طرح جدید غارت و مرحله جدید سرکوب در بلوچستان
طرح جدید غارت و مرحله جدید سرکوب در بلوچستان
ژیلا انوشه
در دو هفته اول خیزش سراسری برای سرنگونی جمهوری اسلامی، در اعتراض های خیابانی بلوچستان، دست کم صد نفر به قتل رسیدند که نیمی از جان باختگان خیزش سراسری بود. گویی، اوباش نظامیِ خامنه ای در بلوچستان، پیشاپیش انگشت بر ماشه داشتند!
برای جمهوری اسلامی، بلوچستان منطقۀ «فوق امنیتی» است. نه صرفا به علت این که منطقه ای مرزی است. بلکه، به این خاطر که، اکنون این منطقه از گذرگاه های کلیدی قطار اقتصادی چین است و دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی مصمم است بلوچستان را «امن» کند تا قطار مافوق استثمار امپریالیسم چین به سلامت از آن گذر کند. این ماموریت کثیف، از الزاماتِ سیاست «چرخش به شرق» خامنه ای یا به زبان روشن تر، تبعیت وی از امپریالیست های تازه پای چین است.
در مرکز قطار چپاول و استثمار جهانیِ چین پروژۀ عظیم «یک کمربند- یک راه» قرار دارد که یک شاهراه دریایی- زمینی است.
خامنه ای، در یکی از سخنرانی های سریالی اش علیه خیزش مردم، به برشمردن «پیشرفت های» حکومتش در زمینه صنعت و آبادانی پرداخت و از جمله به «افتتاح خط آهن در بخشی از سیستان و بلوچستان که بخش مهمی از خط آهن شمال به جنوب است» اشاره کرد.(۲۹ آبان ۱۴۰۱). این خط آهن یکی از پروژه های شاهراه دریایی- زمینی دولت چین است. هدف بنادر احاطه بر اقیانوس هند و هدف خط آهن، متصل کردن امپریالیسم چین به بازارهای جهان و مشخصا به اروپا است. خامنه ای و کارتل غارت و کشتار او، مانند یک رژیم تحت سلطۀ وظیفه شناس، از مقاطعه کاران نظامی و امنیتی و اقتصادی این پروژۀ انباشت سرمایه امپریالیستی هستند.
فقر مفرط در بلوچستان در سایۀ توسعه
نزدیک به ده سال است که رقابت سختی میان قدرت های امپریالیستی آمریکا و چین برای سلطه بر بنادر و راه های زمینی که در سرزمین بلوچستان قرار دارد، در جریان است. امپریالیست های آمریکایی حتا در اوج تحریم اقتصادی ایران، منطقه آزاد چابهار و بندر آن را از تحریم ها معاف کردند. حسن روحانی و باند او در نظر داشتند تا با دادن امتیاز بندر چابهار به هند (و آمریکا) و دادن امتیاز راه آهن به چین، به اصطلاح «توازنی» میان این دو قطب امپریالیستی برقرار کنند. اما، بالاخره تحت عنوان این که هند به وعده هایش عمل نکرده، چین با امضای قرارداد ۲۵ ساله با جمهوری اسلامی، مسابقه را برد و جام غارت را از آن خود کرد.
چین به دروغ این پروژه را «قدرتمند سازی جنوب جهانی» معرفی می کند. اما مانند همۀ توسعه های سرمایه داری- امپریالیستی در کلیۀ کشورهای «جنوب جهانی» تا کنون نتیجه ای جز تشدید عقب ماندگی و رکود و ارتجاع نداشته است. پیشاپیش، اقتصاد زیرزمینی مافیایی سپاه در بلوچستان به راه افتاده است. بنا به گزارش فعالین بلوچ، علاوه بر اسکله های قانونی، تعدادی اسکله های غیر رسمی توسط باندهای مختلف سپاه برای فعالیت های تجاری و نظامی اداره می شود. اینها به تدریج اهالی روستاها و شهرهای کوچک امتداد سواحل بلوچستان را از محل زندگی خود کوچانده و به طور کل، بافت جمعیتی در سواحل مکران را تغییر داده اند. این آن توسعه ای است که خامنه ای وعده اش را به مردم بلوچستان داده است.
در پاکستان هم، فقط خرابی و فقر و ناپدیدسازی و سرکوب سیاسی نصیب بلوچستانی ها شده است. با وجود آنکه ساختار سیاسی طبقه حاکمه پاکستان، فدرالی است و بلوچستان حکومت فدرال دارد، اما تفاوتی در اصل ستم ملی نمیکند. (۲) این شاهراه دریایی – زمینی در حال متصل کردن چین از طریق پروژه «کریدور اقتصادی چین- پاکستان» به اقیانوس هند است. با وجود آنکه ۶۵ درصد از راه های زمینیِ پروژه از بلوچستان می گذرد و سواحل گوادر بخشی از آن است، اما فقط ۴.۵ درصد از کل بودجه به استان بلوچستان (یعنی به طبقات سرمایه دار و ملاک بلوچستان) اختصاص داده شده است و سرمایه گذاری ها، عمدتا طبقه سرمایه دار سند و پنجاب را چاق و چله کرده است. جمعیت ۲۰ میلیونی بلوچ که دیگر جای خود دارند. آنان بیشتر از قبل در فقر دست و پا می زنند و هنگام جاری شدن سیل، به زیر آب می روند. از زمانی که بندر گوادر به اجاره دولت چین در آمده است، مواد غذایی، آب و برق مردم کمتر شده و کشتی های ماهیگیری ویرانگر چینی در آبهای گوادر، ماهیگیران بلوچ را در تنگنا قرار داده است. ستمگری بیشرمانه، مقاومت مردم را برانگیخته که با سرکوب بیرحمانه مواجه شده اند. گزارش عفو بین الملل موارد متعدد ناپدید شدن دانشجویان، فعالین سیاسی، خبرنگاران و فعالان حقوق بشر بلوچستانی را گزار می دهد. در پاکستان، ملی گرایان بلوچ به نام «ارتش رهایی بخش بلوچ» بارها به تاسیسات چینی ها حمله کرده اند.(۳) درست همانطور که جمهوری اسلامی مرتبا اعتراضات مردم را به «دشمنان خارجی» منتسب می کند، ارتش پاکستان هم این گروه ها را وابسته به هند می داند و مرتب «جاسوس هند» دستگیر می کند. (همانجا)
پروژۀ «راه ابریشم» چین، تمام علائم و خصائل و کارکردهای ستم امپریالیستی و مافوق استثمار امپریالیستی را دارد. اما ویژگی خود را نیز دارد. این ویژگی، مربوط به جهانی شدن «زنجیره های تامین» کالا است. سرمایه داری، به خاطر کسب حداکثر سود، فرآیند تولید را در گوشه و کنار جهان پخش و درهم بافته است، به طوری که کشاورزان اوکراین نیازمند کود شیمیایی از هند هستند و مردم آفریقا نیازمند گندم اوکراین و غیره. به یک کلام، هر فرآیند تولید مهم در هر نقطه جهان وابسته به آن است که نهاده هایش از نقاط دور افتاده تامین شود و در نقاط دیگری به مصرف برسد. باب آواکیان این ویژگی را چنین توضیح می دهد:
امروزه، اساسی ترین ابزارهای استثمار سرمایه داری-امپریالیستی و مافوق استثمار میلیاردها انسان، از جمله ۱۵۰ میلیون کودک در جهان سوم، «زنجیره های تامین» هستند. و ابزارهای رقابت میان گروه بندی های متفاوتِ سرمایه امپریالیستی و دولت های سرمایه داری-امپریالیستی می باشند. … زنجیره های تأمین جهانی، شبکه ای از کارخانه ها، معادن و مزارع؛ حمل و نقل؛ و انبارداری و توزیع را به یکدیگر متصل می کنند و بیانگر روند بسیار درهم تنیدۀ تولید در جهان امروز هستند و روند تولید از طریق تقسیم بسیار عمیق و استثمارگرانۀ جهان پیش می رود: در یک طرف، تعداد انگشت شمار کشورهای ثروتمند سرمایه داری-امپریالیستی و در طرف دیگر، کشورهای تحت سلطۀ فقر زده در جنوب جهانی که اکثریت بشریت در آن زندگی می کنند. (آواکیان، زنجیرۀ تامین جهانی شده؛ ۲۰۲۲)
هدف طرح غول آسای شاهراه دریایی- زمینی چین آن است که گلوگاه «زنجیره های تامین جهانی» را در دست بگیرد. بلوچستان به علت داشتن دو بندر مهم (گوادر در پاکستان و چابهار در ایران) درست در یکی از بزنگاه های این طرح قرار دارد.
مناطق «جنوب جهانی» میان امپریالیست ها دست به دست می شود اما ستم ملی تمام نمی شود
تاریخ تبدیل شدن بلوچ ها به ملتی تحت ستم در چارچوب کشورهای ایران و پاکستان و افغانستان (که خود تحت سلطۀ قدرت های سرمایه داری- امپریالیستی مختلف هستند) متصل به تاریخ ورود کشورهای استعماری اروپا به آسیا است. تقسیم بلوچستان میان کشورهای مختلف از یک طرف، محصول رقابت های استعمار بریتانیا با روسیۀ تزاری در قرن ۱۹ برای دست یابی به مناطق نفوذ سیاسی و اقتصادی بود و از طرف دیگر، نتیجۀ شراکت بریتانیا با طبقات حاکمۀ این کشورها برای ایجاد دولت های تحت نفوذ سیاسی و اقتصادی بریتانیا. (۳) به طور مشخص در ایران، بریتانیا در اتحاد با شاهان قاجار و سپس با تکیه بر رضا شاه، یک دولت مرکزگرای مدرن ایجاد کرد. ستم ملی بر ملل غیر فارس، بخشی لاینفک از سوخت و سازش این دولت بود. همین ساختار دولتی، از پهلوی ها به جمهوری اسلامی به ارث رسید و ستم ملی زیر بیرق «اتحاد اسلامی» نه تنها از بین نرفت بلکه شدیدتر شد.
هرچند به مرور، روابط سرمایه داری در بلوچستان بیشتر رشد کرد و موقعیت قشرهای مختلف تغییراتی کرد اما روابط طبقاتی کهنه درون بلوچ ها، مانند روابط ارباب رعیتی و ستم نژادی علیه بلوچ های آفریقایی تبار در چارچوبۀ آن قرار گرفتند و تداوم یافتند و حاکم شدن رژیم دینمدار فاشیست جمهوری اسلامی، بیمه عمری شد بر ستم دین و خانواده و طایفه بر زنان بلوچ. (۴) در بلوچستان، دو قطبی فقر و ثروت مفرط است. در یک قطب، اکثریت فقیر و محرومی که حتا آب و شناسنامه ندارند. و در قطب دیگر، آقازاده ها و مولوی زاده ها و نهادهای امنیتی و نظامی با ثروت های افسانه ای.
با گذشتن سه ماه از خیزش سراسری، به تدریج برخی از نیروهایی که خودشان ریشه در روابط ستم و استثمار دارند، داعیۀ «گذر از جمهوری اسلامی» را کرده اند. در بلوچستان مولوی عبدالحمیدِ حامی طالبان تبدیل به مرجعیت سیاسی عده زیادی از مردم معترض شده است. در خارج از کشور، ائتلاف های مهمی میان نیروهای مختلف حامی بازگشت به رژیم شاهی (تحت نام سلطنت یا جمهوری) شکل گرفته اند. برنامه های سیاسی و اقتصادی اینان را باید موشکافانه بررسی کرد. هیچ یک از اینها، قادر به حل ریشه ای معضلاتی که نظام شاهی و نظام جمهوری اسلامی به بار آورده اند نیستند. نباید اجازه دهیم که جهت آینده جامعۀ بعد از جمهوری اسلامی توسط این نیروهای سیاسی تعیین شود. ما هیچ چاره ای بجز انجام انقلابی که زنجیرهای سرمایه داری را بشکند نداریم. زیرا، رنج های وحشتناک و غیر ضروری بازهم بازتولید خواهد شد! و رژیم های وحشتناکی چون جمهوری اسلامی را خلق خواهد کرد. سرمایه داری، روابط میان انسان ها را تبدیل به روابط کالایی تحقیرآمیز کرده و جنون و فلاکت برای بشریت به بار آورده. میلیاردها انسانی که برای آفریدن رفاه چند کشور سرمایه داری امپریالیستی کار میکنند، حتا حق شکم سیر ندارند چه برسد به حق سرپناه و تحصیلات علم و خلاقیت هنری. چشم بندها را باید کنار زد و دید که رفاه «شمال جهانی» و فقر «جنوب جهانی»، دیکتاتوری آدمکشانی مانند خامنه ای و شاه در «جنوب جهانی» و دموکراسی های لیبرال در کشورهای «شمال جهانی» دو روی یک سکۀ نظام جهانی سرمایه داری اند.
پس هدف روشن است: ریشه کن کردن نظام جمهوری اسلامی با تمام روبنای سیاسی و زیربنای اقتصادی اش و جایگزینی این سیستم کاملاً منسوخ با سیستم سوسیالیستی که کاملا متفاوت و یک پیشروی عظیم خواهد بود. اگر بتوانیم در ایران چنین انقلابی ایجاد کنیم، بر صدها میلیون کارگر چینی که در شرایط تبه کارانه استثمار می شوند و صدها میلیون آمریکایی و مکزیکی و برزیلی و … تاثیرات شگرف خواهد داشت که برخیزند تا همه با هم این سیستم را برای همیشه دفن کنیم.
ما به محض این که خود را از حصارها و محدودیت های تحمیلی نظام سیاسی و اقتصادی کنونی آزاد کنیم، به سرعت معضلات را در سطوح مختلف جامعه حل خواهیم کرد و راه را برای ریشه کن کردن تمام تمایزات طبقاتی و ستم های اجتماعی مانند ستم ملی و ستم جنسیتی با زخواهیم کرد. تنها با آزاد شدن از حصارهای تحمیلی سرمایه داری است که به معنای واقعی «همه با هم» خواهیم بود و نه در روابط کالایی بده بستان با یکدیگر.
نبرد برای چنین انقلابی، نیازمند آن است که زنان و جوانان بلوچ و کرد و ترکمن و افغان و … نقشی برجسته در آن بازی کنند. گام اول، کسب آگاهی در مورد هدف و نقشه راه چنین انقلابی است. کسانی را که برای سرنگونی جمهوری اسلامی مبارزه میکنند و در عین حال منفعت ریشه داری در نظام سرمایه داری ندارند فرا می خوانیم که مهمترین اسناد حزب ما «مانیفست و برنامه انقلاب کمونیستی در ایران» و پیش نویس «قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین» و «استراتژی و راه انقلاب در ایران» را بخوانید و به بحث بگذارید و به حزب ما پیوند بخورید تا با هم این راه را بسازیم.
یادداشت ها:
۱ China’s BRI Is Aggravating Ethnic Tensions in the Global South – in this case, the Baloch.
By Gulalai Ismail and Alvin Camba
May 29, 2022
۲Attacks in Balochistan fail to stop Beijing’s Belt and Road –Islamabad (AsiaNew/Agencies). 2021
پس از امضای مرحله دوم این پروژه توسط شی چی پین (رئیس جمهور چین) و عمران خان (نخست وزیر وقت در پاکستان) در سال ۲۰۲۰، بریگاد مجید مرکب از ۱۵ نفر و متعلق به ارتش رهایی بخش بلوچ دست به علمیاتی علیه نیروهای امنیتی در منطقه نوشکی و پنجگور زدند. در نوشکی، عملیات ۱۶ ساعت و در پنجگور سه روز به طول کشید. یک گروه ملی گرای دیگر به نام «جبهه رهایی بخش بلوچ» در منطقه کچ به سربازان دولت پاکستان حمله کرد.
۳) در آن زمان، هند مستعمرۀ بریتانیا بود. استعمار بریتانیا، بلوچستان را به عنوان سرزمین حائل، برای تحکیم سرحداتش در هند مهم میدانست. در جریان این رقابت های امپریالیستی و معامله با شاهان قاجار در ایران، بلوچستان سه پاره شد. بخش بزرگی در شبه قاره هند ماند و بخش های دیگر میان ایران و افغانستان تقسیم شد و حاکمان بلوچستان تابع دولت های این کشورها شدند. در سال ۱۹۴۷ مسیحی (۱۳۲۶ شمسی) پس از پایان رسمی استعمار بریتانیا بر هند، در تقسیم هند به دو کشور هند و پاکستان، خاک بلوچستان که قبلا بخشی از امپراتوری بریتانیا در هند بود، به پاکستان ضمیمه شد. تا پیش از آن، بلوچستان مکران (اکنون در ایران است) و بلوچستان کلات (اکنون در پاکستان) چندین قرن حکومت های مستقل خود را داشتند.
۴) در مورد منشاء برده داری و نظام کاستی در بلوچستان رجوع کنید به عبدالستار دوشوکی، «نژادپرستی عمیق و تاریخی در جامعه بلوچ و بلوچستان»، ۲۰۲۰