تأملاتی بر میراث خشونت: تاریخ امپراتوری بریتانیا

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۹ دقیقه

آموختن از گذشته به منظور ساخت آینده ای عاری از
امپراتوری، امپریالیسم و هر شکلی از استثمار

یادداشت ویراستار: کتاب «تأملاتی بر میراث خشونت …» به قلم کارولین الکینز، به طور قدرتمند و محکوم کننده ای امپراتوری بریتانیا و خشونت نسل کشی آن را افشا می کند و ناگفته های کشتارهای جمعی و زندان ها، اردوگاه های کار اجباری، بازجویی های وحشتناک، تجاوز جنسی و شکنجه، کوچ اجباری و کار اجباری، بارش وحشت از آسمان، کارزارهای «اسیر نگیرید، بکشید» علیه خیزش ها را در هند، ایرلند، فلسطین، عراق، کنیا، مالایا و … بازگو می کند. خواندن گزارش هایش، نفس را بند می آورد. ریموند لوتا این کتاب را مرور و نگاهی هم به جنایت های ایالات متحده در ویتنام، شکنجه های سادیستی در زندان ابوغریب در عراق، جوخه های مرگ در آمریکای لاتین که توسط ایالات متحده تعلیم دیده اند، می کند.
در زیر بخش سوم از مرور ریموند لوتا بر کتاب «تأملاتی …» را می خوانید. بخش سوم همراه با بخش دوم، به جوانب مهمی از گذار حاکمیت استعماری مستقیم به جهانی که امروز در آن هستیم می پردازد. بخش های دیگر به انگلیسی در وبسایت زیر در دسترس است: revcom.us
ریموند لوتا. ۲۲ نوامبر ۲۰۲۲

در ادامه، از حدود مشخص کتاب «میراث خشونت» فراتر خواهم رفت، اما همچنان بر مسئلۀ امپراتوری امپریالیستی و توجیهات ایدئولوژیکِ آن که کتاب با تیزی طرح و در آن کنکاش می کند، تمرکز خواهم کرد.

۳. «قرن آمریکا» استانداردهای جدیدی برای بربریت امپریالیستی تعیین می کند
قرن بیستم، این به اصطلاح «قرن آمریکایی» از ویرانه های جنگ جهانی دوم متولد شد. امپریالیست های آمریکایی با پرتاب دو بمب اتمی بر هیروشیما و ناکازاکی که موجب کشته شدن بیش از ۲۰۰ هزار نفر شد، می خواستند پیامی را به دشمنان و متحدانشان برسانند، مبنی بر این که آمریکا شرایط و حدود نظم پس از جنگ را تعیین خواهد کرد.
کتاب میراث خشونت، رقابت بین آمریکا و بریتانیا پس از جنگ جهانی دوم را تشریح می کند. در ابتدا، آمریکا قصد داشت مانع تلاش های بریتانیا جهت بازپس گیری صحنۀ جهانی شود. اما این رقابت، در مسیر «روابط خاص» آمریکا- بریتانیا تکامل یافت. همانطور که در بخش دوم اشاره شد، این مسئله به صورت قاطعی متأثر از گسترش بلوک سوسیالیستی چین و اتحاد جماهیر شوروی در ابتدای دهۀ ۱۹۵۰ و همچنین گسترش مبارزات رهایی بخش ملی بود. بریتانیای کبیر تبدیل به یک «شریک کوچک» در نظم جهان جدید امپریالیستی شد. در عین حال، آمریکا بر بازسازی اقتصادی آلمان و ژاپن به عنوان سپرهای تدافعی، نظارت داشت. آمریکا همچنین ائتلاف نظامی غرب یعنی ناتو را در سال ۱۹۴۹ تأسیس کرد و رهبری آن را عهده دار شد.

امپراتوری ای که در شیوۀ تولیدی مشخصی ریشه دارد
وقتی از امپراتوری ویژه و بی سابقۀ آمریکا صحبت می کنیم باید بدانیم که اقتصاد داخلی آمریکا «پایگاه داخلیِ» یک شبکۀ جهانی استثمار و غارت است و در شیوۀ تولید سرمایه داری ریشه دارد.
امپراتوری آمریکا توسط تریلیون ها دلار سرمایه گذاری ماوراء بحار درهم تنیده شده است. این امپراتوری از عملیات هایی در سایر کشورهای امپریالیستی منتفع می شود و از سرمایه گذاری مستقیم در کارخانه ها و معادن «جنوب جهانی» مافوق سود استخراج می کند. علاوه بر این، مافوق سود را از طریق زنجیرۀ تأمین جهانی و به واسطۀ ترکیب شرایط کارگاه های عرق ریزان قرن نوزدهمی و کار کودکان با تکنولوژی پیشرفتۀ ارتباطات و هماهنگی قرن بیست و یکمی، استخراج می کند. اگر بخواهیم ساده تر بیان کنیم، اپل بدون ۴۰ هزار کودکی که تونل حفر می کنند و کلتان از معادن کنگو استخراج می کنند، وجود خارجی نخواهد داشت. کنگو، کشوری است که در آن آمریکا در سال ۱۹۶۰ رهبر حکومتی را که به طور قانونی انتخاب شده بود به قتل رساند و حکومت را سرنگون کرد و یک رژیم دست نشاندۀ نواستعماریِ «دوست» را به جای آن نشاند.
امپراتوری آمریکا حوزۀ نفوذ و کنترل خود را از طریق نهادهای جهانی مانند صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی گسترش می دهد. سایر قدرت های امپریالیستی (مانند ژاپن، آلمان، بریتانیای کبیر، و اکنون چین) بخشی از این شبکه هستند و منافع خود را دنبال می کنند. اما آمریکا است که بر این نهادها تسلط دارد.
در رابطه با رژیم های مستقلِ جهان سوم، همین نهادهای جهانی به همراه بانک های خصوصی امپریالیستی، ابزارهای سلطه و نفوذ امپریالیستی آمریکا هستند. وام ها و «پروژه های توسعه» (مانند ساخت سد و بندر)، ایجاد مناطق صادراتی ویژه به منظور جمع آوری محصولات برای کشورهای امپریالیستی، طرح های ریاضت اقتصادی و برنامه های «تعدیل» که کشورهای جهان سوم را وادار به بازسازی اقتصادشان می کند، همه و همه اشکال کنترل و وابستگی اقتصادهای جهان سوم است. این وابستگی در آنچه که این کشورها تولید، صادر و وارد می کنند آشکار می شود. همچنین در این امر که آن ها برای تهیۀ مواد غذایی به بازارهای جهانی وابسته اند و یا این واقعیت که میلیون ها کارگر برای کسب درآمد مجبورند به خارج از کشور مهاجرت کنند (و بخشی از آن درآمد را برای خانواده بفرستند).
در حالی که کشورهای تحت سلطه در جنوب جهانی به صورت فرمال مستقل هستند، اما این شکل از سلطه و نفوذ اقتصادی استقلال آن ها را محدود کرده و تضعیف می کند. دلار آمریکا به عنوان ارز کلیدی نقش ویژه ای در سیستم مالی به غایت ادغام شدۀ جهان امپریالیستی دارد. نفت بر اساس دلار قیمت گذاری می شود؛ وام های کشورهای جهان سوم عمدتاً به دلار بازپرداخت می شوند؛ و نهایتاً جایگاه بین المللی ممتاز دلار، آمریکا را قادر می کند که با کسری بی سابقۀ دولت بتواند یک امپراتوری فلاکت را روغنکاری کند.

نقش دولت های نو استعماری
امپراتوری امپریالیستی آمریکا، کشورهای تحت سلطۀ جهان سوم را تابع نیازهای اقتصادی و منافع استراتژیک خود می کند و از طریق دولت نواستعماری که یک مکانیسم کنترل است، این تبعیت را تقویت می کند.
آمریکا این شیوۀ فرمانروایی نواستعماریِ (غیر مستقیم) را در قرن بیستم «کامل کرد». این رژیم های «تحت کفالت» به غایت سرکوبگر هستند. برخی از آن ها متمرکزتر از سایرین هستند. برخی از آن ها با تکیۀ آشکار بر ارتش، دستگاه دولتی را مدیریت می کنند. برخی بر اساس شبکه خانوادۀ سلطنتی و بعضی دیگر با تکیه بر مقاماتی که در خارج تحصیل کرده اند و ارتباط نزدیکی با استثمارگران داخلی و سرمایۀ خارجی دارند، اداره می شوند. بعضی از این دولت ها هم با انتخابات و از طریق نقاب های دموکراسی خود را مشروع کرده اند. (البته، پورتوریکو تحت کنترل استعماری مستقیم آمریکا است).
وفاداری و تبعیت رژیم های نواستعماری به امپریالیسم آمریکا از طریق توافق های تجاری، سرمایه گذاری، انتقال تسلیحات و آموزش نظامیان، برنامه های کمک رسانی و بسیاری چیزهای دیگر تضمین می شود. اما همچنین در بسیاری مواقع دولت هایی هستند که از طریق کودتا و اشغال نظامی استقرار می یابند. بین سال های ۱۹۵۰ تا ۲۰۱۷ آمریکا بیش از ۳۰۰ بار در کشورهای دیگر مداخلۀ نظامی کرد، برای نمونه کودتا در ایران، گواتمالا و شیلی، حملۀ نظامی به جمهوری دومنیکن و پاناما. این فهرست را می توان ادامه داد. (۱)

امپراتوری آمریکا بر عظیم ترین و مخرب ترین ماشین نظامی تاریخ بنا شده است
آمریکا ماشین نظامی عظیم با فناوری پیشرفته ای ساخته است که طی ۷۵ سال گذشته بیش از هر قدرت دیگری در جهان مرگ آور و مخرب بوده است. در حال حاضر، امپریالیسم آمریکا جهان را با بیش از ۷۰۰ پایگاه نظامی در حداقل ۷۰ کشور جهان محاصره کرده است. آمریکا بیش از مجموع ۹ کشوری که در پی آن می آیند (از جمله چین و روسیه) برای ارتش خود هزینه می کند. (۲)
آمریکا جنگ های عظیمی را در کره و ویتنام برای سرکوب جنبش های رهایی ملی و انقلاب در آن کشورها شروع کرد. با خاک یکسان کردن شهرها و ایجاد مناطق «آتشبار» در حومۀ شهرها که موجب مرگ حدود دو میلیون نفر در کره و سه میلیون نفر در ویتنام شد، تنها گوشه هایی از فجایع این جنگ ها بود. از زمانی که آمریکا به گفتۀ خودش «جنگ علیه تروریسم» را در سال ۲۰۰۱ کلید زد، بیش از ۳۵۸ هزار غیرنظامی در نتیجه مستقیم جنگ های مهندسی شدۀ آمریکا و اشغال نظامی در عراق، افغانستان، یمن و پاکستان کشته شدند. (۳)
آمریکا روش های شبه نظامی و برنامه های ترور بریتانیا را «تکامل» داد و پس از جنگ جهانی دوم، برنامۀ قتل عام چپ ها و کمونیست ها را کلید زد؛ سیاستی که به ارتش اندونزی کمک کرد تا یک میلیون غیرنظامی را در سال ۱۹۶۵ قتل عام و سومین حزب کمونیست بزرگ جهان را نابود کند. آمریکا از طریق سازمان سیا در کشورهای آمریکای مرکزی، «جوخه های مرگ» را با هدف ترور مردم آموزش داد و در دهۀ ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ عملیات کندور را در آمریکای جنوبی سازمان داد. عملیاتی که مشتمل بر کشتار بین المللی ۶۰ هزار تا ۸۰ هزار نفر از کسانی بود که ظن این می رفت که چپ و دشمن دولت مستقر باشند.(۴)

۴. ایدئولوژی ترمیم شدۀ امپریالیسم لیبرال، شوونیسم و انگل وارگی امپریالیستی
آمریکا به چه حقی این جنایات را مرتکب شد؟ بر مبنای این ادعا که «رهبر جهان آزاد» است. چرا آمریکا مرتکب جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت می شود؟ چون مدعی است که «نیروی خیر در جهان است» و برای «دموکراسی و علیه استبداد» می جنگد. امپریالیسم آمریکا جنگ نیابتی (جنگ بین امپریالیستی) ناتو/آمریکا و روسیۀ پوتین را به عنوان جنگ «دموکراسی در مقابل خودکامگی» معرفی می کند.(۵)


تا اینجا، همانطور که در کتاب میراث خشونت تحلیل شده است، دربارۀ ایدئولوژی «امپریالیسم لیبرال» که توسط بریتانیا تبلیغ می شد، بحث کردم. آمریکا مهر ویژۀ خود را بر ایدئولوژی امپریالیسم لیبرال زد.
آمریکا خود را رهبر نظمی جهانی معرفی می کند که از دوران امپراتوری گذر کرده است. به جهان می گوید ادعای امپراتوری ندارد. هنگامی که ایدئولوگ ها و کارمندان امپریالیستی می خواهند سلطه آمریکا بر جهان را منطقی جلوه دهند، می گویند، آمریکا به عنوان یک قدرت منحصر به فرد، مأموریت دارد نقش ویژه ای برای جهان بازی کند که متفاوت از نقش امپراتوری های پیشین است. این ماموریت عبارتست از شکل دادن و دفاع از قوانین و نهادهای جهانی که موجب استحکام دموکراسی لیبرال می شود. یعنی، انتخابات، بازارهای آزاد، تثبیت قانونی حقوق فردی.


گفته می شود، این نظم لیبرال جهانی که آمریکا «قدرت اجتناب ناپذیر» آن است، منحصراً مبتنی است بر: ۱- نهادهای چند جانبه مانند بانک جهانی، سازمان ملل که شامل مشارکت و توافق های بین کشورهای مختلف است. ۲- وابستگی متقابل جهانی که، با فناوری های جدید و جریان یابی عظیم کالاها و اطلاعات که مرزها را در می نوردند، ممکن شده است. ۳- پایان دادن به سلسله مراتب و تقسیمات جغرافیایی امپراتوری های پیشین. ۴- و «کمال یافتگی» منحصر به فرد دموکراسی آمریکایی.
بر اساس این افسانۀ از خود متشکر، جهان «صاف و مسطح» شده است. یعنی کشورها، مناطق و سرمایه گذاران اگر مطابق قواعد بازی کنند می توانند به مزیت های این سیستم جهانی دسترسی داشته باشند و در آن سهیم شوند. مهم هم نیست که شبکه های گستردۀ استثمار وجود دارد، نابرابری های اقتصادی و اجتماعی وحشتناک وجود دارد، جنگ و تهاجم نظامی وجود دارد، وسایل کشتار جمعی و تخریب محیط زیست هم مهم نیستند.
آواکیان اهمیت زیادی به مقابله با شوونیسم آمریکایی و آموزش مردم با انترناسیونالیسم می دهد و آن را عنصری اساسی و محوری در ساختن جنبشی برای انقلاب «در شکم هیولا» می داند. مردم باید بفهمند که « زندگی آمریکایی ها مهمتر از زندگی سایر مردم جهان نیست» و «کل جهان، در الویت است».


مسئله به راه انداختن مبارزه ای ایدئولوژیک است، برای این که مردم بفهمند و در برابر آنچه آمریکا در جهان انجام می دهد مقاومت کنند. آن ها باید واقعیت جمله ای را که [به ارتش آمریکا می گویند] بفهمند؛ جمله ای که می گوید «برای خدمات شما متشکریم»! این در واقع، یعنی «بابت جنایت هایتان علیه بشریت از شما متشکریم». آواکیان یک «همانگویی مغالطه آمیز» را افشا می کند: وقتی آمریکا دست به جنایت های وحشتناک در جهان می زند و دقیقاً همان کارهایی را می کند که سایر دولت ها را به خاطر آن ها محکوم می کند … باز هم کار آمریکا «نیک» قلمداد می شود… چون که یک «نیروی خیر جهانی» است! تحلیل آواکیان نشان می دهد که چگونه استثمار جهانی و غارت کرۀ زمین، در «پایگاه داخلی» امپراتوری آمریکا، تأثیرات ایدئولوژیکِ بی حس کنندۀ انگل وارگی امپریالیستی به وجود آورده و فردگرایی انگلی تبدیل به «عنصر وحدت بخش» اذهان شده است. به خاطر داشته باشیم که اگر سایر بخش های جهان بخواهند مطابق استاندارد آمریکا زندگی کنند، باید چهار یا پنج سیارۀ زمین وجود داشته باشد.

۵. دموکراسی: آیا نمی توان به چیزی بهتر از آن دست یافت؟
با توجه به رابطۀ بین وحشت های امپراتوری و ایدئولوژی دموکراسی لیبرال، در هر دو نسخۀ بریتانیایی و آمریکایی آن، اکنون مایلم در سطحی بنیادی تر به ماهیت دموکراسی و توهمات ناشی از آن برگردم.
آواکیان دربارۀ زمینۀ تاریخی و محتوای طبقاتی-اجتماعی انواع مختلف دموکراسی در طول تاریخ، کتابی نوشته است که طیف وسیعی را در بر می گیرد: از جوامع یونان و روم باستان که دموکراسی بر اساس بردگی و استثمار بنا شده بود و محدود به بخش کوچکی از جامعه بود، تا دموکراسی آمریکای امپریالیستی که مبتنی بر نسل کشی و برده داری بوده است؛ و در آن مردم «حق دموکراتیک» دارند که به این یا آن نمایندۀ طبقۀ حاکم رأی بدهند.
مهمتر این که آواکیان ضعف و ناتوانی افراد را خطاب قرار می دهد:
ناتوانی در دیدن افقی فراتر از آنچه که مارکس به عنوان افق تنگ حق بورژوایی توصیف می کند- حقی که توسط روابط تولید بورژوایی و روابط اجتماعی مرتبط با آن تعریف شده و در محدودۀ آن مشخص می شود. و این اغلب در قالب نوعی «دموکراسی» جادویی ارائه می شود که با وجود پیوند جدایی ناپذیرش با سرمایه داری اما طوری بیان می شود که گویی هیچ محتوای طبقاتی اجتماعی ندارد. یعنی یک دموکراسی متافیزیکی «ناب». با این حال در واقعیت، دموکراسی ای که به این شکل از آن سخن می رود و تجلیل می شود، شکلی از دیکتاتوری طبقاتی است که روابط تولید سرمایه داری و کل سیستم سرمایه داری استثمار و ستم را تسهیل و تقویت می کند. (۶)


این «دموکراسی جادویی» که بسیاری از کسانی که در پی تغییرات بنیادی هستند به آن متوسل می شوند، زنجیر ایدئولوژیکی است که رهایی را به بند می کشد: رهایی ای که وابسته به انجام یک انقلاب کمونیستی به منظور غلبه بر همۀ اشکال ستم و استثمار و غلبه بر تقسیم جامعۀ بشری به طبقات و خلق یک جامعۀ جهانی حقیقی است.
انقلاب سوسیالیستی یک قدرت دولتی جدید و کاملاً متفاوت را به وجود می آورد، یعنی دیکتاتوری پرولتاریا که مرحلۀ گذار به جهان کمونیستی است. سیستم سوسیالیستی که مد نظر کمونیسم نوین است چشم انداز کاملاً نوینی از دموکراسی را برای توده هایی که سابقاً ستمدیده و استثمار شده بودند و همچنین برای اکثریت مردم می گشاید.
قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین در آمریکای شمالی به قلم باب آواکیان، ابزارهای حاکمیت سیاسی در جامعۀ آینده را مشخص می کند؛ جامعه ای که به ستمدیدگان و استثمارشدگان سابق، و توده های گسترده تر مردم قدرتی در جهت ایفای نقشی تعیین کننده در جهت گیری جامعه را می دهد. قدرت دولتی نوین، مردم را قادر می سازد تا به شیوه ای آگاهانه جامعه را متحول کنند و در نهایت تمام روابط استثمار و ستم را از هم بگسلند- همچنین نقش فزاینده و تعیین کننده ای در حکومتی ایفا کنند که در راستای همین هدف است.
اما، افتادن به دام جستجوی توهم آلود «دموکراسی ناب»، مردم را، حتی زمانی که شورش کرده اند، در چارچوبه های استثمارگرانۀ لیبرال دموکراسی/امپریالیسم محصور می کند. آواکیان، در کتاب دموکراسی: آیا نمی توان به چیزی بهتر از آن دست یافت؟ و همچنین در آثار دیگرش نشان می دهد که:
به منظور پایان دادن به همۀ سیستم ها و روابط ستم و استثمار، باید از تمامی دولت ها، به عبارت دیگر از تمامی دیکتاتوری ها- فراتر رفته و در نهایت به جامعه ای بی طبقه رسید که دیگر به دموکراسی نیازی نخواهد بود و از تمامی نهادها و ساختارهای صوری هر نوع دموکراسی فراتر خواهد رفت. یعنی جایی که مردم به صورت مشارکت جمعی به امور خود رسیدگی می کنند بدون این که نیاز باشد بخشی از جامعه دموکراسی را در بین خودشان و دیکتاتوری را در میان سایر بخش های جامعه اعمال کنند. (۷)

ورای دموکراسی… شکل بالاتری از سازماندهی و آگاهی اجتماعی وجود دارد
باب آواکیان جامع ترین پرداخت مارکسیستی از مسئلۀ دموکراسی و برابری را ارائه داده است. این نوشته ها دربارۀ دموکراسی را می توانید در آثار زیر بیابید:
دموکراسی: آیا به چیزی بهتر از آن نمی توان دست یافت؟
دیکتاتوری و دموکراسی و گذار سوسیالیستی به کمونیسم
کمونیسم و دموکراسی جفرسونی
انقلاب و رهایی بشریت. پرندگان نمی توانند تمساح بزایند اما انسان می تواند به ورای افق ها پرواز کند. بخش اول: انقلاب و دولت
گشایش ها: گشایش تاریخی با مارکس و گشایش بیشتر با کمونیسم نوین، یک چکیده

توضیحات:

۱- Fletcher Center for Strategic Studies, Tufts University, The Military Intervention Project.
۲۲- See Stockholm International Peace Research Institute, Military Expenditure Data Base, 2022
۳- See CNN, “How a New Library Sheds Light on the U.S. ‘Secret War’ in Laos,” June 14, 2022; Watson Institute for International and Public Affairs, Brown University, Costs of War: Civilians Killed and Wounded, September 2021
۴- Vincent Bevins, The Jakarta Method (New York: Public Affairs, 2020), Appendix 5 pp. 266-67
۵-بخش دوم از مصاحبه باب آواکیان را ببینید. در یوتوب و وبسایت حزب کمونیست ایران (م.ل.م) به فارسی موجود است
۶-باب آواکیان. گشایش ها: گشایش تاریخی با مارکس و گشایش بیشتر با کمونیسم نوین. ص ۳
۷-باب آواکیان. از آیک تا مائو و ورای آن: سفر من از آمریکای جریان اصلی تا انقلابی کمونیست. ص ۴۲۷. انتشارات این سایت. ۲۰۰۵