جنگ انقلابی در مقابل دستگاه نظامی خامنه ای
سرسخن نشریه آتش شماره ۱۳۳ آذر ۱۴۰۱
کشتارهای یک طرفه در کردستان و بلوچستان و خیابان های سراسر کشور و تهدید سلامی فرمانده سپاه که «شما نمی توانید ایران را از ما پس بگیرید. ما با دشمن بیرحم هستیم … به خودتان رحم کنید»، در واقع هشدارهایی هستند نسبت به اهمیت حیاتیِ تدارک برای آغاز جنگ انقلابی. گام اول در این تدارک، فراگیر کردن هدف سیاسی و اجتماعی جنگ انقلابی و استراتژی ای است که پیروزی آن را در کشوری مانند ایران، ممکن می کند.(۱)
لشگرکشی سپاه پاسداران به کردستان و موشک باران مقر احزاب کردستان در منطقه اقلیم، همراه بوده است با تبلیغات شرورانه از سوی هر دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب در مورد «خطر تجزیه طلبی». این نوع تبلیغات، خلق افکار برای ارتکاب یک جنایت جنگی است و می خواهد بر سه دسته تاثیر بگذارد: ۱- پایه های کودن و کوردل رژیم را هارتر کند؛ ۲- وجدان اقشار متوسط فرصت طلب پایتخت و سوبسید بگیرهای هنری و ورزشی که هنوز در مقابل کشتار مردم کردستان سکوت کرده اند را تسکین دهد و ۳- به ایرانشهری شاه پرست و «ملی گرا» علامت دهد تا بلکه با این فاشیسم دینمدار برای «حفظ تمامیت ارضی» متحد شوند.
نکتۀ مهم در این جا، اهمیت نقش سیاست است: همانقدر که سیاست برای پیشبرد یک جنگ ارتجاعی (یا جنگ ناعادلانه) تعیین کننده است برای جنگ انقلابی (یا جنگ عادلانه) نیز حیاتی است. به همین علت، در تعیین خصلت جنگ جواب به سوال جنگ برای که؟ و برای چه؟ اهمیت درجه اول دارد.
چرا و برای چه و که، جمهوری اسلامی با ماشین سرکوب و کشتارش با مردم مواجه می شود؟ این خشونت نظامی، تجسم سیستم استثمار و ستمی است که جمهوری اسلامی به جامعه تحمیل می کند. برای حفظ حاکمیت طبقات سرمایه دار حاکم در ایران و حکومت دینمدار آنها است؛ برای حفاظت از مالکیت خصوصی بر ابزار تولید (کارخانه ها، آب و زمین، منابع زیرزمینی، مراکز تولید دانش و فن آوری) برای طبقات سرمایه دار ایران و جهان است؛ برای تحمیل روابط پدر/مردسالاری و ستم بر ملل غیر فارس است؛ و بالاخره، برای این است که به نظام سرمایه داری جهانی بگوید، ایران همراه با هشتاد میلیون جمعیتش، منابعش، محیط زیست اش، چراگاه امنی برای مافوق استثمار و انباشت سودآور سرمایه داری جهانی است و فقط یک حکومت دینمدار شیعه مثل جمهوری اسلامی می تواند چنین شرایطی را تامین کند.
زمانی که خصلت سیاسی- ایدئولوژیک و اجتماعی- اقتصادی خشونت نظامیِ طبقات حاکم روشن شود، آنگاه خصلت جنگی که می تواند دستگاه نظامی آنان را درهم شکسته و از کار بیندازد نیز روشن می شود. به این ترتیب، خصلت جنگ انقلابی را هدف انقلاب تعیین می کند: سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین به عنوان تنها دولتی که می تواند راه را برای محو هر شکل از ستم و استثمار باز کند. برای چه کسانی؟ برای همۀ طبقات تحت استثمار و ستم و همچنین کسانی که از روابط سرمایه داری و پیامدهای آن در زمینه های فقر و محرومیت، نابودی محیط زیست و انواع ستم گری های اجتماعی منزجر هستند و خواهان جامعه ای بنیادا متفاوت اند.
جواب به سوال جنگ برای که و برای چه؟ تعیین می کند که جنگ انقلابی با تکیه بر کدام نیروهای طبقاتی باید پیش برده شود، با چه ابزار و وسایلی می تواند پیش برده شود و تفاوت ماهوی میان آن با انواع جنگ های ارتجاعی، از جمله«جنگ نیابتی» چیست. (۲) «جنگ نیابتی» فراخوانی است که برخی از نیروهای ایرانشهری شاهپرست می دهند و می خواهند که اسرائیل و آمریکا، با حمله نظامی به جمهوری اسلامی، کار این رژیم را یکسره کنند. اما، خروجی این گونه جنگ های امپریالیستی را پیشاپیش در افغانستان و عراق دیده ایم. جنگِ یک ارتجاع بزرگتر و قوی تر (مانند آمریکا و متحدانش) علیه ارتجاعی کوچکتر، هرگز خروجی مثبتی برای مردم یک سرزمین و جهان نداشته است و از این پس هم نخواهد داشت. در طول تاریخ فقط جنگ های انقلابی، قدرت سیاسی را واقعا از آن طبقات تحت استثمار و ستم جامعه کرده و نتیجتا توانسته اند جوامعی متولد کنند که منافع فوری و درازمدت اکثریت تحت ستم و استثمار جامعه را تامین کنند.(۳) ایجاد خط تمایز روشن میان جنگ انقلابی و جنگ نیابتی بخش مهمی از تدارک سیاسی است.
دکترین جنگ انقلابی که به نوبه خود رشتۀ علمی فوق العاده مهمی است، مخصوص مردمی است که با دست خالی اما با داشتن نقشه انضمامی و سازمان دهی، شروع می کنند و راه طولانی مدت جنگ با نیروی نظامی مجهز و مجرب طبقات ارتجاعی حاکم را طی می کنند و تبدیل به یک ارتش رهایی بخش قدرتمند می شوند و در طول راه، به همان نسبتی که موانع را از میان بر می دارند، شکل های ابتدایی جامعه نوین با روابط نوین را در میان مردم به وجود می آورند. (۴)
پر واضح است که انقلاب واقعی علیه این دولت کار ساده ای نیست؛ دولتی که تا به دندان مسلح، گُردانهای «ضد شورش» آن در شهرهای بزرگ همواره «آماده» و دکترینِ بقای آن وابسته به جاسوسی و پیگرد و کشتار مخالفین است تا رهبری و پیشاهنگ انقلاب را قبل از این که هدف و برنامه و نقشه راهش امکان ریشه دواندن در میان مردم را داشته باشد، از میان بردارد. به ویژه در دو ماه گذشته، ده ها هزار نفر در سراسر کشور، جنبه های مهمی از این معضل را تجربه کرده اند. اما اگر امری ضروری است باید مشکلات راهش را حل کرد.
خامنه ای می گوید، جمهوری اسلامی می تواند مخالفینش را «مثل کاغذ مچاله کند». در مقابل این رجزخوانی ها، ما به طور علمی و مشخص در سند «استراتژی راه انقلاب ایران» نشان داده ایم که به واقع می توان او و نظامش را مانند کاغذی مچاله کرد. خیزشی که هنوز جاری است و قصد ندارد از پای بنشیند، تایید کنندۀ «استراتژی راه انقلاب ایران» است. این خیزش، پتانسیل های واقعی برای محاصره و نابود کردن نهادهای قدرت جمهوری اسلامی در سراسر کشور را تولید کرده است. چنانچه فقط بخشی از این جوانان، متعهد به انقلاب کمونیستی شوند و طبق نقشه جنگ انقلابی سازمان یابند، نیرویی در جامعه متولد می شود که در پیوند و ارتباط با میلیون ها نفر دیگر، در شهرها و شهرک ها و روستاها، دانشگاه ها و بیمارستانها و کارخانه ها، می تواند تکلیف رژیم و قوای نظامی اش را یکسره کند و هم زمان، جهت جامعه به سوی یک انقلاب واقعی را تضمین کند. علاوه بر این، در سراسر کشور پتانسیل آن هست که حتا در میانۀ جنگ انقلابی، چرخه تولید کشاورزی و تولیدات صنعتی به دست کارگران، کشاورزان، مهندسان و … تداوم یابد؛ بیمارستان ها و مدارس و دانشگاه ها با ابتکار عمل و نوآوری پزشکان و پرستاران و استادان و دانشجویان به کار ادامه دهند و حتا بر پایه های نوین تجدید سازماندهی شوند.
سند «استراتژی راه انقلاب» در ایران بر نقاط قوت بسیار مهمی انگشت می گذارد که همه آنها را باید با فعالیت سیاسی و سازماندهی برای پیروزی این جنگ و ایجاد جامعه ای نوین به یکدیگر پیوند زد: «در زمینۀ جمعیتی، … یک جمعیتِ هشتاد میلیونی که در نتیجۀ رشد سرمایهداری و اجتماعی تر شدن تولید، در سراسر کشور به یکدیگر متصل شدهاند. نیمی از این جمعیت، زنان هستند که درگیر در همه عرصه های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و نیروی تحت ستمی هستند که منافع فوری و درازمدتِ آنان در انجام یک انقلاب واقعی است. بخش مهمی از این جمعیت، خلقهای ملل تحت ستم در چهار گوشۀ ایران هستند که رژیم تخاصم ویژهای با آنان دارد…. اکثریت این هشتاد میلیون، با وجود این که نظام سرمایه داری در میان آنان تمایزاتِ اجتماعی گوناگونی به وجود آورده است اما بهطور عینی در سرنگون شدن این دولت و نظام سرمایه داری وابسته به سرمایه داری امپریالیستی و …. استقرار یک نظام سوسیالیستی ذینفع هستند…. ما مردمی داریم که دارای تجربۀ طولانی مبارزه طبقاتی از جمله مبارزۀ مسلحانه انقلابی هستند (به ویژه در کردستان که سالها در ابعاد تودهای در جریان بود). از شورشِ زنان علیه فرمان حجاب اجباری خمینی تا اعتصاب ها و تشکلات کارگری تا جنبشها و شورش های دهقانی تا مبارزات علیه ستم گری ملی، مبارزۀ عدالت جویانه در برابرِ جنایتهایی که جمهوری اسلامی در دهۀ شصت (و به ویژه در سال ۶۷) علیه زندانیان سیاسی مرتکب شد، مبارزه علیه قلم شکستنها و اعدامها و… یک سنتِ خوبِ تن ندادن و تسلیم نشدن به ستم است که در این کشور جاری بوده است. همۀ این نقاط قوت را باید برای برهم زدن صحنۀ سیاسی نامساعد در فرآیندِ فعالیت انقلابی سیاسی، تقویت کرد و در خدمتِ استراتژی جنگ انقلابی برای سرنگونی این دولت و کلیت نظام آن رهبری کرد و به کار گرفت.»
از اکنون تا آنجا
در حال حاضر نقطه تمرکز عمده باید تدارک سیاسی و سازمانی باشد. با این هدف که هزاران تن از زنان و جوانانی که در خیابان مبارزه را پیش می برند در مورد محتوای انقلاب واقعی آگاه شده و نسبت به آن متعهد شوند. بر این اساس، تفکر استراتژیک جنگ انقلابی تبدیل به آگاهی و تفکر استراتژیک شمار کثیری از آنان شود و به عنوان «فرماندهان استراتژیک» انقلاب تعلیم پیدا کنند. موفقیت در این تدارک کلید آغاز جنگ انقلابی است. زیرا جنگ انقلابی، الزاما در جبهه های جدا و در نقاط مختلف پیش خواهد رفت و در صورتی می تواند تاثیرات یک جنگ سراسری را داشته باشد که توسط «فرماندهان استراتژیک» پیش برده شود. یعنی، کسانی که نسبت به هدف انقلاب آگاه هستند، دارای یک تفکر استراتژیک جنگی واحد هستند، از یک نقشه مرکزی نبرد پیروی می کنند و تحت یک فرماندهی می باشند. از خصوصیات بسیار مهم این «فرماندهان استراتژیک» آن است که به همه مشکلات با بینش انتقادی و خلاقیتی که ریشه در تفکر علمی دارد نگاه می کنند و دائما تئوری و جهت گیری استراتژیک را برای حل معضلات و بالا بردن توان پیروزی جمعبندی کرده و آن را تبدیل به سیاست و آرایش قوا می کنند. انقلاب، به ویژه انقلاب کمونیستی، عملِ مردمی است که آگاه به هدف سیاسی و اجتماعی هستند؛ نقشه راه را می شناسند و آن را به طور سازمان یافته، تحت رهبری استراتژیک واحد، گام به گام عملی می کنند.
جنگ انقلابی خصائل مختلفی دارد اما مهمترینش مردم و آگاهی آنان است. مردمی که از تحتانی ترین و ستمدیده ترین قشرهای جامعه برخاسته اند باید ستون فقرات این جنگ باشند و همراه با قشرهای دیگری که به حد آنان تحت ستم و استثمار نبوده اند، جنگ را به پیش ببرند. اما همگی باید نسبت به هدف ایجاد جامعه ای آزاد از هر شکل ستم و استثمار که در نهایت به نفع تمام بشریت است، آگاه و متعهد باشند. بنابراین، در فاز سیاسی و برای ایجاد مصالح آغاز موفقیت آمیز جنگ انقلابی، باید تشکیلات حزبی، حداقل به شکلی ابتدایی، در سراسر کشور شکل گرفته باشد و در میان قشرهای مختلف، به ویژه نیروهای سنگ بنایی انقلاب، نفوذ سیاسی و تشکیلاتی به دست آورده باشد.
در مقابل هجمۀ ضد کمونیستی باید ایستاد
یکی از موانع سیاسی بسیار مهم در جلب و جذب و سازماندهی هزاران زن و مرد مبارز در خدمت به چنین انقلابی، هجمۀ ضد کمونیستی بزرگی است که در ۴۴ سال گذشته، با کمک های بین المللی، در مقیاس عظیم در حال شستوی مغزی و تغذیه مردم با جعلیات و دروغ در مورد کمونیسم و تاریخ کمونیسم بوده است. اردوی تاریک اندیشان و شاخ های امنیتی- ایدئولوژیک جمهوری اسلامی (البته همراه با مرتجعین اصلاح طلب) میدان دار این شستشوی مغزی بوده اند اما نیروهای ایرانشهری شاهپرست و ملی گرا هم در این «اتحاد مقدس» سهم بزرگی دارند. هرچند رژیم و همچنین این مراکز سیاسی- ایدئولوژیک مختلف پشتوانه های بین المللی و بلندگوهای متعدد برای تداوم مغزشویی دارند، اما کارکرد نظام سرمایه داری دست در دست جمهوری اسلامی فاسد و عقب مانده، چنان گسل های بزرگ اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی تولید کرده است که نه این رژیم و نه هیچ برنامۀ دیگری که در چارچوب سرمایه داری باشد، هرگز قادر به بستن این گسل ها نخواهد بود. این یک فکت غیرقابل انکار است.
امپریالیستها که باید نظام فرمانروایی کاپیتالیستی در منطقه را سازمان دهند خود آشفته و بحرانی اند. این آشفتگی جهانی، نشانۀ ضرورت عاجلِ گذر تاریخی- جهانی به ورای نظام سرمایه داری است. تاخیر در چنین گذاری، پیشاپیش رنج های بی سابقه ای برای تمام بشریت تولید کرده است و اکنون می تواند منجر به نابودی بشریت از طریق جنگ هسته ای و/یا نابودی محیط زیست شود. اوضاع نظام سرمایه داری جهانی که بندناف جمهوری اسلامی به آن متصل است، ناتوانی این رژیم مفلوک را در تخفیف کوچکترین رنج های مردم صد چندان می کند. این رژیم، هیچ راهی ندارد بجز سرکوب و جنایت. چنانچه «تغییر رژیم» نیز صورت گیرد، جانشین های این رژیم، همان عجز و ناتوانی را خواهند داشت. در این میان، عده ای هم خیال یک راه حل «وسط» را در سر دارند: یک کشور مدرن سرمایه داری سکولار دموکراتیک که بتواند «ماموریت» انقلاب مشروطه را تمام کند! هر کس در خیال پردازی آزاد است اما واقعیت های سخت اوضاع عینی، تک تک کارت های خیالی را خواهد سوزاند. انقلابی که امروز به حکم واقعیت عینی ضروری است، هرگز نمی تواند جامۀ کهنه بر تن کند. به قول مارکس: بگذارید مردگان را مردگان بردارند. ما فقط می توانیم به جلو و به آینده برویم: جامعهای که در آن تضاد اساسی عصر سرمایه داری که کلیۀ رنج های امروز بشر را تولید می کند از میان برود.
به همین دلیل، ما آگاهانه و با پشتکار علم کمونیسم نوین، مانیفست و برنامه انقلاب کمونیستی در ایران، پیش نویس قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین را به میان مبارزینی که واقعا جامعه و جهانی بهتر را می خواهند می بریم و باید ببریم و بر این پایه سازماندهی کنیم.
چنانچه نیاز به انقلاب واقعی نداشتیم، به سرنگونی قهرآمیز این دولت نیز نیازی نبود. چنان چه امکان چنین انقلابی نبود، تلاش برای سرنگونی این دولت نیز بیهوده بود. اما نه تنها نیاز بلکه امکان چنین انقلابی هست و این کار برای اکثریت مردم ایران و منطقه و جهان مطلوب است. این تنها راه خلاص شدن از شکاف طبقاتی، بیکاری و فقر، بردگی و فرودستی و تحقیر زنان، تحت ستم بودن ملل غیرفارس، فوق استثمار مهاجرین افغانستانی، نابودی خطرناک محیط زیست، سرکوب علم و هنر ، سرکوبِ آزادی بیان و اندیشه و شکستنِ قلم روشنفکران آگاه گر و هزاران مصائب دیگر است.
یادداشت ها:
- برای تشریح تفصیلی این جنگ و خصلت آن به سند بسیار مهم «استراتژی راه انقلاب در ایران» در وبسایت حزب کمونیست ایران (م.ل.م) رجوع کنید.
- «جنگ نیابتی» جنگی است میان قدرت های بزرگ یا دولت های ارتجاعی از طریق «موکلین بومی» خود. جنگی که سوریه را نابود کرد نوعی از یک جنگ نیابتی بود. جنگ اوکراین هم جنگی است میان ائتلاف ناتو به رهبری آمریکا با امپریالیسم روسیه. با این تفاوت که از سوی ائتلاف ناتو، این جنگ با پیاده نظام اوکراینی پیش برده می شود. آیا امکان یک «جنگ نیابتی» در ایران هست؟ بله هست. مثلا، جنگی که آمریکا و اسراییل به اصطلاح به طرفداری از «مردم ایران» و روسیه و چین به طرفداری از «تمامیت ارضی» ایران شروع کنند. اما نه مستقیم. بلکه یک طرف با چیدن پیاده نظام هایی از سوی به اصطلاح «انقلاب» و طرف دیگر، مجهز کردن و سازمان دادن هرچه بیشتر سپاه پاسداران و پیوستن به اصطلاح نیروهای «ضد امپریالیست» منطقه به آن.
- قیام مسلحانه اکتبر ۱۹۱۷ و جنگ داخلی ۵ ساله در روسیه انقلابی که به تاسیس و تحکیم اولین دولت جمهوری سوسیالیستی شورایی در تاریخ منجر شد و جنگ درازمدت خلق در چین که به تاسیس جمهوری خلق چین به سال ۱۹۴۹ انجامید.
- برای کسب دانش پایه ای در مورد این علم، به شش اثر نظامی مائوتسه دون، بنگاه انتشارات پکن، ۱۹۶۶ رجوع کنید.