واقعیت کمونیسم.اقتصاد سیاسی مارکسیستی. بخش ۱۹

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه

بخش ۱۹: دفن واقعیت سوسیالیسم در چین مائوئیستی، جنایت علیه بشریت است

از نشریه آتش شماره ۱۲۲. دی ۱۴۰۰

انقلاب کمونیستی و استقرار سوسیالیسم در چین در سال ۱۹۴۹، در فاصله کمتر از دهسال جمعیت چند صد میلیونی چین را از فقر، بیکاری، اعتیاد، تن فروشی، بی سوادی، قحطی و خشکسالی و سیلاب های مکرر، ازهم گسیختگی اجتماعی و ویرانی بخش های اقتصاد کشاورزی و فقدان صنعت و وابستگی استعماری به قدرت های امپریالیستی، نجات داد. این تحول که شاید به نظر کسانی «معجزه» بیاید، اما معجزه نبود بلکه نتیجه سوسیالیسم بود.

در چین سوسیالیستی در فاصله ۲۷ سال از سال ۱۹۴۹ تا ۱۹۷۶، یک چهارم جمعیت کره زمین درگیر تلاش های شگفت انگیزی برای آفریدن جامعه و اقتصادی بود که به طور رادیکال از سرمایه داری متفاوت بود و شاهد زنده ای بود بر این که اقتصاد برنامه ریزی شده سوسیالیستی می تواند انرژیهای خلاق را در مقیاسی که تاریخ بشر تا کنون بخود ندیده، رها و شکوفا کند؛ می تواند توده ها را قادر کند که آگاهانه از نیروهای مولده ای که به دستشان رسیده، برای از بین بردن شکاف ها و تمایزات طبقاتی و اجتماعی استفاده کند؛ خصلت کار و زندگی و آموزش را کاملا عوض کند؛ به جای فردگرایی به مشارکت آگاهانه و داوطلبانه دامن بزند و امکان شکوفایی همه جانبه پتانسیل های اکثریت جامعه را فراهم کند.

چین انقلابی پیروزی های اقتصادی بزرگی را در فاصله کوتاهی به دست آورد. محصولات کشاورزی و صنعتی در دو دوره ۱۹۶۶-۱۹۵۲ و ۷۶- ۱۹۶۶ افزایش مداوم داشت. در مناطق روستایی معضل تغذیه حل شد و گرسنگی و بیماری عمومی رخت بربست. استاندارد معیشتی ای تثبیت شد که هرگز اجازه نمی دادند میزان مصرف مردم و کیفیت زندگیشان از آن پایین تر برود. دستگاه های تبلیغاتی سرمایه داری جهانی (و بورژوازی ای که در سال ۱۹۷۶ از طریق کودتایی خونین در چین به قدرت رسید) می گویند که چین سوسیالیستی، در دورۀ انقلاب فرهنگی پرولتاریایی (۱۹۷۶-۱۹۶۶) در آستانه فاجعه اقتصادی بود! این، دروغی محض است. زیرا، نرخ رشد سالانه تولید صنعتی به بیش از ۱۱ درصد رسید که رقمی خیره کننده بود. در آن دوره، راهگشائی های صنعتی و علمیِ بسیار مهمی شد. از جمله، ایجاد صنایع ابزار ماشینی در مقیاس گسترده، پیشرفت های بزرگ در کشتی سازی، و در علم پزشکی ساختن انسولین مصنوعی. مصرف اهالی شهر و روستا با نرخ نسبتا خوب ۲ درصد در سال رشد کرد. در مقام مقایسه با نرخ رشد کشورهای پیشرفته صنعتی معاصر طی ۱۹۷۱-۱۹۰۰، فقط ژاپن بود که رشد درآمد سرانه اش بهتر از چین بود. در دوره ۷۵-۱۹۶۵ نرخ رشد چین در قیاس با سایر کشورهای کم درآمد جهان سوم بسیار بالا بود. [i]

اما مهمتر از این ارقام، کیفیت توسعۀ اقتصادیِ سوسیالیستی در چین بود که روند رو به کاهش نابرابری های اجتماعی را تضمین کرده بود. مانع از آن شده بود که بازار و سودآوری، عامل تعیین کننده در تخصیص منابع و توزیع درآمد باشد. توسعه اقتصاد سوسیالیستی، بر پایه کنترل کلکتیو توسط توده هائی که در کف جامعه قرار داشتند، پیش می رفت. تفاوت میان درآمد و مصرف در شهرها با هر معیاری که سنجیده شود فوق العاده کم بود. در بخش صنایع، بالاترین حد دستمزد که به برخی مدیران و کارکنان فنی پرداخت می شد حداکثر ۵ برابر  دستمزد کارگران غیر ماهر بود (یعنی نرخ تفاوت دستمزد پنج به یک). این در حالی بود که در بسیاری از کشورهای جهان سوم در آفریقا و آسیا، نرخ تفاوت دستمزد از ۳۰ به ۱ تا حتی ۵۰ به ۱ می رسید و «غیر عادی» محسوب نمی شد.

یک رشته اقدامات حل نابرابری شهر و روستا انجام شد. مشخصا در برنامه ریزی اقتصادی، شرایط مبادله به نفع بخش کشاورزی شکل داده می شد. صنایع روستایی و شبکه فنی روستایی توسعه داده شد. مدارس متوسطه گسترش یافت. دهقانان به دانشگاه ها راه یافتند. جوانان دانشجو به روستاها اعزام شدند. خدمات درمانی و رفاهی روستایی وسیعا  گسترش یافت. (قبل از انقلاب فرهنگی پرولتاریایی، دو سوم صندوق بودجه خدمات پزشکی و درمانی در مناطق شهری مصرف می شد. اما پس از آن این نسبت به  ۴۰ درصد کاهش یافت.) طول عمر متوسط در این جامعه پهناور و کم توسعه یافته  و عمدتا روستایی، بسیار بالاتر از سایر کشورهای کم درآمد بود. طبق آمار سازمان ملل، در سال ۱۹۷۵، نرخ مرگ و میر کودکان در شانگهای که در دوران سوسیالیستی چین، بزرگترین شهر آن بود پایین تر از نرخ مرگ و میر کودکان در نیویورک بود.

ریموند لوتا در مقامۀ «کتاب شانگهای» می نویسد، «این واقعیت که چین مائوئیستی کشوری بسیار فقیر و وسیعا دهقانی بود، برخی ناظران را به این نتیجه رسانده که شاید استراتژی چین انقلابی برای توسعه اقتصادی قابل ستایش باشد اما این استراتژی اساسا فقط به درد غلبه بر توسعه نیافتگی می خورد. به عقیده این ناظران، تجربه چین سوسیالیستی حرف چندانی برای جوامع پیشرفته صنعتی ندارد. اما این عقیده کاملا اشتباه و یک باور اروپا محورانه است. … بسیاری از معضلاتی که برنامه ریزان، در توسعه صنعتی چین سوسیالیستی با آن ها درگیر بودند (مانند، ممانعت از تخریب محیط زیست …، مکان مراکز صنعتی، شکل ادغام محل زیست و محل کار، شکل ادغام تولید صنعتی با فعالیتهای غیرصنعتی، کنترل آلودگی و حل مشکل زباله ها، جلوگیری از رشد معوج جمعیت شهری و حمل و نقل صنعتی و تغییر دادن الگوهای مصرفی و غیره) بدون شک پس از پیروزی انقلاب سوسیالیستی در کشورهای صنعتی غرب، از مسائل حاد توسعه سوسیالیستی خواهند بود. مقابله جدی با انواع مشکلاتی که در جوامع پیشرفته سرمایه داری وجود دارد و حل آنها (از نیازهای درمانی و آموزش گرفته تا آلودگی محیط و شرایط محلات فقیرنشین) مستلزم انقلابی است که نه فقط منابع را بر حسب اولویت های نیازهای انسانی مد نظر قرار دهد بلکه راه مشارکت کامل و رهایی ذهن مردم را بگشاید. تجربه انقلاب در قرن بیستم نشان داد که یک جامعه سوسیالیستی باید انرژی و قدرت خلاقه انسانها را از طریق تقویت ارزشهای سوسیالیستی، ارتقاء آگاهی و تشویق ابتکار عمل توده ها در تمامی سطوح، تکامل دهد و رها سازد. در این زمینه، پروژه مائوئیستی در چین نمونه شگفت انگیزی بود.» (کتاب شانگهای، مقدمه)

ریموند لوتا همچنین توجه را به این نکته مهم جلب می کند که، برنامه ریزی سوسیالیستی در چین مائوئیستی، مبتنی بر نقد الگوی اقتصاد برنامه ریزی شده در شورویِ دوران استالین بود که بیش از اندازه بر تمرکز تاکید داشت. در الگوی مائوئیستی، تاکید شد که یک اقتصاد سوسیالیستی باید نیروهای مولده اجتماعی شده را که نیازمند درجه بالائی از هماهنگی متمرکز هستند، با عدم تمرکز گسترده  و ابتکار عمل محلی ترکیب کند. به این ترتیب، مائوئیست ها هنگام گسست از اشکالات الگوی توسعه اقتصادی در شوروی، به «راه» پراگماتیستیِ توسل به مکانیسم های بازار سرمایه داری نرفتند. برای آنها روشن بود که این مکانیسم ها، نه تنها آن طور که ادعا می شود، «پادزهری برای بوروکراسی» نیستند بلکه فقط به یک نتیجه منتهی می شوند: تمرکز ثروت در یک سو و فقر در قطب دیگر، تبعیت کار زنده از انباشت سودآور سرمایه و هرج و مرج در تولید.

سرانجام، این سئوال وجود دارد که برنامه ریزی چیست؟ برنامه بخودی خود هدف نیست بلکه باید به هدف محو تولید کالایی و طبقات خدمت کند و با این هدف مورد سنجش قرار گیرد. برنامه باید به پایه های مادی و اجتماعی استثمار و ستم هجوم برد، شرایط و روابط تولیدی و اجتماعی که به تقسیمات طبقاتی و ملی و جنسیتی پا می دهد را دگرگون کرده، نهایتا ریشه کن کند. باید همراه با عمیقترین مبارزه سیاسی و ایدئولوژیک در پی نابودی تمایزات موجود بین کار فکری و کار یدی، روشنفکر و کارگر، زن و مرد، کارمند دولت و عضو عادی جامعه باشد. این مسیر اقتصاد برنامه ریزی شده سوسیالیستی در چین بود.

اما اقتصاد سوسیالیستی چین هم دچار معضلات مهم بود. در واقع نمی توانست جز این باشد. کارگران، دهقانان، زنان و سایر “هیچ بودگان” وارد عرصه های “ممنوعه” دانش فکری، تخصص فنی و فرهنگ شده بودند. در این زمینه ها، تجربه و الگوهای قبلی چندانی وجود نداشت. خیلی چیزها باید تجربه می شد و منحنی یادگیری در مورد قوانین اقتصاد سوسیالیستی باید بالا می رفت. درسها و اشتباهات باید مکررا جمعبندی می شد و اصلاحات صورت می گرفت. و هم زمان باید با بورژواهایی که در حزب کمونیست لانه کرده و با چنگ و دندان تلاش می کردند جلوی تغییرات سوسیالیستی را بگیرند، مبارزه سیاسی و ایدئولوژیک و برنامه ای می کردند.

ریموند لوتا در مورد این که مشکلات و چالش ها چه بودند، این مسائل را می شمارد: «نقاط ضعف ساختاری در بخشهای معین نظیر انرژی، ذغال سنگ، سنگ معدن آهن و حمل و نقل؛ نرخ رشد ایستا در کشاورزی؛ تفاوتهای مهمی که کماکان در استاندارد زندگی میان کمونها موجود بود؛ مشکلات موجود در استفاده مولد حداکثر از نهاده های سرمایه ای؛  وظایف جدیدی که توسعه اقتصادی پدید می آورد، مانند مدیریت منابع و کنترل محیط زیستی.»

مائوئیستها برای مواجهه با این مشکلات و مصاف ها آماده بودند و رویکرد حل این مسائل را داشتند.     اما سیاستهای مائوئیستی، از جمله اصول برنامه ریزی که در بالا بحث شد، در خلاء پیاده نمی شد. در چارچوب مبارزه دو خط درون حزب کمونیست و جدال دائمی بر سر قدرت، بر سر این سیاستها و اجرای آنها، مبارزه می شد.

هر چند این جامعه تحت محاصره نظام سرمایه داری جهانی از بین رفت و بیش از ۲۷ سال دوام نیاورد اما در همان مدت کوتاه صدها میلیون کارگر و دهقان و زنان و روشنفکران، تجربه تاریخی عظیمی را برای امروز بشریت برجای گذاشتند. این تلاش عظیم، با وجود آنکه در گام های ابتدائی خود بود اما عالیترین نقطه تکامل جامعه بشری، تا به امروز است و برای ساختن آینده ای بدون سرمایه داری به دستاوردهای آن تکیه کرد. در دوره ای به سر می بریم که پست ترین انگیزه ها در رفتار بشر، امری عادی و حتا مایه مباهات معرفی می شود. در دوره ای هستیم که امیدها و رویاهای کمونیستی، غیر واقع بینانه و کلیشه و تقدس گرایی خوانده می شود، دفاع از تجربه انقلاب سوسیالیستی چین اهمیتی عظیم یافته است. در دنیایی به سر می بریم که سازمان تولید اجتماعی سرمایه داری، افراد را از یکدیگر و از قوه خلاقه شان جدا می کند. شکاف دو قطب دارا و ندار هیچگاه تا  این حد عمیق نبوده و مضاف بر این، به علت توسعه کور اقتصادی با خطر نابودی محیط زیستی روبرو هستیم. در چنین دوران و دنیائی، به مبارزه برای برقراری سوسیالیسم نباید فقط بعنوان یک اصل نگاه کنیم. باید با اضطراری تازه و نوین برای آن در عمل بجنگیم.

ضمیمه

اصول برنامه ریزی انقلابی

از خلال گزارش و سنتزهای علمیِ «کتاب شانگهای» در مورد اصول برنامه ریزی اقتصاد سوسیالیستی، یک حقیقت به طور خیره کننده خودنمایی می کند و آن این که، داشتن آگاهی علمی نسبت به این که ساختن چه آینده ای ممکن و مقبول است، نقش عمده در تحقق آن آینده دارد. این آگاهی، نقش عمده ای در مارکسیسم دارد. اصول برنامه ریزی  اقتصاد سوسیالیستی مبتنی بر این رویکرد علمی است: درک عمیق آن چه ممکن است و دخالتگری سازمان یافته در تبدیل این ممکن به واقعیت؛ ایجاد تغییر و تحول به سمت هدفی که ضروری، ممکن و مقبول بودن آن به ثبوت رسیده است. از رویکرد «کتاب شانگهای» برای کار امروز که تدارک و انجام انقلاب است، بسیار می توان آموخت. باید تاکید کنیم که «کتاب شانگهای» که سنتز تجربه ساختمان اقتصاد سوسیالیستی در چین بود، توسط کمیته ای از کارگران شانگهای تحت رهبری چان چون چیائو به نگارش درآمده است. نسخه پیشرفته تر این کتاب بعد از کودتای سرمایه داری در سال ۱۹۷۶ هرگز روی انتشار را به خود ندید.

در زیر، اصولی را که درشماره پیش در ارتباط با برنامه ریزی اقتصاد سوسیالیستی شرح دادیم، بار دیگر تکرار و یادآوری می کنیم.

«کتاب شانگهای» ایجاد روابط متناسب میان بخش های مختلف اقتصاد برای دست یافتن به توسعه موزون اقتصاد سوسیالیستی را به تفصیل شرح می دهد. در اقتصاد سوسیالیستی،  توازن میان بخشهای  مختلف و وابسته به یکدیگر از طریق برنامه ها تنظیم می شود. روابط عمده ای که باید میان آنها توازن ایجاد شود به طور خلاصه عبارتند از: اول، تناسب میان کشاورزی  و صنعت. این ها دو بخش اساسی  تولید هستند که متقابلا بهم وابسته اند. دوم، تناسب میان بخشهای  درون کشاورزی. سوم، نسبتهای  درون بخش صنعت. روابط متناسب در درون صنعت، درون کشاورزی  و میان کشاورزی  و صنعت، سه رابطه بسیار مهم در کل اقتصاد می باشند. کشاورزی  و صنایع سبک اساسا وسایل معاش  را تامین میکنند و صنایع سنگین اساسا ابزار تولید را تولید میکنند. هنگامیکه میان این سه، تناسب برقرار شود، رابطه متناسب میان دو دپارتمان تولید اجتماعی  (صنایع ابزار تولید و صنایع وسایل مصرف) اساسا تنظیم می  شود. چهارم، تناسب های  میان تولید صنعتی  و کشاورزی با ارتباطات و صنایع حمل و نقل. مارکس، صنعت حمل و نقل را بعنوان چهارمین حیطه تولید دسته بندی  کرد. بدون توسعه مناسب  ارتباطات و حمل و نقل، تولید صنعتی  و کشاورزی  به شدت عقب می افتند.  پنجم، تناسب بین توسعه فرهنگی  و آموزشی  با توسعه اقتصادی. ساختمان یک کشور سوسیالیستی بدون رشد علوم مدرن و فرهنگ غیر ممکن است. ششم، تناسب میان افزایش در تولید و رشد فعالیت های  فرهنگی  و آموزشی  از یکسو و رشد جمعیت از سوی  دیگر. هفتم، رابطه متناسب میان انباشت و مصرف. هیچ جامعه ای بدون انباشت نمی تواند بقا و توسعه خود را تضمین کند. هشتم، رابطه متناسب میان مناطق مختلف که به معنای، توزیع ظرفیت های  تولیدی  در مناطق مختلف، با سیاست الویت دادن به بالا کشیدن مناطق محرومتر.

هرگز نباید فراموش کرد که «تناسب» و «توازن» همواره دینامیک هستند. یعنی، بارها برهم می خورند و دوباره باید برقرار کرد. در این زمینه، نکات روش شناختی مهمی را در رویکرد کمونیست های انقلابیِ حزب کمونیست چین به برنامه ریزی اقتصادی می توان مشاهده کرد. آنان به مساله تعادل در اقتصاد به صورت مقوله ای دینامیک می  نگریستند که در آن تعادل به عدم تعادل ره می  گشاید و عدم تعادل به تعادلی نوین. زیرا، حل تضادها در وضعیت تغییر به وجود می آورد. جواب به ضرورت های پیشین، ضرورت های جدید به وجود می آورد و گاه تصادف و غیر منتظره ها، بر اوضاع اضافه می شوند. کمونیست های انقلابی در حزب کمونیست چین، نسبت به حل تضادها رویکردی مثبت داشتند. یعنی، تضاد را فقط به صورت مانع نمی دیدند بلکه امکان دگرگون کردن آن و ایجاد حرکت در جهت تعمیق روابط سوسیالیستی و به جلو راندن توسعه اقتصاد سوسیالیستی را نیز می دیدند و سعی در محقق کردن پتانسیل نهفته در تضادها را داشتند. در پیش بردن این روش، آنها مبارزات مهمی علیه سیاست های پراگماتیستی که در کوتاه مدت به رشد در این یا آن بخش منجر می شدند، اما در درازمدت جهت گیری استراتژیک نظام اقتصاد سوسیالیستی را عوض می کردند، و موجب عدم تعادل های بزرگ می شدند، مبارزه می کردند. در زمینۀ از بین بردن شکاف های منطقه ای، بر سیاستِ بالا کشیدن سطوح عقب مانده و رساندشان به سطوح پیشرفته تر تاکید می کردند.

کتاب شانگهای، تاکید می کند که در برنامه ریزی باید از پراکنده کردن منابع و بخش گرایی پرهیز کرد و به جای آن از روش «تمرکز دادن نیرو برای انجام یک نبرد با هدف نابود کردن نیروی دشمن»[۱] استفاده کرد. در مورد رابطۀ میان امور کلیدی و فرعی، می گوید در عین این که باید میان آنها تمایز گذاشت و امور کلیدی را محکم در دست گرفت اما باید به امور فرعی نیز پرداخت زیرا تعادل کلی وابسته به رابطه دینامیک میان این جنبه هاست و غفلت از امور فرعی موجب اختلال در کار امور کلیدی می شود. در مورد رابطۀ میان بلند پروازی و واقع بینی می گوید، در برنامه ریزی باید آماج بلند اتخاد کرد که پایه علمی  داشته و عملی  باشد و بر اهمیت ترکیب برنامه ریزی درازمدت (برنامه های  ۵ ساله، دهساله و بیست ساله) و برنامه های  کوتاه مدت (یکساله، فصلی  و ماهانه) تاکید می گذارد. این سطوح مختلف، در ارتباط دیالکتیکی با یکدیگر قرار دارند و یک سیستم را تشکیل می دهند. در حزب کمونیست چین، همواره یک جناح بورژوایی بود که بر «ابدی» کردن مراحل و برنامه های فوری پافشاری می کرد و در واقع این سیاست و روشی بود که آنان برای احیای سرمایه داری در چین سوسیالیستی دنبال می کردند. و بالاخره، موفق شدند که در سال ۱۹۷۶ پس از مرگ مائو، قدرت را به دست گرفته و سوسیالیسم را در چین سرنگون کرده و سرمایه داری را احیاء کنند و به این ترتیب، فاجعۀ بزرگی را برای بشریت رقم بزنند.

[۱] این روشی است که مائوتسه دون در «شش اثر نظامی» فرموله می کند: تمرکز نیرو برای محو نیروی دشمن.

[i] پژوهش های مندرج در مجله «توسعه جهانی» دوره های سوم و چهارم به سال ۱۹۷۵ و ۱۹۷۶. کتاب ها و مقاله های پژوهشی مختلف مانند «اقتصاد چین و استراتژی مائوئیستی» از مانتلی ریویو ۱۹۷۶؛ کتاب «توسعه اقتصادی چین» نشر دانشگاه میشیگان ۱۹۷۵؛«اقتصاد سیاسی چین» (اکسفورد ۱۹۸۷)هر دو به قلم الکساندر اکستاین؛ «چین: انقلاب ادامه یافت» نوشته یان میردال و گان کسل انتشارات وینتیج ۱۹۷۲ و صدها کتاب و هزاران مقاله از این دست. برای عناوین بیشتر به بخش «یادداشت ها» در کتاب «اقتصاد مائوئیستی و مسیر انقلابی به سوی کمونیسم» کتاب آموزشی شانگهای ص ۳۳۴ رجوع کنید. کتاب  شانگهای در کتابخانه حزب کمونیست ایران (م.ل.م) cpimlm.org  موجود است.