طرح یک جمعبندی سیاسی از دورۀ اخیر جنبش دانشجویی: بخش پنجم و پایانی: مبنای عمومی فراز و فرودهای جریان صنفی و احتضار کنونی اش

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۸ دقیقه

از نشریه آتش شماره ۱۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

۹۶: آغاز دور جدیدی از مبارزات در ایران و تَرَک هایی در صنفی گرایی

۱۳۹۶ سال از سرگیری فشرده سلسله ای از اعتراضات بود؛ از زنان، کارگران، کشاورزان، و مالباختگان گرفته، تا بازنشستگان، فرهنگیان و پرستاران. مجموعه این اعتراضات فضای سیاسی اجتماعی بسیار ملتهب کرده بود که نهایتا به خیزش دی ماه ۹۶ منتهی شد. این شرایط سیاسی تاثیرات خود را بر جریان صنفی در دانشگاه ها نیز گذاشت. علی رغم اینکه بیانیه ۱۶ آذر ۹۶ همچنان بر همان محور سابق اعتراض علیه خصوصی سازی می چرخید و تاکید اصلی اش بر مطالبات دانشجویی بود، اما در مراسم دانشگاه تهران شاهد اجرای نمایشی مترقی بودیم که ستم های روا داشته شده بر زنان، معلمان، کارگران، کشاورزان و… را مطرح می کرد. محتوا و مطالبات بیانیه قرائت شده در ۱۶ آذر ۹۶ با نمایشی که در آن روز به اجرا درآمد تنشی های غیرقابل چشم پوشی در پی داشت. اولین شکاف های بین بخش های پیشرو و میانه از سویی و عقب ماندۀ جنبش به تدریج در حال آشکار شدن و شکل گرفتن بود.

به گمان ما عامل اصلی پیشروی لایه های پیشرو جریان صنفی، التهاب فضای سیاسی و برجسته شدن تضادهای ساخت اجتماعی سیاسی بود. هیچ گونه فعالیت سیاسی اجتماعی بر روی یک ریل ثابت و خطی حرکت نمی کند و تمامی جریانات اجتماعی یا سیاسی تضادهایی را در درون خود حمل می کنند. اما در مواقع طوفانی و حاد شدن تضادها است که قطب بندی های درونی روشن تر می شوند. در چنین لحظاتی لایه های پیشرو، عمدتا در جریان تحولاتی که شکل می گیرد فاصله خود را با بخش های عقب مانده بیشتر می کنند. البته این گونه نیست که همیشه مرزهای عبورناپذیری بین لایه های پیشرو، میانه و عقب مانده موجود باشد؛ از قضا در چنین لحظاتی امکان دارد که افرادی از لایه های پیشرو به میانه یا عقب پرتاب شوند و بالعکس.

در دی ماه ۹۶ دانشگاه نقشی ایفا کرد که درخور جنبش دانشجویی پیشرو بود. فراموش نکنیم که مهمترین شعار دی ماه ۹۶ «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تموم ماجرا» که سرشت نشان این خیزش بود، خروشش از دانشگاه شنیده شد. مشخص است که تمامی شرکت کنندگان تجمع ۹ دی دانشگاه تهران، از درون جریان صنفی نبودند، اما بسیاری از پیشروان آن تجمع، متشکل از بخش پیشرو این جریان بودند.

ادامۀ پیشروی بخش های پیشرو جنبش صنفی

۱۶ آذر ۹۷ نیز دانشجویان در صحن دانشگاه تهران با اجرای نمایشی بار دیگر استثمار کارگران و ستم بر زنان، فرهنگیان و… را یادآور شدند. اما نقطۀ درخشان عناصر پیشرو در درون جریان صنفی در اردیبهشت ۹۷ رقم خورد. زمانی که خیابان آرام بود اما دانشگاه پرچم «الغای حجاب اجباری» را بلند کرد و در این مبارزه با شعار «علینژاد و ارشاد/ ارتجاع و انقیاد» هم با متحدان بورژوازی امپریالیستی و هم با بنیادگرایی دینی مرزبندی کرد. در این تجمع ما دیگر شاهد سخن گفتن از صرف زنان دانشجو نبودیم، بلکه از ستم بر زنان در جامعه سخن گفته شد. این صدای رسای اردیبهشت که بر پلاکاردهای سرخ نقش بسته بود، لااقل برای مدتی روسری های سفیدی که «یواشکی» در نسیم متحدان بورژوازی می رقصید را به باد فراموشی سپرد.

خیزش آبان ۹۸ شور عظیمی آفرید. پاسخ حکومت کشتار و قتل عام بیش از ۱۵۰۰ معترض بود. بسیاری از فعالین دانشجویی تهدید و دستگیر و مرعوب شدند، اما این بار نیز دانشجویان پیشرو و پیشروان جریان صنفی در آن فضای خفقان بعد از کشتار، ۱۶ آذر را برگذار کردند. در این ۱۶ آذر سخنی از «تبعیض» طبقاتی و جنسیتی نبود، بلکه از تضاد طبقاتی و تضاد جنسیتی سخن رفت. در این تجمع صرفا از دانشجویان بازداشتی سخن نرفت، بلکه از زندانیان سیاسی سخن رفت. این تجمع به صراحت با جناح های مختلف دولت از سویی و قطب های مختلف امپریالیسم از سوی دیگر مرزبندی داشت. علاوه بر این، از همسرنوشتی توده ها در ایران با سایر خلق های خاورمیانه هم سخن گفت. نقاط درخشان این تجمع از قضا پرداختن به «مسائل کلان سیاسی» و «موضع گیری» در قبال  «رخدادهای سیاسی» بود.

مبنای فراز و فرودهای جریان صنفی از سال ۱۳۹۳ تاکنون

در بخش های پیشینِ این سلسله مقالات، به روحیۀ رفرمیسم و تسلیم طلبی حاکم بر جریان صنفی مشخصا از ۹۴ تا به ۹۶ اشاره کردیم. پرسش این است که جریان صنفی چگونه توانست در بازه ۹۶ تا ۹۸ نقشی پیشرو ایفا کند و چطور از ۹۸ تاکنون به محاق کامل رفته است؟ این فراز و فرودها را چگونه می توان توضیح داد؟

جریان صنفی که اساسش بر مبنای مبارزات و مطالبات صنفی شکل گرفته بود، با خیزشی مواجه شد که از قضا جمهوری اسلامی را به مثابۀ شکلی از حکومتگری به پرسش می کشید. خواسته های ۹۶ اساسا متفاوت از مطالبات صنفی بود. بخش پیشرو جنبش صنفی از خواست هایی دفاع کرد که توده ها به خیابان کشیده بودند. ۹۶ خط مرزهای جدیدی ترسیم کرد. این خط مرز با خون توده های جان باخته، زندانی و شکنجه شده ترسیم شده بود. جنبش پیشرو در هر شکلی، حتی در قالب خود به خودی اش، از ۹۶ به بعد دیگر نمی توانست خود را صرفا به مطالبات صنفی محدود کند.

بخش پیشرو جنبش صنفی در حال برداشتن گام هایی ولو سست و لرزان به فراسوی صنفی گرایی بود. رد این گام ها را آنچنان که اشاره شد می توان در اردیبهشت ۹۷ و آذر ۹۸ گرفت. اما هیچ گاه با صنفی گرایی تعیین تکلیف نکرد. جریان صنفی گرایی به نقد و خودانتقادی نپرداخت. این جریان در ساحت نظریه و تئوری مطالبات صنفی را صورت بندی کرد و به نقد خواست های کلان سیاسی پرداخت، آنجا که خود واقعیت، مضحک بودن مطالبات کوچک را در برابر ستم های بزرگ عیان کرد، پشت گام های توده ها به راه افتاد. اما هیچ گاه روشن نکرد که آن مطالبات کوچک، چه نسبتی با این واقعیت های کلان داشت. ۹۶ و ۹۸ دو طوفان بزرگ بودند و نشان از نقطه عطفی عظیم داشتند. لایۀ پیشرو جریان صنفی با طوفان توده ها همراه شد، اما نتوانست با تحلیل نظری این واقعیات (پیش از این به معضل کم بهایی به تئوری در درون جنبش صنفی اشاره کرده بودیم) گام هایی چنان استوار بردارد که از اشتباهات گذشته اش گسست کند.

جنبش صنفی در بازۀ زمانی ۱۳۹۳ تا ۹۶ بر «مطالبات صنفی و خرد» تاکید کرد. چرا که می دانست با پا سفت کردن بر این مطالبات می تواند گسترۀ عظیمی از دانشجویان را پوشش دهد. در واقع جنبش صنفی از عقب مانده ترین بخش های دانشجویی دنباله روی کرد که تبارزات این عقب ماندگی را در بخش قبل نشان دادیم. اما بخش پیشرو جنبش صنفی در بازه ۹۶ تا ۹۸ «بر خواست های کلان» تاکید کرد. چرا که گسترۀ عظیمی از توده ها پیشاپیش این خواست ها را به خیابان کشانده بودند و خیزشی عظیم حول آن شکل گرفت. در واقع جنبش صنفی از پیشروی توده ها دنباله روی کرد.

اما پیشروی جنبش صنفی در بازۀ ۹۶ تا ۹۸ را علی رغم حرکت های شجاعانه و تحسین برانگیزش، به هیچ معنا نباید به مثابه گسست از ریشه های نظری صنفی گرایی در نظر گرفت. دقیقا به همین دلیل بود که بار دیگر با بر آمدن کرونا و کشتار گسترده ای که در تعاقب آن شکل گرفت و فروکش کردن جنبش ها، بار دیگر از دانشگاه صدای مطالباتی شنیده شد: «تعطیلی دانشگاه» و چندی بعد مطالبۀ «بازگشایی دانشگاه».

مسئله اتحاد

جریان صنفی از همان ابتدا بیش از اینکه به دنبال ترسیم خط مرز باشد، منهای خط مرزهای سیاسی و نه نظری که با محور مقاومت و ایدئولوگ های جمهوری اسلامی داشت، به دنبال اتحاد هر چه گسترده تر بود. اما از آنجایی که این اتحاد را بیش از هر چیز می خواست حول مطالبات صنفی صورت بدهد و نه مسائل سیاسی و نظری، به ضد خود بدل شد. جنبش صنفی در صنفی گرایی اش سیاستی را دنبال می کرد. این سیاست مبناهای نظری مشخصی داشت. اما بنیۀ نظری جنبش صنفی به قدری ضعیف بود که ناتوان از پلمیک های سیاسی نظری بود. جنبش صنفی بار دیگر تاکید می کنیم به مثابه جنبش نه این و آن فرد، به مثابه روند نه این استثنا و آن استثنا، نه می توانست از گذشته جمع بندی کند و پایش را بر زمینی محکم استوار کند و نه قادر بود از روندهای خود انتقاد کند. کم بنیگی نظری، جنبش صنفی و آکسیونیسم درونی شده اش، موجب شد که نتواند نقدهای دریافتی از چپ به جنبش را از نقدهای راست تفکیک کند. به این ترتیب عموما صرفا نظرات ایجابی خود را مطرح می کرد و در پاسخ به راست ترین نقدهای نظری با ارائه مواضع سیاسی پاسخ می داد.

جنبش صنفی در فضای پرتضادی شکل گرفت. این تضادها چه در نسبت با بدنه درونی خودش و چه در نسبت با سایر جریان ها مشهود بود. جنبش صنفی اما سعی می کرد در بهترین حالت بر شکاف های و تضادهای بیرونی چشم ببندد و در جایی که احساس می کرد امکان دارد خط سیاسی و نظری اش منزوی شود، به تاکتیک های نادرست و غیر اصولی دست میزد. در مقابل، می کوشید تا شکاف ها و تضادهای درونی را با چسب اکتیوسیم و آکسیونیسم حول مطالبات پوشش بدهد.

این در حالی است که برای اینکه اتحادی اصولی به گونه ای که به منافع بلند مدت جنبش و توده ها خدمت کند شکل بگیرد، باید افراد و جریان های مختلف در اتحاد، تضادها و تمایزها را تشخیص دهند. با شناخت همین تضادها، شکاف ها و تمایزهای خطی است که امکان وحدتی اصول شکل می گیرد و مبارزۀ اصولی سیاسی در قالب همان وحدت می تواند جریان یابد. تنها در این شکل از اتحاد است که پویایی نظری، سیاسی و عملی جریان می یابد. گرایشات مختلف مدام در معرض آزمون، نقد و خود انتقادی قرار می گیرند و روشنی سیاسی نظری شکل می گیرد. در غیر این صورت صداقت و شفافیت سیاسی شعاری بیش نخواهد بود. مائو در این مورد فرمول «وحدت-انتقاد- وحدت» را پیش گذاشت. به این معنا که ما در جایی که پایه های صحیح و عینی اتحاد وجود دارد، وارد اتحاد خواهیم شد، اما کمونیست ها در آن اتحاد وارد مبارزه و انتقاد هم خواهند شد تا همان اتحاد را به سطح بالاتری ارتقا دهند.

در نظر بگیریم که در یک جنبش توده ای یا هر جنبش دیگری با گرایش های مختلف و گوناگونی وارد اتحاد شویم. اما اگر در درون این اتحاد، مبارزۀ خطی و سیاسی صورت نگیرد، شکاف ها و تمایز جهت گیری ها روشن نشود و صرفا بر مبنای یک سری مطالبات حداقلی تلاش کنیم طیف هر چه بیشتری از افراد و جریانات را در بر بگیریم، بر کمیت ما افزوده خواهد شد، اما این کمیت به کدام جهت گیری خدمت خواهد کرد و چه تاثیر گذاری خواهد داشت؟ گرایش عمده بر این است که برای حفظ اتحاد و افزایش کمی اعضای درگیر در اتحاد، از تضاد ها و شکاف های درونی همان اتحاد چشم پوشی کند. اما اتحادی که بر این مبنای سست استوار باشد، ممکن است دست به کار چند آکسیون پرجمعیت بر مبنای حداقلی ها بشود، اما وزیدن اولین نسیم تضادها و موانع موجب از هم پاشیدن این اتحاد خواهد شد. لنین در این مورد و در تقابل با نغمه های وحدت بورژوازی در درون جنبش دانشجویی می گوید: « روند تکامل و روند مبارزه سیاسی، خود بهترین رسوا کننده جمله پردازی دموکرات های بورژوا در مورد وحدت است. در روسیه رشد جنبش واقعی همین حالا به این نوع رسوا کردن منجر شده است. منظور من آکادمیسین ها هستند که یک گروه مشخص دانشجویان را تشکیل می دادند. تا زمانی که مبارزه واقعی وجود نداشت، آکادمیسین ها از توده عمومی دانشجویان مشخص نمی شدند و وحدت کلیۀ بخش متفکر این توده خدشه ناپذیر به نظر می آمد. اما به محض اینکه زمان عمل فرا رسید، جدایی عناصر ناهمگون اجتناب ناپذیر شد.» {تاکیدات از لنین} (لنین:۱۹۷۹، ۱۴)

سخن آخر

با توجه به مجموعۀ شواهد، می توان گفت آن چه تحت عنوان جریان صنفی در دهه ۱۳۹۰ شکل گرفت و جنبش صنفی ای حول آن سامان یافت، به پایان حیاتش رسیده است. بیش از دو سال است که شاهد به شماره افتادن نفس های جنبش صنفی شکل گرفته در دانشگاه هستیم. اما صنفی گرایی هم چنان ادامه دارد و ادامه خواهد داشت. صنفی گرایی پایان نمی یابد، چرا که پایه های عمیق مادی در درون خود شیوه تولید سرمایه داری دارد. اما جنبش دانشجویی در ادوار آتی اگر می خواهد به واقع نقش پیشرو و وظیفۀ تاریخی اصلی اش در مبارزه طبقاتی و در جامعه را ایفا کند، باید به یک نقد و جمعبندی همه جانبه، علمی و مستند از خط سیاسی و ایدئولوژیک جریان صنفی گرایی که در این دهه در فضای دانشجویی ایران ایجاد شده و حرکت کرد، دست بزند. نقدی که عمیق تر شدن آن می تواند به سهم خود به مثابۀ یک عنصر مثبت و تأثیرگذار به کار نسل های بعدی مبارزان دانشجو در جنبش دانشجویی ایران بیاید.

پایان