«دو کشور» در یک کشور: کل این سیستم لعنتی باید سرنگون شود!

به اشتراک گذاشتن
زمان مطالعه: ۳ دقیقه

اکنون زمان انفعال و سرخوردگی نیست؛ زمان خشم راستین و عزم انقلابی است! 

۷ نوامبر ۲۰۲۴

این باب آواکیان است: پادکست انقلاب شماره ۱۰۲

این انتخابات به وضوح نشان می‌دهد که در واقع دو کشور درون این کشور وجود دارند.
این، به نوعی، دنبالۀ یک شکاف بنیادی است که از ابتدای تأسیس آنچه به نام «ایالات متحده آمریکا» شناخته می‌شود، با بنیان‌گذاری آن بر اساس برده‌داری و نسل‌کشی، وجود داشته است. این شکاف، در طول تاریخ این کشور هرگز به طور واقعی حل نشد: نه از طریق جنگ داخلی در دهه ۱۸۶۰ و نه از طریق تغییراتی که در دهه ۱۹۶۰ و سال‌های پس از آن شد.
همان‌طور که پیش‌تر گفته‌ام، یک خط مستقیم میان کنفدراسیون طرفدار برده‌داری در زمان جنگ داخلی تا فاشیسم امروز وجود دارد؛ فاشیسمی که دارای عزم راسخ است که دوباره آمریکا را تبدیل به کشوری کند که به‌طور آشکار و تهاجمی یک کشور برتری‌طلب سفیدپوست، مردسالار و ضد LGBT است.
در این سیستم، هیچ راه‌حل خوبی برای حل شکاف میان این «دو کشور» وجود ندارد. شاهد قدرتمند این امر، گذاشتن دونالد ترامپ، شخصی که علناً یک فاشیست است، در راس این سیستم می‌باشد.
علی‌رغم وعده‌های دروغین و کذب‌های بخش «جریان اصلی» طبقه حاکم (که توسط حزب دموکرات نمایندگی می‌شود)، در این سیستم هیچ‌گونه راه‌حل خوبی وجود ندارد. زیرا کل این سیستم بر استثمار بی‌رحمانه و ستم نژادی، جنسیتی و سرکوب گرایش‌های جنسی و غارت محیط زیست و مردم سراسر جهان و همچنین ویرانی‌های جنگی استوار است. همه این‌ها در بافت سیستم حاکم سرمایه‌داری-امپریالیسم بافته شده است.

یکی از «کشورهای» درون این کشور (آنها که از فاشیسم حمایت می کنند)، خواهان این ستم و جنون هستند و از آن خشنودند. 
کشور دیگر خواهان پایان دادن به این ستم و جنون است؛ اما تحت این سیستم هیچ‌گونه پایانی برای آن نمی تواند وجود داشته باشد. 
و تا زمانی که امور در چارچوب این سیستم باقی بمانند و محدود به این سیستم شوند، فاشیست‌ها و نه مردم شریف، دارای ابتکار عمل خواهند بود. 
چرا؟ زیرا فاشیسم یکی از راه‌هایی است که این سیستم سرمایه‌داری-امپریالیسم می‌تواند حاکمیت داشته باشد و عمل کند، و بخش قدرتمندی از طبقه حاکم وجود دارد که مصمم است این فاشیسم را تحمیل کند. اما پایان دادن به تمام بی‌عدالتی‌هایی که مردم شریف می‌خواهند پایان یابد، تحت این سیستم امکان‌پذیر نیست. و اگرچه بخشی از طبقه حاکم با این فاشیسم مخالف است، این مخالفت همیشه در چارچوب و محدودیت‌های همین سیستم است. هیچ بخشی از طبقه حاکم ریسک برهم زدن نظم موجود را که برای شکست دادن این فاشیسم لازم است، نخواهد پذیرفت؛ و هیچ بخشی از طبقه حاکم نمی‌خواهد به پایان دادن به جنایات هولناک و بی‌عدالتی‌های عمیقی که در ساختار این سیستم تنیده شده‌اند و این سیستم بدون آنها نمی‌تواند ادامه یابد، بپردازد.
و نکته دقیقاً همین است: نباید گذاشت که امور بیش از این، در چارچوب‌ها و محدودیت‌های این سیستم و طبقه حاکم باقی بماند.

زمانِ تنها راه‌ حل مثبت و انقلابی این وضعیت فرا رسیده است و آنهم به طور عاجل: زمان آن است که این شکاف بنیادی را با شکست قطعی و نهایی «کشور» فاشیستی حل کنیم و این کار را به عنوان بخشی از پایان دادن به کل این سیستم که ریشه در تولید این فاشیسم و تمام جنایات دیگر دارد، انجام دهیم. (و اما در مورد کسانی که در واقع گمراه شده و به بخشی از «کشور» فاشیستی تبدیل شده‌اند: شکست قطعی این فاشیسم، به عنوان بخشی از پایان دادن به این سیستم، بهترین راه برای بیدار کردن این افراد فریب‌خورده و جلب آنها به سمت پیوستن به یک راه‌حل انقلابی و رهایی‌بخش برای همه این مشکلات خواهد بود.)

این زمان، زمانی است برای خشم راستین و عزم انقلابی—زمانی که سرانجام با یک راه‌حل قطعی، رهایی‌بخش و انقلابی این شکاف را برطرف کنیم؛ شکافی که به معنای واقعی کلمه، ایالات متحده آمریکا را از زمان تأسیس‌اش بر اساس برده‌داری و نسل‌کشی تا همین امروز که تبدیل به مرگبارترین و ویرانگرترین استثمارگر جهان شده و آینده و هستی انسان را به خطر انداخته است، شکل داده است.

زمان جنگیدن برای آن چیزی که ما کمونیست های انقلابی به روشنی در بیانیه زیر جلو گذاشته ایم: 

ما نیازمند و خواهان یک روش کاملاً نوین زندگی، یک سیستم اساساً متفاوت هستیم؛ سیستم سرمایه داری- امپریالیسم موجود و نهادهای حکومتی در این کشور باید ملغا شده و از بین بروند و توسط یک سیستم نوین و سوسیالیستی، مبتنی بر قانون اساسی برای جمهوری سوسیالیستی نوین در آمریکا شمالی جایگزین شوند.