در اهمیت حقیقت برای دست یافتن به رهایی ـ نامه ای به نرگس محمدی
سمیه کارگر
سلام به تو و باقی یاران دربند! با اشتیاق و دقت مصاحبه آنجلینا جولی با تو و پیام ات به مراسم نوبل را که توسط فرزندان نازنین ات خوانده شد خواندم و شنیدم. باز هم مثل همیشه تلاش کردی ماهیت بیرحم و تاریک اندیش و آدمکش جمهوری اسلامی را نشان دهی، دادخواه همه زندانیان و فریاد رنج های مردم به ویژه زنان باشی. ممنون از تلاش پیگیرانه و نفس گیرت در افشای دستگاه سرکوب و زندان و شکنجۀ این رژیم و نشان دادن مرکزیت مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی در راهی که برای سرنگون کردن این رژیم در پیش گرفته ایم. در مقابل هجمه های کثیف از سوی مرتجعین و گاه از سوی دوستان نادان، محکم و سربلند بمان.
در جهانی زندگی می کنیم که واقعیت ها را عامدانه و نقشه مند می پوشانند و آن را تحریف و مخدوش می کنند تا حقیقت نظم فرسوده جهان موجود، پنهان بماند و نتایج هولناکش برای بشریت، «نرمال» و طبیعی جلوه کند و رهایی از آن ناممکن و غیر ضروری به نظر آید. در چنین شرایطی که کشف حقیقت و درک رابطه آن با رهایی و مبارزه برای آن می تواند بزرگترین جرم باشد، هیچ راه و هیچ ابزاری قدرتمندتر از دیدن واقعیت، کشف حقیقت و فریاد زدن آن با تمام هزینه ای که می تواند برایمان در پی داشته باشد، نیست.
نرگس عزیز: محدودیت زندان را خوب می فهمم اما خودت به روشنی گفتی: «زندان هیچ گاه سد راه من نخواهد شد» و تا امروز نشان داده ای این جمله فقط یک شعار نیست. صدای تو و دیگر عزیزان دربندمان، از پشت دیوارهای اوین، قدرت و نفوذ بسیار دارد و با جایزه نوبل، پژواک جهانی نیز یافته است و مهم است که به جنبش جهانی علیه نسل کشی اسراییل در غزه پیوند بخورد. جایزه صلح در زمانی داده می شود که در خاورمیانه شاهد عادی سازی جنایت هستیم. بشریت در مرز بود و نبود ایستاده و مردم ایران و فلسطین بخش هایی از این بشریتند که در حال نابود شدن است.
برخی اوقات رخدادهای خارج از اراده ما، صاعقه وار ابرها را کنار زده و حقایقی را به صدها میلیون نفر نشان می دهند که شاید با بیست سال حرف زدن هزاران نفر هم نمی شد نشان داد. جنگ نسل کشی در غزه که توسط اسراییل و آمریکا پیش می رود، این کار را کرد. تا کنون بیست هزار نفر کشته شده و معلوم نیست چند نفر دیگر باید جان بدهند و ابعاد جنگ در کدام نقاط دیگر خاورمیانه شعله ور شود. جمهوری اسلامی ۴۵ سال است خود را قیم مردم فلسطین کرده است. همین مساله ما را وظیفه مند می کند تا حیله گری جمهوری اسلامی در مورد فلسطین را افشا کنیم و به مردم بگوییم که برای این رژیم، آرمان ملی مردم فلسطین پشیزی نمی ارزد. جمهوری اسلامی صرفا زالوی خون آشامی است که بر پیکر مردم فلسطین چسبیده و نباید اجازه دهیم که اینها آرمان مردم فلسطین را در پرچم پوسیدۀ اسلام گرایی شان بپوشانند و با خون مردم فلسطین و آوارگی ۷۵ سالۀ آنها قدرت نمایی کنند. مردم ما از بغض و نفرتی که به جمهوری اسلامی آدمکش دارند، نسبت به مردم فلسطین و رنجهای شان بی تفاوت شده اند. اما ناآگاهی، ناآگاهی است و مهم نیست که منبع آن چیست. ناآگاهی نسبت به واقعیت های این جهان، خطرناک است و این معضل باید حل شود.
امروز «دموکراسی» و «صلح»، آن بمبی است که بر مدرسه و بیمارستانی در غزه یا خان یونس یا رفح فرود می آید. آن پیکر تکه تکه شده کودکی که از آوار بیرون زده و آن تن زنده زنده سوخته با بمب فسفر زنی فلسطینی یا شیون کودکی خردسال بر جنازه والدینش. این ها چهره واقعی حقوق بشر و دموکراسی غرب است که اسراییل پادگان نظامی اش در خاورمیانه است. امروز حقیقت در فلسطین به خون غلتیده و از لوله دموکراسی و با بمب های دموکراتیک غربی به آن شلیک شده است. دموکراسی های اروپا و آمریکا دیدن این حقایق و حرف زدن در مورد آن را ممنوع کرده اند. مراسم اهدای جایزه به رمان نویس های فلسطینی و یهودی که این حقیقت را در رمان ها و مقاله هایشان بیان کرده اند در همین آلمان دموکراتیک کنسل شده است. در آمریکای دموکراتیک، نمایندگان فاشیست در کنگره، حکم عزل روسای دانشگاه های معتبر را دادند به این علت که حاضر نشدند با «ممنوعیت تفکر» همراهی کنند.
این احتضار طولانی حقیقت و انسانیت جلوی چشم جهانیان، پرده از واقعیتی مهم بر می دارد. واقعیت هولناک دموکراسی بورژوایی با کنار رفتن ادعای آن آشکار می شود. این برملا شدن به واسطه کارکرد خود سیستم جهانی مدعی دموکراسی اتفاق می افتد. سیستمی که حیات فکری مردم را شکل می دهد و در چنگ دارد و چنین تفکراتی را القا کرده، مجبور شده است برخلاف ادعای خود عمل کند. برخی از کسانی که صادقانه ادعا و گفتمان دموکراسی بورژوایی را باور کرده بودند و برای تحققش مبارزه می کردند، به شدت تکان خورده اند یا بهتر بگویم توهماتشان در حال ریختن است. باید دست به انتخاب بزنند بین چشم بستن بر واقعیت و دیدن واقعیت، دیدن تضاد بین واقعیت و ادعا و مواجه شدن با نتایج واقعی این تضاد بر زندگی مردم. امتحان سختی است و شاید همه سربلند از آن بیرون نیایند اما جستجوگر حقیقت بودن امتیازی اساسی است که راهگشاست.
جایزه صلح نوبل امسال در شرایطی داده می شود که هیچ چیز در دنیا «روال معمول» نیست. نظم کهنه جهان به هم ریخته و قوانین و اصول حاکم بر جهان دیگر مانند گذشته کار نمی کند. اما یک اتفاق مهم در حال وقوع است: واقعیت این دموکراسی دارد هرچه عریان تر خودش را رو می کند. در خود این دموکراسی ها امواج بزرگی از مردم دارند باورهای شان در مورد آن را زیر سوال می کشند. در آمریکا مردم شروع کرده اند به کشف رابطه دموکراسی در آمریکا با غارتگری و استثمار، حمایت اش از رژیم های نظامی و شکنجه گر در اقصی نقاط دنیا و جنایت های جنگی و سلطه گری اش در سه قاره آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین و ۷۰۰ پایگاه نظامی آمریکا در سراسر دنیا و حمایتش از نسل کشی مردم فلسطین با تاریخ نسل کشی بومیان آمریکا و برده کردن سیاهان. این بیداری جدید را باید جشن گرفت و در عین حال آن را عمیق تر کرد تا ریشه ها و سرچشمه ها را در سیستم اقتصادی و اجتماعی و سیاسی سرمایه داری امپریالیستی ببینند که در سراسر جهان از جمله در ایران حاکم است.
جنگ بقا که به آن اشاره کردی فقط مختص مردم ایران نیست. کارکرد سیستم جهانی سرمایه داری به طور مداوم فقر، جنگ، آوارگی و انواع ستم برای اکثریت مردم دنیا تولید می کند. فقط اقلیتی در شمال جهانی می توانند برمبنای ثروت های تولید شده توسط میلیاردها بزرگسال و خردسال در جنوب جهانی، رفاهی نسبی داشته باشند. کودکانی باید در معادن کنگو کار کنند تا قشر فن آوران و دانشمندان و هنرمندان در آمریکا با فراغ بال به حرفه خود بپردازند. صلح، شوخی تلخی برای این میلیاردها مردم دنیاست. دموکراسی، صلح و حقوق بشری که در کشورهای «غربی» وجود دارد به ازای دیکتاتوری و استبداد در جنوب جهانی و عواید و منافع حاصل از آن، ممکن می شود. در واقع، سیستم جهانی موجود در شرایط عادی با تکیه بر این استبداد می تواند نقاب دموکراسی بزند و در شرایط بحران مانند اکنون نقاب دموکراسی و حقوق بشر را کنار می زند. این حقایق را همیشه عده ای قلیل می دانستند. من هم شانس آن را داشته ام با کمونیست های انقلابی آشنا شوم که به طرزی عمیقا علمی و همه جانبه مرا با این حقایق آشنا کنند. اما برای تغییر جهان لازم است صدها میلیون نفر این حقایق و سرچشمه و منبع به وجود آمدن جنگ های ویرانگر، رشد نیروهای بنیادگرا، زن کشی، نژادپرستی، نابودی محیط زیست و غیره را ببینند تا به این نتیجه برسند که باید این سیستم را سرنگون کرد. نه فقط در ایران و نه فقط در ترکیه و مصر و این نوع کشورها بلکه حتا در آمریکا. بله در آمریکا که با انقلاب در آن، سنگین ترین بار ستم و استثمار از دوش میلیاردها انسان در سراسر جهان برداشته خواهد شد. اگر من با آنجلینا جولی مصاحبه می کردم، بر این رویکرد تاکید می کردم چون همه آدم های «خوب» دنیا شایسته اند که تمام حقیقت را بدانند تا امکان آن را پیدا کنند که به چنین انقلابی خدمت کنند و زندگی واقعا معناداری داشته باشند.
این فرصت و شرایطی است که نباید به سادگی از کنار آن گذشت. حتی کارکنان دولت بایدن و کنگره آمریکا از دیدن و آشکار شدن تضاد بین ایده آلی که به آن باور داشتند و واقعیتی که رخ نمود شوکه شدند. عده ای از آنان استعفا داده و در اعتراض به کشتار مردم غزه که با حمایت بایدن پیش می رود، در مقابل کنگره تحصن کردند. یکی از کارکنان سابق ستاد انتخاباتی بایدن در سال ۲۰۲۰ و کارمند بخش مدیریت او نوشت: «بله، من هنوز ترامپ را یک فاشیست میدانم. بله، من همچنان دومین دوره ریاست جمهوری ترامپ را ذاتا خطرناک تر از دوره دوم بایدن می دانم. اما از نظر اخلاقی نمیتوانم کار کردن برای کسی را توجیه کنم که از یک قتل عام حمایت میکند، کسی به اندازه او در نسل کشی توسط اسراییل دخیل نیست. من فکر می کنم بهتر می توانم وقتم را صرف کار و دفاع از یک هدف واقعی کنم. فقط من نیستم. من افراد زیادی را از کارکنان دولت و کارزار انتخاباتی بایدن می شناسم که دقیقاً همین احساس را دارند: آگاهی از اینکه فاشیسم تا چه حد به ما نزدیک است و در عین حال امتناع از شکستن خطوط اخلاقی با کار کردن برای کارزار انتخاباتی کسی که به طور فعال در حال افزایش سطح قتل عام است.”
همان طور که به درستی گفتی خیزش ژینا صدای مبارزه ما را جهانی کرد. اما خیزش ژینا چه بود و چه ربطی به جمهوری اسلامی و سیستم جهانی دارد؟ خیزش ژینا بخشی از مبارزه جهانی زنان علیه وضعیت شان در این جهان است. مردسالاری در تار و پود سیستم جهانی کنونی تنیده شده است؛ در ایران تحت حاکمیت بنیادگرایان اسلامی در حجاب اجباری بیان فشرده خود را پیدا می کند و در آمریکایی که اکثر قضات دیوان عالی قضایی اش فاشیست های بنیادگرای مسیحی هستند به شکل منع سقط جنین. این گونه تصور می شود که بنیادگرایی دینی و جمهوری اسلامی، وصله ناجوری بر تن سیستم جهانی هستند. اما جمهوری اسلامی و گسترش بنیادگرایی اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا، محصول عملکرد اقتصادی ویرانگر و سیاست های قدرت های امپریالیستی غرب در این منطقه است. دنیای غرب به سرکردگی آمریکا دموکراسی به جهان صادر نمی کند. دستاورد آنان برای جهان صدور روابط و زیرساخت های بسط ستم و استثمار و خدمت به منافع خودشان است. فاجعه صدور دموکراسی آمریکایی با طعم ناتو به افغانستان و تبعاتش برای مردم این کشورهنوز یادمان هست. آیا آمریکا موقع تاسیس جمهوری اسلامی افغانستان و سپس تحویل افغانستان به طالبان به منافع مردم افغانستان فکر کرد؟ هرگز! ما تجربه صدور دموکراسی آمریکایی به ایران را در شکل سلطنت پهلوی داریم. آیا دوباره آن یا چیزی شبیه آن را می خواهیم؟ خیلی ها به نادرست، معادله را اینطور می بینند که در یک سمت، «جهان آزاد غرب» قرار دارد و سمت دیگر، بنیادگرایی اسلامی. اما این طور نیست. این ها سطوح متفاوت از یک سیستم ستم و استثمار جهانی هستند که قدرت های امپریالیستی در راس آن قرار دارند و چارچوبه ها و شروط چرخش این نظم جهانی را دیکته می کنند. قشر بنیادگرایان اسلامی که در ایران حاکم هستند با قشر امپریالیستی حاکم در آمریکا، «دعوا» دارند اما بخشی از یک سیستم هستند و هر دو با کارگران و زحمتکشان و زنان و روشنفکران و ال.جی .بی .تی. کیو و ملل مختلف در ایران، رابطه ستمگرانه و استثمارگرانه دارند. بنابراین با هیچ یک نمی توان در مقابل دیگری، متحد شد و این رویکرد، به نفع هر دوی آن ها تمام خواهد شد. حمایت از یکی در واقع به تقویت هر دو منجر می شود و هیچ کدام راه حل برای مردم ما و مردم خاورمیانه نیستند. انتخاب از بین این دو نیرو برای دهه ها بر کل خاورمیانه تحمیل شده است و نتایج هولناک آن را همه جا می بینیم. جمهوری اسلامی یک دولت سرمایه دار دینمدار است نه فقط یک دولت دینمدار استبدادی. همین واقعیت، انقلابی را برای جامعه ما ضروری می کند که همزمان، شکل حاکمیت دینمدار و زیربنای سرمایه داری آن را از بین ببرد. این انقلاب، فقط می تواند یک انقلاب کمونیستی باشد برای استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین. راه انداختن بحث بر سر «معضل چیست و راه حل چیست» برای امروز و فردای جامعه ما و تمام جوامع حیاتی است. به ویژه در شرایطی که دنیا در کشمکش تغییرات بزرگ است. من در تور مناظره ای که در تابستان گذشته داشتم و عنوانش «جنگ آلترناتیوها» بود، گفتم: اوضاع جهان، نه فقط ایران بلکه تمام بشریت را بر سر دو راهی سرنوشت سازی قرار داده است. و جملۀ باب آواکیان را تکرار کردم: «آینده ای حقیقتا وحشتناک یا حقیقتا رهایی بخش». به عبارتی بشریت باید شاهد وقوع فجایع ناشی از عملکرد نظام جهانی سرمایه داری باشد یا نابودی این نظام از طریق انقلاب های کمونیستی و تغییر مسیر جامعه بشری به سمت آینده ای بنیادا متفاوت را تدارک دیده و محقق کند… سرنگونی جمهوری اسلامی، نه تنها ضرورتی عینی بلکه ضرورتی عاجل برای تعیین مسیر آینده است… چالش موجود در مورد مسالۀ آلترناتیو این است چه چیزی باید عوض شود تا نه تنها معضلات کنونی حل شوند بلکه جامعه مسیر متفاوتی در پیش بگیرد؟ این تغییر چگونه به دست می آید؟ در اوضاع کنونی، یکی از مهمترین روش ها، ایجاد تمایز با آلترناتیوهای قدیم و جدید غیر انقلابی و پیش گذاشتن آلترناتیو یک انقلاب واقعی و مختصات و عملکرد جامعۀ سوسیالیستی نوین است. برای ما کمونیست های انقلابی روشن است که اگر این حقیقت را پیش نگذاریم، در واقع میدان را برای آلترناتیوهای راست و بازسازی دولت دیکتاتوری بورژوازی در شکل های دیگر باز گذاشته ایم… خصلت و اصول و کارکردهای این آلترناتیو، به تفصیل و دقت، در پیش نویس «قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین ایران» توسط حزب کمونیست ایران (م.ل.م) تشریح شده است. این «قانون اساسی» بر مبنای اصول جهانشمول فرموله شده توسط باب آواکیان برای جامعه ای که پس از سرنگونی جمهوری اسلامی برقرار خواهد شد به نگارش درآمده است.(۲)
یکی از خط تمایزهای مهم در بدیل هایی که جلو می گذرایم در مورد حقوق بشر است. اکثر کسانی که از «حقوق بشر» حرف می زنند، منظورشان «حقوق» مندرج در بیانیه جهانی حقوق بشر مصوب سال ۱۹۴۸ سازمان ملل و بیانیه های دیگر است. اما همانطور که باب آواکیان به درستی می گوید: «در چارچوب روابط قدرت کنونی در جهان “اعمال” این حقوق ممکن نیست. و به طور اساسی تر در چارچوب اقتصاد جهانی و سیستم سیاسی سرمایه داری-امپریالیسم، هیچ راهی برای “عملی کردن” این حقوق وجود ندارد.» (۳) توان فکری و عملی میلیاردها انسان که ثروت های این دنیا را تولید می کنند توسط سوخت و ساز روزمره سیستم سرمایه داری درهم شکسته و نابود می شود. زمانی که مردم علیه این وضع بلند می شوند، داغ و درفش و زندان و شکنجه در انتظارشان است. چالش مقابل ما، ایجاد جامعه ای است که این موانع را واژگون کند و حکومتی مستقر کند که وظیفه اش و ضرورت وجودی اش باز کردن راه برای تحقق «چهار کلیت» است (محو کلیۀ تمایزات طبقاتی، محو کلیۀ روابط تولیدی که این تمایزات را به وجود می آورند، محو کلیۀ روابط اجتماعی ستم گرانه و محو کلیۀ افکار برخاسته از این تمایزات و ستم های اجتماعی) و شالودۀ حقوق بشر آن تامین آزادی برای ستمدیدگان در عملی کردن این «چهار کلیت» و در عین حال، تضمین آزادی اندیشه انتقادی و مخالفت و نارضایتی در جامعه – حتا مخالفت با اصول چنین جامعه ای — باشد.
نرگس عزیز! جنگ و تروریسم و بنیادگرایی، محصول خلاء «سابقه تمدنی بسیار غنی» خاورمیانه نیستند. خاورمیانه جنگ زده و بنیادگرا، محصول کارکرد سیستم سرمایه داری امپریالیستی حاکم بر جهان است. و آینده ای که نیاز داریم باید از جنسی کیفیتا متفاوت از هر نوع «سابقه تمدنی» باشد. بله همه ما در ایران، خاورمیانه و جهان دچار یک «فقدان» بسیار خطرناک هستیم. فقدان بالفعل شدن تئوری انقلابی ای که بالقوه موجود است و باید امواج نوین انقلابی را هدایت کند. در ساختن این موج انقلابی، کار تو و همرزمان صادقت بسیار اهمیت دارد.
در اپوزیسیون جمهوری اسلامی، نیروهای سیاسی متفاوتی وجود دارند که افق اجتماعی و منافع شان با یکدیگر تضاد آشتی ناپذیر دارند. اما در میان جریان های نزدیک به یکدیگر هم پرسپکتیوهای متفاوت وجود دارد. این تفاوت ها بسیار طبیعی است چون زندگی مملو از ضرورت و مواجهه با ضرورت برای تغییر آن است و انسان ها همیشه در مورد دیدن ضرورت ها و راه تغییر آنها نظرات متفاوتی خواهند داشت. این تفاوت ها را می توان و باید تبدیل به منبع شکوفایی فکری و اتحاد عملی کرد. وقتی بتوانیم به کمک هم افق های روشن تری را برای دست یافتن به جامعه و جهانی به واقع بهتر ترسیم کنیم، بازوان گشاده تری برای اتحادهای بزرگ خواهیم داشت. به موازات حادتر شدن تضادهای جامعه و جهان، طیف های مختلف «ما» به یکدیگر نزدیک تر خواهیم شد. و این عالی است و در واقع، در ماهیت واکنش بشری به فجایع غیرقابل تحمل است. اما، از همین امروز باید بر سر تفاوت ها، نقطه نظرات و برنامه های متفاوت اپوزیسیون های جمهوری اسلامی کلنجار برویم تا هم مرزی کشی هایمان با برنامه هایی که ما را از یک فاجعه به فاجعه ای دیگر خواهند رساند و هم اتحادمان برای آینده ای کاملا متفاوت هرچه آگاهانه تر شود. تا با هم و با تکیه بر دانش و هنر یکدیگر، بتوانیم یپروزمندانه کشتی مبارزه را از میان صخره ها و تلاطم ها بگذرانیم و مشت هایمان را در یک جهت بر برج و باروی ستم وارد کنیم.
پانوشت:
- مصاحبه با آنجلینا جولی ۲۲ نوامبر ۲۰۲۳ در مجله «تایم» منتشر شد
- پیش نویس قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین ایران درorg در دسترس است.
آواکیان. حقوق بشر در زنجیره کار. ۱۱ آوریل ۲۰۲۲. به فارسی در Cpimlm.org