سرکوب بهاییان عملکرد دینی – سیاسی حکومت بنیادگرای اسلامی است

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۳ دقیقه

کاوه اردلان

از نشریه آتش شماره ۱۳۰. شهریور ۱۴۰۱

جمهوری اسلامی موج جدیدی از آزار و اذیت بهاییان را به راه انداخته است. آزار بهاییان حتا در رژیم پهلوی اقدامی برای سیراب کردن عطش دینمداریِ قشر مرتجع و پوسیده روحانیت شیعه و پیروان تاریک اندیش آن ها بود. اما با به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی که رژیمی مبتنی بر «ادغام دین و دولت» است، بهایی ستیزی به عنوان یکی از سیاست های اعمال و تحمیل رژیم دینمدار بر کل جامعه، نظام مند شد. جمهوری اسلامی از بهایی ستیزی و نفرت پراکنی علیه آن ها با مشروع و قانونی کردن تجاوز به پایه ای ترین حقوق شهروندی و حق حیات انسانیِ بهاییان، اهرمی برای بسیج و تعلیم لشگری از جماعت تاریک اندیشِ فاشیست ساخت.

در جمهوری اسلامی، یک خط مستقیم تشدید سرکوب بهاییان را به تشدید سرکوب زنان و تحمیل فاشیستی حجاب اجباری متصل می کند. هدف حکومت از تشدید هر دوی این سیاست ها خدمت به تقویت پایه های دینمداری اش است. تلاش مایوسانه ای است برای تقویت پایه های ادغام دین و دولت و ممانعت از ریزش پایه های متزلزلش و انسجام بخشیدن به آن ها. سرکوب بهاییان به شدت متصل است به سرکوب زنان، سرکوب روشنفکران بی دین، حمایت از فتوای قتل سلمان رشدی و هر کس که «کفر» بگوید، به سرکوب معلمان و کارگران و دانشجویان و فعالین محیط زیست و قشون کشی های ارتجاعی جمهوری اسلامی در سوریه و عراق. به یک کلام برخاسته از ماهیت رژیم جمهوری اسلامی است و مقاومت در این عرصه نیز مانند هر مقاومت دیگر باید متصل شود به مبارزه سیاسی سراسری برای سرنگونی جمهوری اسلامی.

جمهوری اسلامی بهاییان را متهم به جاسوسی برای اسرائیل می کند. اما نه تنها جمهوری اسلامی به عنوان یک رژیم دینمدار با اسرائیل که یک رژیم دینی-نژادی دیگر در خاورمیانه است، وجه اشتراک اساسی دارد. بلکه الگوی سرکوب جمعی بهاییان توسط جمهوری اسلامی، کاملا منطبق بر تنبیه جمعی فلسطینی ها به دست ارتش اسرائیل است. تخریب خانه بهاییان در روستای روشنکوه توسط ۲۰۰ مأمور نهادهای امنیتی و مسدود کردن راه ورود به روستا و ضبط موبایل اهالی روستا برای جلوگیری از خبررسانی، کاملا منطبق بر الگوی رفتار سربازان اسرائیلی با مردم فلسطین است.

سکوت در قبال سرکوب و رفتار فاشیستی رژیم با این بخش از مردم نه تنها جایز نیست بلکه شرم آور و به معنی تأیید و تقویتِ رژیم دینمدار جمهوری اسلامی است. توده های مردم باید در مقابل تجاوز جمهوری اسلامی به حقوق پایه ایِ بهاییان، بایستند، به آن اعتراض کنند، در همه جا در مورد آن به عنوان یکی از عملکردهای جنایت کارانه جمهوری اسلامی علیه کل جامعه، افشاگری کنند و با روش های مختلف و مبتکرانه از آنان حمایت کنند. موضوع دفاع از آیین بهاییت نیست بلکه سرکوب بهاییان و دیگر اقلیت های مذهبی بیان یکی از گسل های جامعه ما است. توقف استبداد دینی که ناشی از ستم دولت دینمدار است تنها با سرنگونی جمهوری اسلامی متحقق می شود باید توده های مردم را به این واقعیت آگاه کرد که نمی توان جامعه را از این ستم ها رها کرد و انقلاب کمونیستی تنها بدیلی است که راه را برای ریشه کن کردن همه ستم ها و استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین باز می کند.

حرف ما به آن بخش از مردم مان – اعم از بهایی یا مسلمان یا مسیحی و یهودی اند – که هنوز پایبند به اعتقادات دینی هستند این است: برای پیشبرد موفقیت آمیز مبارزه برای از بین بردن هر نوع ستم و استثمار باید خرافات دینی را در هر شکلی که هست بیرون کرد و زنجیرهای فکری خود از تفکرات دینی را پاره کرد و به جایش جهان بینی و روش و رویکرد علمی را اتخاذ کرد؛ اگر واقعاً می خواهید ریشه معضلات کنونی جامعه بشری و راه حل آن را بفهمید باید روش و رویکرد کمونیسم نوین را اتخاذ کنید و بخشی از مبارزه برای ریشه کن کردن هر شکل از ستم و استثمار از طریق انقلاب کمونیستی و استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین ایران شوید که در پیش نویس قانون اساسی آن آمده است: «جمهوری سوسیالیستی نوین ایران، دارای هیچ دین و مذهب و ایدئولوژی رسمی (حتا ایدئولوژی کمونیستی) نیست. با این وصف، با توجه به ستم تاریخی، ستم قانونی و سیاسی و اجتماعی که به اقلیت های دینی در رژیم جمهوری اسلامی وارد شده است، این قانون اساسی هرشکل از تبعیض قانونی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی علیه پیروان هر دین و مذهبی را غیرقانونی و طبق قانون جرم و قابل کیفر اعلام می کند. هرکس به این علل از سوی هریک از نهادهای جمهوری سوسیالیستی نوین مورد اجحاف واقع شود، می تواند به رایگان از دایره مساعدت دفاعی و حقوقی برای شکایت علیه دولت استفاده کند. در مدارس، واقعیت ستمی که بر این اقلیت ها وارد شده باید بخشی از آموزش تاریخ باشد».