشجویان چپ، کارگران، کانون نویسندگان، معلمان، وکلای مردمی و غیره از یک طرف و از طرف دیگر دادن مجوز فعالیت ان.جی.اویی به برخی از کنشگران جنبشهای اجتماعی مختلف به ویژه در عرصۀ زنان و قانون و هنر و دادن مجوز و امکانات بسیار بیشتر به محافل هار در نشریات و سیاسی، تئوریک و هنری  نئولیبرالی که وظیفه شان در بهترین حالت، پراکندن آموزه های سازش با نظام موجود و ترویج روشهای انفعالی پست مدرنیستی و نشر اطلاعات غلط (دیس اینفورمیشن) ضد کمونیستی بود.

خاتمی حتی پس از پایان دوران ریاست جمهوری اش بنیادی به نام «بنیاد باران» تأسیس کرد تا «اصلاحات را در جامعه نهادینه کند». یک ان.جی.اوی بزرگ که بنیان گزارانش از جریان کارگزاران سازندگی و کارگزاران حکومتی از جناح اصلاح طلب هستند. این ان.جی.او اهداف خود را با واژه های زیبای «تلاش برای آزادی و آبادی و توسعه ایران» مزین میکند، اما هدف اصلی آن تعلیم و تربیت نخبگانی برای «اصلاح» و در واقع ترمیم و استمرار جمهوری اسلامی است. آن چه به «جنبش اصلاحات» در جمهوری اسلامی معروف شد، به لحاظ اجتماعی و از منظر مردمی در واقع تبدیل کردن پتانسیل مبارزات اجتماعی به یک سوداگری سیاسی و تجاری بود. آنچنانکه توان و خشم و نارضایتی مردمی را از طریق صندوق رأی و توهم رفرمهای «گام به گام» و «فعالیت مدنی غیر سیاسی» به مجاری بی خطر برای رژیم و به عنوان اهرمی در جهت جلب مشروعیت داخلی و بین المللی حکومت تبدیل کند. چکیدۀ سیاسیِ رابطۀ ان.جی.اوها با مردم عبارت بود از: تبدیل مبارز و منتقد سیاسی به مددکار اجتماعی و واسطه ای برای ایجاد نوعی سازش و همگرایی میان مردم قشرهای تحت ستم، به ویژه زنان و جوانان، با حاکمیت.

در دوره خاتمی، سیاست ان.جی.اوئیزه کردن جنبش زنان با جدیت پیش برده شد. اما قبل از او و در دوره موسوم به «سازندگی» در ریاست جمهوری رفسنجانی، ادغام هرچه بیشتر اقتصاد ایران در اقتصاد جهانی سازی شدۀ سرمایه داری امپریالیستی، نه فقط با سیاست های نئولیبرالی و خصوصی سازی بلکه با سیاست ان.جی.اوئیزه کردنِ «نارضایتی و اعتراض» همراه بود.[۳] طبق آمار وزارت اطلاعات (که ثبت کننده ان.جی.اوها است) در این دوره، تعداد ان.جی.اوهای ثبت شده از ۱۳ به ۱۵۸ و تعداد ان.جی.اوهای ثبت نشده به ۹۰ مورد رسید.[۴] ان.جی.اوهای به اصطلاح «مردم نهاد» و «غیر حکومتی» از دولت بودجه میگرفتند و گزارش شده است که بودجه حکومتی بسیاری از ان.جی.اوهای زنان که در دوره خاتمی رشد کرده بودند، در دوره احمدی نژاد قطع شدند.[۵]

در مورد ان.جی.اوئیزه کردن جنبشهای اجتماعی به ویژه جنبش زنان در ایران، علاوه بر جناح اصلاح طلب جمهوری اسلامی، رشد و گسترش ان.جی.اوهای مرتبط با نهادهای مالی سازی غربی در بریتانیا و هلند و آمریکا و کانادا نیز گسترش یافت. این روند در دورۀ ریاست جمهوری احمدی نژاد هم ادامه یافت و به موازات تشدید نزاع میان جمهوری اسلامی و آمریکا، رقابت بر سر «جامعه مدنی» نیز شدت گرفت و جناح های امپریالیستی در ایالات متحده آمریکا هم کوشش کردند در خارج از کشور «سازمانهای غیر دولتی» مانند «موسسه توانا»، «کنگرۀ ملی ایرانیان» و غیره را تشکیل بدهند. در همین رقابتها بود که در داخل کشور پروانه های ثبت ان.جی.اوهای نزدیک به پروژه های اصلاح طلبان ملغا شد و بودجه های دولتی شان قطع شد. هنگامی که احمدی نژاد مهار ریاست جمهوری را به دست گرفت، «کنشگران» ان.جی.اوهای زنان برای مماشات با دولت وی نیز دست به تلاش زدند.[۶] با این وصف احمدی نژاد، ان.جی.اوهای دوران خاتمی را «غربی» خواند و درب اکثر آنها را بست و بودجه های دولتی شان را قطع و حتا برخی از شاغلین آنها را دستگیر کرد. پژوهشگری که علاوه بر تحقیق در اسناد و مدارک گذشته، با ان.جی.اوهای دایر در دورۀ روحانی مصاحبه کرده است، مینویسد: «ان جی اوها در ایران نه در داخل حکومت هستند و نه فعالین ضد رژیم میباشند. بلکه مدافع تغییرات تدریجی در داخل محدوده های سیستم هستند… ».[۷]

واقعیت تاریخی، به طور غیرقابل انکار اثبات کرد که تا چه حد تلاش ان.جی.اوهای زنان در دوران ریاست جمهوری خاتمی و کارگزاران رفسنجانی، برای «بهبود موقعیت قانونی زنان» بیهوده بود و حتی به اهداف «ذره ای» خود هم نرسید. اما میتوان گفت تا اندازه ای در اتلاف انرژی یک نسل از زنان جوان و سرگردان کردن آنها در جویبار حقیری که در آن تنها چیزی که عاید صیاد میشود سترونی و بیهودگی و نتیجتا یأس و سرخوردگی است، موفق عمل کردند. از جمله از طریق تئوریزه کردن و اشاعۀ تفکر پراگماتیستیِ «کار در درون سیستم» و استفاده از زبان حاکمان برای «بهبود تدریجی در وضعیت زنان». آنها حتی سکۀ «فمینیسم اسلامی» را برای زنان هیئت حاکمه ضرب زدند. در شرایطی که بیش از نیمی از ورودی دانشگاهها را دختران تشکیل میدادند، بسیاری شان در جستجوی رهایی از قید و بندهای خفقان آور نظام پدرسالار و زن ستیز جمهوری اسلامی، به این ان.جی.اوها که در دسترس شان بود روی آوردند.[۸] اما این شور و اشتیاق توسط استراتژی اصلاح طلبان و کارگزاران حکومتی مانند ملاتی برای تقویت چارچوبه های ستمگرانۀ سیستم حاکم به کار برده شد.

چنین نبود که هر شاغل یا فعال ان.جی.او به صورت آگاهانه و با چنین اهدافی وارد این روند شده باشد. بلکه ان.جی.او دارای افق و ایدئولوژی و ساختاری است که نتیجه ای جز این نمیتواند داشته باشد. ان.جی.او و ساختار و ایدئولوژی آن در عالیترین سطوح فرمانروایی بر جهان از سوی مراکز فکر سرمایه داری اینگونه تبیین شده است و با وجود آنکه مدعیِ نداشتن «ایدئولوژی» است اما ایدئولوژی اش دقیقا این است که «هیچ آلترناتیو دیگری جز سرمایه داری وجود ندارد»، «از تلاش برای ایجاد تغییرات کلان و بنیادین سیاسی خودداری کنید و دل به امور ملموس و دست یافتنی ببندید» و باید «در چارچوبه سیستم» کار کرد. ماموریت اصلی ان.جی.اوها این نیست که زنان یا جوانان یا هر قشر دیگر را برای ایجاد تغییرات اجتماعی به نفع ستمدیدگان و استثمار شوندگان «توانمند» کنند. بلکه ماموریت اصلی شان این است که با استفاده از گفتمان «مشارکت» و «دموکراسی» و «عدالت» و غیره، پتانسیلهای انقلابی را که تضادهای سیستم دائما تولید میکنند را به درون «حوزه خاکستری» کشیده و سترون و یا تبدیل به لشگر بوروکراتها و تکنوکراتهای جدید سیستم بکند.

پول و «پروژه»ها و جنبشهای زنان در عراق و افغانستان

 یک راه فهمیدن این که بودجۀ اهدا شده به ان.جی.اوها چگونه پایه های آن جنبش اجتماعی را نابود میکند، دیدن و مطالعۀ روندهایی است که دائما تکرار میشوند. مثلا، صنعت ان.جی.او سازی در خاورمیانه را نگاه کنیم. این روند از نزدیک به جنگهای نامحدودی که آمریکا و متحدینش در اشغال نظامی عراق و افغانستان به راه انداختند ربط دارد. به طور مشخص ان. جی.اوهای «توانمند سازی زنان»، «آموزش فن آوری» و «تعلیم دموکراسی» و دیگر «تعلیمات» کاملا برای آموزش یک قشر جدید از تکنوکراتها و بوروکراتهای دستگاه دولتی در عراق و افغانستان به راه افتادند. طبق معمول، ان.جی.اوها به شکار پتانسیلها از میان زنان و مردانی که سالها زیر تیغ صدام مبارزه کرده بودند یا به میان افغانستانی های مهاجر در اروپا و آمریکا و پاکستان و ایران رفتند. امپریالیسم آمریکا ارتباط نزدیکی میان «دخالت نظامی» و «پروژه های توسعه» که آن را «عملیات ثبات آفرین» نامید، برقرار کرد. در سال ۲۰۰۵ آمریکا ده میلیارد دلار به این پروژه ها اختصاص داد که با همکاری ان.جی.اوها پیش برده میشدند. یکی از این ان.جی.اوها «فوروم مستقل زنان عراق» بود که در بیانیۀ ماموریتش میگوید هدف آن: «مخالفت با قربانی انگاشتن زنان، ضدیت با فمینیسم رادیکال و حکومت بزرگ[۹]، مبارزه برای برابری قانونی، حق مالکیت، بازار آزاد، خانواده مستحکم و سیاست دفاع ملی و سیاست خارجی قدرتمند و موثر برای کشور، است».[۱۰] دوره آموزشیِ این ان.جی.اوها که توسط «بنیادها دموکراسی: راهنمای آموزگاران» در آمریکا تهیه شده است حول چهار مفهوم سازماندهی شد: اقتدار، حریم خصوصی، مسئولیت پذیری و عدالت. این پلاتفرم به آموزگاران میگوید باید مشوق سازش و اجماع در جامعه باشند. و انجیل، قرآن و تورات به عنوان منابع اقتدار اخلاقی معرفی میشوند. (همان) زنانی که از درون این «آموزشها» با موفقیت بیرون می آیند هیچ ربطی به «جنبش زنان» ندارند، بلکه گروهی از قشر نخبۀ تکنوکرات و بوروکرات رژیم حاکم و اشغالگران امپریالیست هستند که ماموریتشان ساختن یک دولت مدرن بورژوای با ثبات و متکی بر پدرسالاری دینی است.

مشابه همین روند در افغانستان پیش رفت و زمین سوخته ای از مقاومت زنان را بر جای گذاشت و به جای آن یک قشر از زنان تکنوکرات و بوروکرات که در مشاطه گری حکومت مرتجع و پوسیدۀ جمهوری اسلامی افغانستان و اشغال نظامی امپریالیستی به عنوان «عصر دموکراسی» متخصص شده بودند، برآمدند. اینها خدمتگزار رژیمی بودند که در سال ۲۰۰۳ قانون اساسی دینمدار (تئوکراتیک) را تصویب کرد. همان قانونی که حق مردانه و پدرسالاریِ بی‌رحم و ستمگرانه را به رسمیت شناخت. و بالاخره جاده صاف کن بازگشت طالبان شد تا این وحشت آفرینی ها غلیظ تر شوند.

 خودداری از منطق توهم و ضرورت سیاست انقلابی

حتا انسان های دلسوز که به واقع در جستجوی راهی برای کم کردن دردها و آلام مردم هستند با خیالی ترین توهماتِ مربوط به امکان اصلاح رژیم یا به طور کلی امکان اصلاح سیستم سرمایه داری، خودفریبی می‏کنند. آیا از خود نمیپرسند چگونه میتوان از نظامی که تولید کنندۀ شکافهای طبقاتی و جنسیتی و جنگهای ویرانگر و نابودی محیط زیست است، انتظار «توانمند سازی» مردم را داشت؟ گرفتن پول یا «بودجه» از انواع بنگاهها و بنیادهای داخلی و خارجی برای تأمین هزینه های جنبشهای دادخواهی، فمینیستی، کارگری و غیره نه تنها «بی ضرر» و «زیرکانه» و «هوشمندانه» نیست، بلکه کوته نظرانه و همراه با نتایجی بسیار مخرب است. اینکه برخی مبارزین دلسوز احساس میکنند گرفتن «بودجه» از این و آن مرکز دولتی یا غیر دولتی، بی ضرر است به معنای آن است که جهان بینی و اصول ایدئولوژیکِ خود سیستم را درونی کرده اند و به مبارزه شان نیز با همان عینک نگاه میکنند. چرا که دینامیسم رادیکال و مبارز و معترض این جنبشها را به کالایی قابل مبادله و خرید و فروش به سیستمی تبدیل میکنند که خودش منشأ این ستمها و تبعیضها است. مثلا چگونه میتوان برای احقاق عدالت در مورد جنایات جمهوری اسلامی در دهۀ ۶۰ و تابستان ۶۷ به بودجه از نهادها یا دولتهای امپریالیستی دل بست که خودشان همان جنایات را در ویتنام، الجزایر، هند، کنگو، آرژانتین، شیلی و غیره مرتکب شدند و حتی در اواخر دهۀ ۱۳۶۰ نسبت به این جنایات بی توجه بوده و به دولت مجری آن قتل عامها کمکهای مالی و وام ارائه میدادند؟ یا چگونه میتوان برای رهایی زنان از نهادها و دولتهای سرمایه داری یاری طلبید که ستم بر زن، تقویت کیش مادریّت، تقسیم کار ستمگرانه و تبعیض آمیز بر اساس جنسیت در خانواده، ترویج صنعت سکس و پورنوگرافی از ویژگی های فکری و ساختاری و برنامه ای عملکردشان است؟

آنها آرزو دارند که رهایی از بی حقوقی های مفرط سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، راه حلهای ساده ای داشته باشند. اما در واقعیت چنین نیست و چنین راه حل ساده ای وجود ندارد. امروز در همه جا، چه در ایران که رژیمی مانند جمهوری اسلامی حاکم است و چه در آمریکا و اروپا و چین روسیه و غیره نظام سرمایه داری-امپریالیسم مسلط است و سرچشمۀ رنجهای حاکم بر زندگی اکثریت مردم جهان ما است. درک علمی از این سیستم و کارکردها و سیاست هایش برای پیشبرد مبارزۀ موفقیت آمیز، حیاتی است. کارکردهای این سیستم در مقابل بشریت هیچ راهی به جز از بین بردن آن از طریق سرنگونی انقلابی دولتهای حاکم باقی نگذاشته است. برای رهایی ضرورتا باید از چارچوبه های سیستم و کارکردها و قواعد و ایدئولوژی تولید شده توسط آن خارج شد و از آن گسست کرد.

سیاست زدایی، جنبش زدایی و ضدیت با انقلاب و فعالیتهای انقلابی، به ویژه انقلاب کمونیستی، از ویژگی های بنیادین و پایه ای ایدئولوژی ان.جی.اوئیزه کردن جنبشهای اجتماعی و مبارزات مردم بوده و هست. تمام سطوح حیات اجتماعی مردم و زندگی اقتصادی و تولیدی و فکری شان در جامعه و جهان سرمایه داری لاجرم پدیده ای «سیاسی» و تنیده شده با امر سیاست و مبارزه سیاسی است. در مقابل سیستم سرمایه داری فقط و فقط یک بدیل هست و آنهم نظام کمونیستی است که اتفاقا پایه هایش توسط کارکرد خود سرمایه داری و به طور دائم و هرثانیه ایجاد میشوند. اما برای بالیدن و شکوفایی و تحقق این انقلاب لازم است تا جسد پوسیدۀ سیستم سرمایه داری از روی این شالوده های عینی و مادی کنار زده شود. برای این کار، ما نیاز به در هم شکستن نظام تولیدی-اجتماعی سرمایه داری داریم و گام اول تحقق چنین امری، پیروزی یک انقلاب سیاسی و در هم شکستن سلطۀ دولتی و سیاسی طبقۀ حاکمۀ سرمایه داری است. انقلاب و کنش سیاسی ای که ان.جی.اوها و تفکر ان.جی.اویی اساسا در ضدیت و مقابل آن است.

یادداشتها:

[۱] در واقع فعالین انقلابی و رادیکال چپ که سابقا علیه ستم و استثمار مبارزه میکردند، پس از شکست انقلابها به جمعی سرخورده اما متخصص رسمیِ معضلات اجتماعی تبدیل شدند.

[۲] از این حقیقت هرگز نباید نتیجه گرفت که هر فردی که وارد فعالیت ان.جی.اویی شد تابع این سیاست گردید و تبدیل به خدمت گزار سیستم شد. در این جا صحبت بر سر افراد نیست. بلکه یک سیاست کلان است که توسط سیاست ریزان سرمایه داری جهانی فرموله شد و با چنین اهدافی به کار بسته شد.

[۳]  در سال ۱۳۷۴ فاطمه رفنسجانی اولین ان.جی.اوی زنان به نام «انجمن همبستگی زنان» را ایجاد کرد. این روند در دورۀ خاتمی، شدت گرفت. وی، «دفتر مشارکت زنان» (مشارکت زنان در حکومت) را به وجود آورد و زهرا شجاعی که از کنشگران حقوق زنان بود را به عنوان مشاور خود برگزید.

[۴] Saeidi 2005. 30

[۵] همراه با ان.جی.اوها، جی آی ان جی او[۵] هم رشد کردند که به معنای «ان.جی.اوهای حکومت نهاد» است.

[۶] مشخصا نوشین احمدی خراسانی خطاب به وی گفت، جنبش زنان پلی است که مردم و دولت را به هم متصل میکند. 

[۷] Shahram Akbarzadeh, Rebecca Barlow, Sanaz Nasirpour. Registered NGOs and Advocacy in Iran 2021 Third World Quarterly Volume 42 issue 7

[۸]  شهرزاد مجاب. دولت و رشته مطالعات زنان: اسلامی- بومی سازی فمینیسم ستیزی. در: ایران نامه، سال ۳۰ شمارۀ ۳. پائیز ۱۳۹۴ (۲۰۱۵)

[۹] «حکومت بزرگ» واژه ای است که سرمایه داری نئولیبرال به دخالت حکومت در تقبل وظایفی مانند آموزش و بهداشت و زیرساخت های عام المنفعه داده است.

[۱۰] Shahrzad Mojab (2013). “Tracing Dollars, Mapping Colonial Feminism: America Funds Women’s ‘democracy Training’ in Iraq in Jean Makdisi, Noha Bayoumi, Rafif Rida Sidawi (eds.) Arab Feminisms: Gender and Equality in the Middle East. London: I.B. Taurus: 329-388