جنبش انقلابی مهرنگ و ژینا و ماهو
نگاه و گزارشی از بلوچستان
شبیر صابری
کارکرد سیستم سرمایه داری امپریالیستی جهانی و در این رابطه کارکرد سیستم های تحت سلطه امپریالیسم در کشورهایی مثل ایران و پاکستان و افغانستان، با حاکمیت رژیم های دین مدار (تئوکراتیک) مردم این کشورها، به ویژه ملت ستمدیده بلوچ را محکوم به شرایط جهنمی غیرقابل تصور کرده و این مردم در هر دو سمت بلوچستان (در ایران و پاکستان) با وجود تحمل سرکوب فوق العاده بیرحمانه بعد از تقریبا صد سال مبارزات پراکنده وارد مبارزات مقاومتی و اعتراضی توده ای شده اند.
دوسال پیش در آستانۀ بلند شدن خیزش زن، زندگی، آزادی (خیزش ژینا) در بلوچستان، از سوی عده از زنان بلوچ حرکتی به نام «جنبش ماهو» در اعتراض به تجاوز یک فرمانده سپاه پاسداران به دختری بلوچ (ماهو) به راه افتاد و بخشی از خیزش سراسری ایران شد. زنان بلوچ نه فقط تحت ستم کلیت نظام جمهوری اسلامی هستند بلکه در اسارت ساختار عنکبوتی ستمگرانۀ طایفه و مولوی ها و مردان خانواده قرار دارند. بنابراین، پتانسیل عظیم حرکت «ماهو» مثل روز روشن بود. این حرکت نه فقط علیه این تجاوز بلکه به طور عینی علیه کلیت این ساختار عنکبوتی و درهم تنیده ستم سیستماتیک بود. این حرکت جسورانه نه تنها با سرکوب جمهوری اسلامی مواجه شد، بلکه نیروهای دینمدار در بلوچستان با همراهی جریان های «سکولار» آن را در «تجاوز به ناموس بلوچ» قالب بندی کردند تا محتوای شورش گرانه اش را خنثی کنند و نقش زنان بلوچ را که در متصل شدن اعتراض های بلوچستان به خیزش ژینا نقش تعیین کننده داشتند مخفی کنند و به طور کلی، اعتراضات مردم بلوچستان علیه جمهوری اسلامی و همبستگی شان با خیزش ژینا را به دالان بن بست آقای مولوی عبدالحمید برانند که طی چهل و اندی سال در همکاری با اصلاح طلبان و اصول گرایان جمهوری اسلامی از هیچ تلاشی دریغ نکرده است.
در همین فرآیند رژیم فاشیست جمهوری اسلامی برای چشم زهر گرفتن و سرکوب مردم بلوچستان، اقدام به بگیر و به بند کرد و آمار اعدامی های جوانان بلوچ را افزایش داد، بطوری که در جریان خیزش ژینا شصت درصد اعدام های جمهوری اسلامی در بلوچستان غربی صورت گرفت و کماکان نیز ادامه دارد. علاوه بر این، رژیم با استفاده از فقر مفرطی که به مردم این منطقه تحمیل کرده است، با استخدام مزدور از میان جوانان برخی مناطق، گروهای مسلح به راه انداخت تا دست به دزدی و مردم آزاری و ترور بزنند و جو ناامن در شهرهای مختلف ایجاد کنند. به طور مثال، در تلگرام “حال وش” گزارش های زیادی در این مورد می خوانیم. در یکی از آنها به تاریخ ۳۰ تیر ماه ۱۴۰۳ مینویسد: «فعالان بلوچ معتقد هستند، افزایش سرقت های سازمان یافته برای نا امن جلوه دادن استان توسط سپاه پاسداران برای جان و مال شهروندان عادی برای حضور نظامی بیشتر و تسلط با استفاده برخورد نظامی با شهروندان بلوچ و دریافت بودجه های کلان می باشد.» تخریب آلونک های زاغه نشین در اطراف شهرها بویژه درشهر زاهدان و شلیک به ماشین های سوختبران جنایتی روزمره است که این رژیم علیه مردم بلوچستان مرتکب می شود. این جنایت ها و فشارهای سیاسی اجتماعی و اقتصادی رژیم، در نبود یک جریان انقلابی کمونیست (حتا بسیار کوچک اما با صدای رسا) از یک طرف عده ای از جوانان محروم را به سمت بنیادگرایان دینی مسلح سنی مانند سپاه رسول الله، جیش العدل، انصارالله سوق میدهد و از طرف دیگر، ترس و وحشت عمیق در قشر تحصیل کرده ای که باید بتوانند بر این جوانان تاثیر بگذارند به وجود آورده است و کماکان این روند ادامه دارد. دکتر هوشنگ نورایی در مقاله ای تحت عنوان «قشر متوسط تحصیل کرده بلوچ، سرگردان بین ترس، تردید و امید» به درستی در این مورد می نویسد: «قشر متوسط روشنفکری عمدتا در جهت انتقاد از روابط قدرت نرفته، بلکه درحاشیۀ قدرت های مسلط محلی آویزان بوده است. آنها به ندرت در تلاش ساختن خود بعنوان شهروند بوده اند و عمدتا با دیدن خود بعنوان موجوداتی محقر، مظلوم و محروم و مورد اغماض و قابل ترحم قومی و یا مذهبی در حد رعایای تسلیم پذیر مانده اند، جایی که خواسته اند از میان رعایا سر به بیرون بکشند تنها خواسته اند همچون یک قشر دلال در کنار سرداران و مولوی های محل مورد پذیرش قرار بگیرند…. در پروسه جنبش انقلابی زن زندگی آزادی فرصت نسبتا مناسبی فراهم شد که آنها بتوانند ترس و رخوت را کنار بگذارند و فعالانه وارد جامعه سیاسی و مدنی شوند و تا حدودی هم این چشم انداز دیده میشد و اینطور هم شد ولی رده های فوقانی این قشر نه تنها عملا به این سو نرفتند بلکه ترس زائدالوصفی آنها را فرا گرفت بطوریکه به سکوت پناه بردند و یا خود را پشت سر مولوی عبدالحمید پنهان کردند و بعضی هم…». در همین راستا اخیرا ۲۰۸ نفر ازهمین قشر تحصیلکرده و فعالان بلوچستان غربی با بیانیه ای از مسعود پزشکیان مطالباتی کرده اند ( “انصاف نیوز” ۸ مرداد ۱۴۰۳). این حرکات نوعی مشروعیت دادن به یک رژیم فاشیست است، در حالی که۶۰ درصد مردم در انتخابات اخیر عدم مشروعیت این رژیم را اعلام کردند. این به واقع، نشان دهندۀ یک نوع رخوت و ترس و استیصال است. روشنفکران شرافتمند باید علیه این رخوت شورش کنند و افق خود و توده های ستمدیده و محروم بلوچستان را ارتقاء داده و حرکتِ خلاف جریان علیه سیاست ها و تفکرات بافته و دیکته شده توسط طبقه حاکم را بیاموزند. این کار ممکن نیست مگر ایجاد انقلابی در فکرشان و برای این باید وارد فهمیدن و فراگیر کردن علم انقلاب کمونیسم نوین بشوند. مادامی که حرکت و اعتراض در چارچوب برنامه و افق ستمگران پیش رود، هیچ دری به روی تغییرات اجتماعی به نفع ستمدیدگان جامعه باز نخواهد شد. ( رجوع کنید به مقالۀ “زن بلوچ، سنگر مقاومت علیه دو بنیادگرایی دینی” cpimlm.org)
راهپیمایی طولانی “جنبش مهرنگ ” در بلوچستان شرقی (پاکستان)
تاثیرات خیزش ژینا (زن، زندگی، آزادی) بسیار فراتر از مرزهای ایران بود و اخیرا چشمه ای از آن را در کلکته (هند) دیدیم.[۱] در مورد تاثیرات خیزش ژینا بر «جنبش مهرنگ» در بلوچستان شرقی، چیز زیادی نمی دانیم و در این زمینه نیاز به تحقیقات میدانی هست. اما به جرات می توان گفت که یادگیری از ابتکارات مبارزاتی جنبش زنان بلوچستان شرقی که به رهبری مهرنگ شروع شد، اهمیت زیادی برای حرکت های مبارزاتی ضد جمهوری اسلامی در ایران دارد.
این حرکت در نوامبر سال ۲۰۲۳ توسط دکتر مهرنگ بلوچ در اعتراض به ناپدید سازی و کشتار جوانان بلوچ آغاز شد. مهرنگ در سال ۱۹۹۳ در شهر کویته به دنیا آمد. مبارزات اعتراضی خود را از دبیرستان شروع کرد. پدرش در سال ۲۰۰۹ توسط پلیس امنیتی دولت پاکستان ربوده شد، مهرنگ در سال ۲۰۱۱ با جنازه پدرش که زیر شکنجه شدید قرار گرفته بود، روبرو شد. سال ۲۰۱۷برادرش به همان شکل پدر توسط سازمان امنیت پاکستان ربوده شد، اما خوشبختانه بعد از چند ماه آزاد شد. طی این سال ها که او در این مبارزات رشد می کرد، مبارزات ملی مردم بلوچ نیز هر روز بیشتر می شد. طی این مبارزات حدودا ۲۰ الی ۲۲هزار جوان بلوچ توسط سازمان مخوف امنیتی دولت پاکستان سر به نیست شدند که هنوزهم اجساد آنها پیدا نشده است.
کشته شدن چهار دانشجوی بلوچ در زیر شکنجه پلیس امنیتی در شهر تربت، جرقه اعتراضات نوامبر ۲۰۲۳ را زد. با این واقعه، آتشفشان خشم مردم سر باز کرد. علاوه بر این حس خشم و تحمل نکردن، ابتکار دکتر مهرنگ بلوچ نقش تعیین کننده ای در تبدیل این خشم به یک حرکت توده ای وسیع بازی کرد. وی در همانجا کمیتۀ همبستگی بلوچ را تاسیس کرد و با یک سخنرانی آتشین، شروع یک راهپیمایی طولانی اعتراضی به طرف پایتخت، اسلام آباد را اعلام کرد. به موازات پیشروی راهپیمایی هزاران نفر در طول راه به آن می پیوستند. در مسیر طولانی راهپیمایی زنان اذیت و آزار زیادی دیدند. بسیاری از زنان و مردان بازداشت شدند. اما ده شبانه روز راهپیمایی کردند. پلیس ضد شورش دروازههای اسلام آباد با ماشین آب پاش و باتوم و گلولههای ساچمهای به آنان حمله کرد. افراد فرهنگی معروف و سازمان های حقوق بشری فعال شدند و به حمایت از این راهپیمایی پرداختند. راهپیمایان نزدیک به یک ماه در مقابل پارلمان پاکستان به صورت شبانه روزی بست نشستند تا صدای خانوادههای دادخواه را به گوش جهان برسانند.
اولین خواسته های این حرکت قطع نسل کشی و قتل عام و محاکمۀ عاملین نظامی جنایت ها بود. این جنبش علیرغم ضرب و شتم و بازداشت معترضان از طرف نیروهای سرکوبگر پلیس، دست آوردهای مهمی داشته است. شرکت ده ها هزار زن حصارهای سنتی و مذهبی را که زنان را از خارج شدن از خانه منع می کنند، به شدت درهم شکست. با استمرار مبارزه، شرکت قشرهای مختلف به ویژه دانشجویان افزایش یافت. تحریم انتخابات پارلمانی پاکستان در فوریه ۲۰۲۴ توسط بخش بزرگی از مردم بلوچستان تحت تاثیر این حرکت مبارزاتی بود. این جنبش حتا بر لغو لایحۀ کم کردن سهمیه دانشجویان بومی بلوچ در دانشگاه ها تاثیر گذاشت. کمیته همبستگی بلوچ در حد دادخواهی نمانده و به جنایت های مختلف دولت پاکستان علیه مردم بلوچستان واکنش نشان می دهد. به طور مثال، در ماه مارس ۲۰۲۴ مهرنگ بلوچ سخنرانی افشاگرانه ای در مورد به اصطلاح توسعه «بندر گوادر» (که در مجاورت بندر چاه بهار در ایران است) ایراد و روشنفکران را دعوت به شرکت در یک جلسه آگاهی رسانی کرد که متوجه واقعیت «توسعه گوادر» بشوند. وی می گوید: «این تصور ایجاد شده است که گوادر و ساکنان آن توسعه یافته اند، اما حقیقت برعکس است. به نام این پروژه ها در هر خیابان گوادر یک ایست بازرسی نظامی ساخته شده است، نیروهای دیگر، از جمله گارد ساحلی، از سوی دولت پاکستان اجازه ورود به خانه ها و ربودن مردم بلوچ را یافته اند. درپی این پروژه به اصطلاح توسعه، امروز هزاران شهروند بلوچ بی خانمان شده اند وهیچکس از آینده آنها خبری ندارد.» [«توسعه گوادر» بخشی از برنامه گسترده امپریالیست های چینی موسوم به «کمربند و راه» است. به مقاله «طرح جدید غارت و مرحله جدید سرکوب در بلوچستان» نوشته ژیلا انوشه، در وبسایت حزب کمونیست ایران (م.ل.م) رجوع کنید].
به طور کلی، این جنبش در به میدان آوردن زنان اهمیت بسیار زیاد دارد و ضربات مهمی به روابط و ارزش های حاکم سرداری( فئودالی) و مرد سالاری دینی و نگرش محدود قومی بلوچی زده است. اما خواست های مختص به وضعیت زنان هنوز در آن طرح نشده است و این تفاوت مهم آن با خیزش ژینا است. در واقع، مهرنگ و زنان دیگر در جریان راهپیمائی با حمل شعار بزرگ «زندگی، آزادی، مقاومت، صلح» این تمایز را بیان کردند.
ستم بر زن از زن بلوچ یک نیروی پتانسیلا انقلابی تولید کرده است. زنان بلوچ بطور روز افزونی نقش موثری را در مبارزه علیه دولت و سرکوب دولتی به دست گرفته اند و در مقابل تلاش های پدرسالاران دینی و «سکولار» که می خواهد زنان بلوچ را در حجاب و برقع نگاه دارند و تحت قیمومیت قانون و سنت مردسالاری خانه نشین کنند، ایستاده اند. جنبش مهرنگ، نقش مهمی در مبارزه علیه ستم ملی بازی می کند. اما چارچوبه های آن به شدت در محدوده تنگ ناسیونالیستی محصور است. مثلا مهرنگ در سخنرانی نوشکی بر «وحدت ملت بلوچ» تاکید می کند و می گوید: «ما باید این وحدت و اتحاد ملی را در تمام مراحل زندگی خود حفظ کنیم، جنگ های شخصی خانوادگی و قبیله ای بیشترین آسیب را به قدرت ملی ما وارد کرده است. هزاران نفر از مردم ما در این جنگ های قبیله ای کشته شده اند، هزاران خانه ما ویران شده است. اکنون زمان آن است که ما باید از این جنگ های داخلی خارج شویم، این اختلافات قبیله ای به طور طبیعی اتفاق نمی افتد و مردم ما دوست ندارند در میان خودشان اختلاف ایجاد کنند و بمیرند. اما در مشکلات متقابل خانه ما بیگانگان نفوذ دارند، از مشکلات و اختلافات کوچک ما سوء استفاده می کنند و ما را به جنگ می کشانند. این سیاست زمان انگلیس است که در بین ما با جنگیدن تفرقه بیندازند و به راحتی بر ما حکومت کنند و امروز راحت این کار را می کنند و ما این سیاست را نمی فهمیم اما برادرانمان را با دست خودمان به قتل می رسانیم. اکنون زمان پایان دادن به تمام این جنگ ها و اختلافات است». این سخنرانی، کاملا بیان آن است که اگر تحلیل مارکسیستی را در مورد درک از جامعه به کار نبریم و همه چیز را در سطح و آن طور که تجربه و حس می کنیم ببینیم، هرگز ریشه «جنگ» و «تفرقه»، ریشۀ ستم ملی و ستم جنسیتی و گسترش جهل دینی را نمی توانیم در یابیم. «جنگ های خانوادگی و قبیله ای» را صرفا به «نفوذ بیگانگان» و «سوء استفاده آنان» نسبت دادن بر وجود اختلافات طبقاتی و روابط ارتجاعی پدرسالاری دینی و سنتی که ملت بلوچ را ازهم گسیخته می کند پرده می اندازد و منطبق بر واقعیت نیست. همین ضعف ها، جنبش مهرنگ را مستعد افتادن در حصاری می کند که جریان های پدرسالار و روشنفکران سکولار فرصت طلب و محاسبه گر جنبش بلوچستان (در دو طرف) ترسیم می کنند.
جنبش مهرنگ کماکان ادامه دارد و اخیرا تحصن های وسیع توده های مردم در شهرهای مختلف بلوچستان شرقی از قبیل تربت، گوادر، پنجگور، نوشکی وغیره راه های تجاری دولت پاکستان و جمهوری اسلامی را قطع و فلج کرده و اکنون صدها کامیون تجاری در پشت مرزهای ایران و پاکستان منتظر پایان این تحصن ها هستند. اما مهمتر از تداوم مبارزه (که بسیار مهم است)، طرح سوالات عمیق در مورد چرایی این وضع و راه رهایی واقعی است. زیرا هیچ جنبش خود به خودی، اگر از خود به خودی منحرف نشود، به پیروزی نمی رسد. و این «منحرف شدن» از جاده خود به خودی، فقط تحت رهبری یک برنامه و افق انقلاب کمونیستی و راه رسیدن به آن ممکن است. در غیر این صورت، حتا قوی ترین جنبش های خود به خودی، اگر سرکوب هم نشوند، به شکل های مختلف تحت رهبری نیروهای طبقاتی این سیستم قرار گرفته و همان روابط کهنه را گاهی با تعدیلات جزئی بازتولید می کنند. هیچ جنبش خود به خودی، هیچ جنبش ملی، در هیچ شرایطی نمی تواند مسیر رهایی از ستم و استثمار یک مردم را باز کند و در تاریخ هم چنین چیزی رخ نداده است.
[۱] به طور مثال، در پی تجاوز و قتل یک پزشک زن ۳۱ ساله در کلکته، پزشکان و متخصصان هندی از شنبه ۲۷ مرداد، به نشانه اعتراض به گسترش حریق وار زن ستیزی تهاجمی که بنیادگرایان فاشیست هندو آن را در شکل تولید و رواج فرهنگ نفرت از زن مستقل رواج می دهند آغاز کردند. این پزشک کارآموز در یک دانشکده پزشکی هنگام استراحت بین دو شیفت، مورد تجاوز قرار گرفت و به قتل رسید. این واقعه، سرآغاز اعتراضات و راهپیماییهای مهم در سراسر هند شد و یکی از شعارهای مرکزی آنان ژن، ژیان، آزادی بود که به کردی، لاتین و هندی نوشته شده بود.