خطاب به قشر متوسط جامعه
(امثال، دانشجویان و استادان دانشگاه ها و هنرمندان و دانش پژوهان و متخصصین …)
گزیده ای از کتاب «علم و انقلاب» در مصاحبه با آردی اسکای بریک[۱]
اسکای بریک می گوید پیام اش به این قشر ساده و خلاصه این است:
انقلاب به شما نیاز دارد. با آن همراه شوید. به آن بپیوندید. از وجدان و باورهایتان پیروی کنید. اولین نکته اینست که نباید بی تفاوت باشید. باید دغدغه تان باشد که در اطرافتان چه می گذرد. اگر هرباری که یک جوان غیر مسلح سیاه یا رنگین پوست توسط پلیس کشته می شود عصبانی می شوید، اگر تعداد بی سابقه افرادی که در این کشور در حبس دسته جمعی هستند آزارتان می دهد، اگر این واقعیت آزارتان می دهد که زنان آنقدر سرکوب و تحقیر شده و به کمتر از انسان تقلیل داده می شوند و عملا تفاوتی با برده های بی هویت ندارند، اگر نابودی محیط زیست آزارتان می دهد، اگرجنگ های خانمانسوزی که در سراسر دنیا به اسم شما انجام می شوند آزارتان می دهد، اگر این واقعیت آزارتان می دهد که مهاجرین «غیرقانونی» خوانده شده و تحت تعقیب و آزار و حبس قرار گرفته و به قتل می رسند صرفاً به این خاطر که در جستجوی یک زندگی بهتر هستند و از شرایط هولناکی که توسط نظام امپریالیستی ایجاد شده گریخته اند؛ اگر با وجود آن که خودتان زندگی راحتی داشته و این مصائب را شخصا تجربه نکرده اید، اما غم این همه ستم های بزرگ و شرایط غیر قابل تحمل را در دل دارید و برایتان مهم است که چرا این مسائل به طور پیوسته و در چنین سطح وسیعی ادامه دارند، در اینصورت شرط اول و اساسی را کسب کرده اید. پس اگر این ها برایتان واقعاً اهمیت دارد، قدم به میدان بگذارید! در تحلیل های ارایه شده به ویژه تحلیل های باب آواکیان درباره ریشه همه این بدبختی ها کند و کاو کنید. عمیق بشوید. با دوستان و خانواده تان درباره آن ها بحث کنید. چیزهایی را که درک نمی کنید یا با آن ها موافق نیستید به چالش بکشید. افکار خودتان را وارد بحث کنید و حول آن ها جدل کنید. به تبلیغ و ترویج آن قسمت هایی که موافق هستید کمک کنید. در واقع، حتی وقتی با آن ها موافق نیستید به پخش آن ها کمک کنید برای این که تبدیل به موضوع بحث گسترده در سطح جامعه شوند. چون به همان دلیلی که قبلاً گفتم این نوع بحث های محتوادار باید به طور گسترده در جامعه بحث شود.
… این روزها خیلی از این ها {افراد قشر متوسط} من را ناامید می کنند، با مسائل به صورت سطحی برخورد می کنند، استانداردهای خیلی پایینی دارند و نقطه حرکتشان غالبا «من» است و برایشان چندان اهمیتی ندارند که با مبارزه همراه شوند. می خواهم آن ها و به ویژه جوانان این قشر را به چالش بکشم که بیدار شوند و به این راه بپیوندند. کمی زحمت بکشید، در مسائل کند وکاو کنید. می توانید خدمات زیادی بکنید، می توانید با توانایی ها و ایده هایتان کمک های زیادی بکنید. ما درباره انقلابی که شامل شما نمی شود صحبت نمی کنیم. ما درباره انقلابی صحبت می کنیم که بی شک شما باید بخشی از فرایند آن و بخشی از ساختن جامعه جدید باشید و خیلی جدی نیاز داریم که قشرهای متنوع جامعه متحد شوند: توده های مردم از طبقات محروم، از محله های فقیر نشین شهر، استادان دانشگاه و دانشجویان، و هنرمندان و دانشمندان.
و شما! شما دانشمندان همکاران من، شما کدام طرف ایستاده اید؟ قدم به میدان بگذارید! باید خیلی هیجان زده بشوید که کسی پیدا شده که به واقع روش های علمی را به صورت پیوسته و دقیق به کار می بندد تا به این مسئله پاسخ بدهد که چگونه می توان جامعه را در جهتی عادلانه و خوب که به نفع اکثریت بشریت باشد، تغییر داد. چنین چیزی باید روی میز شما جای بگیرد!
روش های علمی، صرفاً محدود به کار در رابطه با دنیای طبیعی نیست. جامعه بشری هم مثل هر چیزی دیگری بخشی از واقعیت مادی است. {جامعه بشری} هم به اندازه هر چیز دیگری در دنیای طبیعی، ماده در حرکت است (matter in motion). بنابراین اگر می خواهیم جامعه را در جهتی بهتر تغییر بدهیم، باید روش های علمی را به کار بگیریم. زیرا، با مشتی نظرات سطحی ذهنی گرایانه یا با نظرات نسبی گرایانه در مورد حقیقت به عنوان موضوعِ روایت های من و تو و یا با شروع کردن از سیاست های هویتی، چنین کاری ممکن نیست. این روزها، آدم های زیادی در دانشگاه ها ایده عینی بودن (objective) حقیقت و این که حقیقت می تواند دریک پروسه علمی مبتنی بر شواهد، کشف شود را رد می کنند. این افراد استدلال می کنند که یک «روایت» فردی به همان اندازه معتبر است که یک روایت دیگر.
این افراد استدلال می کنند که راه مبارزه و حل مشکلات جامعه و تمایزات اجتماعی این است که نقطه عزیمت همگی «سیاست های هویتی» باشد. یعنی، همگی، منافعِ مفروضِ بخشی از جامعه یا «هویت» این یا آن بخش را به عنوان نقطه عزیمت گرفته و آن را پیش ببرند. مثلا «فقط زنان» یا «فقط مردم رنگین پوست» یا «فقط مردم جهان سوم» وغیره. اما واقعاً ما نباید این طوری در مقابل هم قرار بگیریم و نباید اجازه دهیم ما را به چنین اردوگاه های کوته نظرانه ای تقسیم کنند. بزرگترین مشکلات جامعه و دنیا پایه های مادی عمیق تری دارند! این ها را باید به صورت نظام مند کشف کرد. از جمله، باید ریشه های مشترکشان را تشخیص داد. لطفا دست بردارید از این روش های غیر علمی! از روش هایی که دارای دقت علمی هستند استفاده کنید تا عمیق تر ماهیت مشکلات را کندوکاو کنید و مسیرها وراه حل های ممکن برای ایجاد یک دنیای بهتر برای همه را کشف و ارزیابی کنید. به این راه بپیوندید. از حضور شما در این فرآیند انقلابی استقبال خواهد شد….
… آیا خیلی بد است که بفهمید برای مدت طولانی نگاهتان به اوضاع، غلط بود؟ اتفاقا، کشف این واقعیت باید الهام بخش باشد. یکی از چیزهایی که دانشمندان علوم طبیعی اغلب درباره آن بسیار هیجان زده می شوند، کشف یک خطا، کشف یک عیب، کشف زاویه غلط نگاهی که برای مدت زیادی حاکم بود. چرا این مسئله{کشف خطاها} اینقدر هیجان انگیز است؟ هیجان انگیز است چون، ابعاد کاملاً جدیدی را برای {درک حقیقت} مسئله اضافه می کند. شما در طی این پروسه چیزهای جدید می آموزید. از جمله، با کشف این مسئله که چرا قبلاً اشتباه می کردید: نه صرفاً کشف این که قبلاً اشتباه می کردید بلکه کشف این مسئله که چرا اشتباه می کردید. شما با دنبال کردنِ نتایج و پیامدهای این کشف، به حل مسئله نزدیکتر می شوید.
برای مثال، با به کارگیری رویکرد علمی در عرصه اجتماعی، شما ممکن است کشف کنید که سوء برداشت های راست آزمایی نشده زیادی درباره محتوای حقیقی سوسیالیسم و کمونیسم داشته اید، سوء برداشت هایی درباره خصلت واقعی موج اول انقلاب های سوسیالیستی در شوروی و چین، در مورد چالش ها و مشکلات واقعی که در مقابلشان قرار داشت، و در مورد این که دستاوردهای واقعی و همچنین نقصان های این اولین گام ها در ساختمان سوسیالیسم چه بودند، داشته اید. ممکن است در مدرسه به شما «گفته باشند» که این ها جوامع وحشتناکی بودند؛ همه چیز در آن ها فاجعه بار بود و مردم رنج و عذاب های وحشتناکی کشیدند. و احتمالاً شما هم دست به تحقیق در این باره نزده اید چون، فرض کرده اید که این حرف ها حقیقت دارند و این ها چیزهایی هستند که به اصطلاح «همه می دانند». در هر حال، به جای این که یک روش نظام مند و رویکرد علمی در پیش بگیرید و از درون شواهد و مدارک، الگوی حقیقی مسئله را کشف کنید، بر آگاهی پوپولیستی رایج و تبلیغات کسانی که در راس جامعه نشسته اند، تکیه کردید. ولی این مسئله واقعاً قابل قبول نیست. در چنین رویکردی هیچگونه صداقت روشنفکری موجود نیست. نمی توانید کورکورانه به خاطر این که «همیشه شنیده ام» و «همه می دانند» فرض کنید این حرف ها که تجربه نخستین انقلاب های سوسیالیستی وحشت محض بود و مائو یک هیولا بود، حقیقت دارد. پس اینجا تفکر انتقادی چه می شود؟ مسئولیت اجتماعی روشنفکر چه می شود؟….
بعضی وقت ها آدم ها، به ویژه کسانی از قشرهای روشنفکر، نگران آن هستند که انقلاب سوسیالیستی و حرکت در سمت کمونیسم، ممکن است طراوت و سرزندگی را از امور و از آدم ها، به خصوص آدم هایی مانند خودشان بگیرد. نگران این هستند که این انقلاب ممکن است محدودیت های زیادی بر آن ها و کارشان اعمال کند و به طور کلی نشاط و سرزندگی را از ذهن ها، از دنیای اندیشه، دنیای تجربه و نوآوری بگیرد. اما این هم پنداشت غلط و افترایی بیش نیست.
کافیست آثار آواکیان را بخوانید تا حس عمیق تری از جامعه پویا و سرزنده ای که او ترسیم می کند به دست بیاورید و بفهمید در آن جامعه چه باید بکنیم تا پایه های مادی شکوفایی کنجکاوی روشنفکرانه، تجربه کردن، تحقیق، کشف و نوآوری عملا در سطوح و ابعاد بزرگتر و گسترش یابنده تر به وجود آید و این کار را چگونه انجام دهیم که در نهایت به بشریت خدمت کند، اما محدود کننده و خفقان آور نباشد. با شیوه ای که اجازه حرکت در جهت های مختلف و دنبال کردن پروژه های پژوهشی و هنری و غیره را که ممکنست دست آخر ثمره ای هم نداشته باشند را می دهد– پروژه هایی که قبل از اتمامشان نمی توان گفت که نتیجه شان چه خواهد بود. ممکن است به هیچ چیزی منجر نشوند و به بن بست بخورند. ولی همه این ها بخشی ازتوسعه دادن علم و فرهنگ به صورت عمومی است. با سنتز نوین کمونیسمِ باب آواکیان، در واقع پژوهشگران در سطحی گسترده امکان تجربه کردن و کشف کردن را خواهند داشت بدون این که کارشان محدود شود به تولید نتایج قابل لمس یا نتایجی که کوته نظرانه فرموله شده اند زیرا این کار، جامعه را عقیم و خفقان آور می کند. ….
[۱] در اوایل سال ۲۰۱۵ نشریه ی «انقلاب» مصاحبه ای با آردی اسکای بریک داشت. این مصاحبه طیف گسترده ای از مسائل را در برمی گیرد. کل کتاب «علم و انقلاب» در وبسایت حزب موجود است: cpimlm.org