ترکیه: یک بار دیگر افتادن به تله فریب انتخاباتی و یک بار دیگر پیروزی اسلامگرایی!

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۹ دقیقه

فاجعۀ انتخابات ترکیه، پیشی گرفتن رجب طیب اردوغان از رقیب انتخاباتی اش، قلیچدار اوغلو نبود. بلکه در این بود که در ۱۴ مه ۲۰۲۳ نزدیک به ۸۸ درصد از اهالی ترکیه پای صندوق های رأی رفتند تا به قول مارکس: کسانی را از بین ستمگران شان برای حاکمیت بر خود انتخاب کنند!
انتخابات، چه در کشورهای به اصطلاح دموکراتیک امپریالیستی یا در کشورهای استبداد زدۀ «جهان سوم» مانند ایران و ترکیه، ابزار تحکیم و تداوم نظام حاکم است و نه وسیلۀ تغییر وضع موجود. حتا رژیمی مانند جمهوری اسلامی، انتخابات را یک «نعمت الهی» می داند. زیرا، اختلافات درون طبقه حاکمه را مدیریت می کند و مهمتر از آن خشم مردم از شرایط ستم و استثمارشان را وارد مجاری سیستم حاکم می کند. هدف اصلی انتخابات، در هم شکستن روحیه مقاومت و مبارزه در اکثریت ناراضی، از طریق وادار کردن آنان به کاری است که نتیجه اش مشروعیت بخشیدن به طبقه حاکمه است. اردوغان هم مانند خامنه ای پس از پایان رأی گیری، پیام داد و از ده ها میلیون نفری که در دام انتخابات پا گذاشتند، تشکر و تاکید کرد که حتا کسانی که علیه وی رأی داده اند به او خدمت کرده اند. منافع پایه ای اکثریت مردم ترکیه نه در جابه جایی مهره ها در این جمهوری ارتجاعی بلکه در دست زدن به انقلاب برای دگرگونی ریشه ای وضعیت است. حتا اگر به جای قلیچدار اوغلو، صلاح الدین دمیرتاش (رهبر حزب دموکراتیک خلق ها و از حامیان حزب کارگران کردستان ترکیه؛ پ.ک.ک که اکنون در زندان است) کاندیدای ریاست جمهوری می شد، بازهم نمی توانست بیان منافع مردم (حتا بیان منافع اکثریت مردم کُردستان) باشد. زیرا، هیچ کس در چارچوب این سیستم نمی تواند بیان منافع مردم باشد و فقط می تواند به قدرت سیاسی اقلیت سرمایه داران وابسته به نظام جهانی سرمایه داری خدمت کند.
بر خلاف پیش بینی های اپوزیسیون، ده ها میلیون نفر از کسانی که در زیر بار تورم و بیکاری هستند و آینده ای بی ثبات در انتظارشان است به اردوغان رأی دادند. بازهم بر خلاف پیش بینی ها، اکثریت اهالی مناطق زلزله زده در چند ماه پیش (۶ فوریه ۲۰۲۳) که ساختمان های آپارتمانی نوساز، در یک چشم بر هم زدن بر سرشان آوار شد، به اردوغان رأی دادند. در شهر قهرمان ماراش که مرکز زلزله بود، ۷۱.۸ درصد به اردوغان رأی دادند. (روزنامه حریت. ۱۴ مه ۲۰۲۳)
هر دو طرف انتخابات، علاوه بر دامن زدن به توهم انتخاباتی، از تضاد میان قشر اسلام گرایان حاکم در ترکیه و قشر حاکم در کشورهای امپریالیستی آمریکا و اروپا (تضاد میان دو منسوخ اسلام گرایی و امپریالیسم) استفاده کردند. اردوغان به عنوان یک اسلام گرای ضد غرب ظاهر شد و حتا احتمال شکست خود را به «دسیسه های غرب» نسبت داد. روزنامه دیلی صباح از حامیان اردوغان نوشت: «رسانه‌های غربی و مراکز مطالعاتی آن، خیلی روشن علیه اردوغان موضع گرفته‌ اند و با حمایت وسیع از مخالفان (یعنی از قلیچدار اوغلو) به دنبال سرنگون کردن اردوغان هستند.» بخش بزرگی از پایه های اسلام گرای حزب اردوغان (حزب عدالت و توسعه) از تورم و بیکاری و آیندۀ نامعلومی که در انتظارشان است خشمگین و ناراضی اند. با این وصف به اردوغان رأی دادند. در بیست سال گذشته، برای هواداران اردوغان، هویت طلبیِ اسلامی و ادغام دین و دولت مترادف با شغل و ثبات اقتصادی نسبی و تقویت خانواده سنتی پدرسالار و ضدیت با «غرب» بود. هر چند تشدید روزمره بحران اقتصادی ترکیه، پایه های «شغل و ثبات اقتصادی نسبی» را کاملا ویران کرده، اما پایه های اردوغان تصمیم گرفتند که برمبنای باورهای ایدئولوژیک رأی دهند!
در سوی دیگر، حزب جمهوری خلق ترکیه به رهبری کمال قلیچدار اوغلو، قدیمی ترین حزب سیاسی بورژوازی تُرکیه است که توسط مصطفی کمال آتاتورک در سال ۱۹۲۳ تاسیس شد و خود را سکولار دموکرات می داند. او نامزد انتخاباتیِ ائتلافی مرکب از نیروهای چپ و سکولار و حامیان حزب دموکراتیک خلق ها (ه.د.پ که حامی اوجلان و پ ک ک است) بود. شعار فراگیر این ائتلاف، «نجات دموکراسی» و بازگشت به دوران «قبل از استبداد فردی اردوغان» بود. با وجود آنکه ترکیه از اعضای ائتلاف نظامی ناتو است اما در جنگ اوکراین، موضع «بی طرفی» اتخاذ کرده است (هرچند که فروش پهبادهای ساخت ترکیه به اوکراین، با قوت در جریان است). قلیچدار اوغلو وعده داده است که در صورت رئیس جمهور شدن، سیاست های ترکیه را با ناتو هماهنگ و بار دیگر، تقاضای عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا را خواهد کرد. در هماهنگی با فاشیست های «گرگ های خاکستری» قلیچدار اوغلو وعدۀ اخراج میلیون ها پناهندۀ سوری را داده است و به دخالت های نظامی و حمایت اردوغان از گروه های جهادی در سوریه انتقاد کرده است.
در مشاجرات و مناظره های انتخاباتی، اردوغان تلاش کرد با اشاره به بی ثباتی شدید اقتصادی و تلاطم در اوضاع جهانی و تنش های روزافزون در روابط میان قدرت های جهان، رأی دهندگان را از برهم خوردن «ثبات و امنیت» و بی عرضه بودن رقیبش در مقابله با این اوضاع بترساند. در مقابلِ شعارهای ضد استبدادی اپوزیسیون، اردوغان عربده می کشید، «به من بگویید، شما با چنین دنیایی چگونه طرف می شدید و ترکیه را حفظ می کردید؟» اردوغان، همان استدلال هایی را در «حفاظت از امنیت ترکیه» می آورد که قاسم سلیمانی هنگام توجیه جنگ های کثیف جمهوری اسلامی در سوریه پیش می کشید. اردوغان، در سخنرانی هایش باد در غبغب می انداخت و اعلام می کرد، «من بلدم در این دنیا چطور معامله کنم. من با آمریکا معامله می کنم. با روسیه معامله می کنم. از لیبی تا آذربایجان و در جنگ نارگورنو قراباغ دارای نفود هستیم.» در این مشاجرات انتخاباتی، مشاور کُرد اردوغان (ان ساری اوغلو Mehmet Ensarioglu) نیز نقش مهمی بازی می کرد. وی که نفوذ سیاسی بسیار در کردستان دارد، «دکترین» منطقه ای اردوغان را برای پایه های کُرد اردوغان تشریح می کرد و در جواب به افشاگری در مورد تسلیح گروه های جهادی سوریه توسط ترکیه می گفت: «اینها واقعیت جهان است، همه، از آمریکا تا روسیه و ایران و غیره در سوریه دارای ارتش هستند و از جهادی ها استفاده می کنند و ما هم از طریق این جهادی ها در سوریه نفوذ داریم. در شرایطی که ایران و روسیه و آمریکا نیروهای خود را در آنجا دارند، ما چه باید بکنیم؟»
هرچند مشاجرات انتخاباتی ترکیه، عمدتا برای خلق افکار مردم از طریق دروغ و فریب مهندسی شده بود، اما از خلال آنها روشن می شد که سیاست های هر دو جناح طبقۀ حاکمه ترکیه توسط اوضاعی که در جهان و منطقه در جریان است، شکل می گیرد و بر حسب مختصات این اوضاع فکر می کنند. جنگ در اوکراین، فاکتور مهمی است که از هند تا آفریقای جنوبی، حکومت ها را ملزم به سمت گیری می کند و حتا در کشوری مانند آلمان، طبقه حاکمه را شقه شقه می کند. این ها واقعیت های کلان جهانی است که عرصه سیاسی در هر کشور خاص را شکل می دهد.

آمریکا و اروپا در انتخابات ترکیه
امپریالیست های آمریکا و اروپا به شدت مایل به کنار رفتن اردوغان هستند. اردوغان از این واقعیت، برای محکم کردن پایه هایش که به علت شرایط اقتصادی و فساد به شدت از او ناراضی اند استفاده می کند. تضاد میان بنیادگرایی اسلامی و امپریالیسم، در چند دهه گذشته دنیامیک مهمی در شکل دادن به روندهای خاورمیانه بوده است. هرچند که این تضاد، امروز تابع تضادهای بزرگ جهان (مشخصا، تنش و رقابت میان قطب های بزرگ امپریالیستی به ریاست آمریکا و چین) است و در آن چارچوب بروز می یابد، اما هنوز از عوامل شکل دهندۀ افکار قشرهای سنتی ترکیه اعم از کارگر و متخصص و سرمایه دار هست.
امپریالیسم آمریکا از یک طرف، اردوغان را نمی خواهد اما از طرف دیگر در آشوبی که در جهان و منطقه حاکم است، نمی داند بعد از اردوغان، ترکیه چه خواهد شد. برای قدرت های امپریالیستی، روشن است که قلیچدار و اپوزیسیونِ چهل تکۀ وی، هرگز قادر به اداره کشور نخواهد بود. یکی از نشانه هایش آن است که قلیچدار اوغلو، «یک شبه» به گرگ های خاکستری نزدیک شد تا در دور دوم آرای نامزد انتخاباتی سینان اوغان را از آن خود کند. این در حالی است که حداقل ده درصد از آرای خود را مدیون حمایت حزب دموکراتیک خلق ها (ه.د.پ) است که گرگ های خاکستری، آن را «تروریست» خطاب می کنند. اما سینان اوغان به تبعیت از حزب اصلی نئوفاشیست های ترکیه (حزب حرکت ملی) از اردوغان حمایت کرد و به این ترتیب، موقعیت اردوغان به عنون «پدر خوانده» و چتر اتحاد میان فاشیست های اسلام گرا و فاشیست های ملت گرای گرگ خاکستری تثبیت شد. شکل گیری این نوع ائتلاف ها و اتحادها نشانۀ اوضاع اکستریم است. ترکیه هم مانند ایران بر سر دوراهی آینده ای واقعا وحشتناک تر یا حقیقتا رهایی بخش به واسطۀ انقلاب ایستاده است. اما روند عمده در میان همه نیروهای مترقی و چپ، دنباله روی از وضع موجود است. هیچ نیرویی در میان اپوزیسیون انتخاباتی و غیر انتخاباتی، یک خوانش علمی از وضعیت موجود ندارد. برای دیدن واقعیت های موجود باید چارچوب فکری رایج تغییر کند. تفکرات نیروهای چپی که می خواهند رادیکال باشد اما با لنز تولید شده توسط بورژوازی، به دنیا نگاه می کنند، بسیار مضر و ضامن شکست در حرکت برای هرگونه تغییر است. این وضعیت ایدئولوژیکی  است که انواع شرایط عینی و ذهنی آن را به وجود آورده است.
میلیون ها نفر از قشر فقیر و محروم با وجود نارضایتی شدید، به اردوغان رأی دادند. آنان چگونه فکر کردند که اینطور رأی دادند؟ حتا آن دسته از چپ ها و «مارکسیست» هایی که در انتخابات شرکت نکردند، به این مساله نمی پردازند و برایشان چالش محسوب نمی شود. آنها با واقعیت های بزرگ جهانی که هیئت حاکمه ترکیه را شکل می دهد کاری ندارند. ژست های «رادیکال» تهی از جواب به چالش های جدی، بیهوده است. زیرا واقعیت اوضاع و وجود بالقوۀ یک راه دیگر را نمی تواند تشخیص داده و به مردمی که به شدت نیازمند دیدن آن هستند، نشان دهد. دیدن واقعیت اوضاع نیازمند روش و رویکرد علمی است. این کاری نیست که با شماره و تعداد زیاد حل شود. بلکه نیازمند خط فکری صحیح و عده کمی است که مجهز به آن خط فکری باشند.
مردم ترکیه هم مانند مردم همه کشورهای دنیا، نیاز دارند که انقلابی بشوند. اما موانع غریبی در مقابلشان است. نیروهای مترقی و چپ که در میدان هستند به علتِ توهماتشان، بخشی از این موانع اند. در ایران، ما سال ها شاهد فریب و خودفریبی نیروهای به اصطلاح «چپ» و مترقی ای بودیم که در انتخابات های جمهوری اسلامی برای جناح «اصلاح طلب» یقه میدراندند و به فریب مردم همت می گماشتند. این نیروها، تصویر گاوی را تداعی می کنند که حلقه بر بینی اش انداخته اند تا به هر سو که لازم است بکشند. در کارزار انتخاباتی ترکیه میان دو قطبی که هر یک به شکلی نیروهای فاشیست هستند، با عملکرد مشابهی از سوی نیروهای غیر حکومتی روبرو بودیم. این نیروها در همه کشورها هستند و نقش آنها حتا بدون این که بخواهند یا بدانند، این است که میان مردم و رژیم های ارتجاعی پُل بزنند و در نهایت مردم را ناامید و خسته و سرخورده کنند. این که چرا، با وجود تجربه های مکرر و آشکار شدن نقش انتخابات در مشروعیت دادن به حکومت های ارتجاعی، این نیروها درس نمی گیرند و بازهم بازیچه طبقه حاکمه می شوند، معمایی است که مارکس حل کرد و گفت، روشنفکر دموکرات و دکاندار در زندگی معمولی از زمین تا آسمان با یکدیگر تفاوت دارند؛ اما در داشتن پیش انگاره ها و افق تنگ در دیدن واقعیت ها یکسان هستند. اپوزیسیون دموکرات از هر رنگی که باشد هرگز قادر نیست ساختارهای واقعیت و مشخصا ماهیت و کارکرد دولت را درک کند. این نقطه ضعفی است که نمایندگان طبقۀ بورژوازی همواره از آن بهره می گیرند و خرده بورژوازی دموکرات را رهبری میکنند. این معضل همیشگی خرده بورژوازی دموکرات است اما در برهۀ کنونی که تضاد میان بنیادگرایی اسلامی و امپریالیست های غربی نقش مهمی در شکل دادن به روندهای خاورمیانه بازی می کند، شکل خاصی گرفته است. این ها کورکورانه وارد این نزاع شده و سمت یک طرف را گرفته اند، در حالی که باعث تقویت نفوذ فکری هر دو طرف در میان توده های مردم می شوند که پیامدش آن است که مردم به سربازان یکی از دو طرف تبدیل شوند.

هیچ بازگشتی در کار نیست! آینده را باید ساخت
هریک از نامزدهای انتخابات ترکیه بر صندلی ریاست جمهوری بنشینند، در اصل قضیه که ترکیه همراه با تمام دنیا، به سمت وحشتناکی می رود تغییری نخواهد داد. ترکیه به دورۀ قبل از اردوغان یا به قول اپوزیسیون به قبل از «استبداد فردی» باز نمی گردد. اوضاع خاص جهان در لحظه کنونی، فضا و امکان چنین چیزی را نمی دهد. ترکیه هم مانند ایران و تمام دنیا دستخوش تغییر رادیکال خواهد شد. این که این تغییر رادیکال انقلابی خواهد بود یا ارتجاعی وابسته به ما کمونیست های انقلابی و نیروهای مترقی است. این یک واقعیت عینی و قابل راستی آزمایی علمی است. اوضاع متلاطم کنونی جهان، مربوط به آن است که سیستم سرمایه داری امپریالیسم در حال چهار شقه شدن است، اما به خودی خود نمی میرد و در این گیر و  دار زندگی را برای میلیاردها انسان کرۀ زمین و خود کرۀ زمین وحشتناک تر از پیش می کند. این اوضاع، ضرورت دخالت گری انقلابی را عاجل تر از هر زمان می کند.
در چند دهۀ گذشته، جریان های سابقا کمونیست انقلابی و چپ در ترکیه، به تدریج و گاه به طور جهش وار به ورطۀ رفرمیسم و تن دادن به چارچوب نظام طبقاتی و سیاسی موجود و یاری رساندن به روند مشروعیت بخشی به دولت جمهوری ترکیه افتاده اند که شرایط برای عروج یک جنبش کمونیستی بر مبنای کمونیسم نوین را بسیار سخت کرده است. با این وجود، به خاطر مردم ستمدیده ترکیه و تمام خاورمیانه و جهان، نباید تسلیم شرایط شد. اوضاع کنونی، به واقع پتانسیل های مهمی را برای تغییر اوضاع و باز کردن مسیر جنبشی برای یک انقلاب واقعی در ترکیه فراهم می کند.
باب آواکیان در «آینده ای وحشتناک یا حقیقتا رهایی بخش» می پرسد: شرایط ضروری برای یک انقلاب چیستند؟ و سه فاکتور به هم پیوسته را تشریح می کند: «۱-وجود بحرانی در جامعه و حکومت چنان عمیق و چنان مختل کنندۀ «روند معمول امور» که کسانی که برای مدت مدیدی بر ما حکومت کرده اند، دیگر نتوانند به سیاق «معمول»، آن طور که مردم را عادت به پذیرش آن داده بودند، حکومت کنند. ۲- وجود مردم انقلابی که شمارشان به میلیون ها نفر می رسد، در حالی که «وفاداری» شان به سیستم درهم شکسته شده است، و عزم شان به جنگ برای یک جامعه عادلانه بزرگتر از ترسشان از سرکوب قهرآمیز سیستم است. ۳-وجود یک نیروی انقلابی سازمان یافته – متشکل از شمار در حال ازدیاد از میان توده های تحت ستم ولی همچنین از میان بخش های دیگر جامعه – نیرویی که در زمینه تدارک و اجرای انقلاب متکی بر علمی ترین رویکرد است و به طور سیستماتیک در تلاش است که آن را به کار ببرد و به طور روزافزونی چشم توده های مردم به این نیرو است که آنان را در به وجود آوردن این تغییر رادیکال که به اضطرار مورد نیاز است، رهبری کند.» و تاکید می کند، آن چه به طور عاجل مورد نیاز و ممکن است و باید به طور خستگی ناپذیر و فعالانه برایش کار کرد تا واقعا یک محصول مثبت از درون این وضعیت بیرون بیاید، این است که یک صف آرایی اساسا متفاوت شکل بگیرد: یک تجدید قطب بندی لازم است که مساعد به حال انقلاب و به میدان آوردن نیروی ضروری برای انقلاب باشد – برای یک انقلاب واقعی جهت سرنگون کردن این سیستم و ایجاد یک سیستم بنیادا متفاوت و بسیار بهتر.»
آن چه در میان این سه عامل تعیین کننده است «وجود مردم انقلابی» است. مردم، انقلابی زاده نمی شوند بلکه انقلابی می شوند! در دهۀ ۱۹۷۰ زنده یاد رفیق ابراهیم کایپاکایا، با وجود آنکه یارانش از انگشتان دست تجاوز نمی کردند، خدمت عظیمی به تغییر افکار مردم و باز کردن راه برای شکل گیری جنبش نوین کمونیستی ترکیه کرد. امروز، تعداد کمی از مبارزین صادق و شجاع با درک و به کاربستِ کمونیسم نوین، بر بستر آشوب در نظام جهانی، می توانند تغییرات شگرفی در صحنه سیاسی ترکیه ایجاد کنند.