شندرۀ پاره پارۀ «استقلال» و «اقتدار» جمهوری اسلامی
سه سال و نیم پیش نشریه حقیقت ۸۷ عملیات مخفی اسراییل و در واقع «جنگ در سایه» میان اسراییل و جمهوری اسلامی را در چارچوب آشوب در نظام سرمایه داری-امپریالیسم جهان و تضادهای تشدید یابنده آن تحلیل کرد. این تحلیل هنوز چارچوبه مهمی برای درک وضعیت جمهوری اسلامی و خاورمیانه است. در زیر گزیده ای از آن را می خوانید.
از نشریه حقیقت شماره ۸۷، اسفند ۱۳۹۹
عملیات مخفیِ اسراییل و آمریکا، در ایران و سوریه علیه نیروهای نظامی و چهره های امنیتی و اجرایی جمهوری اسلامی جای سالم در عمامۀ خامنه ای نگذاشته است. این در حالی است که به مدت چهل سال جمهوری اسلامی در حال شکار «جاسوس بیگانه» در میان مردم بوده و … در اوج استیصال، خیزش مردم در آبان ۱۳۹۸ علیه نظام فساد، استثمار، فقر و سرکوبگری را کار «جاسوسان» خوانده و در خیابان های کرج، جوانرود، ماهشهر و … توده های مردمِ را به گلوله بست. چهار دهه در محاکم قضایی فاشیستی انقلاب اسلامی، مفتشین و بازجویان به قضاوت در مورد «جرائم» مخالفین سیاسیِ رژیم نشستند و کارگران، کشاورزان، فعالین سیاسی، هنرمندان، دانشجویان، روشنفکران، معلمان و وکلا را به زندان و اعدام محکوم کردند. این است تصویر دوگانۀ «اقتدار» و «استقلال» رژیم مفلوک جمهوری اسلامی.
اقتدار و استقلال از ادعاهای اصلی نظام جمهوری اسلامی بوده است. اما از همان ابتدا که هنوز اسراییلی ها قادر به عملیات در عمق ایران نبودند و عملیات مخفی آمریکایی ها برای نجات گروگان های سفارت آمریکا [عملیات نظامی آمریکا به نام «پنجه عقاب» برای آزاد کردن گروگان های سفارت آمریکا در ۵ اردیبهشت ۱۳۵۹] در شن های کویر طبس در مرکز ایران، زمین گیر شد تا به امروز، این شعار هیاهویی بیش نبوده است. میگوییم «هیاهو»، چرا که جمهوری اسلامی نه میخواست و نه میتوانست، رشته های درهم تنیدۀ اقتصادی ایران با نظام سرمایه داری امپریالیستی را بگسلد. تحریم های فلج کننده، نشانۀ واضح و غیرقابل انکار وابستگیِ ساختاری و نهادینۀ جمهوری اسلامی به نظام جهانی سرمایه داری امپریالیستی است. این وابستگی اقتصادی، الزاما با وابستگی سیاسی و نظامی و امنیتی همراه است. خامنه ای و دیگر سران و کارگزاران جمهوری اسلامی تلاش می کنند با دروغ بافی این وابستگی را پنهان کنند اما واقعیت چنان خیره کننده است که در این کار موفق نمی شوند. نه تنها اقتصاد ایران تحت اوامر بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و مراکز مالی جهان می باشد، بلکه قدرت های امپریالیستی با ریز و درشت ساختمان بندی نیروهای نظامی و امنیتی ایران آشناییِ بسیار نزدیک دارند. در واقع، سلاح و ابزار نظامی و حتا آموزه های استراتژیک و تاکتیکی و همچنین ابزار پلیسیِ تعقیب و پیگرد مخالفان و کنترل شورش ها از همانها خریداری شده است.[۱]
برای اسلامگرایان حاکم بر ایران، مقولۀ استقلال هیچ وقت معنای اقتصادی و سیاسی نداشته است و صرفا معنای هویتی داشته است. به این معنا که ملایان و متحدینشان، برنامۀ استقرار رژیم شیعه و ادارۀ جامعه بر اساس شریعت را داشتند و خواهان به رسمیت شناخته شدن چنین رژیمی از سوی امپریالیستها بودند. و به آن دست یافتند. به طوری که از روز اول به قدرت رسیدن، صندلی ایران در سازمان ملل به این رژیم دینمدار واگذار شد. این «استقلال» هرگز به معنای استقلال سیاسی و اقتصادی نبوده است و همواره دو لبه داشته است: وابسته کردن هرچه بیشتر اقتصاد و به تبع آن سیاستِ ایران به معادلات میان قدرت های امپریالیستی جهان از یکسو، و سرکوب روزافزون داخلی، از دیگر سو. نفوذ عملیاتیِ اسراییل و آمریکا در محرمانه ترین میدانهای حفاظت شدۀ جمهوری اسلامی فقط یکی از نتایج این «استقلال» است.
جمهوری اسلامی در سطوح مختلف سیاسی و اقتصادی و نظامی و امنیتی به همه قطبهای امپریالیستی در جهان وابسته است و همواره سعی اش بر این بوده است که وابستگی به همه این قدرت ها را با مانور دادن در شکافهای رقابت جویانۀ میان آنها تبدیل به «آزادی عمل» برای خود کند. به نحوی که شعار «نه غربی نه شرقی» در قانون اساسی جمهوری اسلامی که بر سر درِ وزارت خارجه هم نقش بسته، در واقع باید به «هم غربی هم شرقی» تغییر کند.
جا دارد با این مقدمه به چشم انداز محتمل جا به جا شدن تخته سنگهای جغرافیای سیاسی (ژئوپلتیک) و جغرافیای اقتصادی (ژئواکونومیک) جهان و به افلاس جمهوری اسلامی که مثل توپ فوتبال بین رقیبان دست به دست شده و لگد می خورد نگاهی بیاندازیم.
رقابت آمریکا و چین و فلاکت جمهوری اسلامی
[در سال ۱۳۹۹ _۲۰۲۰] خامنه ای دربارۀ انتخاب جو بایدن به ریاست جمهوری آمریکا درست گفت که سیاست جمهوری اسلامی در قبال آمریکا «با رفت و آمد افراد تغییر نمی کند». با رفت و آمدها تغییر نمیکند چون وابستگیِ جمهوری اسلامی به سیستم سرمایه داری امپریالیستی، مساله ای ساختاری و نظاممند است. جمهوری اسلامی به عنوان یک کشور تحت سلطۀ «جهان سومی» و به عنوان حلقه ای از نظام سلسله مراتب اقتصادی و سیاسی سرمایه داری امپریالیستی بین المللی، در هر شرایطی باید خود را با حرکات نامنظم و آنارشیک این سیستم وفق داده و سازگار کند، و در هر شرایطی وابسته به سیاست هایی است که قدرتهای امپریالیستی حاکم در تبانی و رقابت با یکدیگر برای ادارۀ جهان تحت حاکمیتشان اتخاذ میکنند. قیقاج های مستاصلانه خامنه ای و دیگر سران رده بالای حکومت میان قدرتهای امپریالیستی، دقیقا نتیجۀ گرفتار آمدن یک رژیم وابسته در گرداب اوضاعی بسیار سیال و بی ثبات در جهانِ تحت سلطۀ امپریالیست هاست. شاخص به ثباتی و سیالیت در اوضاع کنونی جهان، به سراشیب افتادن قدرت اقتصادی و سیاسی امپریالیسم آمریکا و عروج امپریالیسم چین است که در منطقۀ خاورمیانه هژمونی هفتاد سالۀ آمریکا را به چالش گرفته است.[۲] در دهۀ اخیر بیشترین سرمایه گذاری های نفتی چین در عربستان سعودی و امارات بوده است. [۳] چین حتا بر کشورهای خلیج اعمال نفوذ سیاسی می کند.» [۴]
«کریدور اقتصادی چین- پاکستان» چین را به یک نیروی اقتصادی و نظامی در دریای عمان تبدیل کرده است. چین در بند گوادر پاکستان و در مجاورت بندر چابهار، یکی از مجهزترین بنادر را که بر خطوط کشتی رانی تنگۀ هرمز و دریای عمان اشراف دارد ساخته است. سرزمین چین را یکی از مهمترین شاهراه های طرح «یک راه یک کمربند» که از مرز چین و پاکستان آغاز می شود، به بندر گوادر در دریای عمان وصل می کند [۵]و چین با دیوار کشی این بندر را از سرزمین بلوچستان پاکستان جدا کرده است تا حاکمیت اش در این بندر از جنبش های ملی بلوچ مصون بماند.[۶] هنوز ارتش چین در گوادر مستقر نشده است اما این بندر تجاری با چشم انداز تبدیل شدن به پایگاه نظامی ساخته شده است.[۷]
قوای محرکۀ سرمایه داری در عصر امپریالیسم، قدرت های مختلف امپریالیستی را به رقابتِ شدید با یکدیگر بر سر نفوذ سیاسی و اقتصادی در مناطق مختلف جهان میراند. سلطه بر ذخایر و جمعیت و شاهراه های آبی منطقۀ خاورمیانه برای هر امپریالیستی که بخواهد جای آمریکا را به عنوان سرکردۀ نظام سرمایه داری امپریالیستی بگیرد، اهمیت حیاتی دارد.
خامنه ای پس از خروج ترامپ از برجام (اردیبهشت ۱۳۹۷) یکی از اصولِ قانون اساسی جمهوری اسلامی اش را «مربوط به گذشته» اعلام کرد و گفت سیاست خارجی جمهوری اسلامی دیگر «نه غربی نه شرقی» نیست بلکه «نگاه به شرق» است[۸]. همپالگی ها و مشاوران خامنه ای یکی پس از دیگری به تشریح این سیاست به اصطلاح «راهبردی» پرداختند. به عنوان نمونه علی اکبر ولایتی گفت: «شعار نه شرقی نه غربی، علیه لیبرال دموکراسی و کمونیسم بود. شوروی و کمونیسم نابود شدند و پوتین… روزهای مقدس همراه اسقف ها به کلیسا می رود…» و مدعی شد که چین و روسیه از جمهوری اسلامی نفت میخرند و حاضرند تکنولوژی به ایران منتقل کنند و همیشه قطعنامه های ضد جمهوری اسلامی را در شورای امنیت وتو میکنند [۹] و پاسدار یحیی صفوی گفته بود: «باید روابط اقتصادی و سیاسیمان را با قدرتهای آسیایی نظیر روسیه و هند و چین توسعه دهیم… برای تبدیل ایران به قدرت اول خاورمیانه باید از موقعیت و وزن برتر ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی ایران در منطقه خاورمیانه برای دسترسی به اهداف چشمانداز ۱۴۰۴ حتی با تأخیر ۱۰ ساله استفاده کرد.»
اما در مقابل تحریمهای حداکثری ترامپ، نه روسیه توانست ریسمان نجاتی برای جمهوری اسلامی پرتاب کند و نه چین. چرا که سیاستهای «راهبردی رهبر» مفلوک جمهوری اسلامی وزنی در معادلات جهانی ندارد. امروزه، معادلات جهانی را عمدتا رقابت و تبانی میان امپریالیسم آمریکا و چین تعیین می کند و حتا قدرتهای امپریالیستی دیگر منافع خود را حول این محور جستجو می کنند و این در حالی است که، این محور هرگز موقعیت با ثباتی ندارد و دستخوش تغییرات دائمی است. چنین است وضعیت «استقلال» و «اقتدار» جمهوری اسلامی.
هیچ کدام از تلاشهای جمهوری اسلامی برای استفاده از موقعیت به اصطلاح «ژئوپلتیک» اش به جایی نرسیده است. قرار داد ۲۵ ساله با چین امتیازهای سرزمینی و اقتصادی بیسابقه ای به چین میدهد. چین و روسیه و جمهوری اسلامی بارها در اقیانوس هند رزمایش مشترک نظامی انجام داده اند. با تمام این احوال، چین نمیتواند با تحریم های مالی آمریکا علیه ایران مقابله کند. به این علت که نظام مالی جهان هنوز زیر سلطۀ آمریکا است و هرگونه عدول از آن، منافع چین را به خطر می اندازد. هرچند هدف فوری رژیم ترامپ در آمریکا از تحریمهای حداکثری، فشار گذاشتن بر جمهوری اسلامی بوده است، اما اصل ماجرا مانع تراشی در مقابل حرکت سرمایه های چینی و چوب لای چرخ طرح «یک کمربند یک راه» چین گذاشتن و به یک کلام، ترمز زدن به حرکت بی وقفۀ چین در جایگزینی هژمونی آمریکا در منطقه خاورمیانه است.
امثال یحیی رحیم صفوی میتوانند خواب استفاده «از موقعیت و وزن برتر ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی ایران در منطقه خاورمیانه» برای حفظ جمهوری اسلامی را ببیند، اما تحریم هایی که راه تنفس اقتصاد ایران را مسدود کرده اند نتیجۀ قطع کردن همه بخش های اقتصادی ایران از نظام مالی جهانی است. امپریالیسم یعنی سرمایه داری جهانی که تمام اقتصاد جهان و به ویژه اقتصاد کشورهای تحت سلطه مانند ایران را از طریق نظام مالی کنترل میکند. و در این نظام، ویژگی های ژئوپلتیک[۱۰] و ژئواکونومیک[۱۱] در چارچوب سرمایه داری جهانی است که میتوانند به «مایه» برای طبقۀ حاکمۀ یک کشور (در این مورد رژیم جمهوری اسلامی) تبدیل شود. رژیم ترامپ از این واقعیت که هر سلول اقتصادیِ جمهوری اسلامی و اقبال سیاسی آن در منطقه و جهان وابسته به نظام سرمایه داری جهانی است که هنوز گلوگاه های آن دست آمریکا است، حداکثر بهره را می برد. با این وصف اصل مساله در آن است که جمهوری اسلامی، در گرداب تند جهانی افتاده است که عمدتا حول رقابت و همکاری قدرتهای بزرگ امپریالیستی میچرخد وهر گونه تخفیف تحریمها توسط دولت بایدن عمدتا وابسته به توافقات و تضادهای چین و آمریکا خواهد بود.
آیا جمهوری اسلامی میتواند با وابسته شدن به چین، خود را از وابستگی به ساختارهای سرمایه داری که تحت هژمونی آمریکا است برهاند؟ دست کم در سطح تئوری میتوان تصور کرد که اگر روابط میان امپریالیستها طوری بازسازی و صورتبندی شود که آمریکا و امپریالیستهای غربی مناطق نفوذ و هژمونی خود در خاورمیانه را به چین «واگذار» کنند، چنین امری محتمل است. اما اولا دست به دست شدن مناطق نفوذ امپریالیستی منوط به یک زورآزمایی قدرت میان امپریالیستهای آمریکا و چین و روشن شدن نتایج این زورآزمایی است.[۱۲] هم اکنون یک «جنگ سرد» میان این دو قدرت در جریان است و معلوم نیست از چه پیچ و خمهایی گذر کرده و چه نتایجی در بر خواهد داشت و چه مدت طول خواهد کشید. ثانیا حتا اگر چنین اتفاقی رخ دهد، مشخص نیست که چین با چه زور و قدرت اقتصادی و سیاسی از درون این زورآزمایی بیرون خواهد آمد. امپریالیسم آمریکا پس از جنگ جهانی دوم نه تنها از نظر سیاسی و نظامی دارای قدرت جهانی بود، بلکه سرمایه های آمریکایی توان آن را داشتند که تمام اروپای ویران شده در جنگ و مستعمرات و نو مستعمرات وابسته به بریتانیا و فرانسه (که ایران یکی از آنها بود) را بازسازی کنند. رشد اقتصادی دوران رژیم شاه اساسا مدیون این موقعیت امپریالیسم آمریکا در جهان بود.
جمهوری اسلامی سرنوشت هشتاد میلیون نفر را به کلاف سردرگم سمتگیری های بین المللی اش بسته است. کلافی که بازنکردنی است و برای توده های مردم این کشور فقط یک راه نجات باقی مانده و آنهم قطع کردن این کلاف و سر جمهوری اسلامی است.
گردابهای بحران جمهوری اسلامی تمام ناشدنی است و رژیم مدام بر گُرده مردم سوار خواهد شد تا غرق نشود. اما بحران سیاسی در آمریکا هم ادامه خواهد یافت و معلوم نیست چه روندی را طی خواهد کرد. در صحنه بین المللی شاهد تداوم رقابت و تنش میان قدرت های بزرگ خواهیم بود. نه تنها جمهوری اسلامی در گرداب مهلکی است که در ایران میچرخد، بلکه خودِ این گرداب توسط گرداب چرخان بزرگتر اوضاع جهان تشدید میشود. از درون چنین وضعیتی است که باید راه انقلاب کمونیستی را باز کرد و از فرصت عجز و ضعف دشمنان برای پیشروی حداکثر استفاده را کرد.
[۱] امپراتوری اقتصادی سپاه پاسداران پنجرۀ نفوذ سرویس های جاسوسیِ اسرائیل و کشورهای امپریالیستی از آمریکا تا چین و روسیه و غیره است. این امپراتوری یک سوم اقتصاد ایران را در بر می گیرد. بر سر سهم بردن از این خوان یغما میان مراکز مختلف قدرت در ایران رقابت است و هر کدام از این مراکز به سرمایه های خارجی متصل اند که آنها هم برای سهم بیشتر بردن با هم رقابت می کنند و وابستگان خود را در سپاه و در حکومت دارند. یکی از ویژگی های این امپراتوری اقتصادی آن است که از فعالیت های مخفی امنیتی برون مرزی، خرید اسلحه و فعالیت های غنی سازی ثروت های کلان انباشت می کند.
[۲] The U.S., Gulf States & China: Oil, Power, and Geo-Strategic Influence Sep 25, 2020(Forbes
[۳] همانجا
[۴] James Dorsey, Subtly, China pressures Gulf states to reduce regional tensions, 19 Nov. 2020 (Modern Diplomacy
[۵] شاهراه قَرهقُروم مرتفعترین جاده سنگفرش شده بینالمللی در جهان است. این شاهراه چین را از طریق رشتهکوه قرهقروم با گذر از دره گردنه خنجراب در ارتفاع ۴۶۹۳ متر به پاکستان متصل میکند.
[۶] Khalil Baloch,Fencing Gwadar Port is Vicious and Inhuman, 13 Dec 202
[۷] What is China’s military aspiration for Gwadar? ANI news, August 2020
[۸] خامنه ای در دیدار با دانشجویان و نخبگان علمی، ۲۵ مهر ۱۳۹۷
[۹] ولایتی، مصاحبه با خبرگزاری ایسنا. ۲۵ شهریور ۱۳۹۷
[۱۰] ژئوپلتیک، حساسیتهای سیاسی جغرافیای یک کشور است. مثلا قرار گرفتن ایران در کنارۀ تنگۀ هرمزیا هم مرز بودن با شوروی سابق
[۱۱] ژئواکونومیک، اهمیت اقتصادیِ جغرافیای یک کشور است. مانند ذخایر زیرزمینی و نیروی انسانی قابل استثمار از طریق فوق استثمار و الی آخر
[۱۲] به طور مثال، پس از جنگ جهانی دوم، امپریالیست های بریتانیا و فرانسه در «واگذار» کردن نفوذ خود در خاورمیانه به امپریالیسم آمریکا تعلل و مقاومت می کردند. و پس از چند سال کشمکش که شامل سقوط هواپیماهای جنگی بریتانیا و فرانسه در جنگ کانال سوئز توسط جنگ افزارهای آمریکا، مساله را حل شد.