جنگ در خاورمیانه، جنگ ما نیست!
در ۷ مرداد دستگاه قضایی جمهوری اسلامی با آغاز موج جدیدی از اعدام ها که فقط در یک روز ۲۲ جوان را در زندان قزل حصار به دار کشید، به استقبال ریاست جمهوری مسعود پزشکیان رفت و در نهم مرداد، اسرائیل ریاست جمهوری مسعود پزشکیان را با ترور اسماعیل هنیه در تهران خوشامد گفت.
ترور رهبر حماس در تهران توسط موساد، بر طبل جنگ کوفتن خامنه ای برای باز گرداندن آبروی ریخته و یاوه های حسن نصرالله در مورد «ناموس» برباد رفته ایران به علت این ترور، باید هر انسان شرافتمندی را به این نتیجه برساند که سلطه این جمع مافیایی آدمکش بر سرنوشت مردم خاورمیانه را نباید تحمل کرد. اوضاع هرچه روشن تر نشان می دهد که نه فقط جمهوری اسلامی بلکه امپریالیسم آمریکا (و پادگان نظامی اش اسرائیل) دشمنان آشتی ناپذیر مردم در ایران و تمام خاورمیانه هستند. جمهوری اسلامی و اسرائیل، در عین حال که با یکدیگر ضدیت می ورزند اما اساساً ماهیتی یکسان دارند.
پس از ترور هنیه در تهران و اعلام جمهوری اسلامی که با حمله به اسرائیل تلافی خواهد کرد، رسانه های خبری داخل و خارج، کارشناس و تحلیلگر ردیف کردند تا مردم را در دایره تنگ گمانه زنی بر سر حرکات طرفین و پیش بینی فرداها، سرگردان کنند. چیزی که پشیزی به درک آن چه دارد می شود و چرا می شود کمک نمی کند.
فقط با تحلیل علمی از اوضاع جهانی که تعیین کننده وضعیت کلی و تمامی رخدادهای مهم سیاسی و اقتصادی و نظامی است، می توان فهمید که چه دارد می شود و منافع بلند مدت و کوتاه مدت اکثریت توده های مردم در ایران و خاورمیانه و تمام جهان در انتخاب چه راهی است. چند نکته را در مورد اوضاع ایران، منطقه و جهان و روندهای احتمالی، ضرورت ها، نیروهای محرکه و قوایی که در کارند و اوضاع را شکل می دهند می توان گفت:
۱- شاکلۀ ساختارها و نهادهای حاکم بر جهان و در مناطق مهم دنیا و بسیاری از کشورها، از جمله در کشور با ثباتی مانند آمریکا در حال ازهم گسیختن است. غیر منتظره های فراوانی در دل اوضاع کنونی جهان خوابیده است. جهان یک دوران گره گاهی را از سر می گذراند که نتایجش چیزی خواهد بود که تاریخ جامعه بشری تا کنون تجربه نکرده است. این می تواند آینده ای بسیار وحشتناک باشد که شامل از بین رفتن صدها میلیون نفر در نتیجه گسترش جنگ ها و حتا انقراض نسل بشر در نتیجه یک جنگ هسته ای باشد یا بلند شدن امواج انقلاب های کمونیستی که جهان را از روی ریلی که امروز روی آن قرار گرفته خارج کند و مسیر دیگری را باز کند که برای همیشه از شر سیستم سرمایه داری و نتایج مصیب بار دائمی اش برای اکثریت بشریت و کرۀ زمین خلاص کند.
در قرن گذشته نیز جهان گره گاه مشابهی را تجربه کرد: جنگ اول جهانی و جنگ دوم جهانی. پیروزی دو انقلاب کمونیستی و استقرار جمهوری های سوسیالیستی (در جنگ اول، با انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه و در جنگ دوم با انقلاب اکتبر ۱۹۴۹ در چین) که از درون ویرانی و کشتار این دو جنگ سربلند کردند، به طرز تعیین کننده ای بر دینامیک های ویرانگر سیستم سرمایه داری امپریالیستی حد زدند– هرچند که در نهایت خودشان عقب گرد کرده و با احیای سرمایه داری، تبدیل به بخشی از جهان ستم و استثمار سرمایه داری و دینامیک های ویرانگر آن شدند. این بار هم باید با انقلاب های کمونیستی با روند وحشتناک اوضاع مقابله کرد. در این مقابله شانس پیروزی هست اما فقط در صورتی که بر مبنای کمونیسم نوین اوضاع و پیچیدگی های آن را تحلیل کنیم و هدفمند عمل کنیم. کمونیسم نوین، مارکسیسم تکامل یافته است که باب آواکیان با بررسی علمی تجارب آن دو انقلاب کمونیستی و تحلیل از تغییرات مهم در جهان سرمایه داری امپریالیستی و آموخته های بشر از آن زمان تا کنون، آن را سنتز کرده و از درون آن طرح بدیع و نقشه ای امکان پذیر را تکامل داده که با آن بتوانیم تونلی را در مقابل دنیا باز کنیم که بشریت را به فصل دیگری از جامعه بشری که کمونیسم در جهان است، پرتاب کند. نسلی که اکنون زندگی می کند چنین وظیفه تاریخی جهانی را که بسیار ماتریالیستی و زمینی است بر دوش دارد و نباید به چیزی کمتر از آن تن دهد، اگر نمی خواهد وحشت امروز که بشریت را در هر چهار سوی جهان محاصره کرده، بشریت را وارد تونل وحشت خوفناک تری کند.
۲- آن چه در اعماق، وضع موجود را بر هم می زند تشدید تضاد عصر سرمایه داری است که به شکل رقابت های ژئوپلتیک و ژئواکونومیک میان قدرت های بزرگ و هسته ای امپریالیست و متحدان منطقه ای آنها تبارز می یابد. جنگ غزه می تواند به تمام خاورمیانه گسترش بیابد، زیرا بر خلاف جنگ های قبلی اسرائیل در غزه بر بستر چنین اوضاعی که ابعاد جهانگیر و تاریخی دارد، رخ می دهد. جنگ اوکراین، برخلاف جنگ ناتو علیه یوگسلاوی سابق (مارس تا ژوئن ۱۹۹۹) می تواند به جنگ قاره ای گسترش یابد. انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا در چند ماه آینده، می تواند به جای «انتقال مسالمت آمیز» قدرت به جنگ داخلی منتهی شود. تداخل همه این تضادها می تواند اوضاعی را به وجود آورد که به سختی می توان تصور کرد. تمام دنیا به یکدیگر متصل است. انفجار در یک نقطه بر دیگر نقاط تاثیرات ماندگار گذاشته و بخشی از دینامیک هایش می شود. به طور مثال، رقابت های امپریالیستی بزرگ (یک طرف آمریکا و ناتو و در طرف دیگر چین و روسیه) در حال پاره پاره کردن هیئت حاکمه جمهوری اسلامی ایران است. بسیاری از رخدادهای مهم که در خارج از مرزهای کشور رخ می دهند، می توانند به شکل گیری اوضاع انقلابی کمک کنند، اما به شرطی که قطب انقلاب کمونیستی به شکل افق، برنامه، نقشه و نیروی سازمان یافته وجود داشته باشد– هرچند کوچک اما با حد نصابی که بتواند بر صحنه سیاسی و حرکت مردم تاثیر بگذارد.
۳- گذار به نظم جدید در کار نیست. بر خلاف توهم پراکنی های خامنه ای و پادوهای تحلیلگر سیاست خارجی اش، نظم جدیدی در حال عروج نیست. نظم کهنه در حال فروریختن است اما نظم جدیدی در حال شکل گیری نیست. ایجاد نظم جدید جهانی ضرورت عینی برای همه قدرت های امپریالیستی شده است و همه آن ها فشارِ این ضرورت را حس کرده و زیر این فشار حرکت میکنند، اما حصول به آن هرگز نمی تواند مسالمت آمیز باشد و مارپیچی از جنایت ها و ویرانگری های بزرگ را طی خواهد کرد. سیاست خارجی یا داخلی پزشکیان/خامنه ای هر آن چه باشد، همراه با «وفاق ملی» (یعنی حل نزاع های خصمانه میان مراکز قدرت اصلی در جمهوری اسلامی) باشد یا نباشد، تاثیری در این روند نخواهد داشت. زیرا این وضع، محصول بحران جهانی در نظام سرمایه داری-امپریالیستی است که جمهوری اسلامی در شبکۀ تارعنکبوتی آن قرار دارد. جمهوری اسلامی مفلوک بالاجبار به درون گرداب نزاع قدرت های بزرگ کشیده خواهد شد. نیروی فشار وابستگی مالی و اقتصادی به جهان امپریالیستی و همچنین نیاز به این که یک پای جنگ های ارتجاعی در خاورمیانه باشد، جمهوری اسلامی را هرچه عمیق تر در این گرداب فرو می برد.
۴- آمریکا به شدت از اسرائیل دفاع کرده و هم زمان نمی خواهد وارد جنگی در خاورمیانه شود. اما نه به این علت که از کشتار مردم این منطقه و ویران کردن ایران می خواهد پرهیز کند. بلکه نگران است که اگر وارد گرداب جنگ دیگری در خاورمیانه شود، نتواند با امپریالیست های رقیب اش به ویژه با چین در منطقه آسیا-اقیانوسیه رقابت کند. مراکز مهمی در هیئت حاکمه آمریکا معتقدند هرگونه گسترش جنگ در خاورمیانه فضا را برای رشد قدرت چین در آسیا و اروپا و آفریقا فراهم می کند. این ها تضادهای چندلایه ای است که آمریکا با آن مواجه است و اختلاف نظرهای درون هیئت حاکمه آمریکا مربوط به آن است که «ضرورت» های مقابل امپریالیسم آمریکا را چگونه می بینند و چگونه به آن ها جواب می دهند.
۵- جمهوری اسلامی به هر طرف بچرخد، خواه با چین و روسیه «محور مقاومت» تشکیل دهد یا منجی خود را در وجود آمریکا و اروپا جستجو کند، ضرورتِ جامعه ما سرنگون کردن جمهوری اسلامی و هر ترکیب بندی جدید از مرتجعین است که ممکن است در بطن تحولات جهانی بر جامعه ما تحمیل شود. اگر جنگی میان جمهوری اسلامی و اسرائیل/آمریکا در بگیرد، مطمئنا تخریب و رنج های بزرگ به بار می آورد. اما ما کنترل کننده سرچشمه های تولید این جنگ ها نیستیم. بنابراین هنگامی که تضادهای میان دشمنان شدت می گیرد، باید از درهم ریختگی اوضاع برای باز کردن مسیر انقلاب استفاده کنیم. اوضاع کنونی، نه تنها سرنگون کردن این رژیم را ممکن تر می کند، بلکه آن را تبدیل به وظیفه ای اخلاقی در قبال حیات مردم ایران و تمام خاورمیانه می کند و به قطع یقین چنین انقلابی امواج تکان دهنده و امید بخشی را به سراسر خاورمیانه و جهان خواهد فرستاد.
ما کمونیست های انقلابی باید تصویر کامل اوضاع و معضلات حاکم بر جهان را مقابل توده های مردم بگذاریم، راه حل استراتژیک را تشریح کنیم، موانع عظیمی را که در مقابل تحقق این راه حل هست را صادقانه طرح کنیم و تاکید کنیم که این موانع و مشکلات فقط از طریق فعالیت آگاهانه و سازمان یافته هزاران و ده ها هزار تن از آن ها تحت رهبری خط این حزب و برنامه آن، ممکن است. تبلیغ و ترویج اسناد استراتژیک حزب بخش تعیین کننده از این فعالیت است: برنامه و مانیفست انقلاب کمونیستی در ایران؛ پیش نویس قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین ایران؛ استراتژی راه انقلاب در ایران.
در حال حاضر، به طور فوری و با نگاه به هدف، نیاز داریم مبارزه علیه زندان و اعدام و تداوم مقاومت زنان علیه نیروی سرکوب و ضدیت با جنگ های جمهوری اسلامی در خاورمیانه را در پیشاپیش کلیۀ مقاومت ها و مبارزات دیگر –علیه فقر و بیکارسازی مردم، علیه نابودی محیط زیست، علیه ستم ملی، علیه دخالت دین در زندگی مردم، علیه سرکوب آزادی بیان و روشنفکران ادبی و هنری– پیش ببریم.
اگر واقعیت اوضاع جهان و تاثیراتش بر ایران و این که از درون این اوضاع چطور می توان مسیر انقلاب کمونیستی را باز کرد، به طور ماتریالیستی دیالکتیکی درک کنیم، هم مانع از انفعال نیروهای انقلابی کمونیست در این اوضاع متلاطم خواهیم شد و هم توده های مردم را آگاه خواهیم کرد که خود را تسلیم قضا و قدر نکنند. اوضاع سخت است اما فرصت های بسیار برای تغییر بنیادین جامعه و جهان در بطن آن هست!