یک کاشف، یک متفکر انتقادی، پیرو باب آواکیان: فهم جهان و تغییر دادن آن در جهت منافع بشریت
واقعیت کمونیسم
در این شماره به جای ادامه بحث در مورد اثر باب آواکیان، «گشایش تاریخی مارکس و گشایش بیشتر با کمونیسم نوین» که از شماره پیش آغاز شد، گزیده ای از کتاب «علم و انقلاب» که در قالب مصاحبه با آردی اسکای بریک، دانشمند بیولوژی و از پیروان کمونیسم نوین باب آواکیان است را منتشر می کنیم. موضوع کتاب که کل آن در سایت حزب کمونیست ایران (م.ل.م) هست، درباره اهمیت علم و به کاربست آن در بررسی جامعه؛ سنتزنوین کمونیسم و رهبری باب آواکیان می باشد.
بعضی وقت ها مردم می پرسند چه جور آدم هایی با باب آواکیان کار می کنند یا تحت رهبری او هستند. … جواب من اینست: اطرافتان را نگاه کنید، ترکیب متنوع و تحسین انگیزی از افرادِ با وجدانِ خلاق خواهید دید که سوابق، مهارت ها و شخصیت های بسیار متفاوتی دارند. درباره خودم بگویم که من همیشه یک متفکر انتقادی[۱] بوده ام و جور دیگری نمی توانم باشم. مطمئنم که همیشه یک فرد کنجکاو در مورد همه چیز، چه در مورد جهان طبیعت یا جامعه بشری، باقی خواهم ماند. تنوع و پیچیدگی های دنیای طبیعی و جامعه بشری، هم من را به چالش می کشد و هم زنده و استوارم نگه می دارد. فکر می کنم ته قلبم یک کاشف هستم. کشف نادانسته ها، کشف چیزهایی که تا حالا درک نشده اند، کشف زمینه های بکر؛ به نظر من تا حد زیادی این چیزی است که به زندگی ارزش ادامه دادن می دهد.
در عین حال دلم نمی خواهد، صرفاً دنیا را بفهمم. می خواهم به تغییر آن در جهت بهتر و منافع کل بشر کمک کنم. اینجاست که سنتز نوین باب آواکیان وارد زندگی من می شود. چون به خاطر سنتز نوین کمونیسم و به ویژه به صورتی که در کاربُرد روش ها و رویکردهای علمی توسط او فشرده شده است، در طول سال ها درک بسیار عمیق تری به دست آورده ام: در مورد پیچیدگی های فرایند انقلابی در جامعه و همچنین فرصت های واقعی برای تغییر انقلابی آن، این که چگونه می توان این کار را عملی کرد و چگونه می توان پیروز شد؛ چطور در عمل می توان جامعه ای ایجاد کرد که ارزش زندگی کردن داشته باشد.
اگر سنتز نوین کمونیسم نبود، احتمالاً تا حال از مبارزه دلسرد شده بودم. من در کارم روی موضوع ستم بر زن، در زمینه فراگیر کردن علم دگرگشت و غیره سعی کرده ام خدماتی کنم، دائماً از شناخت شناسی و روش شناسی سنتزنوین یاد گرفته ام و کوشش کرده ام آن ها را در کارم به کار بگیرم و فکر می کنم خوب به کار گرفته ام. فکر می کنم در تمام عمر حرفه ای ام این امر مشهود بوده که من بسیار متعهد به اشاعه درک پایه ای علمی و روش علمی در میان گروه های هرچه وسیع تری از مردم هستم؛ متعهد به آن هستم که به شمار روزافزونی از توده ها، از جمله ستمدیده ترین اقشار جامعه که از کمترین آموزش رسمی بهره مند شده اند، کمک کنم تا به نوبه خود وارد فرایند علمی بشوند. همچنین متعهدم، تمامی آموزشی را که دیده ام و تمامی تجربیات اندوخته زندگیم را صرف آن کنم که رویکرد دقیقِ علمی منسجم تر را به هر گوشه و هر بخشی از جنبشی برای انقلاب ببرم و آن را در خدمت به باز کردن و ساختن راهی که به یک جامعه نوین، یک گذار سوسیالیستی که به هدف کمونیسم ختم می شود به کار بگیرم. سنتز نوین باب آواکیان و کلِ روش و رویکردی که به روشن ترین وجه خصلت و فشرده سنتزنوین است، الهام بخش من بوده و در طول سالیان دراز، در جهت های بسیار و به طرق مثبت بسیار زیاد، کار من را به چالش کشیده است.
بازهم می خواهم بیش از هر چیز بر رویکرد و روشی که در سنتز نوین کمونیسم فشرده شده است تأکید کنم، به ویژه در ابعاد شناخت شناسانه اش: یعنی جستجوی دقیقِ الگوهایی که ماهیت واقعیت را همان طوری که هست، پدیدار می کنند، بی توجه به این که چقدر این کشفیات غیرمنتظره یا ناراحت کننده باشند. و همچنین، این درک علمی که همیشه تضادهایی که درون هر پدیده یا پروسه هستند، پایه مادی تغییر آن می باشند. بنابراین، کشف خواهید کرد که پایه مادی برای تغییر بنیادین و انقلابی جامعه و دنیا در درجه اول درست در درون گروهی انگشت شمار از تضادهای بنیادین که کلیدی هستند، قرار دارد. آن تضادهایی که هسته زیربنایی و خصلت های تعیین کننده نظام حاکم را تشکیل می دهند. نظامی که امروز در دنیا حاکم است نظام سرمایه داری-امپریالیسم است.
یک رویکرد و روش منسجم علمی
… چیزی که از همه بیشتر برای من اهمیت دارد روش و رویکرد آواکیان و به ویژه گسست های فلسفی- روش شناسانه (متدولوژیک) او از تجربه قبلی جنبش کمونیستی است. باب از لحاظ قرار دادن کمونیسم بر پایه های علمی تر، جلوتر از قبلی ها رفته و حتا به درستی تشخیص داده است که کمونیسم به عنوان یک علم باید الزاما ابطال پذیر (falsifiable) باشد. بر خلاف مذهب، یک تئوری جامع و حقیقتا علمی باید باز باشد که از طریق مقایسه و مقابله اش با واقعیت جهان مادی، به طور مکرر به آزمون گذاشته شود؛ و پذیرای این خطر باشد که در نهایت رد و ابطال شود: البته فقط بر پایه شواهدِمادی کنکرتکه به صورت نظام مند و در یک بازه زمانی طولانی و از جهات مختلف جمع آوری شده اند. بر چنین مبنایی است که ما با اطمینان بسیار بالا می توانیمبگوییم که تئوری دگرگشت [فرگشت، تکامل] ابطال پذیر است (چرا که به عنوان یک تئوری علمی باید ابطال پذیر باشد) اما در ۱۵۰ سال گذشته و از زمان داروین تا کنون این تئوری هرگز ابطال نشده است. نیروهای مذهبی برای ابطال تئوری داروین سخت و پیوسته تلاش کرده اند. اما این تئوری مکررا تقویت و در طول زمان با شواهد بسیاری اعتبارش تایید شده است. به کمونیسم هم باید به عنوان یک علم نگاه کرد.
جوهر و اساسِ اصول کمونیسم و تحلیل های آن، پایه در دنیای مادی و کارکردهای واقعیت مادی دارد. این اصول و تحلیل ها مرتبا توسط کارکرد واقعیت مادی به چالش گرفته شده و آزمون می شوند. این تئوری مانند هر تئوری علمی دیگر «ابطال پذیر» است. اما، «ابطال پذیر» بودن به معنای آن نیست که بالاخره ابطال خواهد شد. «ابطال پذیر» بودن به این معنی است که کمونیسم نسبت به نقد و بازرسی همه جانبه خود باز است و پذیرای آن است تا به صورت مکرر در مقایسه با واقعیت مادی عینی آزمون شود.
به عنوان یک دانشمند و کسی که در علوم آموزش دیده این مسئله برای من فوق العاده مهم است که از هر نوع رویکرد «مذهبی» به کمونیسم دور شویم و واقعاً به آن به عنوان یک پروسه علمی نگاه کنیم. یعنی این که با واقعیت مادی همان طوری که هست روبه رو شده و با آن دست و پنجه نرم کنیم و مشتاق آن باشیم که خطاها و جهت گم کردگی های خودمان و خطاهای دیگران را چه در طول تاریخ و یا در دوره اخیر ببینیم.
تشخیص این اشتباهات و دیدن آن ها به عنوان بخشی از یک پروسه، کند و کاو در آن ها و آموختن از آن ها تا این که در انتهای این پروسه قادر باشیم امور را در سطح بهتری، در سطحی که هرچه بیشتر منطبق بر واقعیت است و بازتاب هرچه عمیق تر واقعیت مادی و کارکردهای آن است، پیش ببریم.
این نوع روش علمی به شدت در تضاد با انواع و اقسام اپیستمولوژی های پوپولیستی (شناخت شناسی های عوامگرایانه) است. پوپولیست ها تمایل دارند حقیقت را بر این مبنا تعریف کنند که چه تعداد آدم فکر می کنند چیزی حقیقت است، یا کدام بخش از توده های تحت ستم فکر می کنند چیزی حقیقت است. آواکیان سراغ این چیزها نمی رود. او سراغ شواهد را می گیرد و بر مبنای تحلیل عمیقِ شواهد حرکت می کند و به هرجا که این روش او را بکشاند، می رود؛ حتا اگر به معنای روبه رو شدن با خطاهایی باشد که پشت آدم را می لرزاند اما حقیقت دارند. این از شاخص های یک دانشمند خوب است. چنین روش و رویکردی است که بیشتر از هر چیز دیگر، وی را متمایز و برجسته می کند. … اگر شما کسی هستید که به طور خودبه خودی و تحت تأثیر انواع احساسات موجود در جامعه یا تحت تأثیر تجربه خاص خودتان، به این سو و آنسو کشیده می شوید و دارید مقداری از ریل دقت علمی خارج می شوید و به عبارت دیگر، به نوعی دچار ذهنی گرایی می شوید، می توانید از الگوی آواکیان که نمونه خوبی در دقت علمی است یاد بگیرید.
[۱] critical thinker