جنگ ارتجاعی ایران و عراق: قسمت هشتم: سوسیال-امپریالیسم شوروی و جنگ
صلاح قاضی زاده
از نشریه آتش شماره ۱۲۷. خرداد ۱۴۰۱
در قسمت ششم این سلسله مقالات آتش و وقتی بررسی ابعاد منطقه ای و جهانی جنگ ایران و عراق و موضع گیری قدرت های جهانی در قبال آن را آغاز کردیم، نوشتیم که:
«این جنگ در اوج رقابت میان دو بلوک امپریالیستی غرب به سرکردگی امپریالیسم آمریکا و شرق به رهبری سوسیال-امپریالیسم شوروی اتفاق افتاد و در دوره های مختلف به درجات گوناگون از رقابت و روابط میان دو قدرت امپریالیستی تأثیر گرفت و به سهم خود بر آن تأثیر گذاشت. جنگ هشت سالۀ صدام و خمینی در قلب خاورمیانه یکی از ژئواستراتژیک ترین مناطق جهان اتفاق افتاد. بیخ گوش مهم ترین منابع نفتی دنیا، پس از خلاء مهمی که در آرایش قوای دو بلوک بعد از سقوط رژیم محمدرضا شاه به عنوان ژاندارم منطقه ایجاد شده بود، در جنوب مرزهای اتحاد شوروی و به موازات جنگ تجاوزکارانۀ این کشور در افغانستان، وسط کلاف پیچیدۀ مسالۀ عرب ها و اسرائیل و اندکی پس از بحران اقتصاد جهانی در دهۀ ۱۹۷۰. هر کدام از این فاکتورها به تنهایی کفایت میکرد تا پای قدرتهای جهانی و منطقه ای را به این معرکه بکشاند و بر جهتگیری ها و فراز و فرود جنگ تأثیر بگذارد… دو قدرت امپریالیستی آمریکا و شوروی در مراحل مختلف جنگ کوشیدند از آن در مسیر پیشبرد اهداف اسراتژیک شان در رقابت با یکدیگر و کسب نفوذ و هژمونی مضاعف به ویژه در منطقۀ خاورمیانه استفاده کنند.» (آتش ۱۲۴. اسفند ۱۴۰۰)
در این شماره به طور اختصار به موضع سوسیال-امپریالیسم شوروی در قبال جنگ ارتجاعی صدام و خمینی خواهیم پرداخت. پیش از آغاز بار دیگر لازم است تأکید کنیم که اتحاد شوروی از سال ۱۹۵۶ و پس از کودتای درون حزبی خروشچف و شرکاء دیگر یک کشور سوسیالیستی نبود و به سرمایه داری دولتی و سپس تا لحظه فروپاشی به یک قدرت امپریالیستی تبدیل شد.(نگاه کنید به لوتا ۱۴۰۰) بنا بر این موضع شوروی در قبال جنگ ارتجاعی ایران و عراق نه چنانکه خودش و مبلغینش در احزاب رویزونیستی مانند حزب توده در ایران یا حزب شیوعی عراق ادعا می کردند از منظر «انترناسیونالیسم پرولتری و صلح و سوسیالیسم» بلکه متأثر از ضرورت ها، برنامه ها و اهداف یک بلوک امپریالیستی بود.
جهتگیری شوروی در مواجهه با جنگ ایران و عراق، تابعی از استراتژی سیاست خارجی کلی این قدرت امپریالیستی در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ یعنی هماوردطلبی با بلوک غرب و مداخلۀ فعال در نقاط مختلف جهان به منظور جلب متحد و مؤتلف و کسب نفوذ نظامی و اقتصادی و سیاسی بود. از این رو رد پای امپریالیسم شوروی و اقمارش در پیمان ورشو یا کوبا در جنگ ها، تنش ها، خیزش ها و کودتاهای مختلفِ چهار گوشۀ جهان از آنگولا، اتیوپی، موزامبیک و اوگانادا در قاره آفریقا تا ویتنام، کامبوج، لائوس در آسیای جنوبی شرقی و از شبه قاره هند و افغانستان تا مصر، لیبی، سوریه، عراق و یمن در خاورمیانه دیده می شد.
به طور مشخص در رابطه با جنگ ایران و عراق، مختصات صحنه و بستر برای روس ها پیچیده و حساس و متناقض بود. به این معنی که هم حاوی پتانسیل ها و فرصت های مهمی جهت منافع شوروی و کسب امتیازات اقتصادی و سیاسی-نظامی منطقه ای بود و هم خطرات بالفعل و بالقوه ای را در بر داشت. در یک سوی این جنگ، رژیم بعث عراق به عنوان متحد مهم شوروی در جهان عرب قرار داشت و در سوی دیگر، ایرانِ پس از سقوط رژیم شاه که برای روس ها بسیار وسوسه انگیز بود. سقوط شاه به عنوان اصلی ترین و مهم ترین متحد امپریالیسم آمریکا و بلوک غرب در خاورمیانه و به مثابۀ «ژاندارم منطقه»، باعث از هم گسیختگی پیمان امنیتی-نظامی طراحی شده توسط آمریکا با محوریت ترکیه-ایران-پاکستان موسوم به پیمان سنتو (CENTO) شد. این مساله به نوعی بی ثباتی و «خلاء قدرت» در منطقۀ خاورمیانه و به ضرر منافع امپریالیسم آمریکا و بلوک غرب منجر شد که هم امکان لشگرکشی بی درد سرتر شوروی به افغانستان را فراهم آورد و هم موقعیتی که روس ها در بستر آن می کوشیدند تا خلاء قدرت را پر کرده و مانع از تبدیل شدن مجدد ایران به پایگاه امپریالیسم آمریکا در مرزهای جنوبی شان بشوند.
امپریالیسم شوروی به شعله ور شدن آتش جنگ میان عراق و ایران خوشامد نگفت، اما وقوع و خصوصا تداوم این جنگ در مجموع برای منافع شان از جهات متعددی مثل کسب درآمدهای اقتصادی ناشی از فروش سلاح یا دیگر قراردادهای نظامی و اقتصادی، تغییر توازن قوای منطقه ای به نفع خودشان، کسب مشروعیت و گسترش نفوذ سیاسی و نظامی در خلیج و همزمان محدود کردن نفوذ آمریکایی ها، مثبت بود. (Litwak. 210) از این رو شوروی هم مانند آمریکا، قدرت های اروپای غربی مثل بریتانیا، فرانسه و آلمان غربی و همچنین اسرائیل طرفدار ادامه یافتن جنگ ارتجاعی خمینی و صدام و فرسایشی شدن جنگ بود. از نظر سران کرملین تداوم هر چه بیشتر این جنگ تا مقطع سال ۱۳۶۷/۱۹۸۷ هم موقعیت شوروی در منطقه را تثبیت می کرد، هم جا پاهای جدیدی در ایران، کویت و عمان برای روس ها می گشود و هم رژیم ایران را از دخالت بیشتر در جنگ افغانستان و تسلیح بخشی از مجاهدین افغان در جهاد علیه رژیم دست نشاندۀ مسکو در کابل باز می داشت. همچنین تداوم این جنگِ مخرب باعث ویرانی هر چه بیشتر دو کشور و ضعف مالی و اقتصادی مضاعف شان پس از جنگ شده و نتیجتا باعث وابستگی بیشتر اقتصادی و تکنیکی و نظامی هر دو طرف یا دست کمی یکی از آن ها به قدرت های امپریالیستی جهان از جمله اتحاد شوروی می شد.
سیاست شوروی در قبال جنگ ایران و عراق را به سه دوره می توان تقسیم کرد که البته در هر سه دوره، خط استراتژیک اصلی که بالاتر گفتیم در آن قابل مشاهده و هستۀ اصلی موضع این قدرت امپریالیستی بود.
مرحله اول ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۲
بر خلاف ایالات متحده آمریکا که پس از ماجرای گروگان گیری سفارتش در تهران از حمله ارتش عراق به ایران استقبال می کرد و به سهم خود کوشید تا صدام حسین را به این حمله ترغیب کند، رهبران اتحاد شوروی از برافروخته شدن آتش این جنگ خوشحال نشدند. وقوع این جنگ اگرچه بخشا افکار عمومی جهان را از اخبار مربوط به تجاوز قوای شوروی به افغانستان به سوی خود معطوف می کرد، اما به این دلیل مطلوب شوروی ها نبود که طرفین درگیر در آن هر دو گرایشات ضد آمریکایی داشته و به لحاظ سیاسی و دست کم به لحاظ ایدئولوژیک ضد متحدین آمریکا و بلوک غرب در منطقه یعنی اسرائیل و کشورهای عربی حاشیۀ خلیج بودند و حال رو در روی یکدیگر ایستاده بودند. همچنین شوروی ها به درستی حس می کردند که این جنگ ممکن است هم باعث احیای روابط ایران و آمریکا بشود و هم تبادلات و پیوندهایی میان عراق و بلوک غرب خصوصا آمریکا به وجود بیاورد. از این رو کرملین، جنگ را تقبیح کرد و موضع بی طرف گرفت و اعلام کرد که به هیچکدام از طرفین جنگ کمک نظامی و تسلیحاتی و اطلاعاتی نخواهد کرد. اما این فقط سطح ماجرا بود و در پشت صحنه، روس ها ناچار بودند به دو ضرورت جواب بدهند: از یک سو نمی توانستند چشم بر ایرانِ پسا شاه و ضد آمریکایی و منافع احتمالی نهفته در آن برای شوروی ببندند و دست روی دست بگذارند تا دوباره همسایۀ جنوبی شان در اثر فشار ناشی از جنگ به دامن آمریکا و بلوک غرب باز گردد. چیزی که اتفاقا مورد نظر بخشی از سیاستمداران آمریکایی و غربی بود. به همین علت کرملین با آغاز جنگ، حملۀ عراق به ایران را محکوم کرد و خواهان آتش بس فوری شد و حتی تلاش کرد از طریق پیشنهاد قراردادهای اقتصادی و تکنولوژیک با ایران – با توجه به تحریم تکنولوژیک ایران بعد از ماجرای سفارت از طرف آمریکا و بلوک غرب – مانع از سقوط رژیم نوظهور ایران و نابودی کاملش به دست عراق بشود. اما از سوی دیگر شوروی ها نمی خواستند متحدشان یعنی عراق را از خود برانند. که در این صورت دو خطر کوتاه مدت و بلند مدت جدی منافع اقتصادی و دیپلماتیک شوروی و بلوک شرق در منطقه را تهدید می کرد: یکی اینکه قرارداد ارزشمند منعقد شده میان مسکو و بغداد در سال ۱۹۷۲ که بخشی از نیاز بلوک شرق به نفت را تأمین میکرد، تضعیف شده و یا کلا بر باد می رفت؛ دیگری و مهمتر اینکه بی توجهی مسکو به عراق یا کمک به ایران باعث سمتگیری رژیم بعث با آمریکا و بلوک غرب بشود. مسکو در تمام طول سال های جنگ هشت سالۀ ایران و عراق این نگرانی را داشت که صدام و حزب بعث عراق هم مانند انوار سادات و دولت مصر ناگهان به سمت غرب گرایش پیدا کنند. (Razoux. 2015: 83-84)
از این رو، شوروی ها در دو سال اول جنگ با حفظ ظاهر بی طرفی و عدم مداخله، از طریق متحدین شان به هر دو طرف سلاح می دادند. از طریق کشورهای عضو پیمان ورشو به ویژه چکسلواکی و لهستان به عراقی ها و از طریق متحدین منطقه ای و جهانی شان یعنی سوریه، لیبی و کره شمالی به ایران.
شوروی ها در این مقطع هنوز از جهتگیری نهایی رژیم ایران در قبال بلوک های جهانی مطمئن نبودند و امید داشتند که روابط خود با تهران را گسترش دهند. ولادمیر وینوگرداف سفیر شوروی در ایران به نخست وزیر جمهوری اسلامی پیشنهاد گسترش روابط دو جانبه را داد، اما ایران نپذیرفت. البته ایران در اوایل سال ۱۹۸۱/ زمستان ۱۳۶۰ ابراز تمایل به برقراری رابطه پنهانی نظامی با شوروی کرد و شوروی ها از سال ۱۹۸۱ از طریق بلغارستان به ایران سلاح دادند. تانکهای روسی تی ۵۵ و تی ۶۲ از طریق بندر انزلی در اختیار ایران قرار گرفت و شوروی ها علاوه بر موشکهای سام ۷، سیصد مشاور نظامی روس هم برای تعمیر تسلیحات روسی که ایران از عراق غنیمت گرفته بود، به تهران فرستادند. در مقابل ایران هم به مهندسان روسی اجازۀ تحقیق بر روی جنگندۀ آمریکایی تام کت را داد. (Razoux. 2015: 84-85) محسن رفیقدوست از فرماندهان وقت سپاه پاسداران و مسئول تدارکاتی سپاه، بعدها در گفتگو با برنامه «سطرهای ناخوانده» در تاریخ پنجم مهر ۱۳۹۳ مساله خرید سلاح های روسی از طریق بلغارستان و با واسطۀ لیبی و سوریه را تأیید کرد.
مرحله دوم ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۵
از خرداد ۱۳۶۱ و بازپس گیری خرمشهر توسط ایران و سپس تجاوز نیروهای ایرانی به داخل خاک عراق، سیاست و موضع شوروی به سمت حمایت حداکثری و علنی نظامی، تسلیحاتی، فن آوری، اقتصادی و کارشناسی از عراق تغییر کرد. شوروی ها برای این حمایت علنی از عراق، چندین دلیل داشتند: نخست اینکه آن ها هرگز خواهان سقوط متحدشان یعنی حزب بعث عراق و تسلط ایران بر منطقه نبودند. دوم اینکه مسکو که حضور غربی ها به ویژه فرانسه در عراق را پر رنگ تر از قبل می دید، خواهان نزدیکی بیشتر عراق به بلوک غرب و به ویژه آمریکا نبود. از این رو شوروی ممنوعیت و محدودیت ارسال تسلیحات روسی به این کشور را برداشت و یک وام دو میلیارد دلاری جهت صدور سلاح بیشتر هم در اختیار عراق گذاشت. سوم اینکه شوروی ها به دنبال اثبات قدرت و کارآمدی تسلیحات شان در مقابل سلاح های غربی بودند. چرا که در نظر بسیاری در جهان و به ویژه در جهان عرب، سلاح های روسی که در جنگ داخلی لبنان در اختیار گروه های فلسطینی و متحدین لبنانی شان همچون سازمان اَمَل قرار داشتند، ناکارآمد تر از سلاح های آمریکایی و غربی بودند که اسرائیل و مسیحیان فالانژ لبنانی به آنها مسلح بودند. چهارم اینکه به باور استراتژیست ها و کار به دستان سیاست خارجی شوروی، حمایت شوروی از عراق باعث نزدیکی مسکو به جهان عرب به ویژه عمان و کویت و تا حدودی مصر و عربستان سعودی می شد. علت مهم دیگر در این تغییر رویکرد شوروی، سرکوب حزب توده توسط جمهوری اسلامی در بهار و تابستان سال ۶۱ و اخراج هجده دیپلمات روس از ایران بود. (جنبش انقلابی انترناسیونالیستی ۱۳۶۷: ۱۶) مقامات بلند پایۀ شوروی، سرکوب حزب توده توسط جمهوری اسلامی را محکوم کردند و گفتند که «ایران از انقلاب اسلامی به استبداد اسلامی تبدیل شده است» و رسانه های روسی هم ادعا کردند که کمپین تبلیغاتی جمهوری اسلامی بر ضد شوروی، شرط آمریکایی ها برای دادن سلاح به ایران است.(Litwak 206) از این مقطع تا پایان جنگ، هزاران مشاور نظامی و اطلاعاتی شوروی در عراق، مشغول آموزش، طراحی و تجهیز ارتش این کشور – به ویژه گارد جمهوری عراق (حرس العراق الجمهوری) – برای ایجاد لایه های تدافعی در مقابل حملات ایران با هدف اشغال بندر استراتژیک بصره شدند. (کرمی ۱۳۹۳ و ایزادی ۱۳۹۴) در اوج این ماه عسل بغداد-مسکو، صدام حسین برای نخستین بار از آغاز شروع جنگ ایران و عراق در سال ۱۹۸۵ به مسکو سفر کرد و با مهمترین رهبران شوروی دیدار کرد.
مرحله سوم ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۷
از سال ۱۹۸۵ به بعد شوروی ها علاوه بر حمایت علنی از عراق و حمایت تسلیحاتی غیر مستقیم از ایران توسط متحدین شان، به ایجاد برخی روابط سیاسی و اقتصادی و حتی نظامی مستقیم با ایران تمایل نشان دادند. آن ها برای این سیاست شان چند دلیل و هدف داشتند. نخست تحت فشار قرار دادن رژیم عراق که از نیمۀ دهۀ ۱۹۸۰ به دنبال کاهش وابستگی اش به شوروی و گسترش روابط اقتصادی و نظامی با غرب و اروپا بود. (Litwak. 203-207) دوم اینکه شوروی نمی خواست تا حمایت یک جانبه اش از عراق، باعث احیای روابط ایران و غرب و عمیق تر شدن آن به ویژه با آمریکا بشود. از سال ۱۹۸۵ به بعد و پس از آنکه مشخص شد جمهوری اسلامی به صورت مخفیانه از اسرائیل و آمریکا سلاح می خریده است، روس ها نیز مقادیری تسلیحات با خاصیت تدافعی و به ارزش ۱۸ میلیون دلار به ایران فروختند. این معامله بعد از دیدار گئورگی کورنینکوف معاون اول وزارت خارجه شوروی از تهران آغاز شد.(هیرو ۳۶۴) گسترش این روابط تا پایان جنگ به روند صعودی اش ادامه داد و در آگوست ۱۹۸۷ مقامات شوروی از ایران دیدار کردند و روابط دو جانبه اقتصادی و سیاسی تهران-مسکو افزایش یافت که شامل احداث خط آهن و خطوط نفت بین دو کشور شود.(Litwak.209) معاون نخست وزیر عراق در سال ۱۹۸۵ از مسکو به دلیل ادامۀ صدور تسلیحات به سوریه اعتراض داشت. چرا که بخش اعظم آنها در ازای دریافت نفت در اختیار ایران قرار میگرفت. ایران سالانه یک میلیون تن نفت رایگان و تا سقف پنج میلیون تن نفت با تخفیف ۲.۵ دلار در هر بشکه به سوریه می فروخت.(هیرو ۲۶۸)
کتاب نامه
Razoux, Pierre (2015) The Iran-Iraq war. Translated by Nicholas Elliott. London. The Belknap Press of Harvard University
Litwak, Robert (1989) The Soviet Union and the Iran-Iraq War. In. Iran and Iraq war: Impact and Implications. Edited by Efraim Karsh . New York. Palgrave Macmillan
جنبش انقلابی انترناسیونالیستی ( ۱۳۶۷) امپریالیسم در چنگ امواج خروشان خلیج. از نشریه جهانی برای فتح ارگان جنبش انقلابی انترناسیونالیستی. شماره ۱۰. سال ۱۳۶۷
لوتا، ریموند و آلبرت ژیمانسکی (۱۴۰۰) اتحاد شوروی سوسیالیست یا سوسیال امپریالیست؟ ترجمه منیر امیری. انتشارات حزب کمونیست ایران (م ل م)
کرمی، جهانگیر (۱۳۹۳) شوروی و جنگ ایران و عراق. تهران. انتشارات صفحه جدید
ایزدی، نعمت الله (۱۳۹۴) عملکرد شوروی در جنگ تحمیلی. تهران. انتشارات اطلاعات
هیرو، دیلیپ (۱۳۹۰) طولانی ترین جنگ؛ رویارویی نظامی ایران و عراق. ترجمه علیرضا فرشچی و دیگران. تهران. انتشارات مرز و بوم.