گوشه ای از جنایت های امپریالیسم آمریکا در دنیا (هائیتی، یمن، جنگ در خاورمیانه)
متن زیر گزیده ای از مقاله «هائیتی، یمن، فلسطین … فروپاشی، گسترش فلاکت و رنج، جنگ های نسل کشی و بالاخره جنگ هسته ای؟» است که در نشریه آتش شماره ۱۴۹، فروردین ۱۴۰۳ منتشر شد.
«ما دیگر نمی توانیم به امپریالیست ها اجازه دهیم که بر جهان سلطه داشته باشند و سرنوشت بشریت را تعیین کنند. این یک فکت علمی است که هیچ ضروری نیست که انسان ها این طور زندگی کنند.» باب آواکیان
هائیتی
فلاکت مردم هائیتی به چند قرن پیش می رسد که مستعمره فرانسه بود و بعد مستعمره آمریکا شد. آمریکا، برای اداره هائیتی به قشری ازطبقه حاکمه بومی هائیتی که درغارت این کشور و مردمش با آمریکا سهیم بودند و دخالت های نظامی مستقیم تکیه کرده است. ارتش آمریکا در ۱۹ سپتامبر ۱۹۹۴تحت عنوان «عملیات دفاع از دموکراسی» وارد هائیتی شد. در آن زمان، جمعیت عظیمی از اهالی پورتو پرنس با خوشحالی از ارتش آمریکا استقبال کردند. فکر می کردند آمریکا آمده است تا آنان را از دست حکومت نظامیان نجات دهند. این نظامیان، شش سال پیش از آن، با سرنگون کردن اولین رئیس جمهور منتخب مردم به نام ژان برتراند اریستید، به قدرت رسیده بودند. ژان برتراند اریستید فردی مترقی از اپوزیسیون بود که نخبگان حکومتی و ساختارهای فاسد دولت هائیتی را به چالش گرفته بود. اما پس از انتخاب او به ریاست جمهوری، نظامیان هنوز صاحب قدرت سیاسی و اقتصادی بودند و توانستند (با کمک آمریکا) رژیم آریستید را در سال ۱۹۹۱ سرنگون کنند. نظامیان برای تثبیت حکومت خود رژیم ترور و تجاوز به راه انداختند و نزدیک به ۵۰۰۰ نفر از حامیان آریستید را به قتل رساندند. در سال ۱۹۹۴ بیل کلینتون، رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد آمریکا می خواهد «حکومت دموکراتیک را در هائیتی احیاء کند». اما نظامیان تهدید آمریکا را جدی نگرفتند، چون خودشان با حمایت آمریکا کودتا کرده بودند. با ورود ۲۵ هزار سرباز آمریکایی، حکومت نظامیان عقب نشینی کرد و قبول کرد که آریستید به قدرت برگردد. احیای ریاست جمهوری آریستید با این شرط انجام شد که هائیتی قراردادی را با صندوق بین المللی پول و بانک جهانی امضا کند و سیاست های اقتصادی «تعدیلات ساختاری» را پیش ببرد. این «تعدیلات ساختاری» هائیتی را برای تامین مواد غذایی روزمره مردم کاملا وابسته به واردات و کمک های مالی خارجی کرد. برنامه های اصلاح گرانه آریستید فروپاشید. در سال ۲۰۰۴ آمریکا یک بار دیگر در هائیتی دخالت نظامی کرد تا حکومت آریستید را سرنگون کند. و بازهم برای «احیای دموکراسی» و بازهم برای «نجات مردم هائیتی» و بازهم …
فروپاشی هائیتی نمونه جدیدی از فروپاشی ساختارهای نومستعمراتی است که امپریالیسم آمریکا در اقصی نقاط جهان مستقر کرده است. در این فروپاشی، در غیاب یک نیروی انقلابی کمونیست که بتواند مردم را سازماندهی کند تا برای ایجاد یک هائیتی نوین بجنگند که واقعا در خدمت مردم محروم و زحمتکش آن باشد، میدان به دست انواع نیروهای تبه کار افتاده است؛ نیروهایی که سرکرده هایشان زمانی بخشی از ساختارهای سرکوب دولتی بودند. نبود نیروهای کمونیست انقلابی امری اتفاقی نیست. امپریالیسم آمریکا، برای استقرار ساختارهای نواستعماری خود همواره اولویت را به سازمان دادن ستون فقرات سرکوب امنیتی و نظامی داده است و برای تحکیم حاکمیت رژیم های خون خوار وابسته به خود، کارزارهای متعدد کمونیست کشی و حتا سرکوب نیروهای مترقی غیر کمونیست را به راه انداخته است.
یمن، حوثی ها، جنگ های گسترش یابنده
حوثی ها، مرتجعین اسلام گرا هستند که بر اکثریت مناطق یمن سلطه دارند و مورد حمایت جمهوری اسلامی می باشند. از زمان آغاز نسل کشی در غزه، حکومت حوثی ها در یمن، رفت و آمد کشتی های تجاری و نظامی را به خطر انداخته است. هدف حوثی ها از حمله به کشتی ها در دریای سرخ فشار گذاشتن بر آمریکا و اسراییل است تا جنگ غزه را پایان دهند. آمریکا و بریتانیا نیز تهدید می کنند که اگر حوثی ها حملات موشکی خود را متوقف نکنند، جنگ را به سمت ایران گسترش خواهند داد.
چرا یمن، به این روز افتاده و چرا یک گروه اسلام گرای مرتجع تبدیل به قهرمان مردم آن کشور و حتا در کشورهای عرب منطقه و فلسطین شده است؟
نقش جمهوری اسلامی، در تقویت حوثی ها تعیین کننده بوده است. جمهوری اسلامی در رقابت با اسراییل و آمریکا و عربستان سعودی برای کسب نفوذ منطقه ای، اتحاد و ائتلاف وسیعی با دیگر اسلام گرایان منطقه ایجاد کرده است و امروز، آنها را به عنوان مهره بازی های جنایتکارانه منطقه ای خود استفاده می کند. اما زمینه ساز گسترش نفوذ جمهوری اسلامی در یمن، جنایت های عربستان و امارات و آمریکا در یمن بوده است. در سال ۲۰۱۴ یک جنبش مذهبی سیاسی به نام حوثی، حکومت وابسته به عربستان را سرنگون کرد که به شدت فاسد و ضد مردم بود. در سال ۲۰۱۵ نیروی هوایی عربستان سعودی و نیروی زمینی امارات متحده عربی با حمایت کامل آمریکا از طریق ارسال سلاح و کلاه سبزها، مامورین اطلاعاتی و هواپیماهای تجسسی ارتش آمریکا به یمن تجاوز کردند. در این حمله نظامی از هزاران کودک-سرباز استفاده کردند که از منطقه فقر زده دارفور در سودان به استخدام ارتش امارت عربی در آمده بودند. نزدیک به ۴۰۰ هزار نفر یمنی در نتیجۀ بمباران، قحطی و بیماری های حاصل از جنگ کشته شدند که ۷۰درصدشان کودکان زیر ۵ سال بودند. شرکت آمریکا در جنایت های جنگی علیه غیر نظامیان و بیمارستان ها و مدارس و ساختارهای غیر نظامی چنان آشکار بود که در سپتامبر ۲۰۲۰ روزنامه نیویورک تایمزنوشت، ایالات متحده مستاصلانه به دنبال درست کردن «سپر قانونی» برای خود است زیرا «مقامات آمریکایی کاملا نسبت به کشتار بدون تبعیض در این جنگ آگاهند.»
زندان های غیر رسمی در خاک یمن که توسط امارات متحده عربی کنترل می شد، مملو از یمنی ها شد. در سال ۲۰۱۸ آسوشیتدپرس گزارشی در مورد زندان های امارات متحده عربی منتشر کرد که از قول یکی از زندانیان نوشت: «هر روز آرزوی مرگ می کردم اما آن را نمی یافتم … مردها جیغ می زدند و گریه می کردند. سگ های هار را به جان کسانی که مقاومت می کردند می انداختند و آنقدر می زدند تا خون ریزی کنند» و …
تحریم های اقتصادی چنان فقر و قحطی ای در یمن به وجود آورد که سازمان های کمک رسانی اعلام کردند «بزرگترین بحران بشری دنیا» گریبان ۲۲میلیون یمنی را گرفته است. این فقط گوشه کوچکی از جنایت های آمریکا و شرکای سعودی اش در یمن است. این جنایت ها، نفوذ حوثی های یمن و جمهوری اسلامی را در میان اهالی یمن گسترش داده است و بی علت نیست که این مرتجعین، تبدیل به قهرمانان بخش بزرگی از مردم شده اند.
خطر گسترش جنگ به ایران
تمام این وقایع بر بستر گسترش رقابت میان قدرت های امپریالیستی بر سر خاورمیانه تشدید می شوند. امپریالیسم آمریکا، خاورمیانه را «حیات خلوت» خود می داند و به واقع، یکی از ستون های تعیین کننده امپراتوری جهانی اش می باشد. اما امپریالیست تازه نفس چین و همچنین روسیه نیز به دنبال گرفتن جای آمریکا هستند. رقابت میان این امپریالیست ها، در همه نقاط جهان جریان دارد و خاورمیانه یکی از نقاط اشتعال آن است. همه صحبت از «صلح» و «نظم» می کنند اما همه قدرت های امپریالیستی (از آمریکا تا چین و روسیه) و همه دولت های ارتجاعی (از اسراییل تا جمهوری اسلامی و عربستان و …) و همه گروه های اسلام گرای منطقه (از حزب الله و حوثی تا حشد شعبی و غیره) به خاطر حفظ منافع خود، مردم این منطقه را به فلاکت و کشورها را به ویرانی می کشند و با استفاده از فقر و محرومیت از بین همین مردم برای جنگ های کثیف خود سربازگیری می کنند.
هریک از این جنگ ها می توانند چکاننده جنگ های بزرگتر شوند و رنج و فلاکت و کشتار مردم این منطقه را صدباره و هزارباره کنند. چنین آینده ای نه قابل قبول است و نه ضروری و می توان با انقلاب های کمونیستی در هر آن جا که ممکن است، از ایران تا یمن تا آمریکا، جلوی این روند دهشتناک را گرفت. هیچ راهی جز این نیست. هر چیزی جز این بیهوده است.