انقلاب در زمانه ما!
باب آواکیان – انقلاب شماره ۶۱
تاثیری که شما می توانید در این انقلاب بگذارید!
در پیام های شماره یک تا یازده- من عمیقا به این موضوع پرداختم که چرا ما به یک انقلاب واقعی نیاز داریم، که این انقلاب برای چیست و چگونه این انقلاب می تواند شانس واقعی برای پیروزی داشته باشد.
در اینجا می خواهم به این موضوع بپردازم که چه تفاوت بزرگی خواهد داشت که تعداد فزاینده ای از مردم، از هم اکنون و همچنین مداوما، بخشی از این انقلاب شوند.
بخصوص برای کسانی که واقعا تشنه دنیایی اساسا متفاوت و بسیار بهتر هستند – انقلاب تنها راه است.
انقلاب سخت است – انقلاب نیازمند فداکاری است – اما می تواند به تمام دهشت هایی که توسط این سیستم سرمایه داری-امپریالیستی اعمال میشود پایان دهد. اما به ما گفته می شود که ما می بایست «وضع موجود» را بپذیریم و حتا می گویند «این وضعیتی است که مقدر شده است».
علاوه بر این: در دورانی که به سر می بریم، اکنون و در همین زمان ما، این انقلاب امکان پذیر است. و شما می توانید نقش مهمی در تعیین این بازی کنید که این امکان تبدیل به یک واقعیت شود.
نیروهای سازمان یافته برای این انقلاب باید از تعداد کم به صدها و سپس هزاران نفر – و آن هم به سرعت رشد کنند.
در پیام شماره نهم بر این نکته مهم تأکید کردم: با هزاران نفر که در صفوف انقلاب سازماندهی شده اند، میلیون ها نفر را میتوان به انقلاب جذب کرد و هنگامی که میلیون ها نفر جذب شدند، یک امکان واقعی برای پیروزی انقلاب به وجود خواهد آمد. (برای تاکید، در پیام های قبلی من، به ویژه شماره های هشت تا یازدهم، به این موضوع پرداخته ام که چرا این امر حقیقت دارد.)
با قدم گذاشتن در انقلاب و تبدیل شدن به بخشی از صفوف سازمان یافته آن، شما به ایجاد آن هزاران نفر حیاتی کمک می کنید: به تبدیل این انقلاب به یک نیروی در حال رشد و به طور فزاینده ای قدرتمند – به طور مداوم افراد بیشتری را به سمت انقلاب جلب کرده – در همان حال شما به یادگیری بیشتر در مورد این انقلاب ادامه داده و توانایی تبدیل شدن به یک رهبرانقلاب را خواهید یافت.
هنگامی که با یکدیگر و همراه با دیگران دست به عمل می زنید و قدرت سازمان یافته و نفوذ انقلاب را ساخته و به نمایش در می آورید:
شما در تغییر نحوه نگرش مردم شرکت می کنید، دارید اوضاع کشور را در کلیت خود تغییر می دهید.
شما بخشی از کشیدن شمار بیشتری به درون صفوف سازمان یافته انقلاب و آماده سازی توده های مردم از بخش های مختلف جامعه برای انقلاب می شوید.
شما به تقویت رهبری ای که توده های مردم برای این انقلاب نیاز دارند کمک می کنید.
میلیون ها نفر هستند که در واقع می خواهند یک تغییر اساسی در نحوه سازماندهی جامعه و نحوه ارتباط مردم با یکدیگر ببینند – اما در حال حاضر نمی دانند که این به چه معناست یا چگونه می تواند اتفاق بیفتد.
با پیوستن به صفوف انقلاب و فعالیت مشترک با دیگران، شما برای آن میلیون ها نفر– و برای میلیون ها نفر دیگری که هنوز حتا به فکرشان خطور نکرده که اوضاع می تواند به طور بنیادی به سمت بهتر عوض شود – بخشی از حیات بخشیدن و واقعیت دادن به این امکان می شوید.
روی سخن من به ویژه با کسانی است که فکر می کنند هیچ کس به آنها و نظرشان در مورد مسائل هیچ اهمیتی نمی دهد و اگر هم سعی کنند چیزی را تغییر دهند، اصلا تاثیری نخواهد داشت: بله، شما به تنهایی ناتوان هستید – اما همراه با دیگران به عنوان یک نیروی انقلابی در حال رشد، می توانید بخشی از فعالیت و تلاش برای چیزی باشید که الهام بخش ترین چیزی است که در جهان وجود دارد؛ یعنی تغییر بنیادین جهان به یک طریقه حقیقتاً رهایی بخش، از طریق یک انقلاب واقعی.
اگر فکر کنید که شما هیچ نیستید و نمی توانید کاری برای تغییر وضع انجام دهید، دقیقاً دارید همان طور فکر می کنید که حاکمان می خواهند. اما واقعیت، درست عکس این است – و به همین دلیل است که آنها نمی خواهند شما آن را بدانید. وقتی همان ها که این سیستم آنان را هیچ می انگارد، به حرکت در آمده و با هم برخاسته اند؛ آن هم نه برای چنگ انداختن به منافع فردی و تبدیل به چیزی شدن که این سیستم می گوید باید باشیم؛ بلکه جنگیدن برای عدالت و رهایی، با بینشی وسیع، بزرگی ذهن و سخاوت روح – به شمار وسیعی از مردم این کشور (و در واقع در سراسر جهان) چنان الهام بخشیده اند که پیش از آن حتا تصورش را هم نمی شد کرد.
این قبلا بارها اتفاق افتاده است – و می تواند دوباره اتفاق بیفتد و اکنون باید اتفاق بیفتد. به خصوص اکنون که تحولات بزرگ، خطرات بزرگ و در عین حال امکانات مثبت بزرگی در این دنیا وجود دارد… امروز کل این کشور توسط تفرقه های موجود شاریده شده است و کسانی که بر ما حکومت می کنند دچار چنان تفرقه ای شده اند که از زمان جنگ داخلی در دهه ۱۸۶۰ تاکنون سابقه نداشته است؛ و نتیجۀ بسیار محتمل این وضع، وقوع یک تغییر رادیکال، به این یا آن شکل خواهد بود. این تغییر رادیکال باید یک تغییر انقلابی باشد؛ تغییر انقلابی باید به عنوان الهام بخش ترین و نشاط آورترین چیز ممکن در دنیا شناخته شود: انقلابی برای خلاص شدن از شر این سیستم هیولایی آدمکش و قرار گرفتن در مسیر رهایی تمامی بشریت. بله، شما می توانید و باید نقش بزرگی در همه اینها ایفا کنید.
این مرا به این حقیقت حیاتی باز می گرداند: با هزاران نفر که در صفوف انقلاب سازماندهی شده اند، میلیون ها نفر را می توان به انقلاب جذب کرد. و با جلب میلیون ها به سمت انقلاب، پیروزی این انقلاب تبدیل به یک امکان واقعی می شود.
چالش همین است … این امکانی است که در مقابل قرار دارد … این فرصتی گرانبهایی است که نباید از دست داد – فرصتی نادر برای انقلاب کردن – که نباید هدر داده شود (تلف شده یا دور انداخته شود) بلکه باید فعالانه توسط هر کسی که تشنه جهانی کاملا متفاوت و رهایی بخش است، غنیمت شمرده شده و در دست گرفته شود.
باب آواکیان ـ انقلاب شماره ۶۲
اولین تجربه من به در یک سخنرانی آتشین / آشوب انداز
به زودی، من بیشتر به این موضوع خواهم پرداخت که چرا وضعیت، اکنون درحال توسعه و از نظر تاکتیکی دشوار، اما از نظر استراتژیک برای انقلاب مطلوب تر است.
ولی اول، از آنجایی که من بر خطر فاشیسم مسیحی تأکید کرده ام – و نیاز به یک رویکرد علمی، نه مذهبی، برای درک و تغییر جهان، به شیوه ای رهایی بخش را عنوان کرده ام، – در اینجا داستانی در مورد اولین باری که من یک سخنرانی پرشور برای جمعیت ایراد کردم را برایتان نقل میکنم.
وقتی چهارده ساله بودم، با پدرم به لس آنجلس رفتم. یک روز، در آن سفر، در حالی که پدرم در حال ملاقات با مردم در بخش دیگری از شهر بود، به عنوان بخشی از کارش و به عنوان یک وکیل، من به پارکی در نزدیکی محل اقامتمان رفتم. بلافاصله جذب جمعیتی شدم که به معنای واقعی کلمه به افرادی که روی جعبه به عنوان سکو، ایستاده بودند و با شور و اشتیاق صحبت می کردند، گوش می دادند – اما وقتی شنیدم چه می گویند خشمگین شدم.
برای صحبت کردن در صف قرار گرفتم و وقتی نوبت من رسید، خودم را به بحث پرشور علیه آنچه می شنیدم انداختم: آنها از دین انتقاد می کردند و از بی دینی حمایت می کردند!
من که در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بودم، مصمم بودم که از دین مسیحی که در آن بزرگ شده بودم حمایت کنم.
چه سفری از آن تجربه تا تبدیل شدن به یک «ملحد» کمونیست انقلابی و سپس نویسنده و معمار کمونیسم نوین – چارچوبی کاملا جدید برای رهایی بشر.
برای درک اینکه چگونه این نوع تغییر بزرگ می تواند ایجاد شود، به مصاحبه های من در شوی انقلاب نه چیزی کمتر و همچنین خاطرات من: از آیک تا مائو و فراتر از آن، سفر من از یک جریان اصلی (جریانات سیاسی قابل قبول اوضاع حاکم) در آمریکا تا یک کمونیست انقلابی رجوع کنید.
و این تغییر بزرگ – زندگی خود را وقف کردن/در خدمت مبارزه قرار دادن برای رهایی تمام بشریت، از شرایط وحشتناکی که اکثریت عظیم بشریت اکنون مجبور به زندگی در آن هستند – برای ایجاد انقلابی که می تواند منجر به رهایی مردم از این وحشت شود: برای هر کسی که با شجاعت و تمایل آن را دارد که بخشی از چیزی بزرگتر از خود برای چیزی بسیار بهتر بشود، شما می توانید و باید همان جهش را انجام دهید تا بخشی از چیزی شوید که می تواند این انقلاب را واقعی کند: یک انقلاب واقعی، درست اکنون، و در این زمان که ما در آن زندگی می کنیم.
باب آواکیان ـ انقلاب شماره ۶۳
دشواری تاکتیکی انقلاب، امکان استراتژیک انقلاب[۱]
در پیام های رسانه اجتماعی و تعدادی از آثار دیگرم، این واقعیت را بررسی کرده ام که حزب جمهوری خواه فاشیست، به رهبری ماگا ترامپ دیوانه [ماگا، مخفف واژۀ احیای عظمت آمریکا است– مترجم] در حالت تهاجمی است، اما دموکرات ها در حالت تدافعی هستند و به شدت به دنبال آن هستند که «روال عادی» ای را حفظ کنند که هیولای سیستم سرمایه داری-امپریالیستی شان در ۱۵۰ سال گذشته (از زمان بعد از جنگ داخلی در دهه ۱۸۶۰) حکومت کرده و انواع جنایات وحشتناک را به طور مستمر مرتکب شده است.
در اینجا یک حقیقت حیاتی مرتبط با این موضوع وجود دارد: «با توجه به ماهیت، اهداف و اقدامات فاشیست ها، امکان واقعی یک جنگ داخلی جدید وجود دارد.» اما این احتمال نیز وجود دارد که بخش «جریان اصلی» طبقه حاکم، که از نظر سیاسی توسط حزب دموکرات نمایندگی می شود، به سادگی تسلیم این فاشیسم شود و به فاشیست ها اجازه دهد تا در اجرای برنامه وحشت خود پیشروی کنند و مردم را خفه کند. و:
در جنگی داخلی یک طرفه، این فاشیست ها می توانند کسانی را که مورد نفرتشان هستند، از جمله سیاهان و سایر رنگین پوستان، «مهاجران غیرقانونی»، «زنان متفرعن» و کسانی که با «هنجارهای سنتی روابط جنسی و جنسیتی مطابقت ندارند» را سلاخی کنند.
در هر صورت، این یک واقعیت جدی مهلک است که فاشیست ها مصمم اند در صورت لزوم، با خشونت، هر کس و هر چیزی را در هر کجای جامعه که مانع اجرای اهداف وحشتناک آنها باشند را درهم بشکنند. (نقل از «آینده حقیقتا وحشتناک یا حقیقتا رهایی بخش از وبسایت Revcom.us)
بنیاد هریتیج یک سازمان دست راستی است که موتورِ پشت «نظریۀ» منحط و برنامه عملی این فاشیسم بوده است. در اینجا نقل قولی از کوین رابرتز، رئیس بنیاد هریتیج را می آورم که گفته: «ما در جریان انقلاب دوم آمریکا هستیم، که اگر چپ اجازه دهد بدون خونریزی پیش خواهد رفت.»
واضح است که این یک تهدید جدی است که می گوید اگر «چپ» (که منظورش حزب دموکرات و متحدین یا پیروان آن است) اجازه ندهد که این به اصطلاح «انقلاب» پیش برود، فاشیست ها از ابزارهای خونین برای پیشبرد آن استفاده خواهند کرد. همانطور که در «آینده حقیقتا وحشتناک یا حقیقتا رهایی بخش» گفتم:
تعداد فزاینده ای از مردمِ فاشیست-محور در این کشور آماده استفاده از خشونت در تعقیب تصورات منحط شان از «احیای عظمت آمریکا» هستند و رهبری جمهوری خواه اگر نتواند در غیر این صورت به قدرت برسد، آماده است تا به این اقدام متوسل شود. مقامات منتخب جمهوری خواه، از جمله اعضای کنگره، پیشاپیش در حال دامن زدن به احساساتِ توسل به چنین خشونتی هستند و از اوباش فاشیستی که دست به چنین خشونت هایی زده اند، حمایت می کنند.
حقیقت این است: هدف این فاشیست ها واقعاً دست زدن به هیچ نوع انقلابی نیست. بلکه دست زدن به یک نوع ضد انقلاب است که هدفش، احیای انتقامجویانه یکرشته روابط آشکارا ستم گرانه است که در گذشته مردم در جستجوی یک جامعه عادلانه تر علیه آن ها جنگیده اند.
در زیر به مشاهدات هوبرت لاک، متخصص الهیات توجه کنید که بینش مهمی در مورد آنچه در حال وقوع است ارائه می دهد. لاک نیز تاکید می کند که نیروی محرکه در این فاشیسم، فاشیست های مسیحی بنیادگرای دست راستی هستند. او به «انقلاب نژادیِ به تاخیر افتاده» اشاره می کند. یعنی، به مبارزه علیه ستمگری نژادی که پس از جنگ جهانی دوم راه افتاد و «قرن ها فرهنگ و سنت را به ویژه در جنوب واژگون کرد.» او همچنین خاطرنشان می کند که چگونه مخالفت گسترده با جنگ ویتنام، در نیمه دوم دهه ۱۹۶۰ و نیمه اول دهه ۱۹۷۰، «پایه های میهن پرستی سنتی/متعارف را در زندگی آمریکایی متزلزل کرد». و چگونه یک «انقلاب جنسی» … «دیدگاه های عمیقاً ریشه دار در میان این بخش از مردم آمریکا در مورد جایگاه فرودست زنان در جامعه و جا نداشتن همجنس گرایان لزبین و گی در زندگی آمریکایی» را برهم زد.
لاک تأکید می کند که در مخالفت با همه اینها است که فاشیسم مسیحی که پایگاه اصلی اش در مناطق روستایی کشور، به ویژه (البته نه تنها) در جنوب است، سربلند کرده و فاشیسمی است که به طور فزاینده ای تمایل به افراط در خشونت دارد تا آمریکای قبل از این تغییرات مثبت را احیاء کند. (این بیانیه لاک در وبسایت revcom.us موجود است).[۲]
تغییراتی که لاک به آنها اشاره می کند، در واقع یک انقلاب واقعی نیست. زیرا انقلاب واقعی مستلزم سرنگونی کل این سیستم هیولایی سرمایه داری-امپریالیسم است. بلکه، تهاجم متعصبانه علیه این تغییرات است و همانطور که گفتم، یک ضد انقلاب است: حرکتی مصممانه از سوی فاشیست های فناتیک دیوانه است برای از بین بردن تغییرات مثبت و احیای آمریکای قبل از جنگ جهانی دوم. برخی از این فاشیست ها حتا آشکارا می گویند، قبل از خاتمه برده داری در نتیجه جنگ داخلی در دهه ۱۸۶۰، اوضاع در این کشور «بهتر» بود.
علاوه بر مقاله «آینده ای حقیقتا وحشتناک یا حقیقتا رهایی بخش»، در بیانیه سال نو ژانویه ۲۰۲۱ با عنوان «سال جدید، نیاز فوری به جهانی کاملاً نوین – برای رهایی تمام بشریت» به این موضوع پرداخته ام. این ها در کلیات آثار باب آواکیان در سایت revcom.us موجود است) [۳]
یک مشکل بزرگ این است که در میان مخالفین فاشیسم، بسیاری هستند که صرفاً به دنبال حفظ (یا شاید اندکی گسترش تدریجی) تغییراتی هستند که از زمان جنگ جهانی دوم ایجاد شده است. آنها از تشخیص این واقعیت امتناع می کنند و قبول ندارند که هرچند باید از آن تغییرات در مقابل حملاتی که به آنها می شود دفاع کرد، اما دفاع صرف از آنها نمی تواند بی عدالتی ها و جنایت هایی را که تولید آنها جزء سوخت و ساز سیستم است و سیستم سرمایه داری- امپریالیسم دائماً آنها را در این کشور و سراسر جهان بازتولید می کند، پایان دهد.
وضعیت، اکنون به این صورت است که حزب دموکرات مصمم است شالوده های اساسی سیستم را که نسل اندر نسل زیر پوستۀ دموکراسی اش، هستۀ مرکزی دیکتاتوری سرمایه داری را در خدمت به جنایت های وحشتناک سیستم پنهان کرده است، حفظ و تقویت کند. از طرف دیگر، فاشیست ها به نمایندگی حزب جمهوری خواه مصمم اند این پوسته دموکراسی را نابود کنند تا بتوانند استثمار افسارگسیخته، ستم و غارت بی حد و حصر مردم و محیط زیست را شدیداً تقویت کنند. فاشیست ها در حال حرکت برای پاره کردن «هنجارهایی» هستند که این سیستم تا کنون بر مبنای آنها عمل کرده و مصمم هستند احکام جدیدی را به آن دیکته کنند. همین واقعیت، ابعاد مهمی از ابتکار عمل و امتیاز را به نسبت دموکرات ها به آنها می دهد. زیرا دموکرات ها نه می خواهند و نه می توانند در مقابل فاشیست های جمهوری خواه که حاضرند برای دست یافتن به هدف تخته گاز بروند، یک آلترناتیو حقیقتاً رهایی بخش ارائه دهند.
همه اینها را در نظر بگیریم می توانیم ببینیم که چرا برای به ثمر رساندن آلترناتیو انقلابی که تنها آلترناتیو واقعاً رهایی بخش است؛ اوضاع از نظر تاکتیکی دشوار است اما از نظر استراتژیک برای انقلاب مطلوب تر است. این چیزی است که در پیام بعدی خود بیشتر به آن خواهم پرداخت.
[۱] BOB AVAKIAN
REVOLUTION #63: Tactical Difficulty, Strategic Possibility for Revolution
[۲] Hubert Locke … revcom.us
[۳] BA’s Collected Works at revcom.us
باب آواکیان ـ انقلاب شماره ۶۴
جنون فزاینده، تشدید اوضاع و امکان انقلاب[۱]
تصویر کاملی از آنچه در تلاش برای ترور دونالد ترامپ در یک گردهمایی در پنسیلوانیا دخیل بود، از جمله انگیزه تیرانداز، در حال حاضر مشخص نیست. اما انگیزه واقعی تیرانداز هر چه بوده باشد و هر چیزی در این امر دخیل بوده باشد، هیچ ربطی به تغییر مثبت ندارد و قطعاً ربطی به دگرگونی رهایی بخش جامعه ندارد. زیرا چنین تغییری تنها از طریق یک انقلاب به وجود می آید؛ انقلابی که میلیون ها نفر درگیر آن می شوند و با این هدف مبارزه می کنند که کل سیستم و روابط و نهادهای ستم و استثمار و فرهنگ پوسیده آن را با سیستم و روابط و فرهنگ رهایی بخش و نشاط آور جایگزین کنند.
آنچه روشن است این است که تلاش برای ترور ترامپ بخشی از جنون و هرج و مرج فزاینده ای است که در جهان به طور کلی و به ویژه در داخل این کشور در جریان است. به نوبه خود، این تیراندازی همه اینها را به شدت تشدید می کند و صرف نظر از اینکه انگیزه مردی که قصد ترور ترامپ را داشت چه بود، این سوء قصد اکنون در شکاف های بسیار عمیق و حدت یابندۀ این کشور، به ویژه درگیری های درون طبقه حاکمه، وارد شده است.
همه اینها بیانگر آن است که طبقۀ حاکمه که برای نسل های متمادی به روشی اساساً متحدانه بر این کشور حکومت کرده است، دیگر به سیاق سابق نمی تواند این کار را بکند. نتیجه همه اینها به احتمال زیاد یک تغییر رادیکال، به این یا آن شکل خواهد بود. مساله حیاتی این است که آیا این تغییر رادیکال، یک تغییر رادیکال ارتجاعی و تقویت کنندۀ ستمگری دهشتناک و جنایت های هولناکی خواهد بود که در وجود این سیستم سرمایه داری-امپریالیسم تعبیه شده است و دائما بازتولید می شود، یا یک تغییر رادیکال انقلابی خواهد بود و راه را برای نابود کردن شالوده های تولید این جنایت ها باز خواهد کرد؟
این نیز بسیار واضح است و نباید از آن غافل شد یا کنار زد که: مورد اصابت گلوله قرار گرفتن ترامپ در یکی از تجمعاتش هرگز نافی فاشیست بودن وی نیست و این واقعیت را کمرنگ نمی کند.
در پیام قبلی ام (شماره شصت و سه)، تا حدودی به ماهیت فاشیستی ترامپ و حزب جمهوریخواه پرداختم. به عنوان بخشی از این، من به برخی از تحلیل های مهم توسط هوبرت لاک، متخصص الهیات که یک آفریقایی-آمریکایی است اشاره کردم. لاک چند سال پیش درگذشت، اما قبل از آن توجهات را به خطر فاشیسم مسیحی به عنوان نیروی محرکه در شکل گیری فاشیسم خاص آمریکایی جلب کرده بود. همانطور که تاکید کردم، فاشیسم مسیحی با مسیحیت به طور کلی به عنوان یک دین یکسان نیستند: فاشیسم مسیحی نوعی بنیادگرایی مسیحی است، یک دیوانگی متعصبانه ضد علمی است که عزم کرده است تا دستاوردهای جزئی را که در ۷۵ سال گذشته در مبارزه علیه ستم و بی عدالتی به دست آمده، وارونه کند.
هوبرت لاک از تجربه یکی از متکلمان مسیحی همکار خود، جیمز لوتر آدامز، که از نزدیک شاهد ظهور فاشیست های نازی در آلمان در دهه ۱۹۳۰ بود استفاده می کند و می گوید: «آدامز هشدار داد که فاشیست های آمریکایی «با صلیب شکسته و پیراهن قهوه ای [مانند نازی های آلمان] نخواهند آمد. او گفت که نوع فاشیسم آمریکایی با حمل صلیب و شعار بیعت جلو خواهد آمد.» این همان چیزی است که ما اکنون با فاشیسم حزب جمهوری خواه به رهبری گاما ترامپ دیوانه می بینیم.[گاما مخفف احیای عظمت آمریکا و شعار فاشیست ها است-مترجم]
کل این موضوع توسط تیراندازی به ترامپ، حداقل در کوتاه مدت، کمپین او را برای بازگشت به قدرت تقویت کرده است. این امر، فاشیست های جمهوری خواه را قادر می سازد تا ترامپ را به عنوان «شهید» و ناجی فرستاده شده توسط خدا ترسیم کنند، در حالی که در واقع ترامپ وحشتناک ترین و مرگبارترین ظلم به توده های مردم را نمایندگی می کند. این تیراندازی همچنین به موضع دفاعی که بسیاری از دموکرات ها قبلاً اتخاذ کرده بودند، افزوده است. برخی گزارش ها مبنی بر آن است که برخی از دموکرات های برجسته اکنون می گویند حاضرند شکست در انتخابات و این واقعیت را بپذیرند که ترامپ به قدرت باز گردد. و او انتقامجویانه به قدرت باز خواهد گشت. (دموکرات ها قبلاً به شدت منشعب شده بودند و برخی آشکارا خواستار کنار گذاشتن بایدن به عنوان نامزد خود بودند، نه به این دلیل که او کاملاً از اسرائیل در انجام نسلکشی فلسطینی ها حمایت کرده است، بلکه به این دلیل که بایدن به وضوح به نظر می رسد که ظرفیت ذهنی کاهش یافته ای را نشان می دهد و قادر به راه اندازی نوعی کمپین قدرتمند نیست که شکست دهنده ترامپ باشد).
در حالی که همه این حرف ها «علنی» نیست. اما به نظر می آید شکاف بزرگی در حزب دموکرات وجود دارد– میان آنها که پذیرای شکست در انتخابات هستند و حاضرند به فاشیسم اجازه دهند که قدرتش را انتقامجویانه تحکیم کند و آنها که در واقع موضع اعلام شده دموکرات ها را که ترامپ نماینده «یک تهدید وجودی برای دموکراسی است» جدی می گیرند و بنابراین می خواهند هر کاری که می توانند در چارچوب فرآیند انتخابات انجام دهند تا از بازگشت ترامپ به قدرت جلوگیری کنند.
همانطور که در پیام شماره شصت و سه نیز به آن توجه دادم، این «دموکراسی آمریکایی» در واقع یک پوسته بیرونی است که هسته درونی دیکتاتوری سرمایه داری را در خدمت قساوت وحشتناک می پوشاند. در حالی که دموکرات ها از حفظ این پوسته بیرونی ناامید هستند، فاشیست های جمهوریخواه متعصبانه مصمم هستند که این پوسته دموکراسی را بشکنند تا ستم و استثمار کامل و افسارگسیخته و غارت مردم و محیط زیست را اعمال کنند.»
با توجه هرج و مرج و تلاطمات فزاینده در جهان و به طور خاص در داخل این کشور، از جمله اختلافات عمیق در طبقه حاکم، مشخص نیست که همه اینها در دوره بین اکنون تا انتخابات ریاست جمهوری برنامه ریزی شده در نوامبر، چگونه به صحنه درخواهند آمد. همانطور که تلاش برای ترور ترامپ به طرز چشمگیری نشان می دهد، تکان های زیادی از انواع مختلف می تواند به ظاهر «از ناکجاآباد» سر برسد و موجب اختلالات و تحولات عمده در «روال عادی» و «عملکرد معمول» این سیستم شود. باز تاکید می کنم که فارغ از انگیزه تیرانداز، سوء قصد به ترور ترامپ، فراتر از سایر «تکان های» مهم است و یک نوع «زلزله» است که تکان هایش به ناگزیر ادامه یافته و عمیقا بر اوضاع کشور (و به طور کلی، اوضاع جهان) تاثیر خواهد گذاشت.
این ما را به مساله اساسی می رساند: همه این ها – سوء قصد به ترامپ و تشدید درگیری های بزرگتر در کشور به طور کلی – چه ربطی به امکان یک انقلاب واقعی دارد و چگونه می توان از درون این وضعیت داغ، انقلاب را بیرون کشید. من در پیام های بعدی خود مستقیماً وارد آن خواهم شد.
[۱] BOB AVAKIAN
REVOLUTION #64:
The Increasing Craziness, the Intensifying Situation and the Possibility of Revolution July 20, 2024