نفرت اسراییل از مردم فلسطین به خاطر حماس نیست
ژنرال های اسراییلی با نخوت فرمان « کشتار صنعتیِ» (۱) مردم غزه را می دهند و «پدر خوانده» آمریکایی شان ضمن تشویق، این جنایت را با خرافۀ دموکراسی می آراید. ترکیب تهوع آوری از نخوت و انحطاط دموکراتیک که بر گلوگاه حیات بشری نشسته است. سخنگویان دولت اسرائیل قبل از ریختن بمب ها با تلفن و پخش اعلامیه به اهالی غزه هشدار می دهند که منازل خود را تخلیه کنند. شکنجه ای که نقاب انسان دوستی بر چهره زده. می دانند که اهالی غزه جایی ندارند که به آن پناه ببرند. در ساحل با شلیک به قایق هایشان مواجهند و در شمال و شرق با تانک ها و توپ های اسرائیلی و در جنوب با ارتش دولت مصر که وابسته به آمریکاست. آنها در محاصرۀ نظامی نیروهای تا به دندان مسلح هستند. اهالی آشکلون و دیگر شهرک های اسرائیلی مملو از پناهگاه های مستحکم و مجهزند. مردم غزه هیچ چیز ندارند، جز ما.
این قتل عام، ظاهرا به تلافیِ عملیات حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (15 مهر ۱۴۰۲) در خاک اسراییل، به راه افتاد. عملیات حماس به نام «توفان الاقصی» هیچ نبود مگر توفان تاریک اندیشی دینی اسلام گرایان مرتجع حماس که با انتقام جویی بزدلانه، عامدانه غیرنظامیان، از جمله کودکان را هدف قرار داد. هر دو طرف علاوه بر استدلال های ابزارگرایانۀ سیاسی، کشتن «طرف مقابل» را بر پایه باورهای متحجر نژادی و دینی توضیح می دهند. رئیس ارتش اسراییل، هنگام آغاز عملیات علیه مردم غزه اعلام کرد «اینها حیوان هستند و مثل حیوان باید با آنها رفتار کرد» و جهان بینی یهودستیزانۀ حماس، به پیروانش بهشتی را وعده می دهد که فقط در نتیجۀ کشتار یهودیان تحقق خواهد یافت.(۲) دموکراسی های غربی، در نهایت خونسردی، قتل عام مردم غزه را «وظیفه دفاع از یهودیان» و منطبق بر اصول «دموکراسی» می خوانند و هرنوع اعتراضی به آن را ممنوع اعلام کرده اند و از سوی دیگر، خامنه ای و آدمکشان حرفه ای جبونش که در خیزش ژینا، کودکان و جوانان بی سلاح را به خون کشیدند و در جنایت علیه مردم منطقه ید طولانی دارند، «بازوی» حماس را بوسیدند. بزرگترین تراژدی اوضاع آن است که مومیایی هایی که جایشان در گورستان تاریخ است، به نام مردم فلسطین و مردم یهود، و در واقع به اسم بشریت حرف می زنند و عمل می کنند.
نفرت اسراییل از مردم فلسطین ، ضرورتِ وجودیِ یک پادگان نظامی است
بستن گلوگاه های غذایی و داروییِ مردم غزه و بمبارانِ هرچند وقت یک بارِ زیرساخت ها و سکونت گاه های آنان و کشتار صدها پیر و جوان و کودک، سیاست دائمیِ ارتش اسراییل است. اما، این بار مرزهای جدیدی در این نسل کشی گشوده اند. ارتش اسراییل، به ظاهر عزم «نابودی حماس» را کرده اما «نکبۀ» دیگری در حال وقوع است. نکبه یا فاجعه، بیرون رانده شدن فلسطینی ها در سال ۱۹۴۸ از سرزمین هایشان توسط عملیات تروریستیِ شبه نظامیان صهیونیست و تاسیس دولت جدید اسراییل در آن سرزمین هاست. هنگامی که دولت اسراییل در سال ۱۹۴۸ وارد جنگ با اعراب شد، ادعا کرد ماموریت اش برقراری «دولتی برای ملت یهود» است. در حالی که هدف واقعی، تشکیل دولت- ملتی بود که نقش پادگان نظامی و سگ هار امپریالیسم آمریکا را در خاورمیانه بازی کند و به ثبیت نظم جدیدی که بعد از پایان جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵) در این منطقه، با سرکردگی امپریالیسم آمریکا برقرار شد خدمت کند. برای مشروعیت بخشیدن به این ماموریت، فاجعۀ هولوکاست جنگ جهانی دوم (کشتار شش میلیون یهودی در کوره های آدم سوزی توسط رژیم نازی امپریالیسم آلمان) به شدت مورد سوء استفاده قرار گرفت. پس از پایان جنگ دوم، قدرت های امپریالیستی، به یک گروه کوچک و حاشیه ای از یهودیان صهیونیست، کمک کردند تا هولوکاست را مصادره و سخنگوی ستمدیدگی مردم یهود شود. در حالی که این گروه، در طور جنگ جهانی دوم با آلمان نازی همکاری می کرد. بسیاری از یهودیان در همان زمان، علیه صهیونیست ها موضع گرفتند (به نامه انیشتین که در همین شماره آتش بازنشر شده رجوع کنید). مشخصا مارک اِدِلمن که معاون فرماندهی شورش گتوی ورشو(۳) بود، اعلام کرد، صهیونیسم یک ایدئولوژی نژادپرستانه است که برای موجه جلوه دادن دزدیدن سرزمین فلسطینی ها مورد استفاده قرار گرفته است. او با صدای بلند و پیگیرانه علیه مصادرۀ هولوکاست برای توجیه ستم بر مردم فلسطین مبارزه کرد.(۴)
بنابراین، واقعیت را نباید واژگونه دید. نفرت اسراییل ازمردم فلسطین ضرورت و منطق وجودی اش به عنوان پایگاه نظامی/استراتژیک امپریالیسم آمریکا در خاورمیانه است و نه از عشق به مردم یهود و نه آنطور که رئیس جمهورآمریکا می گوید، به عنوان «پایگاه دموکراسی» در خاورمیانه. به این علت، به سرکوب فلسطینی ها ادامه خواهد داد و دست به اعمال شنیع تر هم خواهد زد. اسرائیل تا زمانی که موجود است مجبور است فلسطینی ها را از سرزمین و خانه هایشان اخراج کند. ارتشی های اسراییل بارها هولوکاست فلسطینی را بر زبان آورده اند. به طور مثال، معاون وزیر دفاع اسرائیل (ماتان ویلنائی) در فوریه ۲۰۰۸ مردم غزه را تهدید کرد که شاهد یک «شوآ» خواهند بود. (به نقل از روزنامه انگلیسی زبان گاردین- ۲۹ فوریه ۲۰۰۸). این واژه به زبان عبری یعنی هولوکاست.
تاریخ پاکسازی قومی
قبل از تاسیس رسمی اسرائیل (۱۹۴۸) نزدیک به یک میلیون فلسطینی، یعنی نیمی از جمعیت آن زمان سرزمین فلسطین، از شهرها و روستاها و خانه های خود رانده شدند. ده سال بعد از تاسیس اسراییل، ۳۰۰ هزار نفر فلسطینی دیگر را بیرون راندند. سپس، در سال ۱۹۶۷ اسرائیل با حمایت آمریکا و امپریالیست های دیگر، مابقی سرزمین های فلسطین در نوار غزه و کرانه غربی رود اردن را اشغال کرد. نوار غزه، باریکه ایست که میان دریا و صحرا قرار دارد. دهکده های یهودی نشین جدید تحت سپر حمایتی ارتش اسرائیل، روی بهترین زمین های کرانه غربی سربلند کردند. اسرائیل بخش بزرگ منابع آبی آنان را دزدید و بر هر جنبه از حیات جامعۀ فلسطین، کنترل پلیسی برقرار کرد. در سال ۲۰۰۵ اسرائیل ارتش خود را از غزه بیرون کشید اما مرزها، سواحل و فضای آن را کماکان در کنترل نگه داشت. در این باریکه که فقط 2 درصد از سرزمین اصلی فلسطین را تشکیل می دهد، ده ها هزار نفر از اهالی غزه در زندان های اسرائیل به سر می برند.(۵) جنایت های اسراییل علیه مردم فلسطین، شامل یک جنگ سیستماتیک علیه طبیعت آن منطقه نیز بود که طی آن بیش از یک میلیون درخت هزار سالۀ زیتون را ریشه کن کردند و از روستاهای فلسطین بیابان برهوت ساختند تا بر روی آن روستاهای یهودی نشین بسازند و برای افسانۀ صهیونیستی که «اینجا بیابانی بدون مردم بود که خداوند برای مردمی بدون سرزمین شکوفا کرد» فکت بسازند.
«نقشه جدید صلح»، دور جدید از پاکسازی قومیِ فلسطینی ها
«نقشۀ جدید صلح» طرح رژیم فاشیستی ترامپ/پنس و دولت اسراییل است که در ژانویه ۲۰۲۱ (۸ بهمن ۹۸) توسط دو رژیم تصویب شد و در واقع نقشه راهی است برای کامل کردن دزدی سرزمین فلسطینی ها و پاکسازی قومی آنان. این نقشه، «راه حل دو دولت» را کاملا کنار گذاشت. هرچند، «راه حل دو دولت» هرگز یک راه حل نبود اما به رسمیت شناختن «راه حل تک دولتی»، توسط رژیم ترامپ در واقع چراغ سبز رژیم ترامپ بود برای حملات بیشتر علیه مردم فلسطین. از همان ابتدا روشن بود که علاوه بر تحمیل رنج های بیشتر بر مردم فلسطین، منجر به تقویت هرچه بیشتر گروه های اسلام گرای جهادی خواهد شد. نتانیاهو، این نقشه جدید را «دومین نقطه عطف» در تاریخ اسراییل بعد از تشکیل رسمی دولت اسراییل در ۱۴ مه ۱۹۴۸ خواند. (6) این نقشه، همچنین شامل تقویت جریان بنیادگرایان فاشیست یهودی در دولت اسراییل بود. نتانیاهو در سخنرانی ای که در کاخ سفید در مورد «نقشه جدید» کرد(۷) چندین بار به آیات منسوخ سه هزارسالۀ کتاب دینی یهودیان (تورات) رجوع کرد تا بگوید دزدیدن سرزمین فلسطینی ها «اجرای وعده الهی» برای استقرار دولت یهود در «سرزمین موعود» است.
موضع دولت بایدن در مورد «نقشه جدید صلح»
گفته می شود، دولت بایدن در سفر روز ۱۸ اکتبر ۲۰۲۳ به اسراییل برای ابراز حمایت از کارزار کشتار مردم غزه، ضمن تایید «نقشه جدید» که مجوزش را رژیم ترامپ صادر کرده بود، «معامله ای» با نتانیاهو کرده است مبنی بر این که وی نیروهای فاشیست دولت خود را مهار کند! به ظاهر، استدلال وی برای قانع کردن نتانیاهو و دیگرفاشیست های کابینه او این بود، که اسراییل برای کسب «برتری اخلاقی» در پاکسازی قومیِ فلسطینی ها، باید آئین های «دموکراسی» را در ساختار حکومتی اش و در روابط قدرت با دیگر جناح های دولت اسراییل، رعایت کند. امپریالیست های غربی در حالی اسراییل را «دموکراتیک» و حامل ارزش های «دموکراسی» می خوانند که نظام سیاسی اسراییل بر خلاف کشورهای غربی، حتا تظاهر به آن نمی کند که متکی بر برابری رسمی شهروندانش است. صهیونیسم بنا به تعریف، یعنی حاکمیت نظامی یهودی بر تمام فلسطینان و محروم کردن آنان از ابتدائی ترین حقوق. تشکیل دولت اسراییل بر مبنای برتری نژادی و ادغام دین و دولت، نشان داد که ضدیت امپریالیست های آمریکا و بریتانیا و فرانسه با رژیم فاشیستی هیتلر، صرفا مساله ای مربوط به یک موقعیت خاص (یعنی، جنگ امپریالیستی برای تجدید تقسیم جهان) بود و نه مبتنی بر «اصول» دموکراسی و حقوق بشر و غیره که مدعی اش هستند. از آن زمان، حمایت از دولت نژادپرست اسراییل در سرکوب مردم فلسطین، منبع دائمی برملا شدن تناقضات حرف و عمل این دموکراسی های امپریالیستی بوده است؛ تناقضی که در جریان جنگ اخیر با غیرقانونی شدن راهپیمایی های حمایت از فلسطین در بسیاری از کشورهای اروپا، عریان تر شد و در این میان، توهماتِ پیروانِ ایرانیِ سوسیال دموکراسی اروپا را نیز به چالش گرفت.
دشمنی میان صهیونیست ها و بنیادگرایان اسلامی، دشمنی میان برادران قرینه است
حماس یک سازمان اسلامگرای ارتجاعی است که خود اسراییل آن را برای تضعیف جریان های سکولار جنبش فلسطین (مانند، سازمان آزادیبخش فلسطین) تقویت کرد. بعد از آن هم جمهوری اسلامی ایران با قصد و هدفی مشابه، به تقویت حماس و دیگر شاخه های اسلام گرایان در فلسطین پرداخت. نتانیاهو در یک جلسه خصوصی حزب لیکود (حزب فاشیست که اکنون در اسراییل حاکم است) در سال ۲۰۱۹ استدلال کرده بود که کمک های اسراییل به حماس، برای ممانعت از مشروعیت یافتن تشکیل دولت فلسطینی، لازم است. (۸) تقویت حماس در غزه، در واقع تقویت روابط اجتماعی ستم گرانه در شکل های کهنه تر و سنتی تر بوده است. بنابراین، اسرائیل به خاطر خود حماس نیست که از آن متنفر است. بلکه مسائل مهمتری در میان است. یکی از آنها، همان جبری است که اسراییل همیشه با آن روبروست و در گره گاه کنونی از اوضاع جهان، با شقاوت بیشتری به دنبال تحقق آن است. دیگری، نقشی است که حماس برای جمهوری اسلامی ایران، به مثابه مانعی در مقابل منافع آمریکا در خاورمیانه و خطری برای اسرائیل، بازی می کند. عشق جمهوری اسلامی هم به مردم فلسطین به خاطر مردم فلسطین نیست. در واقع، در دهۀ ۱۹۸۰ میلادی نیروهای سپاه پاسداران دست در دست اسلامگرایان لبنان که بعدها تبدیل به حزب الله لبنان شدند، در همدستی با آریل شارون اسراییلی (که به قصاب شارون معروف است) بزرگترین کشتارها را در اردوگاه های پناهندگان فلسطینی در لبنان پیش بردند. (9)
هدف حماس مبنی بر ایجاد یک دولت اسلامی به جای اسرائیل، که «یهودیان، مسلمانان و مسیحیان زیر حکومت یک دولت اسلامی زندگی کنند»؛ حتا اگر به واقعیت بپیوندد، برای مردم فلسطین و خاورمیانه به همان اندازه نکبت بار خواهد بود که تشکیل جمهوری اسلامی ایران برای مردمی که در ایران زندگی می کنند – به ویژه برای زنان. جوامع تحت کنترل اسلام گرایان، بر مبنای استثمار و تحمیل جنون آمیز بنیادگرایی اسلامی که خرد کننده روح و ضد تفکر علمی است، بنا شده است.جمهوری اسلامی طبق اعتراف مقامات آن و مهمتر از آن، بر اساس شواهد غیرقابل انکار که جمع آوری شده است، در افغانستان و عراق، عمیقا با ارتش آمریکا همکاری کرد. بسیاری از روشنفکران عراقی، اعم از شیعه یا سنی تبار، به دست نیروهای امنیتی و با همکاری سپاه قدس ترور شدند. کشتار مردم فلوجه در عراق در سال ۲۰۰۴ محصول مشترکِ سپاه قدس و شرکت نزدیکِ قاسم سلیمانی و ارتش آمریکا بود؛ سرکوب هولناکی که از دلش هیولای داعش سربلند کرد که مانند برادران شیعه اش، دست به انتقامجویی تبه کارانه زد.
منطق مهلک «صهیونیسم یا اسلام»
تصویرسازی از جنایت های اسرائیل علیه مردم غزه به عنوان نزاع مذاهب گوناگون، به ضرر فلسطینی هاست و مانع از آن می شود که فلسطین بتواند حداکثر حمایت مردم جهان، از جمله برخی یهودیان اسرائیل را جلب کند. این طرز تفکر بیش از اندازه قوی شده زیرا با آن مخالفت و مبارزه نشده و به نظر تنها «بدیل واقع بینانه» می آید. همین عملیات ۷ اکتبر حماس یک بار دیگر نشان می دهد که بدیل مذهبی، یک بن بست مهلک است که مردم را در سطح عصبانی شدن قفل می کند و اجازه نمی دهد، به علت واقعی این جنایت ها پی ببرند و رابطه آن را با وضعیت خفقان آوری که بر کل بشریت و کرۀ زمین تحمیل شده است ببینند. عوامفریبی جمهوری اسلامی و «محور مقاومت» منحط وابسته به آن را باید دور ریخت. خط تبلیغی این جماعت آن است که گویا هرکس از جنایت و ستم اسرائیل بر مردم فلسطین منزجر است، باید طرف مرتجعینی مثل حماس و جهاد اسلامی و حزب الله را بگیرد. اما، حقیقت کاملا برعکس است! حمایت مردم خارومیانه از فلسطین را باید از چنبرۀ دولت های این منطقه (همه دولت های عرب، ترکیه و جمهوری اسلامی) و نیروهای مذهبی مختلف درآورد. خودِ این نیروهای اسلام گرا، چه آنها که دولت دارند و آنها که ندارند، دارای جهان بینی و اهداف کاملا ضد آزادی مردم فلسطین و هر مردم تحت ستم دیگر هستند. اینها می خواهند خشم عادلانۀ مردم منطقه را به اهداف ارتجاعی و تنگ نظرانه ی خود پیوند بزنند. هرگز نباید به آنان چنین مجالی داد. این بخش مهمی از مبارزه انقلابی و انترناسیونالیستی در خاورمیانه است.
در دهۀ ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی (دهه های ۱۳۴۰ و ۵۰ شمسی) حمایت از مبارزات مردم فلسطین علیه اسراییل یکی از پرچم های مبارزه علیه کل سیستم امپریالیستی در سراسر جهان بود. شکست مبارزه فلسطینی ها همراه بود با افت در امواج انقلابی جهان. نمی توان آرزوی احیای آن مبارزات را کرد. آن دوره تمام شد و ورشکستگی راه های کهنه به طرز غیرقابل انکار اثبات شده است. جهان کنونی کاملا متفاوت است. پدیده های جدیدی به وجود آمده که باید آنها را تجزیه و تحلیل کرد؛ موانع جدیدی پدید آمده که باید بر آن ها چیره شد. بذر ورشکستگی جنبش های ملی گرای انقلابی دهه های قبل از همان ابتدا در افق و روش و اهداف شان کاشته شده بود و در عمل هم نشان دادند که با آن افق ها و روش ها نمی توان راه زیادی را در جهت رهایی بشریت تحت ستم و استثمار خاورمیانه پیمود. اکنون آن ها تبدیل به پدیده هائی غیر انقلابی و ضد انقلابی شده اند. سازمان آزادیبخش فلسطین و «حکومت خودگردان فلسطین» یک نمونه از این واقعیت است. عروج بنیادگرائی مذهبی، بخشا واکنش ارتجاعی در مقابل انحطاط آن جنبش های ملی گرا بود. اما این بن بست از آن یکی هم بدتر است. زیرا، آرمان اش ارتجاعی و ناظر بر احیای انواع ستم های اجتماعی کهنه تر است که شاکله اش احیای پدر/مردسالاری دینی است که نیمی از بشریت را بردۀ نیم دیگر می کند. همه این افق ها، سد راه هستند و باید کنار زده شوند تا مسیر «راهی دیگر» باز شود: راهی که مبتنی بر کمونیسم نوین باشد. برای شکل گیری هسته ای از انقلابیون کمونیست متشکل از مردم یهودی تبار و فلسطینی باید تلاش کرد: هسته ای که جهان بینی و برنامه و استراتژی سیاسی اش را از علم کمونیسم نوین که معمار و تکامل دهندۀ آن باب آواکیان است استخراج کند.
رهائی فلسطین بدون مبارزه برای پایان بخشیدن به نظام سرمایه داری امپریالیستی که برای کل بشریت خفقان آور است، ممکن نیست. انقیاد ملی فلسطین را همین سیستم به خاطر ضرورت های خودش به وجود آورده و ارتباط لاینفک با استثمار میلیاردها انسان در مشقت خانه های تولیدی و بردگی زنان و کار کودکان در معادن تهیه فلزات گرانبها برای ابزار دیجیتال و نابودی محیط زیست دارد. همین واقعیت، بر حقارت و کوته بینی جهانی بینی ناسیونالیستی، و بر مهلک بودن منطق صهیونیستی و بنیادگرایی اسلامی پرتو می افکند. بدون گسست از این ها، نمی توان نقش مهمی در باز کردن چشمان مردم جهان به جنایات اسرائیل و دلایل این جنایات، بازی کرد. دفاع از فلسطین نیازمند و شایستۀ گسست از آنهاست.
توضیحات
۱-«کارزار کشتار صنعتی» عبارتی است که کریس هجز در ستونی که با آغاز این حمله در باره آن نوشت. در: SheerPost
۲- در میثاق حماس می خوانیم: «روز رستاخیر برپا نمی شود مگر این که مسلمانان با یهودیان نبرد کنند (یهودیان را بکشند)». نقل شده در مقاله «حماس چیست» به قلم آلن گودمن از سایت revcom.us با ترجمه فارسی در سایت cpimlm.org
۳- در جنگ جهانی دوم، رژیم نازی های آلمان، ۴۰۰ هزار یهودی لهستانی را در گتوی ورشو زندانی کرد. یهودیان هزار هزار از گرسنگی و بیماری و خشونت بی تبعیض جان می باختند. وقتی نازی ها شروع به انتقال آنها به سمت اردوگاه های مرگ کردند، مبارزینی که مخفیانه سازماندهی می کردند، شورشی را سازمان دادند. بسیاری کشته و عده ای زنده ماندند. اما شورش قهرمانانه از برگ های درخشان مقاومت مردم علیه شقاوت دولت های سرمایه داری امپریالیستی است که در آلمان به شکل دیکتاتوری فاشیستی نازی در جنگ با قدرت های سرمایه داری امپریالیستی دیگر برای تقسیم جهان بود.
۴- Chris Hedges, SheerPost. Oct 2023
۵- برای اطلاعات بیشتر به کتاب تاریخ پژوه اسرائیلی به نام یان پیپ رجوع کنید. Calling a Spade a Spade: The 1948 Ethnic Cleansing of Palestine www.badil.org/al-majdal/spring 2006
۶- Our Common Dreams, 6 Jan 2020
۷- Full text of Netanyahu speech. Times of Isreal. Jan 28 202
۸- For years, Netanyahu propped up Hamas. Now it’s blown up in our faces-By Tal Schneider, 8 October 2023
به گفته این نویسنده: سیاست نخست وزیر در تبدیل یک گروه ترور به شریک خود به بهای محمود عباس و دولت فلسطینی، منجر به زخمی شد که تا سال ها التیام نخواهد یافت.
۹- شارون، از افسران عالیرتبه ارتش اسراییل و از نخست وزیران دولت اسراییل، در سال ۱۹۸۲ تهاجم گسترده به لبنان را طراحی کرد. در فاصله زمانی چند هفته ارتش اسراییل ۲۰ هزار لبنانی و فلسطینی را کشت که ۸۰ درصد آنان غیر نظامی بودند؛ ۶ هزار کودک یتیم شدند و صدهزار نفر بی خانمان. بیروت را محاصره کردند و روزانه آن را بمباران کردند تا نیروهای سازمان آزادیبخش فلسطین آن جا را تخلیه کرد. خبرنگار روزنامه «ایندیپندنت» در آن زمان، نوشت: «در خانه ها، زنان روی زمین افتاده، دامن هایشان پاره و پاهایشان از هم باز بود، کودکان با گلوی بریده بر خاک افتاده بودند، ردیف ردیف مردان جوانی بودند که به خط کرده و از پشت به آنان گلوله شلیک کرده بودند. …جسد کودکان کبود شده ای که همراه با قوطی های کنسرو ارتش آمریکا و ابزار اسراییلی داخل آشغال دانی ها انداخته بودند.»